• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تبادر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌ـــ تبادر، اصطلاحی در اصول فقه ، در مبحث الفاظ می‌باشد.

ـــ تبادر به معنای سبقت یک معنا به ذهن شنونده لفظ بدون قرینه می‌باشد.



تبادر، از علایم حقیقت بوده و به معنای سبقت گرفتن یک معنا به ذهن شنونده بر اثر شنیدن لفظی خاص است، در صورتی که قرینه‌ای در میان نباشد.


در ذهن انسان، معانی بسیاری انباشته شده است که هر چند به تفصیل نسبت به همه آنها علم ندارد، ولی در ارتکاز و عمق ذهن و حافظه او وجود دارد. در مواردی که در معنای لفظی شک می‌شود، آن لفظ به یکی از اهل عرف عرضه می‌گردد، اگر در میان معانی متفاوتی که در عمق ذهن او وجود دارد، یک معنا زودتر از دیگر معانی به ذهن او خطور کرد، نشانه این است که لفظ برای آن معنا وضع شده است.
[۶] کفایة الاصول، فاضل لنکرانی، محمد، ج۱، ص۱۰۳.



تبادر در لغت به معنای پیش دستی کردن،شتافتن ،پیشی گرفتن، شتاب کردن، مسابقه دادن و بردن مسابقه است. « تبادر الی الذهن» یعنی به خاطر آمد، به یاد آمد.
[۱۲] فرهنگ ابجدی عربی، فارسی.
[۱۸] عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، مرتضی حسینی فیروزآبادی، ذیل «بدر»، تهران ۱۳۹۲.
[۱۹] المنجد فی اللغة و الاعلام، لویس معلوف، ذیل «بدر»، بیروت ۱۹۹۶.



در اصطلاح عبارت است از: سبقت گرفتن معنی به ذهن هنگام شنیدن لفظ.


مفهوم اصطلاحی تبادر در مآخذ ادبی و بویژه در منابع اصول فقه ، خطورِ معنا به ذهن در هنگام کاربرد یا شنیدن لفظ است.


به نظر بسیاری از ادیبان و فقیهان ، تبادر مهمترین نشانه حقیقی بودن معنا برای یک لفظ (حقیقت) است، البته مشروط بر آن‌که دلالت لفظ بر معنا مستند به خود لفظ باشد نه به قرینه‌ای حالی یا مقالی از قبیل شهرت، کثرت اطلاق و کاربرد.


اگر سبقت معنی بدون کمک قرینه دیگر و از خود لفظ باشد علامت حقیقت بودن لفظ در معنی خواهد بود و نشانگر وضع است چون علت دیگری برای این سبقت گیری غیر از وضع وجود ندارد.اگر مولائی به زیر دستانش بگوید شیری برایم بیاورید واز کلمه شیر به ذهن زیر دستان او همان حیوان درنده در جنگل خطور کند نه مرد شجاع. گفته می‌شود که کلمه شیر، حقیقت در حیوان مفترس است.


بنابراین، الفاظی که علاوه بر معنای حقیقی، یک یا چند معنای مجازی نیز دارند، آن معنایی که از خود لفظ و بدون هیچ قرینه‌ای به ذهن متبادر می‌شود، معنای حقیقی آن است
[۲۲] بذل النظر فی الاصول، محمد بن عبدالحمید اسمندی، ۱، ص۳۰، چاپ محمد زکی عبدالبر، قاهره ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
[۲۵] کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، عبدالعزیز بن احمد بخاری، ج۱، ص۱۶۴، چاپ محمدمعتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
[۲۶] کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، مسعود بن عمر تفتازانی، ج۱، ص۳۵۰، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
[۲۷] معالم الدین وملاذالمجتهدین، ابن شهید ثانی، ج۱، ص۳۵، تهران ۱۳۷۸.
[۳۱] الفصول فی الاصول، محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، ج۱، ص۳۲، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.



اصولیان برای دانستن معنای حقیقی لفظ و تشخیص آن از معنای مجازی، چهار نشانه ذکر کرده‌اند که مهم‌ترین آنها تبادر است.از دیدگاه اصولیان خطور معنایی در ذهن از لفظ یا به سبب وجود قرینه است و یا به سبب وضع لفظ در آن معنا. و با انتفای فرض نخست، استناد تبادر به وضع و دلالت آن بر معنای حقیقی ثابت می‌گردد. بنابراین، تبادر معلول وضع و کاشف از آن است.


تبادر علاوه بر آن‌که برای شناختن معنای حقیقی الفاظ به کار می‌آید، در تشخیص حدود دقیق و لوازم معنای یک لفظ نیز کاربرد دارد.همچنین به تصریح برخی علمای اصول، با تبادر می‌توان به معنای مجازی لفظ هم پی برد، زیرا تبادرِ هر معنا غیر از معنای مفروض از یک لفظ، نشان دهنده مجازی بودن آن است.
[۴۲] کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، عبدالعزیز بن احمد بخاری، ج۱، ص۱۶۴، چاپ محمدمعتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
[۴۴] الفصول فی الاصول، محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، ج۱، ص۳۲، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.

برخی مؤلفان این توضیح را نپذیرفته و گفته‌اند که مطابق تعریف مذکور، معانی مختلف در لفظ مشترک باید نسبت به هم مجازی شمرده شود، در حالی که این امر نادرست است. شماری از اصولیان پاسخ گفته‌اند که در لفظ مشترک، آنچه در ابتدا به ذهن متبادر می‌شود، تمامی معانی آن یا یکی از معانی‌ به‌طور نامعیّن است نه یک معنای خاص و معیّن.
[۴۶] الاحکام فی اصول الاحکام، علی بن محمد آمدی، ج۱، ص۵۶ ـ۵۷، چاپ جمیلی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
[۴۸] الفصول فی الاصول، محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، ج۱، ص۳۳، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.



اصولیان مواردی مانند مجاز مشهور یا مجاز منقول را از شمول تعریف تبادر خارج دانسته اند، زیرا از دیدگاه آنان، کاربرد الفاظ در اینگونه معانی معمولاً مستند به قراینی هر چند عام، مانند شهرت ، است و به خود لفظ استناد نمی‌یابد. به نظر برخی، در مجاز مشهور، ممکن است که قرینه مخفی و پنهان باشد، ولی چنین احتمالی بسیار نادر بوده و در علامت بودن تبادر تأثیری ندارد و بعلاوه می‌توان اصل عدم قرینه را جاری نمود.
[۵۳] الفصول فی الاصول، محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، ج۱، ص۳۳، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.



برخلاف نظر شماری از عالمان اصول،

آخوند خراسانی و به تبع وی بسیاری از اصولیان متأخر، بر آن‌اند که به هنگام شک و تردید نسبت به این‌که ظهور لفظ در یک معنا آیا مستند به وضع آن است یا مستند به وجود قرینه‌ای داخلی یا خارجی، نمی توان با استناد به اصل عدم قرینه، تبادر و در نتیجه موضوعٌ له یعنی معنای حقیقی را ثابت کرد، زیرا این اصل تنها برای احراز معنای مراد، در جایی که احتمال وجود قرینه داده می‌شود، قابل استناد است نه برای تعیین این‌که معنای مراد آیا مفهوم حقیقی لفظ است یا معنای مجازی آن.
[۵۶] کفایة الاصول، محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، ج۱، ص۲۵، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست.



همان طور که بیان شد تبادر و سبقت گرفتن یک معنی به ذهن علت می‌خواهد که آن هم علم به وضع است، دلیلش هم واضح است، چون برای کسی که معنای لغتی را نمی‌داند هیچ معنائی از لفظ به ذهن او خطور نخواهد کرد مثل کسی که انگلیسی‌زبان است، اگر کلمات فارسی را بشنود چیزی به ذهن او تبادر نخواهد کرد پس اثبات حقیقت و علم به وضع با تبادر ممکن نیست چون دور لازم می‌آید. زیرا اگر بخواهد به ذهن معنای کلمه تبادر کند باید معنای حقیقی کلمه را بداند در حالی که شما می‌خواستید با تبادر معنا به ذهن، معنای حقیقی کلمه را اثبات کنید.


هر یک از افراد جامعه در زندگی روزمره نیاز به استعمال الفاظ مختلفی برای رساندن مقاصد خود به دیگری دارند و چنین استعمالی باعث انباشته شدن الفاظ مختلف با معانی گوناگون در ذهن خواهد بود ولی انسان در هر لحظه متوجه تک‌تک این الفاظ با معانی مختلف‌شان نیست بلکه به طور اجمال به آنها علم دارد ولی وقتی لفظی را خودش یا دیگری استعمال کند از بین آن همه الفاظ و معانی، معنای خاصی به ذهن او خطور خواهد کرد و این همان معنای حقیقی آن الفاظ خواهد بود خلاصه ما دو گونه علم داریم که یکی علم تفضیلی است همان معنایی که از تبادر بدست می‌آید و دیگری علم اجمالی است که تبادر متوقف بر آن است پس دوری وجود ندارد و آنچه تبادر بدان متوقف است غیر از آن چیزی است که تبادر در صدد اثبات آن است.


مهمترین اشکال نسبت به دلالت تبادر بر معنای حقیقی اشکال معروفِ دَوْر است. به موجب این اشکال، تبادر برای کسی حاصل می‌شود که نسبت به وضع لغت، دانا و آگاه باشد، یعنی تبادر متوقف بر علم به وضع است و بن ابراین اگر علم به وضع لفظ و تشخیص معنای حقیقی آن موقوف به تبادر باشد، دور پیش می‌آید. اصولیان به این اشکال پاسخهای متعددی داده اند، از جمله گفته‌اند که تبادرِ معنا نزد شخصِ آگاه به وضع لغت، برای دیگران علامتِ حقیقت است. پس میان دو علم مزبور تغایر وجود دارد، زیرا علم غیر اهل لغت متوقف بر تبادر و تبادر متوقف بر علم اهل لغت است و دوری در کار نخواهد بود.
[۶۴] الفصول فی الاصول، محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، ج۱، ص۳۳، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.
[۷۰] الفصول فی الاصول، محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، ج۱، ص۳۳، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.
[۷۲] کفایة الاصول، محمدکاظم بن حسین آخوندخراسانی، ج۱، ص۲۵، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست.
به نظر صدر،
[۸۰] دروس فی علم الاصول، محمدباقر صدر، ج۱، ص۸۶ ـ۸۷، بیروت ۱۹۷۸.

بر پایه دیدگاه مشهور اصولیان که وضع الفاظ را برای یک معنا امری قراردادی و وابسته به واضع می‌دانند، علامت بودن تبادر برای حقیقت نامعقول است، ولی اگر این دیدگاه پذیرفته شود که وضع، در واقع نوعی پیوند استوار میان تصور لفظ و تصور معنا در ذهن شنونده است و در این صورت وضع، امری واقعی و خارجی خواهد بود؛ مثلاً برای کودک شیرخوار، شنیدن کلمه «ماما» برای تصور مادر خود کافی است، هر چند وی علم به وضع این واژه ندارد. بر این اساس، از آن‌جا که تبادر مشروط بر علم به وضع نیست، بلکه علم به وضع نتیجه تبادر است، اساساً اشکال دور مطرح نمی‌شود. صدر همچنین تبادر را هنگامی علامت حقیقی بودنِ معنا می‌شمارد که نزد عالمان به وضع، شیوع و شمول (اِطّراد) داشته باشد تا احتمال استناد آن به قرینه منتفی گردد.


اشکال مهم دیگری که در باره علامت حقیقت بودن تبادر در منابع اصولی مطرح شده، این است که تبادر معنا از یک لفظ، فقط حقیقی بودن کاربرد لفظ را در آن معنا در زمان تبادر اثبات می‌کند، ولی چگونگی وضع آن معنا در زمان سابق با تبادرِ متأخر ثابت نمی‌شود. به نظر برخی اصولیان، با استناد به اصولی مانند « استصحاب قهقری » یا اصل عدم نقل یا اصل تشابه ازمنه، می توان این اشکال را برطرف نمود و تبادر زمان حال را دالّ بر حقیقی بودن آن معنا در زمان پیشین نیز دانست، مگر آن‌که اجرای این اصول به دلایلی ممکن نباشد


۱- تبادر معنی از خود لفظ فقط در زمان تبادر اثبات وضع لفظ به معنا می‌کند اما معنای لفظ را در زمان پیشین اثبات نمی‌کند بلکه با کمک استصحاب قهقهری یعنی کشیدن حکم حاضر به سابق که سیره عقل در اعمال و زندگی روزانه خود آن را بکار می‌گیرد و قبول دارند و شارع نیز از آن منعی نکرده است می‌توان همین معنا را برای لفظ در زمان سابق نیز اثبات کرد.
۲- تبادر از خود لفظ و نبود قرینه دیگر باید کاملاً برایمان معلوم باشد اگر احتمال دادیم که معنا به خاطر قرینۀ خاصی به ذهن خطور می‌کند نمی‌توان اثبات وضع و حقیقت نمود.
[۸۶] منابع الاصول الی علم الاصول، ج۱، ص۱۲۵.



(۱) محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست.
(۲) علی بن محمد آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، چاپ جمیلی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۳) ابن شهید ثانی، معالم الدین وملاذالمجتهدین، تهران ۱۳۷۸.
(۴) ابن منظور، لسان العرب.
(۵) محمد بن عبدالحمید اسمندی، بذل النظر فی الاصول، چاپ محمد زکی عبدالبر، قاهره ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۶) محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵.
(۷) عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، چاپ محمدمعتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۸) محمدتقی بروجردی، نهایة الافکار، تقریر آیة اللّه ضیاءالدین عراقی، ج ۱، قم ۱۳۶۴ش.
(۹) مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
(۱۰) عبداللّه بن محمد تونی، الوافیة فی اصول الفقه، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، قم ۱۴۱۵.
(۱۱) محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، تقریرات درس آیة اللّه جعفر سبحانی، قم ۱۴۱۸.
(۱۲) محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول فی الاصول، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.
(۱۳) مرتضی حسینی فیروزآبادی، عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، تهران ۱۳۹۲.
(۱۴) علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّد الشیرازی، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۵.
(۱۵) محمود بن عمر زمخشری، اساس البلاغة، مصر ۱۹۷۲ـ۱۹۷۳.
(۱۶) جعفر سبحانی، تهذیب الاصول، تقریرات درس امام خمینی (ره)، قم ۱۳۶۳ش.
(۱۷) صاحب بن عَبّاد، المحیط فی اللغة، چاپ محمدحسن آل یاسین، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
(۱۸) محمدباقر صدر، دروس فی علم الاصول، بیروت ۱۹۷۸.
(۱۹) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۲۰) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۲۱) محمداسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۰.
(۲۲) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۲۳) احمد بن محمد فیّومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، بیروت: دارالفکر.
(۲۴) محمدرضا مظفر، اصول الفقه، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۲۵) لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام، بیروت ۱۹۹۶.
(۲۶) ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، قوانین الاصول، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹، چاپ افست ۱۳۷۸.
(۲۷) محمود هاشمی، بحوث فی علم الاصول، تقریرات درس آیت اللّه محمدباقر صدر، قم ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.


۱. اصول الفقه، مظفر، محمد رضا، ج۱، ص۳۱.    
۲. الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، اصفهانی، محمد حسین، ص۳۲.    
۳. کفایة الاصول، آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، ص۱۸.    
۴. دروس فی علم الاصول، صدر، محمد باقر، ج۱، ص۸۲.    
۵. المحکم فی اصول الفقه، حکیم، محمد سعید، ج۱، ص۱۳۰.    
۶. کفایة الاصول، فاضل لنکرانی، محمد، ج۱، ص۱۰۳.
۷. الاصول، مشکینی، علی، ص۹۳.    
۸. تحقیق الاصول المفیدة فی اصول الفقه، آذری قمی، احمد، ج۱، ص۲۰۸.    
۹. محاضرات فی اصول الفقه، خویی، ابوالقاسم، ج۱، ص۱۱۳.    
۱۰. لسان العرب، ابن منظور، واژۀ «بدر» ج۴، ص۴۸.    
۱۱. لسان العرب، ابن منظور، واژۀ «بدر» ج۴، ص۴۸.    
۱۲. فرهنگ ابجدی عربی، فارسی.
۱۳. کتاب العین، خلیل بن احمد فراهیدی، ذیل «بدر»، ج۸، ص۳۴، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.    
۱۴. المحیط فی اللغة، صاحب بن عَبّاد، ذیل «بدر»، ج۲، ص۳۴۶، چاپ محمدحسن آل یاسین، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.    
۱۵. ج۱، ص۵۰، اساس البلاغة، محمود بن عمر زمخشری، ذیل «بدر»، مصر ۱۹۷۲۱۹۷۳.    
۱۶. المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، احمد بن محمد فیّومی، ذیل «بدر»، بیروت:دارالفکر.    
۱۷. مجمع البحرین، فخرالدین بن محمد طریحی، ذیل «بدر»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.    
۱۸. عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، مرتضی حسینی فیروزآبادی، ذیل «بدر»، تهران ۱۳۹۲.
۱۹. المنجد فی اللغة و الاعلام، لویس معلوف، ذیل «بدر»، بیروت ۱۹۹۶.
۲۰. کفایه الاصول، آخوند خراسانی، ص۲۹.    
۲۱. اصطلاحات الاصول، مشکینی، شیخ علی، ص۹۰.    
۲۲. بذل النظر فی الاصول، محمد بن عبدالحمید اسمندی، ۱، ص۳۰، چاپ محمد زکی عبدالبر، قاهره ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
۲۳. الاحکام فی اصول الاحکام، علی بن محمد آمدی، ج۱، ص۲۹، چاپ جمیلی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.    
۲۴. معالم الدین وملاذالمجتهدین، ابن شهید ثانی، ج۱، ص۳۹ تهران ۱۳۷۸.    
۲۵. کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، عبدالعزیز بن احمد بخاری، ج۱، ص۱۶۴، چاپ محمدمعتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
۲۶. کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، مسعود بن عمر تفتازانی، ج۱، ص۳۵۰، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
۲۷. معالم الدین وملاذالمجتهدین، ابن شهید ثانی، ج۱، ص۳۵، تهران ۱۳۷۸.
۲۸. الوافیة فی اصول الفقه، عبداللّه بن محمد تونی، ج۱، ص۶۰، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، قم ۱۴۱۵.    
۲۹. قوانین الاصول، ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، ج۱، ص۱۳، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۸۱۳۰۹، چاپ افست ۱۳۷۸.    
۳۰. تقریرات آیة اللّه المجدّد الشیرازی، علی روزدری، ج۱، ص۹۰۹۲، قم ۱۴۰۹۱۴۱۵.    
۳۱. الفصول فی الاصول، محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، ج۱، ص۳۲، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.
۳۲. کفایة الاصول، محمدکاظم بن حسین آخوندخراسانی، ج۱، ص۱۸، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴۱۳۶۷، چاپ افست.    
۳۳. اصول الفقه، محمدرضا مظفر، ج۱، ص۲۲، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.    
۳۴. اصول الفقه، مظفر، ج۱، ص۲۱.    
۳۵. محاضرات فی اصول الفقه (مسلسل ۴۳)، محمداسحاق فیّاض، ج۱، ص۱۲۸، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۰.    
۳۶. دروس فی علم الاصول، محمدباقر صدر، ج۱، ص۱۹۰، بیروت ۱۹۷۸.    
۳۷. بحوث فی علم الاصول، شاهرودی، ج۱، ص۱۶۳.    
۳۸. اصول الفقه، محمدرضا مظفر، ج۱، ص۲۲، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.    
۳۹. محاضرات فی اصول الفقه، محمداسحاق فیّاض، ج۱، ص۱۲۹، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۰.    
۴۰. تقریرات آیة اللّه المجدّد الشیرازی، علی روزدری، ج۱، ص۹۰۹۲، قم ۱۴۰۹۱۴۱۵.    
۴۱. الاحکام فی اصول الاحکام، علی بن محمد آمدی، ج۱، ص۲۹، چاپ جمیلی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.    
۴۲. کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، عبدالعزیز بن احمد بخاری، ج۱، ص۱۶۴، چاپ محمدمعتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
۴۳. قوانین الاصول، ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، ج۱، ص۱۳، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۸۱۳۰۹، چاپ افست ۱۳۷۸.    
۴۴. الفصول فی الاصول، محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، ج۱، ص۳۲، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.
۴۵. تقریرات آیة اللّه المجدّد الشیرازی، علی روزدری، ج۱، ص۷۱۷۲، قم ۱۴۰۹۱۴۱۵.    
۴۶. الاحکام فی اصول الاحکام، علی بن محمد آمدی، ج۱، ص۵۶ ـ۵۷، چاپ جمیلی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
۴۷. الاحکام فی اصول الاحکام، علی بن محمد آمدی، ج۱، ص۲۹، چاپ جمیلی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.    
۴۸. الفصول فی الاصول، محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، ج۱، ص۳۳، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.
۴۹. تقریرات آیة اللّه المجدّد الشیرازی، علی روزدری، ج۱، ص۴۷۴، قم ۱۴۰۹۱۴۱۵.    
۵۰. تقریرات آیة اللّه المجدّد الشیرازی، علی روزدری، ج۱، ص۷۳۷۴، قم ۱۴۰۹۱۴۱۵.    
۵۱. الاحکام فی اصول الاحکام، علی بن محمد آمدی، ج۱، ص۲۹، چاپ جمیلی، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.    
۵۲. قوانین الاصول، ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، ج۱، ص۱۴، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۸۱۳۰۹، چاپ افست ۱۳۷۸.    
۵۳. الفصول فی الاصول، محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، ج۱، ص۳۳، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.
۵۴. عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، مرتضی حسینی فیروزآبادی، ج۱، ص۴۵، تهران ۱۳۹۲.    
۵۵. کفایة الاصول، محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، ج۱، ص۲۱، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴۱۳۶۷، چاپ افست.    
۵۶. کفایة الاصول، محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، ج۱، ص۲۵، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست.
۵۷. تهذیب الاصول، جعفر سبحانی، ج۱، ص۶۰، تقریرات درس امام خمینی (ره)، قم ۱۳۶۳ش.    
۵۸. کفایة الاصول، محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، ج۱، ص۲۹، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴۱۳۶۷، چاپ افست.    
۵۹. محاضرات فی اصول الفقه، محمداسحاق فیّاض، ج۱، ص۱۲۹ و ۱۳۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۰.    
۶۰. المحصول فی علم الاصول، محمود جلالی مازندرانی، ج۱، ص۱۲۵، تقریرات درس آیة اللّه جعفر سبحانی، قم ۱۴۱۸.    
۶۱. بدائع الافکار، میرزای رشتی، ص۷۲.    
۶۲. اصول الفقه، مظفر، ج۱، ص۲۳.    
۶۳. قوانین الاصول، ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، ج۱، ص۱۳، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۸۱۳۰۹، چاپ افست ۱۳۷۸.    
۶۴. الفصول فی الاصول، محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، ج۱، ص۳۳، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.
۶۵. تقریرات آیة اللّه المجدّد الشیرازی، علی روزدری، ج۱، ص۷۶، قم ۱۴۰۹۱۴۱۵.    
۶۶. کفایة الاصول، محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، ج۱، ص۱۸، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴۱۳۶۷، چاپ افست.    
۶۷. نهایة الافکار، محمدتقی بروجردی، ج۱، ص۶۷، تقریر آیة اللّه ضیاءالدین عراقی، ج ۱، قم ۱۳۶۴ش.    
۶۸. اصول الفقه، محمدرضا مظفر، ج۱، ص۲۴، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.    
۶۹. محاضرات فی اصول الفقه، محمداسحاق فیّاض، ج۱، ص۱۲۹ و ۱۳۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۰.    
۷۰. الفصول فی الاصول، محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، ج۱، ص۳۳، چاپ ابراهیم تبریزی، تبریز ۱۳۵۰.
۷۱. تقریرات آیة اللّه المجدّد الشیرازی، علی روزدری، ج۱، ص۷۶، قم ۱۴۰۹۱۴۱۵.    
۷۲. کفایة الاصول، محمدکاظم بن حسین آخوندخراسانی، ج۱، ص۲۵، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست.
۷۳. نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، محمدحسین اصفهانی، ج۱، ص۷۸، قم ۱۴۱۴۱۴۱۵.    
۷۴. نهایة الافکار، محمدتقی بروجردی، ج۱، ص۶۶، تقریر آیة اللّه ضیاءالدین عراقی، ج ۱، قم ۱۳۶۴ش.    
۷۵. اصول الفقه، محمدرضا مظفر، ج۱، ص۲۴، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.    
۷۶. محاضرات فی اصول الفقه، محمداسحاق فیّاض، ج۱، ص۱۲۹ و ۱۳۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۰.    
۷۷. تهذیب الاصول، جعفر سبحانی، ج۱، ص۴۰، تقریرات درس امام خمینی (ره)، قم ۱۳۶۳ش.    
۷۸. المحصول فی علم الاصول، محمود جلالی مازندرانی، ج۱، ص۱۱۹ و ۱۲۰، تقریرات درس آیة اللّه جعفر سبحانی، قم ۱۴۱۸.    
۷۹. بحوث فی علم الاصول، محمود هاشمی، ج۱، ص۱۶۴۱۶۵، تقریرات درس آیت اللّه محمدباقر صدر، قم ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.    
۸۰. دروس فی علم الاصول، محمدباقر صدر، ج۱، ص۸۶ ـ۸۷، بیروت ۱۹۷۸.
۸۱. بحوث فی علم الاصول، محمود هاشمی، ج۱، ص۱۶۵۱۷۰، تقریرات درس آیت اللّه محمدباقر صدر، قم ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.    
۸۲. نهایة الافکار، محمدتقی بروجردی، ج۱، ص۶۷، تقریر آیة اللّه ضیاءالدین عراقی، ج ۱، قم ۱۳۶۴ش.    
۸۳. محاضرات فی اصول الفقه، محمداسحاق فیّاض، ج۱، ص۱۲۹ و ۱۳۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۰.    
۸۴. المحصول فی علم الاصول، محمود جلالی مازندرانی، ج۱، ص۱۲۵، تقریرات درس آیة اللّه جعفر سبحانی، قم ۱۴۱۸.    
۸۵. محاضرات فی اصول الفقه، محمداسحاق فیّاض، ج۱، ص۱۲۹ و ۱۳۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۰.    
۸۶. منابع الاصول الی علم الاصول، ج۱، ص۱۲۵.



فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۲۸۰، برگرفته از مقاله «تبادر».    
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تبادر»، شماره.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت، ج۲، ص۳۲۵.    
پژوهه    






جعبه ابزار