تفسیر پیامبر اکرم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مورخان آغاز
تفسیر قرآن را دوران
صدر اسلام و بهگونهای دقیقتر دوره شخص
پیامبر میدانند.
مورخان آغاز
تفسیر قرآن را دوران
صدر اسلام و بهگونهای دقیقتر دوره شخص
پیامبر میدانند.
در قرآن آیات متعددی وجود دارد که وظیفه پیامبر را نه تنها ابلاغ
وحی ، بلکه تفسیر و تبیین و تعلیم آن دانسته است.
بر این اساس می توان
رسول اکرم را اولین
مفسر قرآن دانست.
قرآن کریم در آیاتی چند جایگاه آن حضرت را در برابر آیات
الهی رقم زده است؛ گاه از آن حضرت در جایگاه فراگیرنده
وحی قرآنی سخن گفته است:«و اِنَّک لَتُلَقَّی القُرءانَ مِن لَدُن حَکیم عَلیم؛ و حقّاً که
قرآن را از سوی حکیمی دانا دریافت میداری»
و دیگر گاه از جایگاه رسانندگی آیات الهی به
انسان ها سخن به میان آورده است:«فَاعلَموا اَنَّما عَلی رَسولِنَا البَلغُ المُبین؛ بدانید که برعهده پیامبر ما، فقط رساندن (پیام) آشکار است»
و سرانجام از جایگاه تبیین و تفسیر و تعلیم آیات الهی برای
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) سخن به میان آورده است:«و اَنزَلنا اِلَیک الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم ولَعَلَّهُم یَتَفَکرون؛... و به تو قرآن نازل کردیم تا برای مردم روشن سازی آنچه را که بر آنان فرو فرستاده شده است و باشد کهاندیشه کنند».
این آیه به روشنی نشان آن است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) همانند داشتن مسئولیت
ابلاغ پیام الهی و رسالت فرو خواندن آیات قرآن بر مردم، مسئولیت تبیین و تفسیر کلام الهی را نیز برعهده داشت.
اما در تحدید وظیفه پیامبر در تفسیر
آیات ، مفسران اختلاف نظر دارند؛
برخی، وظیفه پیامبر را صرفاً تفسیر آیاتِ مجمل و متشابه دانستهاند.
اما برخی دیگر، از جمله
علامه طباطبائی ، مفسر معاصر شیعی،
با استناد به آیه ۴۴
سوره نحل ، این نظر را نپذیرفتهاند.
به نظر میرسد شواهد تاریخی مؤید دیدگاه دوم است، زیرا اگرچه قرآن به
زبان عربی و بر اسلوب بلاغت قوم عرب نازل شده است،
عرب معاصر پیامبر، بویژه
صحابه ، در درک زبان قرآن یکسان نبودند و بسیاری از ایشان در فهم واژههای آیات به کلی در میماندند.
افزون بر این، قرآن هم فرهنگ و هم نحوه بیان خاص خود را دارد و مردم عرب معاصر پیامبر حتی اگر معانی واژهها را درمی یافتند، از شناخت مصادیق آنها عاجز بودند، چنانکه صحابه در تفسیر واژههای
حج و
صلوة و
زکوة به پیامبر رجوع می کردند.
شیخ الطائفه (رحمه الله) مسئولیت پیامبر را تفسیر و تبیین احکام الهی و ادله و براهین
توحید خداوند دانسته است.
روشن است که وی این دو را چونان مصداق یک کلی بیان کرده و بر این باور است که خداوند، تبیین احکام و تفسیر شرایع و توجیه ادلّه توحید و تشریح حقایق نهفته در آیات قرآن را بر عهده پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نهاده است.
امین الاسلام
طبرسی عبارت شیخ را آورده، جز آنکه کلمه شرایع را بدان افزوده است: «لتبین ما نُزّل إلیهم فیه من الأحکام و الشرایع والدلائل علی توحید الله...».
قرطبی نیز با بهره مندی از آیه ۴۴
نحل این جایگاه را برای رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) آورده است:... تا اینکه هرآنچه را که در این کتاب است از احکام، وَعْد،
وعید و... تبیین و تفسیر کنی. بدین ترتیب رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) مبیّن و شارح مراد
الهی است از آنچه مانند احکام
نماز و
زکات در
قرآن به اجمال آمده است.
میبدی در تبیین جایگاه رسول خدا نوشته است: قرآن را فرستادیم تا معانی و مقاصدش را برای مردم بازگویی
و سرانجام،
علامه طباطبایی بر این باور است که این آیه دلیلی است بر حجیت سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در تبیین و تفسیر همه آیات الهی و آنچه را برخی از مفسران گفتهاند که متعلق «لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم» آیات متشابه یا آیات مشتمل بر
اسرار الهی است، وجهی ندارد.
آیة الله معرفت با استناد به همین آیه معتقد است
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) مرجع نخست برای فهم دشواری های آیات و گشودن مشکلات آن بوده است. جایگاه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در تفسیر آیات الهی جایگاه معلم، مرشد و یاور مؤمنان برای فهم آیات بود. آن حضرت به تبیین آیات مجمل همت میگماشت و از مبهمات پرده برمی گرفت و با سخنان و سیرت ارجمندش، سنن، احکام و آداب را بر پایه آیات الهی بیان میکرد. بدین سان سنت آن حضرت (:قول، فعل و
تقریر) یکسر بیان و تفسیر مجملات آیات الهی و گشودن مبهمات قرآن در تشریع و تقنین و... است.
نکته تأمل برانگیز در کلام آیة الله معرفت، گستره دامنه تبیین و تفسیر سیره درباره آیات قرآن کریم است؛ برپایه آنچه وی آورده است سنتْ مفسّر کتاب الهی است و لزومی ندارد به مَثَل روایتی را تفسیر آیهای تلقی کرد که در آن از آیه یا بخشی از آن سخن به میان آمده باشد و بدان اشارتی رفته باشد. تلقی
محمد بن ادریس شافعی در جایگاه تفسیری سنت درباره آیات الهی نیز چنین است.
مفسّران و عالمان افزون بر آیه یاد شده، در تبیین و تشیید جایگاه مفسّر بودن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و حجیت کلام آن حضرت در تفسیر قرآن، مقصود از تعلیم کتاب در «و یُعَلِّمُهُمُ الکتبَ والحِکمَةَ»
را تبیین و تفسیر آیات الهی دانستهاند؛ یعنی «تعلیم کتاب»، بیان الفاظ و پرده برگیری از محکمات آن است، در مقابل «تعلیم حکمت» که بیان معارف حقیقی قرآن است.
باید به آنچه گفته شد آیه ۷
حشر را نیز افزود:«ما ءاتکمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ و ما نَهکم عَنهُ فَانتَهوا؛ آنچه را فرستاده (خداوند)به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را
نهی کرد، باز ایستید». بی تردید از مصادیق روشن «آنچه پیامبر(صلی الله علیه وآله)آورده است»:«ما ءاتکمُ الرَّسول» تفسیر قرآن است؛ یعنی این جمله برای مؤمنان به رسالت رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) قاعدهای عمومی و بنیادی رقم میزند و آن اینکه، آنچه را آن حضرت در پی ریزی سلوک فردی و اجتماعی و مواضع فرهنگی و فکری در پیش دید مؤمنان مینهد اصل و قاعده و میزانی است که هرچیز دیگر با آن سنجیده و آن گاه پذیرفته یا طرد میشود.
گزارش ها و نقل هایی به روشنی نشان میدهند که رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) برای صحابیان به تفسیر قرآن میپرداخته است.
پیامبر(صلی الله علیه وآله)، گاه در تفسیر آیات، خود آغاز به سخن میکرد و دیگرگاه در پی پرسش برخی صحابیان آیه یا آیاتی را تفسیر میکرد.
بر پایه نقلی از
ابوعبدالرحمن سلمی صحابیان گزارش کردهاند که به محضر رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) بار مییافتند و آموزههای ۱۰
آیه را فرا میگرفتند و بدان عمل میکردند و آن گاه به فراگیری ۱۰ آیه دیگر میپرداختند.
رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) افزون بر تفسیر مستقیم که شخصاً بدان میپرداختند، صحابیان و
مسلمانان را نیز به تعلیم و تعلم قرآن و آموزههای آن ترغیب میکردند و بدین سان به گونه غیر مستقیم نیز تفسیر آیات الهی را میگستراندند.
در باب اینکه پیامبر چه مقدار از قرآن را تفسیر کرده است، میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد.
به عنوان مثال، ابنتیمیّه
بر این باور بوده که پیامبر تمام آیات الاهی را تفسیر کرده است.
در مقابل، کسانی نیز با استناد به برخی روایات
معتقدند که پیامبر فقط تعداد اندکی از آیات را تفسیر کرده است.
طباطبائی همین دیدگاه را پذیرفته و شمار روایات تفسیری منقول از پیامبر را کمتر از ۲۵۰
روایت دانسته است.
با اینهمه، به نظر میرسد که
احادیث پیامبر در تفسیر آیات محدود به این تعداد نیست.
نصوص روایات و متون
مجامع حدیثی گواه روشنی بر این مدعاست؛ زيرا اگر بپذيريم كه شمار رواياتی كه پيامبر در آنها صريحاً به تفسير آيهای از قرآن پرداخته اندك است، رواياتی كه در تفسير آيات بهكار می آيد و به گونهای ابهام از كلام الاهی می گيرد، فراوان است، بویژه اگر احادیث نبوی منقول از طریق اهلبیت را نیز بیفزاییم.
گفتنی است که
سنّت پیامبر (قول، فعل و تقریر) نیز میتواند در تفسیر قرآن کریم بهکار آید و مفاهیم و
احکام آن را روشن سازد.
به باور برخی، قرآن کریم از آن رو که به
زبان عربی به گونهای روشن نازل شده، مفردات، ترکیب ها و شیوه بیانش برای عربی زبانان کاملا روشن بوده است
؛ ولی روشن است که اولاً همه صحابه در درک و فهم زبان یکسان نبودهاند.
ثانیاً به گواهی نصوص تاریخی، برخی از
صحابه در فهم واژهها و مقاصد برخی آیات در میماندهاند.
ثالثاً با توجه به شیوه بیانی ویژه قرآن، تعیین مصادیق برخی آیات برای صحابیان دشوار بود و نیازمند توضیح پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بودند.
به طور کلی فهم تفصیلی و روشن همه آیات برای صحابیان میسر نبوده است و به ناچار باید به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مراجعه میکردند. به علاوه امکان شناخت بسیاری از آیات مجمل و کلّی قرآن کریم به ویژه در حوزه احکام، بدون تفسیر و تبیین پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای صحابه میسر نبوده است، چنان که چگونگی انجام
نماز،
حج ،
روزه و مقدار
زکات را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دریافت میکردند
، با این حال مفسران درباره مقدار آیاتی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آن ها را
تفسیر کرده بر یک نظر نیستند؛ برخی رسالت تبیین و توضیح پیامبر درباره آیات قرآن را به آیات مجمل و متشابه منحصر دانستهاند
؛ امّا این نظر از سوی برخی مفسران نادرست معرفی شده است.
دیدگاه دیگر از آن
ابن تیمیه است. او بر این باور است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) همه آیات الهی را تفسیر کرده است. وی در این باره به آیه ۴۴
نحل و نیز کوشش
صحابه در فهم قرآن و مراجعه مکرر به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در کنار آیاتی که نشانه لزوم تدبّر در قرآن است استناد میکند، چرا که تعقّل در مضامین
قرآن جز با فهم آن میسّر نیست.
ذهبی با نقد دیدگاه ابن تیمیه معتقد است که مستندات وی نمیتواند مدعایش را ثابت کند، زیرا این ادله بیش از اینکه نشان دهند که پیامبر مشکلات و دشواری ها را بیان میکرده است دلالتی ندارد.
در مقابل این دیدگاه کسانی همچون ابوالعباس
احمد بن خلیل خویی (م.
۳۷۴ق.) بر این باور بودهاند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) جز اندکی از آیات را تفسیر نکرده است.
به هر حال همه روایات تفسیری منقول از پیامبر را که
سیوطی در
الاتقان نقل کرده کمتر از ۲۵۰
روایت است که به تصریح وی بسیاری از آن ها نیز ضعیف یا منکر و نامقبول است
؛ امّا روشن است که احادیث پیامبر در تفسیر محدود به روایاتی که سیوطی گزارش کرده، نیست، افزون بر اینکه احتمالا سخن سیوطی و ابوالعباس شمس الدین خویی ناظر به روایاتی است که صریحاً به تفسیر آیهای از آیات قرآن میپردازند؛
امّا اگر روایاتی را که در تفسیر آیات به کار میآیند و به گونهای ابهام آیات را برطرف میکنند و به ویژه آنچه از طریق
اهل بیت (علیهمالسلام) از پیامبر نقل شده ملحوظ داریم، این روایات بسیار فراوان تر خواهند بود. بر این نکته نیز باید تأکید کرد که
سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، اعم از قول و فعل میتواند در تفسیر قرآن به کار آید.
سخن شافعی نیز که گفته است تمام آنچه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بدان امر کرده، چیزهاییاند که از قرآن دریافته است و نیز تأکید سیوطی بر اینکه تفصیل
شریعت در سنت، تفسیری است بر معانی و اهداف و مقاصد قرآن،
در همین راستا قابل توجه و توجیه است.
در این میان شهید
محمد باقر صدر با تأکید بر اینکه از یک سو فهم اجمالی قرآن در بر آوردن هدف این کتاب
الهی بسنده نبوده و از سوی دیگر فهم صحابه از قرآن گسترده نبوده، معتقد است که نقش هدایتگری قرآن جز با تبیین و فهم معانی و مقاصد قرآن به طور گسترده، ایفا نمیگردد، بر این اساس وی با استناد به برخی روایات معتقد است پیامبر قرآن را در دو سطح تفسیر کرده است: یکی در سطح عموم و بر اساس نیازها و درخواست های عمومی جامعه، و دیگری تفسیری شامل و کامل در جهت تربیت کسانی که باید مرجعیت فکری و دینی جامعه را بر عهده میگرفتند.
شاهد این دوگانگی تفسیر به ویژه قسم دوم آن اخباری اند که بیان میکنند پیامبر(صلی الله علیه وآله)، تنزیل و تأویل و محکم و متشابه قرآن را به علی(علیه السلام) عرضه کرده است.
وی همچنین برای اثبات این دو سطحی بودن بر تفسیرهای دقیق و گستردهای که
اهل بیت (علیهم السلام) از پیامبر نقل کردهاند تأکید میورزد. در این باره روایتی که میگوید: در دست
سلمان ،
مقداد ،
ابوذر و برخی دیگر تفسیرهایی از آیات الهی بوده که در اختیار دیگران نبوده قابل توجه است. در این
روایت امام علی (علیه السلام) در پاسخ راوی بیان میکند که صحابیان در اندیشه و پرسش از حقایق یکسان نبودهاند.
بر این پایه می توان تفسیر پیامبر را بهگونههای متعددی تقسیم کرد که عبارتاند از:
بسیاری از احکام واردشده در کتاب الاهی معنایی مجمل دارند که تفصیل و بیان آنها بر عهده سنّت گذاشته شده است.
در بخشهای متعدد
فقه نمونههای فراوانی از این دست وجود دارد (برای نمونه سخنان فقیهان در تفسیر واژههای قرآنی چون صلوه، حج، زکوه و
بیع به این منابع رجوع کنید).
در قرآن احکامی وجود دارد که تخصیص آنها در سنّت بیان شده است، چنانکه فقیهان، در برخی موارد، عمومات احکام قرآن را با روایتهایی از سنّت نبوی تخصیص زدهاند.
آیات متعددی در قرآن هست که
حکم آنها مطلق است،
اما سنّت، اطلاق آنها را تقیید زده است.
قرآن به زبان عربی است و مردم عرب با آن کاملاً آشنا بودهاند؛ با اینهمه، در قرآن واژههایی یافت میشود که در فرهنگ قرآنی، معنایی تازه پیدا کردهاند و توضیح و تفسیر آنها جز از راه سنّت، میسر نیست.
علاوه بر روایتهای پیشین نبوی در باب واژههای صلوه و حج و زکوه، شواهد تاریخی و روایی فراوانی وجود دارد که در منابع
اهل سنّت و
شیعه ذکر شده است، مثلاً در باب واژه «السّائِحوُن» (روزهداران)
و عبارت «مَنِ اِستطاع اِلَیهِ سبیلاً».
در قرآن آیاتی وجود دارد که در آنها تنها به ذکر اصل
تشریع اکتفا شده، اما سنّت بیان جزئیات آن را برعهده گرفته است.
گرچه برخی منکر وجود
نسخ درقرآن شدهاند، برخی دیگر وجود نسخ در قرآن را منکر نیستند، اما شمار آیات منسوخ را بسیار اندک می دانند.
در این صورت، تمیز آیات ناسخ از منسوخ بر عهده سنّت است.
مثلاً آیه ۲۴۰
سوره بقره با آیه ۲۳۴ همان سوره و آیه ۱۲
سوره نساء نسخ شده است.
همچنین آیههای ۱۵ و ۱۶ سوره نساء که با آیه ۲
سوره نور نسخ شده است.
(۱) محمد علی مهدوی راد، آفاق تفسیر (مقالات و مقولاتی در تفسیر پژوهی)، تهران، هستی نما، ۱۳۸۲ش.
(۲) السیوطی (م ۹۱۱ق)، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل، قم، بیدار.
(۳) الآمدی (م، ۶۳۱ق)، الاحکام فی اصول الاحکام، به کوشش سید جمیلی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۶ق.
(۴) ابن العربی (م ۵۴۳ق)، احکام القرآن، به کوشش البجاوی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۵) المجلسی (م ۱۱۱۰ق)، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۶) محمد بن لطیفی الصباغ، بحوث فی اصول التفسیر، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۸ق.
(۷) الطبری (م ۳۱۰ق)، تاریخ الامم والملوک، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۸) الطوسی (م ۴۶۰ق)، التبیان، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۹) محمد عبدالحمید، تطور تفسیر القرآن بغداد، وزارة التعلیم العالی، ۱۴۰۸ق.
(۱۰) عورة خلیل ابوعورة، التطور الدلالی بین لغة الشعر الجاهلی و لغة القرآن الکریم، اردن، مکتبة المنار، ۱۴۰۵ق.
(۱۱) العیاشی (م ۳۲۰ق)، تفسیر العیاشی، به کوشش الدراسات الاسلامیة ـ البعثة، قم، البعثة، ۱۴۲۱ق.
(۱۲) الفرات الکوفی (م ۳۰۷ق)، تفسیر فرات الکوفی، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش.
(۱۳) ابن کثیر (م ۷۷۴ق)، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش محمد ابراهیم، دمشق، المنار، ۱۴۱۹ق.
(۱۴) الفخر الرازی (م ۶۰۶ق)، التفسیر الکبیر، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
(۱۵) المشهدی (م ۱۱۲۵ق)، تفسیر کنزالدقایق، به کوشش العراقی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ق.
(۱۶) سید محمد حسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق.
(۱۷) وهبة الزحیلی، التفسیر المنیر، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۱ق.
(۱۸) مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ش.
(۱۹) العروسی الحویزی (م ۱۱۱۲ق)، تفسیر نورالثقلین، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
(۲۰) محمد حسین الذهبی، التفسیر والمفسرون، قاهرة، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۹۶ق.
(۲۱) معرفت، التفسیر والمفسرون، مشهد، الجامعة الرضویة، ۱۴۱۸ق.
(۲۲) معرفت، التمهید فی علوم القرآن، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
(۲۳) سید هبة الدین الحسینی الشهرستانی، تنزیه التنزیل، کتابفروشی صابری.
(۲۴) ابن عبدالبر (م ۴۶۳ق)، جامع بیان العلم و فضله، به کوشش ابی الاشیال الزهیری، ریاض، دارابن جزری، ۱۴۱۶ق.
(۲۵) الطبری (م ۳۱۰ق)، جامع بیانان، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
(۲۶) القرطبی (م ۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
(۲۷) السیوطی (م ۹۱۱ق)، الدرالمنثور، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۱ق.
(۲۸) الشافعی (م ۲۰۴ق)، الرساله، به کوشش احمد شاکر، بیروت، المکتبة العلمیه.
(۲۹) الآلوسی (م ۱۲۷۰ق)، روح المعانی، به کوشش محمد حسین، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق.
(۳۰) السجستانی (م ۲۷۵ق)، سنن ابی داود، بیروت، الکتب الثقافیة، ۱۴۰۹ق.
(۳۱) الترمذی (م ۲۷۹ق)، سنن الترمذی، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۲ق.
(۳۲) البیهقی (م ۴۵۸ق)، السنن الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۴ق.
(۳۳) الحاکم الحسکانی (م ۵۰۶ق)، شواهد التنزل، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق.
(۳۴) مسلم (م ۲۶۱ق)، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر.
(۳۵) احمد ابن حجرالهیتمی (م ۹۷۴ق)، الصواعق المحرقه، به کوشش عبدالرحمن بن عبدالله و کامل محمد، لبنان، الرسالة، ۱۴۱۷ق.
(۳۶) محمد باقر حکیم، علوم القرآن، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۷ق.
(۳۷) الامینی (م ۱۳۹۰ق)، الغدیر، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۶ش.
(۳۸) سید محمد حسین طباطبایی (م ۱۴۰۲ق)، قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع، قم، نشر اسلامی، ۱۳۷۵ش.
(۳۹) الکلینی (م ۳۲۹ق)، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ش.
(۴۰) میبدی (م ۵۲۰ق)، کشف الاسرار، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
(۴۱) المتقی الهندی (م ۹۷۵ق)، کنزالعمال، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ق.
(۴۲) عبدالمتعال جبری، لانسخ فی القرآن لماذا؟، قاهرة، مکتبة وهبة، ۱۹۸۰ م.
(۴۳) الطبرسی (م ۵۴۸ق)، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ق.
(۴۴) الهیثمی (م ۸۰۷ق)، مجمع الزوائد، به کوشش العراقی و ابن حجر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۲ق.
(۴۵) محمد باقر الصدر، به کوشش لجنة التحقیق، المدرسة القرآنیه، مرکز الابحاث والدراسات، ۱۴۲۱ق.
(۴۶) ابن قتیبة الدینوری (م ۲۷۶ق)، المسائل والاجوبة فی الحدیث والتفسیر، به کوشش مروان و محسن، دمشق، دارابن کثیر، ۱۴۱۰ق.
(۴۷) الشهید الثانی (م ۹۶۵ق)، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق.
(۴۸) الحاکم النیشابوری (م ۴۰۵ق)، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۱.
(۴۹) ابن خلدون (م ۸۰۸ق)، مقدمة ابن خلدون، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.
(۵۰) ابن تیمیه (م ۷۲۸ق)، مقدمة فی اصول التفسیر، به کوشش عدنان زرزور، بیروت، دارالقرآن الکریم، ۱۳۹۱ق.
(۵۱) محمد سعید منصور، منزلة السنة من الکتاب، قاهرة، مکتبة وهبة، ۱۴۱۳ق.
(۵۲) الشاطبی (م ۷۹۰ق)، الموافقات فی اصول الشریعه، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۵ق.
(۵۳) الطباطبایی (م ۱۴۰۲ق)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
(۵۴) ابونعیم الاصفهانی (م ۴۳۰ق)، النورالمشتعل، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۰۶ق.
(۵۵) صبحی صالح، نهج البلاغه، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۵ق.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر۲»، شماره۵۰۱۰. دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تفسیر پیامبر اکرم»، جلد ۸، صفحه ۸۲.