تدْرُسُون (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَدْرُسُون (تدریس):
(وَ بِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ)تدرسون در اصل از مادّه «درّس و دِراسَة»، به تعلیماتی گفته میشود که از روی
کتاب و دفتری باشد، تفاوت این کلمه با «تعلیم» از این نظر است که
تعلیم معنی
وسیع و گستردهای دارد بهطوری که هرگونه یاد دادن از طریق
گفتار و
کردار نسبت به افراد باسواد و بیسواد را شامل میشود و نسبت به «تدریس» به
اصطلاح «
اعم» است.
به موردی (مواردی) از کاربرد تَدْرُسُون در
قرآن، اشاره میشود:
(مٰا کٰانَ لِبَشَرٍ اَنْ یُؤْتِیَهُ اللّٰهُ الْکِتٰابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنّٰاسِ کُونُوا عِبٰاداً لِی مِنْ دُونِ اللّٰهِ وَ لٰکِنْ کُونُوا رَبّٰانِیِّینَ بِمٰاکُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتٰابَ وَ بِمٰا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ)«براى هيچ بشرى سزاوار نيست كه
خداوند، كتاب آسمانى و
حکم و
نبوّت به او دهد سپس او به مردم بگويد: «غير از خدا، مرا پرستش كنيد» بلكه سزاوار
مقام او، اين است كه بگويد: اى
مردم به سبب تعليم دادن
کتاب خدا و فرا گرفتن آن،
خداپرست باشيد.»
علامه طباطبایی در
المیزان میفرماید: قرار گرفتن اين
آیات به دنبال آيات مربوط به داستان
عیسی علیهالسلام اين معنا را مىرساند كه گويى اين آيات فصل دوم از
احتجاج و
استدلال بر پاكى ساحت مسيح از عقائد خرافى است كه
اهل کتاب يعنى
نصارا نسبت به او دارند و كانه خواسته است بفرمايد: عيسى آنطور كه شما پنداشتهايد نيست، او نه
رب است و نه خودش
ربوبیت براى خود قائل شده است،دليل اينكه رب نبوده اين است كه او مخلوقى بشرى بود و در
شکم مادر رشد كرد و مادرش او را بزائيد و در
گهواره پرورشش داد، چيزى كه هست مخلوقى معمولى چون ساير افراد
بشر نبود، بلكه خلقتش مانند خلقت
آدم كه نه پدر داشت و نه مادر غير معمولى و از مجرايى غير مجراى علل طبيعى بود، پس مَثَل او مَثَل آدم است، و اما دليل اينكه براى خود دعوى ربوبيت نكرد اين است كه او پيامبرى بود كه كتاب و حكم و نبوتش داده بودند و پيامبرى كه اين چنين باشد شأنش اجل از اين است كه از زىّ
عبودیت و از رسوم
رقیت خارج شود، چگونه ممكن است به مردم بگويد: مرا رب خود بگيريد و
بندگان من باشيد، نه بندگان خدا؟ و يا چگونه ممكن است از پيغمبرى از
پیامبران مقامى را نفى كند كه خدا آن را در
حق وى اثبات كرده باشد، مثلاً خداى تعالى براى
موسی علیهالسلام رسالت را اثبات كرده باشد و عيسى علیهالسلام آن را نفى كند؟ و خلاصه چگونه ممكن است حقى را كه خدا به كسى نداده، عيسى بدهد و حقى را كه خدا به كسى داده، عيسى آن را نفى كند؟!
آیه مورد بحث پاسخ
صریح و
قاطع به افراد و به تمام کسانی است که پیشنهاد
پرستش انبیاء را میکردند، میفرماید: «برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند کتاب آسمانی و حکم و نبوت به او بدهد و سپس او به مردم بگوید غیر از خدا مرا پرستش کنید، بلکه (سزاوار مقام او این است که بگوید) مردمی الهی باشید به آنگونه که کتاب خدا را آموختهاید و درس خواندهاید (و غیر از خدا را پرستش نکنید).
آیه فوق در مقام
نفی مطلق است، یعنی افرادی که
فرستاده از جانب خداوند هستند و بهره وافری از علم و
حکمت به آنها بخشیده شده، هیچگاه از مرحله
بندگی و عبودیت تجاوز نخواهند کرد، همیشه فرستادگان و رهبران الهی بیش از افراد عادی در مقابل خداوند خاضعاند، بنابراین امکان ندارد از جاده بندگی و توحید خارج شوند و مردم را به پرتگاه شرک بکشانند.
در جمله بالا قرآن میفرماید: دعوت انبیاء به پرستش خود برای آنها سزاوار نیست، آنچه برای آنها سزاوار است این است که مردم را در پرتو تعلیم آیات الهی و
تدریس حقایق
دین به صورت دانشمندانی
ربّانی و
الهی در آورند، افرادی که جز خدا نپرستند و جز بهسوی علم و
دانش و
معرفت، دعوت نکنند.
جالب اینکه از جمله مزبور استفاده میشود که هدف
انبیاء تنها
پرورش افراد نبود، بلکه از آن بالاتر،
تربیت معلمان و
مربیان و
رهبران گروه بود، یعنی کسانی را که هرکدام بتوانند
محیط وسیعی را با علم و ایمان و دانش خود روشن سازند.
به همین مناسبت در آیه مورد بحث نخست به مسئله «تعلیم» و سپس به مسئله «تدریس» اشاره شده است.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «تَدْرُسُون»، ج۲، ص۲۵-۲۶.