تواتر حدیث ثقلین (منابع شیعه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
روایت ثقلین با
سند صحیح و معتبر در
منابع شیعه ذکر شده و دارای بالاترین اعتبار در نزد
علمای شیعه است و برای اثبات
ولایت ائمه، و
عصمت آنان
حجیت دارد.
بنابراین، سخنان کارشناسان
وهابی که وجود روایت صحیح ثقلین را در منابع شیعه انکار میکنند، ادعای بیدلیل است، زیرا حدیث ثقلین در
منابع حدیثی شیعه و
اهلسنت فراوان نقل شده است. علاوه بر صحت
سند، این روایت از دیدگاه علمای شیعه مورد اتفاق و بر
تواتر آن تصریح کردهاند و تواتر روایت، یک مطلب مشهور در نزد شیعه است.
یکی از دلائل محکم و متقن
شیعیان برای اثبات
ولایت و
امامت ائمه طاهرین (علیهمالسّلام) و
عصمت آنان
روایت شریف ثقلین است که در طول تاریخ مورد استناد بزرگان
علمای شیعه بوده و صحت آن مورد اتفاق علمای فریقین است؛ اما گاهی از زبان کارشناسان برخی شبکههای وهابی شنیده میشود که: روایت ثقلین در منابع شیعیان با
سند صحیح و معتبر نقل نشده است؛ بلکه آنها در مقام بحث و
مناظره و یا نوشتار این روایت را از منابع روایی
اهلسنت که با
سند صحیح آمده نقل و استناد میکنند، اگر شیعیان این روایت را با
سند معتبر در کتابهایشان داشتند به منابع اهلسنت استناد نمیکردند.
غافل از این نکته، که اگر علمای شیعه در مقام استدلال و بحث و گفتگو به کتب اهلسنت استناد میکنند، از باب الزام خصم است؛ نه اینکه روایت فوق در منابع ما وجود ندارد و یا
سند صحیح نداشته باشد.
مقاله پیشرو، با هدف اثبات دروغگویی سخنان این عالم نماهای وهابی و ارائه این روایت با
سند صحیح و معتبر از منابع شیعه، در دو فصل تهیه شده که به محضر جویندگان حق و حقیقت تقدیم میشود.
با بررسی منابع روایی کهن و اصلی شیعه، به دست میآید که روایت ثقلین با دویست
سند و فراتر از آن نقل شده است. از آنجایی که نقل و بررسی همه
اسناد آن در این مختصر نمیگنجد، برخی از روایات را با
سند صحیح و معتبر نقل کرده و آن را مورد بررسی قرار میدهیم:
کتاب «
اصول کافی» یکی از منابع مهم و متعبر شیعیان است. مرحوم
شیخ کلینی در این کتاب، روایت ثقلین را از طریق
ابوبصیر از
امام صادق (علیهالسّلام) با شش
سند نقل کرده است.
در این روایت ابوبصیر از شان نزول آیه «اَطِیعُوا اللَّهَ وَاَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ؛
» از محضر امام سؤال میکند و امام میفرماید: این آیه درباره حضرت
امام علی،
امام حسن و
امام حسین (علیهمالسلام) نازل شده و آنها را به عنوان «اولی الامر» معرفی نموده است و
رسول خدا درباره امام علی (علیهالسّلام) فرموده: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» وَقَالَ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اُوصِیکُمْ بِکِتَابِ اللَّهِ وَاهلبیتی فَاِنِّی سَاَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ لَا یُفَرِّقَ بَیْنَهُمَا حَتَّی یُورِدَهُمَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَاَعْطَانِی ذَلِکَ.
حال متن و تفصیل روایت این است:
عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ وَعَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ اَبِی سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ {اَطِیعُوا اللَّهَ وَاَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ} فَقَالَ: نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ (علیهمالسّلام) فَقُلْتُ لَهُ: اِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ یُسَمِّ عَلِیّاً وَاهلبیتهِ (علیهمالسّلام) فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَالَ: فَقَالَ: قُولُوا لَهُمْ اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نَزَلَتْ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَلَمْ یُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَلَا اَرْبَعاً حَتَّی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِ الزَّکَاةُ وَلَمْ یُسَمِّ لَهُمْ مِنْ کُلِّ اَرْبَعِینَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَنَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ یَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا اُسْبُوعاً حَتَّی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِکَ لَهُمْ وَنَزَلَتْ {اَطِیعُوا اللَّهَ وَاَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ} وَنَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فِی عَلِیٍّ «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»....(برای مطالعه کامل روایت به آدرس ذیل مراجعه کنید.)
ابوبصیر میگوید: تفسیر این آیه را پرسیدم که میگوید: «خداوند، رسول خدا و صاحب الامر از مؤمنان را اطاعت کنید». امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: این آیه در شان علی و دو فرزندش حسن و حسین (علیهمالسّلام) نازل شده است. گفتم: مردمان میگویند: از چه جهت نام علی و خاندانش در آیه نیامده؟ امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: شما در پاسخ آنان بگوئید: دستور
نماز خواندن به رسول خدا نازل شد و سخنی از سه رکعت و چهار رکعت آن در میان نیست. این رسول خدا بود که رکعات نماز را تفسیر کرد. دستور پرداخت
زکات نازل شد و نگفت که از چهل
درهم یک درهم. این رسول خدا بود که نصاب زکات را تفسیر کرد.
دستور
حج نازل شد و نگفت که هفت نوبت
طواف کنید. این رسول خدا بود که مراسم طواف را تفسیر کرد. بر همین پایه، فرمان خدا نازل شد که: «از رسول خدا و آنانی که صاحب الامر باشند اطاعت کنید» و حکم آن درباره علی و حسن و حسین ثابت و پابرجا ماند. در رابطه با این دستور
قرآن بود که رسول خدا فرمود: «هر مؤمنی که من سرپرست و مولای او هستم، علی مولی و سرپرست او خواهد بود»
در روایت فوق برای متن روایت دو
سند ذکر شده است، و در پایان روایت مرحوم شیخ کلینی چهار
سند دیگر را نیز برای روایت ابوبصیر ذکر کرده و میگوید:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَالْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ وَعِمْرَانَ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) مِثْلَ ذَلِکَ.
برای اینکه تشخیص چهار
سند اخیر روایت برای خوانندگان محترم آسان شود، ناچاریم
سندها را که در عبارت فوق آمده به صورت مجزا ذکر کنیم؛ زیرا اگر کسی به فنون
علم رجال وارد نباشد، تشخیص
سندها برای او غیر ممکن خواهد بود:
سند سوم روایت به این شرح است:
محمد بن یحیی، عن
احمد بن محمد بن عیسی، عن
الحسین بن سعید، عن
النضر بن سوید، عن
یحیی بن عمران، عن
ایوب بن الحر، عن ابوبصیر الاسدی عن ابی عبدالله (علیهالسّلام).
سند چهارم روایت به این شرح است:
محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد بن عیسی، عن محمد خالد، عن النضر بن سوید....
سند پنجم روایت به این شرح است:
محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد بن عیسی، عن محمد خالد، عن النضر بن سوید، عن یحیی بن عمران الحلبی، عن
عمران بن علی الحلبی، عن ابوبصیر الاسدی عن ابی عبدالله (علیهالسّلام).
سند ششم روایت به این شرح است:
محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد بن عیسی، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن یحیی بن عمران الحلبی، عن عمران بن علی الحلبی، عن ابوبصیر الاسدی عن ابی عبدالله (علیهالسّلام).
همانطوری که مشاهده میشود روایت فوق از ابوبصیر با شش
سند معتبر نقل شده است. برای اثبات صحت این روایت با توجه به رعایت اختصار، در این قسمت
سند اول و ششم را از نظر رجالی بررسی میکنیم:
علی بن ابراهیم یکی از بزرگان شیعه و استاد
کلینی است که در اواخر
قرن سوم و اوائل قرن چهام میزیسته و مرحوم کلینی روایت فراوان از ایشان نقل کرده است. با توجه به نکته فوق ایشان احتیاج به توثیق هم ندارد؛ اما از آنجایی که سخن مستدل شود تصریح کلام
نجاشی استاد
شیخ طوسی را درباره ایشان ذکر میکنیم. نجاشی در رجالش مینویسد:
علی بن ابراهیم بنهاشم ابو الحسن القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب...
علی بن ابراهیم قمی، شخص موثق در روایت، پا برجا در علم روایت، مورد اطمینان و
اعتماد و دارای مذهب صحیح...
و توثیق شیخ برای ما کافی است و نیازی به آوردن سخنان دیگر علمای رجال نیست.
درباره محمد بن عیسی بن عبید اختلاف اقوال است. نجاشی از بزرگان علمای رجال ایشان را
ثقه میداند و مینویسد:
محمد بن عیسی بن عبید بن یقطین بن موسی مولی اسد بن خزیمة، ابو جعفر، جلیل فی (من) اصحابنا، ثقة، عین، کثیر الروایة، حسن التصانیف.
محمد بن عیسی بن عبید ... شخصی گرانقدر از
شیعیان، موثق، مشهور و جا افتاده، دارای روایات فراوان و کتابهای نیکو است.
اما شیخ طوسی (رحمةاللهعلیه) ایشان را در رجالش تضعیف کرده و تضیعف خودش را هم
مستند به گفتار قمیین کرده و مینویسد:
محمد بن عیسی بن عبید الیقطینی، یونسی، ضعیف علی قول القمیین.
محمد بن عیسی بن عبید یقطینی یونسی؛ بنابر گفتار قمیون ضعیف است.
مرحوم
آیتالله العظمی خویی، در ابتدا محمد بن عیسی را از طریق بررسی استاد و شاگرد اینگونه معرفی کرده است:
محمد بن عیسی بن عبید: وقع بهذا العنوان فی
اسناد کثیر من الروایات، تبلغ مائة وثلاثة وستین موردا.... و روی عنه احمد بن محمد، واحمد بن محمد بن خالد، و احمد بن محمد بن عیسی، والحسن بن علی الهاشمی، وسعد بن عبدالله، وسهل بن زیاد، وعبدالله ابن جعفر الحمیری، وعلی بن ابراهیم، وعلی بن ابراهیم بنهاشم.
و در پایان میگوید: این شخص متحد با شخص بعدی است که ذکر میشود:
اقول: هذا متحد مع من بعده.
آیتالله خویی در عنوان بعدی «محمد بن عیسی بن عبید الیقطینی» ابتدا کلام
نجاشی را بر توثیق محمد بن عیسی بن عبید، ذکر کرده و بعد به تضعیف شیخ طوسی نیز اشاره نموده و سپس کلام شیخ را اینگونه نقد کرده است:
والوجه فی ذلک، ان تضعیف الشیخ کما هو صریح کلامه هنا وفی فهرسته، مبنی علی استثناء الصدوق وابن الولید ایاه، من جملة الرجال الذین روی عنهم صاحب نوادر الحکمة، والذی ظهر لنا من کلامهما، انهما لم یناقشا فی محمد بن عیسی بن عبید نفسه، فانما ناقشا فی قسمین من روایاته، وهما: فیما یروی صاحب نوادر الحکمة عنه
باسناد منقطع، ... واما فی غیر ذلک فلم یظهر من ابن الولید ولا من الصدوق ترک العمل بروایته.
والذی یکشف عن ذلک: ان الصدوق - قدس سره - تبع شیخه ابن الولید فی الاستثناء المزبور، فلم یرو فی الفقیه ولا روایة واحدة، عن محمد بن عیسی، عن یونس، وقد روی فیه عن محمد بن عیسی، عن غیر یونس، فی نفس الکتاب فی المشیخة فی نیف وثلاثین موضعا غیر ما ذکره فی طریقه الیه، وهذا اقوی شاهد علی ان الاستثناء غیر مبتن علی تضعیف محمد بن عیسی بن عبید نفسه، وانما هو لامر یختص بروایاته عن یونس، وهذا الوجه مبنی علی اجتهاد ابن الولید ورایه، ووجهه عندنا غیر ظاهر.
والمتحصل: ان ابن الولید، والصدوق، لم یضعفا محمد بن عیسی نفسه، ولم یناقشا فیه، وقد روی ابن الولید نفسه، عن الصفار، عن محمد بن عیسی بن عبید، عن غیر یونس، .... وفی طریق الصدوق الی محمد بن عیسی بن عبید، هنا، ولکنه لا یروی ما یرویه محمد بن عیسی، عن یونس، بطریق منقطع، او ما ینفرد بروایته عنه، الا ان الشیخ - قدس سره - قد غفل عن خصوصیة کلام ابن الولید، وتخیل ان ترک ابن الولید روایة ما یرویه محمد بن عیسی بن عبید، عن یونس،
باسناد منقطع، او ما ینفرد بروایته عنه، مبتن علی ضعف محمد ابن عیسی، فحکم بضعفه تبعا له، ولکن الامر لیس کما تخیل، وانما الاستثناء مبنی علی اجتهاد ابن الولید ورایه، واما الصدوق - قدس سره - قد صرح بانه یتبع شیخه، فلا یروی عمن ترک شیخه الروایة عنه،
.... فالمتلخص ان ابن الولید، والصدوق لم یضعفا الرجل، واما الشیخ فلا یرجع تضعیفه ایاه الی اساس صحیح، فلا معارض للتوثیقات المذکورة.
الامر الثانی: ان الشیخ نسب القول بغلو محمد بن عیسی بن عبید الی قائل مجهول، والظاهر ان هذا القول علی خلاف الواقع، لقول ابن نوح انه کان علی ظاهر العدالة والثقة، وقد عرفت من کلام النجاشی وغیره جلالة الرجل من دون غمز فی مذهبه.
دلیل تضعیف محمد بن عسیی توسط شیخ، همانگونه که در فهرست نیز تصریح کرده، استثناء
شیخ صدوق و استادش
ابن ولید (از رجال نوادر الحکمه) است. آنچه که از کلام آنها ظاهر میشود این است که شیخ صدوق و ابن ولید در خود محمد بن عیسی مناقشه نکردهاند؛ بلکه در دو قسم از روایاتش مناقشه کردهاند: آنها در روایات او که صاحب نوادر الحکمه با
سند منقطع از ایشان روایت کرده مناقشه نمودهاند .... اما در غیر این روایت ابن ولید و شیخ صدوق اینگونه نبودهاند عمل به روایت او را ترک کرده باشند.
آنچه برای من کشف میشود این است که شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) در این استثناء از استادش ابن ولید پیروی کرده؛ از اینجهت در
من لا یحضره الفقیه حتی یک روایت از محمد بن عیسی از یونس روایت نکرده بلکه در مشیخه همان کتاب سی و چند مورد از محمد بن عیسی از غیر طریق یونس روایت آورده است. و این قویترین شاهد است بر این که استثناء مبتنی بر تضعیف محمد بن عسی بن عبید نیست؛ بلکه این استثناء بهخاطر روایت او از یونس است. و این وجه مبنی بر
اجتهاد ابن ولید و رای او است که دلیل آن برای ما روشن نیست.
خلاصه این که ابن ولید و شیخ صدوق خود محمد بن عیسی را تضعیف نکرده و در خود او مناقشهای ندارند. همانا خود ابن ولید از طریق
صفار از محمد بن عیسی بن عبید از غیر یونس روایت نقل کرده است .... . و در طریق شیخ صدوق محمد بن عبید قرار دارد ولی ایشان آن روایتی را که محمد بن عیسی از طریق یونس را به طریق منقطع روایت نمیکند یا آن روایتی را که به تنهایی یونس در آن قرار دارد. شیخ از خصوصیت کلام ابن ولید غافل شده است و گمان کرده که ابن ولید روایت محمد بن عیسی را از طریق یونس با
سند منقطع و یا منفرد، ترک کرده، به خاطر ضعف محمد بن عیسی است و به تبع او را تضعیف کرده است؛ در حالی که امر اینگونه نیست بلکه توهم و گمان است. و استثناء کار اجتهادی و رای ابن ولید است. و شیخ صدوق نیز تصریح کرده است که من استادم متابعت میکنم از اینجهت از طریق راویی که شیخش آن را ترک کرده روایت نمیکند.
خلاصه اینکه ابن ولید و شیخ صدوق محمد بن عیسی را تضعیف نکردهاند. و تضعیف شدن محمد بن عیسی توسط شیخ اساس درستی ندارد و از اینجهت معارض با توثیق نجاشی نیست.
امر دوم اینکه شیخ تضعیفش را
مستند به غلو محمد بن عیسی کرده و سخن خود را در مورد غلوی او به یک گوینده ناشناس نسبت داده است. و ظاهرا این سخن خلاف واقع است؛ چرا که
ابن نوح محمد بن عیسی را
عادل و
ثقه میداند و سخن نجاشی و غیر او را در مورد محمد بن عیسی شناختید.
علامه حلی نیز در
خلاصة الاقوال روایت محمد بن عیسی را قبول دارد و با ذکر اختلاف اقوال درباره او نظرش را اینگونه مینویسد:
والاقوی عندی قبول روایته.
شخص سومی که در سلسله
سند روایت قرار دارد،
یونس بن عبدالرحمن است. نجاشی ایشان را از بزرگان
امامیه و داری منزلت بزرگ میداند:
یونس بن عبدالرحمن مولی علی بن یقطین بن موسی، مولی بنی اسد، ابو محمد، کان وجها فی اصحابنا، متقدما، عظیم المنزلة.
یونس بن عبدالرحمان غلام
علی بن یقطین بن موسی است ... یکی از بزرگان اصحاب ما و دارای جایگاه بزرگ و بلندی است.
شیخ طوسی ایشان را موثق میداند و درباره او مینویسد: یونس بن عبدالرحمان، مولی علی بن یقطین، ضعفه القمیون، وهو ثقة.
یونس بن عبدالرحمان ... قمیون او را تضعیف کردهاند ولی موثق است.
ایشان در جای دیگر نیز می
نویسند: گرچه او را قمیون مورد طعن قرار دادهاند ولی ایشان نزد من موثق است:
یونس بن عبد الرحمان، من اصحاب ابی الحسن موسی (علیهالسّلام)، مولی علی بن یقطین، طعن علیه القمیون، وهو عندی ثقة.
عبدالله مسکان نیز در نزد
علمای رجالی شیعه موثق است. نجاشی میگوید: عبدالله بن مسکان ابو محمد مولی
[
عنزة
]
، ثقة، عین، روی عن ابی الحسن موسی (علیهالسّلام).
عبدالله بن مسکان... موثق، مشهور و جا افتاده است که از امام کاظم (علیهالسّلام) روایت دارد.
شیخ طوسی نیز درباره او مینویسد: عبدالله بن مسکان، ثقة. له کتاب...
عبدالله بن مسکان، ثقه، و دارای کتاب است
ابوبصیر اسدی آخرین روای در روایت است که از
امام صادق (علیهالسّلام) آن را نقل کرده است. این شخص نیز در نزد علمای رجال شیعه موثق است. نجاشی درباره او مینویسد:
یحیی بن القاسم ابوبصیر الاسدی، وقیل: ابو محمد، ثقة، وجیه،
یحیی بن قاسم ابوبصیر اسدی و گفته شده کنیهاش ابومحمد، ثقه و مشهور و مورد قبول است.
با توجه به آنچه ذکر شد، همه راویان در
سند اول،
موثق و
امامی هستند و در نهایت روایت نیز صحیح است.
بعد از بررسی نخستن
سند روایت و اثبات صحت آن، اکنون آخرین
سند نیز از نظر رجالی بررسی میشود. در این
سند افراد ذیل قرار دارند:
محمد بن یحیای عطار قمی، از چهره شناخته شده و موثق امامی و از اساتید مرحوم کلینی است که رجال شناسان او را ثقه و مورد اعتماد میدانند. نجاشی در باره او میگوید:
محمد بن یحیی ابوجعفر العطار القمی، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقة، عین، کثیر الحدیث.
محمد بن یحیی ابوجعفر عطار قمی، از اساتید شیعیان در زمان خودش، و فرد موثق، مشهور و دارای روایات فراون است.
براساس توثیق نجاشی است که بزرگان دیگر علمای شیعه نیز بر توثیق محمد بن یحیی اتفاقنظر دارند و این اتفاق را آقای
نمازی شاهرودی نقل کرده است:
محمد بن یحیی ابوجعفر العطار الاشعری القمی: کثیر الروایة، من مشائخ الکلینی، شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقة بالاتفاق.
احمد بن محمد بن عیسی اشعری نیز از بزرگان و فقهای گرانقدر
شیعه است. نجاشی درباره او مینویسد:
احمد بن محمد بن عیسی بن عبدالله بن سعد بن مالک بن الاحوص بن السائب بن مالک بن عامر الاشعری. من بنی ذخران بن عوف بن الجماهر بن الاشعر یکنی ابا جعفر، واول من سکن قم من آبائه سعد بن مالک بن الاحوص...... . وابو جعفر رحمه الله شیخ القمیین، ووجههم، وفقیههم، غیر مدافع. وکان ایضا الرئیس الذی یلقی السلطان بها، ولقی الرضا (علیهالسّلام).
احمد بن محمد بن عیسی بن عبدالله... از بنی زخران بن عوف بن جماهر بن اشعر و کنیهاش ابوجعفر است. او نخستین فرد از خاندان سعد بن مالک است که در
قم سکنی گزید ..... و ابوجعفر (رحمةاللهعلیه) شیخ قمیون، چهره شناخته شده و
فقیه مردم
قم بود.... .
شیخ طوسی نیز بعد از اینکه ایشان را معرفی کرده آورده است:
وابوجعفر هذا شیخ قم ووجهها وفقیهها غیر مدافع، وکان ایضا الرئیسالذی یلقی السلطان بها، ولقی ابا الحسن الرضا (علیهالسّلام).
آیتالله العظمی خویی می
نویسند:
حسین بن سعید اهوازی با حسین بن سعید بن حماد متحد است:
الحسین بن سعید الاهوازی: روی عن النضر بن سوید، وروی عنه احمد بن محمد بن عیسی الاشعری. اقول: هذا متحد مع ما بعده.
۳۴۲۴ - الحسین بن سعید بن حماد:
و شیخ طوسی در کتاب الفهرست، حسین بن سعید بن حماد را موثق میداند و او را این گونه معرفی میکند:
الحسین بن سعید بن حماد بن سعید بن مهران الاهوازی، من موالی علی بن الحسین (علیهماالسلام)، ثقة، روی عن الرضا وابی جعفر الثانی وابی الحسن الثالث (علیهماالسلام)، واصله کوفی، وانتقل مع اخیه الحسن رضی الله عنه الی الاهواز، ثم تحول الی قم، فنزل علی الحسن بن ابان، وتوفی بقم.
حسین بن سعید بن حماد بن سعید بن مهران اهوازی از موالیان
علی بن حسین (علیهماالسلام)، موثق است که از
امام هشتم، ابوجعفر دوم (
امام جواد) و ابو الحسن سوم (
امام هادی) (علیهمالسّلام) روایت کرده است. و اصل او از
کوفه است که همراه برادرش حسن به
اهواز آمد سپس به سوی قم و در آنجا بر
حسن بن ابان وارد شد و در قم وفات یافت.
ایشان در جای دیگر نیز به وثاقت ایشان تصریح میکند:
الحسین بن سعید بن حماد، مولی علی بن الحسین (علیهماالسلام)، صاحب المصنفات، الاهوازی، ثقة.
علامه حلی نیز در
خلاصة الاقوال ایشان به تعبیرات همانند: ثقة، عین و جلیل القدر توصیف کرده است:
الحسین بن سعید بن حماد بن مهران الاهوازی، مولی علی بن الحسین (علیهماالسلام)، ثقة، عین، جلیل القدر.
نضر بن سوید نیز از جمله راویا موثق است که در
سند روایت قرار دارد. شیخ طوسی درباره او مینویسد:
النضر بن سوید، له کتاب، وهو ثقة.
علامه حلی نیز در مورد ایشان مینویسد:
النضر بن سوید الصیرفی، من اصحاب الکاظم (علیهالسّلام)، ثقة کوفی، صحیح الحدیث، انتقل الی بغداد، له کتاب.
نضر بن سوید صیرفی از
اصحاب امام کاظم (علیهالسّلام) موثق، اهل
کوفه و دارای
روایت صحیح است به
بغداد منتقل شد و دارای کتابهایی است.
یحیی بن عمران بن علی نیز بنابر تصریح
نجاشی موثق است. ایشان درباره او مینویسد:
یحیی بن عمران بن علی بن ابی شعبة الحلبی روی عن ابی عبدالله وابی الحسن (علیهماالسلام)، ثقة ثقة، صحیح الحدیث.
یحیی بن عمران بن علی بن ابی شعبه حلبی از
امام صادق و
امام کاظم (علیهماالسّلام) روایت کرده و درباره ایشان دو مرتبه گفته است که او ثقه و دارای روایت صحیح است.
علامه حلی در خلاصة الاقوال نیز همین عبارت را دارد:
عمران بن علی حلبی نیز از موثقان رجال شیعه است. نجاشی ایشان را در ترجمه احمد بن عمر بن ابی شعبه حلبی که پسر عموی عمران بن علی حلبی است، توثیق کرده است:
احمد بن عمر بن ابی شعبة الحلبی ثقة، روی عن ابی الحسن الرضا (علیهالسّلام) وعن ابیه من قبل، وهو ابن عم عبید الله وعبد الاعلی وعمران ومحمد الحلبیین، روی ابوهم عن ابی عبدالله (علیهالسّلام)، وکانوا ثقات.
احمد بن عمران بن ابی شعبه حلبی ثقه است. او از
امام رضا (علیهالسّلام) روایت نقل کرده است. او پسر عموی عبیدالله، عبدالاعلی و عمران و محمد حلبی است که پدرشان از امام صادق (علیهالسّلام) روایت نقل کرده است. و آنها همه موثق بودهاند.
توثیق عمران بن علی حلبی در ضمن توثیق برادرش عبیدالله بن علی است که شیخ طوسی همه
آل ابی شعبه را موثق میداند:
عبید الله بن علی بن ابی شعبة الحلبی... وآل ابی شعبة بالکوفة بیت مذکور من اصحابنا، وروی جدهم ابو شعبة عن الحسن والحسین (علیهماالسلام)، وکانوا جمیعهم ثقات مرجوعا الی ما یقولون.
عبیدالله بن علی بن ابی شعبه حلبی .... و آل ابی شعبه در
کوفه از
شیعیان است و جد آنان ابوشعبه از
امام حسن و
امام حسین (علیهماالسلام) روایت کرده است. و همه آنان ثقه بودند و مرجع مردم بودند در آنچه میگفتند.
بنابراین آل شعبه تماما گذشته از توثیق فردی، توثیق جمعی نیز دارند.
ترجمه ابوبصیر اسدی در
سند اول این روایت گذشت و روشن شد که او موثق است.
با توجه به بررسی دو
سند آن که انجام شد، روایت نخست صحیح و مورد اعتبار و قابل احتجاج است. در نهایت
اهلبیت عدل قرآن کردیم و همتای آن است که تا
روز قیامت از همدیگر جدا نمیشوند. از اینجهت که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دستور داده است که به
قرآن و اهلبیت تمسک شود.
روایت دوم از طریق
محمد بن مسلم از
امام باقر (علیهالسّلام) روایت شده است که حضرت کیفیت خطبه خواندن در
نماز جمعه را به شیعیان آموزش داده و به
روایت شریف ثقلین نیز اشاره کرده است.
این روایت را نیز مرحوم
کلینی در کتاب «
اصول کافی» با این
سند نقل کرده است:
۶-مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیهالسّلام) فِی خُطْبَةِ یَوْمِ الْجُمُعَةِ الْخُطْبَةُ الْاُولَی: ..... اُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَی اللَّهِ الَّذِی یَنْفَعُ بِطَاعَتِهِ مَنْ اَطَاعَهُ وَالَّذِی یَضُرُّ بِمَعْصِیَتِهِ مَنْ عَصَاهُ الَّذِی اِلَیْهِ مَعَادُکُمْ وَعَلَیْهِ حِسَابُکُمْ فَاِنَّ التَّقْوَی وَصِیَّةُ اللَّهِ فِیکُمْ وَفِی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: {وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَاِیَّاکُمْ اَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَاِنْ تَکْفُرُوا فَاِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَما فِی الْاَرْضِ وَکانَ اللَّهُ غَنِیًّا حَمِیداً} انْتَفِعُوا بِمَوْعِظَةِ اللَّهِ وَالْزَمُوا کِتَابَهُ فَاِنَّهُ اَبْلَغُ الْمَوْعِظَةِ وَخَیْرُ الْاُمُورِ فِی الْمَعَادِ عَاقِبَةً وَلَقَدِ اتَّخَذَ اللَّهُ الْحُجَّةَ فَلَا یَهْلِکُ مَنْ هَلَکَ اِلَّا عَنْ بَیِّنَةٍ وَلَا یَحْیَی مَنْ حَیَّ اِلَّا عَنْ بَیِّنَةٍ وَقَدْ بَلَّغَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الَّذِی اُرْسِلَ بِهِ فَالْزَمُوا وَصِیَّتَهُ وَمَا تَرَکَ فِیکُمْ مِنْ بَعْدِهِ مِنَ الثَّقَلَیْنِ کِتَابِ اللَّهِ وَاهلبیتهِ اللَّذَیْنِ لَا یَضِلُّ مَنْ تَمَسَّکَ بِهِمَا وَلَا یَهْتَدِی مَنْ تَرَکَهُمَا
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَاِمَامِ الْمُتَّقِینَ وَرَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ثُمَّ تَقُولُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَوَصِیِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ثُمَّ تُسَمِّی الْاَئِمَّةَ حَتَّی تَنْتَهِیَ اِلَی صَاحِبِکَ ..... (برای مطالعه کامل روایت به آدرس ذیل مراجعه کنید:
)
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: در خطبه اول نماز جمعه بگویید: .... ای بندگان خدا شما را به
تقوی و پرهیز از
خشم خدا توصیه میکنم. آن خدائی که مطیعان را سود میبخشد و عاصیان را به خسارت میکشاند، خدائی که بازگشت شما به سوی او است و حسابرسی شما نیز با او است. تقوی، همان توصیه الهی است که میگوید: «به خدا سوگند ما به آن ملتها که پیش از شما،
کتاب آسمانی دادیم و به شما که بعد از آنان کتاب آسمانی دادیم، توصیه کردهایم که تقوی پیشه کنید، و اگر ناسپاسی کنید و کتاب خدا را نادیده انگارید، این را بدانید که آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خدا است و خداوند از
طاعت و تقوای شما بینیاز است و در کار خود ستوده کردار».
ای بندگان خدا از پند خدا بهره گیرید و کتاب خدا را پذیرا شوید که رساترین پندها در کتاب خدا است، و در
روز رستاخیز، فرجام نیک شما را ضامن است. به خدا سوگند که خدای عزّوجلّ حجّت لازم را اتخاذ کرده است: با این حجت، کسی به وادی تباهی سقوط نمیکند مگر بعد از شناخت و بینش و کسی به حیات معنوی دست نمییابد مگر بعد از شناخت و بینش. رسول خدا ماموریت خود را ابلاغ کرد، شما وصیت او را از یاد مبرید و به دو میراث گرانبهای کتاب خدا و
عترت، چنگ زنید.
میراثی که پیروان آن
گمراه نشوند و تارکان آن به راه صواب نرسند. بار خدایا بر محمد، بنده و رسولت صلوات فرست: سرور رسولان، پیشوای پرهیزگاران، پیامآور پروردگار جهانیان. بار خدایا بر پیشوای اولین امیرمؤمنان وصیّ رسول خدا بر جهانیان صلوات فرست. سپس حضرت نامهای تمامی
ائمه (علیهمالسّلام) را نام برد تا این که به نام آخرین حجت خدا (
امام زمان (علیهالسّلام)) رسید....
در سلسله
سند روایت افراد ذیل قرار دارند:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ. .
۱. محمد بن یحیی عطار:
توثیق محمد بن یحیی العطار در
سند روایت اول از بیان
نجاشی (شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقة، عین، کثیر الحدیث) روشن شد.
۲. احمد بن محمد بن عیسی اشعری:
توثیق ایشان نیز در ذیل روایت اول از بیان نجاشی (شیخ القمیین، ووجههم، وفقیههم) بیان شد.
۳. حسین بن سعید اهوازی:
توثیق این شخص نیز در ذیل روایت نخست از بیان شیخ طوسی و علامه حلی مشروحاً بیان شد.
۴. نضر بن سوید صیرفی:
توثیق ایشان نیز از بیان شیخ طوسی و علامه حلی در روایت اول بیان شد.
۵. یحیی بن عمران حلبی:
نجاشی درباره یحیی بن عمران دو مرتبه «ثقة ثقة» گفته و متن کلامش در ذیل روایت اول ذکر شد.
ششمین راوی،
برید بن معاویه عجلی امامی و موثق است. ایشان از جمله افرادی است که نزد
امام باقر و
امام صادق (علیهماالسلام) جایگاه ویژهای داشته است. نجاشی در اینباره مینویسد:
برید بن معاویة ابو القاسم العجلی، عربی، روی عن ابی عبدالله وابی جعفر (علیهماالسلام)، و مات فی حیاة ابی عبدالله
[
(علیهالسّلام)
]
، وجه من وجوه اصحابنا، وفقیه ایضا، له محل عند الائمة.
برید بن معاویه ابو القاسم عجلی، عربی است. از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) روایت کرده و در زمان امام صادق (علیهالسّلام) از دنیا رفته است. او فرد مشهور و
فقیه اصحاب ما است و نزد امامان (علیهمالسّلام) دارای جایگاه ویژه داشت.
کشی در کتابش برید بن معاویه را از
اصحاب اجماع ذکر کرده ومی نویسد:
فی تسمیة الفقهاء من اصحاب ابی جعفر وابی عبدالله (علیهماالسلام).
۴۳۱ - قال الکشی: اجمعت العصابة علی تصدیق هؤلاء الاولین من اصحاب ابی جعفر (علیهالسّلام) وابی عبدالله (علیهالسّلام) وانقادوا لهم بالفقه، فقالوا: افقه الاولین ستة: زرارة، ومعروف بن خربوذ، وبرید، وابوبصیر الاسدی، والفضیل بن یسار، ومحمد بن مسلم الطائفی، قالوا: وافقه الستة زرارة، وقال بعضهم مکان ابی بصیر الاسدی ابوبصیر المرادی وهو لیث بن البختری.
کشی میگوید: شیعیان بر تصدیق این افراد از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام)
اجماع دارند و آنان را بهعنوان
فقیه شیعه قبول دارند. شش تن از فقهای نخست آنان این است:
زراره،
معروف بن خربوذ،
برید بن معاویه،
ابوبصیر اسدی،
فضیل بن یسار،
محمد بن مسلم طائفی. گفتهاند: فقیهترین این فقهای ششگانه زراره است و برخی به جای ابوبصیر اسدی،
ابوبصیر مرادی است.
و به دنبال اینمطلب روایات متعددی از امام صادق (علیهالسّلام) در مدح برید بن معاویه آورده است.
حدثنی حمدویه بن نصیر، عن یعقوب بن یزید، عن القاسم بن عروة، عن ابی العباس الفضل بن عبد الملک، قال: سمعت ابا عبدالله (علیهالسّلام) یقول: احب الناس الی احیاء وامواتا اربعة: برید بن معاویة العجلی، وزرارة، ومحمد بن مسلم، والاحول وهم احب الناس الی احیاء وامواتا.
فضل بن عبدالملک میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: محبوبترین مردم در نزد من در حال حیات و پس از حیاتشان چهار نفراند: برید بن معاویه عجلی، زراه، محمد بن مسلم و احول. آنان محبوبترین مردم در حال حیات و پس از حیاتشان نزد من هستند.
در روایت دیگر امام صادق (علیهالسّلام) برید بن معاویه و محمد بن مسلم و برخی دیگر را به
بهشت بشارت داده است:
۲۸۶ - حدثنی حمدویه بن نصیر، قال حدثنا یعقوب بن یزید، عن محمد بن ابی عمیر، عن جمیل بن دراج، قال سمعت ابا عبدالله (علیهالسّلام) یقول بشر المخبتین بالجنة برید بن معاویة العجلی، وابوبصیر بن لیث البختری المرادی، ومحمد بن مسلم، وزرارة، اربعة نجباء امناء الله علی حلاله وحرامه، لولا هؤلاء انقطعت آثار النبوة واندرست.
جمیل بن دراج میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: برگزیدگان را به بهشت بشارت بده، برید بن معاویه عجلی، ابوبصیر بن لیث بختری مرادی، محمد بن مسلم، و زراره چهار تن برگزیده و امینان خداوند بر
حلال و
حرام خداوند است. اگر اینها نباشند آثار
نبوت محو و نابود میشد.
در روایت دیگر برید بن معاویه و محمد بن مسلم و ابوبصیر و زاره به عنوان پایههای زمین و نشانههای دین معرفی شده است:
۴۳۲ - حدثنا الحسین بن الحسن بن بندار القمی، قال: حدثنی سعد بن عبدالله بن ابی خلف القمی، قال: حدثنی محمد بن عبدالله المسمعی، قال: حدثنی علی بن حدید، وعلی بن اسباط، عن جمیل بن دراج، قال: سمعت ابا عبدالله (علیهالسّلام) یقول: اوتاد الارض، واعلام الدین اربعة: محمد بن مسلم، وبرید بن معاویة، ولیث بن البختری المرادی، وزرارة بن اعین.
جمیل بن دراج میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: ارکان (میخهای) زمین و نشانههای دین چهار نفراند: محمد بن مسلم، برید بن معاویه، لیث بن بختری مرادی و زاره بن اعین.
آخرین راوی در این روایت محمد بن مسلم ثقفی از اصحاب اجماع و از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) است. نجاشی درباره ایشان مینویسد:
محمد بن مسلم بن رباح ابو جعفر الاوقص الطحان مولی ثقیف الاعور، وجه اصحابنا بالکوفة، فقیه، ورفع صحب ابا جعفر وابا عبدالله (علیهماالسلام)، وروی عنهما وکان من اوثق الناس.
محمد بن مسلم بن رباح... بزرگ اصحاب ما در
کوفه و
فقیه بود. او به صحبت امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) دست یافت و از آن بزرگواران روایت نقل کرده است. و او از موثقترین مردم بود.
در نتیجه روایت دوم نیز از نظر
سند صحیح است.
ابوجعفر صفار از
علمای قرن سوم شیعه از
امام صادق (علیهالسّلام) روایتی نقل کرده که آن حضرت
روایت ثقلین را از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیان کرده است:
۴-حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ ذَرِیحِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: اِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَاهلبیتی فَنَحْنُ اهلبیتهِ.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: همانا من در میان شما دو شیء گرانبها را در میان میگذارم، یکی کتاب خداوند و دیگری اهلبیت من؛ پس ما اهلبیت رسول خدا هسیتم.
حسن بن سلیمان حلی از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن نهم هجری، همین روایت را با همین
سند در مختصر بصائر الدرجات که اصل این کتاب از
سعد بن عبدالله اشعری قمی میباشد، اینگونه نقل کرده است:
محمد بن الحسین بن ابی الخطاب عن جعفر بن بشیر البجلی عن ذریح ابن محمد بن یزید المحاربی عن ابی عبدالله علی السلام قال قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انی قد ترکت فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهلبیتی فنحن اهلبیته.
در سلسله
سند این روایت افراد ذیل قرار دارند که به ترتیب از نظر رجالی بررسی و توثیقات آنان را بیان میکنیم:
این شخص همان
محمد بن الحسین ابوالخطاب و کنیهاش ابوجعفر زیات است. او از علمای جلیل القدر و موثق امامیه میباشد. نجاشی ایشان را اینگونه معرفی کرده است:
محمد بن الحسین بن ابی الخطاب، ابو جعفر الزیات الهمدانی - واسم ابی الخطاب زید - جلیل من اصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون الی روایته.
محمد بن حسین بن ابی الخطاب، کنیهاش ابوجعفر زیات همدانی است. و نام ابی الخطاب زید است. محمد بن الحسین از بزرگان اصحاب ما، عظیم القدر، دارای روایات بسیار، موثق و مشهور، بوده و دارای تالیفات قابل ستایش و روایاتی است که به انسان
آرامش میدهد.
شیخ طوسی در فهرست و رجالش نیز آورده است:
محمد بن الحسین بن ابی الخطاب، کوفی، ثقة.
ایشان در کتاب رجالش میگوید:
محمد بن الحسین بن ابی الخطاب الزیات الکوفی، ثقة، من اصحاب ابی جعفر الثانی (علیهالسّلام).
دومین فرد در
سند روایت نیز از موثقان امامیه است. نجاشی درباره ایشان مینویسد:
جعفر بن بشیر ابو محمد البجلی الوشاء من زهاد اصحابنا وعبادهم ونساکهم، وکان ثقة، ... کان ابو العباس بن نوح یقول: کان یلقب فقحة العلم، روی عن الثقات ورووا عنه.
جعفر بن بشیر، ابومحمد بجلی از زاهدان و عابدان شیعه و ثقه بود. ابوالعباس بن نوح میگوید: او به «فقحة العلم» (کسی که جامع علوم) ملقب بود و از افراد موثق روایت میکرد و نیز افراد موثق از او روایت کردهاند.
شیخ طوسی در کتاب «
الفهرست» مینویسد:
جعفر بن بشیر البجلی، ثقة، جلیل القدر. له کتاب، اخبرنا به ابن ابی جید، عن ابن الولید، عن محمد بن الحسن الصفار والحسن بن متیل، عن محمد بن الحسین بن ابی الخطاب، عن جعفر بن بشیر....
جعفر بن بشیر بجلی موثق و جلیل القدر است. او کتابی دارد که
ابن ابی جید از
ابن ولید از
محمد بن حسن صفار و
حسن بن متیل از محمد بن حسین ابوالخطاب از جعفر بن بشیر خبر داده است.
نجاشی ذریح را این گونه معرفی کرده است:
ذریح بن محمد بن یزید ابو الولید المحاربی، عربی من بنی محارب بن خصفة، روی عن ابی عبدالله وابی الحسن (علیهماالسلام). ذکره ابن عقدة وابن نوح. له کتاب یرویه عدة من اصحابنا.
ذریح بن محمد بن یزید کنیهاش ابوالولید محاربی اصالتا عرب و از
بنی محارب است که از
امام صادق و
امام کاظم (علیهماالسلام) روایت نقل کرده است.
ابن عقده و
ابن نوح میگویند: او دارای کتابی است که عدهای از شیعیان آن را نقل کردهاند.
و شیخ طوسی ایشان را ثقه میداند و درباه او مینویسد:
ذریح المحاربی، ثقة. له اصل.
مرحوم
آیتالله العظمی خویی درباره وثاقت و جایگاه او به این روایت اشاره کرده و مینویسد:
وکفی فی جلالة ذریح ما رواه الصدوق
بسند صحیح، عن عبدالله بن سنان، قال: اتیت ابا عبدالله (علیهالسّلام)، فقلت له: جعلت فداک ما معنی قول الله (عزّوجلّ) (ثم لیقضوا تفثهم)؟ قال (علیهالسّلام): اخذ الشارب وقص الاظافیر وما اشبه ذلک، قال: قلت له: جعلت فداک، فان ذریحا المحاربی حدثنی عنک انک قلت: لیقضوا تفثهم لقاء الامام ولیوفوا نذورهم تلک المناسک. قال (علیهالسّلام): صدق ذریح وصدقت، ان للقرآن ظاهرا وباطنا ومن یحتمل ما احتمل ذریح؟.
در بزرگی شان ذریح همین کفایت میکند که
شیخ صدوق با
سند صحیح روایت کرده است که
عبدالله بن سنان میگوید: من خدمت امام صادق (علیهالسّلام) رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم معنای این سخن خداوند (ثم لیقضوا تفثهم) چیست؟ آن حضرت فرمود: گرفتن شارب و ناخنها و نظیر اینها. من عرض کردم فدایت شوم: ذریح محاربی از شما روایت کرده که شما فرمودهاید: ؟ ؟ ؟ ؟ امام (علیهالسّلام) فرمود: ذریح راست گفته و شما هم راست میگویید. همانا
قرآن دارای
ظاهر و
باطن است و کیست که احتمال دهد آنچه را ذریح احتمال داده است.
در نتیجه رجال روایت سوم از نظر علمای رجال،
امامی و
موثق هستند و در نتیجه روایت صحیح است.
شیخ صدوق در کتاب «
عیون اخبار الرضا» از زبان امام صادق (علیهالسّلام)،
روایت ثقلین را با
سند ذیل آورده است:
۲۵ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ غِیَاثِ بْنِ اِبْرَاهِیمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ اَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) قَالَ سُئِلَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسّلام) عَنْ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی مَنِ الْعِتْرَةُ فَقَالَ اَنَا وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ وَالْاَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیُّهُمْ وَقَائِمُهُمْ لَا یُفَارِقُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَلَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حَوْضَه.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: از
امیرالمؤمنین (سلاماللّهعلیه) پرسیدند: معنی گفتار حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که فرموده: «انّی مخلّف فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتی» چیست؟ و عترت چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: مقصود از عترت، من و حسنین و نه نفر از اولاد حسین هستیم، نفر نهمی مهدی و قائم عترت است، اینان از قرآن جدا نخواهند شد تا آنگاه که در کنار حوض خدمت پیغمبر برسند.
در سلسله
سند این روایت افراد ذیل قرار دارند که به ترتیب از نظر رجالی بررسی و توثیقات آنان را بیان میکنیم:
نخستین راوی در
سند روایت
احمد بن زیاد همدانی استاد
شیخ صدوق (رحمةاللهعلیه) است. شیخ صدوق استادش را در چندین مورد توثیق کرده که متن کلامش در تایید احمد بن زیاد همدانی در ذیل روایت
غیبت امام زمان (علیهالسّلام) این است:
قال مصنف هذا الکتاب رضی الله عنه: لم اسمع هذا الحدیث الا من احمد بن زیاد ابن جعفر الهمدانی رضی الله عنه بهمدان عند منصرفی من حج بیت الله الحرام، وکان رجلا ثقة دینا فاضلا (رحمةاللهعلیه) ورضوانه.
مصنف این کتاب که
خداوند از او راضی باد میگوید: من این روایت را از احمد بن زیاد ابن جعفر همدانی در همدان هنگامی که از
زیارت خانه خدا برگشتم شنیدم. و او شخص ثقه، متدین و فاضل بود که رحمت و رضوان خداوند بر او نثارش باد.
با توثیق شیخ صدوق نیازی نیست که سخن دیگران را درباره او ذکر کنیم.
علی بن ابراهیم از بزرگان شیعه و استاد
کلینی است و در ذیل روایت نخست توثیق ایشان را از بیان نجاشی (و علی بن ابراهیم بن هاشم ابوالحسن القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب) ذکر کردیم.
ابراهیم بن هاشم، نخستین کسی است که مکتب حدیثی را در
قم پایهگذاری و تاسیس کرد. بیتردید چنین شخصیتی بینیاز از توثیق است.
حضرت
آیتالله العظمی خویی (رحمةاللهعلیه) درباره او مینویسد:
اقول: لا ینبغی الشک فی وثاقة ابراهیم بن هاشم، ویدل علی ذلک عدة امور:
۱ - انه روی عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا، وقد التزم فی اول کتابه بان ما یذکره فیه قد انتهی الیه بواسطة الثقات. وتقدم ذکر ذلک فی (المدخل) المقدمة الثالثة.
۲ - ان السید ابن طاووس ادعی الاتفاق علی وثاقته، حیث قال عند ذکره روایة عن امالی الصدوق فی
سندها ابراهیم بن هاشم: " ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق ".
۳ - انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم. والقمیون قد اعتمدوا علی روایاته، وفیهم من هو مستصعب فی امر الحدیث، فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن یتسالم علی اخذ الروایة عنه، وقبول قوله.
در وثاقت ابراهیم بن هاشم تردیدی نیست. و موارد ذیل دلیل بر وثاقت اوست:
اولا: ً پسرش علی بن ابراهیم در تفسیرش فراوان از ایشان نقل کرده و در ابتدای کتابش ملتزم شده آنچه را ذکر میکند به ثقات منتهی شود.
ثانیاً:
سید بن طاوس در روایتی که از
امالی شیخ صدوق نقل کرده و در
سند آن ابراهیم بن هاشم وجود دارد، بر وثاقتش ادعای اتفاق کرده و گفته است: راویان این حدیث بالاتفاق ثقه هستند.
ثالثاًً: نخستین کسی که روایت کوفیون را در قم نشر کرد ایشان بود و قمیون نیز به روایات او اعتماد کردند در حالی که در میان قمیان کسانی بودند که در اخذ روایت سختگیر بودند. پس اگر در این شخص اندک طعنی بود قمیون اینگونه بر روایت او توافق نمیکردند و روایتش را قبول نمیکردند.
گذشته از آنچه آیتالله خوئی (رضواناللهتعالی) فرموده، تمام
علمای شیعه در طول تاریخ روایت او را صحیح دانستهاند و کسی یافت نشده است که روایت او را غیر معتبر دانسته باشد. و همین برای اثبات وثاقت این بزرگ مرد کافی است.
محمد بن ابیعمیر نیز
امامی و از
اصحاب اجماع است.
نجاشی درباره ایشان مینویسد: محمد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی ابو احمد الازدی من موالی المهلب بن ابی صفرة وقیل مولی بنی امیة. والاول اصح. بغدادی الاصل والمقام، لقی ابا الحسن موسی (علیهالسّلام) وسمع منه احادیث کناه فی بعضها فقال: یا
[
ا
]
ابا احمد، وروی عن الرضا (علیهالسّلام)، جلیل القدر عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین.
محمد بن ابیعمیر زیاد بن عیسی ... بغدادی الاصل و ساکن آنجا بوده است. وی محضر
امام کاظم (علیهالسّلام) را درک و از آن حضرت روایت شنیده که در برخی روایات او را به «ابواحمد» نام برده و از
امام رضا (علیهالسّلام) نیز روایت کرده است. محمد بن عمیر شخص جلیل القدر، دارای جایگاه بزرگ در نزد ما و مخالفان است.
شیخ طوسی نیز ایشان را به بالاترین وجه وثاقت ستوده است:
محمد بن ابی عمیر، یکنی ابا احمد، من موالی الازد، واسم ابی عمیر زیاد، وکان من اوثق الناس عند الخاصة والعامة، وانسکهم نسکا، واورعهم واعبدهم، وقد ذکره الجاحظ فی کتابه فی فخر قحطان علی عدنان بهذه الصفة التی وصفناه، وذکر انه کان اوحد اهل زمانه فی الاشیاء کلها. وادرک من الائمة (علیهمالسّلام) ثلاثة: ابا ابراهیم موسی (علیهالسّلام)، ولم یرو عنه ۲، وادرک الرضا (علیهالسّلام) ۳ والجواد (علیهالسّلام).
محمد بن ابیعمیر کنیهاش ابواحمد، .... او از موثقترین مردم نزد
شیعه و
اهلسنت و عابدترین و پرهیزگارترین مردم بوده است.
جاحظ در کتابش او را اینگونه توصیف کرده و میگوید: او یگانه زمان در تمام چیزها بوده است. ابن ابی عمیر محضر سه امام:
امام موسی بن جعفر و امام رضا و
امام جواد (علیهمالسّلام) را درک کرده است.
شیخ طوسی در کتاب رجالش نیز به توثیق او تصریح کرده است:
محمد بن ابی عمیر، یکنی ابا احمد، واسم ابی عمیر زیاد، مولی الازد، ثقة.
غیاث بن ابراهیم تمیمی بصری نیز از نظر علمای رجال شیعه موثق و از اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام) است.
نجاشی درباره او مینویسد:
(۸۳۳) غیاث بن ابراهیم التمیمی الاسیدی بصری، سکن الکوفة، ثقة، روی عن ابی عبدالله وابی الحسن (علیهماالسلام). له کتاب مبوب فی الحلال والحرام، یرویه جماعة، ...
غیاث بن ابراهیم تمیمی بصری ساکن
کوفه و موثق است. ایشان از امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام) روایت کرده است. او دارای کتابی است که در
حلال و
حرام نوشته شده و آن را گروهی روایت کردهاند.
قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ: فَعَرَضْتُ هَذَا الْکَلَامَ عَلَی اَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَالَ: صَدَقَ اَبُو الطُّفَیْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْکَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع وَ عَرَفْنَاهُ.
بنابراین
سند روایت هیچ اشکالی ندارد و تمام روات آن ثقه است. حتی میتوان ادعا کرد که این روایت صحیح اعلائی است.
حدیث شریف ثقلین، دست کم با پنج
سند صد در صد صحیح از طریق شیعه نقل شده است؛ هرچند که
سندهای صحیح این روایت به همین پنج
سند خلاصه نمیشود و ما به جهت اختصار به همین پنج مورد
بسنده میکنیم.
روایاتی که ذکر شد نمونهای از
روایت ثقلین است که در منابع شیعه با
اسناد معتبر نقل شده است. در سالهای اخیر پیرامون روایت شریف ثقلین پژوهشهای مفصلی صورت گرفته و کتابهای متعددی به طبع رسیده است. یکی از ارزشمندترین پژوهش توسط الجنة الولایة (گروه ولایت) مدرسه امام باقرالعلوم (علیهالسّلام) انجام شده که محصول این تلاش در دو جلد کتاب «حدیث الثقلین فی کتب الخاصه» تقدیم حققیت طلبان و حق جویان اسلامی شده است و در این کتاب دویست و ده
سند برای روایت ثقلین از منابع شیعه ذکر شده است.
مطلب مهم مورد بحث در فصل دوم این است که علاوه بر صحت
سند این روایت در کتابهای شیعه،
تواتر روایت ثقلین از دیدگاه علمای شیعه نیز از آفتاب روشنتر است. در این فصل متن سخنان علمای شیعه را بر تواتر این حدیث به ترتیب ذیل ذکر میکنیم.
ابوالقاسم علی بن احمد الکوفی (متوفای۳۵۲هـ) از نخستین علمای شیعه در قرن چهارم هجری است که میفرماید تمام علما بر صحت این روایت اجماع دارند:
وقد اجمعوا جمیعا علی الروایة فی تزکیة اهل البیت (علیهمالسّلام) واشارة الرسول الیهم بالهدی والبعد من الضلالة والامر منه باتباعهم والکینونة معهم فقال (علیهالسّلام): (انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهلبیتی لن تضلوا ما ان تمسکتم بهما فان اللطیف الخبیر نبانی انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض).
همه علما
اجماع کردهاند بر صحت روایتی که پاکی
اهلبیت (علیهمالسّلام) را ثابت میکند و در این روایت
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره فرموده که اهلبیت (علیهمالسّلام) مایه
هدایت و از
گمراهی به دور هستند از اینجهت دستور داده است که از آنان باید پیروی کرد و همراه آنان بود. رسول خدا فرموده: «همانا من در میان شما دو چیز گرانبها را میگذارم....
شیخ صدوق (متوفای۳۸۱هـ) از علمای بزرگ و به نام شیعه درباره تواتر روایت ثقلین میفرماید:
ونقول: ان جمیع طبقات الزیدیة و الامامیة قد اتفقوا علی ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهلبیتی وهما الخلیفتان من بعدی وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.
میگوییم: تمام طبقات
زیدیه و امامیه اتفاق دارند بر اینکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها را به یادگار میگذارم؛ یکی کتاب خدا و دیگری
عترت و اهلبیت من است. و این دو تا جانشینان بعد از من هستند که هرگز از همدیگر تا هنگام ورود بر حوض جدا نمیشوند.
اگر هیچ دلیل دیگری برای صحت و تواتر روایت ثقلین نبود، جز تصریح شیخ صدوق (رضواناللهتعالیعلیه)، کفایت میکند.
شیخ مفید (متوفای۴۱۳هـ) یکی دیگر از بزرگان شیعه مینویسد:
ِ فَکَانَ فِیمَا ذَکَرَهُ مِنْ ذَلِکَ علیه وآله السلام مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّوَاةُ عَلَی اتِّفَاقٍ وَاجْتِمَاعٍ مِنْ قَوْلِهِ (علیهالسّلام):
اَیُّهَا النَّاسُ اِنِّی فَرَطُکُمْ وَاَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ اَلَا وَاِنِّی سَائِلُکُمْ عَنِ الثَّقَلَیْنِ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا فَاِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ نَبَّاَنِی اَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَلْقَیَانِی وَسَاَلْتُ رَبِّی ذَلِکَ فَاَعْطَانِیهِ اَلَا وَاِنِّی قَدْ تَرَکْتُهُمَا فِیکُمْ کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی اهلبیتی وَلَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَفَرَّقُوا وَلَا تُقَصِّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکُوا وَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَاِنَّهُمْ اَعْلَمُ مِنْکُمْ اَیُّهَا النَّاسُ لَا اُلْفِیَنَّکُمْ بَعْدِی تَرْجِعُونَ کُفَّاراً یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ فَتَلْقَوْنِی فِی کَتِیبَةٍ کَمَجَرِّ السَّیْلِ الْجَرَّارِ اَلَا وَاِنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِبٍ اَخِی وَوَصِیِّی یُقَاتِلُ بَعْدِی عَلَی تَاْوِیلِ الْقُرْآنِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَی تَنْزِیلِهِ. فَکَانَ (علیهالسّلام) یَقُومُ مَجْلِساً بَعْدَ مَجْلِسٍ بِمِثْلِ هَذَا الْکَلَامِ وَنَحْوِهِ.
و از سخنان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که همه راویان به حقیت آن اعتراف و اجماع نمودهاند این است که فرمود:
ای مردم من پیش از شما به عالم دیگر پرواز میکنم و شما پس از من آمده و کنار
حوض کوثر بر من وارد خواهید شد. بدانید آن هنگام از شما میپرسم درباره کتاب خدا و بازماندگان من چه کردید و چگونه رفتار نمودید. اینک متوجه باشید که با آنها چگونه رفتار کنید که خوشنودی مرا بهدست آورده باشید؛ زیرا خدای مهربان و دانا به من خبر داده که این دو یادگار هیچگاه از یکدیگر جدا نمیشوند تا کنار حوض مرا دریابند و من هم از خدا همین معنی را درخواست کردم و او هم چنین موهبتی را به من کرامت فرمود.
اکنون متوجه باشید دو یادگار من کتاب خدا و اهلبیت مناند در هیچ امری بر ایشان پیش دستی نکنید که از یکدیگر پاشیده و متفرق نشوید و از فرامینشان سرپیچی ننمائید که هلاک میگردید و سخن به آنها نیاموزید که آنان از شما داناترند.
ای مردم کاری نکنید پس از من به
کفر خود بازگردید و به قهقرا عقب روید در نتیجه گردن شما به دست برخی از شما زده شود و بالاخره مرا با لشکر چون سیل بنیان کنی ملاقات نمائید.
بدانید که
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) برادر و جانشین من است پس از من برای برقراری
تاویل قرآن میجنگد چنانچه برای
تنزیل آن با بیگانگان پیکار نمود. و بالاخره در هر محفل و مجلسی که حضور مییافت از این قبیل سخنان بیان میفرمود و اتمام حجت میکرد.
شریف مرتضی (متوفای۴۳۶هـ) از دانشمندان نامدار شیعه، مؤلف کتاب نهج البلاغه، بعد از نقل روایت ثقلین، تلقی قبول این روایت از سوی امت اسلامی دلیل بر صحت این روایت میداند و میگوید:
فان قیل: دلوا علی صحة هذا الخبر قیل ان تتکلموا فی معناه. قلنا: الدلالة علی صحته تلقی الامة له بالقبول، وان احدا منهم مع اختلافهم فی تاویله لم یخالف فی صحته، وهذا یدل علی ان الحجة قامت به فی اصله، وان الشک مرتفع عنه، ومن شان علماء الامة اذا ورد علیهم خبر مشکوک فی صحته ان یقدموا الکلام فی اصله، وان الحجة به غیر ثابتة، ثم یشرعوا فی تاویله، واذا راینا جمیعهم عدلوا عن هذه الطریقة فی هذا الخبر، وحمله کل منهم علی ما یوافق طریقته ومذهبه دل ذلک علی صحة ما ذکرناه.
اگر گفته شود: پیش از اینکه درباره معنای این روایت سخن بگویید، بر صحت روایت دلیل اقامه کنید؟ در پاسخ میگوییم: دلیل بر صحت روایت این است که امت اسلامی آن را قبول دارند. و همانا هیچ یکی از امت اسلامی با اینکه در تاویل آن اختلاف دارند در صحت آن مخالفت ندارند و این دلیل است بر اینکه دلیل بر اصل صحت آن وجود دارد و شکی در آن نیست و از شان علمای امت اسلامی این است که اگر به یک خبر مشکوک الصحة برخورد نمایند قبل از هر سخنی در اصل صحت آن بحث میکنند و حجتش را ثابت مینمایند سپس در تاویل آن شروع میکنند. اما در این روایت میبینیم که همه آنها از این روش عدول کردهاند. و از اینکه هر یکی از علماء این روایت را بر طبق روش و مذهبشان حمل میکنند دلیل بر صحت سخن ما است که بیان کردیم.
ابوالصلاح حلبی (متوفای۴۴۷هـ) ایشان در بحث ادله
امامت مینویسد:
ویدل علی ذلک من جهة السنة ما اتفق علیه نقلة الشیعة وفی نقلهم الحجة، ورواه اصحاب الحدیث من غیرهم، ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال فی غیر موطن: "انی مخلف فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهلبیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ولن یفترقا حتی یردا علی الحوض".
دلیل روایی بر اثبات
امامت، روایتی است که ناقلان شیعه بر آن اتفاقنظر دارند و نقل آنان نیز حجت است. و این روایت را اصحاب روایت و غیر آنان نقل کردهاند و اینکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جاهای مختلف فرمود: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها را به یادگار میگذارم که اگر به آن دو تمسک کنید، هرگز
گمراه نخواهید شد و این دو هرگز از همدیگر جدا نمیشوند تا در
حوض کوثر بر من وارد شوند.
ایشان در کتاب دیگرش میگوید:
ومن ذلک:
[
ای علی امامة الائمة الاثنی عشر
]
ما اتفقت الامة علیه من قوله (علیهالسّلام): انی مخلف فیکم الثقلین: کتاب الله وعترتی اهلبیتی، وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا.
یکی دیگر از ادله امامت، روایتی است که امت اسلامی بر آن اتفاقنظر دارند که آن حضرت فرمود: من در میان شما دو چیز گرانبها را یادگار میگذارم...
شیخ طوسی (متوفای۴۶۰هـ) از بزرگترین دانشمندان تاریخ شیعه که به شیخ الطایفه نیز مشهور شده است درباره حدیث ثقلین میفرماید: این روایت را هیچ کسی رد نکرده است:
وقد روی عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایة لا یدفعها احد، انه قال: (انی مخلف فیکم الثقلین، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا: کتاب الله، وعترتی اهلبیتی، وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض) وهذا یدل علی انه موجود فی کل عصر، لانه لا یجوز ان یامر بالتمسک بما لا نقدر علی التمسک به. کما ان اهل البیت، ومن یجب اتباع قوله حاصل فی کل وقت. واذا کان الموجود بیننا مجمعا علی صحته، فینبغی ان نتشاغل بتفسیره، وبیان معانیه ونترک ما سواه.
از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایتی نقل کردهاند که هیچکسی آن را رد نکرده است. رسول خدا فرمود: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها را به یادگار میگذارم، اگر به آن دو چنگ بزنید هرگز گمراه نشوید؛ یکی کتاب خدا و دیگری عترت و اهلبیت من است. و این دوتا هرگز تا هنگام ورود بر حوض از همدیگر جدا نمیشوند. و این سخن دلیل بر این است که عترت در هر زمانی موجود است؛ چرا که ما به آنچه نمیتوانیم تمسک کنیم امر نشدهایم؛ چنانچه اهلبیت و کسانی که پیروی از گفتارشان واجب است در هر زمانی حاصل است. با توجه به آنچه گفته شد آن روایتی که الآن نزد ما موجود است بر صحت آن
اجماع است؛ پس سزاوار این است که ما به تفسیر و بیان معانی آن بپردازیم و غیر این بحثها را رها کنیم....
علامه فضل بن حسن طبرسی (متوفای۵۴۸هـ) مفسر نامدار شیعه درباره حدیث ثقلین مینویسد:
قد تواتر حدیث الثقلین الی حد الاستفاضة فی کتب الفریقین: الشیعة واهل العامة، منها - علی سبیل المثال -:
مسند احمد بن حنبل، المعجم الکبیر للطبرانی و المعجم الصغیر له ایضا، مستدرک الحاکم، مشکل الآثار للطحاوی، امالی الطوسی، المجلس العشرون، کشف الغمة.
تواتر روایت ثقلین در کتابهای فریقین (شیعه و اهل سنت) مشهور است....
و در دیگر کتاب خود مینویسد:
وصح عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من روایة العام و الخاص، انه قال: انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا: کتاب الله وعترتی اهلبیتی، وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. وانما
احذف اسانید امثال هذه الاحادیث ایثارا للتخفیف، ولاشتهارها عند اصحاب الحدیث.
شیعیان و اهلسنت این روایت صحیح را از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند که آن حضرت فرمود: من در میان شما... من
سند چنین روایاتی را به خاطر تخفیف و مشهور بودن آن در نزد علمای حدیث
حذف کردهام.
ابن ادریس حلی (متوفای۵۹۸هـ) روایت ثقلین را از روایات متفق علیه میداند و درباره او مینویسد:
ودلیل الشیعة علی ما ذهبت الیه بعد اجماع اهل البیت (علیهمالسّلام). .. ولقول الرسول (علیهالسّلام) المتفق علیه: «خلفت فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهلبیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا» فقرن (علیهالسّلام) العترة الی الکتاب الذی لا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه، وجعل حکمها حکمه.
دلیل شیعه بر آنچه اعتقاد دارند، بعد از اجماع اهلبیت (علیهمالسّلام). .. این سخن رسول خدا است که متفق علیه است: دو چیز گرانبها را در میان شما گذاشتم، یکی کتاب خدا و دیگری عترت من و اهلبیت من، اگر به آنها چنگ بزنید هرگز گمراه نشوید. پس آن حضرت، عترت را با کتاب خدا که باطل از چهار طرفش به او راه ندارد، مقرون ساخته و حکم اهلبیت را همانند حکم قرآن قرار داده است.
شهید اول (متوفای۷۸۶ه ـ):
السادس: ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قرنهم بالکتاب العزیز الذی یجب اتباعه، فیجب اتباعهم قضیة للعطف وللتصریح به ایضا، وذلک مشهور نقله الشیعة تواترا. ورواه مسلم فی صحیحة عن زید بن ارقم، قال: قام فینا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خطیبا، فحمد الله واثنی علیه، ثم قال: (اما بعد، ایها الناس: انما انا بشر یوشک ان یاتینی رسول ربی فاجیبه، فانی تارک فیکم الثقلین: اولهما کتاب الله فیه الهدی والنور، فتمسکوا بکتاب الله (عزّوجلّ) وخذوا به) فحث علی کتاب الله ورغب فیه، ثم قال: (واهلبیتی اذکرکم الله (عزّوجلّ) فی اهلبیتی) ثلاث مرات. ورواه غیره من العامة بعبارات شتی، تشترک فی وجوب التمسک بالکتاب واهل البیت (علیهمالسّلام).
روایت ششم: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اهلبیت را با کتاب عزیزی که پیروی از او
واجب است مقرون ساخته؛ پس متابعت از اهلبیت نیز به خاطر این عطف و تصریح واجب است. و این روایت مشهور است که ناقلان شیعه به صورت
تواتر آن را روایت کردهاند.
مسلم آن را در صحیحش از
زید بن ارقم روایت کرده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای ما خطبه خواند و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم همانا من بشرم به همین نزدیکی مامور پروردگام میآید و من پاسخ مثبت میدهم (یعنی به سوی پروردگارم میروم) همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم نخستین آنها کتاب خدا که در آن
هدایت و نور است؛ پس به آن تمسک کنید و مردم را به اخذ
کتاب خدا تشویق کرد. و سپس فرمود: و دیگری اهلبیت من که شما را به خدا سوگند میدهم که درباره اهلبیت من خدا را مد نظر داشته باشید. این سخن را سه مرتبه گفت. غیر از مسلم کسانی دیگر این روایت را با عبارات گوناگون نقل کردهاند که همگی در وجوب تمسک به کتاب خدا و اهلبیت (علیهمالسّلام) مشترک هستند.
علی بن یونس نباطی عاملی (متوفای۸۷۷هـ): وقد روته الفرقة المحقة فی مواضع لا تحصی قول النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): انی تارک فیکم الثقلین ان اخذتم بهما لن تضلوا احدهما اکبر من الآخر کتاب الله، وعترتی اهلبیتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.
فرقه بر حق، در جاهای متعدد که قابل شمارش نیست از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده که آن حضرت فرمود: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها را میگذارم...
محمدامین استرآبادی (متوفای۱۰۳۳هـ):
ایشان نیز مینویسد:
الدلیل الثانی: الحدیث المتواتر بین الفریقین: "انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی: کتاب الله (عزّوجلّ) وعترتی اهلبیتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض" ومعنی الحدیث کما یستفاد من الاخبار المتواترة انه یجب التمسک بکلامهم، اذ حینئذ یتحقق التمسک بمجموع الامرین.
دلیل دوم (در پیروی از اهلبیت)
روایت متواتر بین هر دو فرقه
شیعه و
اهلسنت است که رسول خدا فرمود: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها را میگذارم .... معنای این روایت همانگونه که روایات متواتر دیگر استفاده میشود این است که تمسک به سخنان اهلبیت واجب است؛ زیرا در این صورت تمسک به هر دو محقق میشود.
علامه محمدتقی مجلسی (متوفای۱۰۷۰هـ) بر تواتر روایت ثقلین تصریح کرده و مینویسد:
«ولا ترجعوا بعدی کفارا» بالمخالفة سیما فی امر الوصی لانه تواتر عنه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انه قال فی منی انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهلبیتی اذکرکم الله فی اهلبیتی ثلثا- و کان یعرض بامثال هذه التاکیدات الی ان امر علی (علیهالسّلام) علی سبیل التهدید بقوله تعالی (یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ).
رسول خدا فرمود: به وسیله مخالفت با من، کاری نکنید که بعد از من
کافر شوید، بهویژه در امر وصی؛ چرا که از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) متواتر نقل شده است که آن حضرت در
منی فرمود: همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم، یکی کتاب خدا و دیگری عترت من اهلبیت است. و بعد سه مرتبه فرمود: شما را درباره اهلبیتم سفارش میکنم. رسول خدا همانند این تاکیدات را در مورد اهلبیتش میفرمود تا اینکه مامور شد تا علی (علیهالسّلام) را به
مقام وصایت منصوب نماید و این آیه بهعنوان تهدید در مخالفت از نصب امامت نازل شد: ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرساندهای. و خدا تو را از
[
گزندِ
]
مردم نگاه میدارد. آری، خدا گروه
کافران را
هدایت نمیکند.
ملامحمدصالح مازندرانی (متوفای۱۰۸۱هـ) یکی از شارحان
اصول کافی درباره روایت ثقلین مینویسد:
قوله (والثقلان کتاب الله تعالی واهلبیتی) اتفقت العامة والخاصة علی مضمون هذا الحدیث وصحته وهذا صریح فی المطلب فانه لا یشک عاقل ان الثقلین یقومان مقامه بعده فی امته وان التمسک بهما امان من الضلال وقد مر ان المراد من اهل البیت العترة (علیهمالسّلام).
این سخن رسول خدا که فرمود: ثقلان، کتاب خدا و اهلبیت من هستند. عامه (اهلسنت) و خاصه (شیعه) بر مضمون این روایت و صحت آن اتفاقنظر دارند و این صریح در مطلب است؛ چرا که هیچ عاقلی تردید ندارد بر اینکه کتاب خدا و اهلبیت بعد از پیامبر در میان امت میماند و تمسک به آن دو، باعث امان از گمراهی است و گذشت اینکه مراد از اهلبیت، «عترت» است.
ملامحمدطاهر قمی (متوفای۱۰۹۸هـ) نیز مینویسد:
الدلیل الثامن
[
حدیث الثقلین
]
ما تواتر عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا ابدا، کتاب الله وعترتی اهلبیتی، ولن یفترقا حتی یردا علی الحوض. وقد رواها الخاصة والعامة بعبارات مختلفة
واسانید متعددة.
دلیل هشتم روایت متواتری است که از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فرمود: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها را به یادگار میگذارم .... و این روایت را خاصه و عامه با عبارات گوناگون و
سندهای متعدد نقل کردهاند.
شیخ حر عاملی (متوفای۱۱۰۴هـ) یکی دیگر از بزرگان شیعه است که میگوید تواتر روایت ثقلین از دیدگاه شیعه و اهلسنت ثابت است:
(۶۲۷) «۲» - وَتَوَاتَرَ مِنَ الطَّرِیقَیْنِ عَنْهُ (علیهالسّلام) اَنَّهُ قَالَ: اِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی اهلبیتی.
از طریق شیعه و اهل سنت به صورت
متواتر نقل شده است که رسول خدا فرمود: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها را به یادگار میگذارم که اگر به آن دو تمسک کنید هرگز گمراه نشوید، یکی کتاب خدا و دیگری
عترت و
اهلبیت من.
و در جای دیگر مینویسد:
(۸۱۶) «۴» - وَقَدْ تَوَاتَرَ بَیْنَ الْخَاصَّةِ وَالْعَامَّةِ عَنِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اَنَّهُ قَالَ: اِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی اهلبیتی وَاِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.
در میان خاصه (شیعه) و عامه (اهل سنت) از رسول خدا به صورت متواتر نقل شده است که حضرت فرمود: ....
علامه محمدباقر مجلسی (متوفای۱۱۱۱هـ) نیز میگوید: وحدیث الثقلین ایضا متواتر کما ستعرف فی بابه، وهو کاف فی هذا الباب.
روایت ثقلین نیز متواتر است؛ چنانچه به زودی در باب آن خواهید شناخت و همین روایت برای اثبات امامت کافی است.
محقق بحرانی (متوفای۱۱۸۶هـ) در بحث اینکه اهلبیت (علیهمالسّلام) مفسر قرآن هستند و گفتار آنان حجت است، مینویسد:
ویدل علی ذلک الحدیث المتواتر بین العامة والخاصة من قوله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله وعترتی اهلبیتی، لن یفترقا حتی یردا علی الحوض". فان الظاهر ان المراد من عدم افتراقهما انما باعتبار الرجوع فی معانی الکتاب الیهم (صلوات الله علیهم) والا لو تم فهمه کلا او بعضها بالنسبة الی الاحکام الشرعیة والمعارف الآلهیة بدونهم لصدق الافتراق ولو فی الجملة.
بر اینمطلب روایت متواتر بین شیعه و اهلسنت دلالت میکند که رسول خدا فرمود: همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم .... ظاهرا مقصود از جدا نشدن آن دو به این اعتبار است که باید در فهم معنای آیات به اهلبیت مراجعه کرد و الا اگر بدون رجوع به اهلبیت فهم انسان تماما و یا برخی موارد آن تام و کامل باشد، افتراق صدق میکند.
ایشان در جای دیگر مینویسد:
ثم انه مما یزید ما ذکرناه تاییدا ویعلی مناره تشییدا ما استفاض بل تواتر معنی بین الخاصة والعامة من قوله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) " انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهلبیتی لن تضلوا ما ان تمسکتم بهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض " وهو مروی بطرق عدیدة ومتون متقاربة.
علاوه بر آنچه ما بیان کردیم، به منظور تایید و تقویت آن، روایتی است
مستفیض و بلکه
تواتر معنوی در میان
شیعه و
اهلسنت دارد که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم.... این روایت با
سندهای متعدد و متنهای نزدیک به هم روایت شده است.
وحید بهبهانی (متوفای۱۲۰۵هـ):
ومع ذلک، ورد الاخبار المتواترة فی وجوب التمسک بالقرآن، منها الاخبار المذکورة، ومنها المتواتر عن الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): "انی تارک فیکم الثقلین" الحدیث. . الی غیر ذلک مما لا یحصی.
با اینحال، روایات متواتری درباره وجوب تمسک به
قرآن وارد شده است. از جمله روایاتی که ذکر شد و از جمله آنها روایت متواتر از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که فرمود: همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم. . و غیر این روایت که قابل شمارش نیست.
و در کتاب دیگرش میفرماید:
وصرح الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی الخبر المتواتر عنه: بانه تارک فینا الثقلین: کتاب الله، وعترته اهل البیت وجعلهما حجة علینا الی یوم القیامة وامرنا بالاخذ بهما واکد وشدد.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خبری که از ایشان به صورت متواتر نقل شده تصریح کرده است که آن حضرت فرمود: من در میان شما دو چیز گرانبها را میگذارم یکی کتاب خدا و دیگری اهلبیت من. و آن دو را تا
روز قیامت حجت برای ما قرار داده و به ما دستور داده که به آن دو تمسک کنید و به اینمطلب تاکید کرد.
شیخ الشریعه اصفهانی (متوفای۱۳۳۹هـ) نیز تواتر در مورد روایت ثقلین را گزارش کرده است:
وما تواتر ایضا عند الفریقین من قوله: «انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی احدهما اعظم من الآخر کتاب الله وعترتی اهلبیتی».
آنچه نزد فریقین متواتر است این سخن رسول خدا است که فرمود: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها را به یادگار میگذارم....
علامه امینی (متوفای۱۳۹۲هـ) صاحب کتاب
الغدیر نیز بر تواتر روایت ثقلین تصریح میکند:
وذکر الحافظ ابن حجر فی الصواعق
مرفوعة ابی سعید الخدری، واردفها بکلمة الواحدی هذه، فقال: واشار بقوله: کما اوصاهم النبی (صلی الله علیه وسلم) الی الاحادیث الواردة فی ذلک وهی کثیرة. وذکر المرفوعة وکلمة الواحدی جمع من المؤلفین الاعلام، واستشهد بعدهما غیر واحد منهم بقوله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الصحیح الوارد المتواتر فی ذیل حدیث الثقلین: والله سائلکم کیف خلفتمونی فی کتابه واهلبیتی.
ابن حجر هیتمی در
کتاب صواعق،
مرفوعه ابوسعید خدری را ذکر کرده و سخن واحدی را نیز آورده و سپس گفته است: واحدی به این سخنش که «کما اوصاهم النبی..» اشاره به روایاتی است که در این مورد وارد شده و این روایات بسیار است. آنگاه ابن حجر روایت مرفوعه و سخن واحدی و گروهی از مؤلفان بزرگ را ذکر کرده است.
بعد از این دو، بسیاری از علما به این سخن صحیح و متواتر رسول خدا در ذیل روایت ثقلین استشهاد کرده که فرمود: به خدا سوگند خداوند از شما میپرسند که درباره کتاب خدا و اهلبیت من چگونه رفتار کردید.
آیتالله العظمی مرعشی نجفی (متوفای۱۴۱۱هـ) در شرح احقاق الحق در بحث
آیه مودت و بعد از ذکر این نکته که مردم اهلبیت را رها کرده و به
قیاس و
استحسان و
مصالح مرسله روی آوردهاند مینویسد:
مع انه قد تواتر عنه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی لن تضلوا ما تمسکتم بهما (وقوله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): مثل اهلبیتی کسفینة نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها غرق).
با اینکه از رسول خدا به صورت تواتر نقل شده که فرمود: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها را میگذارم اگر به آنها تمسک کردید هرگز گمراه نشوید و نیز فرمود: مثل اهلبیت من همانند سفینه نوح است هرکه بر آن سوار شد نجات یافت و هرکه از آنجا ماند غرق گردید.
علامه طباطبایی (صاحب تفسر المیزان) فیلسوف و مفسر
قرآن کریم درباره
تواتر روایت ثقلین مینویسد:
وقد نص النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی علمهم بالقرآن واصابة نظرهم فیه وملازمتهم ایاه بقوله فی الحدیث المتواتر المتفق علیه: "انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهلبیتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض".
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تصریح نموده بر این که اهلبیت (علیهمالسّلام) آگاه به علوم به قرآن است و نظر آنها درباره قرآن حق، و خود آنان ملازم با قرآن هستند. دلیل این گفتار روایت متواتری است که همگان بر آن اتفاق دارند که آن حضرت فرمود: همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما به یادگار میگذارم؛ یکی کتاب خدا و دیگری اهلبیت من. این دو هرگز از همدیگر جدا نمیشوند تا اینکه در
حوض کوثر بر من وارد شوند.
ایشان در جای دیگر در مورد عدم
تحریف قرآن سخن گفته و به تواتر روایت ثقلین نیز تصریح میکند:
ویدل علی عدم وقوع التحریف الاخبار الکثیرة المرویة عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من طرق الفریقین الآمرة بالرجوع الی القرآن عند الفتن وفی حل عقد المشکلات. وکذا حدیث الثقلین المتواتر من طرق الفریقین: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهلبیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا الحدیث.
دلیل بر عدم تحریف قرآن روایات فراوانی است که از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از طریق شیعه و اهلسنت روایت شده و در آنها دستور داده شده که هنگام وقوع
فتنه و حل مشکلات به قرآن باید مراجعه کرد. و نیز روایت ثقلین که از طریق شیعه و اهلسنت به صورت متواتر نقل شده که رسول خدا فرمود: همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم...
حضرت
آیتالله العظمی صافی گلپایگانی روایت ثقلین را یکی از دلائل
عصمت ائمه (علیهمالسّلام) شمرده و بر تواتر این روایت تصریح کرده است:
وکذا رای الائمة من العترة النبویة (علیهمالسّلام) الذین لا یخلو الزمان من واحد منهم، لان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نص علی عصمتهم فقال فی الحدیث المتواتر المشهور (انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهلبیتی ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا، فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض). ولم یدع احد تلک الحصانة والعصمة لاحد من الامة الا للائمة الاثنی عشر (علیهمالسّلام).
همچنین است، نظر ائمه (علیهمالسّلام)؛ همان کسانی که زمان از یکی از آنها خالی نیست؛ چرا که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر عصمت آنان تصریح کرده و در روایت متواتر مشهور فرموده: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها را به یادگار میگذارم ... و هیچکسی این عصمت را برای یکی از افراد امت جز برای ائمه داوازدهگانه ادعا نکرده است.
حضرت
آیتالله العظمی سبحانی در مقدمه کتاب «
الجامع للشرایع»
یحیی بن سعید حلی مینویسد:
وقد خلف فی امته الاسلامیة ودیعتین عظیمتین هما: "الکتاب والعترة" وامر بالتمسک بهما الی یوم القیامة حیث قال: "انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهلبیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا". وتواتر هذا الحدیث، واستفاضته وصحة متنه
وسنده تغنینا عن الافاضة حوله.
رسول خدا در میان امت اسلامی دو
امانت بزرگ برجا گذاشت یکی کتاب خدا و دیگری عترتش. و دستور داد که به آن دو چنگ بزنید تا
روز قیامت. آنجا که فرمود: همانا من در میان شما... و تواتر این روایت و
استفاضه و صحت متن و
سند آن ما را بینیاز میکند از اینکه پیرامون آن سخن بگوییم.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «صحت و تواتر حدیث شریف ثقلین در منابع شیعه».