• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تنزیل و تاویل در فقه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تنزیل بر مورد نزول گفته می‌شود و تاویل مفهوم عامی است که از آیه برداشت می‌شود و قابل انطباق بر جریانات مشابه است.



در اصطلاح سلف ، تنزیل بر مورد نزول گفته می‌شود. این مورد می‌تواند یک واقعه خاص باشد که آن واقعه سبب نزول آیه شده است. ولی تاویل مفهوم عامی است که از آیه برداشت می‌شود و قابل انطباق بر جریانات مشابه است.


در برخی تعابیر به این دو اصطلاح ظهر و بطن نیز گفته می‌شود که ظهر همان تنزیل و بطن همان تاویل است، زیرا ظاهر آیه همان مورد نزول را می‌رساند و در بطن آیه مفهوم گسترده تری نهفته است.


فضیل بن یسار درباره حدیث معروف ما فی القرآن آیة الا ولها ظهر و بطن» که از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نقل شده است، از امام صادق علیه‌السّلام سؤال کرد.
حضرت در جواب فرمود: ظهره تنزیله و بطنه تاویله، منه ما قد مضی و منه ما لم یکن، یجری کما تجری الشمس و القمر، ظهر همان مورد نزول آیه است و بطن تاویل آن (که موارد قابل انطباق را شامل می‌شود). برخی در گذشته اتفاق افتاده وبرخی هنوز نیامده است. قرآن (پیوسته زنده و جاوید و قابل بهره گیری است و) مانند آفتاب و ماه در جریان است». در حدیث دیگر می‌فرماید: ظهر القرآن الذین» نزل فیهم و بطنه الذین عملوا بمثل اعمالهم، ظهر، کسانی را در بر می‌گیرد که آیه درباره آنان نازل شده است و بطن کسانی را شامل می‌شود که کرداری مانند کردار آنان داشته باشند».


فقها و دانش مندان اسلامی با توجه به سبب و شان نزول و ظهر و بطن آیات، قاعده‌ای را به دست آورده‌اند و با تمسک به آن قاعده، احکام را استنباط می‌کنند. آن قاعده عبارت است از: العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص المورد، اعتبار به گستردگی لفظ است، نه خصوصیت مورد». یعنی یک فقیه دانا و توانا بایدخصوصیات مورد را کنار بگذارد و از جنبه‌های عمومی لفظ بهره بگیرد. البته جنبه‌های خصوصی برای فهم دلالت کلام مفید است، ولی انحصار را نمی‌رساند، زیرا احکام الهی پیوسته همگانی بوده و در همه زمان‌ها جریان دارند. اینک دونمونه از آیات را می‌آوریم که در روایات، جنبه کلی آن بررسی شده و مورد استفاده قرار گرفته است:

۴.۱ - نمونه اول

در سوره بقره چنین آمده است: و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع علیم. این آیه از آیاتی است که دارای ظهر و بطن (تنزیل وتاویل) است که با راه نمایی امام معصوم جنبه عمومی آن روشن شده است. این آیه در ظاهر با آیاتی که ایجاب می‌کند حتما رو به کعبه نماز بخوانید منافات دارد، ولی با مراجعه به شان نزول ، این تنافی برطرف می‌شود.

۴.۱.۱ - شأن نزول آیه ۱۱۵ سوره بقره

شان نزول آیه چنین است: یهودیان به مسلمانان اعتراض می‌کردند که اگر نمازگزاردن به سوی بیت المقدس حق است، آن گونه که تاکنون عمل می‌شد پس تحویل آن به سوی کعبه باطل است و اگر رو به سوی کعبه نماز خواندن حق است، پس بطلان آن چه تاکنون خوانده شده است ثابت می‌شود. خداوند در این آیه جواب می‌دهد که هر دو کار حق بوده و هست زیرا اصل نماز، یک حقیقت ثابت است ولی رو به سوی کعبه یا بیت المقدس، یک امر اعتباری محض است که برای ایجاد وحدت در صفوف نمازگزاران به آن دستور داده شده است. به هر کجا که روکنی خدا هست و رو به خدا ایستاده‌ای. پس رو به مشرق نمازگزاردن به جهت قرارداشتن کعبه ( مکه ) در شرق مدینه و رو به مغرب نماز خواندن به دلیل قرار داشتن بیت المقدس در غرب مدینه همگی از آن خداست و رو به خداست. خداوند درتنگنای جهت خاص قرار نگرفته است: ان الله واسع علیم.

۴.۱.۲ - در روایات

در روایات، از این آیه استفاده دیگری نیز شده است و آن این که می‌توان نمازهای مستحبی را در حالت سواره به هر سویی که در حرکت است به جای آورد.این بطن آیه است که با فهم معصومین - علیهم السلام- بدان رهنمون شده‌ایم.

۴.۲ - نمونه دوم

در سوره جن می‌خوانیم: و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا مساجد ، یا جمع مسجد به معنای معبد و جای گاه عبادت است که معنای آیه بر این فرض چنین می‌شود: مساجد از آن خداست و کسی را با خدا نخوانید. یا جمع مسجد (مصدر میمی) یعنی عبادت و پرستش است، یعنی پرستش جز خدا رانشاید و در مقام عبادت کسی را با خدا نام نبرید. بر هر دو فرض، ظاهر آیه از شریک قرار دادن در مقام عبادت منع می‌کند. ولی طبق روایت صحیحی که در دست داریم معنای دیگری نیز از آیه استنباط می‌شود که مسجد را شامل ما یسجد به» ( مواضع سجود ) گرفته است.

۴.۲.۱ - دیدگاه مفسرین

گروهی از مفسرین ، مانند سعید بن جبیر و زجاج و فراء گفته‌اند: مساجد شامل مواضع سجود ( اعضای سبعه در حال سجود) نیز می‌شود که این مواضع از آن خداست و خداوند آن‌ها را به انسان ارزانی داشته است و نباید برای دیگری به کار گرفت. از امام محمد تقی -علیه السلام- نیز همین تاویل به این صورت آمده که در مورد موضع قطع دست دزدی در حضور خلیفه عباسی ، معتصم بالله ، سؤالی مطرح شد. هر کس به فراخور حال خود سخنی گفت. آن گاه امام علیه‌السّلام فرمود: از بن انگشتان». از مدرک این فتوی از امام سؤال شد. فرمود: کف دست یکی از مواضع هفت گانه در حال سجود است و از آن خداست و نباید قطع شود». زیرا عقوبت سارق باید بر چیزی واقع شود که از آن خود اوست.


۱. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۲۱۶، حدیث ۷.    
۲. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۱، حدیث ۴.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۱۱۵.    
۴. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة، ج۳، ابواب قبله، باب ۸.    
۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة، ج۳، ابواب قبله، باب ۱۵.    
۶. جن/سوره۷۲، آیه۱۸..    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۵۲.    
۸. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج۱۸، ابواب حد السرقة، باب ۴.    



علوم قرآنی، محمد هادی معرفت،صفحه۱۰۰، برگرفته از مقاله «تنزیل و تاویل و استفاده فقهی از آن دو».    




جعبه ابزار