• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثخن (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





ثِخَن (به کسر ثاء و فتح خاء) از واژگان قرآن کریم به معنای غلیظ شدن و محکم شدن است.



ثِخَن (بر وزن عنب) به معنی غلیظ شدن و محکم شدن است. راغب گوید: ثخن الشّی‌ء آنگاه گویند که چیزی غلیظ شود و از جریان باز ماند (مثل غلیظ شدن شیره) و به آنکه زخم بزنند و از رفتار باز ماند به طور استعاره گویند: «ثَخَنْتُهُ ضَرْباً».


(حَتَّی اِذا اَثْخَنْتُمُوهُمْ‌ فَشُدُّوا الْوَثاقَ) «تا آنگاه که آنها را از حرکت باز داشتید و اسیرشان کردید ریسمان را محکم کنید.»
(ما کانَ لِنَبِیٍّ اَنْ یَکُونَ لَهُ اَسْری‌ حَتَّی‌ یُثْخِنَ‌ فِی الْاَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌) (هيچ پيامبرى حق ندارد اسيرانى از دشمن بگيرد تا زمانى كه كاملًا بر آنها غلبه كند. شما متاع ناپايدار دنیا را مى‌خواهيد؛ و مايليد اسیران بيشترى بگيريد، تا با گرفتن فدیه آزاد كنيد؛ ولى خداوند، سراى ديگر را براى‌ شما مى‌خواهد؛ و خداوند توانا و حكيم است.)
آیه شریفه در ملامت مسلمانان است که درباره اسیران بدر به حضرت رسول (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) اصرار کردند که آنها را نکشد و فدیه بگیرد تا وضع مالی‌شان بهتر شود ولی حق آن بود که اسیران کشته شوند تا دیگران به جنگ مسلمین جرئت ننمایند زیرا آن‌ روز اسلام قوی نشده بود می‌بایست کفّار در هول و هراس باشند.
به نظرم جرأت کفّار قریش و راه‌ انداختن جنگ احد از همان آزادی اسیران جنگ بدر سر چشمه گرفت و اگر اسیران بدر کشته می‌شدند کفّار بار دیگر به مدینه لشگرکشی نمی‌کردند. بلی آن‌گاه که دین قوی شد و آزاد کردن اسیران خطری پیش نیاورد کشتن آن‌ها شایسته نیست.
مراد از حَتَّی‌ (یُثْخِنَ‌ فِی الْاَرْضِ‌) قدرت و استقرار یافتن دین پیامبر است که آزاد کردن دشمن ضرری نداشته باشد. مضمون آیه چنین است: برای هیچ پیغمبری نبوده که اسیران داشته باشد تا آن‌گاه که در زمین خود را نیرومند کند شما متاع دنیا را می‌خواهید و خدا آخرت را، خدا توانا و حکیم است.
بعضی آن را مبالغه در قتل گفته‌اند یعنی: اوّل پیامبران برای تقویت خود و ارعاب دشمنان مبالغه در قتل می‌کنند و پس از نیرومند شدن اسیر می‌گیرند ولی این به نظر درست در نمی‌یاید.


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۳۰۳.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۷۲.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۲۲۲.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۷۲.    
۵. محمد/سوره۴۷، آیه۴.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۲۵.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۴۰.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۷.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۴۲.    
۱۰. انفال/سوره۸، آیه۶۷.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۵.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۳۴.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۱۷۷.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۵۸.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۶۰.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ثخن»، ج۱، ص۳۰۳.    






جعبه ابزار