تفسیر عصری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر عصری تفسیری است نواندیشانه در
تفسیر قرآن کریم با اهتمام به مقتضیات زمان و متناسب با نیازهای مخاطبان عصر.
تفسیر عصری از مصطلحات رایج در دوره معاصر است که عمدتاً تحت تأثیر آشنایی
مسلمانان با فرهنگ و دانش غرب و در نتیجه رشد و شکوفایی
علوم تجربی و انسانی در غربِ دوره معاصر رویکرد نویی را به تفسیر قرآن کریم موجب گشته است.
با اینکه از عمر این مصطلح بیش از چند دهه نمیگذرد، برداشتهای مختلفی از آن وجود دارد؛ در حالی که برخی به شدت به انکار تفسیر عصری پرداختهاند، گروهی دیگر از ضرورت آن سخن به میان آوردهاند، بر همین اساس بدون تعیین حدود تفسیر عصری و ارائه تعریفی روشن از آن نمیتوان در رد و انکار یا اثبات ضرورت آن نظری صائب داشت.
برداشتهای مختلفی از تفسیر عصری وجود دارد.
ممکن است در نگاه ابتدایی چنین تصور شود که مقصود از تفسیر عصری عرضه تفسیر پیشینیان در قالبهای نو و به شیوه و سبکی متناسب با حال مخاطب امروزی برای برطرف کردن نیازها و
اقناع اوست
و مفسر در این عصری کردن تفسیر تنها ظاهر و صورت تفسیر را تغییر داده، زبان تفسیر را با ادبیات و فرهنگ زمان هماهنگ میکند
؛ اما این تلقی از تفسیر عصری، سطحی و نادرست است. گرچه در ضرورت تغییر و تحول صوری در تفسیر و بهرهگیری از قالبهای نو متناسب با زبان و ادبیات عصری برای عرضه
معارف قرآن تردیدی نیست، چرا که چنین تغییری سبب میشود مخاطب نسل جدید از قرآن بهتر و بیشتر بهره برد و از مطالعه تفسیر احساس
ملال و
خستگی نکند؛ اما هیچگاه با تغییرهای صوری، تفسیر به معنای واقعی کلمه عصری نمیشود. در تفسیر عصری مهم این است که دیدگاههای قرآن درباره تحولات و دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تبیین شوند.
یک تلقی مشهور از تفسیر عصری، تفسیر علمی قرآن است. مقصود از
علم در اینجا
علوم تجربی است که در پرتو گسترش علوم در غرب به رشد چشمگیری دست یافته و به دیدگاههای جدید در شناخت
عالم طبیعت دست یافته است. در این تفسیر عصری مفسر با نگاه مثبت به علوم تجربی و مسلم انگاشتن قضایای علم، به سراغ تفسیر آمده و آن قضایای علمی را بر آیات قرآن تطبیق میکند؛ به عبارت دیگر مفسر تحت تأثیر پیشرفت علوم و تکنولوژی در غرب و هماهنگ با آن به تفسیر قرآن رو میآورد. ظاهراً مقصود
مصطفی محمود در آثار قرآنی خود به ویژه
القرآن محاوَلةٌ لِفهم عصری و نیز مقصود
بنت الشاطی در
القرآن والتفسیر العصری که در نقد مصطفی محمود نوشته همین معنا و برداشت است.
تلقی دیگر از تفسیر عصری، نواندیشی در تفسیر برای تبیین دیدگاههای
قرآن درباره تحولات عصر است. در اینجا مفسر با تکیه بر آگاهی های خود و درک نیازهای روز و قضایای عصر با شیوهای نو به شرح معارف و پیام های قرآن میپردازد و ضمن پاسخگویی به شبهات و اشکالات عصر به نواندیشی در تفسیر و نقد تفاسیر نادرست گذشته به ویژه تفسیرهای مبتنی بر
اسرائیلیات و روایات ضعیف میپردازد.
در کنار این دو تلقی کلی، برداشت های جزئی دیگری نیز از تفسیر عصری وجود دارند که در واقع به همین دو تعریف بازمیگردند؛ همچنین در هر دو گرایش مذکور
افراط و
تفریط و نقطه اعتدالی هستند و در نهایت، دامنه متنوعی از تفاسیر عصری پدید میآورند.
تأکید بر تفسیر عصری و کاربرد این اصطلاح به دوره معاصر بازمیگردد؛ اما بر اساس تعاریف و مطالب پیشین اگر تفسیر عصری آن است که چهرهای نو و زنده متناسب با نیازها و مقتضیات هر عصر، از
قرآن نمایانده شود و حقیقتی جدید از پیام آن عرضه گردد نو بودن تفسیر عصری چندان مقبول نمینماید، چرا که هر عصری نیازها و اوضاع خاص خود را داشته، در نتیجه در همه اعصار نوعی تفسیر عصری متناسب با تحولات علمی و فکری و اجتماعی جریان داشته است.
براساس آیات قرآنی، قرآن
و پیامبر اکرم
مختص به زمان و مکانی خاص نبوده بلکه در گسترهای جهانی و فراگیر به همه اعصار و افراد تعلق دارند. شاید این بدان جهت باشد که خدای سبحان خود متولی تربیت و اداره همه جهانیان
است. در آیه ۸۹ نحل
هدف از نزول قرآن را تبیین و روشنگری همه مسائل بیان کرده تا در همه مشکلات و نیازها رهنمونی خوب و
رحمت و بشارتی برای همه مسلمانان باشد. قید عام ذیل
آیه «المُسلِمین» همه نسلها و همه زمانها را در برمیگیرد.
لازمه این عمومیت و شمول آن است که تفسیر مفاهیم و آموزههای قرآن همگام با تحولات مختلف علمی، فکری، فرهنگی و اجتماعی جوامع بشری از تطوری متناسب با این تحولات برخوردار شود.
بر همین اساس از نگاه آموزههای
مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) ضرورت تفسیر عصری به معنای پاسخگویی به نیازهای هر عصر و رفع مشکلات بشری به وسیله
قرآن کریم یک اصل تردیدناپذیر است. در حدیثی از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمده است: قرآن ظاهری آراسته و باطنی ژرف دارد.... شگفتیهای آن بی پایاناند و نوآوری هایش کهنه نمیشوند.
امیرمؤمنان (علیهالسلام) نیز میفرماید: قرآن دریایی است که عمق آن درک ناشدنی است
و قرآن نوشتهای است میان دو جلد پنهان که با زبان سخن نمیگوید، بلکه به ترجمان و مفسر نیاز دارد و تنها مردان شایسته میتوانند از قرآن سخن بگویند.
نیازمندی
قرآن به ترجمان بدین معناست که قرآن در هر زمان پیامهایی نو متناسب با نیازهای عصر دارد، به همین جهت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
حدیث ثقلین قرآن و
عترت را دو همراه جداناپذیر معرفی کردند.
در سخن دیگر از
امام علی (علیهالسلام) آمده است: «ذلک القرآن فاستنطقوه...؛ این قرآن است، پس آن را به سخن درآورید. البته خود سخن نمیگوید؛ ولی من شما را از آن خبر میدهم؛ بدانید که در آن علم آینده و سخن از گذشته است. درمان درد شما و مایه سامان یافتن امورتان است».
در روایتی از
امام صادق (علیهالسلام) آمده است که
خداوند قرآن را به زمان و گروهی خاص اختصاص نداده است، و ازاینرو برای هر زمانی جدید و تازه است.
به نظر
شهید صدر تعبیر به «
استنطاق » در سخن امام علی (علیهالسلام) زیباترین و دقیقترین اشاره به
تفسیر موضوعی است که از این طریق، تفسیر به انبوه نیازهای عصر پاسخ داده، به حل مشکلات جامعه انسانی میپردازد.
همچنین آنچه از محتوای بعضی روایات
اهل بیت (علیهمالسلام) به دست میآید توجه به اصل مخاطب شناسی و ملاحظه میزان ظرفیت آنان است؛ به عنوان مثال، معصومان (علیهمالسلام) در پاسخ به سئوالی واحد، متناسب با مخاطب های مختلف، پاسخهایی گوناگون دادهاند
همچنین است سخن گفتن با مردم بر اساس ظرفیت فکری آنها: «إنّا معاشر الأنبیاء أُمِرنا أنْ نُکلّمَ الناسَ عَلی قدر عقولهم».
این مسائل دقیقاً همان چیزی است که دانشمندان در تعریف تفسیر عصری به آنها توجّه کردهاند، بنابراین اگر رعایت اقتضای عصر
، پاسخگویی به خواستهای جامعه
و سخن گفتن متناسب با حال
مخاطب از ارکان تفسیر عصریاند، پس ناگزیر باید اذعان کرد که مسئله عصری بودن یا عصری شدن از همان ابتدا مورد توجه بوده و تفسیر و توضیح آیات قرآنی نیز در همین راستا بوده است، بنابراین، تفسیر عصری پیشینهای به بلندی تاریخ تفسیر دارد.
از سوی دیگر اگر تألیفات هر عصری، منعکس کننده جنبش فکری، علمی و فرهنگی زمان خود باشند، پس سیر
تطوّر تفاسیر قرآنی و مراحل گوناگون شکوفایی، رکود و افول تفسیر نگاری در دورههای مختلف حاکی از آناند که مفسران در رویارویی با اوضاع مختلف محیطی عکس العملهایی متفاوت از خود نشان دادهاند؛ به طوری که در طول تاریخ، تفاسیر قرآنی صبغههای مختلفی به خود گرفتهاند؛ در برههای از زمان تمایل به
تفسیر مأثور و در مقطعی دیگر از زمان، بر اثر شرایط خاص گرایش به
تفسیر اجتهادی بودهاست؛ همچنین شکل گیری
تفسیر کلامی یا
عرفانی در برخی دورهها و تکوّن تفسیر اجتماعی یا علمی در پرتو عواملی دیگر صورت گرفته است که همگی نشان از تحول تفسیر نویسی، همگام با گذر زمان دارند.
بنابراین برجستگی اصطلاح تفسیر عصری در دوره کنونی و جدید انگاری آن به جهت تمایز تفسیر نگاری در سده اخیر است.
شروع این دوره در
هند با امیر علی صاحب کتاب روح الاسلام و
سید احمد خان هندی صاحب کتاب تبرئة الاسلام عن شین الامه و در
مصر با سلسله مباحث تفسیری عبده است که شاگردش
رشید رضا آن را در
تفسیر المنار گرد آورده است
و همزمان با آن رویکرد علمی
سید احمدخان به تفسیر آیاتی از
قرآن مجید است.
عبده از یک سو با نواندیشیهایی در تفسیر به تهذیب تفسیر از تفصیل مباحثی روی آورد که آیات شریف درباره آنها سکوت کردهاند و از دیگر سو با روی آوردن به
تفسیر علمی آیات افزون بر پاسخگویی به نیازهای عصر در مقام رفع تعارض میان قضایای علمی و گزارههای قرآنی برآمد.
البته این نگرش گاه او را از اعتدال خارج کرده و در تحلیل علمی برخی آیات به
افراط گراییده و بعضاً
خارق العاده بودن
معجزات پیامبران را انکار کرده است.
پس از عبده، هم جریان نواندیشی در تفسیر با اقبال گروهی از مفسران روبه رو شد و هم تفسیر علمی گسترش زیادی یافت و اوج آن در
تفسیر جواهر القرآن طنطاوی بروز یافت. سپس
مصطفی محمود ، طبیب و ادیب مصری در کتاب
القرآن محاولة لفهم عصری صریحاً به عصری شدن تفسیر تمایل نشان داد. عمده گرایش مصطفی محمود به تفسیر آیاتی در پرتو دستاوردهای علوم تجربی مغرب زمین، همچون تفسیر
آیه ۸۸
سوره نمل :«وتَرَی الجِبالَ تَحسَبُها جامِدَةً وهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» به وجود حرکت در همه ذرات عالم هستی
و آیه ۵
سوره زمر :«یکوِّرُ الَّیلَ عَلَی النَّهارِ ویکوِّرُ النَّهارَ عَلَی الَّیلِ» به کروی بودن
زمین و استنباط بیضوی بودن زمین از آیه ۳۰
سوره نازعات :«والاَرضَ بَعدَ ذلِک دَحها»، بوده است
؛ اما گاه به
تأویلات باطنی و
عرفانی دست زده است؛ همانند تأویل «نعلین» در آیه ۱۲
سوره طه :«فَاخلَع نَعلَیک» به
نفس و
جسد و تأویل «
غنم » در آیه ۱۸
سوره طه :«واَهُشُّ بِها عَلی غَنَمی» به قوم و شعب موسی.
مصطفی محمود به جهت برداشتهای پراکندهاش از آیات
قرآن ، اثر خود را فهم عصری و نه تفسیر عصری نامید، به هر حال مشکل وی در برخی برداشت های بی قاعده و غیر روشمند با تکیه بر ذوق و استنباط شخصی در تفسیر است؛ مانند استدلال بر آزادی انسان برپایه آیاتی که به ظاهر موهم
جبر است.
در تفسیر آیات ۳۰ - ۳۱
سوره نور :«قُل لِلمُؤمِنینَ یغُضّوا مِن اَبصرِهِم... وقُل لِلمُؤمِنتِ یغضُضنَ مِن اَبصرِهِنَّ...» بر این پندار نادرست است که روزگار ما یعنی عصر برهنگی که زندگی طبیعی بسیار دشوار است نمیتوان این آیه را بر ظاهرش حمل کرد، بنابراین صرف نگاه کردن به زنان و مردان
حرام نیست، بلکه حتی نگاه به آنان به عنوان مخلوقات
خدا که موجب اعجاب قلب گردد نه تنها حرام نیست بلکه
ثواب و حسنه هم دارد. آنچه حرام و
گناه است نگاه آلوده و ناپاک است.
در همین دوره عدهای از جمله
عبدالمتعال الجبری در شطحات
مصطفی محمود فی تفسیراته العصریة للقرآن الکریم و
بنت الشاطی در القرآن و التفسیر العصری به نقد دیدگاههای مصطفی محمود پرداختند. بنت الشاطی با تعلق به روش ادبی
و با گرایش به نواندیشی در
تفسیر ، در نقد تفسیر عصری بر این باور است که دعوت به فهم
قرآن بر اساس تفسیر عصری و برخلاف آنچه را که پیامبر اکرم بیان کرده است، ما را به سمت القای اندیشههای مسموم به مردم سوق داده و سبب سقوط در ورطه خطرناک و پرلغزش میشود؛ همچنین به نظر وی تفسیر عصری به ذهن و ضمیر جوانان ما چنین القا میکند که چون قرآن مسائل دانش تجربی جدید را مطرح نکرده است. اندیشه علمی ما نمیتواند آن را
هضم کند، بنابراین منطق عصر ما آن را نمیپذیرد. نتیجه این نگرش آن است که با نام عصری اندیشی، آنان را به تفاسیر بدعت آمیز سوق میدهیم.
پیش از وی استادش
امین خولی با تأکید بر ضرورت نو اندیشی در تفسیر
که به سرعت به جریانی در تفسیر (تفسیر ادبی) بدل شد، به شدت با تفسیر علمی مخالفت کرده بود، زیرا تفسیر علمی مستلزم آن است که واژگان قرآن بر معنایی حمل شوند که اعراب معاصر پیامبر آن معانی را نمیشناختند.
آثار قرآنی نو اندیشانه خولی و شاگردانش به ویژه آثار
بنت الشاطی و
محمد احمد خلف که بر تفسیر ادبی یعنی تفسیر آیات مطابق با فهم معاصران پیامبر تأکید میکند، همه بر تعریف تفسیر عصری منطبق اند، چنان که ابوزید از پیروان مکتب تفسیر ادبی نیز بر ضرورت تفسیر ادبی تأکید میکند.
از بارزترین جنبههای عصری بودن این مکتب تفسیری برای پاسخگویی به نیازهای عصر، تأکید بر تفسیر موضوعی است.
هریک از دو جریانِ موافقان تفسیر عصری به معنای تفسیر علمی و تطبیق قضایای علمی بر آیات قرآن و مخالفان تفسیر عصری طرفدارانی داشته است.
از موافقان،
ابو زید الدمنهوری است که به صورت افراطی به تطبیق و تفسیر بی قاعده آیات شریف در پرتو قضایای
علوم تجربی و تکنولوژی غربی پرداخت؛ اما طولی نکشید که تفسیر وی
الهدایة والعرفان را علمای ازهر ممنوع الانتشار کردند و
توقیف شد
و کسان زیادی از جمله
محمد حسین ذهبی در کتاب
الاتجاهات المنحرفة فی تفسیر القرآن به نقد آرای وی دست زدند. از جمله برداشت های الدمنهوری تأویل
مادی گرایانه و نادرست آیه ۷۹
سوره انبیاء :«... وسَخَّرنا مَعَ داوودَ الجِبالَ یسَبِّحنَ والطَّیر» به معادن آشکار و مکشوف در کوههاست که
حضرت داود (علیهالسلام) در صنعت جنگی آنها را
مسخر خود ساخت و از آنها استفاده کرد و نیز
تأویل «
طیر » در همین آیه به هر موجود سریع السیر اعم از اسب و قطارهای بخار و هواپیماها.
او همچنین
معجزات عیسی (علیهالسلام) مذکور در آیه ۴۹
سوره آل عمران را به تأویل برده و خلق پرنده به دست آن حضرت را اخراج مردم از سنگینی و تاریکی
جهل به سبکی و نور
علم دانسته است.
از دیگر پیروان تفسیر عصری با گرایش افراطی
مهندس سوری ،
محمد شحرور است. وی در
الکتاب و القرآن قرائة معاصره با تکیه بر روش تاریخی علمی برداشتهایی جدید ارائه داد که با آنچه در تفاسیر رایج است تفاوت دارد. وی در مقدمه کتاب تأکید میکند که کتاب وی نه یک کتاب تفسیر یا کتاب
فقه ، بلکه قرائتی عصری از
قرآن کریم است.
وی همچنین در مقدمه کتاب به تعریف سه مصطلح «تراث»، «معاصَره» و «اصالت» پرداخته و مقصود خود را از قرائت معاصر از قرآن روشن ساخته است.
شحرور برای تفسیر عصری «اصالت» نیز دو عنصر «ریشه داری» و «شاخ و برگ و ثمر داشتن» معرفی میکند که ریشه آن ثابت اما شاخ و برگ و ثمر آن دائماً نو به نو میشود -
الهام گرفته از آیات ۲۴ - ۲۵
سوره ابراهیم - و بدین ترتیب برای
وحی و
کلام خدا نیز دو عنصر ثابت و متغیر قائل شده که عنصر متغیر آن دائماً نو به نو میشود.
بر این اساس آیات نازل شده از جانب خدا از نظر محتوا مشتمل بر دانش مطلق و تغییرناپذیر الهی است؛ اما فهم انسانی از آیات به ویژه
آیات متشابه رنگ نسبیت به خود میگیرد، گرچه
آیات محکم نیز در غیر موارد
عبادات و
اخلاقیات و
حدود بر حسب ظروف اجتماعی و اقتصادی قابلیت
اجتهاد و برداشت های مختلف را دارند.
شحرور با این نگرش، به ایجاد نظریه اسلامی جدید و معاصر دعوت میکند و در زمینههای مختلفی چون
حقوق زن ، مسئله
حجاب ،
حدود و
قصاص و برخی حوزههای اقتصادی، اخلاقیات و روابط اجتماعی با محدود کردن دلالت ظاهری آیات به
عصر نزول و محیط خاص فرهنگی
جزیرة العرب به قرائتی عصری از آیات همسو با تمدن غرب میپردازد. با انتشار این کتاب ردیههای زیادی بر آن نوشته شد؛ از جمله القرائة المعاصر للقرآن فی المیزان تألیف احمد عمران، الرد الشافی عن کتاب الکتاب والقرآن قرائة معاصره و ذاک ردٌ؟!! عن قرائة معاصَرة للکتاب والقرآن هر دو تألیف نشأة ظبیان، تهافت القرائة المعاصره تألیف محمد منیر محمد طاهر الشواف. این محقق در کتابش شحرور را به گرایش های
مارکسیستی متهم کرده است.
ردیههای دیگر به نام شریعة الهدم فی کتاب الکتاب والقرآن تألیف ابراهیم عبدالله صالح المدیفر و القرائة المعاصر للدکتور محمد شحرور مجردُ تنجیم تألیف سلیم الجابیاند. مدیفر بیان میکند که
قرآن کریم
موروث اسلامی است نه
تراث اسلامی و با این تفکیک درصدد برمیآید تا هرگونه شائبه محصول بشری و انسانی بودن قرآن را نفی کند. خالد عبدالرحمان عک نیز با گرایش سلفی در الفرقان والقرآن به نقد اندیشههای شحرور پرداخته، مینویسد: در کتاب شحرور بیش از ۳۰۰۰ خطا وجود دارد.
همزمان طیفی از نواندیشان عرب چون
عباس عقاد با تفکیک میان تفسیر عصری و تفسیر علمی با نقد تفسیر علمی بر ضرورت تفسیر عصری به عنوان نیاز مسلمانان معاصر تأکید کردند. حسن حنفی تفسیر عصری را نواندیشی در میراث تفسیری گذشته
دانسته معتقد است که نواندیشی نباید به گونهای باشد که به تفسیر هویتی جدید داده، از
نص فاصله بگیرد و آن را تغییر دهد، بلکه میراث دینی گذشته باید پایه و نقطه آغاز این نواندیشی باشد و تفسیر نص مطابق نیازهای عصر صورت پذیرد.
اما مفسران و محققان شیعی چون
آیة الله مکارم شیرازی ،
مغنیه و
آیة الله معرفت برپایه آموزههای مکتب
اهل بیت (علیهمالسلام) با نگاهی معتدلانه و بدون تفکیک میان تفسیر عصری و
تفسیر علمی ، از تفسیر عصری به عنوان یک ضرورت و نیاز یاد کردهاند؛ به نظر این مفسران رشد
دانش تجربی و قضایای مسلم علمی در فهم و تفسیر برخی از آیات قرآنی ناظر به پدیدههای هستی نقش انکارناپذیری داشته است.
در عین حال هرگونه
افراط در تفسیر علمی و عصری و بی قاعدگی و عدم پایبندی به
اصول و قواعد تفسیر را رد کردهاند، بر همین اساس بعضی از این قرآن پژوهان ایرادهای مخالفان تفسیر عصری را ناظر به تفسیر علمی دانستهاند نه تفسیر عصری.
به باور آیة الله معرفت عمل کسانی که شدیداً مرعوب موج تبلیغات الحادی گشته و بی باکانه به تفسیر مادی گرایانه آیات پرداختهاند و در برابر فشار شبهات، تاب نیاورده، هر گزاره غیبی یا پدیده غیر قابل تفسیر مادی را با تأویلات غیر منطقی و خودسرانه توجیه کردهاند، تفسیر به رأی است.
برخی تفسیر عصری را از نظر سطح محتوا و ظاهر و از جنبه ارزشی به دو گونه مثبت و منفی تقسیم کرده
و معتقدند که بسیاری از مفسران عصری با حفظ اندوختههای علمی و آگاهی از اوضاع اجتماعی و پرسشها گام برداشته و نهایت احتیاط و دقت را در جوانب مختلف تفسیر به کار میبرند و در برابر هر نوگرایی دچار خودباختگی نشده، و در عین حال به بهانه افراط گریها از نیازهای عصر غافل نمیشوند؛ اما در مقابل، در چند دهه اخیر تفسیرهایی متأثر از حرکت های التقاطی و موج های اجتماعی و سیاسی پدید آمده و به
تفسیر مادی و دیالکتیکی از آیات قرآن پرداخته، هر گزارش غیبی را با تأویلات غیر منطقی از معنای
آیه بیرون بردهاند.
آیة الله معرفت نیز با توجه به تحولات تفسیر نویسی در دوره معاصر ۴ شیوه برای تفسیر معاصر معرفی کرده است:
۱. شیوه علمی که با تأثر از کشفیات جدید علمی پدید آمده است.
۲. شیوه ادبی اجتماعی که متأثر از ادبیات معاصر و با توجه به نیازهای اجتماعی روز صورت گرفته است.
۳. شیوه سیاسی انحرافی که بر اثر تشعّبات حزبی و گروه بندی های سیاسی پدید آمده در جوامع اسلامی به وقوع پیوسته است.
۴. شیوه عقلی افراطی که بر اثر خود باختگی در برابر تمدن معاصر و با گرایش های الحادی پدید آمده و سعی دارد تا آیات قرآن طبق نظریات علمی جدید تفسیر یا
تأویل شوند و بیشتر صبغه تحمیل دارد تا تفسیر.
وی در ارزیابی این شیوهها، پیدایش و شکوفایی دو شیوه نخست را به دنبال بیداری نسل جدید و بینش نوگرایانه با پایبندی به مبانی
اسلام دانسته و بر این باور است که شیوه افراطی علمی از اول جز در مواردی اندک چندان پایه استواری نداشت و پس از مدتی رو به افول نهاد، همچنان که اثر درخوری نیز با نگرش و رویکرد سیاسی انحرافی عرضه نشد؛ اما برخلاف این دو شیوه شیوه ادبی اجتماعی از ابتدا بر پایهای استوار بنا نهاده شد و با روند زمان شکوفا گردید.
از بررسی دیدگاههای مختلف در تفسیر عصری روشن شد که به رغم مخالفت برخی محققان با تفسیر عصری که عمدتاً ناشی از اختلاف در تعریف آن بوده است، نمیتوان در ضرورت تفسیر عصری تردیدی روا داشت، زیرا همگانی بودن هدایت قرآنی و لزوم سریان آن در میان همه اقوام و افراد و اعصار از سویی، و انکارناپذیر بودن تنوع فکر و اندیشه و تحول از سوی دیگر، رویکرد عصری به
تفسیر قرآن را اجتناب ناپذیر میکند
، لذا رسالت دانشمندان دینی در هر عصری به ویژه در عصر کنونی ایجاب میکند تا در برداشت از آیات قرآن و روایات معصومان (علیهمالسلام) امعان نظر بیشتری داشته، بیش از پیش به فضای حاکم بر جامعه خویش توجه کنند.
در روایات نیز بر این نکته تأکید شده است:«العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس».
شایان ذکر است که تفسیر در هر زمانی که انجام گیرد باید بر اساس اصول و قواعد خود و از منابع معتبر باشد و خروج از این اصول ربطی به تفسیر عصری یا تفسیر معاصر و کهن ندارد.
گاه از سوی برخی
، با آثاری که به نوعی مصبوغ یا مُعَنون به عصری بودن هستند مخالفتهایی شده است. بی توجهی به تفاسیر کهن به ویژه فهم
صحابه از قرآن، دخالت دادن و تحمیل مطالب علمی در تفسیر و افتادن در تأویلات باطنی و به عبارتی غلبه
تفسیر به رأی در این نوع از تفاسیر از عمده ترین عوامل این مخالفت است.
این نکته نیز شایان ذکر است که باید میان تفسیر عصری و تفاسیر معاصر با عنوان عصری فرق گذاشت تا این دو خلط نگردند.
علت آن است که برخی در به کار بردن اصطلاحات و ارائه تعریفی دقیق از آنها دچار سهو و خطا شده و همین امر سبب نقض و ابرام و نزاعهای فراوانی شده است. از آنجا که در عصر حاضر، آثاری
به رشته تحریر درآمده که به تغییر نگرش در
تفسیر قرآن با تکیه بر عصری بودن تأکید کردهاند، مخالفت مخالفان با چنین آثاری، اصل تفسیر عصری را خدشه دار کرده است، در حالی که به نظر میرسد این مخالفت، با برخی از تفاسیری است که به تفسیر عصری مشهور شدهاند نه با تفسیر عصری.
خالد العک به عنوان یکی از مخالفان تفسیر عصری، تبیین مقاصد قرآن و تعلیم آن مناسب با اوضاع عصر مخاطبان را از ضروریات لازم برای مفسر برشمرده است.
وی میپذیرد که برخی از آیات برای مردم اعصار پیشین غامض بوده
و
صحابه تنها ظاهر این آیات را میفهمیدند؛ ولی اکنون در پرتو علوم جدید، حقیقت این آیات روشن شده است
؛ همچنین از قول برخی، قرآن را دارای دو مرحله
نزول و
تنزل دانسته و برای تنزل، زمانی تا روز
قیامت را قائل شده است.
باید توجه داشت که پذیرش چنین مواردی به ویژه فرض دو مرحلهای بودن آیات قرآنی طبق تعبیر فوق اذعانی بر عصری بودن آن است. با این وصف، گمان نمیرود که با اصل تفسیر عصری مخالفتی وجود داشته باشد. نکته شایان یاد کرد درباره تفسیر علمی این است که دریافت حقایقی از طریق علوم تجربی به معنای تغییر در حقایق قرآنی نیست، بلکه آنچه تغییر یافته فهم آدمی در پرتو رشد علوم است
و باید میان بهرهگیری از علوم در جهت فهم قرآن با تحمیل آرای علمی بر قرآن که به افراط در تفسیر عصری انجامیده فرق گذاشت.
بنابراین برای پرهیز از هرگونه افراط یا انحراف در تفسیر عصری، مفسر عصری باید اموری را رعایت کند:
۱. به همه اصول و قواعد صحیح تفسیر پایبند باشد؛
۲. به موضوعات و مسائل جدید آگاهی کامل داشته باشد؛
۳. از هدف اصلی نزول قرآن که هدایت و تربیت
انسان است فاصله نگیرد؛
۴. در تفسیر رعایت ادب کرده، دیدگاههای خود را با احتمال و نه به صورت قطعی به
قرآن نسبت دهد؛
۵. از همه بالاتر و مهمتر اینکه برداشت های عصری نباید با روح کلی حاکم بر تعالیم قرآن در تعارض باشد، چرا که ممکن است برداشت یا احتمالی در
آیه با بخشی از قواعد معارض نباشد؛ اما در مجموع با روح پیام قرآن در تعارض باشد.
امام خمینی در آثار تفسیری خود انتقاداتی بر مفسران و تفاسیر آنان کرده است که عبارتاند از:
۱- بیتوجهی به هدف قرآن و پرداختن به بحثهای پیرامونی: به اعتقاد امام خمینی قرآن کتاب معرفت، اخلاق و دعوتکننده به سعادت کمال است ازاینرو کتاب تفسیر باید عرفانی، اخلاقی و بیانکننده دیگر جهات دعوت به
سعادت باشد.
از نظر امام خمینی مفسری که به این شیوه قرآن را تفسیر نکند، مقصود قرآن و منظور اصلی از انزال کتب و ارسال رسل را نادیده گرفته و مردم را از استفاده از قرآن محروم و راه هدایت را به روی آنان مسدود کرده است.
۲- تفسیر یکبعدی آیات قرآن و تکفیر دیگران: امام خمینی از یکسونگری در تفسیر قرآن برحذر میکند و از اهل تفسیر یکسونگر که قرآن کریم را تنها بر پایه تخصص ویژه و مشرف خاص خویش تفسیر نموده و به تخطئه مشربهای دیگر پرداختهاند، خرده میگیرد.
امام خمینی معتقد است محدود کردن تفسیر قرآن در یک گرایش خاص، امری است که بسیاری از مفسران قرآن را از اصل هدف تفسیر باز میدارد.
۳- اکتفا کردن بر تفسیر متقدمان: به اعتقاد امام خمینی یکی از موانع تفسیر جامع تبعیت و تقلید از دیگران است. این
حجاب انسان را از معارف قرآن محجوب میکند.
۴- جمود بر ظاهر قرآن: امام خمینی معتقد است، در فرایند تفسیر قرآن باید از قشر الفاظ خارج و به بطن معانی وارد گردید. ایشان به نقد کسانی میپردازد که استفاده از قرآن را منحصر به ضبط جمع و اختلافات قرائات و معانی لغت و تصاریف کلمات و محسنات لفظیه و وجوه اعجاز قرآن میدانند و از دعوت قرآن و جهات روحی و معارف الهی آن بهکلی غافلاند.
(۱) اتجاهات التجدید، محمد ابراهیم شریف، القاهرة، دارالتراث، ۱۴۰۲ ق.
(۲) اصول التفسیر و قواعده، خالد عبدالرحمن العک، دارالنفائس، ۱۴۰۶ ق.
(۳) بحارالانوار، المجلسی (م ۱۱۱۰ ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
(۴) تحف العقول، حسن بن شعبة الحرانی (م قرن۴ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق.
(۵) التراث والتجدید، حسن حنفی، بیروت، المؤسسة الجامعیة للدراسات، ۱۴۱۲ ق.
(۶) تسنیم، جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ ش.
(۷) تعریف الدارسین بمناهج المفسرین، صلاح عبدالفتاح الخالدی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۲۳ ق.
(۸) التفسیر البیانی، بنت الشاطی، القاهرة، دارالمعارف.
(۹) التفسیر الکاشف، المغنیة، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۱ م.
(۱۰) تفسیرالمؤمنین، عبدالودود یوسف، مصطفی، دارالرشید، ۱۴۱۳ ق.
(۱۱) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۱۲) تفسیر و تفاسیر جدید، بهاء الدین خرمشاهی، تهران، کیهان، ۱۳۶۴ ش.
(۱۳) تفسیر و مفسران، معرفت، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش.
(۱۴) التفسیر والمفسرون، محمد حسین الذهبی، قاهرة، مکتبة وهبة، ۱۴۰۹ ق.
(۱۵) التمهید فی علوم القرآن، معرفت، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ ق.
(۱۶) تهافت القراءة المعاصره، منیر محمد طاهر الشواف، الشواف، ۱۹۹۳ م.
(۱۷) دائرة المعارف الاسلامیه، ترجمه:شنتاوی و دیگران، بیروت، دارالمعرفة، ۱۹۳۳ م.
(۱۸) رد علی محاولة لفهم عصری للقرآن، مصطفی اسماعیل الرج.
(۱۹) شریعة الهدم، ابراهیم عبدالله صالح، بیروت، دارالایمان، ۱۴۲۳ ق.
(۲۰) شطحات مصطفی محمود، عبدالمتعال جبری، قاهرة، دارالاعتصام، ۱۳۹۷ ق.
(۲۱) العالمیة الاسلامیة الثانیه، محمد ابوالقاسم حاج محمد، بیروت، دارابن حزم، ۱۴۱۶ ق.
(۲۲) الفرقان والقرآن، خالد عبدالرحمن العک، دمشق، الحکمة، ۱۴۱۶ ق.
(۲۳) الفکر الدینی فی مواجهة العصر، عفت الشرقاوی، مکتبة الشباب، ۱۹۷۶ م.
(۲۴) الفلسفة القرآنیه، عباس محمود عقاد، قاهرة، دارنهضة مصر، ۱۴۱۵ ق.
(۲۵) القرآن محاولة لفهم عصری، مصطفی محمود، بیروت، دارالعوده، ۱۹۷۹ م.
(۲۶) قرآن و اعجازه العلمی، محمد اسماعیل ابراهیم، دارالفکر العربی.
(۲۷) قرآن و تفسیر عصری، محمد علی ایازی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶ ش.
(۲۸) القرآن والتفسیر العصری، بنت الشاطی، القاهرة، دارالمعارف.
(۲۹) القول المبین فی تفسیر المؤمنین، محمد علی موزة، شرکة العامة للکتاب، ۱۳۹۸ ق.
(۳۰) الکافی، الکلینی (م ۳۲۹ ق)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۳۱) الکتاب والقرآن قراءة معاصره، محمد شحرور، بیروت، شرکة المطبوعات، ۱۹۹۶ م.
(۳۲) گرایش های تفسیری در میان مسلمانان، ایگناس گلد زیهر، ترجمه:طباطبایی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۳ ش.
(۳۳) مبانی و روشهای تفسیری، محمد کاظم شاکر، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۲ ش.
(۳۴) المدرسة القرآنیه، محمد باقر الصدر، به کوشش لجنة التحقیق، مرکز الابحاث والدراسات، ۱۴۲۱ ق.
(۳۵) معنای متن، نصر حامد ابوزید، ترجمه:کریمی نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ ش.
(۳۶) مناهج تجدید فی النحو والبلاغه، امین الخولی، دارالمعرفة، ۱۹۶۱ م.
(۳۷) من لا یحضره الفقیه، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق.
(۳۸) المنهج البیانی فی تفسیر القرآن، کامل علی سعفان، مصر، مکتبة الانجلو، ۱۹۸۱ م.
(۳۹) نهج البلاغه، الرضی، (م ۴۰۶ ق)، به کوشش عبده، قم، دارالذخائر، ۱۴۱۲ ق.
•
مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تفسیر عصری». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.