تَلْو (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَلْو (به فتح تاء و سکون لام) و
تِلْو (به کسر تاء و سکون لام) و
تُلُوّ (به ضم تاء و لام و تشدید واو) و و
تِلاوة (به کسر تاء) از مفردات
نهج البلاغه، به معنای
تبعیّت و از پی رفتن میباشد.
حضرت علی (علیهالسلام) در خصوص
دشمنان، میزان بودن
اهل بیت (علیهمالسّلام) و
تلاوت قرآن کریم از این واژه استفاده نموده است.
تُلوّ (بر وزن علوّ) و تِلو (بر وزن جسر) یا تلی و تلاوت به معنای به معنای تبعیّت و از پی رفتن آمده است.
چنانکه خواندن و
قرائت را
تلاوت میگویند؛ زیرا قرائت کننده بعضی از حروف را به بعضی تابع میکند.
برخی از مواردی که در «
نهج
البلاغه» استفاده شده به شرح ذیل میباشد:
امام (صلواتاللهعلیه) درباره دشمنان فرموده است:
«اللَّهُمَّ فَإِنْ رَدّوا الْحَقَّ فَافْضُضْ جَماعَتَهُمْ... حَتَّى يُجَرَّ بِبِلادِهِمُ الْخَميسُ يَتْلوهُ الْخَميسُ.» «پروردگارا! اگر
حق را رد كردند، جماعتشان را هزيمت ده!... و تا اين كه لشكرى عظيم و به دنبالش لشكر عظيم ديگرى آنها را تا شهرهايشان تعقيب كند.»
(شرحهای خطبه:
) که در «ج
ر ر» گفته شد.
امام علی (علیهالسلام) درباره
اهل بیت (صلواتاللهعلیهم) فرمودند:
«لا یُقاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَآلِهِوسلًم) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ أَحَدٌ وَ لا یُسَوَّی بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً هُمْ أَساسُ الدّینِ وَ عِمادُ الْیَقینِ إِلَيْهمْ يَفيءُ الغالي، وَ بِهِمْ يَلْحَقُ التّالي.» «احدى از اين
امّت را با
آل محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مقايسه نتوان كرد. آنان كه ريزهخوار خوان
نعمت آلمحمّدند با آنها برابر نخواهند بود. آنها
اساس دينند و اركان
یقین، غلو كننده بايد به سوى آنان بازگردد، و عقب مانده بايد به آنان ملحق شود.»
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) درباره تلاوت قرآن فرمود:
«وَتَعَلَّموا الْقرْآن [
فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَديثِ، وَ تَفَقَّهوا فيهِ]
فَإِنَّهُ رَبيعُ الْقُلوبِ، وَ اسْتَشْفوا بِنورِهِ فَإِنَّهُ شِفاءُ الصُّدورِ، وَ أَحْسِنوا تِلاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ.» «قرآن را فرا گیرید که آن بهترین سخن است، در آن
فقیه و استاد باشید که
بهار و روشن کننده دلهاست. از آن شفا بطلبید که شفای سینههاست،
تلاوت او را نیکو کنید که آن نافعترین حکایت است.»
این واژه هشت بار در «
نهج البلاغه» آمده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «تلی، تلو»، ص۱۷۶.