بیشتر نحویان ومفسرانکلمه «الحمد» را در جمله «الحمدللّه » مبتدا و مرفوع، و «ال» را در الحمد به معنای جنس می دانند که دلالت بر استغراق دارد و بیان می کند که حمد به خدا اختصاص دارد. بعضی «الحمد» را منصوب دانستهاند و جملهای مثل «اَحْمدُاللّهَ» یا شبیه آن را قبل از «الحمد» در تقدیر گرفتهاند.
احادیث متعدد و مشابهی از پیامبر اکرم وامامان شیعه علیهم السلام نقل شده است با این مضمون که هیچ چیز نزد خدا دوست داشتنی تر از گفتن «الحمدللّه» نیست و بدان جهت خداوند خود را با این کلمه ستوده است.
امام خمینی مقام تحمید را مقام توحید افعالیو مقام بازگشت همه ستایشها و ثناها به حقتعالی و نفی آن از غیرحق میداند؛ ازاینجهت در عالم وجود غیر از جمیل مطلق، هیچ جمیل و فاعل جمیلی نیست تا به جمال یا فعلش ستوده شود.
امام خمینی مقام تحمید را پس از مقام ذکر و پیش از مقام تعظیم میداند زیرا پس از اینکه نمازگزار همه موجودات را اسمای الهیو ظل آنها دید، نوبت به تحمید میرسد و اعتراف میکند که همه محامد مختص ذات خداوند است و دیگر موجودات در آن شریک نیستند؛ زیرا کمالی از خود ندارند تا ثنا شوند. پس از این مرحله نمازگزار به افق وحدت نزدیک میشود و صورت رحمت رحمانیه و رحیمیه بر قلب او تجلی میکند و هیبتی از این تجلی حاصل میشود که سبب عظمت حق در قلب اوست.
امام خمینی در بیان رابطه تحمید با تسبیح، معتقد است تسبیح تنزیه و تحمید نوعی تشبیه است؛ زیرا تحمید مفید ظهور در آیینه خلق است اما تسبیح تنزیه از توصیف و تعریف است.
به اعتقاد امام خمینی چون تحمید متضمن توحید فعلی است و در آن نشانی از تنقیص و تشبیه است، بنده سالک پیش از ورود به تحمید باید به قلمرو تسبیحو تنزیه وارد شود و به باطن قلب خود بفهماند که حقتعالی منزه از تعینات خلقی و کثرات است تا ورود او به تحمید از شائبه کثرت منزه شود.
امام خمینی برای حمد مراتبی قائل است و برترین مرتبه حمد، حمد ذات حقتعالی به زبان ذات است و این به جهت علم ذاتی حقتعالی به کمالات و جمال جمیل خود است و این حمد ثنای حقیقی و متفرع بر غایت معرفت است.
سرّیِ سقَطی صوفی، به سبب آنکه پس از شنیدن خبر سوختن بازاربغدادو در امان ماندن دکان خویش الحمدللّه گفت، سالها استغفار می کرد؛ بر این اساس، برخی تحمید را در جایی که به جمعی مصیبت رسد و فرد از آن مصیبت در امان مانده باشد ناپسند دانستهاند.