تاریخنگاری محلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تعصبات و افتخارات محلی و همچنین انگیزههای علمی و دینی در پیدایی تواریخ شهرها به طور عام و تواریخ محلی که متضمن شرح حال شخصیتهای بزرگ شهری خاص برای نشان دادن جایگاه و تفوق علمی آن است، نقش داشته است.
در جهان
اسلام تاریخهای محلی بسیاری با صبغه
علمی و
دینی یا
سیاسی تدوین شد.
سخاوی شمار معتنابهی از آنها را یاد کرده است.
افزون بر کتب طبقاتِ پیشگامانی مانند
ابن سعد و
خلیفة بن خیاط که بر اساس توزیع جغرافیایی تألیف شده بود، تاریخهای محلی بر اساس طبقات یا ترتیب الفباییِ رجال هر
شهر ، جداگانه تألیف شد که نخستین پدیدآورندگان آنها
محدّثان بودند.
این کتابها علاوه بر شرح حال
علما و محدّثان و مشاهیر، معمولاً مشتمل است بر پیشگفتاری در باره تاریخ احداث شهر و فتح آن به دست
مسلمانان ،
صحابه و
تابعانی که به آنجا رفتهاند، روایاتی در فضیلت شهر،
والیان ،
امرا ، محلهها، تأسیسات شهر در پیش و پس از
اسلام مانند
حصار و
قلعه و
مسجد.
کهنترین تاریخ محلی موجود که به تراجم رجال اختصاص یافته،
تاریخ واسط اثر اَسلَم بن سهل رزّاز معروف به
بَحشَل واسطی (متوفی ۲۸۸) است.
بحشل پس از بحث مختصری در باره تاریخ تأسیس واسط و محلهها و بناهای آن، به شرح حال صحابه و سپس محدّثانی که به نحوی به این شهر مربوط بودهاند، پرداخته و برحسب تقدم زمانی آنان را طبقهبندی کرده و به جای اصطلاح طبقه، واژه «
قرن » را به کار برده است.
وی اغلب،
روایات آنان را با
سند خویش نقل میکند.
پس از بحشل، مؤلفانِ تاریخهای محلی که به تراجم رجال پرداختند، در تنظیم و محتوای مطالب از این الگو پیروی کردند و کار بحشل را تداوم بخشیدند.
از این میان میتوان از
محمد بن سعید قُشَیری (متوفی ۳۳۴) مؤلف تاریخ الرقّه یاد کرد (چاپ ابراهیم صالح، دمشق ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸).
ابوشیخ انصاری (متوفی ۳۶۹) نیز در طبقات المحدّثین باصبهان و الواردین علیها، محدّثان را در یازده طبقه تا عصر خود گروهبندی کرد (چاپ بَلّوشی، بیروت ۱۴۰۸، ۲ ج).
قاضی
عبدالجبار خولانی دارانی (متوفی ۳۷۰) تاریخ داریّا را به این شیوه فراهم آورد (چاپ سعید افغانی، دمشق ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴).
در عهد
سامانیان (ح ۲۶۱ـ۳۸۹) عمدتاً محدّثان تاریخهای محلی بسیاری تألیف کردند که در آنها شیوه طبقات یا دستهبندی بر اساس شهرها یا نظم الفبایی به کار رفت.
ابوعبداللّه جویباری وراق (متوفی نیمه اول سده چهارم) در کتاب طبقات، شرح حال علما و بزرگان
بلخ را به تفکیک شهرهای این ولایت گرد آورد و
علی بن فضل بلخی (متوفی ۳۲۳) ذکر علماء بلخ را در شرح حال محدّثان و
فقهای این شهر بر اساس طبقات ترتیب داد.
احمد بن محمد بن یاسین حدّاد (متوفی ۳۳۴) نیز دو کتاب در باره تاریخ
هرات تألیف کرد که یکی ترتیب الفبایی داشت.
ابواسحاق مُستملی (متوفی ۳۷۶) اخبار علماء بلخ را در باره طبقات محدّثان و فقها با نظم الفبایی تألیف کرد.
ابوسعد ادریسی ، محدّث استرآبادی ساکن
سمرقند ، تاریخ سمرقند یا الکمال فی معرفة الرجال بسمرقند (تألیف پیش از ۳۸۵) را در معرفی طبقات محدّثان این شهر تألیف کرد.
وی در تاریخ استرآباد نیز احتمالاً از شیوه طبقات پیروی کرده است.
پس از آن
حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵)،
محدّث ، تاریخ نیشابور یا تاریخ النیسابورییّن را به سبک طبقات نویسان پیشین نگاشت.
عبدالغافر بن اسماعیل فارسی (متوفی ۵۲۹) السیاق فی تاریخ نیشابور را به همین شیوه در ذیل تاریخ نیشابور نوشت.
حمزة بن یوسف سَهمی (متوفی ۴۲۷) در تاریخ جُرجان پس از فصلی در مباحث کلی مربوط به گرگان از فتح اسلامی به بعد، تراجم علما و
راویان آن شهر را به ترتیب الفبایی تنظیم کرد و بخشی جداگانه را نیز به زندگینامه زنان عالِم اختصاص داد.
ابونُعَیم اصفهانی (متوفی ۴۳۰)، محدّث مشهور، ذکر اخبار اصبهان را در شرح حال محدّثان و راویان و علمای
اصفهان با همان سبک کلی تاریخهای محلی و با استفاده از آثاری مانند (تاریخ) اصفهان
حمزه اصفهانی (متوفی ۳۵۶) و طبقات المحدّثین باصبهان ابوشیخ انصاری
به شیوه الفبایی ــ با استثناهایی در هم نامهای
پیامبران ــ تألیف کرد.
در مجموع، تاریخهای محلی یاد شده را باید در زمره
کتب رجال به شمار آورد؛ چه، شناخت مشایخ شهر و روایات آنان از نخستین مسائلی بود که طالب
حدیث باید فرا میگرفت.
این نوع تاریخنگاری محلی ناشی از نیاز به حفاظت بیشتر در برابر احادیث ساختگی و نیز تعیین موطن راویان بود.
به تدریج تاریخهای محلی
جنبه عام یافت و علاوه بر تراجم رجال حدیث و
روایت ، تراجم دیگر بزرگان و مشاهیر را نیز در بر گرفت.
تاریخ بغداد مهمترین اثر
خطیب بغدادی (متوفی ۴۶۳)، پس از وصف
بغداد و تاریخ تأسیس آن، اغلب به تراجم محدّثان اختصاص دارد، اما شامل مجموعه گستردهای از سرگذشتنامهها به ترتیب الفبایی با رعایت تقدم زمانی میشود.
تاریخ دمشق در هشتاد مجلد تألیف
ابن عَساکر (متوفی ۵۷۱) نیز پس از فصلی در فضایل
شام و وصف تاریخ و جغرافیای
دمشق ، شامل تراجم راویان و محدّثان و مشاهیری چون والیان و قضات و شعراست که از دمشق برخاسته بودند یا به آنجا رفته بودند.
ابن عساکر نخست به شرح
سیره نبوی و سرگذشت
خلفای نخست پرداخته و تاریخ
امویان و
جنبههایی از تاریخ
عباسیان را در ضمن تراجم مطرح کرده است.
وی همچون محدّثان، روایات را با ذکر سند و تراجم را به ترتیب الفبایی آورده است.
پارهای از تراجم مربوط به قبل از اسلاماند و یک مجلد نیز به زندگینامه
زنان اختصاص دارد.
بعضی، تاریخ دمشق را تلخیص کردهاند و بعضی نیز بر آن ذیل نوشتهاند.
ابن عدیم (متوفی ۶۶۰) به پیروی از ابن عساکر، در اثر بزرگ خود بغیة الطلب فی تاریخ حلب، سرگذشت بزرگان
حلب را به ترتیب الفبایی آورده و در مقدمه، به شرح جغرافیای حلب و شمال شام و فتح آن به دست مسلمانان پرداخته است (چاپ سهیل زکّار، ۱۲ جتا حرف سین و باب کُنی ' و القاب، بیروت ۱۹۸۸؛ چاپ سامی دهّان، دمشق ۱۹۵۱ـ ۱۹۶۸).
نمونه دیگری از تاریخهای محلی با صبغه دینی، التدوین فی اخبار قزوین تألیف
عبدالکریم بن محمد رافعی قزوینی (متوفی ۶۲۳) است که مؤلف پس از اخبار فتح اسلامی و روایاتی در فضایل
قزوین و وصف بناها، به یادکرد
صحابه و
تابعان و تراجم محدّثان این شهر تا عصر خود، با نظم الفبایی، پرداخته است.
این کتاب افزون بر مطالب تاریخی، حاوی آگاهیهای ارزشمند جغرافیایی و ادبی است.
در
سده نهم آثاری به همین شیوه در باره
مکه و
مدینه تألیف شد.
محمد بن احمد فاسی (متوفی ۸۳۲)، مؤلف آثار متعدد در باره تاریخ مکه، العِقد الثمین فی تاریخ البلد الامین را در شرح حال صحابه و علما و مشاهیر مکه از آغاز تا عصر خود به ترتیب الفبایی تألیف کرد و در بخش نخست آن به وصف ویژگیهای مکه و مختصری در تاریخ مکه با استفاده از کتاب دیگرش، شِفاء الغَرام، پرداخت.
سخاوی نیز التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفه را به همین شیوه در باره تاریخ مدینه گرد آورد.
موضوع نوع دیگری از تاریخهای محلی، اخبار و رویدادهای یک شهر است؛ اینگونه آثار را در زمره
وقایعنامهها میتوان دانست.
قدیمترین تاریخهای محلی در موضوع یک شهر در باره مکه و مدینه است.
از این میان اخبار مکه تألیف
محمد بن عبداللّه اَزرقی (زنده در ح۲۴۸)، اخباری و سیره نویس مکی،
شایان ذکر است.
این کتاب بیشتر روایاتی با ذکر
سلسله سند است و مشتمل بر داستانهایی در باره
آفرینش جهان و شهر مکه، با استفاده از روایات کسانی مانند
وهب بن منبّه ، و همچنین اخبار و رویدادها و شرح ویژگیهای مکه و
مسجد الحرام و
کعبه در سدههای نخستین اسلامی است (چاپ جدید از رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳).
دیگر مورخ مکی و معاصر ازرقی،
محمد بن اسحاق فاکهی (متوفی پس از ۲۷۲)، تاریخ مکه را به همان شیوه نوشت و آگاهیهای متنوعی، از جمله در باره والیان و
قاضیان مکه، به دست داد که بخشی از آن بر جای مانده است (چاپ وستنفلد، گوتینگن ۱۸۵۹).
این آثار در سدههای نهم و دهم اساس کار نویسندگانی همچون فاسی (متوفی ۸۳۲) در شِفاء الغَرام باخبار البلد الحرام، ابن ظُهَیره (متوفی ۹۸۶) در الجامع اللطیف فی فضایل مکه و البیت الشریف (چاپ وستنفلد، گوتینگن ۱۸۵۹)، و نَهرَ والی (متوفی ۹۸۸) در الاءعلام بأَعلام بیت اللّه الحرام (چاپ وستنفلد، گوتینگن ۱۸۵۷) قرار گرفت.
از قدیمترین کتابها در باره مدینه، تاریخ المدینة المنوّره از
عمر بن شَبّه نُمیری (متوفی ۲۶۲) است که در آن تاریخ اسلام از
هجرت پیامبر تا
قتل عثمان بر محور
شهر مدینه آمده ولی به دوره
خلافت ابوبکر و
علی علیهالسلام اشاره نشده است.
شیوه
ابن شبّه در این کتاب، روایی و مستند است و ضمناً ویژگیهای شهر مدینه را بر شمرده است (چاپ فهیم محمد شلتوت، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰، ۴ ج).
شاگرد ابن شبّه،
احمد بن ابی طاهر طیفور (متوفی ۲۸۰)، نیز کتاب بغداد را بر محور رویدادهای دارالخلافه بغداد، در باره تاریخ
خلفای عباسی تا پایان دوره
مهتدی (۲۵۶) تألیف کرد.
از این کتاب جزء ششم آن باقی مانده که وقایع دوره
مأمون را از ۲۰۴ تا ۲۱۸ در بر دارد و حاوی گزارشهایی در باره ویژگیهای شهر و شاعران و خنیاگران آن در این دوره است (چاپ هنس کلّر، لایپزیگ ۱۹۰۸؛ چاپ کوثری، قاهره ۱۳۶۸/ ۱۹۴۹).
پس از ابن ابی طاهر، پسرش عبیداللّه، شرح حوادث دوره خلافت
معتمد تا
مقتدر (۲۵۶ـ۳۲۰) را بر کتاب بغداد افزود، اما آن را به پایان نرساند.
از تاریخهای متعددی که در سده های اولیه در باره
بصره تألیف شد،
چیزی در دست نیست.
معدن الجواهر بتاریخ البصرة و الجزائر تألیف شیخ نعمان بن محمد بن عراق (سده دهم) اثری متأخر در باره بصره و
جزایر خلیج فارس است و مؤلف از برخی منابع سده سوم در این موضوع استفاده کرده است.
از نخستین مؤلفان تاریخ محلی
عربستان جنوبی ،
ابن هشام (متوفی ۲۱۸) است که کتاب التیجان فی ملوک حِمیَر را در باره تاریخ کهن
یمن از جمع روایات وهب بن منبّه فراهم آورد.
این کتاب آمیختهای از حوادث تاریخی و
قصص دینی و
اساطیر است.
حسن بن احمد هَمْدانی (متوفی ۳۳۴)،
مورخ و جغرافیانگار یمنی، اثری مشابه و مفصّلتر در اَنساب و پادشاهان حمیر به نام الاکلیل تألیف کرد.
تاریخ مدینه صنعاء تألیف
احمد بن عبداللّه رازی (متوفی ح۴۶۰) اثری یگانه در باب تاریخ فرهنگی و سیاسی صنعاء و شرح ویژگیهای آن از دوران اساطیری تا زمان مؤلف است و تراجم بسیاری از رجال یمن ــ که بعضاً ایرانی الاصل بودند ــ و روایات فراوانی از افراد ایرانی تبار (اَبناوی) را در بر دارد که نشان دهنده تمایلات و خاستگاه
ایرانی مؤلف است.
رازی در نقل خبر از شیوه
محدّثان پیروی کرده است.
عمارة بن علی یمنی (متوفی ۵۶۹)، مورخ و شاعر، نیز تاریخ سیاسی یمن بویژه صنعاء و زبید و وصف جغرافیایی منطقه و
تراجم شماری از ادیبان و شاعران آنجا را در المفید فی اخبار صنعاء و زَبید یا تاریخ الیمن گرد آورد و از آثاری مانند المفید لاخبار زَبید ابوطامی جیّاش بن نجاح (متوفی ح۵۰۰)، امیر حبشی یمن، بهره گرفت.
تاریخ المستبصر منسوب به ابن مُجاور (متوفی ۶۹۰) نیز اثری مهم در باره تاریخ و جغرافیای مکه و
حجاز و یمن و آداب و رسوم رایج در آنجاست.
ابن مجاور از برخی منابع خود، مانند کتاب (تاریخ مکه) فاکهی،
مروج الذهب مسعودی ، المفید فی اخبار صنعاء و زبید عماره و جز آن نام برده است.
از تواریخ یمن که تألیفات پیشین را اساس قرار دادند و در تکمیل آنها کوشیدند، اینهاست: کنز الاَخیار (الاخبار) فی معرفة السیر و الاخبار تألیف ادریس بن علی حَمزی (متوفی ۷۱۴) که در واقع تاریخی عمومی مشتمل بر خلاصه
الکامل ابن اثیر به ضمیمه سالشمار رویدادهای یمن تا ۷۱۴ است.
شاگرد حمزی، عبدالباقی بن عبدالمجید قرشی یمانی (متوفی ۷۴۳)، از این کتاب در نگارش بَهجة الزَّمَن فی تاریخ الیمن بهره گرفت.
السلوک فی طبقات العلماء و الملوک تألیف بهاء الدین
محمد بن یوسف جَنَدی (متوفی ۷۳۲) ترکیبی از تاریخ سیاسی و
سرگذشتنامه است (چاپ اکوَع، صنعاء ۱۴۱۴ـ۱۴۱۶/ ۱۹۹۳ـ ۱۹۹۵، ۲ ج).
بُغیة المستفید فی اخبار مدینة زَبید از ابن دَیبَع (متوفی ۹۴۴) نیز در تاریخ زَبید تا آغاز سده دهم است (چاپ عبداللّه حبشی، صنعاء ۱۹۷۹) که وصف جغرافیایی و تاریخ سیاسی را تلفیق کرده و دارای نظمی وقایع نگاشتی است.
همو ذیلی بر این کتاب شامل رویدادهای یمن در سالهای ۹۰۱ تا ۹۲۳ به نام الفضل المزید علی بغیة المستفید تألیف کرد (چاپ محمدعیسی صالحیّه، کویت ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲).
از دیگر آثار متعدد
ابن دیبع در باره یمن، قُرّة العیون باخبار الیمن المَیمون در تاریخ سیاسی یمن از آغاز
اسلام تا پایان
دولت طاهری (۹۲۳) است که اساساً خلاصهای است از العَسجَد المَسبوک ابوالحسن علی بن حسن خَزرَجی (متوفی ۸۱۲؛ یا اسماعیل بن عباس غسّانی، متوفی ۸۰۳) با افزودههایی از منابع دیگر.
از منابع متأخر یمن، غایة الامانی فی اخبار القُطر الیمانی تألیف یحیی بن حسین (متوفی ۱۱۰۰) است که تاریخ یمن را از آغاز اسلام تا برافتادن حکومت والیان عثمانی در ۱۰۴۵، نوشته است (چاپ سعیدعبدالفتاح عاشور، قاهره ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸، ۲ ج).
از دیگر تاریخهای محلی کهن، تاریخ الموصل ابوزکریا
یزید بن محمد اَزدی (متوفی ۳۳۴) است که بخش دوم آن، شامل رویدادهای ۱۰۱ تا ۲۲۴، باقی مانده و مشتمل بر سالشمار تاریخ موصل و آگاهیهایی در باره حاکمان و قاضیان آنجا و دوره مهم انتقال قدرت از
امویان به
عباسیان است.
تاریخ یا مذیّل (تاریخ دمشق) تألیف
ابن قَلانِسی (متوفی ۵۵۵)، اثری وقایع نگاشتی به شیوه سالشمار در باره دمشق است، هر چند گزارشهایی از دیگر سرزمینهای اسلامی نیز در آن آمده است.
این کتاب وقایع ۳۶۰ تا ۵۵۵ را در بر میگیرد.
ظاهراً بخش نخست آن، خلاصهای از تاریخ
هلال بن محسّن صابی و بخش دوم آن (حوادث ۴۴۸ تا پایان) ذیلی بر تاریخ صابی است.
تاریخ مَیّافارقین و آمِد یا تاریخ الفارقی اثر ابن اَزرق
احمد بن یوسف فارقی (زنده در ۵۷۷) را باید تاریخی محلی به شمار آورد که افزون بر شرح تاریخ میّافارقین
از بدو تأسیس تا عصر مؤلف، مشتمل بر اخبار و رویدادهای سیاسی ـ فرهنگی منطقه است.
ابن ازرق کتاب خود را ظاهراً با
سیره پیامبر آغاز کرده و پس از ذکر خلافت
ابوبکر و
عمر ، به تاریخ امویان و عباسیان و دولتهای اسلامی روزگار ایشان پرداخته و از شرح حال بزرگان و مسائل جغرافیایی و اقتصادی یاد کرده است.
بَدوی عبداللطیف عوض، بخش مربوط به دولت کُرد
مروانیان (۳۸۰ـ ۴۷۸) را از این کتاب به چاپ رسانده است (بیروت ۱۹۷۴).
ابن شدّاد (متوفی ۶۸۴) الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام و الجزیره را به مثابه تاریخ سیاسی «
جزیره » (شمال
عراق) و «
اَجناد » (مناطق پنجگانه
شام ، یعنی
حلب و
دمشق و
لبنان و
اردن و
فلسطین)، در سه بخش تألیف کرد و در مقدمه فصلِ مربوط به هر شهر به ذکر ویژگیهای جغرافیایی آن پرداخت.
تاریخنگاری محلی در مصر سنّتی دیرین و مستمر داشت.
کهنترین اثر بازمانده در باره تاریخ
مصر از فتح اسلامی به بعد و همچنین وقایع فتح
افریقیه و مغرب و
اندلس تا ۱۲۷، فتوح مصر و اخبارها تألیف ابن عبدالحَکَم (متوفی ۲۵۷)، محدّث و فقیه مصری، است.
مؤلف فصلهایی را به فضایل مصر، بخشها و ناحیهها، استقرار
مسلمانان در این سرزمین،
قضات (تا ۲۴۶) و نظام مالی آنجا، والیان و
صحابه در آنجا اختصاص داده است.
ابن عبدالحکم شیوه روایی و اسنادی را برگزیده و اثر او مرجع معتبر مورخان بعدی مصر گردیده است (چاپ تورِی، لیدن ۱۹۲۰).
محمد بن عبیداللّه مُسبّحی (متوفی ۴۲۰)، مورخ مصری، نیز اثر بزرگ خود
التاریخ الکبیر یا اخبار مصر را در شرح تاریخ مصر و اخبار فرمانروایان و بزرگان و حیات فرهنگی و اجتماعی آن دیار تألیف کرد
که میتوان آن را تحولی در تاریخنگاری محلی مصر شمرد.
از این اثر بزرگ، که منبع ارزشمندی برای دوره نخست خلافت
فاطمیان بوده،
تنها جزء پایانی (چهلم) آن ــ مشتمل بر دنباله حوادث ۴۱۴ و حوادث ۴۱۵ ــ باقی مانده است.
این کتاب شیوه سالشمار دارد و ذیل هر سال، حوادث به صورت ماه به ماه شرح شده است.
ابن مُیَسَّر (متوفی ۶۷۷) کار مسبّحی را ادامه داد
و اخبار مصر را پدید آورد، اما ظاهراً کتاب او بیش از صرفِ تکمله بوده است.
بخشی از این کتاب شامل حوادث ۴۳۹ تا ۵۵۳ باقیمانده است.
ابن مَمّاتی (متوفی ۶۰۶)
ادیب و
دبیر و
دیوانسالار ایوبی، مهمترین کتاب خود، قوانین الدواوین (چاپ عزیز سوریال عطیه، قاهره ۱۹۴۳)، را در سه بخش کلی در باره
جغرافیا و سازمانهای اداری و نظام
کشاورزی مصر در دوره ایوبیان تألیف کرد که از نخستین تلاشها برای تدوین تاریخ اداری بود و میتوان کتاب او را با دستور الکاتب تألیف هندوشاه نخجوانی مقایسه کرد.
چنین طرحی را
قلقشندی (متوفی ۸۲۱) با تألیف صبح الاعشی توسعه داد و در آن با الگو گرفتن از التعریف بالمصطلح الشریف،
اطلاعات گوناگونی در باره
زبان عربی و دبیری و جغرافیا و آداب و رسوم
خلافت در سرتاسر عالم اسلام و دولتهای اسلامی و نیز فصلی مبسوط در
تاریخ و جغرافیا و سازمان اداری مصر گرد آورد و آن را راهنمای دبیران ساخت.
تاریخ و جغرافیای دَه شهر بزرگ اسلامی موضوع الانتصار لِواسطة عَقد الاَمصار تألیف ابن دُقماق بود
که تنها جلدهای چهارم و پنجم آن، در باره فسطاط و اسکندریه، در دست است.
المواعظ و الاعتبار بذکر الخِطط و الاثار، یا الخطط، تألیف
مَقریزی (متوفی ۸۴۵)، مشروحترین وصف از جغرافیای مصر و
قاهره و سیر تاریخی آن از فتح اسلامی به بعد است که در عین حال، آگاهیهای گرانبهایی در باره اوضاع اجتماعی و معماری و هنر مصر و
جنبههای اخلاقی و زندگی عمواین نوع تاریخzwnj;جاست.السلوک فی طبقات العلماء و الملوک تألیف بهاء الدین
محمد بن یوسف جَنَدی (متوفی ۷۳۲) ترکیبی از تاریخ سیاسی و [[سرگذشتspan class=می مردم آنجا به دست میدهد.
شاگرد مقریزی،
ابن تغری بردی (متوفی ۸۷۴)، نیز النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره را در تاریخ مصر از فتح اسلامی تا ۸۷۲ نوشت و در ذیل رویدادهای هر سال وضع
آب نیل را توضیح داد.
النجوم الزاهره مفصّلترین تاریخ مصر اسلامی است که در عین حال رویدادهای سایر سرزمینهای اسلامی را به اختصار در بر دارد.
این کتاب بر اساس دوره حکومت فرمانروایان مصر و به شیوه سالشمار تنظیم شده است.
حُسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهره تألیف
جلال الدین سیوطی (متوفی ۹۱۱) به بررسی تاریخ کهن مصر و اوضاع سیاسی ـ اداری، اجتماعی، علمی و فرهنگی آن پس از فتح اسلامی اختصاص دارد و به جهت احتوا بر زندگینامههایی کوتاه از علما و بزرگان، می توان آن را مکمل الخطط مقریزی دانست.
پس از
سیوطی ، شاگردش
ابن اِیاس (متوفی ۹۳۰)، بدائع الزهور فی وقائع الدهور را تألیف کرد که متضمن تاریخ مصر از عهد کهن و دولتهای اسلامی آن سرزمین تا پایان ۹۲۸ است.
ابن ایاس وقایع معاصر خود، به ویژه تصرف مصر به دست
دولت عثمانی (۹۲۲)، را بر اساس مشاهدات و اطلاعات شخصی خویش به تفصیل و با جزئیات نوشته که موجب ارزش و اهمیت کتاب او شده است؛ هر چند در نگارش، شیوهای سست و گسسته و متمایل به نثر عامیانه دارد.
وی به اوضاع سیاسی و اداری و اجتماعی و زندگی عامه و وفیات بزرگان نیز پرداخته است.
پس از آنکه عثمانی، مصر را فتح کرد، تألیف کتابهای تاریخی در آنجا کاهش یافت و آنچه تألیف میشد بیشتر محدود به این دوره با ذکر سلاطین عثمانی و نُوّاب آنان در مصر بود و پس از ابن ایاس، مورخی هم طراز مورخان بزرگ پیشین ظهور نکرد.
ابن ابی السرور بکری (متوفی ۱۰۶۰) النُزهة الزَهیّة فی ذکر ولاة مصر و القاهرة المعزیّه را در تاریخ مصر از روزگار کهن تا دوره سلطان مراد عثمانی نوشت و از رویدادهای دوران حاکمان عثمانی در مصر تا حکومت خلیل پاشا (۱۰۴۱) یاد کرد و در فصلی نیز به شرح ویژگیهای مصر پرداخت.
وی کتاب الروضة المأنوسة فی اخبار مصر المحروسه را نیز به منزله گزیدهای از آثار تاریخی خود در باره مصرِ روزگار عثمانی فراهم کرد.
نسخههایی از این کتابها باقی است.
برخی تاریخهای محلی، راجع به صاحب منصبان سیاسی و قضایی است.
چنین آثاری ظاهراً از تاریخهای
سرگذشتنامهای در باره مقامات دولتی ــ که تألیف آنها از سده سوم و با نوشتههای کسانی مانند
هیثم بن عدی (کتابهایی در باره حاکمان و قضات
کوفه و
بصره) آغاز گردید ــ الهام گرفته است.
از جمله این تاریخهای محلی، التاریخ فی اخبار وُلاة خراسان تألیف
ابوعلی سَلاّمی (متوفی ۳۰۰) است که قرنها منبع ارزشمندی برای مورخان و نویسندگان بوده و مطالبی از آن در آثار
گردیزی و
ابن اثیر و
ابن خلّکان نقل شده است.
دیگر، کتاب الولاة و کتاب القضاة ابوعمر
محمد بن یوسف کِندی (متوفی ۳۵۰) است که تکملة فتوح مصر ابن عبدالحکم به شمار میآید.
کندی در این کتاب ــ که گویا دو اثر جداگانه بوده ــ اخبار والیان را از فتح اسلامی تا مرگ محمد بن طُغْج اِخشید (۳۳۴) و تاریخ قضات را، مانند ابن عبدالحکم، از فتح اسلامی تا ۲۴۶ اما مفصّلتر گرد آورده و به ویژه در بخشهای نخست، از شیوه اسنادی بهره گرفته است (چاپ رفن گست، بیروت ۱۹۰۸).
ابن زولاق (متوفی ۳۸۷)، مورخ مصری، کار کِندی را ادامه داد و ذیل اخبار قضاه مصر را در تکمیل آن از ۲۴۶ تا ۳۸۶ نوشت که با شرح حال محمد بن نعمان، قاضی فاطمی، پایان مییابد
و ظاهراً منتخبی از آن باقی است.
ابن زولاق همچنین اتمام اخبار امراء مصر را در تکمیل اثر کندی تألیف کرد.
(۱) حمزه بن یوسف سهمی، تاریخ جرجان، کتاب معرفة علماء اهل جرجان، حیدرآباد دکن ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
(۲) محمد بن عبدالرحمان سخاوی، الاعلان بالتوبیخ لمن ذمَّ التاریخ، چاپ فرانتس روزنتال، بغداد ۱۳۸۲/۱۹۶۳.
(۳) یاقوت حموی، معجم الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
(۴) محمدرضا ناجی، تاریخ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۵) احمد بن عبداللّه ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصبهان، چاپ سون ددرینگ، لیدن ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، چاپ افست تهران (بی تا).
(۶) خلیفه بن خیاط، کتاب الطبقات، روایة موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد (۱۹۶۷).
(۷) فرانتس روزنتال، تاریخ تاریخ نگاری در اسلام، ترجمه اسداللّه آزاد، مشهد ۱۳۶۵ ش.
(۸) محمد بن احمد فاسی، العقد الثمین فی تاریخ البلد الأمین، چاپ محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
(۹) محمد بن عبدالرحمان سخاوی، التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفه، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۱۰) ابن ندیم، الفهرست.
(۱۱) نعمان بن محمد، کتاب معدن الجواهر بتاریخ البصرة و الجزائر، چاپ محمد حمیداللّه، اسلام آباد ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
(۱۲) احمد بن عبداللّه رازی، تاریخ مدینة صنعاء، چاپ حسین بن عبداللّه عمری، صنعاء ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۳) عماره بن علی عماره یمنی، تاریخ الیمن المسمَّی المفید فی أخبار صنعاء و زبید، چاپ محمد بن علی اکوع، صنعاء ۱۹۸۵.
(۱۴) ابن مجاور، صفة بلادالیمن و مکة و بعض الحجاز، المسماة تاریخ المستبصر، چاپ اسکار لوفگرن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
(۱۵) زرکلی.
(۱۶) عبدالباقی بن عبدالمجید یمانی، بهجة الزّمن فی تاریخ الیمن، چاپ عبداللّه محمد حبشی و محمد احمد سنبانی، صنعاء ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۷) فرانتس روزنتال، تاریخ تاریخ نگاری در اسلام، ترجمه اسداللّه آزاد، مشهد ۱۳۶۵ ش.
(۱۸) ابن دیبع، کتاب قُرّة العیون بأخبار الیمن المیمون، چاپ محمد بن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۱۹) ابن قلانسی، تاریخ دمشق، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۰) ابن خلّکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان.
(۲۱) علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ لیپرت، لایپزیگ ۱۹۰۳.
(۲۲) نظم العقیان فی اعیان الاعیان، چاپ فیلیپ حتی، نیویورک ۱۹۲۷.
(۲۳) ابن ازرق، تاریخ الفارقی، چاپ بدوی عبداللطیف عوض، قاهره ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
(۲۴) حاجی خلیفه.
(۲۵) محمد عبداللّه عنان، مؤرّخو مصر الاسلامیّة و مصادر التاریخ المصری، قاهره ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
(۲۶) محمد بن عبیداللّه مُسَبّحی، اخبار مصر، مقدمه ایمن فواد سید، صز، چاپ ایمن فؤاد سید و تیاری بیانکی، قاهره ۱۹۷۸.
(۲۷) خلیل بن ایبک صفدی، الوافی بالوفیات، ویسبادن ۱۹۶۲ـ۱۹۷۹.
(۲۸) ابن میَسَّر، اخبار مصر، چاپ هانری ماسه، قاهره ۱۹۱۹.
(۲۹) عباس عزّاوی، التعریف بالمورخین، ج ۱: فی عهد المغول و الترکمان، بغداد ۱۳۷۶/۱۹۵۷.
(۳۰) احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (۱۳۸۳/۱۹۶۳).
(۳۱) ابن کثیر، البدایة و النهایه، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳۲) ابن مجاور، صفة بلادالیمن و مکة و بعض الحجاز، المسماة تاریخ المستبصر، چاپ اسکار لوفگرن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
(۳۳) احمد بن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا بأخبار الائمة الفاطمیین الخلفا، چاپ جمال الدین شیّال، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۳۰۵۶. zwnj;نامهspan class=