تواضع (عرفان)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تواضع در
عرفان و
اخلاق خصلتی برآمده از صفا و سلامت دل میباشد.
منابع عرفانی، تواضع را خصلتی برآمده از صفا و سلامت دل معرفی میکنند که منشأ آن در
قلب است و سپس در افعال و اقوال ظاهر میگردد.
کلاباذی تواضع را «افتخار به قلت و اعتناق به ذلت و تحمل اثقال اهل ملت» تعریف کرده است.
افتخار به قلت به این معنی است که بنده به قلتی که
خدا برای او رقم زده، افتخار کند یا در منزلت خویش به کمترین چیزی که مستحق آن است راضی باشد،
اعتناق به ذلت یعنی عزت وجود حق تعالی را در دیدن
ذلت خود داند که البته این ذلت در ظاهر اوست و باطنش نزد
پروردگار عزیز خواهد شد.
تحمل اثقال ملت نیز بدین معنی است که بار مشقت خلق را بر دوش کشد، زیرا موجب عنایت حق تعالی میگردد.
همچنین گفتهاند تواضع قبول حق است از هر شخصی.
در باره تواضع در برابر خداوند نیز توضیح دادهاند که چون وظیفه بندگان بندگی است و «از صفات بندگی، مقدوری است و بی اختیاری، و صفات خداوندی قادری است و مراد راندن، پس بنده جز ذلیل بودن در برابر پروردگارش حکم دیگری ندارد».
در بسیاری از منابع عرفانی و اخلاقی، این صفت نکوداشته و به آن توصیه شده است. از دیدگاه
خواجه عبداللّه انصاری در منازل السایرین
تواضع آن است که شخص در برابر صولت (هیبت) حق، فروتن باشد.
وی همانند دیگر عارفان، در بیان تواضع به آیه ۶۳
سوره فرقان استناد کرده :«وَعِبادُالرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی الارْضِ هَوْناً. . . » (بندگان خدای رحمان آناناند که بر زمین به آهستگی (تواضع) گام برمی دارند).
هَوْن در تعابیر عرفانی معادل
سکینه،
خشوع و
وقار برای حق است.
مولوی نیز در معنای تواضع به همین آیه استشهاد کرده است.
انصاری برای تواضع سه درجه قائل است: اول تواضع برای
دین، آن است که راه مخالف دین را نپیماید؛ دوم تواضع برای بندگان، آن است که همه کس را برادر خویش و برتر از خود بداند و
ظن بد به آنها نبرد؛ و سوم تواضع برای
حق، آن است که از رأی خود، در خدمت به حق و به خلق، و از راه و رسم خود، در معاشرت و صحبت و مشاهده، برای حق چشم پوشی کند و رضا به رضای او دهد. همچنین وی در رساله صد میدان تواضع را میدان سی ودوم دانسته که از میدان
فقر زاییده میشود
و میدان خوف از آن پدید میآید.
تواضع در بعضی موارد از بهترین
عبادات دانسته شده
و یکی از اسرار
نماز و
طهارت به شمار آمده است.
در نماز
رکوع و
سجود از نشانه های تواضع در پیشگاه خداست.
به گفته
غزالی در صدر اسلام اعراب که بسیار
متکبر بودند و حتی از خم شدن عار داشتند و
سجده در نظر آنها نهایت ذلت و خواری بود، مأمور به برپای داشتن نماز شدند تا تواضع در دلشان جای گیرد.
عَبّادی در صوفی نامه،
تواضع را از مهمترین صفات
صوفیان دانسته است.
در نظر عارفان میان تواضع و برخی صفات دیگر رابطهای وجود دارد. از جمله
عزّالدین کاشانی تواضع را عین عزت میداند.
به گفته او تواضع و عزت میان کبر و خواری واقع شدهاند و تواضع با خَلق وقتی پسندیده است که شخص متواضع، خَلق خدا را مظهر قدرت و حکمت الاهی بداند، که در این حالت تواضع عین عزت است و هنگامی که تواضع او از سر طمع و احتیاج باشد و از روی مسکنت نزد ایشان تذلل کند، خواری است.
همچنین
ورّام بن ابی فراس عزت را از آنِ کسی میداند که ذلت او تنها برای خداست و رفعت را از آنِ کسی میداند که برای خداوند تواضع کند.
گفتهاند که
پیامبر اکرم دو عزت یافت: یکی
معراج در
دنیا و دیگری
شفاعت در
عقبی، و سبب هر دو عزت را تواضع ذکر کرده اند؛ چون برای حق تواضع کرد معراج نمود و چون برای خلق تواضع کرد شفاعت یافت.
افلاکی آورده است که عزت پیامبران در
نبوت ایشان و عزت عالمان در تواضع ایشان است.
برخی دیگر تواضع را ثمره خشوع دانسته و آن را به
فنا و ذلت بنده در مقابل کبریا و عظمت خداوند تعریف کرده اند.
راغب اصفهانی گفته است که تواضع ناظر به اخلاق و افعال ظاهری و باطنی است، در حالی که خشوع ناظر به افعال جوارح است و آنگاه که تواضع در
قلب به وجود میآید خشوع در جوارح ظاهر میشود.
عدهای نیز تواضع را از نشانه های
فتوت و ملازم آن شمرده اند.
سُلَمی،
به نقل از
فُضَیل بن عیاض، می گوید که فتوت تواضع در برابر ذاکران و قبول حق از ناصحان است.
شمس الدین آملی در نفائس الفنون
تواضع را خُلق چهارم از دَه خلقی ذکر کرده است که موجب تخلق به اخلاق الاهی و رسیدن به صفت بقا میشوند. به عقیده او تواضع عبارت است از اینکه نفس در مقام
عبودیت با حق و
انصاف با خلق باشد. نفس را باید با گردن نهادن به اوامر و نواهی، که تواضع مبتدیان است، یا با قبول تجلیات صفات و فنای مشیت خود در مشیت حق، که تواضع متوسطان است، و قبول تجلی ذات خداوند و فنای وجود خود در وجود حق، که تواضع منتهیان است، در مقام عبودیت حق قرار داد.
همچنین باید نفس را با قبول حق از خلق، در مقام انصاف با خلق قرار داد.
حقیقت تواضع رعایت اعتدال است که حد وسط میان
کبر ــ یعنی تفوق و تَرَفُع جستن نفس بیش از استحقاق آن ــ و «ضعت» ــ یعنی تحقیر و تضییع نفس در حد کمتر از استحقاق آن ــ تعریف شده.
به گفته
قطب الدین شیرازی اعتدال در تواضع یعنی هر شخصی در مرتبهای قرار گیرد که خود را مستحق آن میداند و خود را نزد دیگران در مرتبهای قرار دهد که او را لایق آن مرتبه میدانند.
غزالی
تواضع را از برترین مقامات دانسته و گفته است که عزلت نتیجه کبر و
جهل است و مخالطت و معاشرت با خلق از تواضع ناشی میشود.
مولوی نیز تواضع سالک را دلیل نیست انگاشتن خود دانسته و گفته است که اناالحق گفتن
حلاج از نهایت تواضع ناشی شده و او که اناالحق گفت خود را عدم پنداشت و گفت که همه اوست.
به اعتقاد مولوی آدمیان با کوچک دانستن خود، هستی و حیات را به دست خواهند آورد: «هر کجا دردی دوا آنجا رود/ هرکجا پستی است آب آنجا رود».
به عقیده
عطار، راه حقیقت و
عشق را به کسی نشان میدهند که تواضع پیشه کند
.
نویسندگان کتابهای
اخلاق نیز به تواضع التفات داشته اند.
یحیی بن عدی تواضع را ترک ریاست و مقام طلبی و اظهار مذلت و افتادگی و ناپسند دانستن بزرگداشت خویش و خودداری از مباهات به فضائل و افتخارنکردن به جاه و مال و دوری از
خودبینی و تکبر دانسته است.
به اعتقاد
امام خمینی تواضع، فروتنی در برابر
هیبت حق میباشد که حاصل از
تجلیات انوار عظمت بر قلب
سالک میباشد که منشاء آن علم و معرفت میباشد و هرچه این تجلیات فزونی یابد، تواضع سالک افزوده میشود.
تواضع، کمال عبادت است و نماز حقیقت تواضع و
خشیت است.
تواضع به دو قسم ممدوح و مذموم تقسیم میشود؛ تواضع ممدوح تواضعی است که بدون
طمع و چشم داشت انجام میشود و تواضع مذموم مانند تواضع در برابر انسانهای جاه طلب و اغنیاء برای حب دنیا و حب جاه میباشد.
امام خمینی برای تواضع ممدوح چهار مرتبه بیان میکند: ۱- تواضع انبیاء و اولیا الهی، این تواضع که با محبت همراه است کاملترین مرتبه تواضع است. ۲- تواضع اهل معرفت ۳- تواضع
حکما که به مقام حکمت الهی رسیدهاند. ۴- تواضع مؤمنان که با
نور ایمان به حق تعالی علم پیدا کردهاند.
برای رسیدن به مقام تواضع دو راه کار وجود دارد یکی راه عملی و شناختن نفس و ضعف آن و دیگری راه عملی و آن انجام اعمالی است که سبب تذلّل و عجز انسان میشود؛ از جمله اعمال متواضعانه ساده زیستی، همنشینی با فقرا و تهیدستان است.
تواضع سبب رشد
حکمت در قلب و موجب نرمی قلبهای سخت میشود.
در آغاز کتاب جاویدان خرد،
یکی از قدیمترین کتابهای اخلاقی در عالم اسلام، در باره
اخلاص و تواضع آمده است که هرکس پایان کار را بداند اخلاص ورزد و جز برای خدا کار نکند و هرکس بداند کامیابی در چیست به
فروتنی میگرود و هرکس بداند نیکویی چیست به فرمانبرداری و تسلیم در برابر خدا باز میگردد. شبیه این سخن با اندکی تفاوت در صوفی نامه عبّادی
آمده است.
سعدی نیز باب چهارم بوستان را به تواضع اختصاص داده است. وی رسیدن به مقام و بزرگی را در تواضع دانسته است.
این واژه در کتب اخلاقی یکی از یازده نوع فضیلتی است که تحت جنس
شجاعت قرار دارد و چنان است که انسان خود را از کسانی که از نظر جاه از او نازلترند، برتر نداند.
بسیاری از اخلاقیون و
عرفا، تواضع را در برخی موارد جایز ندانسته اند، این موارد عبارتاند از: ۱) تواضع نزد صاحبانِ مقامِ
توحید که تکبر محسوب میشود. مراد از این سخن آن است که تواضع نشانه اثباتِ خویش و سپس حقیر شمردن و فرو نهادن آن است، حال آنکه موحد درصدد اثبات نفس خود نیست و اساساً آن را در مرتبهای نمیبیند که آن را فرو نهد یا رفعت بخشد.
۲) تواضع در مقابل متکبران و توانگران و ثروتمندان و
اهل دنیا.
حدیثی از
پیامبر اکرم نیز همین دیدگاه را تأیید میکند که «در برابر متکبران تکبر کنید، این باعث خواری و کوچکی آنهاست».
در برابر، گفته اند «برترین تواضع آن است که به زیردستان برتری نشان ندهی و فروتن باشی و بر متکبران و توانگران تکبر ورزی».
بویژه تواضع و فروتنی کردن در مقابل ثروتمندان و اهل دنیا برای فریفتن ایشان عملی بسیار نکوهیده و مذموم است.
۳) تواضع در برابر
کافران.
شیوه های کسب تواضع عبارتاند از: ۱)
خودشناسی و آگاهی از خلقت خویش و نیز
خداشناسی تا انسان بداند عظمت و بزرگی تنها از آن خداست.
به گفته
بایزید بسطامی تواضع هر انسانی به قدر معرفت او به پروردگار و نفس خویش است.
۲) دستیابی به ریشه کبر و یافتن علتهای اصلی آن.
شایسته است انسان در مقابل عالمان و عابدان و اهل
دین تواضع کند.
بر عالمان و عابدان و صاحبان فضل که از حسب و نسب و
مال و
جمال برخوردارند، نیز فرض است که به تواضع روی آورند و در پرهیز از تکبر بیشتر بکوشند.
غزالی
معتقد است که انسان نباید خود را
متواضع و خالی از تکبر پندارد، چه بسا تکبر در زوایای نفس او پنهان باشد.
وی نشانه هایی را برای تواضع ذکر کرده است، از جمله: پذیرفتن حق از
زبان هرکسی که سخن او حق و مطابق با واقع باشد؛ خود را در مجامع و محافل بر دیگران مقدّم نداشتن؛ پیشی گرفتن در
سلام؛ قبول دعوت فقیران؛ دیگران را به کارهای شخصی خود نگماشتن.
(۳۲) ابن عربی، الفتوحات المکیة، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر ۵، ۱۳۹۷/ ۱۹۷۷، سفر ۱۱، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳۳) ابوطالب مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۲، (قاهره) ۱۳۸۱/۱۹۶۱.
(۳۴)
احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۵) حسین
بن عبدالحق الهی اردبیلی، شرح گلشن راز، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۳۶) عبداللّه
بن محمد انصاری، منازل السایرین، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صد میدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۳۷) سلیمان
بن علی تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس ۱۹۸۸، چاپ افست قم ۱۳۷۱ ش.
(۳۸) حسین
بن محمد راغب اصفهانی، کتاب الذریعة الی مکارم الشریعة، چاپ ابویزید عجمی، قاهره (۱۴۰۷/۱۹۸۷)، چاپ افست قم ۱۳۷۳ ش.
(۳۹) روزبهان بقلی، کتاب مشرب الارواح و هوالمشهور بهزارویک مقام (بِألفِ مقامٍ و مقامٍ)، چاپ نظیف محرم خواجه، استانبول ۱۹۷۳.
(۴۰)
محمد بن مؤید سعدالدین حمویه، المصباح فی التصوف، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۴۱) مصلح
بن عبداللّه
سعدی، بوستان
سعدی:
سعدی نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴۲)
محمد بن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش.
(۴۳)
احمد بن منصور سمعانی، روح الارواح فی شرح الاسماء الملک الفتّاح، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۴۴) عمر
بن محمد سهروردی، عوارف المعارف، قاهره ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
(۴۵) عبداللّه شبر، الاخلاق، چاپ جواد شبر، نجف (۱۹۶۳)، چاپ افست قم ۱۳۹۵.
(۴۶)
محمد بن محمود شمس الدین آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج ۲، چاپ ابراهیم میانجی، تهران ۱۳۷۹.
(۴۷) منصور
بن اردشیر عَبّادی، صوفی نامه: التصفیة فی احوال المتصوفة، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۴۸) عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ ش.
(۴۹) عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام: معجم المصطلحات و الاشارات الصوفیة، ج ۱، چاپ
سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۴۱۶/.
۱۹۹۶؛
(۵۰)
محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، چاپ جلال الدین همایی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۵۱)
محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، چاپ
محمد استعلامی، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۵۲)
محمد بن ابراهیم عطار، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۵۳) علی
بن حسین علم الهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، رساله ۲۴: «الحدود و الحقائق»، قم ۱۴۰۵ـ۱۴۱۰.
(۵۴)
محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۵۵)
محمد بن محمد غزالی، کیمیای
سعادت، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۵۶) عبدالکریم
بن هوازن
قشیری، الرسالة القشیریة، چاپ عبدالحلیم
محمود و
محمود بن شریف،.
قاهره، چاپ افست قم ۱۳۷۴ ش؛
(۵۷)
محمود بن مسعود قطب الدین شیرازی، درّة التّاج: بخش حکمت عملی و سیروسلوک، چاپ ماهدخت بانوهمایی، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۵۸) ابوبکرمحمد
بن ابراهیم کلاباذی، التعرف لمذهب اهل التصوف، دمشق ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
(۵۹) اسماعیل
بن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، چاپ
محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۶ ش.
(۶۰)
احمد بن محمد مسکویه، الحکمة الخالدة (جاویدان خرد)، چاپ عبدالرحمان بدوی، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۶۱)
محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۶۲) جلال الدین
محمد بن محمد مولوی، فیه مافیه، چاپ زینب یزدانی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۶۳) جلال الدین
محمد بن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۶۴) ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۶۵)
احمد بن محمد مهدی نراقی، کتاب معراج
السعاده، تهران: جاویدان.
(۶۶) محمدمهدی
بن ابی ذر نراقی، جامع السعادات، چاپ
محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۶۷)
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۶۸)
محمد بن حسن نیسابوری مقری، الحدود: المعجم الموضوعی للمصطلحات الکلامیة، چاپ
محمود یزدی مطلق (فاضل)، قم ۱۴۱۴.
(۶۹) رینولد الین نیکلسون، شرح مثنوی معنوی مولوی، ترجمه و تعلیق حسن لاهوتی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۷۰)
مسعود بن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، (چاپ علی اصغر
حامد)، تهران (۱۳۷۶).
(۷۱) یحیی
بن عدی، تهذیب الاخلاق، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق
محمد دامادی، تهران ۱۳۶۵ ش.
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تواضع در اخلاق»، شماره۳۹۸۴. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی