تقابل دیدگاههای مخترعه و مطرفیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زیدیه در لفظ به گروهی که منسوب به
زید بن علی بن حسین ابن
علی
بنابیطالب (
علیهم
السلام) هستند، اطلاق میشود.
اندیشه «منصوص بودن امامت» و
اعتقاد به وجود نص بر
امامت اهل بیت (علیهالسّلام) نقطه پیوندی است که
زیدیه و
امامیه را تحت عنوان عام «
تشیع» قرار میدهد.
زید که
فرزند امام سجاد (علیهالسّلام) است؛ در سال ۱۲۲ هـ. ق با قیام
علیه حکومت هشام بن عبدالملک (۷۱-۱۲۵ هـ. ق)، (هشام
بن عبد الملک
بن مروان از پادشاهان اموی که در
دمشق به
دنیا آمد و بعد از برادرش
یزید بن عبد الملک به حکومت رسید.) پایهگذار مکتب
زیدیه در جهان
اسلام شد.
دیدار
زید با
واصل بن عطا (رئیس
معتزله) و
ابوحنیفه (رئیس مذهب فقهی حنفی)
از نکات قابل توجه در این دوره است. پس از قیام او، تدوین عقاید
زیدیه آغاز شد. با توجه به باز بودن باب
اجتهاد در
فرقه زیدیه و شرائط سیاسی- اجتماعی در دورههای زمانی مختلف، این تدوین عقاید با تغییرات گسترده در نگرش فقهی و اعتقادی مواجه شد.
جارودیه،
صالحیه و
سلیمانیه مهمترین دیدگاها و تفکرات کلامی بودند که همزمان با نخستین قیامهای
زیدیان بوجود آمدند.
با تشکیل حکومت از سوی
زیدیان مکاتب فکری، کلامی و فقهی دیگری مطرح شدند. در شمال
ایران،
ناصر اطروش (۳۰۴ هـ. ق) (پیروان مکتب فقهی حسن
بن علی بن عمر
بن علی بن الحسین (
علیه
السّلام) را میگویند.) که در منابع به ناصرللحق نیز شناخته شده است، پایهگذار مهمترین مکتب فقه
زیدی به نام «
ناصریه» شد.
در
حجاز جریان دیگری را قاسم
بن ابراهیم رسی (م ۲۴۶ هـ. ق) (قاسم
بن ابراهیم
بن اسماعیل
بن ابراهیم
بن حسن
بن حسن
بن علی (
علیه
السّلام) متولد سال ۱۶۹ق/ ۷۸۵م را موسس این مکتب فقهی و کلامی در
جزیرة العرب میدانند.) پدید آورد که به آرای کلامی معتزله نزدیک تر بود و به «
قاسمیه» معروف شد. این جریان بعدها در
یمن و با تغییراتی جزئی در آراء الهادی الی الحق یحیی
بن حسین (م ۲۹۸ هـ. ق) (یحیی
بن حسین
بن قاسم
بن اسماعیل
بن ابراهیم
بن حسن
بن حسن
بن علی بن ابیطالب (
علیهم
السّلام) ملقب به الهادی الی الحق المبین.)
با نام «
هادویه» تداوم یافت.
علماء
زیدی یمن بعدها و تحت تاثیر انشقاق جامعه معتزله
عراق به دو شاخه معتزله
بصره و
بغداد؛ به دو گروه تقسیم شدند.
مطرفیه با پیروی از اندیشههای معتزله بغداد در مقابل گروه دوم از
دانشمندان زیدی قرار گرفتند.
از یک سو ایجاد زمینههای مناسب اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و از سوی دیگر شکلگیری و پیدایش اندیشه و اعتقادی نو از سوی یک شخص یا یک گروه، جریاناتی مؤثر در پیدایش جنبشها و قیامهای فرقهای بودهاند.
تاریخ یمن به علت موقعیت خاص
آب و هوایی و جغرافیایی با تحولات و فراز و فرودهای فراوان همراه بوده است. یمنیان که در زمان
رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و در سال ششم هجری از طریق دو فرستاده باذان -حاکم ایرانی یمن-
و ارسال فرستادگان از سوی پیامبر از جمله
حضرت علی (علیهالسّلام) نزد قبیله همدان و
ابوموسی اشعری به عنوان
قاضی، با
اسلام آشنا شده بودند،
پس از رحلت رسول گرامی
اسلام (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) در دوران خلفاء و پس از آن در عصر اموی و دوره عباسی از فعالترین گروهههای اجتماعی بودند.
با توجه به حمایت یمنیان از
اهل بیت (علیهمالسّلام) و حمایت آنان از شخصیتها و جریانات شیعی، زمینه مناسبی برای توجه فرقههای مختلف شیعی از جمله
زیدیه به آن بخش از جهان
اسلام شد. از این رو در
قرن سوم هجری اولین حکومت شیعی توسط یحی
بن حسین
بن قاسم رسی –ملقب به هادی الی الحق- و در سال ۲۸۴ هـ. ق در یمن شکل گرفت.
تاسیس این حکومت در جنوب شبه جزیره به
زیدیان یمن این اجازه را داد تا با تثبیت ارکان فکری و کلامی به حضور علمی و فرهنگی خود در یمن تداوم بخشند.
در این دوران نسبتا طولانی که نزدیک به دوازده قرن ادامه دارد، دانشمندانی فراوان و با دیدگاههای متفاوت ظهور کردند. در دوران انزوای
زیدیان یمن، یکی از بزرگان
زیدی مذهب به نام مطرف
بن شهاب
بن عمرو
بن عباد شهابی (متوفای بعد از ۴۵۹) ظهور کرد.
او با تمرکز بر عوامل تاریخی، سیاسی، اجتماعی و بهره گیری از عقاید معتزله بغداد، خاصه آرای
ابوالقاسم بلخی (م ۳۱۹ هـ. ق) دیدگاههای جدیدی کلامی ارائه کرد.
طرفداران دیدگاههای ابن شهاب که به مطرفیه مشهور بودند،
قائل به ماهیت طبیعی اعراض و پدیدآمدن آن به نحو طبیعی بودند. و میگفتند:
خداوند چهار عنصر آب،
آتش،
باد و
خاک را آفریده و باقی اشیاء را از این چهار عنصر پدید آورده است.
این عناصر به واسطه تضاد و تاثیر بر یکدیگر موجب تغییر میشوند (احاله) و گاه خود تغییر حالت میدهند (استحاله). بنابراین معتقد شدند که همه تغییرات
جهان از طبایع اجسام حادث میشوند و خداوند تاثیری در این تغییرات ندارد. از اینرو با رد اراده الهی در خلقت، منکر
توحید در
ربوبیت او شدند.
رواج آرای مطرفیه یمن در دوران فترت و انزواء سیاسی، سبب نگرانی برخی
زیدیان شد. با احیاء مجدد
زیدان یمن از سال ۵۳۲هـ ق که حدودا تا پنج قرن ادامه داشت،
زیدیان مخالف مطرفیه که در منابع یمنی از ایشان به مخترعه یاد میشود، ظهور کردند. مخترعه گروه دیگر
زیدیه و متاثر از مکتب اعتزال بصره با تفکرات مطرفیه به شدت مخالفت کردند و از اختراع اعراض در اجسام، توسط خداوند متعال سخن گفتند و بر خلاف مطرفیه این ادعا را که طبیعت اجسام با یکدیگر اختلاف داشته، هر یک بر طبع خود عمل میکند را رد کردند.
عالمان
زیدی طرفدار آرای کلامی معتزله بصره، وظیفه شرعی خود دانستند تا به مخالفت و مقابله با این گونه افکار بپردازند. مخالفت با مطرفیان
زیدی به حدی شدت گرفت که سبب
مهاجرت علمای
زیدی مذهب از ایران به یمن شد. با اقدامات احمد
بن سلیمان و خصوصا جانشین بعدی او المنصور بالله عبدالله
بن حمزه که یکی دیگر از نوادگان امام هادی الی الحق بود جریان فکری- اعتقادی مطرفیه در یمن رو به ضعف نهاد.
احمد
بن سلیمان برای مقابله با جریان مطرفیه دست به دامن
زیدیان ایران شد. عبدالله
بن حمزه با تالیفات و مبارزات سیاسی، نظامی، و علمی
علیه مطرفیه تبدیل به مهمترین و مؤثرترین
رهبر زیدیان شد.
با مهاجرت عالمان
زیدی ایران، چون
زید بن حسن بروقنی بیهقی (متوفای ۵۵۲ هـ. ق) به یمن
و ترویج آرای معتزله بصره، برخی از عالمان مطرفیه از
عقاید خود دست برداشتند. قاضی جعفر
بن عبدالسلام مسوری (م ۵۷۲) در ابتدا اسماعیلی بود، بعدا به مذهب مطرفیه درآمد و سرانجام در منازعات میان
زیدیان به سخنگوی عمده آنان تبدیل شد.
وی که شخصی جدلی و سریع الجواب بود از سوی امام المتوکل احمد
بن سلیمان به مهمترین عالم
زیدیی تبدیل شد که به
زید بن حسن بیهقی پیوست و به
مبارزه با مطرفیه پرداخت.
قاضی جعفر علاوه بر
مسافرت به نواحی
ری و جبال، و انتقال میراث
زیدیه ایران به یمن، نقش مهمی در کم رنگ کردن فعالیت مطرفیه و از بین بردن افکار آنها داشت.
او در کتابهای مقاود الانصاف فی مسائل الخلاف و مسائل الهدیة فی مذهب الزیدیة، آراء مطرفیه را نقد کرده است. ردیه نویسی
علیه مطرفیه در میان
زیدیه قرن ششم و هفتم متداول شد.
ایمن فؤادسید فهرستی از این آثار را آورده است.
با آغاز
امامت عبدالله
بن حمزه در ۵۹۴ هـ. ق، سخت گیری نسبت به مطرفیه شدت یافت.
در سال ۶۱۱ هـ. ق، عبدالله
بن حمزه،
مسجد مطرفیه را در «سنع»، جنوب صنعا خراب کرد و
شهر «وقش» (وقش: بالتحریک. شهری در نزدیکی صنعا بوده است.)
و هجرتگاهش را ویران نمود.
تداوم نگارش آثاری در رد مطرفیه تا اوایل قرن هشتم، از سوی عالمان
زیدی که به مخترعه شهرت داشتند، نشان دهنده وجود مکتب فکری مطرفیه تا این زمان میباشد.
به طور کلی اختلافات میان این دو گروه
زیدی را میتوان در موارد زیر دانست:
۱. اختلاف این دو نشات گرفته از تفاوت در دیدگاهها و مسائل کلامی میان دو
مکتب معتزلی بصره و بغداد بوده است. این اختلاف در دیدگاهها از اواخر قرن چهارم و اواسط قرن پنجم هجری، به انشقاق جامعه
زیدیه یمن به دو گروه مطرفیه و
مخترعه منجر شد.
۲. مهمترین دیدگاه مطرفیه به مسائلی پیرامون اعراض باز می گردد. مطرفیه قائل بود که خداوند چهار عنصر آب، آتش، باد و خاک را آفریده و باقی اشیاء را از این چهار عنصر پدید آورده است. بنابراین بر اثر تاثیر و تاثیرات بین این چهار عنصر تغییرات طبایع اجسام حاصل میشود و خداوند تاثیری در این تغییرات ندارد. بنابراین لزومی ندارد که خداوند به صفات مربوط به این مسائل متصف گردد. گویا این نکته حرف تازهای نبود و برخی از معتزله بغداد همچون ابوالقاسم بلخی نیز به آن معتقد بودهاند. ولی علمای
زیدیه و معروف به مخترعه این دیدگاه را نپذیرفته و قائل بودند که خداوند اعراض را در اجسام اختراع میکند و میآفریند از اینرو به این گروه مخترعه میگفتند.
تبلیغ عدم دخالت باری
تعالی در اعراض اشیاء باعث برانگیخته شدن
خشم برخی از علمای
زیدیه شده و باعث تکفیر مطرفیه گردید و ردیههای بسیاری
علیه آنها نوشته شد.
۳. مطرفیه و مخالفانشان که موسوم به مخترعه بودند، دست به تقابل وسیعتری از نقطه نظر فکری و ایدئولوژیک زدند. هر یک رسالهها و کتابهایی در تایید عقاید خود و یا رد بر عقاید مخالف مینگاشتند و از اندیشهها و مبانی کلامی مختلف در این مسیر یاری میگرفتند. در حالی که مخترعه اندیشههای خود را با مکتب معتزلی بصری نزدیکتر مییافتند. آنها اساسا تلاش داشتند که عقاید
زیدی خود را هم برای تقابلی روشنتر نسبت به شافعیان اشعری و هم برای تحدید و مرزبندی با مطرفیه، در چارچوب تفکرات کلامی معتزلی به طور ساختاریتری بازنویسی کنند و کتابهای امامان گذشته یمن از مکتب قاسم رسی و الهادی را در این چارچوب تفسیر و بازخوانی کنند. در مقابل مطرفیه به تدریج با بهرهمندی از کتابهای معتزلی که از حدود اواخر سده پنجم و به ویژه از اوائل سده ششم قمری به یمن راه یافته بودند، سعی در تبیین و تایید مبانی فکری و کلامی یعنی مکتب بغداد داشتند و از آثار آنان و عقاید ایشان در تایید مبانی خود بهرهمند میشدند. بدین ترتیب تقابل مطرفیه و مخترعه رنگ تقابل دیدگاههای کلامی بغدادی و بصری به خود گرفت.
۴. تغییر موضع برخی از عالمان مطرفیه و گرایش به مخترعه سبب تضعیف جریان فکری مطرفیه شد. منابع
زیدی اشخاصی همچون قاضی شمس الدین جعفر
بن احمد
بن عبدالسلام
بن ابی یحیی
زیدی (د. ۵۷۳ ق) را ذکر کردهاند که در آغاز بر مذهب مطرفیه بود. اما پس از آنکه نزد
فقیه زیدبن
علی دانش آموخت به مذهب مخترعه گروید. قاضی جعفر علاوه بر تغییر مشی فکری به عنوان یکی از همکاران امام المتوکل بر ضد مذهب مطرفیه که در این هنگام گسترش پیدا گرده بود، قدم برداشت. فقیه
زید در واقع با تعلیمات خود توانست در جهت تضعیف مطرفیه گامهای مهمی بردارد، به طوری که حسین
بن شبیب شهابی نیز همچون قاضی جعفر تحت تاثیر فقیه
زید از تطریف دست کشید. با تغییر تفکرات حسین
بن شبیب نزدیک به پانصد تن از اتباع او نیز به دلیل آنکه شیخ آنان از مذهب مطرفیه دست کشیده بود به مکتب سایر
زیدیان یعنی مخترعه پیوستند.
مطرفیه؛
زیدیه؛
مفسران زیدیه؛
تفاسیر کلامی زیدیه.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تقابل دیدگاههای مخترعه و مطرفیه» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۰.