تفسیر باطنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر باطنی، گرایشی در
تفسیر قرآن جهت کشف
و تبیین معانی
و معارف باطنی آن میباشد.
باطن در لغت به معنای پنهان در برابر ظاهر
و آشکار است.
منظور از باطن
قرآن کریم معانی
و معارف
و مصادیقیاند که آیات کریمه بر آن ها دلالت پنهان دارند، در مقابل ظاهر•
قرآن، معارف
و احکامیاند که آیات بر آن دلالت آشکار دارند؛
به بیان دیگر معارف
و احکام قرآنی دو قسم اند: ۱. معارف
و احکامی که آیات کریمه
قرآن بر مبنای قواعد
ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره بر آن ها دلالت دارند که به آن ظاهر
قرآن میگویند. ۲. معارفی که دلالت آیات بر آن ها برای همگان آشکار نیست
و به معارف باطن
قرآن موسوم اند.
با وجود آنکه در اصل وجود باطن برای
قرآن هیچ گونه اختلافی نیست
و روایات فریقین بر آن دلالت دارند
درباره مقصود از باطن
قرآن آرای گوناگونی وجود دارند.
بر اساس روایات فراوان، همه
قرآن باطن دارد
و باطن آن معانی
و مصادیقیاند که دلالت
و انطباق آیات بر آن ها آشکار نیست.
باطن مراتبی دارد؛ مراتب آن در سطح دلالت هاى عرفى بوده، براى توده مفسران با تلاش علمى مناسب فهم پذير است ، ولی برخی مراتب آن از دلالت های عرفی آیات فراترند
و جز رازدانان بهره مند از
علوم الهی کسی توان فهم آن ها را ندارد.
برخی عنوان تفسیر باطنی را بر
تفسیر صوفی و عرفانی نیز اطلاق کرده اند.
برخی نیز آن را زیر مجموعه
تفسیر اشاری دانسته اند.
(تفسیر عرفانی)
به هر روی تفاسیری با رویکرد باطنی در میان
شیعه اثنی عشری ،
باطنیه (
اسماعیلیه )
و عارفان و صوفیان فراهم آمده است که با هم متفاوت اند؛
از نظر
شیعه امامیه ، مقاصد
قرآن صرفاً در معانی ظاهری الفاظ خلاصه نمیشوند، بلکه مقاصدی عمیقتر در ورای ظاهر الفاظ نهفتهاند
و باطن
قرآن هیچ گاه ظاهر آن را باطل نمیکند، بلکه به منزله روحی است که جسم خود را حیات میبخشد.
افزون بر اینکه تفسیر باطن
قرآن شرایط
و ضوابط خاص خود را دارد.
به باور
علامه طباطبایی باید میان معنای ظاهری
و باطنی آیه ربط طولی
و دلالت مطابقی باشد.
در
روایات تفسیری و تعابیر دانشمندان
به معانی باطن
قرآن تأویل نیز گفته شده است.
در دیدگاه تفسیر باطنی اسماعیلی، از دلالت آیات به گونه رأی محور یاد میشود. از نظر آنان، مبنای
تفسیر ، رأی
و نظر مفسرانشان است. این گروه از آیات
قرآنی برای تأیید آرای خویش بهره میگیرند؛ برای مثال،
ناصر خسرو واژه «
قرآن» را در قالب نظام فکری اسماعیلی تأویل کرده
و از رهگذر آن ۴ حرف این واژه را (که از نظر او قرین یکدیگرند) به مقولاتی مانند ناطق، اساس، جد
و نفس (اصول فکری اسماعیلی
معطوف دانسته است.
صوفیان نیز با وجود باور به ظاهر
قرآن، با جهت گیری خاص در تفسیر، از نگرشی باطنی برخوردار بوده اند؛ نهایت اینکه وجه غالب مواجهه آن ها واعظانه
وتر بیتی بوده است البته در کنار باطن
قرآن به ظاهر نیز باور دارند.
(تفسیر عرفانی)
مقصود از تفسیر باطنی در این مقاله همان روش تفسیر باطنی
فرقه اسماعیلیه است که به سبب باطنگراییافراطی آنان، عنوان تفسیر باطنی بیشتر بر آثار
و اندیشه های آنان اطلاق شده است.
این گروه از شیعه از آن جهت که
امامت اسماعیل، فرزند
امام صادق (علیهالسلام) را باور دارند به
اسماعیلیه موسوم اند.
آنان بر این پندارند که امام صادق (علیهالسلام) در زمان حیات خود، به امامت او اشاره کرده
و شیعه را به سویش رهنمون گشته
و دستور پیروی از وی را داده است.
این فرقه به نام های دیگری نیز همچون
باطنیه و تعلیمیه شناخته شده اند.
ریشه اصلی تفسیر باطنی را باید نزد
غالیان شیعه
بین النهرین در قرن دوم به ویژه گروه های
مغیریه ،
منصوریه و خطّابیه جست
و جو کرد؛
مغیرة بن سعید (مقتول در ۱۱۹ ق.) ظاهراً نخستین
مسلمانی است که برای حروف الفبا معانی رمزی قائل بوده
و نیز برخی آیات
قرآن کریم را تأویل میکرده است.
ابومنصور عجلی (م. ۱۲۴ ق.) رهبر غالیان منصوریه نیز
قرآن مجید را تأویل میکرد، چنان که «سماء» را
تمثیلی از
آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
و امامان (علیهمالسلام)
و «ارض» را تمثیلی از پیروان آنها
و با انکار
بهشت و دوزخ آن ها را نام دو شخص دانسته است؛ همچنین
واجبات و محرمات را به کسانی که دوستی
و دشمنی با آن ها واجب است تأویل برده است.
بعداً تأویل آیات
قرآن نزد پیروان ابوالخطاب (مقتول در ۱۳۸ ق.) بنیانگذار
فرقه خطابیه رواج بیشتری یافت.
در واقع وی نخستین کسی است که در میان مسلمانان نهضتی با خصوصیت باطنی تأسیس کرد. احتمالا جهات مختلف تأویل از این
فرقه ـ که گفته شده به فرقه های اسماعیلی بسیار نزدیک بودند ـ به نهضت اسماعیلیه نفوذ کرد، حتی برخی محققان، خطّابیه را از بنیانگذاران اسماعیلیه میدانند.
از باطنیه کتابی مستقل در تفسیر
قرآن در دست نیست
و کسی از آن ها تفسیر جامعی از
قرآن تدوین نکرده است. به نظر ذهبی شاید سرّش این باشد که نتوانستهاند با عقاید خود در همه
قرآن آیه به آیه پیش روند
و برای یکایک آیات
قرآن طبق عقاید خویش معنای باطنی بیان کنند. آنچه از آن ها در تفسیر
قرآن یافت شده نصوصی پراکنده لابه لای تألیفات دانشمندان آن هاست یا آنچه دیگران از آن ها نقل کرده اند.
روایات مشهور به «ظهر
و بطنِ»
قرآن، گزارش شده در منابع روایی
شیعه و سنّی
زمینه ساز زایش
و بالندگی روش تفسیر باطنی در حوزه فرهنگ اسلامی اند. این روایات از لحاظ تاریخی نخستین بار اندکی پس از نزول آغازین آیات
قرآن از شخص
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) صادر شده است. بعدها عنوان باطن در کلام
صحابه ، تابعان به ویژه
امامان شیعه (علیهمالسلام) در روایات تفسیری
و تأویل آیات
قرآنی به کار رفت، تا حدی که یکی از اسباب اختلاف احادیث تفسیری
معصومان (علیهمالسلام) اراده معنای ظاهر
و باطن از آیه دانسته شده است.
با ظهور فرقه اسماعیلیه در قرن دوم هجری به علل مختلف تاریخی ـ مذهبی
و تفسیر نادرست آنان از روایات ظهر
و بطن، روش شناخت معانی باطنی آیات دچار کاستی شد
و در نهایت این روش تفسیری را به فرقه زدگی مذهبی گرفتار کرد. از آنجا که این گروه در مسیری انحرافی
و آمیخته به
غلوّ و گزافه گویی در حق پیشوایان دینی نمودار شد
و میکوشید تا جریان فکری خود را به مکتب
اهل بیت (علیهمالسلام) منسوب کند، امامان اهل بیت (علیهمالسلام) شیعی به ویژه
امام صادق (علیهالسلام)، به شدت آنان را طرد کردند.
عدم تبیین منطقی روشِ تفسیر باطنی، بایسته ها
و ابزارهای لازم آن توسط اسماعیلیان زمینه ساز اتهامات ناروایی ضد
امامیه بوده است. در دوره معاصر نیز کسانی چون گلدزیهر
ذهبی و ابوزهره با تکرار همان شبهه ها
و نقدها تفسیر
شیعه دوازده امامی را به
حزبگرایی و آمیختگی به
تعصب متهم کردهاند که بخشی از آن از خلط انگاره های اسماعیلی با مبانی تفسیری شیعه دوازده امامی ناشی میشود.
پیش فرض تأویلات اسماعیلیه
و توجیه کننده آن، نظریه مثل
و ممثول
و ظاهر
و باطن داشتن امور تکوینی
و تعمیم آن به امور دینی
و تشریعی است. آنان با توجه به این نظریه تأویل را به همه امور دینی تعمیم داده
حتی پدیدههایی مانند
بول ،
استنجا و آمیزش جنسی را دارای تأویل
و باطن میدانند. اسماعیلیه هرچند اساس
و امام را
معلم تأویل میدانند
و معتقدند تلاویلاتشان را از آن ها گرفته اند؛ ولی هیچ گاه تأویلات خود را به آنان مستند نکرده اند.
در آثار اسماعیلیه هرچند از امامان اهل بیت (علیهمالسلام) یاد شده است، محور تأویلات آن ها، ناطقان، اساسان، حجج، دعات
و دیگر سلسله مراتب
و حدود
و درجات دینی آنان اند.
از ویژگی های اسماعیلیه تمسک به تأویل در شرح متون اسلامی است که در بیشتر موارد ذوقی
و آمیخته با ادله غیر علمی است. از نظر دانشوران اسماعیلی متون دینی رموز
و اشاراتی به حقایق پنهانی
و اسرار نهانیاند که باید کشف شوند.
آنان در بیان لزوم
و ضرورت تأویل به ارائه شواهدی از کتاب
و سنت پرداخته
و اعتقاد به ظاهر
و باطن داشتن دین را
واجب دانسته اند
به هر روی مهمتر ین ادله این گروه عبارتاند از:
هر ظاهری که به حس درآید مشتمل بر باطنی است که زوج
و قرین آن است، زیرا «شئ» در آیه «ومِن کُلِّ شَیء خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکُم تَذَکَّرون»
شامل همه الفاظ تنزیل نیز میشود
و تنها
خداوند ، یگانه است
و زوج ندارد
و جز او قوام هر چیزی به زوجیت است، بنابراین هر چیزی از جمله
تنزیل ، ظاهر
و باطنی دارد. در
قرآن کریم از ظاهر
و باطن
نعمت و گناه نام برده شده است: «واَسبَغَ عَلَیکُم نِعَمَهُ ظـهِرَةً وباطِنَةً»،
«وذَروا ظـهِرَ الاِثمِ وباطِنَهُ».
برخی آیات
قرآن را به هیچ روی نمیتوان بر ظاهرش حمل کرد. کرمانی ذیل آیه «اِذ یُغَشّیکُمُ النُّعاسَ اَمَنَةً مِنهُ ویُنَزِّلُ عَلَیکُم مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُم بِهِ ویُذهِبَ عَنکُم رِجزَ الشَّیطـنِ ولِیَربِطَ عَلی قُلوبِکُم ویُثَبِّتَ بِهِ الاَقدام»
می نویسد: شکی نیست که پلیدی
و رجز شیطان همان
کفر ،
شک ،
شبهه ،
نفاق ،
جهل ،
گمراهی و نظایر آن هاست
و جای آن دل
و اوهام و نفوس انسان هاست
و عاقلانه نیست که مانند این امور با آب ظاهری که از
آسمان فرو میبارد
و کافر و مؤمن در استفاده از آن یکساناند زایل شوند، بنابراین چاره ای جز تأویل آن نیست
همچنین به نظر اسماعیلیه آیه شریفه «
و اَلَّوِ استَقـموا عَلَی الطَّریقَةِ لاَسقَینـهُم ماءً غَدَقـا»
را نمیتوان بر معنای ظاهریش حمل کرد
و مراد از «الطَّریقَة» پیامبر
و امام بعد از اوست
و مراد از «ماءً غَدَقـا» علم فراوان است، زیرا در آب ظاهری،
مؤمن و فاسق مساویاند
و به اهل استقامت اختصاص ندارد.
قرآن کریم بیانگر آیات آفاقی
و انفسی است: «سَنُریهِم ءایـتِنا فِی الاَفاقِ
و فی اَنفُسِهِم حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم اَنَّهُ الحَقُّ»
و الفاظ
قرآن، مثلهاییاند که
آیات آفاقی و انفسی ممثول آن هستند
از این رو باطنیه الفاظ
قرآن را بر مراتب هستی مانند
عقل اوّل،
نفس کل
و عقول عشره یا مراتب انسانی مانند «ناطق»
و «اساس» حمل میکنند. آن ها بر این باورند که خداوند
دین را بر مثال خلایق آورده است، از این رو از پدیده های هستی بر مسائل دینی استدلال میکنند.
افزن بر آنچه گذشت آیاتی که بر مَثَل بودن بسیاری از آیات
قرآن تأکید دارند مانند
یا بر تأویل داشتن آیات
قرآن دلالت دارند مانند؛
و احادیث بیانگر اشتمال
قرآن بر ظاهر
و باطن از دیگر ادله باطنیه اند.
باطنگرایی افراطی
و بی ضابطه در تأویل متون دینی، از ویژگی های اسماعیلیه در میان فرق اسلامی است.
بررسی آثار آنان به روشنی نشان میدهد که این فرقه از آغاز باطنگرا بوده
و نظام فکری
و آیین آنان بر اصل کلی اعتقاد به باطن آموزه های دینی استوار بوده است.
برخی از فِرَق اسماعیلی در سایه باطنگرایی افراطی خود به گونه ای اصل بیان بودن
قرآن را نادیده انگاشته
و رسیدن به باطن آیات را مستلزم نفی ظاهر آن تلقّی کرده اند. آنان با این رویکرد بهطور کلی از ظاهر احکام
و معارف
قرآن روی برتافتهاند
و ظواهر را رهزن حقایق وحیانی تلقّی کرده، بیان
قرآن را تنها در حق اهل تأویل، آن هم به معنایی خاص
و بیگانه از ظواهر
قرآنی، صحیح دانسته اند.
ترویج این نگرش زمینه ساز انتساب قول به
اباحه مطلق
و نسخ احکام شریعت به آنان بوده که البته اسماعیلیان این ادعا را رد کرده اند
و قطعاً درباره همه آنان هم درست نیست.
از مجموع سخنان
ناصر خسرو برمی آید که او ظاهر
و باطن هر دو را معتبر میدانسته است.
وی تصریح میکند که
دجالِ ظاهریان آن است که باطن را باطل کند
و دجالِ باطنیان آن است که ظاهر را باطل کند.
قاضی نعمان از دیگر دانشمندان اسماعیلیه نیز تصریح میکند که باید به ظاهر
و باطن هر دو پایبند بود
و ظاهر
و باطن را با هم اقامه کرد
و عمل به یکی از آن دو مجزی نیست.
برخی تصریح کردهاند که نظریه پردازان اسماعیلی همگی بر جدا نشدن ظاهر از باطن تصریح کرده اند
با این حال برخی دانشوران اسماعیلی باطن را بر ظاهر مقدم دانسته، رستگاری را در گرو توجه به باطن میدانند.
به هر روی مفاهیم ظاهر
و باطن
و تنزیل
و تأویل از مفاهیم بنیادین
و ساختاری نظام باطنی اسماعیلیان به شمار میآیند.
برتر بودن از ظاهر
و مراد اصلی از آیات
و احکام بودن، دو ویژگی باطن دانسته شده
و همجواری باطن
و ظاهر به سان همجواری روح
و جسم تبیین شده که تنها در صورت اجتماع با همدیگر، فهم آن دو امکانپذیر خواهد بود.
در این نگاه، ناگزیر هر محسوسی ظاهر
و باطنی دارد؛ ظاهرش چیزی است که حواس بر آن واقف میشوند
و باطنش چیزی که علم آن را به دست میآورد.
در نگاه ناصر خسرو هر موجودی یا ظاهر است یا باطن؛ آنچه ظاهر است هرگز پوشیده نشود
و آنچه پوشیده است هرگز آشکار نشود.
اگر چیزهای باطن نبود هیچکس را بر یکدیگر فضل نبود، زیرا چیزهای ظاهر مرخلق را بر یک مرتبه است
هیچ ظاهری نیست جز آنکه پایداریش به باطن آن است
بر همین اساس اطلاق باطنیه به اسماعیلیان در نگاشته های آغازین ملل
و نحل شناسی اسلامی
ترجمان باورمندی شدید آنان به سویه باطنی معارف دینی در کنار سویه ظاهری آن است.
البته عنوان باطنیه بعدها توسعاً
و به خصوص در نوشته های جدلی
و کلامی درباره شخص یا گروهی به کار رفت که معتقد یا متهم به انکار معنای ظاهری آیات، احادیث یا احکام دینی بود
و بر معنای باطنی آن ها تأکید داشت.
سخن قاضی نعمان در این معنا روشن است: هر امر محسوسی دارای ظاهر
و باطنی است که ظاهر آن با حواس درک میشود
و به باطن آن تعلق میگیرد. بدین خاطر هر ظاهر محسوسی شامل باطنی است که زوج
و همراه آن است».
قاضی نعمان در تأکید بر ایمان به ظاهر
و باطن
و عمل به هر دو به ظاهر آیاتی چون «وذروا ظاهِرَ الاثمِ وباطِنَه»
و «اَسبَغَ عَلَیکُم نِعَمَهُ ظاهِرَةً وباطِنَةً»
تمسک کرده است.
برخی از دانشوران اسماعیلی میان ظاهر
و باطن چنین تفاوت گذاشتهاند که ظاهر همان شریعت
و باطن همان حقیقت است
و صاحب شریعت حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
و صاحب حقیقت
علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است، بر همین اساس تبلیغ نیمی از
دین را بر عهده رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
و تبلیغ نیم دیگر را بر عهده
وصی او، علی (علیهالسلام) قرار دادهاند که اساس نامیده میشود. منزلت اساس به سبب آنکه صاحب مقام تأویل است به سان شب
و منزلت رسول را از آن رو که صاحب مقام تنزیل ظاهر است به سان روز گفته اند.
البته تکیه بر تأویل های نامناسب
و ذوقی
و بدون هیچ ضابطه شرعی، عرفی
و لغوی موجب بی اعتنایی به آنان
و حتی
تکفیرشان از سوی برخی فرق اسلامی شده است.
برخی باورهای این فرقه را مجموعه ای از تناقضات
و تعارضات خوانده
و با استناد به نمونههایی بر این رأیاند که همه
فرق ضاله و منحرف همانند
بابیه ،
بهائیه و قادیانیه ، تأویلات مربوط به آیات
قرآن را از اسماعیلیان گرفتهاند تا عقاید باطل
و زشت خود را رواج دهند.
هرچند در صحت این ادعاها تردید هست
و دست کم بخشی از این نسبت ها محصول تعصب
و دشمنی با این گروه است.
از تأویل های نامناسب
و ذوقی
آنان میتوان به تأویل
تین و زیتون در آیه شریفه «والتّینِ والزَّیتون»
به
عقل کل
و نفس
و فقرا
و مساکین در آیه شریفه «اِنَّمَا الصَّدَقـتُ لِلفُقَراءِ والمَسـکینِ»
به ناطقان
و اساسان
و صلات در آیه «اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ ویُقیمونَ الصَّلوة
به
امام حسین و امامان از
ذریه او
اشاره کرد.
در کنار مفاهیم ظاهر
و باطن
و تنزیل، خاص
و عام نیز اصطلاحات پرکاربرد دیگری هستند که در نظام باطنی اسماعیلیان به چشم میخورند
و پیوندی استوار با مفاهیم یاد شده دارند؛
در نگاه اسماعیلیان، افراد بشر دو گروهاند خاص
و عام؛ عام اکثریت غیر اسماعیلی، متشرعان عادی
و پیروان ظاهر دین هستند که تنها میتوانند مفاهیم سطحی، آشکار
و ظاهری مذهب را درک کنند. گروه خاص نیز نخبگانیاند که با پیمودن مراحلی به باطن این مفاهیم دست مییابند. از این گروه خاص در آثار اسماعیلی به «وصی»، «اساس»، «حجت»
و «امام» یاد میشود. درک رموز
و اشارات، وابسته به تعلیم امام است.
فهم اسرار
شریعت ممکن نیست، مگر از طریق
ائمه و انصار ائمه
و دعات
امام .
اساساً محور بنیادین عقاید
و فلسفه اسماعیلیان اخذ
و تعلیم از امامان است
و به همین سبب آنان به «
تعلیمیه » موسوم اند. آنان بر این باورند که اگر کسی معارف را از غیر امام بگیرد همانند
گوسالهپرستان قوم
موسی (علیهالسلام) است.
تأویل آیات
و رسیدن به راز
و رمز آن،
سیمرغی است که شکار هرکس نشود، بلکه وظیفه ای است خطیر که تنها بر عهده امامان
و اوصیای دین است. پیوسته امامت سنگ زیرین تأویلات
و فلسفه آن بوده است، زیرا بر اساس معارف اسماعیلیان این موضوع اساسیترین رکن دین است.
آنان ظاهر
و باطن را میان
رسول و وصی او قسمت کرده
و دعوت به ظاهر را سهم رسول
و دعوت به باطن را سهم وصی وی خوانده اند.
آنان معتقدند همان طور که ظاهر
قرآن،
معجزه رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است، باطن
قرآن معجزه اهل بیت (علیهمالسلام) است.
از نظر کرمانی، متفکر مشهور اسماعیلی، یکی از ادله ضرورت وجود امام نیازمندی
قرآن و احادیث به تأویل است که رسیدن به آن جز از طریق وی ممکن نیست.
با اینکه اسماعیلیان تأویل را کار امام میدانند، در کتاب های آنان هیچ استنادی به سخن امامی دیده نمیشود، مگر اینکه گفته شود دعات، حجج
و حواریان از امام اخذ
و به دیگران منتقل میکردند.
در سه کتاب تأویل دعائم الاسلام اثر قاضی نعمان، وجه دین از ناصر خسرو
و کتاب الکشف اثر
جعفر بن منصورالیمن ، محور تأویلات ارائه شده سلسله مراتب دعات اسماعیلیهاند که متشتت
و غیر همسان مینمایند.
این عدم یکنواختی خود مرهون تدریجی بودن این نظام بوده است؛ گویا تمامی معارف دینی، احکام شریعت
و آیات
قرآن رموز
و اشاراتیاند به دعوت
و سلسله مراتب دعوت دینی
و معانی کلی
و اشخاص معیّنِ مورد قبول آن ها.
با توجه به پیشتازی غلات
و خطابیه در باطنگرایی افراطی به ویژه در تطبیق برخی از مفاهیم دینی بر اشخاص معین
و ارتباط اسماعیلیه با آنان سبب بدبینی برخی به احادیث بیانگر اشتمال
قرآن بر ظاهر
و باطن شده
و مدعی شدهاند که این گونه روایات ساخته
و پرداخته اسماعیلیان
و بی ارزش است.
شایان ذکر است که ادعای انحصار فهم باطن به امامان
و مبلغان اسماعیلی از انگاره های اسماعیلیه بوده است.
آنچه ذهبی تحت عنوان «
الشیعة و موقفهم من تفسیر
القرآن الکریم»
در معرفی تفسیر شیعه
و امامیه اثنی عشریه آورده است غالباً چیزی جز دیدگاه های باطنیه
و فرقه های این مذهب یا تأویلاتی برگرفته از برخی تفاسیر غیر مشهور
و درجه سوم شیعه نیست که غالباً مؤلف آن نیز تصریح میکند تأویلاتی احتمالی
و غیر قطعی است.
منابع
۱) اختیار معرفة الرجال (رجال کشّی) (م ۳۳۰ ق)، الطوسی (م ۴۶۰ ق)، به کوشش میرداماد
و رجائی، قم، آل البیت (علیهمالسلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۰۴ ق؛
۲) اربعة کتب اسماعیلیه، به کوشش اشتروطمان، بغداد، مکتبة المثنی، ۱۲۸۱ ق؛
۳) اساس التأویل، النعمان المغربی (م ۳۶۳ ق)، به کوشش عارف نام، بیروت، دارالثقافه؛
۴) اسماعیلیه، گروه مذاهب اسلامی، قم، مرکز تحقیقات ادیان
و مذاهب، ۱۳۸۱ ش؛
۵) الاسماعیلیه تاریخ
و عقاید، احسان الهی ظهیر، پاکستان، ترجمان السنة، ۱۴۰۶ ق؛
۶) بحارالانوار، المجلسی (م ۱۱۱۰ ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛
۷) البرهان فی تفسیر
القرآن، البحرانی (م ۱۱۰۷ ق)، قم، البعثة، ۱۴۱۵ ق؛
۸) التأویل فی مختلف المذاهب، معرفت، التقریب بین المذاهب، ۱۴۲۷ ق؛
۹) تفسیر العیاشی، العیاشی (م ۳۲۰ ق)، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه؛
۱۰) تفسیر
و مفسران، معرفت، قم، التمهید، ۱۳۷۳ ش؛
۱۱) التفسیر والمفسرون، الذهبی، قاهره، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۹۶ ق؛
۱۲) التفسیر والمفسرون، معرفت، مشهد، الجامعة الرضویة، ۱۴۱۸ ق؛
۱۳) الحرکات الباطنیه، مصطفی غالب، بیروت، دارالاندلس؛
۱۴) خوان الاخوان، ناصر خسرو (م ۴۸۱ ق)، به کوشش قویمی، تهران، کتابخانه بارانی، ۱۳۳۸ ش؛
۱۵) دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ ش؛
۱۶) دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر حداد عادل
و دیگران، تهران، بن یاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۸ ش؛
۱۷) راحة العقل، احمد الکرمانی (م ۴۱۲ ق)، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، دارالاندلس، ۱۹۶۷ م؛
۱۸) روح المعانی، الآلوسی (م ۱۲۷۰ ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
۱۹) روش شناسی تفسیر
قرآن، محمود رجبی
و دیگران، تهران، الهادی، ۱۳۷۹ ش؛
۲۰) روشهای تأویل
قرآن، محمد کاظم شاکر، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۶ ش؛
۲۱) شیعه در اسلام، سید محمد حسین طباطبائی (م ۱۴۰۲ ق)، به کوشش خسرو شاهی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶ ش؛
۲۲) صحیح ابن حبان، علی بن بلبان الفارسی (م ۷۳۹ ق)، به کوشش شعیب الارنوؤط، الرسالة، ۱۴۱۴ ق؛
۲۳) علوم الحدیث (مجله)، تهران، مرکز علوم حدیث؛
۲۴) الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بن طاهر البغدادی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۷ ق؛
۲۵) فرق
الشیعه، النوبختی (م ۳۱۰ ق)، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۴ ق؛
۲۶)
قرآن در اسلام، طباطبایی، (م ۱۴۰۲ ق)، به کوشش خسرو شاهی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶ ش؛
۲۷) الکافی، الکلینی (م ۳۲۹ ق)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛
۲۸) کتاب الکشف، جعفر بن منصور الیمن، به کوشش اشتروطمان، لندن، ۱۹۵۲ م؛
۲۹) گرایشها
و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری، ابوحاتم رازی، تر جمه آقانوری، قم، مرکز تحقیقات ادیان
و مذاهب، ۱۳۸۲ ش؛
۳۰) گرایش های تفسیری در میان مسلمانان، ایگناس گلد زیهر، تر جمه: طباطبایی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۳ ش؛
۳۱) مجمع الزوائد، الهیثمی (م ۸۰۷ ق)، به کوشش العراقی
و ابن حجر، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۲ ق؛
۳۲) مرآة الانوار
و مشکوة الاسرار (مقدمه تفسیر البرهان)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۹ ق؛
۳۳) مسند ابی یعلی، احمد بن علی بن المثنی (م ۳۰۷ ق)، به کوشش حسین سلیم، بیروت، دارالمأمون للتراث؛
۳۴) المصابیح فی اثبات الامامه، احمد الکرمانی (م ۴۱۲ ق)، به کوشش مصطفی غالب، بیروت، دارالمنتظر، ۱۴۱۶ ق؛
۳۵) المصباح المنیر، الفیومی (م ۷۷۰ ق)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق؛
۳۶) معانی الاخبار، الصدوق (م ۳۸۱ ق)، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ ش؛
۳۷) المعجزة الکبری، محمد ابوزهره، قاهره، دارالفکر العربی، ۱۴۱۸ ق؛
۳۸) معجم رجال الحدیث، الخوئی (م ۱۴۱۳ ق)، بیروت، ۱۴۰۹ ق؛
۳۹) معرفت (ماهنامه)، قم، مؤسسه آموزشی
و پژوهشی امام خمینی (قدس سره)؛
۴۰) مفردات، الراغب (م ۴۲۵ ق)، نشر الکتاب، ۱۴۰۴ ق؛
۴۱) مقالات الاسلامیین، علی بن اسماعیل (م ۳۳۰ ق)، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
۴۲) مکاتب تفسیری، علی اکبر بابایی، تهران، سمت، ۱۳۸۱ ش؛
۴۳) الملل والنحل، الشهرستانی (م ۵۴۸ ق)، به کوشش سید کیلانی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۹۵ ق؛
۴۴) المنتخب من کتب ابن تیمیه، علوی بن عبدالقادر السقاف؛
۴۵) منطق تفسیر
قرآن (مبانی
و قواعد تفسیر)، محمد علی رضایی، قم، جامعة المصطفی، ۱۳۸۷ ش؛
۴۶) المواقف فی علم الکلام، عبدالرحمن احمد الایجی (م ۷۵۶ ق)، بیروت، عالم الکتب؛
۴۷) المیزان، الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛
۴۸) وجه دین، ناصر خسرو، تهران، اساطیر، ۱۳۸۲ ش؛
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تفسیر باطنی»، شماره۵۱.