• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تعقّل

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تعقل، به معنای بکاربردن نیرویی است که به واسطه آن خیر و شر و حق و باطل از یکدیگر تشخیص داده می‌شود.



در اینجا مفهوم سه واژه فکر، عقل و تدبر بررسی می‌کنیم.

۱.۱ - فکر

به گفته راغب اصفهانی؛ «فکر»، نیرویی است که «علم» را به سوی «معلوم» می‌برد. و «تفکّر» کوشش و جولان نیروی فکر به اقتضای عقل و خرد است. این نیرو ویژه‌ی انسان است و در حیوان نیست. تفکّر یا‌ اندیشه تنها در چیزی است که ممکن باشد صورتی از آن در خاطر و قلب انسان حاصل شود.
به دیگر سخن؛ حقیقت تفکّر و‌ اندیشیدن مرکب از دو حرکت است: حرکتی به سوی مقدمات هر مطلب، سپس حرکتی از آن مقدمات به سوی نتیجه، مجموعه این دو حرکت که سبب شناخت و معرفت اشیاء است «فکر» نام دارد.

۱.۲ - عقل

«عقل» به نیرویی می‌گویند که آماده‌ی پذیرش علم است. همچنین به علمی که به وسیله آن به دست آید. همچنین «عقال» به معنای طنابی است که بر پای شتر می‌بندند تا حرکت نکند، و «عاقل»؛ یعنی کسی که نفس خود را حبس کند، و نگذارد که هواها به او سرایت نماید.
[۵] فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۵، ص۴۲۵، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
از آن‌جا که نیروی عقل انسان را از کارهای ناهنجار باز می‌دارد، به آن عقل گفته می‌شود. اگر در روایات آمده است: «الْعَقْلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمنُ». .. «ما خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً اکْرَمَ عَلَیْهِ مِنَ الْعَقْلِ»، مراد از آن همان نیروی فهم و درک و معرفت انسانی است؛ به همین جهت ادراکی که انسان دل به آن می‌بندد و چیزی را با آن درک می‌کند، نیز عقل نامیده می‌شود.
علامه طباطبایی (رحمة‌الله‌علیه) می‌گوید: خدای متعال در قرآن، عقل را به نیرویی تعریف کرده که انسان در دینش از آن بهره‌مند شود، و به وسیله آن راه را به سوی حقایق معارف و اعمال صالح پیدا نموده و در پیش گیرد.

۱.۳ - تدبر

«تدبّر» در اصل از ماده «دبر» به معنای پشت سر و عاقبت چیزی است. بنابر این، تدبّر؛ یعنی بررسی نتایج و عواقب و کار می‌باشد. تفاوت آن با «تفکر»، این است که تفکر مربوط به بررسی علل و خصوصیات یک موجود است: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ این داستان‌ها را (برای آن‌ها) بازگو کن، شاید بیندیشند!». اما «تدبر» مربوط به بررسی عواقب و نتایج آن است. لذا تدبر آن است که انسان با توجه به عواقب و نتیجه، در کارها می‌اندیشد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً؛ آیا درباره‌ی قرآن نمی‌اندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن می‌یافتند».


باید به این نکته توجه داشت که حقیقت انسان همان روح، قلب و نفس ناطقه‌ او است و تعبیرات مختلفی؛ مانند روح، قلب و نفس ناطقه، همگی به حقیقت و معنای واحدی اشاره دارند که عبارت است از: بُعد مجرّد انسان. با این تفاوت که وقتی این واژگان با هم و در کنار هم استعمال می‌شوند هر یک به شأن خاصی از بُعد مجرد و حقیقت آدمی اشاره می‌کنند و هنگامی که تک تک به کار برده می‌شوند به همان حقیقت واحد اشاره دارند.
به عنوان نمونه، از آن‌جایی که روح؛ منبع‌ اندیشه، و ادراک در زندگی است، به آن عقل می‌گویند. آدمی با عقل؛ تعقّل، تفکّر و تدبّر می‌کند، اما همه‌ی اینها بر می‌گردد به روح و در اصل از عملکردهای آن است، و استقلال اینها به معنای مقابلیت با روح نیست، بلکه به تناسب وظیفه خویش از شئون روح الهی آدمی است.


۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۸۱، ماده «فکر»، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.    
۲. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۴۲۲، ماده «فکر»، کتابفروشی مرتضوی، تهران، ۱۳۷۵ ش.    
۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۴۱، ماده «عقل»، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.    
۴. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۱، ص۱۵۹، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.    
۵. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۵، ص۴۲۵، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
۶. قرشی، سیدعلی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۲۸، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۷۱ ش.    
۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۷۵، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.    
۸. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۲۶۸، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۶.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۸، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ش.    
۱۱. نساء/سوره۴، آیه۸۲.    



پایگاه اسلام کوئیست، برگرفته از مقاله «تعقل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۳/۲۵.    




جعبه ابزار