تفسیر طبری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر طبری، یکی از کهنترین و مهمترین
تفاسیر جامع در حوزه فرهنگ و معارف اسلامی، اثر
ابو جعفر محمد بن جریر طبری (د ۳۱۰ق/۹۲۲م) که مجموعهای گسترده و انتقادی از روایات مستند
تفسیری است.
نام این اثر همان طور که مؤلف در مقدمه
تاریخ خود میآورد، جامع البیان عن تأویل آی القرآن است
و
یاقوت حموی نیز در شرح احوال طبری،
همین نام را آورده است. اما از آنجا که او در این کتاب اشارهای به نام آن ندارد، نام واقعی اثر هیچگاه کاربردی رایج نیافته است و کتاب بیشتر با نام مؤلف شناخته میشود. نیز از همین رو ست که بیشتر منابع متقدم و متأخری که درپی به دست دادن گزارشی از این اثر بودهاند، ضبطهایی متفاوت از نام کتاب آوردهاند (مثلاً برای متقدمان،
و برای متأخران،
).
تاریخ دقیقی از زمان آغاز کار مؤلف برای تألیف این اثر در دست نیست. تنها دو گزارش در منابع وجود دارد که یکی از املای بخشی از کتاب در ۲۷۰ق/۸۸۲م و دیگری از املای کل اثر میان سال
های ۲۸۳ تا ۲۹۰ق/۸۹۶ تا ۹۰۳م از سوی طبری به شاگردانش خبر داده است.
به نظر میرسد که طبری
تفسیر خود را بر دو طبقه از شاگردان املا کرده باشد.
به گفته ابوبکر بن کامل، مشهورترین شاگرد طبری، (متوفی ۳۵۰)
طبری
تفسیر خود را در ۲۷۰ بر شاگردانش قرائت کرده؛اما ابوبکر بن بَالَوَیْه، دیگر شاگرد وی، گفته است که طبری
تفسیر خود را از ۲۸۳ تا ۲۹۰ بر ما املا کرد.
آنچه از این دو گزارش بر میآید، آن است که احتمالاً بخش
های مختلف کتاب در طول یک
دوره زمانی طولانی در قالب املا شکل گرفتهاند و سپس محتوای اثر به مرور توسعه یافته، و در پایان توسط مؤلف و یا شاگردان او صورت نهایی به خود گرفته است.
طبری نخست برآن بوده است تا برای خلق این اثر، دانش
تفسیری خود را در ۳۰ هزار ورق بر شاگردانش املا کند، اما هنگامی که با اکراه آنان روبهرو میگردد، پس از اظهار تأسف آن را در ۳ هزار ورق کوتاه میکند
که به حجمی که امروزه ما از این اثر سراغ داریم، بسیار نزدیک است. هر چند گزارش حجم اولیه
تفسیر آن میزان که در منابع آمده، ممکن است اغراقآمیز باشد، اما چنین گزارشهایی نشان از نگاه جامع طبری به مسئله
تفسیر قرآن دارد. همزمان با نگارش این اثر ــ که در
بغداد در اواخر سده ۳ق صورت گرفت ــ تاریخ
تفسیر به
دوره کلاسیک خود گام نهاد در این
دوره که
دوره توسعه درخشان آثار
تفسیری بود، علومی که در
دوره
های پیشین تاریخ
تفسیر به عنوان ابزار در خدمت این علم بود، به یکباره به کار گرفته شد و اصحاب
تفسیر با گردآوری آراء پیشینیان و با بهرهگیری از این علوم به نگارش آثار خود پرداختند.
به این ترتیب در این
دوره آثاری با حجم بیشتر نسبت به
تفاسیر دوره
های پیشین، و در رأس آنها
تفسیر طبری، آفریده شد.
طبری که از فقهای اختیارگرای
اصحاب حدیث با گرایش
های اعتدال میان
رأی و
حدیث بود
، برای نگارش جامع البیان فی تفسیرالقرآن، تحت تأثیر جریان
های مسند نویسی و سنن نویسی رایج در بغداد آن روزگار
، به جمعآوری آراء گوناگون
تفسیری پیشینیان دست زد. «اختیارگروی» او در
فقه و فعالیتهایی که درپی نهادن زمینه تحقیقات حدیثی در بغداد صورت داده بود، از جمله نگارش
تهذیب الآثار موجب گشت تا او، همانند اسلاف خود، به صرف گردآوری این روایات بسنده نکند، بلکه به «
نقد» آنها و تلاش برای «اختیار» یک رأی نیز دست زند. او به این ترتیب گفتمان «نقد» آراء گوناگون و انتخاب یک رأی را وارد کوشش
های تفسیرنویسی آن روزگار ساخت و از این طریق توانست تاریخ
تفسیر را وارد جریانی نو سازد
مقایسه معنای دو واژه
تأویل و
تفسیر در آن
دوران نشان میدهد که او به سبب پرداختن به نقد روایات و انتخاب یک رأی بود که در نامیدن کتاب خود از واژه «تأویل» به جای «
تفسیر» استفاده کرده است.
از جمله آثار
تفسیری پرارزش نگاشته شده در این
دوره که همزمان با
تفسیر طبری پدید آمدند میتوان از
تفاسیر ابن ابی حاتم رازی (د ۳۲۷ق) و ابن منذر نیشابوری (د ۳۱۸ق) نام برد. حجم کـاربرد روایات برگـرفته از این دو اثر از سوی
سیوطی (د ۹۱۱ق) و
ابنکثیر (د ۷۷۴ق) در مقایسه با حجم روایات به کار رفته از
تفسیر طبری نشان میدهد که این دو اثر از نظر دربردارندگی و شمول روایات
تفسیری کمتر از
تفسیر طبری نبوهاند، اما از آنجا که احتمالاً از بررسی انتقادی و حسن ترتیب کتاب طبری بهرهای نداشتند، هیچگاه مانند آن تداول نیافتند.
در سده
های پس از این
دوره،
تفاسیر مهم دیگری مانند
بحرالعلوم سمرقندی (د ۳۷۵ق)،
الکشف و البیان ثعلبی (د ۴۲۷ق)،
تفاسیر سه گانه
واحدی (د ۴۶۸ق)،
معالم التنزیل بغوی (د ۵۱۶ق)،
تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر، و
الدرالمنثور سیوطی نگاشته شد که هرچند بیشتر آنها از جهت روش و بیان با جامع البیان طبری همسری نمیکردند،
اما برخی مانند معالم التنزیل بغوی توانستند با برطرف ساختن کاستی
های کار طبری، ازجمله حجم زیاد آن، در شرق جهان اسلام از رواج
تفسیر طبری بکاهند.
طبری
تفسیر خود را با بحث
های مقدماتی آغاز کرده، سپس روایت
های ناظر به
نزول قرآن را بر هفت وجه آورده
و به ایراداتی که در این باب وجود دارد پاسخ گفته است.
مـؤلف در مقدمـه طولانـی کتاب خـود به بیان مبانی روش ـ شناختی خود در نگارش این اثر میپردازد. او بهدنبال آن است تا
زبان عربی را در کنار روایات
تفسیری سلف به عنوان ابزاری لازم در
تفسیر آیات قرآنی معرفی کند. از این رو با طرح دو بحث کلامی به عنوان دو استدلال بر درستی دیدگاه خود نخست زبان قرآن را زبان عربی معرفی کرده،
سپس به رد دیدگاه گروهی میپردازد که به انکار
تفسیر قرآن از سوی فردی غیر از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و بر اساس ابزاری غیر از
روایت میپردازند.
آنگاه در حمایت کلامی خود بر عربی بودن زبان قرآن با طرح استدلالی، وجود واژگان دخیل در قرآن را رد میکند. او قرآن را کتابی میداند که عربی خالص است و بر ۷ لهجه از زبان قوم عرب نازل شده است.
در ادامه با تأکید بر برخی روایات، آیات قرآن را از حیث تفسیرپـذیری به ۳ دستـه تقسیم میکند:
الفـ آیاتی کـه تنها
خداوند تفسیـر آنها را میداند.
بـ آیاتی که تنها از طریق پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مـیتوان به
تفسیر آنها دست یافت.
جـ آیاتی که هر آشنای با زبان عربی میتواند آنها را
تفسیر کند.
در پایان نیز با آوردن روایاتی در نکوهش
تفسیر به رأی، راه را بر
مفسرین برای
تفسیر دو دسته آیات میبندد.
طبری در این کتاب بهدنبال ارائه تصویری از راستکیشی اسلامی است. از این رو در مباحث انتقادی خود، روی سخن با فرد یا گروه خاصی ندارد.
او از آنجا که در فضایی آکنده از مشاجرات کلامی رشد یافته است، تحت تأثیر آن فضـا با طـرح استـدلالهایـی کـلامـی ــ کـه مقـدمات آنهـا روایتهایـی است که سراسر کتاب او را فرا گـرفتهاند ــ بـه این تصویرسازی میپردازد.
انتخاب زبان عربی به عنوان ابزار دوم که بر پایه باورهای او، زبان قرآن والاترین گونه آن است،
به او کمک میکند تا سیاق مورد نظرش را بیافریند و پیشفرض
هـای لازم برای استدلالهـایش را بیان کنـد. از همین روست که زبان مهمترین نقش را در
تفسیر او بازی میکند.
به این ترتیب
تفسیر او بهرغم آنکه آکنده از روایات
تفسیری است، گونهای ماهیت کلامی به خود میگیرد.
وی
تدوین قرآن را در
دوره خلافت عثمان (۲۳ـ۳۵) میداند.
وی به قرائات عنایت خاصی داشته و بحثهایش در قرائات حاکی از احاطه او در این زمینه است.
به گفته
یاقوت حموی،
وی کتابی در این فن نوشته و تمامی قرائات مشهور و
شاذ را در آن گرد آورده و بررسی کرده است. طبری در
تفسیر خود به کتاب قرائاتش اشاره نموده است. (از باب نمونه ذیل
سوره فاتحه، آیه ۴
به قرائات مختلف این آیه اشاره کرده است
). از مهمترین ویژگی
های روش طبری در بررسی قرائات میتوان به این موارد اشاره کرد:
اجماع قراء و مقایسه با
اشعار شاعران عرب،
ترجیح قرائت مشهور به قرائت ضعیف، (از باب نمونه ذیل
سوره آلعمران، آیه ۵۱
) عنایت به هماهنگی قرائت با سیاق آیات (ذیل سوره بقره، آیه ۱۰
) و قواعد و شیوه معروف زبان عرب، (ذیل سوره آلعمران، آیه ۱۴۷
)
ترجیح قرائت هماهنگ با
تفسیر علمای لغت و نحو، (ذیل سوره بقره، آیه ۳۷
)
ترجیح قرائتِ مطابق با
رسمالخط مصحف (ذیل سوره بقره، آیه ۲۱۰
)
و قرائتی که از سهولت لفظی و تناسب معنوی برخوردار است. (ذیل
سوره نساء، آیه ۴۲
)
طبری درباره
قرائتهای هفتگانه، نظر خاصی داشته و قرائت
عبدالله بن عامر یَحْصُبِی، از
قاریان هفتگانه، را جزء این قرائتها نیاورده و آن را تخطئه کرده است.
بر عقیده طبری در باب ترجیح برخی قرائتها بر یکدیگر و خارج کردن برخی از قرائت
های متواتر و جایگزین کردن قرائت
های شاذ، خرده گرفتهاند.
طبری با تعابیر خاصی از قرائت
های مقبول خود در
تفسیر یاد کرده
و قرائت
های شاذ را با معیارهایی چون مخالفت با
رسمالخط مصحف عثمانی، مخالفت با اجماع قراء و قرائت
های واحد، مشخص کرده است.
طبری در موارد متعدد از روش
تفسیر قرآن با قرآن برای تبیین آیات بهره جسته است؛
مثلاً برای
تفسیر آیه ۷
سوره بقره،
از آیه ۲۳
سوره جاثیه استفاده کرده است.
مسیری را که مؤلف بر پایه روش خود در
تفسیر هر
آیه طی میکند، بدینگونه است: او پس از ذکر هر آیه در بحثی مقدماتی به بیان دیدگاه خود در
تفسیر آن آیه و سپس در صـورت وجـود به ذکـر
سبب نزول ــ که احتمالاً اولین بار اصطلاحش ازسوی او بهکار رفته است
ــ و وجوه مختلف قرائت آن میپردازد. وی در
تفسیر آیات، ابتدا آیه یا آیاتی را با عنوان «القول فی تأویل قوله تعالی» میآورد و غالباً با جمله «یقول الله جَلَّ ثناؤه» سخن خود را شروع میکند، سپس با نقل اقوال
صحابه و
تابعین، به
تفسیر آیات میپردازد. سرانجام، پس از بررسی و توجیه اقوال، یا قول مرجح را بر میگزیند یا با اقامه دلیل در رد اقوال گوناگون، نظر خویش را بیان میدارد.
سپس با نقل کامل
سلسله سند به ذکر روایات مربوط به آن آیه پرداخته، با نازکاندیشی به
داوری میان آنها مینشیند و سرانجام رأی خود را محتاطانه و در بیشتر موارد کوتاه بیان میکند. واحد
تفسیری او در
تفسیر سوره
های نخستین قرآن تنها بخشی از آیه است و هر چه در
تفسیر به پیش میرود، این واحد به یک آیه کامل و در سوره
های پایانی به گروهی از آیات تبدیل میشود.
طبری پس از ذکر اخباری در رد
تفسیر به رأی،
تأویل مطلوب و مقبول قرآن را تنها منوط به وجود نصی از پیامبر میداند
و دیدگاه کسانی را که
تفسیر قرآن را ناروا دانستهاند، رد کرده و دلیل آن را
تفسیر صحابه از قرآن ذکر می کند.
وی در نقد تأویل
های مختلف از معیارهای گوناگونی بهره میگیرد، همچون
سیاق آیات و پیوستگی آنها، (از باب نمونه ذیل
سوره بقره،
آیه ۲۵
) اجماع علما و اهل تأویل،
شیوه معمول بیان عرب، (ذیل
سوره نساء، آیه ۴۷
) تعمیم بخشیدن به معانی و پرهیز از
تقیید و
تخصیص بدون دلیل (ذیل
سوره بلد، آیه ۳
) و وجود
خبر صحیح از رسول اکرم در تأیید یکی از اقوال
تفسیری. (ذیل سوره نساء، آیه ۲۹
).
طبری از تعیین جزئیات امور، مثلاً نوع
مائده آسمانی که
حواریون حضرت عیسی طلب کردند (ذیل
سوره مائده، آیات ۱۱۲ـ۱۱۵
) یا مقدار ثمن بَخس (دَراهِمَ معْدودة) که
برادران یوسف او را به آن فروختند، (ذیل
سوره یوسف، آیه ۲۰
) خودداری میکند؛ زیرا از دید وی اینها اموری است که نه دانستن آنها سودی دارد نه
جهل به آنها ضرری. پرهیز از تکرار مطالب و اطاله کلام نیز از ویژگی
های اوست. (از باب نمونه ذیل سوره نساء، آیه ۶
).
طبری
در بحث از
تأویل در قرآن و وجوه مختلف آن، بعد از ذکر آیات دالِّ بر تحریض به
تفکر در قرآن و فهم
کلام خداوند، تأویلات قرآن را به دو دسته تقسیم میکند؛ بخشی از تأویلات قرآن را جز از طریق تأمل در
احادیث نبوی و دسترسی به نصی از آن حضرت نمیتوان به دست آورد. بخشی دیگر در حیطه
علم خداوند است، همچون زمان نزول
عیسی بن مریم پیش از
قیامت و
نفخ صور و زمان قیامت.
طبری این رأی را به آیات قرآن نیز مستند کرده و بر همین اساس معنای روایت منقول از
ابن عباس در تقسیمبندی چهارگانه
تفسیر قرآن را که در آن گفته شده،
تفسیر برخی آیات را جز خداوند کسی دیگر نمیداند، ناظر به تأویل آیاتی دانسته که موضوع آنها در حیطه علم خداوند است.
طبری در
نامگذاری سورهها شیوه واحدی ندارد؛ برخی
سورهها را به نام مشهورشان آورده، ولی در مورد برخی دیگر از تعابیری نظیر «القول فی السورة التی یُذْکر فیها البقرة» یا «تفسیرالسورة التی یذکر فیها یوسف علیهالسلام» استفاده کرده است.
طبری، به پیروی از
ابن عباس، بهوفور به شعر قدیم عرب استناد جسته تا معنای یک کلمه یا عبارت قرآنی را روشنتر سازد.
وی به مباحث دقیق لغوی و
صرف و
نحو نیز پرداخته که حاکی از تسلط او بر
زبان عربی است.
او در نحو، متأثر از نحویان کوفه است و غالباً قول کوفیان را موجه و مرجح میشمارد.
پیروی بارز او از نحو مکتب کوفه، نقل قول فراوان از کتاب معانی القرآن
یحیی بن زکریا فراء (متوفی ۲۰۷) است.
طبری در بحث مقدماتیاش ذیل هر آیه برای بیان دیدگاه
تفسیری خود که بیشتر توضیح واژگان و اصطلاحات مشکل آیه است، از دیگر آیات قرآنی،
اشعار جاهلی و علوم
لغت، نحو و
بلاغت بهره میبرد. استفاده او از شعر جاهلی در
تفسیر آیات روش او را در این بخش به روش ابن عباس شبیه میسازد.
اظهار نظرهای
تفسیری طبری دراین بخش نشان میدهد که رویکرد او در
تفسیر آیات قرآن، بر اساس مبنای فکریاش
رویکردی واژگانشناختی است و او در
تفسیر به دنبال بیان معانی واژهها ست، هر چند وارد کردن روایات تاریخی گاهی
تفسیر او از برخی آیات را از سطحی صرفاً واژگانشناختی در تحلیل، به سطحی تاریخی وارد میکند.
مؤلف در بخش نقل روایات
تفسیری، روایات مربوط به هر آیه را بر اساس همسانی
های دلالتیشان دستهبندی میکند. این چیدمان ویژه به او کمک میکند تا ذهن مخاطب خود را از جهتگیری به سوی هر فهمی غیر از فهم سنتی از آیه منحرف کند
و همچنین با ارائه این طبقهبندی دقیق اجازه نمیدهد تا کتابش به آشفتهبازاری از روایت تبدیل شود. او در بخش نقل روایات به خوبی از دانش وسیع خود از زبان عربی، قرائت و تاریخ که طی مسافرت
های طولانی به بوم
های مختلف تحصیل کرده بود،
در نقد روایت بهره میبرد. همچنین ذیل
آیات الاحکام و آیاتی که دربر دارنده مسئلهای کلامیاند، به طرح و نقد آراء فقهی و کلامی مذاهب مختلف میپردازد و در پایان دیدگاه خود را بیان میکند. نکته غریب آن است که دراین بخش گاه به نقل برخی روایات ضعیف، بدون نقد و بررسی آنها میپردازد. (
برای برخی بررسیها از روایات ضعیف او،
برای مشاهده نمونهها و توصیفی مفصلتر از روش
تفسیری او،
برای بررسی علومی که در
تفسیر خود بهکار برده است، در قرائت:
در نحو:
در
فقه:
در
کلام:
در بلاغت:
در اسباب النزول:
در
تاریخ:
در شعر جاهلی:
)
اختیار یک روایت از سوی طبری به عنوان دیدگاه صحیح برپایه اصولی صورت گرفته است که از مبانی روششناختی او سرچشمه گرفته، و بر فرایند نقد او از روایات جاری میشوند. این اصول را میتوان در این موارد معرفی نمود:
۱. ترجیح دیدگاه اجماعی علما.
۲. ترجیح نظر
مفسران بر نظر لغویون در صورت تعارض.
۳. ترجیح معنای ظاهری آیه تا زمانی که دلیلی قرآنی و یا روایی برای کنار گذاشتن آن وجود نداشته باشد،
تا جایی که عدهای او را به این دلیل ظاهری مذهب دانستهاند.
۴. حاکم بودن دیدگاه سازگار با متن، لفظ و
رسمالخط قرآن.
۵. حاکم بودن دیدگاه هماهنگ با شیوه معمول بیان عرب.
جاری بودن این اصول بر نقد او از روایات موجب شده است تا از او در زمینه قرائات دیدگاههایی شگفتآور همچون نقد قرائات متواتر،
و در زمینه کلام گرایشهایی به دیگر مذاهب شاهد باشیم.
تفسیر طبری را نباید صرفاً
تفسیری روایی دانست؛ زیرا طبری به مسائل و مباحث کلامی نیز توجه داشته و نظریات خود را در قالب گردآوری و نقل احادیثی دالّ بر موضع کلامی خود بیان کرده است. وی کمتر به
نقد مستقیم نظریات گروه
های مخالف پرداخته است. از مجموعه آرای کلامی موجود در
تفسیر طبری میتوان به این موارد اشاره کرد: وی در
تفسیر آیه ۱۷۲
سوره اعراف روایات فراوانی نقل کرده که اغلب
جبر انگارانهاند. در برخی موارد، طبری تأویل تنزیهی آیه را رد کرده و
تفسیری کاملاً تشبیهی از آیه به دست داده است. از این موارد میتوان به
تفسیر کلمه «کرسی» در آیه ۲۵۵
سوره بقره و کلمه «موازین» در آیه ۸ سوره اعراف
اشاره کرد.
طبری در تأویل
آیات متشابه، اغلب
تفسیری تشبیهی از آنها ارائه میکند.
وی در ذیل آیه ۷
سوره آلعمران،
آرای مختلفی در باره مفهوم محکم و متشابه در قرآن آورده و بهترین نظر را چنین میداند که
آیات محکم، آیاتی از قرآن است که علما تأویل و
تفسیر آن را میدانند و متشابهات را آیاتی میداند که تأویل (به معنای مصداق عینی) آن را کسی جز
خداوند نمیداند و مواردی چون هنگام نزول
عیسی بن مریم و زمان
قیامت را در بر میگیرد.
بر این اساس به نظر میرسد که طبری قائل به معنایی محدود برای واژه متشابه در قرآن بوده است.
طبری
نسخ تلاوت را
جایز دانسته و
عقیده دارد که این امر اتفاق افتاده است.
صبغه روایی
تفسیر طبری و توجه به ذکر
اسباب نزول باعث شده که وی روایات فراوانی در پیوند با
سیره نبوی در سبب نزول آیات نقل کند.
گزارش
یاقوت حموی درباره منابع طبری، کهنترین نوشتهای است که در آن از مآخذ طبری سخن رفته است. یاقوت
از جمله مصادر
تفسیری طبری، به اینها اشاره کرده است:
تفسیر ابن عباس به پنج طریق،
تفسیر سعید بن جبیر به دو طریق،
تفسیر مجاهد بن جبر به سه طریق و به طرق دیگر،
تفسیر قَتادة بن دعامة و
حسن بصری و عکرمه به سه طریق،
تفسیر ضحاک بن مزاحم به دو طریق،
تفسیر عبدالله بن مسعود به یک
روایت، و
تفسیر کسان دیگری چون عبدالرحمان بن زید بن أسلم]]،
ابن جریج و
مقاتل بن سلیمان. کتاب المبتدأ و المبعث و المغازی محمد بن اسحاق بن یسار (متوفی ۱۵۱) به روایت سَلَمة بن فضل انصاری
به واسطه محمد بن حُمَید تمیمی (متوفی ۲۴۸)
و روایت یونس بن بُکَیْر
در اختیار طبری بوده و از مصادر مهم وی در
تفسیر، خاصه بخش
های مربوط به داستان آفرینش (المبتدأ) به شمار میرفته است.
درباره منابع طبری در نقل روایات
تفسیری میتوان گزارشهایی در آثار متقدمان یافت.
اما از آنجا که خود او به منابع اشارهای نکرده است، نمیتوان سخن دقیقی در این باره به میان آورد. بررسی اجمالی ۰۲۹، ۱۳ سند متفاوتی که او برای روایات خود ذکر کرده است، نشان میدهد که او بیشتر از آثار مکتوب
(
که منابع طبری را انحصاراً نوشتاری میدانند) و از حدود ۵۰ تا ۱۰۰ اثر از میراث سلف در زمینه
های گوناگون
علم فراهم آمده میان سال
های ۵۰ تا ۲۵۰ق/۶۷۰ تا ۸۶۴م بهره گرفته است و به آثار همعصران خود نیز توجهی نشان نداده است.
بهرهگیری طبری از این حجم عظیم از منابع موجب شده است تا برخی از مستشرقان او را نه یک
مفسر، بلکه مدون یک اثر
تفسیری بدانند.
همچنین از آنجا که منابع او بیشتر کتبی، و دربرگیرنده مطالب
تفسیری مؤلفان خود و معاصران آنها بودهاند، اغلب اسانید او به
صحابه و
تابعین منتهی میشود و کمتر اسنادی را میتوان یافت که به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ختم گردد.
مصادری که طبری در
تفسیر خود از آنها بهره برده، موضوع تحقیق برخی خاورشناسان بوده است. به عقیده هورست، طبری حداقل از سه طریق از
تفسیر مجاهد بن جبر بهره برده است که از این سه طریق، دو طریق را
ابن ندیم در
الفهرست و
ثعلبی (متوفی ۴۲۷) در
الکشف و البیان یاد نکردهاند.
سزگین
یکی از مصادر
تفسیر طبری را
تفسیر مجاهد به طریق محمد بن عَمرو باهلی از ابوعاصم نبیل از عیسی بن میمون به طریق ابن ابی نجیح از مجاهد میداند. لیم هویس
در بررسی خود، نظر سزگین را رد کرده و یادآور شده که متن
تفسیر موجود از مجاهد با آنچه در
تفسیر طبری از وی نقل شده، تفاوت دارد. طبری در خصوص مآخذ تاریخی و
سیره و
اخبار از نوشته
های محمد بن سائب کلبی و فرزندش
هشام و محمد بن عمر واقدی و دیگران، و در نقل مطالب نحوی از آثار
علی بن حمزه کسائی، یحیی بن زیاد فراء، ابوالحسن اخفش و ابوعلی قُطْرُب بهره برده است.
به رغم استفاده طبری از حجم عظیمی از آثار مکتوب
دوران خود، از برخی کتب
تفسیری رایج در آن روزگار، مانند
تفسیر حسن بصری و
تفسیر کلبی از آن رو که دربر دارنده اندیشههایی شیعی و اعتزالی بودهاند و نیز از
تفسیر فریابی، از آن رو که احتمالاً به سبب بعد مسافت در دسترس او نبوده، بهره نگرفته است (
که نشان میدهد
ثعلبی و
ابنابیحاتم از این منابع استفاده میکردهاند). همچنین سلسله سند روایات بهکار رفته نشان میدهد که او کمتر از سراسر یک اثر به عنوان منبع خود بهره برده است
و گونه
های ویژهای از روایات را نیز مانند روایات قصاص که ماهیتی عامهپسند دارند و همین روایت راویان غیر مشهور را ذکر نکرده است.
تفسیر طبری محل توجه عالمان پس از وی قرار گرفته است. ابن ندیم
آن را کتابی خوانده که بهتر از آن نگاشته نشده است. ظاهراً یحیی بن عدی (متوفی ۳۶۳) نیز این کتاب را برای فروش به حکام ایالت، دوبار
استنساخ کرده است.
به گفته ابوحامد احمد اسفراینیِ فقیه، اگر کسی برای دستیابی به این
تفسیر تا چین سفر کند، کار چندان بزرگی نکرده است.
با آنکه طبری از
حنبلیان بغداد مصیبتها کشیده،
به نظر
ابن تیمیه حنبلی مسلک،
تفسیر وی را باید از صحیحترین
تفاسیر دانست، زیرا گفتار پیشینیان را با
اسانید صحیح ذکر میکند، در تفسیرش بدعتی وجود ندارد و از
راویان متهم به
کذب نقل روایت نمیکند.
سیوطی در
طبقات المفسرین،
طبری را سرآمد همه
مفسران میداند و مینویسد که
تفسیر قرآن طبری ارجمندترین
تفسیر است و چنانکه قاطبه علما گفتهاند، مانند آن تألیف نشده است؛ زیرا طبری روایت و درایت را توأماً فراهم آورده و در این عرصه کسی پیش از او و پس از او با وی برابری نکرده است. گولد تسیهر،
تفسیر طبری را دائرة المعارفی از
تفاسیر مأثور خوانده است؛
تفسیری که نه فقط حاوی ثبت روایات
تفسیری، بلکه مشتمل بر
نقد و ارزیابی و ترجیح اقوال نیز هست.
تفسیر طبری تأثیر فراوانی بر
مفسران بعد از خود نهاده و غالب
مفسران در
تفسیر آیات به نظر طبری اشاره کردهاند؛ برای نمونه
مفسرانی چون
علی بن احمد واحدی متوفی ۴۶۸؛ جوده محمدمهدی،
شیخ طوسی متوفی ۴۶۰؛ جعفر،
ابوبکر محمد بن عبدالله بن عربی مالکی (متوفی ۵۴۳)،
عبدالحق بن غالب بن عطیه (متوفی ۵۴۶)،
محمد بن احمد قرطبی (متوفی ۶۷۱) و محمد بن جزی کلبی متوفی ۷۴۱؛ مشینی،
را میتوان نام برد که مکرراً به آرای طبری اشاره کردهاند.
در
تفسیر التبیان شیخ طوسی در موارد متعددی نام
ابوجعفر محمد بن جریر طبری، به دلیل خطای کاتبان، به ابوجعفر محمد بن علی تغییر پیدا کرده که این اشتباهات از طریق
تفسیر وی به دیگر
تفاسیر شیعه چون
مجمع البیان راه یافته است.
عالمان اندلسی نیز به
تفسیر طبری توجه جدّی داشتهاند. این را میتوان از تلخیص این
تفسیر به توسط
مفسران اندلسی دریافت؛ کسانی چون احمد بن عبدالله قرطبی (متوفی ۳۳۳) و محمد بن احمد نحوی مشهور به ابن اللجاش متوفی ۴۹۰؛ گنونی
از این تلخیصها ظاهراً هیچ نسخه خطیای باقی نمانده است.
اگر چه
تفسیر طبری از ذکر
فضائل اهلبیت پیامبر خالی نیست (از باب نمونه ذیل
سوره آلعمران، آیه ۶۱،
سوره مائده، آیه ۵۵،
سوره ضحی، آیه ۵
و
سوره احزاب، آیه ۳۳
). در موارد متعدد، به شأن نزول آیاتِ مرتبط با
اهلبیت، به رغم تصریح به آنها در منابع دیگر، اشارهای نشده است.
مهمتر از همه، عدم تصریح یا اشاره به ماجرای
غدیرخم، ذیل آیه ۶۷
سوره مائده است، درحالیکه وی در کتابی جداگانه روایات فراوانی در این باب گرد آورده است.
در ذیل آیه ۳ سوره مائده
نیز نزول آن را در آخرین
حج پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، در
روز عرفه دانسته و حتی قول به نزول آن در هجدهم
ذیحجه را نیاورده است. این در حالی است که وی دو روایت دالّ بر
وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، هشتاد و یک روز بعد از نزول این آیه، نقل کرده که با توجه به تاریخ وفات پیامبر در ۲ یا ۱۲
ربیعالاول به روایت
اهلسنت و ۲۸
صفر به روایت
شیعه ناسازگار است. طبری روایات اندکی نیز به نقل از اهلبیت آورده است. از جمله، خبری است به نقل از
امام باقر (علیهالسلام) در شأن نزول
آیه برائت،
که طبق آن به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
وحی میشود که آیه را باید خود او یا یک تن از
تبار او
ابلاغ کند و از اینرو
علی (علیهالسلام) مأمور ابلاغ آیه میشود.
تفسیر طبری پس از نگارش در محافل علمی آن روزگار شهرت و محبوبیتی چشمگیر یافت. گزارش
ابن ندیم از استنساخ دو نسخه از این
تفسیر توسط یحیی بن عدی (د ۳۶۳ق/۹۷۴م) در فاصلهای کوتاه پس از نگارش آن برای فروش در دیگر سرزمین
های اسلامی تأییدی بر این سخن است.
شهرت و تداول جامع البیان در سده
های بعد و در دیگر نقاط
جهان اسلام نیز ادامه یافت. اشارات منابع گوناگون در سده
های مختلف به برتری این اثر،
و گزارش
های گاه اغراقآمیز آنها درباره آن،
در کنار خلاصههایی که در سده
های بعد از این کتاب در بوم
های گوناگون جهان اسلام صورت گرفته است (ادامه مقاله)، به خوبی این موضوع را روشن میکند.
شاخصترین علت برجستگی
تفسیر طبری در میان
تفاسیر نگاشته شده در
دوره
های مختلف
تاریخ تفسیر، بهخصوص
دوره کلاسیک آن بود که این اثر به رغم آنکه دائرةالمعارفی از روایات
تفسیری بود، که از همین رو غالباً در صف
تفاسیر روایی به آن پرداخته میشود،
با پرداخت به نقد روایات موجب گشت تا
دوره نگارش
تفاسیر محض به پایان برسد.
همین مسئله و نیز حجم عظیمی از روایتی
تفسیری که طبری گردآوری کرده بود، موجب گشت تا جامعالبیان از نظر مضمون منبعی پرمایه، و از نظر روش الگویی مناسب برای غالب آثار مهم
تفسیری پس از خود همانند احکام القرآن
ابن عربی،
الجواهر الحسان ثعالبی،
التبیان طوسی،
المحرر الوجیز ابن عطیه اندلسی (د ۵۴۶ق)،،
تفاسیر کلبی (د ۷۴۱ق)،
قرطبی (د ۶۷۱ق)،
ابوحیان (د ۷۴۵ق)،
واحدی (د ۴۶۸ق)،
ابوالفتوح رازی،
ابن کثیر (د ۷۷۴ق)،
و سیوطـی (د ۹۱۱ق)،
و نیز آثاری غیر
تفسیری همانند مقدمه
ابن تیمیه و المتوکلی سیوطی
گردد.
افزون بر این از علل اهمیت و شهرت این اثر نزد دانشمندان اسلامی سده
های مختلف این موارد را میتوان برشمرد:
۱.
تفسیر طبری با نقل حدود ۴۰۰، ۳۸ روایت مختلف،
گزارشی لحظه به لحظه از رویدادهای
تفسیری پیش از خود را ارائه داده است. در واقع این اثر با جای دادن بسیاری از آثار مفقود در تار و پود خود، منبع مناسبی برای بازسازی آنها و یا دستکم اظهار نظر درباره آنها ست.
۲. از آنجا که مؤلف ضمن بهرهگیری از رشته
های گوناگون علم، از جمله برخی علوم قرآنی، به طرح دیدگاه دانشمندان آن علوم در عصر خویش میپردازد، کتاب او منبعی پرارزش برای آگاهی از وضعیت آن علوم در آن روزگار و نیز شناخت جریانات فکری آن
دوران به شمار میآید.
طبری در
تفسیر برخی آیات مربوط به
قصص قرآنی از برخی
روایات اسرائیلی بدون نقد و بررسی آنها بهره میبرد
که به این علت بر او خرده گرفته
و گاه او را متهم به «جنون» حدیثگویی ذیل هر آیه کردهاند.
هر چند که باید گفت استفاده از روایات اسرائیلی در آن روزگار امری رایج بوده است و از این قبیل روایات را در دیگر متون
تفسیری و حدیثی نیز میتوان یافت.
نکته شگفتآور آن است که ذیل برخی از آیات مربوط به قصص قرآنی که انتظار میرود به ذکر قصص قرآنی روی آورد، امتناع کرده، و علم به تفصیلات داستان را بیفایده دانسته است.
در پیجویی علت این برخورد دو گانه باید گفت که او احتمالاً از اینگونه روایات نه در جهت
تفسیر آیات، بلکه به عنوان کمکی بر اشارات و نکاتی تاریخی که در تفسیرش آورده، بهره گرفته است. از آن رو که به هر تقدیر اینگونه روایات در عمق خود حامل میزانی از واقعیات نیز هستند. در واقع استفاده از روایات اسرائیلی نزد طبری کاربرد
شعر جاهلی در بیان معنای یک
واژه قرآنی را داشته، و فقط در جهت تأیید مضمون آیه بهکار میرفته است.
وجود اسرائیلیات در
تفسیر طبری، چنانکه گفته شد، انتقادهایی را برانگیخته است.
شیخ محمد عبده، طبری را به جنون حدیثی متهم کرده؛ زیرا هر حدیثی را، اگر چه ناسازگار با
عقل،
نقل کرده است. عبده در ذیل آیه بشارت ولادت
یحیی به
حضرت زکریا با اشاره به مطلب طبری میگوید که اگر کسی فقط همین روایت را نقل کند که زکریا
وحی ملائکه را با
ندای شیطانی اشتباه گرفت، در جرح او کافی است.
آمال محمد عبدالرحمان ربیع برخی از اسرائیلیات
تفسیر طبری را با نقل
های مشابه در منابع عبری، در کتاب الإسرائیلیات فی تفسیرالطبری (قاهره ۱۴۲۲) بررسی و تطبیق کرده است.
شیخ طوسی نیز در مقدمه
التبیان به افراط طبری در تفصیل مطالب اشاره کرده و آن را نقص کار او دانسته است.
طبری با وجود اینکه در ذکر
اسناد و
روات احادیث دقت میکند،
غالباً به
صحت و نقد سند اعتنایی ندارد؛ از اینرو، احادیث ضعیفالسند در
تفسیر وی فراوان دیده میشود.
نمونههایی از اسرائیلیات را که با
عصمت انبیا منافات دارد، میتوان ذیل آیه ۳۷
سوره احزاب،
آیات ۲۱ تا ۲۵
سوره صو آیه ۲۴
سوره یوسفمشاهده کرد. (محمد عبدالسلام ابوالنیل در کتاب الطبری
المفسر مذهبه فی
التفسیر مقارنة بین
تفسیره و اعمال الآخرین
و محمدبکر اسماعیل در کتاب ابن جریرالطبری و منهجه فی
التفسیر در ذیل آیات گذشته اقوال طبری را نقد کردهاند).
از آنجا که باور مؤلف بریک مذهب کلامی و فقهی خاص موجب شده است تا بسیاری از روایات
تفسیری موجود در آن
دوران را تصفیه کند، به ذکر روایات
تفسیری و طرح دیدگاه
های فقهی مذاهبی چون
امامیه نپرداخته است. او ذیل آیاتی که طبق باور امامیه در شأن
ائمه (علیهمالسلام) نازل شدهاند، یا روایت شأن نزول را ذکر نکرده، و یا آن را جایز به حمل بر معنی عام دانسته است
اگر هم ضمن
تفسیر آیهای به ذکر فضائل ائمه (علیهالسلام) بپردازد، موضع
اهل سنت را درباره آن
فضیلت دنبال میکند.
البته باید گفت که مقایسه دیدگاه
های طبری درباره برخی مسائل مورد اختلاف مذهب خود با امامیه، در دو کتاب
تفسیر و
تاریخ، مثلا دیدگاه او درباره مسآله غرانیق
و همچنین بهره جستن از روایات برخی
تفاسیر شیعی و معتزلی، مانند
تفسیر حسن بصری و
تفسیر کلبی در تاریخ خود که درنگارش تفسیرش به آنها وقعی ننهاده است،
نشان از تحول فکری او در گرایش به دیدگاه
های شیعی و گروه
های عقلگرا پس از نگارش این اثر دارد.
او همچنین در این کتاب، میان فضائل قوم ایرانی و آنچه «رذائل مجوسیت» میشمارد، تفاوت مینهد و در این راستا روایاتی را که در تمجید از قوم ایرانی و
سلمان فارسی از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل شده است، به مناسبتهایی ذکر میکند.
جایگاه ویژه
تفسیر طبری در
فرهنگ اسلامی و نیز نزد خاورشناسان موجب شده است تا کارهای گوناگونی درباره آن صورت گیرد. در یک دستهبندی کلی میتوان این کوششها را معرفی نمود:
۱. کتابی مشهور به
ترجمه تفسیر طبری به
زبان فارسی، که توسط جمعی از علمای ماوراءالنهر، در زمان
سلطنت نوح بن منصور سامانی (۳۵۰-۳۶۶ق/۹۶۱-۹۷۷م) و به فرمان او فراهم شده است.
این کتاب به تصحیح حبیب یغمایی به چاپ رسیده است (تهران، ۱۳۳۹ش) ولی نادرستی انتساب آن به طبری اثبات شده است.
۲. ترجمهای از خلاصه این اثر به زبان انگلیسی به قلم جان کوپر انتشار یافته (تنها دو جلد) که
سلسله سند را نیاورده، و تنها به ذکر نام اولین
راوی بسنده کرده است. نیز گفتنی است که از میان احادیث مشابه تنها یکی را آورده است.
۳. ترجمهای از مختصر این اثر به زبان فرانسه به قلم پیر گوده که از زمان آغاز ترجمه در۱۹۸۳م تاکنون تنها ۳ جلد از آن به چاپ رسیده است (قم، ۱۳۷۱ش).
۴. ترجمهای از تمام مباحث مؤلف ذیل آیه ۷۹
سوره اسراء توسط روزنتال به زبان انگلیسی صورت گرفته است.
۵. ترجمهای به زبان ترکی که نسخهای از آن در کتابخانه ایاصوفیه وجود دارد.
۶. از این اثر ترجمهای نیز به زبان لاتین صورت گرفته است.
۷. بخشهایی از
تفسیر طبری به قلم
محمدباقر خالصی به فارسی برگردانده شده است.
بهگزارش ابن ندیم، پس از نگارش این کتاب، در سده ۴ق عدهای به
تلخیص آن پرداختند. اما او از میان آنها تنها از ابوبکر ابن اخشید (د۳۲۶ق/۹۳۸م) نام میبرد
۲. خلاصه ابن صمادح تجیبی (د ۴۱۹ق/۱۰۲۸م) در دو جلد که تنها
تفسیر آیات غریب را آورده است (چ مصر، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۱م).
۳. خلاصهای به قلم صالح احمدرضا و محمدعلی صابونی در دو جلد که اسانید روایات، اشعار جاهلی، اسباب النزول و مباحث فقهی و
قرائت را نیاورده است، صالح صبحی، مباحث فی علوم القرآن، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م (چ بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م).
۴- ۵. دو خلاصه از ابوعبدالله لخمی نحوی، معروف به ابن لجاش (د ۴۹۰ق/ ۱۰۹۷م) و ابوبکر احمد بن عبدالله قرطبی (د ۳۳۳ق/۹۴۵م) که امـروزه دردست نیستند.
۶- ۷. خلاصه
های مترجم ازکوپر و گوده که در قسمت ترجمهها به آنها اشاره شد.
این اثر نخستینبار در ۱۳۲۱ق/۱۹۰۳م در قاهره به چاپ رسید و تاکنون در اندازه
های مختلف، اغلب ۱۵ یا ۳۰ جلدی، منتشر شده است. مشهورترین و معتبرترین چاپ این اثر به تصحیح و تعلیق محمود محمد شاکر در قاهره (۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م) صورت گرفته است که تنها تا آیه ۲۶
سوره ابراهیم را شامل میشود.
دارالکتب العلمیه در دوازده جلد متن کل
تفسیر را چاپ کرده و در تکمله این چاپ، احمداسماعیل شکوکانی فهرست احادیث
تفسیر را استخراج کرده است (بیروت ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹). این چاپ ظاهراً افست از روی یکی از بهترین چاپ
های کامل
تفسیر طبری است که مصطفی سقا و دیگران در قاهره از ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۷ منتشر کردهاند. محمدحسن اسماعیل آرای فقهی طبری در
تفسیر را با عنوان الاحکام الفقهیة للامام الطبری بر اساس تبویب رایج فقهی استخراج و در ۱۴۲۰/۲۰۰۰ در
بیروت چاپ کرده است.
افزون بر آنچه یاد شد، به این آثار نیز میتوان اشاره کرد:
۱. استخراج آیات و احادیث این اثر توسط محمد فؤاد عبدالباقی که در قاهره (۱۳۷۸ق/۱۹۵۸م) به چاپ رسیده است.
۲. تهیه فهرستی مفصل به صورت یک معجم المفهرس از سوی هاوس لایتر در استراسبورگ (۱۹۲۱م) منتشر شده است.
۳. تحلیلی مفصل از روایاتی که طبری در دو کتاب تاریخ و
تفسیر بهکار برده است، توسط هریس بیرکلند در کتاب «هدایت خدا: مطالعاتی درباره اسلام سده
های نخستین».
۴. هورست نیز در رساله خود با عنوان «ثقات
تفسیر طبری: نوشتاری درباره شناخت
روایات تفسیری در اسلام»، به بررسی گسترده روایات
تفسیر طبری پرداخته است.
۵. کلود ژیلیو مستشرق فرانسوی نیز طی ۳ رساله با عنوان
های «پایگیری و کارکرد روایات
تفسیری در
تفسیر طبری در پرتو آیات ۱ تا ۴۰ سوره بقره»، «نمودهای تصور مشترک اسلامی در
تفسیر طبری» و «
تفسیر، کلام و زبان در اسلام:
تفسیر طبری»، (همین مقاله) و نیز ۴ مقاله با عنوان
های «جریان
تفسیری از طبری تا رازی»، «بررسی آثار طبری»، «مقدمات
تفسیر قرآن» و «بررسی متون کهن منتشر شده در مصر» (در ۴ بخش)، به بررسی گسترده این اثر پرداخته است؛
۶. برخی کوششها، مانند بازسازی دستهای مفاهیم دینی و یا بررسی اعتبار روایات یک
مفسر، بر مبنای داده
های تفسیر طبری بودهانـد. از جمله مـیتوان این کوششها را نام برد: «
تفسیر طبری از واژه قرآنی الکتاب»، اثر هربرت برگ؛ «مسیحیت در
تفسیر طبری»، اثر ای. شریف؛ «
تفسیر طبری از آیه ۶۲
سوره بقره و مسئله رستگاری غیرمسلمانان»، اثر خلیل سمیر؛ «زبان و قرآن از دیدگاه طبری»، «
تفسیر و معناشناسی ساختاری در
تفسیر طبری و اسطوره روایت و تاریخ رستگاری»، اثر ژیلیو؛ بررسی داستان بتشکنی
ابراهیم (علیهالسلام) از
سوره انبیاء اثـر کالدر (همین مقالـه)؛ «بررسی تحلیلی
تفسیر طبری از مفهوم فرهنگی و نمادین فتنه»، از عبدالقادر تیوب
«بررسی مسئله
حروف مقطعه و داستان
های اصحاب اخدود و
قوم عاد»، از اتو لوث
بررسی دیـدگاه طبری دربـاره مسائل
معرفت الله،
وحی،
رسالت و
امامت از
جوادی آملی بررسی مسئله آغاز وحی و
بعثت از دیدگاه طبری اثر
علی دوانی.
۷. بازسازی متون کهن
تفسیری با بهرهگیری از
تفسیر طبری، یکی از فعالیت
های قرآن پژوهان است. از این دسته تحقیقات میتوان به بازسازی
تفسیر محمد بن اسحاق به کوشش محمد عبدالله ابوصعیلیک (بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶)،
تفسیر سعید بن جبیر به کوشش جواد ترندک (تهران ۱۳۷۸ ش)،
تفسیر الحسن البصری به کوشش محمد عبدالرحیم (قاهره ۱۹۹۲) و صحیفة علی بن ابی طلحة به کوشش راشد عبدالمنعم رجال (قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱) اشاره کرد.
عبدالعزیز بن محمد بن اسحاق طبری، که قبل از ۳۱۰ زنده بوده و مدتی نزد طبری استماع
تفسیر کرده،
نسخهای از
تفسیر او را در
بغداد دیده است. یاقوت حموی جزئی از
تفسیر طبری را به خط عبدالله بن احمد فَرغانی (متوفی ۳۶۲)، مؤلف تکملهای بر تاریخ طبری، یافته است.
نسخه
های خطی پرشماری نیز از این اثر در کتابخانه
های مختلف دنیا وجود دارد، بهویژه در کتابخانه
های ترکیه، همچون ایاصوفیه و نورعثمانیه، موجود است، سزگین
فهرست کامل آنها را آورده است.
(۱) آذرنوش، آذرتاش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲) آلوسی، زکی فهمی و احمد شوقی، الطبری نحوی من خلال
تفسیره، بغداد، ۲۰۰۲م.
(۳) ابن تیمیه، احمد، مقدمة فی اصول
التفسیر، به کوشش عدنان زرزور، کویت/ بیروت، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۴) ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م.
(۵) ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان.
(۶) ابن عربی، محمد، احکام القرآن، به کوشش علیمحمدبجاوی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۷) ابن کثیر، اسماعیل بن عمر،
تفسیر القرآن العظیم، به کوشش محمدابراهیم بنا و دیگران، استانبول، ۱۹۸۴م.
(۸) ابن ندیم، محمد، الفهرست.
(۹) ابوطبره، هدی جاسم محمد، المنهج الاثری فی
تفسیر القرآن الکریم، قم، ۱۳۷۲ش.
(۱۰) ابونیل، محمدعبدالسلام، الطبری
المفسر، مذهبه فی
التفسیر، الامام طبری، ج ۲، انتشارات ایسیسکو، ۱۹۹۲م.
(۱۱) استادی، رضا، اهل بیت رسالت در
تفسیر طبری، کیهان اندیشه، تهران، ۱۳۶۸ش، شم ۲۵.
(۱۲) اسماعیل، محمد بکر، ابن جریر الطبری منهجه فی
تفسیر، بیروت، دارالمنار.
(۱۳) بغدادی، سالم صفار، نقد منهج
التفسیر و المفسرین المقارن، دارالهادی، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م.
(۱۴) بکایی، محمدحسن، کتابنامه بزرگ قرآن کریم، تهران، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۸م.
(۱۵) تدین، مهدی، نقش تاریخ در
تفسیر طبری، یادنامه طبری، به کوشش محمد قاسمزاده، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۶) ثعالبی، عبدالرحمان، الجواهر الحسان، به کوشش ابومحمد غماری، بیروت، ۱۴۱۶ق/ ۱۹۹۶م.
(۱۷) ثعلبی، احمد، الکشف و البیان، به کوشش ابومحمد بن عاشور، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۲م.
(۱۸) جعفر، خضیر، الشیخ الطوسی
مفسراً، قم، ۱۳۷۸ش.
(۱۹) جوادی، آملی عبدالله، رسالت قرآن، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲۰) جوینی، مصطفی صاوی، مناهج فی
التفسیـر، اسکندریه.
(۲۱) حاجیخلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون.
(۲۲) حـریری، غـلام احمد، تاریخ
تفسیـر و
مفسریـن، فیصلآباد، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۹م.
(۲۳) حوفی، احمد محمد، الطبری، قاهره، الموسسة المصریة العامة للتألیف و الترجمة و الطباعة.
(۲۴) خرمشاهی، بهاءالدین، ترجمه انگلیسی
تفسیر طبری، گلستان قرآن، تهران، ۱۳۸۰ش، س ۴، شم ۹۲.
(۲۵) خرمشاهی، بهاءالدین، سهم ایرانیان در
تفسیر قرآن، قم، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
(۲۶) خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۲۷) داوودی، محمد، طبقات المفسرین، به کوشش علی محمد عمر، دارالکتب عابدین، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۲۸) درینی، فتحی، الامام الطبری و منهجه العلمی فی
التفسیر، التراث العربی، دمشق، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م، شم ۱۳-۱۴.
(۲۹) دسوقی، محمد، الجانب الفقهی فی
تفسیر الطبری، الامام الطبری، ج۱، انتشارات ایسیسکو، ۱۹۹۲م.
(۳۰) دوانی، علی، آغاز وحی و بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در تاریخ و
تفسیر طبـری، یادنامه طبری، به کوشش محمد قاسمزاده، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۳۱) ذهبی، محمدحسین، الاسرائیلیات فی
التفسیر و الحدیث، دمشق، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۳۲) ذهبی، محمدحسین،
التفسیر و المفسرون، بیروت، ۱۹۶۲م.
(۳۳) رادفر، ابوالقاسم، کتابشناسی طبری، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۳۴) ربیع آمال، محمد عبدالرحمان، الاسرائیلیات فی تفسیرالطبری، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
(۳۵) رشیدرضا، محمد،
تفسیر المنار، قاهره، ۱۳۷۲-۱۳۷۳ق.
(۳۶) زحیلی، محمد، الامام الطبری، دمشق، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م.
(۳۷) زرکشی، محمد، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش محمـدابوالفضل ابراهیم، بیـروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۳۸) زرکلی، خیرالدین، الاعلام.
(۳۹) زیدی، کاصد یاسر، الطبری
المفسر الناقد مع موازنه
بمفسرین معاصرین له، الامام الطبری ج۲، انتشارات ایسیسکو، ۱۹۹۲م.
(۴۰) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۴۱) سورتی، عبدالرحمان طاهر، تعلیقات بر
تفسیـر مجاهد، قطر، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۴۲) سیوطی، جلالالدین، الدرالمنثور، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
(۴۳) سیوطی، جلالالدین، طبقات المفسرین، به کوشش علی محمدعمر، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
(۴۴) سیوطی، جلالالدین، المتوکلی، به کوشش عبدالکریم زبیدی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۴۵) شاکر، محمودمحمد، مقدمه بر
تفسیر الطبری، قاهره، دارالمعارف.
(۴۶) شفیعی، محمد،
مفسران شیعه، شیراز، ۱۳۴۹ش.
(۴۷) صالح، صبحی، مباحث فی علوم القرآن، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۴۸) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، به کوشش هاشم رسولی محلاتی و فضلالله یزدی طباطبایی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۴۹) طبری، محمد بن جریر، اختلاف الفقهاء، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۵۰) طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۵۱) طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، به کوشش محمود محمد شاکر، بیروت ۱۴۲۱ق/ ۲۰۰۱م.
(۵۲) طبیبیان، حمید، آیات احکام در
تفسیر طبری، یادنامه طبری، بهکوشش محمد قاسمزاده، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۵۳) طحان، اسماعیل احمد، ظاهرة نقد القراءات و منهج الطبری فیها، الامام الطبری، ج ۲، انتشارات ایسیسکو، ۱۹۹۲م.
(۵۴) طوسی، محمد، التبیان، بهکوشش احمد حبیب قصیر عاملی، قم، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
(۵۵) داوود عانی، عبدالقهار، دراسات فی
التفسیر و المفسرین، بغداد، ۱۹۸۷م.
(۵۶) عبدالحق، احسان الحق، منهج الامام الطبری فی
تفسیره، الامام الطبری، ج ۲، انتشارات ایسیسکو، ۱۹۹۲م.
(۵۷) عبدالرحیم، محمد، تعلیقات بر
تفسیر الحسن البصری، قاهره، ۱۹۹۲م.
(۵۸) علوی، ابراهیم، طبری و سلفیگری، یادنامه طبری، به کوشش محمدقاسمزاده، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۵۹) علوی، مقدم محمد، مقاله.
(۶۰) نکته
های بلاغی در
تفسیر طبری، یادنامه طبری، به کوشش محمد قاسمزاده، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۶۱) عمر، احمد خطاب، الطبری النحوی الکوفی من خلال
تفسیره، آداب الرافدین، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸م، شم ۹.
(۶۲) عمری، لیلی توفیق،
التفسیر و الشعر الجاهلی، الامام الطبری، ج ۲، انتشارات ایسیسکو، ۱۹۹۲م.
(۶۳) عمیدی، تامر هاشم، تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقه
های اسلامی غیر شیعی، ترجمه محمدصادق عارف، مشهد، ۱۳۷۷ش.
(۶۴) عیاشی، محمد،
تفسیر عیاشی، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
(۶۵) فاضلی، محمد،
تفسیر طبری در نقد و بررسی، یادنامه طبری، طبری، به کوشش محمد قاسمزاده، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۶۶) فتلی، عبدالحسین، ابوجعفر الطبری و منهجه فی القراءات، مجلة المجمع العلمی العراقی، ج۳۴، بغداد، ۱۹۸۳ق/۱۴۰۳م.
(۶۷) کوفی، فرات،
تفسیر، به کوشش محمد کاظم، تهران، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۹م.
(۶۸) الفهرس الشامل للتراث العربی الاسلامی المخطوط، علوم القرآن، مخطوطات
التفسیر، عمان، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۶۹) قفطی، علی، انباه الرواة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
(۷۰) گنونی، عبدالسلام احمد، المدرسة القرآنیة فی المغرب من الفتح الاسلامی الی ابن عطیه، رباط، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۷۱) مالکی، محمد، اصالة المنهج فی
تفسیر الطبری، الامام الطبری، ج ۲، انتشارات ایسیسکو، ۱۹۹۲م.
(۷۲) مالکی، محمد، دراسة الطبری للمعنی من خلال
تفسیره، مغرب، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
(۷۳) مشینی، مصطفی ابراهیم، مدرسة
التفسیر فی الاندلس، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۷۴) معرفت، محمد هادی،
التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، مشهد، ۱۳۸۴ش.
(۷۵) موسوی، محمد حسین، اسباب النزول در
تفسیر طبری، پژوهشهای قرآنی، ۱۳۷۴ش، شم ۱.
(۷۶) محمدمهدی، جوده، الواحدی و منهجه فی
التفسیر، قاهره، ۱۹۷۸م.
(۷۷) میرزا محمد، علیرضا، روش
تفسیر طبری، یادنامه طبری، به کوشش محمد قاسمزاده، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۷۸) یاحقی، محمد جعفر، طبری و ابوالفتوح.
(۷۹) حموی، یاقوت، معجم الادبا.
(۸۰) تیوب، عبدالقادر، بررسی تحلیلی
تفسیر طبری از مفهوم فرهنگی و نمادین فتنه.
(۸۱) آل اسماعیل، نبیل، علم القرائات نشأته أطواره أثره فی العلوم الشرعیة|علم القرائات نشأته، أطواره، أثره فی العلوم الشرعیة، ریاض ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
(۸۲) زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، چاپ احمد شمس الدین، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۸۳) سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، ج ۱، جزء ۱ و ۲، نقله الی العربیة محمود فهمی حجازی، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۸۴) صالحی نجفآبادی، نعمتالله، نقدی سند شناسانه بر احادیث مجمع البیان، فصلنامه پژوهش
های قرآنی، سال ۸، ش ۲۹ـ۳۰ (بهار و تابستان ۱۳۸۱).
(۸۵) احمد صغیر، محمود، القرائات الشاذة و توجیها النحوی، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
(۸۶) طبری، محمد بن جریر، بخش
های بر جای مانده کتاب فضائل علی بن ابی طالب (علیهالسلام) و کتاب الولایة، چاپ رسول جعفریان، قم ۱۳۷۹ ش.
(۸۷) طرابیشی، مطاع، رواة المغازی والسیر عن محمد بن اسحاق، مجلة مجمع اللغة العربیة بدمشق، ج۵۶، ش۳، (رمضان ۱۴۰۱).
(۸۸) عطوان، حسین، القرائات القرآنیة فی بلادالشام، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۸۹) کحّاله، عمررضا، معجم المؤلفين.
(۹۰) گولدتسیهر، ایگناتس، مذاهب
التفسیر الاسلامی، ترجمه عبدالحلیم نجار، قاهره ۱۳۷۴/ ۱۹۵۵.
(۹۱) مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب.
(۹۲) Berg، H، The Development of Exegesis in Early Islam، Richmond، ۲۰۰۰.
(۹۳) Brockett، A، The Value of ĦafŞ and Warsh Transmission for the Textual History of the Qurºān، Approaches to the History of the Interpretation of the Qurºān، ed A Rippin، Oxford، ۱۹۸۸.
(۹۴) Calder، N، Tafsīr from Ŧabari to Ibn Kathīr، Approaches to the Qurºān، ed GRHawting and A A Shareef، London، ۱۹۹۳.
(۹۵) Cooper، J، introd The Commentary on the Qurºān، Oxford ۱۹۸۱.
(۹۶) EI۲.
(۹۷) GAL.
(۹۸) GAS.
(۹۹) Gilliot، Exégèse، langue et théologie en Islam: l'Exégèse coranique de Tabari، Paris، ۱۹۹۰.
(۱۰۰) Gilliot، Traduire ou trahir aŧ-Ŧabarī، Arabica، ۱۹۸۱، vol XXXIV (۱).
(۱۰۱) Goldziher، I، Die Richtungen der islamischen Koranauslegung، Leiden، ۱۹۷۰.
(۱۰۲) Heath، P، Creative Hermeneutics، Arabica، ۱۹۸۹، vol XXXVI (۱).
(۱۰۳) Horst، H، Zur Überlieferung im Korankommentar aŧ-Ŧabarīs، ZDMG، ۱۹۵۳، vol CIII.
(۱۰۴) Leemhuis، F، Origins and Early Development of the Tafsīr Tradition، Approaches to the History of the Interpretation of the Qur'ān، ed A Rippin، Oxford، ۱۹۸۸.
(۱۰۵) Loth، O، Ŧabari`s Korancommentar، ZDMG، ۱۸۸۱، vol XXXV.
(۱۰۶) McAuliffe، J D، Quranic Hermeneutics: The Views of at-Tabari and Ibn Kathir، Approaches to the History of the Interpretation of the Qurºān، ed A Rippin، Oxford، ۱۹۸۸.
(۱۰۷) Nöldeke، Th، Geschichte des Qorans، ed F Schwally، ۱۹۶۱.
(۱۰۸) Rippin، A، The Function of Asbāb al-Nuzūl in Qurºānic Exegisis، Bulletin of the School of Oriental and African Studies، London، ۱۹۸۸، vol LI (۱).
(۱۰۹) Rippin، Review of Exégèse، langue et théologie en Islam، Journal of Semitic Studies، ۱۹۹۱، vol XXXVI.
(۱۱۰) Rippin، Tafsir، EI۲، ۱۹۹۸، vol X.
(۱۱۱) Rosenthal، F، The History of al-Ŧabarī، ed E Yarshater، New York، ۱۹۸۹.
(۱۱۲) Schacht، J، The Origins of Mohammadan Jurisprudence، Oxford، ۱۹۵۰.
(۱۱۳) Steinschneider، M، Die Parva Naturalia des Aristoteles bei Arabern، ZDMG، ۱۸۸۳، vol XXXVII.
(۱۱۴) Tayob، A، An Analytical Survey of al-Tabari’s Exegesis of the Cultural and Symbolic Construct of Fitna، Approaches to the Qurºān، ed G R Hawting and A A Shareef، London، ۱۹۹۳.
(۱۱۵) Wansbrough، J، Quranic Studies: Sources and Methods of Scriptural Interpretation، Oxford، ۱۹۷۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر طبری»، شماره۳۷۱۲. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر طبری»، شماره۶۰۱۸.