• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفسیر پیامبر اکرم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مورخان‌ آغاز تفسیر قرآن را دوران‌ صدر اسلام‌ و به‌گونه‌ای دقیقتر دوره شخص‌ پیامبر می‌دانند.



مورخان‌ آغاز تفسیر قرآن را دوران‌ صدر اسلام‌ و به‌گونه‌ای دقیقتر دوره شخص‌ پیامبر می‌دانند.
در قرآن‌ آیات‌ متعددی وجود دارد که‌ وظیفه پیامبر را نه‌ تنها ابلاغ‌ وحی ، بلکه‌ تفسیر و تبیین‌ و تعلیم‌ آن‌ دانسته‌ است‌.
بر این‌ اساس‌ می توان‌ رسول‌ اکرم‌ را اولین‌ مفسر قرآن‌ دانست‌.


قرآن کریم در آیاتی چند جایگاه آن حضرت را در برابر آیات الهی رقم زده است؛ گاه از آن حضرت در جایگاه فراگیرنده وحی قرآنی سخن گفته است:«و اِنَّک لَتُلَقَّی القُرءانَ مِن لَدُن حَکیم عَلیم؛ و حقّاً که قرآن را از سوی حکیمی دانا دریافت می‌داری» و دیگر گاه از جایگاه رسانندگی آیات الهی به انسان ها سخن به میان آورده است:«فَاعلَموا اَنَّما عَلی رَسولِنَا البَلغُ المُبین؛ بدانید که برعهده پیامبر ما، فقط رساندن (پیام) آشکار است» و سرانجام از جایگاه تبیین و تفسیر و تعلیم آیات الهی برای رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سخن به میان آورده است:«و اَنزَلنا اِلَیک الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم ولَعَلَّهُم یَتَفَکرون؛... و به تو قرآن نازل کردیم تا برای مردم روشن سازی آنچه را که بر آنان فرو فرستاده شده است و باشد که‌اندیشه کنند». این آیه به روشنی نشان آن است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همانند داشتن مسئولیت ابلاغ پیام الهی و رسالت فرو خواندن آیات قرآن بر مردم، مسئولیت تبیین و تفسیر کلام الهی را نیز برعهده داشت.
[۱۲] التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۳۸.
[۱۳] من وحی القرآن، ج۱۳، ص۲۸۵.



اما در تحدید وظیفه پیامبر در تفسیر آیات‌ ، مفسران‌ اختلاف‌ نظر دارند؛

۳.۱ - دیدگاه اول

برخی، وظیفه پیامبر را صرفاً تفسیر آیاتِ مجمل‌ و متشابه‌ دانسته‌اند.

۳.۲ - دیدگاه دوم

اما برخی دیگر، از جمله‌ علامه ‌طباطبائی ، مفسر معاصر شیعی، با استناد به‌ آیه ۴۴ سوره نحل‌ ، این‌ نظر را نپذیرفته‌اند.

۳.۳ - شواهد تاریخی

به‌ نظر می‌رسد شواهد تاریخی مؤید دیدگاه‌ دوم‌ است‌، زیرا اگرچه‌ قرآن‌ به‌ زبان‌ عربی و بر اسلوب‌ بلاغت‌ قوم‌ عرب‌ نازل‌ شده‌ است‌، عرب‌ معاصر پیامبر، بویژه‌ صحابه‌ ، در درک‌ زبان‌ قرآن‌ یکسان‌ نبودند و بسیاری از ایشان‌ در فهم‌ واژه‌های آیات‌ به‌ کلی در می‌ماندند.

۳.۴ - رجوع به پیامبر

افزون‌ بر این‌، قرآن‌ هم‌ فرهنگ‌ و هم‌ نحوه بیان‌ خاص‌ خود را دارد و مردم‌ عرب‌ معاصر پیامبر حتی اگر معانی واژه‌ها را درمی یافتند، از شناخت‌ مصادیق‌ آنها عاجز بودند، چنانکه‌ صحابه‌ در تفسیر واژه‌های حج‌ و صلوة و زکوة به‌ پیامبر رجوع‌ می کردند.
[۲۰] ابن‌حنبل‌، مسند احمدبن‌ حنبل‌، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱۸، استانبول‌ ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
[۲۱] محمدبن‌ اسماعیل‌ بخاری جعفی، صحیح‌ البخاری، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۵، استانبول‌ ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
[۲۲] طبری، جامع‌ طبری، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸.
[۲۳] محمدبن‌ عبداللّه‌ حاکم‌نیشابوری، المستدرک‌ علی الصحیحین‌، ج‌ ۲، ص‌ ۴۷۶، بیروت‌: دارالمعرفه‌.
[۲۴] محمدبن‌ احمد قرطبی، الجامع‌ لاحکام‌ القرآن‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹، بیروت‌: دارالفکر.






شیخ الطائفه (رحمه الله) مسئولیت پیامبر را تفسیر و تبیین احکام الهی و ادله و براهین توحید خداوند دانسته است.
[۲۵] التبیان، ج۶، ص۳۸۵.
روشن است که وی این دو را چونان مصداق یک کلی بیان کرده و بر این باور است که خداوند، تبیین احکام و تفسیر شرایع و توجیه ادلّه توحید و تشریح حقایق نهفته در آیات قرآن را بر عهده پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نهاده است.


امین الاسلام طبرسی عبارت شیخ را آورده، جز آنکه کلمه شرایع را بدان افزوده است: «لتبین ما نُزّل إلیهم فیه من الأحکام و الشرایع والدلائل علی توحید الله...».
[۲۶] مجمع البیان، ج۶، ص۵۵۸.
قرطبی نیز با بهره مندی از آیه ۴۴ نحل این جایگاه را برای رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آورده است:... تا اینکه هرآنچه را که در این کتاب است از احکام، وَعْد، وعید و... تبیین و تفسیر کنی. بدین ترتیب رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مبیّن و شارح مراد الهی است از آنچه مانند احکام نماز و زکات در قرآن به اجمال آمده است.
[۲۸] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۷۲.



میبدی در تبیین جایگاه رسول خدا نوشته است: قرآن را فرستادیم تا معانی و مقاصدش را برای مردم بازگویی
[۲۹] کشف الاسرار، ج۵، ص۳۸۹.
و سرانجام، علامه طباطبایی بر این باور است که این آیه دلیلی است بر حجیت سخن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در تبیین و تفسیر همه آیات الهی و آنچه را برخی از مفسران گفته‌اند که متعلق «لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم» آیات متشابه یا آیات مشتمل بر اسرار الهی است، وجهی ندارد.
[۳۲] المیزان، ج۱۲، ص۲۶۰ - ۲۶۱.



آیة الله معرفت با استناد به همین آیه معتقد است رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مرجع نخست برای فهم دشواری های آیات و گشودن مشکلات آن بوده است. جایگاه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در تفسیر آیات الهی جایگاه معلم، مرشد و یاور مؤمنان برای فهم آیات بود. آن حضرت به تبیین آیات مجمل همت می‌گماشت و از مبهمات پرده برمی گرفت و با سخنان و سیرت ارجمندش، سنن، احکام و آداب را بر پایه آیات الهی بیان می‌کرد. بدین سان سنت آن حضرت (:قول، فعل و تقریر) یکسر بیان و تفسیر مجملات آیات الهی و گشودن مبهمات قرآن در تشریع و تقنین و... است.
[۳۳] التفسیر و المفسرون، معرفت، ج۱، ص۱۷۳ - ۱۷۴.

نکته تأمل برانگیز در کلام آیة الله معرفت، گستره دامنه تبیین و تفسیر سیره درباره آیات قرآن کریم است؛ برپایه آنچه وی آورده است سنتْ مفسّر کتاب الهی است و لزومی ندارد به مَثَل روایتی را تفسیر آیه‌ای تلقی کرد که در آن از آیه یا بخشی از آن سخن به میان آمده باشد و بدان اشارتی رفته باشد. تلقی محمد بن ادریس شافعی در جایگاه تفسیری سنت درباره آیات الهی نیز چنین است.
[۳۴] الرساله، ص۷۹.

مفسّران و عالمان افزون بر آیه یاد شده، در تبیین و تشیید جایگاه مفسّر بودن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و حجیت کلام آن حضرت در تفسیر قرآن، مقصود از تعلیم کتاب در «و یُعَلِّمُهُمُ الکتبَ والحِکمَةَ» را تبیین و تفسیر آیات الهی دانسته‌اند؛ یعنی «تعلیم کتاب»، بیان الفاظ و پرده برگیری از محکمات آن است، در مقابل «تعلیم حکمت» که بیان معارف حقیقی قرآن است.
[۳۹] المیزان، ج۱۹، ص۲۶۵.

باید به آنچه گفته شد آیه ۷ حشر را نیز افزود:«ما ءاتکمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ و ما نَهکم عَنهُ فَانتَهوا؛ آنچه را فرستاده (خداوند)به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، باز ایستید». بی تردید از مصادیق روشن «آنچه پیامبر(صلی الله علیه وآله)آورده است»:«ما ءاتکمُ الرَّسول» تفسیر قرآن است؛ یعنی این جمله برای مؤمنان به رسالت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قاعده‌ای عمومی و بنیادی رقم می‌زند و آن اینکه، آنچه را آن حضرت در پی ریزی سلوک فردی و اجتماعی و مواضع فرهنگی و فکری در پیش دید مؤمنان می‌نهد اصل و قاعده و میزانی است که هرچیز دیگر با آن سنجیده و آن گاه پذیرفته یا طرد می‌شود.
[۴۱] من وحی القرآن، ج۲۲، ص۱۲۵ - ۱۲۷.



گزارش ها و نقل هایی به روشنی نشان می‌دهند که رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای صحابیان به تفسیر قرآن می‌پرداخته است.
[۴۳] مقدمة فی اصول التفسیر، ص۳۵ - ۳۸.

پیامبر(صلی الله علیه وآله)، گاه در تفسیر آیات، خود آغاز به سخن می‌کرد و دیگرگاه در پی پرسش برخی صحابیان آیه یا آیاتی را تفسیر می‌کرد.
[۴۴] المستدرک، ج۲، ص۴۷۶.
[۴۵] روح المعانی، ج۲۷، ص۲۱۳ - ۲۱۴.

بر پایه نقلی از ابوعبدالرحمن سلمی صحابیان گزارش کرده‌اند که به محضر رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بار می‌یافتند و آموزه‌های ۱۰ آیه را فرا می‌گرفتند و بدان عمل می‌کردند و آن گاه به فراگیری ۱۰ آیه دیگر می‌پرداختند.
[۴۸] تفسیر قرطبی، ج۱، ص۳۹.
رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) افزون بر تفسیر مستقیم که شخصاً بدان می‌پرداختند، صحابیان و مسلمانان را نیز به تعلیم و تعلم قرآن و آموزه‌های آن ترغیب می‌کردند و بدین سان به گونه غیر مستقیم نیز تفسیر آیات الهی را می‌گستراندند.
[۴۹] مجمع الزوائد، ج۷، ص۱۶۵ - ۱۶۶.
[۵۰] المستدرک، ج۱، ص۷۴۳.




در باب‌ اینکه‌ پیامبر چه‌ مقدار از قرآن‌ را تفسیر کرده‌ است‌، میان‌ مفسران‌ اختلاف ‌نظر وجود دارد.

۱۰.۱ - کل قرآن

به‌ عنوان‌ مثال‌، ابن‌تیمیّه‌
[۵۲] ابن‌ تیمیّه‌، مقدّمه‌ فی اصول‌التفسیر، ج۱، ص‌ ۹، بیروت‌: دارمکتبه الحیاه.
بر این‌ باور بوده‌ که‌ پیامبر تمام‌ آیات‌ الاهی را تفسیر کرده‌ است‌.

۱۰.۲ - بخش اندک

در مقابل‌، کسانی نیز با استناد به‌ برخی روایات‌
[۵۳] طبری، جامع‌ طبری، ج‌ ۱، ص‌ ۲۹.
[۵۴] محمدبن‌ احمد قرطبی، الجامع‌ لاحکام‌ القرآن‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۱، بیروت‌: دارالفکر.
معتقدند که‌ پیامبر فقط‌ تعداد اندکی از آیات‌ را تفسیر کرده‌ است‌.
[۵۵] عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، الاتقان‌ فی علوم‌ القرآن‌، ج‌ ۴، ص‌ ۱۹۶ـ۱۹۷، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌،) قاهره‌ ۱۹۶۷، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ ش‌.

طباطبائی همین‌ دیدگاه‌ را پذیرفته‌ و شمار روایات‌ تفسیری منقول‌ از پیامبر را کمتر از ۲۵۰ روایت‌ دانسته‌ است‌.
[۵۶] محمدحسین‌ طباطبائی، قرآن‌ در اسلام‌، ج۱، ص‌ ۵۴، تهران‌ ۱۳۵۰ ش‌.


۱۰.۳ - بخش قابل توجه

با اینهمه‌، به‌ نظر می‌رسد که‌ احادیث‌ پیامبر در تفسیر آیات‌ محدود به‌ این‌ تعداد نیست‌.
نصوص‌ روایات‌ و متون‌ مجامع‌ حدیثی گواه‌ روشنی بر این‌ مدعاست‌؛ زيرا اگر بپذيريم‌ كه‌ شمار رواياتی كه‌ پيامبر در آنها صريحاً به‌ تفسير آيه‌ای از قرآن‌ پرداخته‌ اندك‌ است‌، رواياتی كه‌ در تفسير آيات‌ به‌كار می آيد و به ‌گونه‌ای ابهام‌ از كلام‌ الاهی می گيرد، فراوان‌ است‌، بویژه‌ اگر احادیث‌ نبوی منقول‌ از طریق‌ اهل‌بیت‌ را نیز بیفزاییم‌.
گفتنی است‌ که‌ سنّت‌ پیامبر (قول‌، فعل‌ و تقریر) نیز می‌تواند در تفسیر قرآن‌ کریم‌ به‌کار آید و مفاهیم‌ و احکام آن‌ را روشن‌ سازد.


به باور برخی، قرآن کریم از آن رو که به زبان عربی به گونه‌ای روشن نازل شده، مفردات، ترکیب ها و شیوه بیانش برای عربی زبانان کاملا روشن بوده است
[۵۷] مقدمه ابن خلدون، ج۳، ص۱۰۳۰.
؛ ولی روشن است که اولاً همه صحابه در درک و فهم زبان یکسان نبوده‌اند.
[۵۸] المسائل والاجوبة فی الحدیث والتفسیر، ص۴۸.
[۵۹] آفاق تفسیر، ص۶۲.
ثانیاً به گواهی نصوص تاریخی، برخی از صحابه در فهم واژه‌ها و مقاصد برخی آیات در می‌مانده‌اند.
[۶۱] جامع البیان، ج ۹، ص۲.
[۶۳] جامع البیان، ج ۳۰، ص۵۹.
[۶۵] الدرالمنثور، ج۶، ص۵۲۲.
ثالثاً با توجه به شیوه بیانی ویژه قرآن، تعیین مصادیق برخی آیات برای صحابیان دشوار بود و نیازمند توضیح پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند.
[۶۶] المستدرک، ج۲، ص۴۹۷ - ۴۹۸.
[۶۸] الدر المنثور، ج ۶، ص۶۷.

به طور کلی فهم تفصیلی و روشن همه آیات برای صحابیان میسر نبوده است و به ناچار باید به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مراجعه می‌کردند. به علاوه امکان شناخت بسیاری از آیات مجمل و کلّی قرآن کریم به ویژه در حوزه احکام، بدون تفسیر و تبیین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای صحابه میسر نبوده است، چنان که چگونگی انجام نماز، حج ، روزه و مقدار زکات را از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دریافت می‌کردند
[۷۰] الموافقات، ج۴، ص۲۶.
[۷۱] جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۱۸۸.
[۷۲] المستدرک، ج۱، ص۱۹۲.
، با این حال مفسران درباره مقدار آیاتی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن ها را تفسیر کرده بر یک نظر نیستند؛ برخی رسالت تبیین و توضیح پیامبر درباره آیات قرآن را به آیات مجمل و متشابه منحصر دانسته‌اند
[۷۳] روح المعانی، ج۱۴، ص۲۲۲.
[۷۴] التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۳۸.
؛ امّا این نظر از سوی برخی مفسران نادرست معرفی شده است.
[۷۵] المیزان، ج۱۲، ص۲۶۱.





۱۲.۱ - دیدگاه ابن تیمیه

دیدگاه دیگر از آن ابن تیمیه است. او بر این باور است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همه آیات الهی را تفسیر کرده است. وی در این باره به آیه ۴۴ نحل و نیز کوشش صحابه در فهم قرآن و مراجعه مکرر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در کنار آیاتی که نشانه لزوم تدبّر در قرآن است استناد می‌کند، چرا که تعقّل در مضامین قرآن جز با فهم آن میسّر نیست.
[۷۷] مقدمة فی اصول التفسیر، ص۳۵ - ۳۸.
ذهبی با نقد دیدگاه ابن تیمیه معتقد است که مستندات وی نمی‌تواند مدعایش را ثابت کند، زیرا این ادله بیش از اینکه نشان دهند که پیامبر مشکلات و دشواری ها را بیان می‌کرده است دلالتی ندارد.
[۷۸] التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج۱، ص۵۱ - ۵۲.
در مقابل این دیدگاه کسانی همچون ابوالعباس احمد بن خلیل خویی (م. ۳۷۴ق.) بر این باور بوده‌اند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جز اندکی از آیات را تفسیر نکرده است.
به هر حال همه روایات تفسیری منقول از پیامبر را که سیوطی در الاتقان نقل کرده کمتر از ۲۵۰ روایت است که به تصریح وی بسیاری از آن ها نیز ضعیف یا منکر و نامقبول است
[۸۰] قرآن در اسلام، ص۵۴.
؛ امّا روشن است که احادیث پیامبر در تفسیر محدود به روایاتی که سیوطی گزارش کرده، نیست، افزون بر اینکه احتمالا سخن سیوطی و ابوالعباس شمس الدین خویی ناظر به روایاتی است که صریحاً به تفسیر آیه‌ای از آیات قرآن می‌پردازند؛
امّا اگر روایاتی را که در تفسیر آیات به کار می‌آیند و به گونه‌ای ابهام آیات را برطرف می‌کنند و به ویژه آنچه از طریق اهل بیت (علیهم‌السلام) از پیامبر نقل شده ملحوظ داریم، این روایات بسیار فراوان تر خواهند بود. بر این نکته نیز باید تأکید کرد که سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، اعم از قول و فعل می‌تواند در تفسیر قرآن به کار آید.
سخن شافعی نیز که گفته است تمام آنچه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بدان امر کرده، چیزهایی‌اند که از قرآن دریافته است و نیز تأکید سیوطی بر اینکه تفصیل شریعت در سنت، تفسیری است بر معانی و اهداف و مقاصد قرآن،
[۸۲] بحوث فی اصول التفسیر، ص۱۵.
[۸۳] تطوّر تفسیر القرآن، ص۱۶.
در همین راستا قابل توجه و توجیه است.

۱۲.۲ - نظر شهید صدر

در این میان شهید محمد باقر صدر با تأکید بر اینکه از یک سو فهم اجمالی قرآن در بر آوردن هدف این کتاب الهی بسنده نبوده و از سوی دیگر فهم صحابه از قرآن گسترده نبوده، معتقد است که نقش هدایتگری قرآن جز با تبیین و فهم معانی و مقاصد قرآن به طور گسترده، ایفا نمی‌گردد، بر این اساس وی با استناد به برخی روایات معتقد است پیامبر قرآن را در دو سطح تفسیر کرده است: یکی در سطح عموم و بر اساس نیازها و درخواست های عمومی جامعه، و دیگری تفسیری شامل و کامل در جهت تربیت کسانی که باید مرجعیت فکری و دینی جامعه را بر عهده می‌گرفتند.
[۸۶] المدرسة القرآنیه، ص۳۲۳ - ۳۲۶.
شاهد این دوگانگی تفسیر به ویژه قسم دوم آن اخباری اند که بیان می‌کنند پیامبر(صلی الله علیه وآله)، تنزیل و تأویل و محکم و متشابه قرآن را به علی(علیه السلام) عرضه کرده است.
[۸۷] شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۱.
وی همچنین برای اثبات این دو سطحی بودن بر تفسیرهای دقیق و گسترده‌ای که اهل بیت (علیهم السلام) از پیامبر نقل کرده‌اند تأکید میورزد. در این باره روایتی که می‌گوید: در دست سلمان ، مقداد ، ابوذر و برخی دیگر تفسیرهایی از آیات الهی بوده که در اختیار دیگران نبوده قابل توجه است. در این روایت امام علی (علیه السلام) در پاسخ راوی بیان می‌کند که صحابیان در اندیشه و پرسش از حقایق یکسان نبوده‌اند.
[۸۹] نهج البلاغه، خطبه ۲۱۰.
[۹۰] المدرسة القرآنیه، ص۳۲۳ - ۳۲۶.



بر این‌ پایه‌ می توان‌ تفسیر پیامبر را به‌گونه‌های متعددی تقسیم‌ کرد که‌ عبارت‌اند از:

۱۳.۱ - تبیین‌ مجمل‌

بسیاری از احکام‌ واردشده‌ در کتاب‌ الاهی معنایی مجمل‌ دارند که‌ تفصیل‌ و بیان‌ آنها بر عهده سنّت‌ گذاشته‌ شده‌ است‌.
در بخشهای متعدد فقه‌ نمونه‌های فراوانی از این‌ دست‌ وجود دارد (برای نمونه سخنان‌ فقیهان‌ در تفسیر واژه‌های قرآنی چون‌ صلوه، حج‌، زکوه و بیع‌ به این منابع رجوع کنید).
[۹۶] محمدسعید منصور، منزله السّنّه من‌ الکتاب‌ و اثرها فی الفروع‌ الفقهیّه، ج۱، ص‌ ۳۶۵ به‌ بعد، قاهره‌ ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.


۱۳.۲ - تخصیص‌ عام‌

در قرآن‌ احکامی وجود دارد که‌ تخصیص‌ آنها در سنّت‌ بیان‌ شده‌ است‌، چنانکه‌ فقیهان‌، در برخی موارد، عمومات‌ احکام‌ قرآن‌ را با روایتهایی از سنّت‌ نبوی تخصیص‌ زده‌اند.
[۹۸] مقداد بن‌ عبداللّه‌ فاضل‌ مقداد، کنزالعرفان‌ فی فقه‌ القرآن‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۱، چاپ‌ محمدباقر بهبودی، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۵.


۱۳.۳ - تقیید اطلاق‌

آیات‌ متعددی در قرآن‌ هست‌ که‌ حکم آنها مطلق‌ است‌، اما سنّت‌، اطلاق‌ آنها را تقیید زده‌ است‌.
[۱۰۳] طبری، جامع‌ طبری، ج‌ ۷، ص‌ ۱۶۸.
[۱۰۵] طوسی، التبیان، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۵.
[۱۰۶] محمدبن‌ احمد قرطبی، الجامع‌ لاحکام‌ القرآن‌، ج‌ ۷، ص‌ ۳، بیروت‌: دارالفکر.


۱۳.۴ - مفاهیم‌ شرعی

قرآن‌ به‌ زبان‌ عربی است‌ و مردم‌ عرب‌ با آن‌ کاملاً آشنا بوده‌اند؛ با اینهمه‌، در قرآن‌ واژه‌هایی یافت‌ میشود که‌ در فرهنگ‌ قرآنی، معنایی تازه‌ پیدا کرده‌اند و توضیح‌ و تفسیر آن‌ها جز از راه‌ سنّت‌، میسر نیست‌.
علاوه‌ بر روایتهای پیشین‌ نبوی در باب‌ واژه‌های صلوه و حج‌ و زکوه، شواهد تاریخی و روایی فراوانی وجود دارد که‌ در منابع‌ اهل ‌سنّت‌ و شیعه‌ ذکر شده‌ است‌، مثلاً در باب‌ واژه «السّائِحوُن‌» (روزه‌داران‌)
[۱۰۹] محمدبن‌ عبداللّه‌ حاکم‌نیشابوری، المستدرک‌ علی الصحیحین‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۳۵، بیروت‌: دارالمعرفه‌.
[۱۱۰] عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، الاتقان‌ فی علوم‌ القرآن‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۸۱، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌،) قاهره‌ ۱۹۶۷، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ ش‌.
و عبارت‌ «مَنِ اِستطاع‌ اِلَیهِ سبیلاً».
[۱۱۳] ج‌ ۴ ص‌ ۱۱ـ۱۲، طبری، جامع‌ طبری.
[۱۱۴] عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، الاتقان‌ فی علوم‌ القرآن‌، ج‌ ۲، ص‌ ۵۶، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌،) قاهره‌ ۱۹۶۷، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ ش‌.


۱۳.۵ - احکام‌ قرآن

در قرآن‌ آیاتی وجود دارد که‌ در آن‌ها تنها به‌ ذکر اصل‌ تشریع‌ اکتفا شده‌، اما سنّت‌ بیان‌ جزئیات‌ آن‌ را برعهده‌ گرفته‌ است‌.

۱۳.۶ - ناسخ‌ و منسوخ‌

گرچه‌ برخی منکر وجود نسخ‌ درقرآن‌ شده‌اند، برخی دیگر وجود نسخ‌ در قرآن‌ را منکر نیستند، اما شمار آیات‌ منسوخ‌ را بسیار اندک‌ می دانند.
[۱۱۷] ابوالقاسم‌ خوئی، البیان‌ فی تفسیر القرآن‌، ج۱، ص‌ ۲۷۷، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
[۱۱۸] محمدهادی معرفت‌، التمهید فی علوم‌ القرآن‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۷۷، قم‌ ۱۴۱۱ـ۱۴۱۲.

در این‌ صورت‌، تمیز آیات‌ ناسخ‌ از منسوخ‌ بر عهده سنّت‌ است‌.
مثلاً آیه ۲۴۰ سوره بقره‌ با آیه ۲۳۴ همان‌ سوره‌ و آیه ۱۲ سوره نساء نسخ‌ شده‌ است‌.
[۱۱۹] عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، الاتقان‌ فی علوم‌ القرآن‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۷۳، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌،) قاهره‌ ۱۹۶۷، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ ش‌.

همچنین‌ آیه‌های ۱۵ و ۱۶ سوره نساء که‌ با آیه ۲ سوره نور نسخ‌ شده‌ است‌.


(۱) محمد علی مهدوی راد، آفاق تفسیر (مقالات و مقولاتی در تفسیر پژوهی)، تهران، هستی نما، ۱۳۸۲ش.
(۲) السیوطی (م ۹۱۱ق)، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل، قم، بیدار.
(۳) الآمدی (م، ۶۳۱ق)، الاحکام فی اصول الاحکام، به کوشش سید جمیلی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۶ق.
(۴) ابن العربی (م ۵۴۳ق)، احکام القرآن، به کوشش البجاوی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۵) المجلسی (م ۱۱۱۰ق)، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۶) محمد بن لطیفی الصباغ، بحوث فی اصول التفسیر، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۸ق.
(۷) الطبری (م ۳۱۰ق)، تاریخ الامم والملوک، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۸) الطوسی (م ۴۶۰ق)، التبیان، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۹) محمد عبدالحمید، تطور تفسیر القرآن بغداد، وزارة التعلیم العالی، ۱۴۰۸ق.
(۱۰) عورة خلیل ابوعورة، التطور الدلالی بین لغة الشعر الجاهلی و لغة القرآن الکریم، اردن، مکتبة المنار، ۱۴۰۵ق.
(۱۱) العیاشی (م ۳۲۰ق)، تفسیر العیاشی، به کوشش الدراسات الاسلامیة ـ البعثة، قم، البعثة، ۱۴۲۱ق.
(۱۲) الفرات الکوفی (م ۳۰۷ق)، تفسیر فرات الکوفی، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش.
(۱۳) ابن کثیر (م ۷۷۴ق)، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش محمد ابراهیم، دمشق، المنار، ۱۴۱۹ق.
(۱۴) الفخر الرازی (م ۶۰۶ق)، التفسیر الکبیر، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
(۱۵) المشهدی (م ۱۱۲۵ق)، تفسیر کنزالدقایق، به کوشش العراقی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ق.
(۱۶) سید محمد حسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق.
(۱۷) وهبة الزحیلی، التفسیر المنیر، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۱ق.
(۱۸) مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ش.
(۱۹) العروسی الحویزی (م ۱۱۱۲ق)، تفسیر نورالثقلین، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
(۲۰) محمد حسین الذهبی، التفسیر والمفسرون، قاهرة، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۹۶ق.
(۲۱) معرفت، التفسیر والمفسرون، مشهد، الجامعة الرضویة، ۱۴۱۸ق.
(۲۲) معرفت، التمهید فی علوم القرآن، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
(۲۳) سید هبة الدین الحسینی الشهرستانی، تنزیه التنزیل، کتابفروشی صابری.
(۲۴) ابن عبدالبر (م ۴۶۳ق)، جامع بیان العلم و فضله، به کوشش ابی الاشیال الزهیری، ریاض، دارابن جزری، ۱۴۱۶ق.
(۲۵) الطبری (م ۳۱۰ق)، جامع بیانان، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
(۲۶) القرطبی (م ۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
(۲۷) السیوطی (م ۹۱۱ق)، الدرالمنثور، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۱ق.
(۲۸) الشافعی (م ۲۰۴ق)، الرساله، به کوشش احمد شاکر، بیروت، المکتبة العلمیه.
(۲۹) الآلوسی (م ۱۲۷۰ق)، روح المعانی، به کوشش محمد حسین، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق.
(۳۰) السجستانی (م ۲۷۵ق)، سنن ابی داود، بیروت، الکتب الثقافیة، ۱۴۰۹ق.
(۳۱) الترمذی (م ۲۷۹ق)، سنن الترمذی، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۲ق.
(۳۲) البیهقی (م ۴۵۸ق)، السنن الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۴ق.
(۳۳) الحاکم الحسکانی (م ۵۰۶ق)، شواهد التنزل، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق.
(۳۴) مسلم (م ۲۶۱ق)، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر.
(۳۵) احمد ابن حجرالهیتمی (م ۹۷۴ق)، الصواعق المحرقه، به کوشش عبدالرحمن بن عبدالله و کامل محمد، لبنان، الرسالة، ۱۴۱۷ق.
(۳۶) محمد باقر حکیم، علوم القرآن، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۷ق.
(۳۷) الامینی (م ۱۳۹۰ق)، الغدیر، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۶ش.
(۳۸) سید محمد حسین طباطبایی (م ۱۴۰۲ق)، قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع، قم، نشر اسلامی، ۱۳۷۵ش.
(۳۹) الکلینی (م ۳۲۹ق)، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ش.
(۴۰) میبدی (م ۵۲۰ق)، کشف الاسرار، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
(۴۱) المتقی الهندی (م ۹۷۵ق)، کنزالعمال، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ق.
(۴۲) عبدالمتعال جبری، لانسخ فی القرآن لماذا؟، قاهرة، مکتبة وهبة، ۱۹۸۰ م.
(۴۳) الطبرسی (م ۵۴۸ق)، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ق.
(۴۴) الهیثمی (م ۸۰۷ق)، مجمع الزوائد، به کوشش العراقی و ابن حجر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۲ق.
(۴۵) محمد باقر الصدر، به کوشش لجنة التحقیق، المدرسة القرآنیه، مرکز الابحاث والدراسات، ۱۴۲۱ق.
(۴۶) ابن قتیبة الدینوری (م ۲۷۶ق)، المسائل والاجوبة فی الحدیث والتفسیر، به کوشش مروان و محسن، دمشق، دارابن کثیر، ۱۴۱۰ق.
(۴۷) الشهید الثانی (م ۹۶۵ق)، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ق.
(۴۸) الحاکم النیشابوری (م ۴۰۵ق)، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۱.
(۴۹) ابن خلدون (م ۸۰۸ق)، مقدمة ابن خلدون، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.
(۵۰) ابن تیمیه (م ۷۲۸ق)، مقدمة فی اصول التفسیر، به کوشش عدنان زرزور، بیروت، دارالقرآن الکریم، ۱۳۹۱ق.
(۵۱) محمد سعید منصور، منزلة السنة من الکتاب، قاهرة، مکتبة وهبة، ۱۴۱۳ق.
(۵۲) الشاطبی (م ۷۹۰ق)، الموافقات فی اصول الشریعه، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۵ق.
(۵۳) الطباطبایی (م ۱۴۰۲ق)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
(۵۴) ابونعیم الاصفهانی (م ۴۳۰ق)، النورالمشتعل، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۰۶ق.
(۵۵) صبحی صالح، نهج البلاغه، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۵ق.


۱. نحل‌/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۲. نحل‌/سوره۱۶، آیه۶۴.    
۳. بقره‌/سوره۲، آیه۱۵۱.    
۴. آل‌عمران‌/سوره۳، آیه۱۶۴.    
۵. جمعه‌/سوره۶۲، آیه۲.    
۶. نمل/سوره۲۷، آیه۲۷.    
۷. نمل/سوره۲۷، آیه۶.    
۸. مائده/سوره۵، آیه۵.    
۹. مائده/سوره۵، آیه۹۲.    
۱۰. نحل/سوره۱۶، آیه۱۶.    
۱۱. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۱۲. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۳۸.
۱۳. من وحی القرآن، ج۱۳، ص۲۸۵.
۱۴. المنیر، ج۱۴، ص۱۴۳.    
۱۵. محمدبن‌ عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، ج‌۲۰، ص‌ ۳۸، قاهره‌، چاپ‌ افست‌ تهران‌.    
۱۶. محمودبن‌ عبداللّه‌ آلوسی، روح‌المعانی، ج‌ ۱۴، ص‌۱۵۰، بیروت‌:داراحیاء التراث‌ العربی.    
۱۷. محمدحسین‌ طباطبائی، المیزان‌ فی تفسیرالقرآن‌، ج‌ ۱۲، ص‌ ۲۶۱، بیروت‌ ۱۳۹۰۱۳۹۴/ ۱۹۷۱۱۹۷۴.    
۱۸. ابن‌خلدون‌، تاریخ ابن خلدون، ج‌ ۱:مقدمه‌، ص‌ ۵۵۳.    
۱۹. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج‌ ۲، ص‌ ۱۸۱.    
۲۰. ابن‌حنبل‌، مسند احمدبن‌ حنبل‌، ج‌ ۳، ص‌ ۳۱۸، استانبول‌ ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
۲۱. محمدبن‌ اسماعیل‌ بخاری جعفی، صحیح‌ البخاری، ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۵، استانبول‌ ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
۲۲. طبری، جامع‌ طبری، ج‌ ۱، ص‌ ۲۸.
۲۳. محمدبن‌ عبداللّه‌ حاکم‌نیشابوری، المستدرک‌ علی الصحیحین‌، ج‌ ۲، ص‌ ۴۷۶، بیروت‌: دارالمعرفه‌.
۲۴. محمدبن‌ احمد قرطبی، الجامع‌ لاحکام‌ القرآن‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹، بیروت‌: دارالفکر.
۲۵. التبیان، ج۶، ص۳۸۵.
۲۶. مجمع البیان، ج۶، ص۵۵۸.
۲۷. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۲۸. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۷۲.
۲۹. کشف الاسرار، ج۵، ص۳۸۹.
۳۰. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۱۲.    
۳۱. روح المعانی، ج۷، ص۳۸۹.    
۳۲. المیزان، ج۱۲، ص۲۶۰ - ۲۶۱.
۳۳. التفسیر و المفسرون، معرفت، ج۱، ص۱۷۳ - ۱۷۴.
۳۴. الرساله، ص۷۹.
۳۵. آل عمران/سوره۳، آیه۳.    
۳۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۴.    
۳۷. جمعه/سوره۶۲، آیه۶۲.    
۳۸. جمعه/سوره۶۲، آیه۲.    
۳۹. المیزان، ج۱۹، ص۲۶۵.
۴۰. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۴۱. من وحی القرآن، ج۲۲، ص۱۲۵ - ۱۲۷.
۴۲. نمونه، ج۲۳، ص۵۰۷ - ۵۰۸.    
۴۳. مقدمة فی اصول التفسیر، ص۳۵ - ۳۸.
۴۴. المستدرک، ج۲، ص۴۷۶.
۴۵. روح المعانی، ج۲۷، ص۲۱۳ - ۲۱۴.
۴۶. الدرالمنثور، ج۸، ص۱۲.    
۴۷. جامع البیان، ج۱، ص۳۶.    
۴۸. تفسیر قرطبی، ج۱، ص۳۹.
۴۹. مجمع الزوائد، ج۷، ص۱۶۵ - ۱۶۶.
۵۰. المستدرک، ج۱، ص۷۴۳.
۵۱. الدرالمنثور، ج۲، ص۶۸.    
۵۲. ابن‌ تیمیّه‌، مقدّمه‌ فی اصول‌التفسیر، ج۱، ص‌ ۹، بیروت‌: دارمکتبه الحیاه.
۵۳. طبری، جامع‌ طبری، ج‌ ۱، ص‌ ۲۹.
۵۴. محمدبن‌ احمد قرطبی، الجامع‌ لاحکام‌ القرآن‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۱، بیروت‌: دارالفکر.
۵۵. عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، الاتقان‌ فی علوم‌ القرآن‌، ج‌ ۴، ص‌ ۱۹۶ـ۱۹۷، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌،) قاهره‌ ۱۹۶۷، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ ش‌.
۵۶. محمدحسین‌ طباطبائی، قرآن‌ در اسلام‌، ج۱، ص‌ ۵۴، تهران‌ ۱۳۵۰ ش‌.
۵۷. مقدمه ابن خلدون، ج۳، ص۱۰۳۰.
۵۸. المسائل والاجوبة فی الحدیث والتفسیر، ص۴۸.
۵۹. آفاق تفسیر، ص۶۲.
۶۰. جامع البیان، ج۲، ص۱۷۲.    
۶۱. جامع البیان، ج ۹، ص۲.
۶۲. البیان، ج ۱۶، ص۵۳.    
۶۳. جامع البیان، ج ۳۰، ص۵۹.
۶۴. ج۴، ص۱۱۹.    
۶۵. الدرالمنثور، ج۶، ص۵۲۲.
۶۶. المستدرک، ج۲، ص۴۹۷ - ۴۹۸.
۶۷. الدر المنثور، ج۴، ص۱۹۱.    
۶۸. الدر المنثور، ج ۶، ص۶۷.
۶۹. تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۵۲.    
۷۰. الموافقات، ج۴، ص۲۶.
۷۱. جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۱۸۸.
۷۲. المستدرک، ج۱، ص۱۹۲.
۷۳. روح المعانی، ج۱۴، ص۲۲۲.
۷۴. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۳۸.
۷۵. المیزان، ج۱۲، ص۲۶۱.
۷۶. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۷۷. مقدمة فی اصول التفسیر، ص۳۵ - ۳۸.
۷۸. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج۱، ص۵۱ - ۵۲.
۷۹. الاتقان، ج۴، ص۱۹۷.    
۸۰. قرآن در اسلام، ص۵۴.
۸۱. مُرْسَل الاتقان، ج۴، ص۲۵۴.    
۸۲. بحوث فی اصول التفسیر، ص۱۵.
۸۳. تطوّر تفسیر القرآن، ص۱۶.
۸۴. الاتقان، ج۴، ص۲۰۰.    
۸۵. علوم القرآن، ص۲۶۲ - ۲۶۳.    
۸۶. المدرسة القرآنیه، ص۳۲۳ - ۳۲۶.
۸۷. شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۱.
۸۸. الکافی، ج۱، ص۶۲.    
۸۹. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۰.
۹۰. المدرسة القرآنیه، ص۳۲۳ - ۳۲۶.
۹۱. زین‌الدین‌بن‌ علی شهید ثانی، مسالک‌ الافهام‌ الی تنقیح‌ شرائع‌ الاسلام‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۳۶ ۱۳۸، قم‌ ۱۴۱۳ ۱۴۱۹.    
۹۲. زین‌الدین‌بن‌ علی شهید ثانی، مسالک‌ الافهام‌ الی تنقیح‌ شرائع‌ الاسلام‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۵۵۳۵۶، قم‌ ۱۴۱۳ ۱۴۱۹.    
۹۳. زین‌الدین‌بن‌ علی شهید ثانی، مسالک‌ الافهام‌ الی تنقیح‌ شرائع‌ الاسلام‌، ج‌ ۲، ص‌ ۶۷، قم‌ ۱۴۱۳ ۱۴۱۹.    
۹۴. زین‌الدین‌بن‌ علی شهید ثانی، مسالک‌ الافهام‌ الی تنقیح‌ شرائع‌ الاسلام‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۹۱۲۰، قم‌ ۱۴۱۳ ۱۴۱۹.    
۹۵. زین‌الدین‌بن‌ علی شهید ثانی، مسالک‌ الافهام‌ الی تنقیح‌ شرائع‌ الاسلام‌، ج‌ ۳، ص‌ ۱۴۴ ۱۴۵، قم‌ ۱۴۱۳ ۱۴۱۹.    
۹۶. محمدسعید منصور، منزله السّنّه من‌ الکتاب‌ و اثرها فی الفروع‌ الفقهیّه، ج۱، ص‌ ۳۶۵ به‌ بعد، قاهره‌ ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
۹۷. ابن‌عربی، احکام‌ القرآن‌، ج‌ ۱، ص‌ ۱۸۴، چاپ‌ علیمحمد بجاوی، حلب‌ ۱۳۷۶ ۱۳۷۸/ ۱۹۵۷۱۹۵۹.    
۹۸. مقداد بن‌ عبداللّه‌ فاضل‌ مقداد، کنزالعرفان‌ فی فقه‌ القرآن‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۱، چاپ‌ محمدباقر بهبودی، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۵.
۹۹. زین‌الدین‌بن‌ علی شهید ثانی، مسالک‌ الافهام‌ الی تنقیح‌ شرائع‌ الاسلام‌، ج‌ ۹، ص‌ ۲۱۴، قم‌ ۱۴۱۳ ۱۴۱۹.    
۱۰۰. نساء/سوره۴، آیه۹۳.    
۱۰۱. انعام‌/سوره۶، آیه۸۲.    
۱۰۲. مائده‌/سوره۵، آیه۳۸.    
۱۰۳. طبری، جامع‌ طبری، ج‌ ۷، ص‌ ۱۶۸.
۱۰۴. محمدبن‌ مسعود عیّاشی، کتاب‌ التفسیر، ج‌ ۱، ص‌ ۲۶۷، چاپ‌ هاشم‌ رسولی محلاتی، قم‌ ۱۳۸۰۱۳۸۱، چاپ‌ افست‌ تهران‌.    
۱۰۵. طوسی، التبیان، ج‌ ۳، ص‌ ۲۹۵.
۱۰۶. محمدبن‌ احمد قرطبی، الجامع‌ لاحکام‌ القرآن‌، ج‌ ۷، ص‌ ۳، بیروت‌: دارالفکر.
۱۰۷. محمدحسین‌ طباطبائی، المیزان‌ فی تفسیرالقرآن‌، ج‌ ۵، ص‌ ۳۲۹، بیروت‌ ۱۳۹۰۱۳۹۴/ ۱۹۷۱۱۹۷۴.    
۱۰۸. توبه‌/سوره۹، آیه۱۱۲.    
۱۰۹. محمدبن‌ عبداللّه‌ حاکم‌نیشابوری، المستدرک‌ علی الصحیحین‌، ج‌ ۲، ص‌ ۳۳۵، بیروت‌: دارالمعرفه‌.
۱۱۰. عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، الاتقان‌ فی علوم‌ القرآن‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۸۱، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌،) قاهره‌ ۱۹۶۷، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ ش‌.
۱۱۱. عبدعلیبن‌ جمعه‌ حویزی، کتاب‌ تفسیر نورالثقلین‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۷۱، چاپ‌ هاشم‌ رسولی محلاتی، قم‌ ۱۳۸۳ ۱۳۸۵.    
۱۱۲. آل‌عمران‌/سوره۳، آیه۹۷.    
۱۱۳. ج‌ ۴ ص‌ ۱۱ـ۱۲، طبری، جامع‌ طبری.
۱۱۴. عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، الاتقان‌ فی علوم‌ القرآن‌، ج‌ ۲، ص‌ ۵۶، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌،) قاهره‌ ۱۹۶۷، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ ش‌.
۱۱۵. عبدعلیبن‌ جمعه‌ حویزی، کتاب‌ تفسیر نورالثقلین‌، ج‌ ۱، ص‌ ۳۷۲، چاپ‌ هاشم‌ رسولی محلاتی، قم‌ ۱۳۸۳ ۱۳۸۵.    
۱۱۶. زین‌الدین‌بن‌ علی شهید ثانی، مسالک‌ الافهام‌ الی تنقیح‌ شرائع‌ الاسلام‌، ج‌ ۱۴، ص‌ ۳۶۲۳۶۳، قم‌ ۱۴۱۳ ۱۴۱۹.    
۱۱۷. ابوالقاسم‌ خوئی، البیان‌ فی تفسیر القرآن‌، ج۱، ص‌ ۲۷۷، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
۱۱۸. محمدهادی معرفت‌، التمهید فی علوم‌ القرآن‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۷۷، قم‌ ۱۴۱۱ـ۱۴۱۲.
۱۱۹. عبدالرحمان‌بن‌ ابی بکر سیوطی، الاتقان‌ فی علوم‌ القرآن‌، ج‌ ۱، ص‌ ۵۷۳، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌،) قاهره‌ ۱۹۶۷، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۳ ش‌.
۱۲۰. حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج‌ ۲۲، ص‌ ۲۳۵ ۲۳۹.    
۱۲۱. عبدعلیبن‌ جمعه‌ حویزی، کتاب‌ تفسیر نورالثقلین‌، ج‌ ۱، ص‌۲۴۰، چاپ‌ هاشم‌ رسولی محلاتی، قم‌ ۱۳۸۳ ۱۳۸۵.    
۱۲۲. محمدبن‌ مسعود عیّاشی، کتاب‌ التفسیر، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۷ ۲۲۸، چاپ‌ هاشم‌ رسولی محلاتی، قم‌ ۱۳۸۰۱۳۸۱، چاپ‌ افست‌ تهران‌.    
۱۲۳. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌ ۳، ص‌ ۳۴.    
۱۲۴. عبدعلیبن‌ جمعه‌ حویزی، کتاب‌ تفسیر نورالثقلین‌، ج‌ ۱، ص‌ ۴۵۶، چاپ‌ هاشم‌ رسولی محلاتی، قم‌ ۱۳۸۳ ۱۳۸۵.    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر۲»، شماره۵۰۱۰.    
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تفسیر پیامبر اکرم»، جلد ۸، صفحه ۸۲.    






جعبه ابزار