• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تقلید فقهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مباحث فقهی. در میان اهل سنّت دو دیدگاه اساسی درباره جواز یا حرمت تقلید وجود دارد.

فهرست مندرجات

۱ - پیشینه تقلید در میان اهل سنت
۲ - احتمالات موجود در وجوبی که فقهای شیعه ذکر کردند
۳ - ادله وجوب یا جواز تقلید
۴ - اقسام احادیثی که گاه فقهای امامی برای جواز تقلید به آن‌ها استناد کرده‌اند
۵ - دلیلی دیگر بر جواز تقلید
۶ - اقسام ادله جواز تقلید
۷ - دیدگاه فقیهان اصولی متقدم شهر حلب
۸ - دیدگاه اخباری‌ها درباره تقلید
۹ - تقلید از دیدگاه فقه اسلامی
۱۰ - موارد دیگر ممنوعیت تقلید در منابع فقهی امامی
۱۱ - تقلید در مذاهب اسلامی
۱۲ - شرایط مرجع تقلید
۱۳ - مراد از اعلم چیست
       ۱۳.۱ - ادله شرط اعلمیت
۱۴ - شرط اعلمیت در فقه اهل سنت
۱۵ - ادله کسانی که تقلید از غیر اعلم را هم جایز دانسته‌اند
۱۶ - بحث درباره مسئله شورای افتا و حجیّت آن
۱۷ - دیدگاه مشهور فقهای شیعه درباره تقلید از مرده
۱۸ - ادله‌ای که برای شرط زنده بودن مرجع تقلید به آنها استناد شده است
۱۹ - ادلۀ کسانی که تقلید از مجتهد مرده را جایز می‌دانند
۲۰ - دو شرط دیگر برای مرجع تقلید
۲۱ - تقلیددرعبادات و معاملات
۲۲ - بحث درباره دوگانگی در تقلید
۲۳ - معانی واژه تقلید در متون فقهی
۲۴ - فهرست منابع
۲۵ - پانویس
۲۶ - منبع



برخی فقهای متقدم به استناد آیاتی که در نکوهش تقلید وارد شده تقلید را حرام شمرده‌اند. از امامان مذاهب چهارگانه (ابوحنیفه و ابویوسف و مالک بن انس و شافعی و احمد بن حنبل) عدم جواز تقلید نقل شده است.
[۳] ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین، ج۲، ص۱۳۵، قاهره: دارالحدیث، (بی تا).
[۴] ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین،ج۲، ص ۱۴۰.
[۵] ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین،ج۲، ص ۱۹۰.
[۶] ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین،ج۲، ص ۱۴۹ .
[۷] ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین،ج۲، ص ۱۳۹.
[۸] اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج۱، جزء ۱، ص۱۷۵، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.

در مقابل، از برخی فقیهان متقدم اهل سنّت، از جمله از فقیه بزرگ حنفی، محمد بن حسن شیبانی، جواز تقلید نقل شده است. شافعی نیز در مواردی دلیل نظر خود را پیروی از یک صحابی یا تابعی دانسته است.
[۹] ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین، ج۲، ص۱۸۹، قاهره: دارالحدیث، (بی تا).
[۱۰] اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج۲، جزء ۳، ص۱۶۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
علاوه بر آن از کتاب شافعی و نیز از فقهایی مانند ابن سرّاج، احمد بن حنبل و سفیان ثوری، جواز تقلید عالم از عالم نقل شده است.
[۱۱] محمد بن محمد غزالی، کتاب المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۳۸۴، بولاق ۱۳۲۲ـ ۱۳۲۴، چاپ افست (بیروت، بی تا).
ابن قیّم جوزیّه
[۱۲] ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین، ج۲، ص۱۹۰ـ۱۹۱، قاهره: دارالحدیث، (بی تا).
این اختلاف نظر را اینگونه توجیه کرده که برای عالم، تقلید از دیگری فقط به هنگام ضرورت مجاز است و در سایر موارد جایز نیست. ابن حزم
[۱۳] ابن حزم، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۲، ص۳۲۱، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
[۱۴] ابن حزم، المحلی بالا´ثار، ج۱، ص۸۵ ـ۸۶، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
هم تقلید را باطل می‌دانسته و پیروان خود و دیگر مذاهب را به اجتهاد فرا می‌خوانده است.
فقهای متأخر اهل سنّت
[۱۵] محمد بن علی شوکانی، ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۲۳۱، (قاهره) ۱۳۴۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
قائل به جواز تقلید و وجوب آن برای عامی (غیر عالم) هستند، زیرا هر فرد، مکلف به انجام دادن احکام شرعی است و نبودن حجت برای اثبات تکلیف، موجب زوال آن و طرد شریعت می‌شود.



نظر مشهور فقهای شیعه بر وجوب یکی از سه امر اجتهاد، احتیاط یا تقلید برای مکلف است اما در نوع این وجوب اختلاف نظر وجود دارد. برخی این وجوب را شرعی دانسته‌اند، یا از آنرو که ادله وجوب شرعیِ فراگیری احکام بر آن دلالت دارد
[۱۶] علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۴ـ ۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۱، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
یا از آن جهت که تقلید مقدمه انجام دادن تکالیف شرعی است و «وجوب مقدَّمی» دارد.
[۱۷] عزالدین بحرالعلوم، التقلیدفی الشریعة الاسلامیة، ج۱، ص۴۵، بغداد۱۴۱۰.
برخی دیگر این وجوب را عقلی دانسته‌اند، زیرا عقل درک می‌کند که مکلف در صورت انجام دادن حرام و ترک کردن واجب مستوجب عِقاب است، پس باید مستند و حجتی بیابد که او را از ع ذاب و عقاب ایمن سازد. این حجت از یکی از سه راه مذکور (اجتهاد، احتیاط، تقلید) حاصل می‌شود.
[۱۸] عزالدین بحرالعلوم، التقلیدفی الشریعة الاسلامیة، ج۱، ص۴۶، بغداد۱۴۱۰.
بر این اساس، تقلید در کنار دو راه دیگر وجوب تخییری دارد و مکلف می‌تواند از راه تقلید، احکام شرعی خود را فرا گیرد. بنابراین اگر اجتهاد برای او ممکن نباشد، تقلید واجب تعیینی می‌شود. به تصریح فقها حکم تقلید، خود نمی‌تواند مورد تقلید قرار گیرد، بلکه مقلد باید با یقین خود و به استناد حکم عقل تقلید نماید و گرنه دور باطل لازم می‌آید، هر چند در مورد جزئیات احکام تقلید، امکان تقلید وجود دارد



برای وجوب یا جواز تقلید ادلة متعددی مطرح شده، از جمله آن‌که جواز تقلید بدیهی و فطری است و نیاز به دلیل ندارد، زیرا هر جاهلی به اقتضای فطرت خویش برای رفع جهل خود به عالم رجوع می‌کند دلیل دیگر این است که سیره عقلا بر حسب دریافت عقلایی خویش، رجوع به متخصص در هر رشته است و از آن‌جا که شارع این سیره را منع نکرده، مورد تأیید اوست و گرنه برای شناخت احکام و اطاعت از دستورهای دین راه دیگری معرفی می‌کرد.
[۲۵] محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ج۱، ص۶۲۲، قم ۱۴۱۸/۱۹۹۷.

آیات و احادیث دلیل دیگر جواز تقلیدند، از جمله که سؤال کردن از عالمان و «اهل ذکر» را بر غیر عالمان لازم دانسته است اما گفته‌اند که این آیه در مورد اعتقادات است که تقلید در آن راه ندارد. همچنین برخی را، که بر وجوب سفر برای تفقّه در امر دین دلالت دارد، دلیل جواز تقلید از فقها دانسته‌اند.



احادیثی که گاه فقهای امامی برای جواز تقلید به آن‌ها استناد کرده‌اند، چند دسته‌اند:
۱) حدیثی که واژه تقلید یا مشتقات آن را در بر دارد اما سند این حدیث، که در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‌السلام آمده معتبر شمرده نشده است.
۲) احادیثی که در آن‌ها امامان علیهم‌السلام شیعیان را به راویان حدیث ارجاع داده‌اند، مانند توقیع امام عصر علیه‌السلام
۳) احادیثی که طبق آن‌ها امامان به اشخاص معیّنی، با ذکر نام، ارجاع داده‌اند
۴) احادیثی که در آن‌ها ائمه علیهم‌السلام یاران خود را به فتوا دادن برای مردم ترغیب یا فتوای آن‌ها را تأیید کرده‌اند
۵) احادیثی که از فتوا دادن بدون علم یا فتوا دادن بر پایه روش‌هایی مانند رأی و قیاس نهی کرده است که مفهوم (در اصطلاح: مفهوم مخالف) آن‌ها، جواز فتوا دادن بر اساس دلیل معتبر شرعی است
۶) احادیثی که متضمن تقریر امامان علیهم‌السلام مبنی بر جواز تقلید از کسانی است که بر طبق ضوابط شرعی فتوا می‌دهند.
[۴۰] حرعاملی، وسائل‌الشیعه،ج۲، ص۳۸۴ـ۳۸۶.

از مجموع این احادیث به آسانی می‌توان به جواز تقلید از مجتهدان پی برد.



دلیل دیگر جواز تقلید، اجماع انکارناپذیر فقها بر جواز پرسش و استفتا در احکام شرعی است، بدون آن‌که دلیل حکم سؤال شود. بعضی فقهای شیعه
[۴۲] محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج ۶، ص ۳۸۸ـ۳۸۹ ، ۱۴۱۴ـ۱۴۱۵.




ادله جواز تقلید را به دو دسته تقسیم کرده‌اند: ادله ای که مستند مکلفِ غیرعالِم و دلیلی بر جواز تقلید او هستند و ادله‌ای که مستند مجتهد برای حکم به جواز تقلیدند.



در برابر نظر مشهور در فقه امامی، فقیهان اصولی متقدم شهر حلب، مانند ابن زهره (متوفی ۵۸۵) و ابوالصلاح حلبی (متوفی ۴۷۷)، اجتهاد درباره احکام شرع را بر همه مردم واجب شمرده و تقلید را برای شناخت این احکام کافی ندانسته‌اند. این فقیهان بهره گیری از متون آیات و روایات و نیز اجماع را برای شناخت احکام شرعی کافی می‌دانستند. بعلاوه، در مواردی که نص قطعی (از نظر سند و دلالت) وجود ندارد، در مورد منافع، اصل اباحه و در موارد ضرر، اصل حرمت را قابل استناد می‌شمردند ولی اجماع فقها بر جواز استفتا دلیل بر بطلان این نظر دانسته شده و حتی نادرستی آن را امری بدیهی دانسته‌اند.



علاوه بر فقیهان اصولی، اخباریان تندرو، مانند محمدامین استرآبادی،
[۴۶] محمدامین بن محمد شریف استرآبادی، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۱۴۰، چاپ سنگی تبریز ۱۳۲۱، چاپ افست (قم، بی تا).
[۴۷] حسین بن شهاب الدین کرکی، کتاب هدایة الابرار الی طریق الائمة الاطهار (ع)، ج۱، ص۳۰۰، چاپ رؤوف جمال الدین، (بغداد ۱۹۷۷).
قائل به حرمت تقلید شده و این نظر را به محدّثان بزرگ پیشین هم نسبت داده‌اند اما برخی اخباریان معتدل
[۴۸] یوسف بن احمد بحرانی، الدرر النجفیة، ج۱، ص۲۵۶، چاپ سنگی (تهران ۱۳۰۷)، چاپ افست (قم، بی تا).
با پذیرفتن تقلید آن را در صورتی حجت و مجاز دانسته‌اند که فتوای فقیه به استناد کتاب و سنّت معصومان باشد.



از دیدگاه فقه اسلامی، تقلید در برخی موارد، از جمله در مورد احکام ضروری و یقینی، مجاز نیست، زیرا در سیره عقلا، تقلید تنها در مواردی صورت می‌گیرد که علم و قطع برای خود شخص وجود نداشته باشد. مورد دیگری که تقلید در آن ممکن نیست، عقایدی است که باید نسبت به آن‌ها اعتقاد یقینی حاصل شود (مانند اصول دین)، حال آن‌که تقلید یقین آور نیست. البته در برخی عقاید فرعی مذهبی رجوع جاهل به عالم می‌تواند برای مکلف یقین آور باشد، مانند رجوع به پیامبر اکرم برای تعیین امام و جانشینان پس از او، ولی این امر مصداق تقلید مصطلح شمرده نشده است.
[۵۱] عزالدین بحرالعلوم، التقلیدفی الشریعة الاسلامیة، ج۱، ص۲۷۶ـ۲۷۷، بغداد۱۴۱۰.
اهل سنّت نیز تقلید در عقاید را جایز نمی‌دانند زیرا در اینگونه امور تفکر و رسیدن به اطمینانْ مطلوب و تقلید مذموم است. پیروی بی دلیل از روش گذشتگان را ناپسند شمرده و پیامبر اکرم نیز به تفکر در آیات مربوط به معرفت الاهی توصیه کرده است.
[۵۳] منصور بن یونس بهوتی حنبلی، کشّاف القناع عن متن الاقناع، ج۶، ص۳۰۶ـ۳۰۷، چاپ هلال مصیلحی مصطفی هلال، بیروت ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.
تنها به ظاهری مذهبان جواز تقلید در عقاید نسبت داده شده است.
[۵۴] محمد بن علی شوکانی، ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۲۳۵، (قاهره) ۱۳۴۷، چاپ افست بیروت (بی تا).




موارد دیگر ممنوعیت تقلید در منابع فقهی امامی عبارت‌اند از: مسائل اصول فقه؛ مقدّمات اجتهاد، مانند صرف و نحو؛ شناختن مفهوم آن دسته از موضوعات احکام شرعی که جنبه عرفی یا لغوی دارند، بر خلاف مواردی که شرع آن‌ها را ایجاد نموده (مانند نماز و روزه) و بالاخره احکام غیرالزامی مانند مستحبات و مکروهات که نیازی به تقلید ندارند و می‌توان آن‌ها را به امید رسیدن به پاداش الاهی انجام داد.
[۵۵] محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، ج۱، ص۱۱، العروة الوثقی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
در پاره ای منابع فقهی
[۵۷] رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۴۰۰ـ۴۰۲، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
سه مورد نخست هم، به استناد سیره عقلا، مشمول ادلة جواز تقلیدند.



در مذاهب مختلف اسلامی، تقلید بر مجتهد حرام است اما فرد غیرمجتهد یا کسی که در برخی موضوعات، عامی محسوب می‌شود، باید تقلید کند.
[۵۸] محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، ج۴، ص۲۴۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۵۹] مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۲۵، قم ۱۴۱۵.




فقها به استناد ادله معتبر برای مرجع تقلید شرایطی را لازم دانسته‌اند، از جمله:
۱) بلوغ که مورد اتفاق و اجماع همه مذاهب اسلامی است.
[۶۰] احمد بن حمدان حرانی، صفة الفتوی و المفتی والمستفتی، ج۱، ص۱۳، چاپ محمد ناصرالدین البانی، بیروت ۱۳۹۷.
[۶۱] مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۳۱، قم ۱۴۱۵.
برخی
[۶۲] عزالدین بحرالعلوم، التقلیدفی الشریعة الاسلامیة، ج۱، ص۱۳۰، بغداد۱۴۱۰.
این شرط را مستند به روایات باب قضا
[۶۳] حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۳ـ۱۴.
کرده‌اند و گاه این شرط به استناد احادیث مربوط به مساوی بودن کار عمدیِ فرد غیر بالغ با خطای او
[۶۴] حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۹، ص ۹۰.
، که آثار کردار و گفتارش را بر طرف می‌سازد، پذیرفته شده است.
[۶۵] رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۰۴، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
در مورد شرط بلوغ، مناقشاتی شده است.
[۶۷] رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۰۳، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.

۲) عقل، که از شرایط عمومی تکلیف است.
[۶۸] عزالدین بحرالعلوم، التقلیدفی الشریعة الاسلامیة، ج۱، ص۱۳۳، بغداد۱۴۱۰.

۳) ایمان، یعنی این‌که مرجع تقلید، شیعه دوازده امامی باشد. برای اثبات لزوم این شرط به اجماع و نیز به احادیثی استناد شده که فراگیری دین از غیر اصحاب امامان را نهی کرده است
۴) عدالت، یعنی آن‌که مرجع تقلید واجبات را انجام دهد و محرّمات را ترک کند و در تمامی وظایف دینی متعبد به احکام شرعی باشد.
[۷۱] محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۰، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
دلیل این شرط را حدیث منقول از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‌السلام و اجماع دانسته‌اند اما فقها اجماع را دلیل مستقلی به شمار نیاورده
[۷۵] رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۱۲، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
و روایت را نیز به جهت ضعف سند نپذیرفته‌اند.
برخی فقیهان معاصر
[۷۷] محمدمهدی موسوی خلخالی، فقه الشیعه، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۳، تقریر درس سیدابوالقاسم خوئی، تهران ۱۳۹۶.
ادله این شرایط چهارگانه را کامل ندانسته و دلیل اعتبار بعضی از آن‌ها را «مذاق شارع» می دانند، یعنی از بررسی مباحث مختلف فقهی چنین بر می‌آید که افراد فاقد آن شروط برای مرجع تقلید بودن صلاحیت ندارند.
۵) مرد بودن. با توجه به تعبیر «رجل» در برخی روایات باب قضاوت، که در بحث تقلید مورد استناد قرار گرفته، این شرط مطرح شده است ولی برخی گفته‌اند که اولاً تلازمی میان قضاوت و تقلید وجود ندارد، ثانیاً بر فرض وجود تلازم، موضوع احادیث مزبور منع از مراجعه به قضات منسوب به دستگاه خلافت بوده و این تعبیر (رجل) در مورد غالب به کار رفته و دلالتی بر شرط بودن آن ندارد ثالثاً بنا بر سیره عقلا و اطلاق روایات، جواز تقلید منحصر به مرجع تقلید مرد نیست.
[۸۱] رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۰۴، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
[۸۲] رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۰۷، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
با اینهمه، برخی فقها به دلایلی این شرط را پذیرفته‌اند. بیشتر فقهای اهل سنّت شرط مرد بودن را ذکر نکرده و برخی بصراحت آن را منکر شده‌اند.
[۸۴] ابن قدامه، المغنی، ج۹، ص۳۹، بیروت: عالم الکتب، (بی تا).
[۸۵] حسن بن محمد عطار، حاشیة العطار علی جمع الجوامع، ج۲، ص۴۲۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).

۶) برده نبودن. شهیدثانی
[۸۶] زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج ۲، ص ۲۸۳.
این شرط را ذکر کرده ولی گفته است که از نظر عقلی و شرعی دلیل خاصی بر منع تقلید از بردگان وجود ندارد، مگر آن‌که گفته شود منصب مرجع تقلید با فروتر بودن منزلت ظاهری سازگاری ندارد.
۷) اجتهاد. مرجع تقلید باید واجد قدرت اجتهاد و استنباط در مسائل فقهی باشد. در مورد جواز تقلید از مجتهد مطلق
[۸۸] رهنمون، ش ۷ (زمستان ۱۳۷۲).
بحثی نیست اما تقلید از مجتهد متجزّی (آنکه توان استنباط در بخشی از احکام را داراست) مورد بحث است، زیرا برخی او را مصداق عنوان فقیه و در نتیجه، مصداق ادله تقلید نمی‌دانند. در برابر، شماری از فقیهان، ادله تقلید (از جمله سیره عقلایی) را شامل مجتهد متجزّی هم می‌دانند
[۸۹] رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۶۱ـ۶۲، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
[۹۰] رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۶، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
و برخی دیگر میان دو حالت که یک فرد قدرت استنباط اندکی از احکام فقهی یا توانایی استنباط حکم مسائل بسیاری را داشته باشد به طوری که عنوان فقیه و عالم بر او صدق کند، تفاوت گذاشته و تقلید از وی را تنها در مورد دوم جایز دانسته‌اند
[۹۱] محمدحسین اصفهانی، الاجتهاد والتقلید، ج۱، ص۴ـ ۵، تهران ۱۳۸۰.
.
۸) اعلمیت. در صورت وجود مجتهدان متعدد و وحدت آرای آنان، مقلد می‌تواند از هر کدام که بخواهد تقلید کند اما در صورت اختلاف آرا، بیشتر فقیهان امامی رجوع به اعلم را واجب دانسته‌اند.
[۹۳] مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۵۳ ـ۵۴، قم ۱۴۱۵.
البته جواز تقلید از غیر اعلم نیز قائلانی دارد.



مراد از اعلم کسی است که در تطبیق قواعد اصولی و فقهی بر مسائل و فروع فقهی، از دیگران مهارت بیشتری داشته باشد و بهتر بتواند از ادله نتیجه گیری و استنباط کند ولی معلومات بیش‌تر یا آشنایی با اقوال دیگران معیار اعلم بودن نیست.
[۹۶] محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۷ـ ۸، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
[۹۷] علی سیستانی، منهاج الصالحین، ج۱، ص۱۰، قم ۱۴۱۶.


۱۳.۱ - ادله شرط اعلمیت


از جمله ادله شرط اعلمیت را استدلال عقلی از دیدگاه شخص مقلِّد دانسته‌اند، زیرا از دیدگاه او یا فتوای مجتهد اعلم و غیر اعلم به صورت تخییری حجت است یا تنها فتوای مجتهد اعلم به گونه تعیینی. در نتیجه حجیت فتوای اعلم، یقینی است و حجیت فتوای غیر اعلم، مشکوک. پس عقل حکم می‌کند که تقلید از اعلم واجب باشد و مراجعه به غیر او جایز نباشد. گذشته از این استدلال، موافقان این شرط استناد کرده‌اند به این‌که در احادیث مربوط به راه حل اختلاف میان قضات، ائمه علیهم‌السلام رجوع به «اَفْقَه» را توصیه کرده‌اند. در شماری از احادیث نیز تعبیر «اعلم» آمده است ولی در سند و دلالت این احادیث مناقشه شده است.
دلیل دوم، اجماع بر لزوم تقلید از اعلم است که از برخی فقها نقل شده است ولی اولاً در وقوع چنین اجماعی، با وجود مخالفت‌هایی درباره لزوم تقلید از اعلم، و ثانیاً در حجیت آن، با این احتمال که چه بسا به اتکای ادله دیگری باشد، مناقشه شده است.
دلیل سوم آن است که ادله مشروعیت تقلید، شامل موارد تعارض و اختلاف آرا نمی‌شود، پس مقلد بر اساس حکم عقل خویش باید احتیاط کند یا از اعلم تقلید کند و از آن‌جا که احتیاط در همه موارد برای مقلد ممکن نیست، تنها راه در پیش روی وی تقلید از اعلم است. سیره عقلا در تمامی حرفه‌ها و فنون نیز که دلیل اصلی مشروعیت تقلید است، در موارد اختلاف داشتن متخصصان، رجوع به اعلم است.
[۱۰۵] رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۸۲، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.

دلیل چهارم آن است که عمل به فتوای فقیه برای رسیدن به حکم واقعی است و فتوای اعلم چون قویتر و دقیقتر است، از فتوای غیر اعلم به واقعیت نزدیکتر و ازاین‌رو لازم الاجراست. دلیل اخیر از این جهت محل مناقشه است که اولاً در مواردی ممکن است فتوای غیر اعلم به واقعیت نزدیکتر باشد (مثلاً با فتوای مشهور یا رأی فقهای بزرگ موافق باشد)، ثانیاً ملاک تقلید نزدیکتر بودن به واقعیت نیست و از آن‌جا که در ادله تقلید عناوین عالم و فقیه و امثال اینها به کار رفته، که هم بر اعلم هم بر غیراعلم صادق است، وجوب تقلید انحصار به اعلم ندارد.



در فقه اهل سنّت، فقیهان حنفی و مالکی، احمد بن حنبل و اکثر شافعیان شرط اعلمیت را پذیرفته‌اند
[۱۰۷] محمد بن محمد غزالی، کتاب المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۰۴، بولاق ۱۳۲۲ـ ۱۳۲۴، چاپ افست (بیروت، بی تا).
[۱۰۸] محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، ج۴، ص۲۵۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
ولی قاضی ابوبکر باقلانی و جمعی از فقیهان حنبلی تقلید از غیر اعلم را جایز دانسته‌اند.
[۱۰۹] محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، ج۴، ص۲۵۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۱۰] محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ج۱، ص۶۳۷، قم ۱۴۱۸/۱۹۹۷.




در فقه شیعه، شماری از فقها، از جمله صاحب فصول، تقلید از غیر اعلم را هم جایز دانسته و به ادله ای استدلال کرده‌اند، از جمله آن‌که در آیات و روایات مورد استناد در موضوع تقلید، قید اعلمیت نیامده و ازینرو‌ به‌طور برابر شامل فتوای اعلم و غیر اعلم می‌شود. در پاسخ به این دلیل گفته شده که این ادله، تنها موارد اتفاق نظر مجتهدان را در بر می‌گیرد و شامل موارد اختلاف نظر نمی‌شود، زیرا در این صورت به جمع دو نقیض می‌انجامد.
دلیل دوم مخالفان این است که در صورت لزوم تقلید از اعلم، در زمان حضور معصومان نباید کسی برای استفتا و سؤال به اشخاص دیگری مراجعه کند، در حالی که ظاهراً هیچکس چنین ادعایی نکرده، بلکه خود ائمه به برخی اصحاب خود ارجاع می‌داده‌اند. اهل سنّت نیز استدلال کرده‌اند که به رغم آن‌که برخی از صحابیان اعلم بوده‌اند، در جواز رجوع به همه آنان تردیدی وجود ندارد.
[۱۱۳] محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، ج۴، ص۲۵۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
در پاسخ به این دلیل گفته شده است که قول به وجوب تقلید از اعلم در صورتی است که مخالفت مجتهد اعلم و غیر اعلم معلوم باشد، و حال آن‌که وجود اختلاف میان امامان و اصحابشان معلوم نبوده است.
دلیل سوم مخالفانِ شرط اعلمیت آن است که سیره متشرعان و متدینان، سؤال کردن احکام شرعیِ مورد ابتلا از هر عالمی بوده است نه صرفاً از اعلم و به آن چنین پاسخ داده شده که این ادعا در موردی صحیح است که مخالفت میان عالمان معلوم نباشد و گرنه به اعلم رجوع می‌شود.
دلیل چهارم مخالفان آن است که وجوب تقلید از اعلم موجب عسر و حرج مکلفان است، زیرا تعیین مفهوم اعلم و تشخیص مصداق آن و نیز فرا گرفتن آرا و فتاوای او موجب حرج است که در شریعت نهی شده است ولی پاسخ گفته‌اند که شناختن مصداق اعلم در فقه، همچون دیگر فنون از طریق رجوع به اهل خبره و شهرت اطمینان آور هم ممکن است و فراگیری فتاوا نیز چندان دشوار نیست. بعلاوه وجوب تقلید از اعلم فقط در صورت علم به اختلاف آرای مجتهدان مطرح است و این علم تنها با آشنایی با فتاوای آن‌ها حاصل می‌شود.



اشاره به این نکته نیز سودمند است که در چند دهه اخیر، برخی علمای شیعه و اهل سنّت مسئله شورای افتا و حجیّت آن را پیش کشیدند.
[۱۱۷] محمود طالقانی، «تمرکز و عدم تمرکز مرجعیت و فتوی، ج۱، ص۲۰۷ـ۲۱۱.
[۱۱۸] مرتضی جزایری، «تقلید اعلم یا شورای فتوی»، ج۱، ص۲۱۵ـ۲۳۰، در بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران: شرکت سهامی انتشار، (۱۳۴۱ ش).
[۱۱۹] محمد ابوفارس، «ارتباط الشوری بالفتوی و قضایا الاجتهاد الجماعی»، ج۱، ص۱۰۱۲، در الشوری فی الاسلام، ج ۳، عمان: مؤسسة آل البیت، ۱۹۸۹.
از پرسش‌های مرتبط با این طرح، یکی این است که اگر نظر شورای افتا با فتوای مجتهد اعلم مخالف باشد، کدامیک مقدّم است، برخی صاحب نظران قائل به تقدم فتوای مجتهد اعلم‌اند و برخی نظر شورای افتا را مقدّم می‌دانند.



نظر مشهور فقهای شیعه جایز نبودن تقلید ابتدایی از میّت است
[۱۲۰] مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۳۹ـ۴۰، قم ۱۴۱۵.
اخباریان و معدودی از اصولیان،
[۱۲۲] ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۶۶، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
[۱۲۳] رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۵۵، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
[۱۲۴] مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۳۵، قم ۱۴۱۵.
تقلید از مجتهد مرده را از ابتدا جایز می‌دانند. نظر مشهور در فقه عامه نیز جواز این مسئله است
[۱۲۵] حسن بن محمد عطار، حاشیة العطار علی جمع الجوامع، ج۲، ص۴۳۶ـ۴۳۷، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
و برخی از ایشان چنین تقلیدی را در صورت نبودن مجتهد زنده جایز دانسته‌اند.
[۱۲۷] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۵۹، دمشق ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶.
در مورد مسئله بقا بر تقلید از میّت نیز اختلاف نظر وجود دارد و برخی از فقهای شیعه بقای بر تقلید مرده را جایز و در حالاتی خاص، واجب دانسته‌اند.
[۱۲۸] رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۵۵، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.




برای شرط زنده بودن مرجع تقلید به ادله ای استناد شده است، از جمله این‌که در آیات و احادیث مربوط به تقلید عناوینی چون «اهل ذکر»، «منذر» و «عارف به احکام» به کار رفته است که تنها به افراد زنده اطلاق می‌شوند. همچنین ادعای اجماع بر این شرط نیز شده است
[۱۳۱] مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۴۰، قم ۱۴۱۵.
ولی برخی این اجماع را دلیل مستقلی ندانسته‌اند.



مهمترین ادله مورد استناد فقیهانی که بقای برتقلیداز مجتهد مرده را جایز می‌شمرند، عبارت‌اند از: دلالت آیات و احادیثِ جواز تقلید بر جواز عمل به فتوای مجتهد پس از فراگیری آن در زمان حیات او، چه وی در زمان عمل به آن فتوا زنده باشد چه مرده؛ استصحاب حجیت فتوای مجتهد پیش از فوت او تا زمان پس از آن؛ سیره عقلا مبنی بر رجوع جاهل به عالم و اطلاع یافتن از نظر عالم بدون در نظر گرفتن مرگ یا حیات او



۱۰) حلالزاده بودن. برخی فقیهان از این نظر که فقدان این ویژگی برای مرجع تقلید عیب و منقصت به شمار می‌رود، شرط حلالزادگی را معتبر می‌دانند. گاه این شرط از راه اولویت شرایط مرجع تقلید نسبت به شرایط امام جماعت، که این شرط در مورد او مطرح شده، اثبات شده است.
[۱۳۶] محمد فاضل موحدی لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة، ج۱، ص۸۷ ـ ۸۸، قم ۱۴۱۴.

۱۱) حریص نبودن به دنیا. وجود این شرط مستند به روایت منقول از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‌السلام است و این شرطی افزون بر شرط عدالت است زیرا انجام دادن مباحات بر اساس میل نفسانی با عدالت ناسازگار نیست ولی به موجب این شرط، دنیاطلبی مانع صلاحیت یافتن فقیه برای مرجعیت است.
[۱۳۷] محمد فاضل موحدی لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة، ج۱، ص۸۸ ـ۸۹، قم ۱۴۱۴.
راه احراز شرایطِ اجتهاد، عدالت و اعلمیت در مرجع تقلید، علم وجدانی مکلف به آنها، شهادت دادنِ دو مرد عادل (به شرطی که دو عادل دیگر با آن مخالفت نکنند) و نیز «شیاع مفید علم» (اشتهار یقین آور) است.
[۱۳۹] محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۸، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.




بنا بر مبانی تقلید، عبادات و معاملاتی که مکلف بدون تقلید انجام دهد حجیّت ندارد و چه بسا باطل است، مگر آن‌که عبادت به قصد قربت انجام شود و مطابق با واقع یا مطابق با فتوای مجتهد جامع الشرایط صورت گیرد.
[۱۴۰] مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، قم ۱۴۱۵.
[۱۴۱] محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۴، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
[۱۴۲] رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۲۳۷، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.




به نظر برخی فقهای امامی چنانچه مجتهدی در بخشی از احکام فقهی (مثل عبادات) و مجتهدی دیگر در بخشی دیگر (مانند معاملات) اعلم باشند، دوگانگی در تقلید (تبعیض) واجب است. این امر در صورتی که یکی از آن‌ها در قسمتی از یک باب فرعیِ فقهی و دیگری در بخش دیگری از همین باب اعلم باشند نیز صادق است. همچنین تبعیض تقلید در حکم یک عمل معیّن، به نظر برخی فقها جایز است.
[۱۴۴] محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۲۴، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.




واژه تقلید در متون فقهی در دو معنای دیگر نیز به کار رفته است: ۱) تقلیدهَدْی، یعنی علامت گذاریِ شتر یا گاو یا گوسفندی که در حج قِران برای تقرب به خدا ذبح می‌شود. ۲) تقلید در موضوعات خارجی. وظیفة فقها تعیین حکم موضوعات و شناساندن موضوع احکام است و احراز مصادیق آن‌ها بر عهده مکلف است، لذا تعیین اموری مانند جهت قبله، تشخیص اوقات نماز و وقت امساک یا افطار در هنگام روزه داری بر عهده فقیه نیست اما در صورتی که مکلف به جهت عذری (مثل نابینایی یا حبس) قادر به احراز موضوعات نباشد، می تواند با اعتماد به نظر دیگران گفته آنان را بپذیرد که اصطلاحاً این کار را «تقلید» می گویند. مانند اعتماد کردن فرد نابینا به خبر شخص موثق در تشخیص جهت قبله
[۱۴۵] محمد بن احمد رملی، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، ج۱، ص۴۳۸ـ ۴۴۸، بیروت ۱۴۱۲ـ ۱۴۱۳.
[۱۴۶] منصور بن یونس بهوتی حنبلی، کشّاف القناع عن متن الاقناع، ج۱، ص۳۰۷، چاپ هلال مصیلحی مصطفی هلال، بیروت ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.
[۱۴۷] احمد بن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۴، ص۱۸۸، قم، ۱۴۱۵، ج ۱۳، ۱۴۱۷.
[۱۴۸] یحیی بن شرف نووی، روضة الطالبین و عمدة المفتین، ج ۲، ص ۲۱۱.
[۱۴۹] احمد دردیر ابوالبرکات، الشرح الکبیر، ج۱، ص۵۲۶، بیروت: داراحیاءالکتب العربیه، (بی تا).




(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) محمدکاظم بن حسین آخوندخراسانی، کفایة الاصول، قم ۱۴۰۹.
(۳) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، تاریخ حصرالاجتهاد، چاپ محمدعلی انصاری، خوانسار ۱۴۰۱.
(۴) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۵) علی بن محمد آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، چاپ جمیلی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۶) ابن حزم، الاحکام فی اصول الاحکام، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
(۷) ابن حزم، المحلی بالا´ثار، ج ۱، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۸) ابن شهید ثانی، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، تهران ۱۳۷۸.
(۹) ابن قدامه، المغنی، بیروت: عالم الکتب، (بی تا).
(۱۰) ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین، قاهره: دارالحدیث، (بی تا).
(۱۱) ابن منظور، لسان العرب.
(۱۲) احمد دردیر ابوالبرکات، الشرح الکبیر، بیروت: داراحیاءالکتب العربیه، (بی تا).
(۱۳) محمد ابوفارس، «ارتباط الشوری بالفتوی و قضایا الاجتهاد الجماعی»، در الشوری فی الاسلام، ج ۳، عمان: مؤسسة آل البیت، ۱۹۸۹.
(۱۴) محمدامین بن محمد شریف استرآبادی، الفوائد المدنیة، چاپ سنگی تبریز ۱۳۲۱، چاپ افست (قم، بی تا).
(۱۵) محمدحسین اصفهانی، الاجتهاد والتقلید، تهران ۱۳۸۰.
(۱۶) محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵.
(۱۷) مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، قم ۱۴۱۵.
(۱۸) عزالدین بحرالعلوم، التقلیدفی الشریعة الاسلامیة، بغداد۱۴۱۰.
(۱۹) یوسف بن احمد بحرانی، الدرر النجفیة، چاپ سنگی (تهران ۱۳۰۷)، چاپ افست (قم، بی تا).
(۲۰) منصور بن یونس بهوتی حنبلی، کشّاف القناع عن متن الاقناع، چاپ هلال مصیلحی مصطفی هلال، بیروت ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.
(۲۱) مرتضی جزایری، «تقلید اعلم یا شورای فتوی»، در بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران: شرکت سهامی انتشار، (۱۳۴۱ ش).
(۲۲) محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیة، قم ۱۴۰۴.
(۲۳) احمد بن حمدان حرانی، صفة الفتوی و المفتی والمستفتی، چاپ محمد ناصرالدین البانی، بیروت ۱۳۹۷.
(۲۴) حرّعاملی، وسائل‌الشیعه .
(۲۵) محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۶) محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۲۷) محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، قم ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۲۸) اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۹) روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریر الوسیلة، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۳۰) محمد بن احمد رملی، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، بیروت ۱۴۱۲ـ ۱۴۱۳.
(۳۱) وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، دمشق ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶.
(۳۲) علی سیستانی، منهاج الصالحین، قم ۱۴۱۶.
(۳۳) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة والشوارد، قم ۱۴۰۳.
(۳۴) محمد بن علی شوکانی، ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، (قاهره) ۱۳۴۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۳۵) محمد بن مکی شهید اول، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، قم ۱۴۱۹.
(۳۶) زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، قم ۱۳۷۴ ش.
(۳۷) زین الدین بن علی شهید ثانی، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۳، چاپ افست قم (بی تا).
(۳۸) رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
(۳۹) محمود طالقانی، «تمرکز و عدم تمرکز مرجعیت و فتوی، در بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، همان.
(۴۰) محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۴۱) حسن بن محمد عطار، حاشیة العطار علی جمع الجوامع، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
(۴۲) حسن بن یوسف علامه حلّی، قواعد الاحکام، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
(۴۳) علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۱، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
(۴۴) محمد بن محمد غزالی، کتاب المستصفی من علم الاصول، بولاق ۱۳۲۲ـ ۱۳۲۴، چاپ افست (بیروت، بی تا).
(۴۵) محمد فاضل موحدی لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة، قم ۱۴۱۴.
(۴۶) حسین بن شهاب الدین کرکی، کتاب هدایة الابرار الی طریق الائمة الاطهار (ع)، چاپ رؤوف جمال الدین، (بغداد ۱۹۷۷).
(۴۷) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، قم ۱۳۷۷ ش.
(۴۸) الموسوعة الفقهیة، ج ۱۳، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۴۹) محمدمهدی موسوی خلخالی، فقه الشیعه، تقریر درس سیدابوالقاسم خوئی، تهران ۱۳۹۶.
(۵۰) مهدی مهریزی، فقه پژوهی، دفتر اول، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۵۱) ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
(۵۲) احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
(۵۳) احمد بن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، قم، ج ۴، ۱۴۱۵، ج ۱۳، ۱۴۱۷.
(۵۴) «نظرخواهی از فقها پیرامون مسائل فقهی و حقوقی»، رهنمون، ش ۷ (زمستان ۱۳۷۲).
(۵۵) یحیی بن شرف نووی، روضة الطالبین و عمدة المفتین، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت (بی تا).


 
۱. سوره توبه/سوره۹، آیه۳۱.    
۲. سوره احزاب/سوره۳۳، آیه۶۷.    
۳. ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین، ج۲، ص۱۳۵، قاهره: دارالحدیث، (بی تا).
۴. ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین،ج۲، ص ۱۴۰.
۵. ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین،ج۲، ص ۱۹۰.
۶. ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین،ج۲، ص ۱۴۹ .
۷. ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین،ج۲، ص ۱۳۹.
۸. اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج۱، جزء ۱، ص۱۷۵، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۹. ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین، ج۲، ص۱۸۹، قاهره: دارالحدیث، (بی تا).
۱۰. اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج۲، جزء ۳، ص۱۶۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۱. محمد بن محمد غزالی، کتاب المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۳۸۴، بولاق ۱۳۲۲ـ ۱۳۲۴، چاپ افست (بیروت، بی تا).
۱۲. ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین، ج۲، ص۱۹۰ـ۱۹۱، قاهره: دارالحدیث، (بی تا).
۱۳. ابن حزم، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۲، ص۳۲۱، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
۱۴. ابن حزم، المحلی بالا´ثار، ج۱، ص۸۵ ـ۸۶، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۱۵. محمد بن علی شوکانی، ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۲۳۱، (قاهره) ۱۳۴۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
۱۶. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۴ـ ۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۱، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
۱۷. عزالدین بحرالعلوم، التقلیدفی الشریعة الاسلامیة، ج۱، ص۴۵، بغداد۱۴۱۰.
۱۸. عزالدین بحرالعلوم، التقلیدفی الشریعة الاسلامیة، ج۱، ص۴۶، بغداد۱۴۱۰.
۱۹. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۲۰. محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۱، ص۶، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۲۱. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۸، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۲۲. آخوند خراسانی، کفایةالاصول، ص ۴۷۲.    
۲۳. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۷، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۲۴. آخوند خراسانی، کفایةالاصول، ص ۴۷۲.    
۲۵. محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ج۱، ص۶۲۲، قم ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۲۶. سوره انبیاء/سوره۲۱، آیه۷.    
۲۷. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۶۸، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۲۸. سوره توبه/سوره۹، آیه ۱۲۲.    
۲۹. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۶۴، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۳۰. حرعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۱.    
۳۱. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۸۴، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۳۲. حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۰.    
۳۳. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۲.    
۳۴. حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۷، ۱۴۴۱۴۶.    
۳۵. حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۷، ۱۴۸.    
۳۶. حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۸۱۴۹.    
۳۷. حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۰۳۱.    
۳۸. حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۷، ۳۵۶۲.    
۳۹. آخوند خراسانی، کفایةالاصول، ص ۴۷۳.    
۴۰. حرعاملی، وسائل‌الشیعه،ج۲، ص۳۸۴ـ۳۸۶.
۴۱. محمد بن مکی شهید اول، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج۱، ص۴۱، قم ۱۴۱۹.    
۴۲. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج ۶، ص ۳۸۸ـ۳۸۹ ، ۱۴۱۴ـ۱۴۱۵.
۴۳. محمد بن مکی شهید اول، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج۱، ص۴۱، قم ۱۴۱۹.    
۴۴. محمد بن مکی شهید اول، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج۱، ص۴۱، قم ۱۴۱۹.    
۴۵. محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۱۱، قم ۱۴۰۴.    
۴۶. محمدامین بن محمد شریف استرآبادی، الفوائد المدنیة، ج۱، ص۱۴۰، چاپ سنگی تبریز ۱۳۲۱، چاپ افست (قم، بی تا).
۴۷. حسین بن شهاب الدین کرکی، کتاب هدایة الابرار الی طریق الائمة الاطهار (ع)، ج۱، ص۳۰۰، چاپ رؤوف جمال الدین، (بغداد ۱۹۷۷).
۴۸. یوسف بن احمد بحرانی، الدرر النجفیة، ج۱، ص۲۵۶، چاپ سنگی (تهران ۱۳۰۷)، چاپ افست (قم، بی تا).
۴۹. محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۱، ص۱۰، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۵۰. محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج ۱، ۱۰۳، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۵۱. عزالدین بحرالعلوم، التقلیدفی الشریعة الاسلامیة، ج۱، ص۲۷۶ـ۲۷۷، بغداد۱۴۱۰.
۵۲. سوره زخرف/سوره۴۳، آیه ۲۲.    
۵۳. منصور بن یونس بهوتی حنبلی، کشّاف القناع عن متن الاقناع، ج۶، ص۳۰۶ـ۳۰۷، چاپ هلال مصیلحی مصطفی هلال، بیروت ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.
۵۴. محمد بن علی شوکانی، ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۲۳۵، (قاهره) ۱۳۴۷، چاپ افست بیروت (بی تا).
۵۵. محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، ج۱، ص۱۱، العروة الوثقی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۵۶. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۲۵۵۲۵۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۵۷. رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۴۰۰ـ۴۰۲، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
۵۸. محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، ج۴، ص۲۴۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۵۹. مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۲۵، قم ۱۴۱۵.
۶۰. احمد بن حمدان حرانی، صفة الفتوی و المفتی والمستفتی، ج۱، ص۱۳، چاپ محمد ناصرالدین البانی، بیروت ۱۳۹۷.
۶۱. مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۳۱، قم ۱۴۱۵.
۶۲. عزالدین بحرالعلوم، التقلیدفی الشریعة الاسلامیة، ج۱، ص۱۳۰، بغداد۱۴۱۰.
۶۳. حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۳ـ۱۴.
۶۴. حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۹، ص ۹۰.
۶۵. رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۰۴، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
۶۶. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۷۸، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۶۷. رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۰۳، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
۶۸. عزالدین بحرالعلوم، التقلیدفی الشریعة الاسلامیة، ج۱، ص۱۳۳، بغداد۱۴۱۰.
۶۹. محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۱، ص۴۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۷۰. حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۵۰۱۵۱.    
۷۱. محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۰، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۷۲. روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریر الوسیله، ج۱، ص۱۱، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.    
۷۳. محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۱، ص۴۲۴۳، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۷۴. محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ج۱، ص۶۴۵، قم ۱۴۱۸/۱۹۹۷.    
۷۵. رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۱۲، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
۷۶. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۸۴، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۷۷. محمدمهدی موسوی خلخالی، فقه الشیعه، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۳، تقریر درس سیدابوالقاسم خوئی، تهران ۱۳۹۶.
۷۸. حرعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲۷، ص۱۳۱۴.    
۷۹. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۸۶۱۸۷، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۸۰. محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۱، ص۴۳، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۸۱. رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۰۴، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
۸۲. رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۰۷، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
۸۳. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۸۷ ۱۸۸، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۸۴. ابن قدامه، المغنی، ج۹، ص۳۹، بیروت: عالم الکتب، (بی تا).
۸۵. حسن بن محمد عطار، حاشیة العطار علی جمع الجوامع، ج۲، ص۴۲۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
۸۶. زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج ۲، ص ۲۸۳.
۸۷. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۸۸۱۸۹، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۸۸. رهنمون، ش ۷ (زمستان ۱۳۷۲).
۸۹. رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۶۱ـ۶۲، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
۹۰. رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۶، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
۹۱. محمدحسین اصفهانی، الاجتهاد والتقلید، ج۱، ص۴ـ ۵، تهران ۱۳۸۰.
۹۲. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۲۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۹۳. مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۵۳ ـ۵۴، قم ۱۴۱۵.
۹۴. محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۱، ص۲۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۹۵. محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۱، ص۲۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.    
۹۶. محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۷ـ ۸، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۹۷. علی سیستانی، منهاج الصالحین، ج۱، ص۱۰، قم ۱۴۱۶.
۹۸. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۰۶۱۰۷، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۹۹. حرعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۶۱۰۷.    
۱۰۰. حرعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۶.    
۱۰۱. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۱۵ ۱۱۸، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۰۲. آخوند خراسانی، کفایةالاصول،ص ۴۷۵.    
۱۰۳. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۱۴، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۰۴. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۱۳۱۱۴، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۰۵. رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۸۲، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
۱۰۶. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۱۷۱۱۹، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۰۷. محمد بن محمد غزالی، کتاب المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۰۴، بولاق ۱۳۲۲ـ ۱۳۲۴، چاپ افست (بیروت، بی تا).
۱۰۸. محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، ج۴، ص۲۵۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۰۹. محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، ج۴، ص۲۵۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۱۰. محمدتقی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ج۱، ص۶۳۷، قم ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۱۱۱. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۰۸۱۱۱، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۱۲. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۱۳، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۱۳. محمدامین حسینی حنفی، تیسیر التحریر، ج۴، ص۲۵۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۱۴. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۱۳، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۱۵. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۱۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۱۶. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۱۱۱۱۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۱۷. محمود طالقانی، «تمرکز و عدم تمرکز مرجعیت و فتوی، ج۱، ص۲۰۷ـ۲۱۱.
۱۱۸. مرتضی جزایری، «تقلید اعلم یا شورای فتوی»، ج۱، ص۲۱۵ـ۲۳۰، در بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران: شرکت سهامی انتشار، (۱۳۴۱ ش).
۱۱۹. محمد ابوفارس، «ارتباط الشوری بالفتوی و قضایا الاجتهاد الجماعی»، ج۱، ص۱۰۱۲، در الشوری فی الاسلام، ج ۳، عمان: مؤسسة آل البیت، ۱۹۸۹.
۱۲۰. مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۳۹ـ۴۰، قم ۱۴۱۵.
۱۲۱. آخوند خراسانی، کفایةالاصول، ص ۴۷۶.    
۱۲۲. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۶۶، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
۱۲۳. رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۵۵، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
۱۲۴. مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۳۵، قم ۱۴۱۵.
۱۲۵. حسن بن محمد عطار، حاشیة العطار علی جمع الجوامع، ج۲، ص۴۳۶ـ۴۳۷، بیروت: دارالکتب العلمیه، (بی تا).
۱۲۶. آخوند خراسانی، کفایةالاصول،ص ۴۷۶.    
۱۲۷. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۱۵۹، دمشق ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶.
۱۲۸. رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۱۵۵، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
۱۲۹. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۸۳ ۹۱، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۳۰. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۸۱، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۳۱. مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۴۰، قم ۱۴۱۵.
۱۳۲. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۸۰ ۸۱، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۳۳. آخوند خراسانی، کفایةالاصول، ص ۴۷۶۴۸۰.    
۱۳۴. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۸۴ ۸۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۳۵. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۹۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۳۶. محمد فاضل موحدی لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة، ج۱، ص۸۷ ـ ۸۸، قم ۱۴۱۴.
۱۳۷. محمد فاضل موحدی لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة، ج۱، ص۸۸ ـ۸۹، قم ۱۴۱۴.
۱۳۸. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۹۷ ۱۹۸، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۳۹. محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۸، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۱۴۰. مرتضی بن محمدامین انصاری، التقلید، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، قم ۱۴۱۵.
۱۴۱. محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۱۴، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۱۴۲. رضا صدر، الاجتهاد و التقلید، ج۱، ص۲۳۷، به اهتمام باقر خسروشاهی، قم ۱۳۷۸ ش.
۱۴۳. علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۳۱۲۳۱۳، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.    
۱۴۴. محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۲۴، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۱۴۵. محمد بن احمد رملی، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، ج۱، ص۴۳۸ـ ۴۴۸، بیروت ۱۴۱۲ـ ۱۴۱۳.
۱۴۶. منصور بن یونس بهوتی حنبلی، کشّاف القناع عن متن الاقناع، ج۱، ص۳۰۷، چاپ هلال مصیلحی مصطفی هلال، بیروت ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.
۱۴۷. احمد بن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج۴، ص۱۸۸، قم، ۱۴۱۵، ج ۱۳، ۱۴۱۷.
۱۴۸. یحیی بن شرف نووی، روضة الطالبین و عمدة المفتین، ج ۲، ص ۲۱۱.
۱۴۹. احمد دردیر ابوالبرکات، الشرح الکبیر، ج۱، ص۵۲۶، بیروت: داراحیاءالکتب العربیه، (بی تا).



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تقلید در فقه»، شماره۳۷۵۲.    






جعبه ابزار