• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثمامة بن اشرس نمیری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





‌ثُمامَة بن ‌اشرَس نُمَیری، متکلم معتزلی قرن دوم و سوم است.



کنیه‌اش ابومعن بوده و در برخی منابع، کنیه ابوبشر را نیز برای او آورده‌اند.
[۱] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۷.



عموم مخالفان معتزله او را از موالی بنی نمیر شمرده‌اند،
[۲] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۲، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
[۳] شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۴۸، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
لیکن شواهد حاکی از اصالت تبار عربی اوست.
[۴] عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل السیاسیه، ج۱، ص۵۰۴، چاپ علی ابوملحم، رساله ۷: رساله مناقب الترک، بیروت ۱۹۸۷.
[۵] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۷.
گویا علت ‌این ‌اشتباه، حکایتی است در باره الحاد ثمامه که مطابق آن، وی پیامبر اکرم را «ذاک العربی» (آن عرب) خوانده است.
[۶] ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۳۶، بیروت: دارالکتب العلمیة.
‌این حکایت هر چند در منابع مختلف تکرار شده است، به فرض صحت هم نمی‌تواند مؤید عرب نبودن او باشد.


ثمامه در بصره به دنیا ‌آمد، ‌اما بخش زیادی از عمر خود را در بغداد گذراند و به همین سبب معمولاً او را از معتزله بغداد، در طبقه هفتم معتزله، شمرده‌اند.
[۷] مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۴۳، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
[۸] ابن مرتضی، کتاب طبقات المعتزله، ج۱، ص۶۲، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
[۹] ابن ماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف فی الاسماء و الکنی و الانساب، ج۱، ص۵۷۲، پانویس ۱، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، بیروت.
[۱۰] سمعانی، الانساب، ج۱، ص۵۱۴.
سال ولادتش معلوم نیست و آنچه از زندگی او‌ می‌دانیم به دوره فعالیت‌های سیاسی او مربوط‌ می‌شود. ابتدا وارد دستگاه‌ هارون الرشید شد. بعضی موافقان معتزله ‌اشاره کرده‌اند که وی در آغاز زهد پیشه بود و تنها به‌این سبب به حکومت نزدیک شد که‌ می‌خواست از والی بصره که دستهای عیسی طبری، متکلم معتزلی، را بریده بود انتقام بگیرد.
[۱۱] قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۷۴، چاپ فؤاد سید، تونس.
[۱۲] ابن مرتضی، کتاب طبقات المعتزله، ج۱، ص۶۷، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۱.



ثمامه در دربار‌هارون مناسبات نزدیکی با خاندان برمکی یافت؛ عباراتی که از وی در ستایش بلاغت جعفر بن یحیی برمکی نقل شده، نمونه‌ای روشن از‌این نزدیکی است.
[۱۳] عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۱۰۰، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲.
[۱۴] عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۱۰۸، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲.
همچنین در منابع تاریخی ماجرای عزل یحیی برمکی از قول ثمامه نقل شده است.
[۱۵] طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۶۶۸.
[۱۶] ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۹، ص۱۲۷، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.



با سقوط برمکیان در ۱۸۶ ثمامه به زندان افتاد، هر چند علت حبس او را گفتن دروغی به حمایت از احمد بن عیسی بن زید، از نوادگان ‌امام زین العابدین علیه‌السلام، ذکر کرده‌اند.
[۱۷] طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۶۵۱.
[۱۸] ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۹، ص۱۱۰، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۱۹] ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲، ص۸۴، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.



جز ‌این واقعه زندان، زندگی سیاسی ثمامه توأم با موفقیت بود. پس از مدتی به دستور‌هارون آزاد شد و حتی در سفر‌هارون به خراسان در ۱۹۲ ملازم وی بود. پس از وفات ‌هارون در ۱۹۳، به مأمون پیوست و تا ۲۰۴ که مأمون به عنوان خلیفه به عراق بازگشت همراه وی در خراسان ماند. البته ثمامه چه در خراسان و چه در عراق منصبی رسمی در دربار مأمون نداشت و حتی بعدها که مأمون پس از خلع فضل بن سهل به وی پیشنهاد وزارت داد، او نپذیرفت و فرد دیگری را معرفی کرد.
[۲۰] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۷.
[۲۲] ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲، ص۸۴، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.
چه بسا همین موقعیت به ثمامه ‌امکان داد تا سالها مشاور مأمون باشد.


مأمون در‌امور مهم مملکتی با او مشورت‌ می کرد، از جمله در باره عموی خود ابراهیم بن مهدی که مدعی خلافت بود، و نیز در مسئله ولایت عهدیامام رضا علیه‌السلام که ثمامه از‌امضا کنندگان عهدنامه آن بود.
[۲۴] ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۰، ص۹۹، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۲۵] ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲، ص۸۴، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.
گفتنی است که ابن بابویه در عیون اخبارالرضا
[۲۶] ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۵۶، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
ماجرای ولایت عهدی را، به واسطه، از ثمامة بن ‌اشرس نقل کرده است.
مورخان روایات فراوان دیگری حاکی از نقش مهم او در دستگاه مأمون ذکر کرده‌اند.
[۲۸] خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۸، ص۲۱ـ۲۳.
رفتار متکبرانه او با بعضی نزدیکان مأمون شاهد دیگری بر‌این‌امر است.
[۲۹] قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۶۱، چاپ فؤاد سید، تونس.
[۳۰] خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۸، ص۲۱ـ۲۳.
[۳۱] ابن مرتضی، کتاب طبقات المعتزله، ج۱، ص۶۲، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۱.

ثمامه در معرفی علما و ادبا به مأمون تأثیر داشت، از جمله ابوالهُذَیْل عَلاّف، متکلم معتزلی، و ابوزکریا فَرّاء، ادیب و شاعر، را به دربار برد.
[۳۲] قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۶۱، چاپ فؤاد سید، تونس.
[۳۳] ابن خلّکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج۶، ص۱۷۷.
گفته شده است که فعالیت‌های او به خصوص در استیلای معتزله و گرایش مأمون به اعتزال مؤثر بوده است.
[۳۴] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۲، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
[۳۵] فهمی جدعان، المحنة: بحث فی جدلیة الدینی و السیاسی فی الاسلام، ج۱، ص۷۷ـ۸۵، بیروت ۲۰۰۰.
علاوه بر‌این، او را زعیم قدریه در زمان معتصم و واثق نیز خوانده‌اند.
[۳۶] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۲، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
[۳۷] شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۴۸، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.



سخنوری و مهارت ثمامه در جدل احتمالاً از عوامل نفوذ و اهمیت وی بوده است،
[۳۸] عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۱۰۵، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲.
[۳۹] قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۷۲ـ۲۷۳، چاپ فؤاد سید، تونس.
[۴۰] علی بن حسین علم الهدی، ‌امالی السّیدالمرتضی، ج۱، ص۱۳۱، ج ۱، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، قاهره ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۴۰۳.
هر چند که نفوذ ثمامه به سبب مردم ستیزی او و نگاه منفی‌اش به عوام، بیشتر محدود به دربار خلفا بوده است، چنانکه قاضی عبدالجبار در فضل الاعتزال
[۴۱] قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۷۵، چاپ فؤاد سید، تونس.
‌اشاره کرده است که ثمامه آرایی داشت که بر اثر کمیِ اختلاط او با عوام چندان رواجی نیافت.


در باره تاریخ وفات ثمامه اختلاف نظر وجود دارد. ابن جوزی در المنتظم
[۴۲] ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۰، ص۲۵۵، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
سخن بغدادی را که‌ می‌گوید ثمامه کشته شد
[۴۳] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۵، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
در ذیل حوادث سال ۲۱۳ نقل کرده است. بنا به گزارش‌این منابع، ثمامه را در حین حج گروهی از بنی خُزاعه کشتند. ‌این گروه گمان‌ می‌کردند بدگویی ثمامه از احمد بن نصر خزاعی نزد واثق، موجب قتل او در جریان محنت شده است. ابن حجر عسقلانی
[۴۵] ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲، ص۸۴، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.
کل ماجرا را رد کرده و گفته که احمد بن نصر خود در دویست و بیست و چند کشته شده است. علاوه بر‌این، اگر قول بغدادی را درست بدانیم که ثمامه را زعیم قدریه در زمان واثق خوانده است، ناچار باید فرض کنیم که او دست کم تا ۲۲۷، نخستین سال خلافت واثق، زنده بوده است.
[۴۶] که تاریخ وفات ثمامه را ۲۳۴ آورده است، عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۴۶، مذاهب الاسلامیین، ج ۱، بیروت ۱۹۸۳.



روایات فراوانی از زندگی ثمامه، از جمله ماجراهایی حاکی از الحاد او، در کتاب‌ها آمده است.
[۴۷] ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۳۵ـ۳۶، بیروت: دارالکتب العلمیة.
[۴۸] ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۲، ص۳۴۱، قم ۱۳۹۹.
[۴۹] ابن نباته، سرح العیون فی شرح رسالة ابن زیدون، ج۱، ص۴۵۷ـ ۴۵۸، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.



اطلاعات در باره آرای کلامی او چندان دقیق و روشن نیست. در باره تحصیلات او در کلام یا علوم دیگر همین قدر‌می‌دانیم که ابراهیم بن سیّار نظّام و ابوالهذیلِ علاف و بِشْربن مُعتَمِر از استادانش بودند.
[۵۰] قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۶۱، چاپ فؤاد سید، تونس.
[۵۱] ‌میمون بن محمد نسفی، تبصرة الادلة فی اصول الدین علی طریقة الامام ابی منصور الماتریدی، ج۱، ص۲۶۱، چاپ کلود سلامه، دمشق ۱۹۹۰ـ۱۹۹۳.
[۵۲] ۶۴، ابن مرتضی، ج۱، ص۵۴، کتاب طبقات المعتزله، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
از او هیچ اثری باقی نمانده است، هر چند از عناوین کتبی که ابن ندیم
[۵۳] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۸.
برای او بر شمرده است‌ می‌توان به مسائل و علائق کلامی‌اش پی برد.


از جمله آثار وی، کتاب المعارف، کتاب الرد علی المشبّهة، و کتاب المخلوق علی المجبرة.


جاحظ نیز حکایات و عبارات بسیاری از او در کتاب‌های خود آورده است که البته بیش‌تر خلق و خو و وضع فرهنگی زمانه‌اش را نشان‌می دهد.
[۵۴] عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل السیاسیه، ج۱، ص۵۰۳ ـ۵۰۴، چاپ علی ابوملحم، رساله ۷: رساله مناقب الترک، بیروت ۱۹۸۷.
[۵۵] عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل السیاسیه، ج۱، ص۵۱۸، چاپ علی ابوملحم، رساله ۷: رساله مناقب الترک، بیروت ۱۹۸۷.
[۵۶] عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۲، ص۲۵۳، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲.
[۵۷] عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج۲، ص۱۶۵، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۵۸] عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج۳، ص۳۰، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۵۹] عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج۳، ص۳۲ـ۳۳، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۶۰] عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج۵، ص۲۵۰ـ ۲۵۵، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۶۱] عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج۶، ص۴۸۹، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
همچنین آرای ثمامه در باره معرفت و فعل انسان، بر جاحظ تأثیر داشته است.
[۶۲] شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۴۸، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
[۶۳] سمعانی، الانساب، ج۲، ص۷.



عنوان ثمامیه حاکی از وجود پیروانی برای اوست.
[۶۴] شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۴۸، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
[۶۵] پانویس ۱، ابن ماکولا، ج۱، ص۵۷۲، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف فی الاسماء و الکنی و الانساب، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، بیروت.
[۶۶] سمعانی، الانساب، ج۱، ص۵۱۴.



خیاط معتزلی نیز که در قرن سوم ‌می‌زیسته کتب و آرای ثمامه را مشهور خوانده است.
[۶۷] عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرّد علی ابن الروندی الملحد، ج۱، ص۲۲، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.
با‌این حال‌میان سخنان خیاط در باره ثمامه و قول کسانی چون ابن راوندی یا عبدالقاهر بغدادی و ابوالمظفر اسفراینی چندان ناسازگاری هست که فهم آرای حقیقی ثمامه را دشوار‌می کند.




۱۶.۱ - درباره اختیار انسان

ثمامه همچون سایر معتزله قدری بود. در گفتگوی کوتاهی ‌میان او و مأمون، که در منابع ‌آمده، ثمامه اختیار را با اتکا به ثواب و عقاب و مدح و ذم الاهی اثبات کرده است.
[۶۸] قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۷۳، چاپ فؤاد سید، تونس.
[۶۹] ابن مرتضی، کتاب طبقات المعتزله، ج۱، ص۶۲، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
اختیار نزد ثمامه مختص خدا و انسان است. او بر اساس مفهوم طبیعت ــ که آن را از مُعَمَّربن عَبّادِ سُلَمی (متوفی ۲۵۵) گرفته ــ فعلِ حقیقی را به خدا و انسان منحصر کرده است. به‌این ترتیب، مثلاً سوزانندگی، فعلِ آتش نیست بلکه طبیعتِ آتش است. مفهوم طبیعت و تصور ثمامه از فعل، یعنی فعل اختیاری نه هر عمل یا رویداد، برای فهم نظریه ثمامه درباره فعل انسان و نظریه تولد یا تولید، که بشربن معتمر آن را مطرح کرد، اهمیت فراوان دارد.

۱۶.۲ - نظریه تولد یا تولید

به عقیده ثمامه انسان فعلی جز اراده ندارد، بنابراین آنچه از فعل انسان متولد‌ می‌گردد بدون فاعل است و فقط مجازاً به او نسبت داده‌ می‌شود.
[۷۰] علی بن اسماعیل‌اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۴۰۷، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۷۱] قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۳۸۸، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۷۲] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، ج۱، ص۱۳۸، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۷۳] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۷۱، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
انتقاد مهمی که بر‌این نظر وارد کرده‌اند آن است که با عقیده خود او به اختیار و ثواب و عقاب ناسازگار است، زیرا افعالی که متعلق ثواب و عقاب قرار‌می‌گیرد مسلماً ‌اموری غیر از اراده است.
[۷۴] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۳، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
شهرستانی
[۷۵] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۷۱، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
وضعی را مطرح‌ می‌کند که ثمامه در باره آن مشکل پیدا کرده و گفته که حیرت در‌این مسئله او را به آن‌جا رسانده که به فعل بدون فاعل معتقد شده است. کسی فعلی را انجام‌ می‌دهد، مثلاً سنگی را پرتاب‌ می‌کند، ‌اما پیش ازآنکه سنگ به دیگری بخورد خود ‌می‌میرد. اگر فعل را به او نسبت دهیم، فعلی را به مُرده‌ای نسبت داده‌ایم، و اگرآن را به خدا نسبت دهیم، فعلی ناپسند را به خدا نسبت داده‌ایم.
[۷۶] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۸۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست.
‌اشکال مهمی که نظر ثمامه، با ‌این بیان، دارد ‌این است که‌ می‌تواند به انکار صانع منتهی شود، زیرا اگر بتوان بعضی حوادث را بدون محدِث دانست، نفی محدِث از کلِ حوادث هم ممکن است.
[۷۷] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۳، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
[۷۸] شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۴۸، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
[۷۹] ‌میمون بن محمد نسفی، تبصرة الادلة فی اصول الدین علی طریقة الامام ابی منصور الماتریدی، ج۱، ص۲۶۱، چاپ کلود سلامه، دمشق ۱۹۹۰ـ۱۹۹۳.

اما در هر دو مورد، نظریه ثمامه را بد فهمیده‌اند. در مورد کارهای نیک و بد، متولدات در هر حال از فعل انسان متولد شده‌اند و چنان ارتباطی‌ میانشان هست که بتوان با اتکا به آن انسان را مسئول اعمال خود دانست. در مورد انکار صانع نیز باید گفت بدون فاعل بودن در اصطلاح ثمامه همان بدون فاعلِ مختار بودن است و مقصود وی بیش‌تر ملاحظه طبیعت برای ‌اشیاست تا اعتقاد به ‌امکان حادث بدون محدِث. در حقیقت او محدِثِ افزون بر طبیعت شیء را نفی ‌می‌کند. ‌این معنا را در سخن خیاط در باره نظر ثمامه به روشنی ‌می یابیم. خیاط
[۸۰] عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرّد علی ابن الروندی الملحد، ج۱، ص۲۲ـ۲۳، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.
توضیح‌ می‌دهد که معتزله چیزی را دارای طبیعت‌ می‌خوانند که فقط یک نوع فعل دارد، مثل آتش که فقط گرم‌ می‌کند و برف که فقط سرد ‌می‌کند، بنابراین ثمامه فعل بر اساس طبیعت را منحصر به اجسام‌ می‌دانسته است. ‌این توضیح خیاط برای رد سخنی است که ابن راوندی به ثمامه نسبت داده، مبنی بر‌اینکه عالم فعل خداست که از او به طبع پدید‌ آمده است. ‌این سخن را دیگران هم تکرار کرده‌اند. مثلاً، شهرستانی
[۸۱] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۷۱، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
پس از نقل آن‌ می گوید شاید مراد ثمامه همان عقیده فلاسفه باشد که خداوند را موجَبِ بالذات‌ می دانند نه موجِبِ بالاراده؛ اعتقادی که لاجرم به قِدَم عالم منتهی ‌می‌شود.
[۸۲] ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، ج۵، ص۶۲، چاپ محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۸۳] عبدالرحمان بن احمد عضدالدین‌ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۴۱۷، بیروت: عالم الکتب.
[۸۴] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۸۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست.

در باره استطاعت، نظر ثمامه از آن جهت که آن را پیش از فعل ‌می‌داند
[۸۵] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۸۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست.
موافق نظر سایر معتزله است. ‌اما در باره تعریف استطاعت معتقد است که همان تندرستی و خالی بودن اعضا از بیماری است.
[۸۶] علی بن اسماعیل‌اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۲۲۹، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۸۷] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۷۱، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.

لوازم نظریه تولد ثمامه در بخشی از آرای او، که ‌امروزه معرفت شناسی خوانده‌ می شود، آشکار‌می‌گردد؛ معرفت، متولد از نظر است و انسان فقط وقتی مسئول آن است که آن را اراده کند. بر‌این اساس، اگر خدا کسی را مجبور به شناخت خود نکند او مسئولیتی ندارد، همچنانکه مشرکانی که دعوت دین را نشنیده‌اند، گناهی ندارند. فرد فقط وقتی عقاب‌ می‌شود که در عین شناخت حق آن را رد کند. علاوه بر‌این، همه معارف ضروری است؛ یعنی هر شناختی حتی شناخت خداوند پیش از شرع، واجب است. بنابراین، همه کسانی که مکلف و مجبور به شناخت خدا و دین او نشده‌اند، از جمله مشرکان و عوام و کودکان و نیز حیوانات، نه مستحق عقاب‌اند و نه سزاوار ثواب، از‌این رو با مرگ خاک‌ می‌شوند. ‌این سرنوشت آنان است، ‌اما وضع آنان در دنیا‌ این است که برای عبرت دیگران و بیگاری آفریده شده‌اند.
[۸۸] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۳، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
[۸۹] علی بن حسین علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۹۲، چاپ عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران ۱۴۱۰.
[۹۰] ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، ج۵، ص۶۲، چاپ محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۹۱] عبدالرحمان بن احمد عضدالدین‌ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۴۱۷، بیروت: عالم الکتب.
از‌این اعتقاد، چون مساوی نفی صریح بسیاری از تعالیم قرآنی از جمله خلود کفار در دوزخ و حشر حیوانات است، به شدت انتقاد شده است و چه بسا یکی از موجبات شهرت ثمامه به الحاد باشد. ثمامه رأی دیگری نیز دارد

۱۶.۳ - درباره سرنوشت فاسق

که ظاهراً با عقیده عموم معتزله ناسازگار است؛ او سرنوشت فاسقی را که بدون توبه بمیرد خلود در دوزخ ‌می‌داند که مخصوص کفار است، در حالی که وضع او را در دنیا منزلت بین منزلتین فرض کرده است.
[۹۲] ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، ج۵، ص۶۲، چاپ محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۹۳] ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲، ص۸۳، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.


۱۶.۴ - نظر ثمامه درباره خلق قرآن

بنا به گزارش ‌اشعری،
[۹۴] علی بن اسماعیل‌اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۵۸۴، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
ثمامه در باره خلق قرآن بر‌این نظر بوده است: قرآن ممکن است از طبیعت باشد و هم ممکن است که خدا آن را آفریده باشد. در صورت نخست نه خالق است و نه مخلوق، و در صورت دوم مخلوق است. ‌این مطالب با آنچه در باره فعلِ بالطبع خداوند به ثمامه نسبت داده‌اند، مطابقت دارد، ‌اما صحت انتساب هیچ‌یک را نمی‌توان مسلّم دانست.

۱۶.۵ - درباره خلق موجودات

از دیگر آرایی که به ثمامه نسبت داده‌اند ‌این است که همه موجودات عالم لزوماً برای عبرت انسان آفریده نشده‌اند.
[۹۵] علی بن اسماعیل‌اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۲۵۱، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.



ثمامه در فقه نیز آرایی داشته است.
[۹۶] مسعودی، مروج (پاریس)، ج۷، ص۱۰ـ۱۲.
[۹۷] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، ص۱۷۳، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
[۹۸] شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۴۸، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
[۹۹] ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲، ص۸۴، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.
گویا او در پی روشی بوده است که از روش اجتهادی مکتب کوفه نظاممند تر باشد.
[۱۰۰] د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه.



(۱) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قم ۱۴۰۴.
(۲) ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۳) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۴) ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.
(۵) ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، چاپ محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۶) ابن خلّکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان.
(۷) ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، قم ۱۳۹۹.
(۸) ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۰.
(۹) ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، بیروت: دارالکتب العلمیة.
(۱۰) ابن ماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف فی الاسماء و الکنی و الانساب، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، بیروت.
(۱۱) ابن مرتضی، کتاب طبقات المعتزله، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
(۱۲) ابن نباته، سرح العیون فی شرح رسالة ابن زیدون، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
(۱۳) ابن ندیم، الفهرست.
(۱۴) شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
(۱۵) علی بن اسماعیل‌اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۱۶) عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، ج ۱، بیروت ۱۹۸۳.
(۱۷) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
(۱۸) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۹) عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲.
(۲۰) عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل السیاسیه، چاپ علی ابوملحم، رساله ۷: رساله مناقب الترک، بیروت ۱۹۸۷.
(۲۱) عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
(۲۲) فهمی جدعان، المحنة: بحث فی جدلیة الدینی و السیاسی فی الاسلام، بیروت ۲۰۰۰.
(۲۳) علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست.
قم ۱۳۷۰ ش؛
(۲۴) خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی.
(۲۵) عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرّد علی ابن الروندی الملحد، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.
(۲۶) سمعانی، الانساب.
(۲۷) محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۲۸) طبری، تاریخ (لیدن).
(۲۹) عبدالرحمان بن احمد عضدالدین‌ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب.
(۳۰) علی بن حسین علم الهدی، ‌امالی السّیدالمرتضی، ج ۱، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، قاهره ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۴۰۳.
(۳۱) علی بن حسین علم الهدی، الشافی فی الامامة، چاپ عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران ۱۴۱۰.
(۳۲) قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۳۳) قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، چاپ فؤاد سید، تونس.
(۳۴) مجلسی، بحارالانوار.
(۳۵) مسعودی، مروج (پاریس).
(۳۶) مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
(۳۷) ‌میمون بن محمد نسفی، تبصرة الادلة فی اصول الدین علی طریقة الامام ابی منصور الماتریدی، چاپ کلود سلامه، دمشق ۱۹۹۰ـ۱۹۹۳.
(۳۹) د اسلام، چاپ دوم.


۱. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۷.
۲. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۲، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
۳. شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۴۸، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
۴. عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل السیاسیه، ج۱، ص۵۰۴، چاپ علی ابوملحم، رساله ۷: رساله مناقب الترک، بیروت ۱۹۸۷.
۵. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۷.
۶. ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۳۶، بیروت: دارالکتب العلمیة.
۷. مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۴۳، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
۸. ابن مرتضی، کتاب طبقات المعتزله، ج۱، ص۶۲، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
۹. ابن ماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف فی الاسماء و الکنی و الانساب، ج۱، ص۵۷۲، پانویس ۱، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، بیروت.
۱۰. سمعانی، الانساب، ج۱، ص۵۱۴.
۱۱. قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۷۴، چاپ فؤاد سید، تونس.
۱۲. ابن مرتضی، کتاب طبقات المعتزله، ج۱، ص۶۷، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
۱۳. عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۱۰۰، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲.
۱۴. عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۱۰۸، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲.
۱۵. طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۶۶۸.
۱۶. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۹، ص۱۲۷، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۱۷. طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص۶۵۱.
۱۸. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۹، ص۱۱۰، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۱۹. ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲، ص۸۴، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.
۲۰. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۷.
۲۱. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶، ص۹۸، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵۲۰۰۰.    
۲۲. ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲، ص۸۴، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.
۲۳. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷، ص۱۷۱۱۷۲، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵۲۰۰۰.    
۲۴. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۰، ص۹۹، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۲۵. ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲، ص۸۴، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.
۲۶. ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۵۶، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
۲۷. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۶۳.    
۲۸. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۸، ص۲۱ـ۲۳.
۲۹. قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۶۱، چاپ فؤاد سید، تونس.
۳۰. خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، ج۸، ص۲۱ـ۲۳.
۳۱. ابن مرتضی، کتاب طبقات المعتزله، ج۱، ص۶۲، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
۳۲. قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۶۱، چاپ فؤاد سید، تونس.
۳۳. ابن خلّکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان، ج۶، ص۱۷۷.
۳۴. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۲، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
۳۵. فهمی جدعان، المحنة: بحث فی جدلیة الدینی و السیاسی فی الاسلام، ج۱، ص۷۷ـ۸۵، بیروت ۲۰۰۰.
۳۶. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۲، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
۳۷. شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۴۸، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
۳۸. عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۱۰۵، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲.
۳۹. قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۷۲ـ۲۷۳، چاپ فؤاد سید، تونس.
۴۰. علی بن حسین علم الهدی، ‌امالی السّیدالمرتضی، ج۱، ص۱۳۱، ج ۱، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، قاهره ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۴۰۳.
۴۱. قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۷۵، چاپ فؤاد سید، تونس.
۴۲. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۰، ص۲۵۵، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۴۳. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۵، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
۴۴. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۴، ص۱۴۰، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵۲۰۰۰.    
۴۵. ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲، ص۸۴، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.
۴۶. که تاریخ وفات ثمامه را ۲۳۴ آورده است، عبدالرحمان بدوی، ج۱، ص۴۶، مذاهب الاسلامیین، ج ۱، بیروت ۱۹۸۳.
۴۷. ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۳۵ـ۳۶، بیروت: دارالکتب العلمیة.
۴۸. ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۲، ص۳۴۱، قم ۱۳۹۹.
۴۹. ابن نباته، سرح العیون فی شرح رسالة ابن زیدون، ج۱، ص۴۵۷ـ ۴۵۸، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
۵۰. قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۶۱، چاپ فؤاد سید، تونس.
۵۱. ‌میمون بن محمد نسفی، تبصرة الادلة فی اصول الدین علی طریقة الامام ابی منصور الماتریدی، ج۱، ص۲۶۱، چاپ کلود سلامه، دمشق ۱۹۹۰ـ۱۹۹۳.
۵۲. ۶۴، ابن مرتضی، ج۱، ص۵۴، کتاب طبقات المعتزله، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
۵۳. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۸.
۵۴. عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل السیاسیه، ج۱، ص۵۰۳ ـ۵۰۴، چاپ علی ابوملحم، رساله ۷: رساله مناقب الترک، بیروت ۱۹۸۷.
۵۵. عمرو بن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل السیاسیه، ج۱، ص۵۱۸، چاپ علی ابوملحم، رساله ۷: رساله مناقب الترک، بیروت ۱۹۸۷.
۵۶. عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۲، ص۲۵۳، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲.
۵۷. عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج۲، ص۱۶۵، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
۵۸. عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج۳، ص۳۰، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
۵۹. عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج۳، ص۳۲ـ۳۳، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
۶۰. عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج۵، ص۲۵۰ـ ۲۵۵، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
۶۱. عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج۶، ص۴۸۹، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
۶۲. شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۴۸، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
۶۳. سمعانی، الانساب، ج۲، ص۷.
۶۴. شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۴۸، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
۶۵. پانویس ۱، ابن ماکولا، ج۱، ص۵۷۲، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف فی الاسماء و الکنی و الانساب، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، بیروت.
۶۶. سمعانی، الانساب، ج۱، ص۵۱۴.
۶۷. عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرّد علی ابن الروندی الملحد، ج۱، ص۲۲، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.
۶۸. قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، ج۱، ص۲۷۳، چاپ فؤاد سید، تونس.
۶۹. ابن مرتضی، کتاب طبقات المعتزله، ج۱، ص۶۲، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
۷۰. علی بن اسماعیل‌اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۴۰۷، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۷۱. قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۳۸۸، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۷۲. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، ج۱، ص۱۳۸، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۷۳. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۷۱، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۷۴. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۳، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
۷۵. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۷۱، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۷۶. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۸۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست.
۷۷. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۳، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
۷۸. شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۴۸، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
۷۹. ‌میمون بن محمد نسفی، تبصرة الادلة فی اصول الدین علی طریقة الامام ابی منصور الماتریدی، ج۱، ص۲۶۱، چاپ کلود سلامه، دمشق ۱۹۹۰ـ۱۹۹۳.
۸۰. عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرّد علی ابن الروندی الملحد، ج۱، ص۲۲ـ۲۳، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.
۸۱. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۷۱، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۸۲. ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، ج۵، ص۶۲، چاپ محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۸۳. عبدالرحمان بن احمد عضدالدین‌ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۴۱۷، بیروت: عالم الکتب.
۸۴. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۸۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست.
۸۵. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۸۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست.
۸۶. علی بن اسماعیل‌اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۲۲۹، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۸۷. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۷۱، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۸۸. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۳، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
۸۹. علی بن حسین علم الهدی، الشافی فی الامامة، ج۱، ص۹۲، چاپ عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران ۱۴۱۰.
۹۰. ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، ج۵، ص۶۲، چاپ محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۹۱. عبدالرحمان بن احمد عضدالدین‌ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۴۱۷، بیروت: عالم الکتب.
۹۲. ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، ج۵، ص۶۲، چاپ محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۹۳. ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲، ص۸۳، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.
۹۴. علی بن اسماعیل‌اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۵۸۴، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۹۵. علی بن اسماعیل‌اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۲۵۱، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۹۶. مسعودی، مروج (پاریس)، ج۷، ص۱۰ـ۱۲.
۹۷. عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، ص۱۷۳، بیروت: دارالمعرفة، ۱۳۹۰.
۹۸. شهفور بن طاهر اسفراینی، التّبصیر فی الدّین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، ج۱، ص۴۸، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
۹۹. ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۲، ص۸۴، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت /۱۹۷۱.
۱۰۰. د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه.
۱۰۱. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قم ۱۴۰۴.    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ثمامة بن اشرس نمیری»، شماره۴۲۷۲.    






جعبه ابزار