تُخْرَجُون (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تُخْرَجُونَ:
(قٰالَ فِیهٰا تَحْیَوْنَ وَ فِیهٰا تَمُوتُونَ وَ مِنْهٰا تُخْرَجُونَ.)تُخْرَجُونَ: از مصدر «
خروج» به معنی «بیرون آمدن و آشکار شدن» است، اسم فاعل آن «
خارج» و اسم مکان آن «
مخرج» است و امّا «
اخراج» از باب «افعال» به معنی «بیرون آوردن و آشکار کردن» است:
(وَ اَخْرَجَتِ اَلْاَرْضُ اَثْقٰالَهٰا.) «و زمین گرانیهای خویش را بیرون کند» که مراد از «اثقال» در این آیه (به گفته
المیزان و
مجمع)، مردگان، معادن و گنجهاست و تفسیر نمونه، مواد مذاب درون زمین را اضافه کرده است.
واژۀ «
مخرج» مصدر میمی به معنی «بیرون بردن» است: ...
(وَ اَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ.) «(پروردگارا!) مرا بیرون بر، برون بردنی نیک...» یعنی امور مرا آنچنان سرپرستی کن که
صدّیقین را سرپرستی میکنی.
و «
مخرج» (اسم فاعل) به معنی «بیرونآورنده» است.
و «
مخرج» (اسم مفعول) جمع آن «مخرجون و
مخرجین» به معنی «بیرونشدگان» است.
به موردی از کاربرد تُخْرَجُون در
قرآن، اشاره میشود:
(قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَ فِيهَا تَمُوتُونَ وَ مِنْهَا تُخْرَجُونَ.) (فرمود: «در آن زمين زنده مىشويد؛ و در آن مىميريد؛ و در
رستاخیز شما را از آن بيرون مىآورند.»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: اين نيز قضاى ديگرى است كه بشر را تا
روز قیامت خاكنشين كرده. و بعيد نيست كه خطاب در اين جمله مختص به
آدم و همسرش و فرزندانشان باشد، براى اينكه اگر اين خطاب شامل
ابلیس هم بود شايسته بود بدون اينكه با كلمه قال كلام را از هم جدا كند بفرمايد: و فيها ... و چون كلمه مزبور را فاصله قرار داده بعيد نيست كه خطاب مختص به آنها بوده باشد.
(وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا.) (و زمين بارهاى سنگينش را
خارج سازد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه اثقال جمع كلمه
ثقل (به فتحه ثاء و فتحه قاف) است، كه به معناى
متاع و كالا و يا خصوص متاع مسافرين است. ممكن هم هست جمع كلمه ثقل، به كسره ثاء و سكون قاف، باشد كه به معناى حمل باشد، به هر حال چه آن باشد و چه اين، مراد از اثقال زمين كه در قيامت زمين آنها را بيرون مىريزد، به طورى كه ديگران هم گفتهاند:
مردگان و يا گنجها و معادنى است كه در شكم خود داشته، و ممكن هم هست منظور همه اينها باشد، كه البته براى هر سه قول قائلينى هست، و اولين قول به نظر نزديكترين قول است، و از آن گذشته قول سوم است كه اشاره دارد بر اينكه
خارج شدن براى حساب است، و جمله
(يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ) اشاره دارد به اينكه بعد از بيرون شدن، به سوى جزا روانه مىشوند.
(وَ قُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا) (و بگو: «پروردگارا! مرا در هر كار، با
صداقت وارد كن، و با صداقت
خارج ساز؛ و از سوى خود، حجّتى يارى كننده برايم قرار ده.»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه مدخل (به ضم ميم و فتح خاء) مصدر ميمى به معناى داخل كردن است، و همين طور
مخرج كه آن نيز هم وزن همان صيغه است و به معناى
خارج كردن است، و اگر ادخال و
اخراج را به صدق اضافه كرده به اين عنايت است كه دخول و
خروج در هر امرى دخول و
خروجى باشد كه متصف به صدق و داراى حقيقت باشد، نه اينكه ظاهرش مخالف با واقع و باطنش باشد، و يا يك طرفش با طرف ديگرش متضاد بوده باشد، مثل اينكه اگر داخل دعا مىشود به زبانش خداى را بخواند ولى منظور قلبيش اين باشد كه در ميان مردم و همگان موجه گشته از اين راه وجههاى كسب كند، و يا در يك قسمت از دعايش خداى را به
خلوص بخواند، و در قسمت ديگر غير خداى را هم شركت دهد.
(وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ.) (هيچ خستگى و رنجى در آن جا به آنها نمىرسد، و هيچگاه از آن
اخراج نمىشوند!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
آیه مورد بحث و چهار آيه بعد از آن، جملههاى معترضهاى هستند، كه هم خطاب بعدى را بيان مىكنند، و هم بر بى ادبى
بنی اسرائیل دلالت مىكند، كه
پیغمبر خود را
اذیت كردند، و باو نسبت دادند: كه ما را
مسخره مىكنى، و با آن توضيحخواهىهاى بيجاى خود كه پرسيدند: گاوى كه مىگويى چطور گاوى باشد؟
(لاَ يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَ مَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِينَ.) (هيچ خستگى و رنجى در آن جا به آنها نمىرسد، و هيچگاه از آن
اخراج نمىشوند!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: و نيز از ناحيه پروردگارشان هم ايمن هستند، و از
بهشت هرگز
اخراج نمىشوند، پس اهل بهشت از هر جهت در
سعادت و كرامتند، و از هيچ جهتى دچار
شقاوت و
خواری نمىشوند، نه از ناحيه درونشان و نه از بيرونشان و نه از خدايشان.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «تُخْرَجُون»، ج۱، ص۶۷۰.