تَقْدير (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَقْدير (به فتح تاء و سکون قاف) از
واژگان قرآن کریم به معنای اندازهگيرى و
تعیین است.
تَقْدير:
اندازهگيرى و
تعیین است.
راغب گفته:
تقدیر خدا بر دو وجه است: يكى اعطاء
قدرت بر اشياء، و ديگرى آنكه اشياء را بر
مقدار مخصوص و وجه مخصوص قرار بدهد به اقتضاء
حکمت،مثل
تقدير هسته خرما كه از آن
خرما برويد نه
سیب و
زیتون و مثل
تقدير منی انسان كه از آن
انسان بوجود آيد نه حيوانات ديگر. پس
تقدير خدا بر دو وجه است يكى حكم به اينكه فلانطور باشد يا نباشد ... دوم اعطاء
قدرت بر اشياء.
(وَ بارَكَ فِيها وَ قَدَّرَ فِيها أَقْواتَها فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلِينَ) يعنى: «در زمين
برکت گذاشت و اقوات آن را براى عموم نيازمندان اعمّ از انسان و غيره در چهار دوران
مقدّر و تعيين كرد».
(إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ • فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ • ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ) (او براى مبارزه با
قرآن انديشه كرد و نقشهاى شيطانى كشيد!
مرگ بر او! چگونه نقشهاى كشيد؟! باز هم
مرگ بر او، چگونه نقشه كشيد؟!)
مراد از
تقدير همان تعيين و اندازهگيرى است كه دشمن درباره
رسول خدا كرد و گفت: ساحرش بناميد.
(وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ) (و
خورشید نيز براى آنها آيتى است كه پيوسته به سوى قرارگاهش در
حرکت است)
مراد تعيين
منازل ماه است در حركت خويش كه هر روز در نظر بيننده در محلى قرار میگيرد.
(وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَوارِيرَا • قَوارِيرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِيراً) (و در گرداگرد آنها ظرفهايى سيمين و قدحهايى بلورين مىگردانند، پر از بهترين غذاها و نوشيدنیها، ظرفهاى بلورينى از
نقره شفاف)، كه آنها را به اندازه مناسب آماده كردهاند).
فاعل «
قدّروا» ممكن است
اهل بهشت باشد يعنى ظرفها و اكواب را اندازهگيرى كردهاند كه از آن اندازه كم و زياد نيست و ممكن است به خدمتكاران و «طائفين» برگردد كه آنها اندازه كردهاند.
(أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ • فَجَعَلْناهُ فِي قَرارٍ مَكِينٍ • إِلى قَدَرٍ مَعْلُومٍ • فَقَدَرْنا فَنِعْمَ الْقادِرُونَ) (آيا شما را از آبى پست و ناچيز نيافريديم، سپس آن را در قرارگاهى مطمئن و آماده
[
رحم
]
قرار داديم، تا مدّتى معيّن؟! ما توانايى بر اين كار داشتيم، پس ما چه تواناى خوبى هستيم و امر
معاد براى ما آسان است)
«
قدرنا» ظاهرا به معنى
تقدير است، مثل:
(مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ) (او را از
نطفه ناچيزى آفريد، سپس اندازهگيرى كرد و موزون ساخت).
ظاهرا مراد
تقدير نطفه است تا به حالت جنينى بيايد، يعنى
تقدير و تعيين كرديم كه نطفه از مراحل مختلف گذشته و به شكل انسان در آيد،
مثل:
(ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً ...) (سپس نطفه را بصورت
علقه [
خون بسته
]
، و علقه را بصورت
مضغه [
چيزى شبيه گوشت جويده شده
]
درآورديم).
بعضى از بزرگان آن را اعمّ گرفته گويد:
تقدير كرديم آنچه از حوادث بر شما رخ میدهد ... از طول عمر، كوتاهى آن، هيئت،
جمال،
صحّت،
مرض،
رزق و غيره. ولى ظاهرا اين عموم مراد نباشد بعضى «
قدرنا» را از
قدرت گرفته يعنى بر اينها توانا بودهايم پس بهتر توانائيم. ولى به قرينه
آیات ديگر
تقدير بهتر است.
(سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى • الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى • وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى) (منزّه شمار نام پروردگار بلند مرتبهات را! همان خداوندى كه آفريد و موزون ساخت، و همان كس كه اندازهگيرى كرد و
هدایت نمود)
ظاهرا آيه ذيل نظير آيه
(رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى) (پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه
آفرینش او بوده داده؛ سپس هدايت كرده است)
است و ظاهرا
مفعول «فَهَدى» جمله «
قدر» است يعنى «هدى الى ما
قدّر» يعنى پروردگاری كه براى اشياء عالم اندازه گرفت،
مقادير و مراحلى معين كرد و آنها را به آنچه
تقدير كرده هدايت نمود و همه تكوينا به آنچه
تقدير كرده میروند،
مثلا يك پرنده میداند چگونه تخم بگذارد، چگونه بچّه بياورد، چگونه لانه بسازد، به كدام
طعام احتياج دارد، از دشمن چگونه بپرهيزد، در
زمستان چگونه به جاهاى گرمسير بكوچد و ... هكذا انسان و سائر موجودات. و اين يكى از عجائب
خلقت است. گويند آنگاه كه بشر خواست از ماشينهاى جوجهكشى استفاده كند نتيجه مثبت نداد، دفعه ديگر در حال مرغ خانگى دقت كردند ديدند كه هر روز تخم را زير سينهاش زير و رو میكند، دانستند كه بايد به تخم از هر طرف حرارت داد آنكار را كردند نتيجه مطلوب بهدست آمد و تخمها مبدّل به جوجه شدند، پاك و منزّه و توانا است پروردگاری كه زندگى هر حيوان را
تقدير كرده و طبعا به آن هدايتش فرموده است، ممكن است
هدایت تشریعی و
تکوینی هر دو مراد باشند.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "تقدیر"، ج۵، ص۲۴۸-۲۵۰.