• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تباین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: تباین (مقالات مرتبط).

تَبایُن، اصطلاحی در منطق که بر نسبت جدایی میان دو مفهوم کلی دلالت می‌کند. تباین یکی از «نِسَب اربعه» به شمار می‌رود، یعنی یکی از انواع چهارگانه‌ای که برای روابط میان کلیات می‌توان تصور کرد. در کاربردی دیگر، تباین در مبحث الفاظ عبارت است از رابطۀ دو واژه‌ای که معانی آنها مختلف باشد، و این اصطلاح در مقابل ترادف قرار می‌گیرد. منطق‌دانان تباین را بر دو نوع تباین کلی یا مطلق، به این معنی که دو کلی هیچ مصداق مشترکی نداشته باشند و نتوان آنها را در هیچ نوع قضیه‌ای بر یکدیگر حمل کرد و تباین جزئی، که عبارت از جدایی دو کلی به صورت سلب جزئی است، به این معنا که در هر یک از دو کلی افرادی یافت شوند که در کلی دیگر نگنجند، تقسیم کرده‌اند. در منطق جدید، نسبت تباین در بحث مجموعه‌ها مطرح شده است.



بحث از تباین در روابط میان الفاظ، بر کاربرد مشهورتر آن در نسبت میان کلیات تقدم داشته است
[۱] فارابی، ابونصر، «کتاب العبارة»، المنطق، ۱۴۰.
[۲] فارابی، ابونصر، «کتاب العبارة»، المنطق، ص۱۴۳.
[۳] یحیی بن عدی، المقالات الفلسفیة، ص۱۷۰.
[۴] ابوالفرج ابنطیب، تفسیر کتاب ایساغوجی لفرفوریوس، ص۹۹.
. نسبتهای چهارگانۀ کلیات در مباحث گسترده‌تر دوره‌های بعد مطرح شده است و سابقۀ آن به آثار سراج‌الدین ارموی
[۵] سراج‌الدین ارموی، محمود، مطالع الانوار، ص۵۱-۵۲.
و نجم‌الدین‌کاتبی
[۶] کاتبی، عمر، «الرسالة الشمسیة»، ص۴۷.
بازمی‌گردد.


رابطۀ دو مفهوم کلی مختلف، از حیث صدق و انطباق مصداقها، ۴ صورت دارد و جز این نمی‌توان تصور کرد:
۱. تساوی، به معنای اشتراک در همۀ مصداقها.
۲. عموم و خصوص من وجه، حالتی که هر یک از دو کلی شامل بخشی از مصداقهای دیگری شود.
۳. عموم و خصوص مطلق، حالتی که یکی از آنها شامل همۀ مصداقهای دیگری باشد.
۴. تباین، به معنای عدم اشتراک
[۷] علامه حلی، حسن، القواعد الجلیة، ص۲۲۳.
[۸] قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار، ص۴۷- ۴۸.
[۹] صاین‌الدین ترکه، علی، المناهج فی المنطق، ص۱۲.
.


منطق‌دانان تباین را بر دو نوع تقسیم کرده‌اند:

۳.۱ - تباین کلی

تباین کلی یا مطلق، به این معنی که دو کلی هیچ مصداق مشترکی نداشته باشند و نتوان آنها را در هیچ نوع قضیه‌ای بر یکدیگر حمل کرد. تباینی که یکی از نسبتهای چهارگانه به شمار می‌رود، همین تباین مطلق است. نمونۀ این نوع تباین میان دو کلیِ انسان و سنگ دیده می‌شود. مفهوم کلی انسان، شامل مصداقهایی است که مفهوم سنگ بر هیچ‌یک از آنها صدق نمی‌کند
[۱۰] قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار، ص۵۱.
[۱۱] علامه حلی، حسن، القواعد الجلیة، ص۲۲۷.
. تباین کلی را می‌توان به دو قضیۀ سالبۀ کلی بازگرداند، مانند اینکه: هیچ درختی دانا نیست و هیچ دانایی درخت نیست
[۱۲] قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة فی شرح الرسالة الشمسیة، ص۴۸.
.

۳.۲ - تباین جزئی

تباین جزئی، که عبارت از جدایی دو کلی به صورت سلب جزئی است، به این معنا که در هر یک از دو کلی افرادی یافت شوند که در کلی دیگر نگنجند. این نوع تباین، عام‌تر از تباین کلی است، زیرا از یک سو در تباین کلی، به طریق اولیٰ نسبت تباین جزئی هم برقرار است، و از سوی دیگر دو کلی که تنها دارای برخی افراد مشترک باشند، یعنی عموم و خصوص من‌وجه داشته باشند، نسبت تباین جزئی نیز بر آنها صدق می‌کند، مانند دو کلیِ حیوان و سفید. تباین جزئی به دو قضیۀ سالبۀ جزئی تحویل پذیر است، چنان‌که می‌توان گفت: برخی حیوانها سفید نیستند و برخی سفیدها حیوان نیستند
[۱۴] قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة فی شرح الرسالة الشمسیة، ص۴۸- ۴۹.
.
نقیض دو کلی عام و خاص من وجه و نقیض دو کلی متباین، همواره نسبت تباین جزئی دارند، اما وضع آنها از حیث نسبتهای چهارگانه یکسان نیست. نسبت نقیض دو کلی متباین مانند درخت و سنگ، یعنی نادرخت و ناسنگ، عموم و خصوص من‌وجه است و نسبت میان نقیض دو متباینی که شق سومی برای آنها متصور نیست، تباین کلی است، چنان‌که ناموجود و نامعدوم تباین کلی دارند. نسبت میان دو عموم و خصوص من وجه پس از نقیض شدن دو کلی نیز برقرار می‌ماند، همچون ناحیوان و ناسفید. اما در آنجا که یکی از دو کلی، از نقیض کلی دیگر به دست آمده باشد، مانند حیوان و ناانسان، نسبت بین نقیض آنها، یعنی ناحیوان و انسان تباین کلی است
[۱۶] قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة فی شرح الرسالة الشمسیة، ص۴۸-۵۱.
[۱۷] صاین‌الدین ترکه، علی، المناهج فی المنطق، ص۱۳.
[۱۸] علامه حلی، حسن، القواعد الجلیة، ص۲۲۶-۲۲۷.
.
تباین جزئی، نسبتی مستقل نیست که آن را بتوان در کنار نسبت‌های چهارگانه قرار داد، زیرا نسبت‌های چهارگانه به تحقق و وجود دو کلی مربوط‌اند، در حالی که تباین جزئی عبارت است از تغایر مفهومی میان دو کلی
[۲۰] ملاعبدالله یزدی، الحاشیة على تهذیب المنطق، ص۳۴-۳۵.
.


واژه‌هایی که بر معانی جداگانه‌ای دلالت می‌کنند، نسبت تباین دارند و این اصطلاح در مقابل ترادف قرار می‌گیرد. منطق‌دانان براساس نسبتهای متفاوتی که معانی متباین از جهت اشتراک یا امکان گرد آمدن در یک چیز دارند، تباین لفظی را به ۳ گونۀ تماثل، تخالف و تقابل تقسیم کرده‌اند
[۲۲] ابن سهلان، عمر، تبصره، ص۱۶.
.
تباین در دو مبحث کلیات و الفاظ بر دو معنای مختلف دلالت می‌کند و جهت تقسیم در آنها متفاوت است. در تباین لفظی از تقسیم الفاظ به حسب اتحاد و تعدد معنا بحث می‌شود، اما موضوع نسب اربعه، رابطۀ میان معانی کلی از جهت اشتراک یا عدم اشتراک در مصادیق است. بنابراین، چه بسا دو کلی متساوی می‌توانند در لفظ متباین باشند، مانند انسان و ناطق
[۲۵] قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة فی شرح الرسالة الشمسیة، ص۴۷.
.


در منطق جدید، نسبت تباین در بحث مجموعه‌ها مطرح شده است. دو مجموعۀ «الف» و «ب» آن‌گاه متباین‌اند که هیچ‌یک از اعضای «الف» عضو «ب» نباشند و هیچ‌یک از اعضای «ب» عضو «الف» نباشند. این نسبت چنین بیان می‌شود که مجموعۀ افرادی که عضوِ هم «الف» و هم «ب» باشند، تهی و فاقد عضو است. اگر مجموعۀ فرضیِ اعضای مشترک با علامت ب× الف نشان داده شود، نسبت تباین را می‌توان به این صورت بیان کرد: ۰= ب × الف
[۲۶] لنگر، سوزان، منطق سمبلیک، ص۱۲۵.
[۲۷] لنگر، سوزان، منطق سمبلیک، ص۱۲۹-۱۳۰.
[۲۸] لنگر، سوزان، منطق سمبلیک، ص۱۴۱-۱۴۲.
.


در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
(۱) ابن سهلان، عمر، تبصره، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران،‌۱۳۷۷ش.
(۲) ابوالفرج ابنطیب، تفسیر کتاب ایساغوجی لفرفوریوس، به کوشش کوامی جیکی، بیروت، ۱۹۷۵م.
(۳) سبزواری، ملاهادی، شرح منظومه، تهران، ۱۲۹۸ق.
(۴) سراج‌الدین ارموی، محمود، مطالع الانوار، تبریز، ۱۲۹۴ق.
(۵) صاین‌الدین ترکه، علی، المناهج فی المنطق، به کوشش ابراهیم دیباجی، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۶) صدرالدین شیرازی، محمد، منطق نوین، ترجمه و شرح عبدالمحسن مشکٰوة‌الدینی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۷) علامه حلی، حسن، الجوهر النضید، به کوشش محسن بیدارفر، قم، ۱۳۸۱ش.
(۸) علامه حلی، حسن، القواعد الجلیة، به کوشش فارس حسون، قم، ۱۴۱۲ق.
(۹) فارابی، ابونصر، «کتاب العبارة»، المنطق، به کوشش رفیق عجم، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۱۰) قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة فی شرح الرسالة الشمسیة، قاهره، ۱۳۲۸ق.
(۱۱) قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار (نک‌: هم‌، سراج‌الدین ارموی).
(۱۲) کاتبی، عمر، «الرسالة الشمسیة»، ضمن تحریر القواعد المنطقیة (نک‌: هم‌، قطب‌الدین رازی).
(۱۳) لنگر، سوزان، منطق سمبلیک، ترجمۀ منوچهر بزرگمهر، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۱۴) مظفر، محمدرضا، المنطق، قم، ۱۴۰۰ق / ۱۹۸۰م.
(۱۵) ملاعبدالله یزدی، الحاشیة على تهذیب المنطق، قم، ۱۴۱۷ق.
(۱۶) نصیرالدین طوسی، محمد، اساس الاقتباس، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۲۶ش.
(۱۷) یحیی بن عدی، المقالات الفلسفیة، به کوشش سحبان خلیفات، عمان، ۱۹۸۸م.


۱. فارابی، ابونصر، «کتاب العبارة»، المنطق، ۱۴۰.
۲. فارابی، ابونصر، «کتاب العبارة»، المنطق، ص۱۴۳.
۳. یحیی بن عدی، المقالات الفلسفیة، ص۱۷۰.
۴. ابوالفرج ابنطیب، تفسیر کتاب ایساغوجی لفرفوریوس، ص۹۹.
۵. سراج‌الدین ارموی، محمود، مطالع الانوار، ص۵۱-۵۲.
۶. کاتبی، عمر، «الرسالة الشمسیة»، ص۴۷.
۷. علامه حلی، حسن، القواعد الجلیة، ص۲۲۳.
۸. قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار، ص۴۷- ۴۸.
۹. صاین‌الدین ترکه، علی، المناهج فی المنطق، ص۱۲.
۱۰. قطب‌الدین رازی، محمد، شرح مطالع الانوار، ص۵۱.
۱۱. علامه حلی، حسن، القواعد الجلیة، ص۲۲۷.
۱۲. قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة فی شرح الرسالة الشمسیة، ص۴۸.
۱۳. ملاصدرا، محمد، منطق نوین، ص۶.    
۱۴. قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة فی شرح الرسالة الشمسیة، ص۴۸- ۴۹.
۱۵. ملاصدرا، محمد، منطق نوین، ص۶.    
۱۶. قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة فی شرح الرسالة الشمسیة، ص۴۸-۵۱.
۱۷. صاین‌الدین ترکه، علی، المناهج فی المنطق، ص۱۳.
۱۸. علامه حلی، حسن، القواعد الجلیة، ص۲۲۶-۲۲۷.
۱۹. حاجی سبزواری، ملاهادی، شرح منظومه، ص۱۲۹-۱۳۰.    
۲۰. ملاعبدالله یزدی، الحاشیة على تهذیب المنطق، ص۳۴-۳۵.
۲۱. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد، اساس الاقتباس، ص۹.    
۲۲. ابن سهلان، عمر، تبصره، ص۱۶.
۲۳. علامه حلی، حسن، الجوهر النضید، ص۱۰.    
۲۴. مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۴۵-۴۷.    
۲۵. قطب‌الدین رازی، محمد، تحریر القواعد المنطقیة فی شرح الرسالة الشمسیة، ص۴۷.
۲۶. لنگر، سوزان، منطق سمبلیک، ص۱۲۵.
۲۷. لنگر، سوزان، منطق سمبلیک، ص۱۲۹-۱۳۰.
۲۸. لنگر، سوزان، منطق سمبلیک، ص۱۴۱-۱۴۲.



سیما نوربخش، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تباین».    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات منطقی | واژه‌شناسی




جعبه ابزار