تقلید در اصول دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تقلید از جهت موضوع و مسائلی که در آن ها
تبعیت صورت می گیرد بر دو قسم است: ۱. تقلید در
عقاید و
اصول دین که امری قلبی است. ۲.
تقلید در احکام فرعی و
عملی که امری عملی است. در این مقاله، تقلید در عقاید و اصول دین مورد بررسی قرار میگیرد.
درباره جواز تقلید در عقاید و اصول دین همچون
اثبات وجود خدا،
توحید،
نبوت،
معاد و مانند آنها عالمان
مسلمان دیدگاههای مختلفی دارند که مهمترین این دیدگاهها عبارتاند از:
از آنجا که اصل در
عقاید، ادراک آن با
یقین و
اعتقاد است،
بیشتر آنان تقلید را در آن
جایز نمیدانند،
حتی شماری از آنها تقلید کننده در برخی عقاید را
کافر دانستهاند.
از ادله پیروان نظریه عدم جواز تقلید در عقاید
آیات قرآن است؛ از جمله:
آیاتی که مشرکان را بر اثر تقلید از نیاکان خود در عقاید
مذمت کردهاند؛ مانند «قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا اَو لَو کانَ ءَاباؤُهُم لا یَعلَمونَ شیًا و لایَهتَدون». (
مائده /۵، ۱۰۴
و نیز
زخرف /۴۳، ۲۲؛
بقره /۲، ۱۷۰
) به گفته استدلال کنندگان، اگر تقلید در اصول دین جایز بود
خداوند مشرکان را درباره آن مذمت نمیکرد.
آیاتی که از اقامه
برهان و
دلیل در
اصول دین سخن به میان آورده است؛ از جمله
آیه ۸۳
انعام /
۶ که از اعطای
حجت به
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) از سوی خداوند برای اثبات عقاید خود در برابر مخالفان یاد کرده است: «و تِلکَ حُجَّتُنا ءاتَینها
اِبرهیمَ عَلی قَومِهِ» و نیز
آیات ۶۹ - ۷۶
شعراء /۲۶
که از چگونگی استدلال
ابراهیم (علیهالسلام) در برابر
مشرکان سخن به میان آورده است. به نظر برخی، اگر اعتقاد تقلیدی جایز بود، حضرت
ابراهیم (علیهالسلام) برای آنان
استدلال نمیکرد؛
همچنین عدهای آیات ۲۶ - ۲۷ زخرف/۴۳
را که از استدلال حضرت
ابراهیم (علیهالسلام) برای اثبات عقاید خود سخن به میان آورده، دلیل بر بطلان تقلید در عقاید دانستهاند.
آیاتی که در آنها از مشرکان برای صحت عقایدشان مطالبه برهان شده است؛ مانند
آیه ۱۱۱ بقره/۲: «قُل هاتوا بُرهنَکُم اِن کُنتُم صدِقین»
یا از آنان گواه خواسته است؛ مانند
آیه ۱۵۰ انعام/
۶: «قُل هَلُمَّ شُهَداءَکُمُ الَّذینَ یَشهَدونَ اَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هذا»
یا آنان را به سبب نیاوردن دلیل نکوهیده است: «لَولا یَأتونَ عَلَیهِم بِسُلطن بَیِّن» (
کهف /۱۸، ۱۵
) ، زیرا اگر تقلید در عقاید جایز بود آنان مأمور به آوردن برهان و دلیل برای اثبات عقاید خود نمیشدند.
آیاتی که انسانها را به
تدبر فراخواندهاند؛
مانند
آیه ۸۲
نساء /۴: «اَفَلا یَتَدَبَّرونَ القُرءانَ و لَو کانَ مِن عِندِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدوا فیهِ اختِلفًا کَثیرا»
یا آیات متعددی که آنان را به تفکر و تأمل در نشانههای الهی از جمله
زمین و
آسمان برای پی بردن به وجود
خدا و یگانگی او ترغیب کردهاند: «قُلِ انظُروا ماذا فِی السَّموتِ والاَرضِ و ما تُغنِی الأیتُ والنُّذُرُ عَن قَوم لایُؤمِنون». (
یونس /۱۰، ۱۰۱
نیز
اعراف /۷، ۱۸۴ - ۱۸۵؛
بقره/۲، ۱۶۴؛
انعام/
۶، ۱۱۶؛
ابراهیم /۱۴، ۲۲؛
فرقان /۲۵، ۲۸ - ۲۹؛
فصّلت /۴۱، ۲۹؛
زخرف/۴۳، ۲۳؛
نجم /۵۳، ۲۸
) برخی گفتهاند: تأکید بر تدبر و
تفکر در این آیات دلیل بر
بطلان عقاید تقلیدیای است که بر استدلال و تفکر مبتنی نیستند.
آیاتی که از مشرکان ادله علمآور بر مدعای خود طلب کرده و آنان را از سخن گفتن بدون علم درباره
عقاید برحذر داشته است؛ مانند
آیه ۱۴۸ انعام/
۶: «هَل عِندَکُم مِن عِلم فَتُخرِجوهُ لَنا»
و نیز
آیه ۳۳ اعراف/۷: «قُل اِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الفَوحِشَ... و اَن تُشرِکوا بِاللّهِ ما لَم یُنَزِّل بِهِ سُلطنًا و اَن تَقولوا عَلَی اللّهِ ما لا تَعلَمون».
بر اساس این آیات، تقلید از دیگران چون علمآور نیست
باطل است.
برخی با همین استدلال به
آیه ۲۲ بقره/۲
و شماری دیگر با استدلالی مشابه به
آیه ۱۹
محمّد /۴۷
استناد کردهاند.
افزون بر اینها، برای
حرمت تقلید در عقاید به آیات دیگری نیز استناد شده است؛ از جمله آیاتی که در آنها خداوند با ستودن صاحبان
بصیرت به جهت
عبرت گرفتن، دیگران را به آن تشویق کرده است: «اِنَّ فی ذلِکَ لَعِبرَةً لاِولِی الاَبصر» (
نور /۲۴، ۴۴
) ، زیرا آنان در اثبات عقایدی مانند
توحید،
عقل خود را به کار میگیرند و از پذیرش تقلیدی آنها میپرهیزند؛
همچنین برخی به
آیه ۶ توبه/۹
استناد کردهاند که در آن خداوند
پیامبر را به پناه دادنِ مشرکانی مکلف کرده که میخواهند از دعوت وی آگاه شوند تا در نتیجه، کلام الهی به گوش آنان برسد: «و اِن اَحَدٌ مِنَ المُشرِکینَ استَجارَکَ فَاَجِرهُ حَتّی یَسمَعَ کَلمَ اللّهِ ثُمَّ اَبلِغهُ مَأمَنَهُ ذلِکَ بِاَنَّهُم قَومٌ لا یَعلَمون»، زیرا از
آیه بر میآید که فهم معارف دین نیاز به استدلال و تفکر دارد و با تقلید و پیروی محض به دست نمیآید.
برای جایز نبودن تقلید در عقاید، افزون بر آیات به
احادیث،
اجماع و عقل
نیز استدلال شده است. بر اساس این دیدگاه همه باید عقاید و اصول دین خود را با برهان به دست آورند؛ ولی برهان هر کس متناسب با توان
فهم و
ادراک خود اوست، از این رو افراد عامی یا کم سواد لازم نیست اصول عقاید خود را با استدلالهای رایج و فنی
متکلمان و
فیلسوفان بیاموزند، بلکه برای آنان تحصیل دلیل به گونهای که از تقلید و
جهل مطلق خارج شوند کافی است.
درباره اینکه معرفت به عقاید
واجب عقلی است یا
شرعی نیز، در میان مکاتب کلامی دو دیدگاه مطرح است:
امامیان و
معتزلیان آن را واجب عقلی
و
اشاعره آن را واجب شرعی دانستهاند.
برخی به وجوب تقلید در عقاید قائل شده و نظر و استدلال را
حرام دانستهاند.
برخی پیروان این دیدگاه به
آیه ۴
غافر /۴۰
استناد کردهاند که از
جدال در
آیات الهی نهی کرده است: «ما یُجدِلُ فِی ءایتِ اللّهِ اِلاَّ الَّذینَ کَفَروا»، با این توجیه که استدلال کردن در عقاید راه
مجادله را میگشاید و با توجه به حرمت جدال استدلال نیز حرام است.
آنان به برخی
احادیث نبوی نیز استناد کردهاند.
ولی این رأی باطل است، زیرا مراد از نهی در
آیه ۴ غافر/۴۰
نهی از
جدال به باطل است، چنانکه در ادامه
آیه به آن اشاره شده است: «و جدَلوا بِالبطِلِ لِیُدحِضوا بِهِ الحَقَّ» (غافر/۴۰، ۵
) ؛ اما از جدال نیکو و به تعبیر قرآنی «
جدال احسن» نه تنها نهی نشده، بلکه به آن ترغیب هم شده است: «و جدِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ» (
نحل /۱۶، ۱۲۵
و نیز
هود /۱۱، ۳۲
) ، به علاوه، دیدگاه مذکور با آیاتی که به پیروی از دلیل علمآور توصیه کرده متعارض است؛ مانند
آیه ۳۶
اسراء /۱۷: «و لاتَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ»
و همچنین آیاتی که به آوردن دلیل و برهان فرمان داده است؛ مانند «قل هاتوا بُرهنَکُم». (بقره/۲، ۱۱۱
) از استناد به احادیث هم در جای خود پاسخ داده شده است.
برخی به جواز تقلید در
اصول دین قائل شدهاند.
مستند این دیدگاه را برخی
آیه ۱۴
حجرات /۴۹
دانستهاند که در آن از اسلام آوردن اعراب بدون آنکه قلباً ایمان آورده باشند یاد شده است: «قالَتِ الاَعرابُ ءامَنّا قُل لَم تُؤمِنوا و لکِن قولوا اَسلَمنا»، زیرا به نظر آنان مفاد
آیه شامل موردی نیز میشود که شخصی با تقلید و بدون استدلال
اسلام را پذیرفته باشد.
دلیل دیگر قائلان به این نظریه،
سیره پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) است، زیرا آن حضرت اقرار به
شهادتین را در پذیرش اسلام کافی میدانست و نومسلمانان را به استدلال مکلف نمیکرد؛
همچنین
سیره مسلمانان را مؤید این دیدگاه دانستهاند، زیرا آنان برای اثبات
اصول عقاید خود در پی استدلال نیستند، جز در مواردی که افرادی در معرض خطر گمراهی باشند یا به
مناظره با دیگران نیاز باشد.
با این همه، دیدگاه مزبور با آیات متعددی که ظن را برای به دست آوردن اصول اعتقادات کافی ندانسته و انسانها را به تحصیل علم فرا خوانده، سازگار نیست.
دیدگاه دیگر که در واقع از اقسام دیدگاه نخست به شمار میرود، آن است که افراد قادر به تحصیل نظر و استدلال در عقاید مکلفاند با
برهان و
دلیل و بدون
تقلید عقاید خود را به دست آورند؛ ولی آنان که توانایی این کار را ندارند، میتوانند
اصول اعتقادی خود را از راه تقلید تحصیل کنند. این نظر را میتوان از اطلاق آیاتی استفاده کرد که همگان را به تدبر و نظر کردن فرا خوانده است؛ مانند «اَو لَم یَنظُروا فی مَلَکوتِ السَّموتِ و الاَر ضِ» (اعراف/۷، ۱۸۵
) و «... و یُریکُم ءایتِهِ لَعَلَّکُم تَعقِلون» (بقره/۲، ۷۳
و نیز ۱۱۸،
۱۶۴،
۱۷۰ - ۱۷۱،
۲۴۲
و....) یا انسانها را از پیروی از
ظن و
گمان در عقاید برحذر داشته: «اِنَّ الظَّنَّ لا یُغنی مِنَ الحَقِّ شیا» (نجم/۵۳، ۲۸
و اسراء/۱۷، ۳۶
) یا آیاتی که
تکلیف را به اندازه توان افراد دانسته است؛ مانند
آیه «لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفسًا اِلاّ وُسعَها». (بقره/۲، ۲۸۶
و نیز ۲۳۳
) برخی بر این باورند که این دیدگاه از
روایات اهل بیت (علیهمالسلام) نیز استفاده میشود.
(۱) . الاجتهاد والتقلید، سید رضا صدر، به کوشش خسرو شاهی، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۲۰ ق.
(۳) . الاحتجاج، ابومنصور الطبرسی (م. ۵۲۰ ق.) ، به کوشش سید محمد باقر الخرسان، دارالنعمان، ۱۳۸۶ ق.
(۴) . الاحکام فی اصول الاحکام، الآمدی (م، ۶۳۱ ق.) ، به کوشش عبدالرزاق عفیفی، دمشق، النور، ۱۴۰۲ ق.
(۵) . احکام القرآن، الجصاص (م. ۳۷۰ ق.) ، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.
(۸) . الاقطاب الفقهیه، ابن ابی جمهور (م. ۸۸۰ ق.) ، به کوشش محمد الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۱۰ ق.
(۹) . بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.) ، بیروت، احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
(۱۴) . التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.) ، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، احیاء التراث العربی.
(۲۱) . التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.) ، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق.
(۲۲) . تفسیر المنار، رشید رضا (م. ۱۳۵۴ ق.) ، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق.
(۲۳) . التفسیر المنیر، وهبة الزحیلی، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۱ ق.
(۳۷) . رسائل الشریف المرتضی، السید المرتضی (م. ۴۳۶ ق.) ، به کوشش حسینی و رجائی، قم، دارالقرآن، ۱۴۰۵ ق.
(۳۸) . رسائل الکرکی، الکرکی (م. ۹۴۰ ق.) ، به کوشش محمد الحسون، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۹ ق.
(۳۹) . الرسالة السعدیه، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.) ، به کوشش عبدالحسین بقال، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۱۰ ق.
(۴۳) . شرح الازهار، احمد المرتضی (م. ۸۴۰ ق.) ، صنعاء، مکتبة غمضان، ۱۴۰۰ ق.
(۴۴) . شرح اصول کافی، صالح مازندرانی (م. ۱۰۸۱ ق.) ، به کوشش سید علی عاشور، بیروت، احیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ ق.
(۴۷) . عمدة القاری، العینی (م. ۸۵۵ ق.) ، بیروت، احیاء التراث العربی.
(۴۹) . فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.) ، دوم، بیروت، دارالمعرفة.
(۵۲) . فرائد الاصول (رسائل) ، الانصاری (م. ۱۲۸۱ ق.) ، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ ق.
(۶۰) . قواعد المرام، ابن میثم البحرانی (م. ۶۹۹ ق.) ، به کوشش حسینی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ ق.
(۶۹) . مبادی الوصول، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.) ، به کوشش بقال، الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ ق.
(۷۱) . مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.) ، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق.
(۷۳) . المحصول فی علم الاصول، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.) ، به کوشش طه جابر فیاض، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۲ ق.
(۷۴) . مختلف الشیعه، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.) ، النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ ق.
(۷۶) . المستصفی، الغزالی (م. ۵۰۵ ق.) ، به کوشش محمد عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق.
(۷۸) . مصباح الاصول، تقریر بحث الخوئی (م. ۱۴۱۳ ق.) ، حسینی، قم، مکتبة الداوری، ۱۴۱۷ ق.
(۷۹) . مصباح المنهاج، سید محمد سعید الحکیم، قم، مؤسسة المنار، ۱۴۱۵ ق.
(۸۰) . المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.) ، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق.
(۸۲) . معارج الاصول، المحقق الحلی (م. ۶۷۶ ق.) ، به کوشش رضوی، مؤسسه آل البیت (علیهمالسلام) ، ۱۴۰۳ ق.
(۸۳) . المعالم الجدیدة للاصول، سید محمد باقر الصدر، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۹۵ ق.
(۸۴) . معالم الدین و ملاذ المجتهدین، حسن بن زین الدین العاملی (م. ۱۰۱۱ ق.) ، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۰۶ ق.
(۸۹) . منیة المرید، الشهید الثانی (م. ۹۹۵ ق.) ، به کوشش المختاری، الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۹ ق.
(۹۲) . میزان الحکمه، ری شهری، قم، دارالحدیث، ۱۴۱۶ ق.
(۹۳) . المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.) ، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
(۹۴) . النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، المقداد السیوری (م. ۸۲۶ ق.) ، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۷ ق.
(۹۸) . نهج الحق و کشف الصدق، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.) ، به کوشش الحسنی ارموی، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۷ ق.
(۱۰۰) . وسائل الشیعه، الحر العاملی (م. ۱۱۰۴ ق.) ، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله تقلید، ج۸، ص۴۳۳.