تجارت عادلانه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تجارت،
خرید و
فروش و تصرف در اصل
سرمایه برای دستیابی به سود است.
در آیات متعددی از
قرآن کریم به نحوه
تجارت عادلانه اشاره فرموده است.
تجارت عادلانه، باعث
خیر و سعادتمندی
جامعه میشود:
... فاوفوا الکیل و المیزان و لاتبخسوا الناس اشیآءهم و لاتفسدوا فی الارض بعد اصلـحها ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤمنین. «و به سوی (مردم)
مدین برادرشان
شعیب را (فرستادیم) گفتای قوم من
خدا را بپرستید که برای شما هیچ معبودی جز او نیست در حقیقت شما را از جانب پروردگارتان برهانی روشن آمده است پس
پیمانه و
ترازو را تمام نهید و اموال مردم را کم مدهید و در
زمین پس از اصلاح آن
فساد مکنید این (رهنمودها) اگر مؤمنید برای شما بهتر است.»
پس از
دعوت به
توحید، به
مبارزه با مفاسد اجتماعی و اخلاقی و اقتصادی آنها برخاسته نخست آنان را که آلوده
کم فروشی و
تقلب و
تزویر در
معامله بودند از این کار باز میدارد و میگوید: اکنون که راه خدا برای شما آشکار شده" حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از حقوق مردم چیزی کم نگذارید" (فاوفوا الکیل و المیزان و لا تبخسوا الناس اشیاءهم) (بخس به معنی کم گذاردن حقوق افراد و پائین آمدن از حد است، به گونهای که موجب ظلم و ستم گردد.)
روشن است که نفوذ هر گونه خیانت و تقلب در امر معاملات پایههای اطمینان و اعتماد عمومی را که بزرگترین پشتوانه اقتصادی ملتها است متزلزل و ویران میسازد و ضایعات غیر قابل جبرانی برای جامعه به بار میآورد، به همین دلیل یکی از موضوعات مهمی که شعیب روی آن انگشت گذاشت همین موضوع بود.
سپس به یکی دیگر از کارهای خلاف آنها اشاره کرده و میگوید: " در روی
زمین بعد از آنکه در پرتو
ایمان و کوششهای
انبیاء اصلاح شده است،
فساد نکنید" (و لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها).
مسلم است که از تولید فساد، اعم از فساد اخلاقی یا بی ایمانی یا ناامنی، هیچکس بهرهای نمیگیرد، لذا در آخر آیه اضافه میکند، " این به سود شما است اگر
ایمان داشته باشید" (ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤمنین).
و اوفوا الکیل اذا کلتم و زنوا
بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و احسن تاویلا. «و چون
پیمانه میکنید پیمانه را تمام دهید و با ترازوی درست بسنجید که این بهتر و خوش فرجام تر است.»
در رابطه با
عدالت در
پیمانه و
وزن و رعایت حقوق مردم و مبارزه با
کم فروشی است میفرماید: " هنگامی که با پیمانه چیزی را میسنجید حق آن را اداء کنید" (و اوفوا الکیل اذا کلتم).
" و با میزان و ترازوی صحیح و مستقیم وزن کنید" (و زنوا
بالقسطاس المستقیم).
" چرا که این کار به سود شما است، و عاقبت و سرانجامش از همه بهتر است" (ذلک خیر و احسن تاویلا).
نخستین نکتهای که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که در
قرآن مجید کرارا روی مساله مبارزه با کم فروشی و
تقلب در
وزن و پیمانه تکیه و تاکید شده است، در یک جا رعایت این نظم را در ردیف نظام آفرینش در پهنه جهان هستی گذارده میگوید: و السماء رفعها و وضع المیزان الا تطغوا فی المیزان:
" خداوند آسمان را برافراشت و میزان و حساب در همه چیز گذاشت، تا شما در وزن و حساب تعدی و طغیان نکنید" (سوره رحمن آیه ۷ و ۸).
اشاره به اینکه مساله رعایت عدالت در
کیل و وزن مساله کوچک و کم اهمیتی نیست، بلکه جزئی از اصل عدالت و نظم است که حاکم بر سراسر هستی است.
در جایی دیگر با لحنی شدید و
تهدید آمیز میگوید: ویل للمطففین الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون، و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون، ا لا یظن اولئک انهم مبعوثون لیوم عظیم: " وای بر کم فروشان! آنها که به هنگام خرید، حق خود را بطور کامل میگیرند، و به هنگام فروش از
کیل و وزن کم میگذارند، آیا آنها گمان نمیکنند که در روز عظیمی برانگیخته خواهند شد، روز رستاخیز در دادگاه عدل خدا".
حتی در حالات بعضی از پیامبران در
قرآن مجید میخوانیم که لبه تیز
مبارزه آنها بعد از مساله
شرک متوجه کم فروشی بود، و سرانجام آن قوم ستمگر اعتنایی نکردند و به
عذاب شدید الهی گرفتار و نابود شدند.
اصولا حق و
عدالت و نظم و حساب در همه چیز و همه جا یک اصل اساسی و حیاتی است، و همانگونه که گفتیم اصلی است که بر کل عالم هستی حکومت میکند، بنا بر این هر گونه انحراف از این اصل، خطرناک و بد عاقبت است، مخصوصا کم فروشی سرمایه اعتماد و اطمینان را که رکن مهم مبادلات است از بین میبرد، و نظام اقتصادی را به هم میریزد.
بسیار جای تاسف است که گاه میبینیم غیر مسلمانان در رعایت این اصل از بعضی از مسلمانان وظیفه ناشناس، پیشقدمترند، و سعی میکنند اجناسشان را درست با همان وزن و پیمانهای که روی آن نوشتهاند بی کم و کاست به بازارهای جهان بفرستند و اعتماد دیگران را از این راه جلب کنند.
آری آنها میدانند که اگر
انسان اهل
دنیا هم باشد راهش همین است که در معامله خیانت نکند.
این موضوع نیز قابل توجه است که از نظر حقوقی کم فروشان ضامن و بدهکار در برابر خریداران هستند و لذا
توبه آنها جز به ادای حقوقی را که
غصب کردهاند ممکن نیست، حتی اگر صاحبانش را نشناسند باید معادل آن را به عنوان رد مظالم از طرف صاحبان اصلی به مستمندان بدهند.
نکته دیگر اینکه گاهی مساله
کم فروشی تعمیم داده میشود به گونهای که هر نوع کم کاری و کوتاهی در انجام وظائف را شامل میشود، به این ترتیب کارگری که از کار خود کم میگذارد، آموزگار و استادی که درست درس نمیدهد کارمندی که به موقع سر کار خود حاضر نمیشود و دلسوزی لازم را نمیکند، همه مشمول این حکمند و در عواقب آن سهیمند.
البته الفاظ آیاتی که در بالا گفته شد مستقیما شامل این تعمیم نیست، بلکه یک توسعه عقلی است ولی تعبیری که در سوره
الرحمن خواندیم: و السماء رفعها و وضع المیزان الا تطغوا فی المیزان اشارهای به این تعمیم دارد.
قسطاس" به کسر قاف و ضم آن (بر وزن مقیاس و گاهی هم بر وزن
قرآن نیز استعمال شده) به معنی ترازو است، بعضی آن را کلمهای رومی، و بعضی عربی میدانند، و گاهی گفته میشود در اصل مرکب از دو کلمه" قسط" به معنی
عدل و"
طاس" به معنی کفه
ترازو است، و بعضی گفتهاند"
قسطاس" ترازوی بزرگ است در حالی که" میزان" به ترازوهای کوچک هم گفته میشود.
به هر حال
قسطاس مستقیم ترازوی صحیح و سالمی است که عادلانه وزن کند، بی کم و کاست!.
جالب اینکه در روایتی از
امام باقر - علیه السلام- در
تفسیر این کلمه میخوانیم:
هو المیزان الذی له لسان:
"
قسطاس ترازویی است که زبانه دارد"
اشاره به اینکه ترازوهای بدون زبانه حرکات کفهها را به طور دقیق نشان نمیدهد، اما هنگامی که ترازو زبانه داشته باشد کمترین حرکات کفهها روی زبانه منعکس میشود، و عدالت کاملا رعایت میگردد.
تجارت عادلانه با پرهیز از
کم فروشی، در سایه
ایمان به خداوند، موجب
خیر و
برکت میگردد:
والی مدین اخاهم شعیبا قال یـقوم اعبدوا الله... فاوفوا الکیل والمیزان ولاتبخسوا الناس اشیآءهم... ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤمنین. «و به سوی (مردم) مدین برادرشان
شعیب را (فرستادیم) گفتای قوم من
خدا را بپرستید که برای شما هیچ معبودی جز او نیست در حقیقت شما را از جانب پروردگارتان برهانی روشن آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام نهید و
اموال مردم را کم مدهید و در زمین پس از
اصلاح آن
فساد مکنید این (رهنمودها) اگر مؤمنید برای شما بهتر است.»
و یاقوم اوفوا المکیال و المیزان بالقسط و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین• بقیت الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین و ما انا علیکم بحفیظ «وای قوم من پیمانه و ترازو را به داد تمام دهید و حقوق مردم را کم مدهید و در
زمین به
فساد سر برمدارید• اگر
مؤمن باشید باقیمانده (
حلال)
خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم.»
جمله" لا تعثوا" به معنی فساد نکنید است بنا بر این ذکر" مفسدین" بعد از آن به خاطر تاکید هر چه بیشتر روی این مساله است.
دو
آیه فوق این واقعیت را به خوبی منعکس میکند که بعد از مساله اعتقاد به
توحید و
ایدئولوژی صحیح، یک اقتصاد سالم از اهمیت ویژهای برخوردار است، و نیز نشان میدهد که بهم ریختگی نظام اقتصادی سرچشمه فساد وسیع در جامعه خواهد بود.
سرانجام به آنها گوشزد کرد که افزایش کمیت
ثروت - ثروتی که از راه
ظلم و ستم و
استثمار دیگران بدست آید- سبب بی نیازی شما نخواهد بود، بلکه" سرمایه حلالی که برای شما باقی میماند هر چند کم و اندک باشد اگر
ایمان به
خدا و دستورش داشته باشید بهتر است" (بقیت الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین).
تعبیر به" بقیة الله" یا به خاطر آن است که سود
حلال اندک چون به فرمان خدا است" بقیة الله" است.
و یا اینکه تحصیل حلال باعث دوام
نعمت الهی و بقای برکات میشود.
و یا اینکه اشاره به پاداش و ثوابهای معنوی است که تا ابد باقی میماند هر چند دنیا و تمام آنچه در آن است فانی شود، آیه ۴۶
سوره کهف و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا
نیز اشاره به همین است.
و تعبیر به ان کنتم مؤمنین (اگر
ایمان داشته باشید) اشاره به این است که این واقعیت را تنها کسانی درک میکنند که
ایمان به
خدا و
حکمت او و
فلسفه فرمانهایش داشته باشند.
در روایات متعددی میخوانیم که بقیة الله
تفسیر به وجود مهدی -عجل الله - یا بعضی از
امامان دیگر شده است، از جمله در کتاب
اکمال الدین از
امام باقر -
علیه السلام- چنین نقل شده:
اول ما ینطق به القائم -علیه السلام- حین خرج هذه الایة بقیت الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین، ثم یقول انا بقیة الله و حجته و خلیفته علیکم فلا یسلم علیه مسلم الا قال السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه : " نخستین سخنی که مهدی - عجل الله- پس از
قیام خود میگوید این
آیه است" بقیت الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین" سپس میگوید منم بقیة الله و
حجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچکس بر او
سلام نمیکند مگر اینکه میگوید: السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه"
بارها گفتهایم آیات
قرآن هر چند در مورد خاصی نازل شده باشد مفاهیم جامعی دارد که میتواند در اعصار و قرون بعد بر مصداقهای کلی تر و وسیع تر، تطبیق شود.
درست است که در آیه مورد بحث، مخاطب
قوم شعیبند، و منظور از" بقیت الله" سود و سرمایه
حلال و یا
پاداش الهی است، ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه
خیر و
سعادت و گردد، " بقیة الله" محسوب میشود.
تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ" بقیة الله"اند.
تمام رهبران راستین که پس از
مبارزه با یک دشمن سر سخت برای یک
قوم و ملت باقی میمانند از این نظر بقیة اللهاند.
همچنین سربازان مبارزی که پس از پیروزی از میدان
جنگ باز میگردند آنها نیز بقیة اللهاند.
و از آنجا که مهدی موعود -عج الله- آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از قیام پ
یامبر اسلام -صلی الله علیه و آله - است یکی از روشنترین مصادیق" بقیة الله" میباشد و از همه به این لقب شایسته تر است، بخصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان است.
در پایان
آیه مورد بحث از زبان
شعیب میخوانیم که میگوید: وظیفه من همین ابلاغ و
انذار و هشدار بود که گفتم" و من مسئول اعمال شما و موظف به اجبار کردنتان بر پذیرفتن این راه نیستم" این شما و این راه و این چاه! (و ما انا علیکم بحفیظ).
(مقصود از «بقیت» سود حاصل از تجارت عادلانه بعد از کامل کردن پیمانه است.
در
آیه ۸۵
سوره اعراف رعایت عدالت در
تجارت، از نشانههای ایمان معرفی شده است:
و الی مدین اخاهم شعیبا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره قد جآءتکم بینة من ربکم فاوفوا الکیل و المیزان و لاتبخسوا الناس اشیآءهم و لاتفسدوا فی الارض بعد اصلـحها ذلکم خیر لکم ان کنتم مؤمنین. «و به سوی (مردم) مدین برادرشان
شعیب را (فرستادیم) گفتای قوم من
خدا را بپرستید که برای شما هیچ معبودی جز او نیست در حقیقت شما را از جانب پروردگارتان برهانی روشن آمده است پس پیمانه و
ترازو را تمام نهید و
اموال مردم را کم مدهید و در زمین پس از
اصلاح آن فساد مکنید این (رهنمودها) اگر مؤمنید برای شما بهتر است.»
و یـقوم اوفوا المکیال و المیزان بالقسط و لاتبخسوا الناس اشیآءهم... • بقیت الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین... «وای قوم من
پیمانه و
ترازو را به داد تمام دهید و حقوق مردم را کم مدهید و در زمین به فساد سر برمدارید• اگر
مؤمن باشید باقیمانده (
حلال)
خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم.»
رعایت
عدالت در پر کردن پیمانهها و مطابق بودن
کالا با وزنههای
ترازو مورد توصیه الهی است:
... و اوفوا الکیل و المیزان... ذلکم وصـکم به لعلکم تذکرون. «و به
مال یتیم جز به نحوی (هر چه نیکوتر) نزدیک مشوید تا به حد رشد خود برسد و پیمانه و ترازو را به عدالت تمام بپیمایید هیچ کس را جز به قدر توانش
تکلیف نمیکنیم و چون (به
داوری یا
شهادت) سخن گویید دادگری کنید هر چند (در باره) خویشاوند (شما) باشد و به
پیمان خدا وفا کنید اینهاست که (خدا) شما را به آن سفارش کرده است باشد که پند گیرید.»
کم فروشی نکنید و حق پیمانه و وزن را با
عدالت ادا کنید"، (و اوفوا الکیل و المیزان بالقسط).
و از آنجا که هر قدر
انسان دقت در پیمانه و وزن کند باز ممکن است، مختصر کم و زیادی صورت گیرد که سنجش آن با پیمانهها و ترازوهای معمولی امکان پذیر نیست، به دنبال این جمله اضافه میکند: " هیچکس را جز به اندازه توانایی
تکلیف نمیکنیم" (لا نکلف نفسا الا وسعها).
" به هنگام داوری یا
شهادت و یا در هر مورد دیگر سخنی میگوئید
عدالت را رعایت کنید و از مسیر حق منحرف نشوید، هر چند در مورد خویشاوندان شما باشد و داوری و شهادت به
حق به زیان آنها تمام گردد" (و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی).
" به عهد الهی
وفا کنید و آن را نشکنید" (و بعهد الله اوفوا).
در اینکه منظور از" عهد الهی" در این
آیه چیست، مفسران احتمالاتی دادهاند، ولی مفهوم آیه، همه پیمانهای الهی را اعم از پیمانهای"
تکوینی " و"
تشریعی " و تکالیف الهی و هر گونه
عهد و
نذر و
قسم را شامل میشود.
و باز برای تاکید در پایان این چهار قسمت، میفرماید: " اینها اموری است که خداوند به شما توصیه میکند، تا متذکر شوید" (ذلکم وصاکم به لعلکم تذکرون).
تجارت عادلانه با پر کردن
پیمانه و سنجش با ترازوی درست، از تعالیم
شعیب -علیه السلام- بود:
و الی مدین اخاهم شعیبا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره و لاتنقصوا المکیال و المیزان انی ارکم بخیر و انی اخاف علیکم عذاب یوم محیط• و یـقوم اوفوا المکیال و المیزان بالقسط و لاتبخسوا الناس اشیآءهم و لاتعثوا فی الارض مفسدین• بقیت الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین و مآ انا علیکم بحفیظ. «و به سوی (
اهل) مدین برادرشان
شعیب را (فرستادیم) گفتای قوم من
خدا را بپرستید برای شما جز او معبودی نیست و پیمانه و
ترازو را کم مکنید به راستی شما را در
نعمت میبینم و (لی) از
عذاب روزی فراگیر بر شما بیمناکم• وای قوم من پیمانه و ترازو را به داد تمام دهید و حقوق مردم را کم مدهید و در زمین به فساد سر برمدارید. • • اگر مؤمن باشید باقیمانده (
حلال) خدا برای شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم.»
اذ قال لهم شعیب الاتتقون• اوفوا الکیل و لاتکونوا من المخسرین• وزنوا
بالقسطاس المستقیم• و لاتبخسوا الناس اشیاءهم و لاتعثوا فی الارض مفسدین. «آنگاه که
شعیب به آنان گفت آیا پروا ندارید• ... پیمانه را تمام دهید و از کم فروشان مباشید• و با ترازوی درست بسنجید• و از ارزش
اموال مردم مکاهید و در زمین سر به فساد بر مدارید.»
رعایت عدالت در سنجش، دلیل قرار دادن
ترازو از جانب
خدا است:
و السماء رفعها و وضع المیزان• ال اتطغوا فی المیزان• و اقیموا الوزن بالقسط و لاتخسروا المیزان. «و
آسمان را برافراشت و
ترازو را گذاشت• تا مبادا از اندازه درگذرید• و
وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید.»
در این
آیه منظور خصوص ترازوهای معمولی است، که سنگینیها را با آن میسنجند، و بنا بر این اینکه فرمود: " الا تطغوا... " در حقیقت خواسته است از یک حکم کلی یعنی حکم" و وضع المیزان"
حکمی جزئی بیرون بکشد، و معنایش این است که لازمه اینکه ما با وضع میزان
حق و
عدل را در بین شما تقدیر کردیم، این است که در سنجش اجناس خود نیز رعایت درستی ترازو و سنجش را بکنید.
و اما بنا بر آن تفسیری که در جمله قبلی میگفت: منظور از وضع میزان همان ترازوی معمولی است، این
آیه شریفه بیانگر همان وضع میزان میشود، و چنین معنا میدهد: اینکه در آیه قبلی گفتیم خداوند میان شما میزان وضع کرده معنایش این است که شما باید در کشیدن و سنجیدن سنگینیها رعایت عدالت را بکنید، و در آن
طغیان روا مدارید، (که وقتی جنسی را میخرید با سنگی سنگین تر بکشید، و چون میفروشید با سنگی سبک تر بفروشید) و به هر حال چه آن معنا منظور باشد، و چه این، ظاهر کلمه" ان" در جمله" الا تطغوا" این است که تفسیری باشد، و جمله" لا تطغوا" نهی از طغیان در وزن کردن است، و جمله" و اقیموا الوزن بالقسط" امری است که به آن
نهی عطف شده، و کلمه" قسط" به معنای
عدل است، و جمله" و لا تخسروا المیزان" نیز نهی دیگری است که به آن امر عطف شده، و نهی قبلی یعنی جمله" الا تطغوا" را بیان و تاکید میکند، و کلمه" اخسار" که مصدر فعل" لا تخسروا" است در مورد سنجیدن به معنای کم فروختن و زیاد خریدن است، به نحوی که باعث
خسارت فروشنده یا خریدار شود.
بعضی
از مفسرین حرف" لا" را در جمله" الا تطغوا" نافیه، و حرف" ان" را ناصبه گرفتهاند، و تقدیر کلام را" لئلا تطغوا- برای اینکه طغیان نکنید" دانستهاند. آن گاه به ایشان اشکال شده که چگونه ممکن است جمله انشایی عطف بر جمله خبری شود و با اینکه در اینجا خبر میدهد از اینکه خدای تعالی چنین و چنان کرد تا شما طغیان نکنید، چگونه ممکن است یکباره بگوید: وزن را به
عدالت پا دارید؟ در پاسخ از این اشکال دچار
زحمت و تکلف شدهاند.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تجارت عادلانه».