تاریخنگاری آفریقا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاریخ نگاری در
شمال افریقا از نیمه اول
قرن چهارم شروع شد.
در غرب و مرکز
افریقا در باره فن تاریخ نگاری در افریقای زیرِ
صحرا اطلاعات ناکافی است.
در شرق افریقا پیش از قرن سیزدهم، اسلام به جنوب دشتهای واقع در پایین اتیوپی راه نیافته بود؛ حتی در باره تاریخ نواحی ساحلی اطلاعات اندکی در دست است.
تاریخ نگاری در شمال افریقا از نیمه اول
قرن چهارم شروع شد.
ظاهراً بیشتر منابع اصیل نخستین مورخان شمال افریقا از بین رفته، لذا تدوین تاریخ
فتوحات اسلامی در شمال افریقا تا اوایل قرن چهارم، بر اساس روایات مورخان شرق
جهان اسلام بوده است.
شاید بخش پنجم کتاب فتوح مصر و أخبارها از عبدالرحمان بن عبداللّه بن عبدالحَکم، مشهور به ابن عبدالحکم قُرَشی مصری (متوفی ۲۵۷)، کهنترین و در عین حال دقیقترین و مهمترین منبع موجود در باره
تاریخ فتوحات مسلمانان در شمال افریقا باشد.
در قرن سوم برخی
فقهای مالکی تاریخهایی نوشتند که مورخان قرنهای بعد از آنها نام برده و نقل قولهایی کردهاند، اما این کتابها از بین رفته است.
بعضی از این افراد عبارتاند از: عیسی بن محمد بن سلیمان بن ابی مُهاجر (اواخر قرن دوم تا اوایل قرن سوم) ــ نواده فاتح افریقیه، ابومهاجر دینار، بود ــ که کتابی در فتوح افریقیه نوشت و ابوالعَرَب تَمیمی از آن مطالبی نقل کرده است.
عبداللّه بن ابی حَسّان یَحصُبی (متوفی ۲۲۶ یا ۲۲۷) که راوی اخبار بود و خود کتابی تألیف نکرد.
محمد بن سَحنون (متوفی ۲۵۶) که کتاب التاریخ را در شش مجلد نوشت.
محمد بن زیادة اللّه اغلبی، مشهور به ابن زیادة اللّه (متوفی ۲۸۳) که از
خاندان اغلبیان حاکم بر افریقیه (حک: ۱۸۴ـ ۲۹۶) بود و کتابی در تاریخ
اغلبیان نوشت.
ابوسهل فرات بن محمد عبدی (متوفی ۲۹۲)
حسین بن عبدالرحمان بَصری، معروف به وکیل (متوفی ۳۱۰ یا ۳۴۶)، که از مورخان مهم قرن سوم در
شمال افریقا بود و مورخان بعدی همچون قاضی عیاض و ابن ابّار از المُعرِب عن أخبار (أفریقیة) والمغرب او ــ که در دسترس نیست ــ بهره بردهاند.
ظاهراً اخبار الائمة الرستمیـّین ابن صغیر (متوفی اواخر قرن سوم) کهنترین کتاب موجود در باره تاریخ شمال افریقاست.
این کتاب مشتمل است بر خلاصه حوادث حکومت رُستمیان اباضیِ تاهَرت (۱۶۰ـ۲۹۶) از بدو تأسیس تا اواخر قرن سوم.
در قرن چهارم، که
فاطمیان بر سراسر شمال افریقا
حکومت داشتند، چندین
مورخ مشهور ظهور کردند که آثارشان موجود است.
بعضی از آنان عبارتاند از:
احمد بن سهل رازی (متوفی ح۳۱۰) مؤلف اخبار فخّ در باره چگونگی تأسیس دولت ادریسیان در مغرب، که از نخستین کتابهای تاریخی
زیدیان در شمال افریقاست.
ابوالعرب محمد بن تَمیم بن تَمّام تمیمی (متوفی ۳۳۳)، مورخ
مالکی و مؤلف کتابهای تاریخی متعدد در طبقات مالکیه و شرح حال بزرگان و فقیهان افریقیه و شمال افریقا.
آثار او اساس کار مورخان بعدیِ جهان اسلام گردید.
بخشی از طبقات علماء اِفریقیة و تونس ابوالعرب چاپ شده است (تونس ۱۹۶۸).
ابوالعرب ظاهراً پیش از اتمام این کتاب
وفات یافته و شاگردش، ابوعبداللّه محمد بن حارث بن اسد خُشَنی (متوفی ۳۶۰ یا ۳۶۱)، آن را به پایان رسانده است.
ابوالعرب دیگر کتابهای تاریخیاش را بر اساس
سالشمار تنظیم کرده است.
محمد بن حارث خُشَنی، به پیروی از ابوالعرب، قُضاة قُرطُبه را نوشت و خلاصة طبقات علماء افریقیة و تونس را در پی آن آورد.
در نیمه دوم قرن چهارم،
قاضی نُعمان (متوفی ۳۶۲)، قاضی القضات فاطمیان، افتتاح الدعوة را نوشت و در آن تاریخ فاطمیان را از تأسیس دولت
عبیدیان تا ۳۴۶، با رعایت ترتیب زمانی و اندکی اغراق در ستایش عبیدیان، تدوین کرد.
افتتاح الدعوة از منابع مهم تاریخی عصر فاطمیان است و تأثیر بسزایی در کتابهای تاریخی بعدی داشته است.
در همین دوره، استاد جوذر (متوفی ۳۶۲)، سیره الاستاذ جوذر را نوشت که تاریخ مستند عصر عبیدیان به شمار میرود و ازینرو بسیار مهم است.
ابوجعفر احمد بن ابراهیم بن خالد، معروف به
ابن الجَزّار (متوفی اواخر قرن چهارم)، پزشکی نامدار و مؤلف چند اثر تاریخی بود، از جمله التعریف بصحیح التاریخ در ده جلد که از منابعِ مورخان بعدی شد.
در قرن پنجم مورخان برجستهای با گرایشهای دینی گوناگون تألیفاتی داشتهاند، از جمله: ابوبکر عَتیق بن خَلف تُجیبی (متوفی ۴۲۲) که کتابهایش مفقود شده است، ولی بخشهایی از آنها در کتابهای کسانی چون
ابن ابّار نقل شده است.
ابوعبداللّه حسین بن ابی العباس اَجدابی (متوفی ۴۳۲) که تألیفاتش در مناقب و فضایل زاهدان و فقها، اساس کار شاگردش، ابوبکر مالکی، در ریاض النفوس گردید.
ابوالقاسم
عبدالرحمان لَبیدی (متوفی ۴۴۰)، مؤلف کتابی در مناقب
ابواسحاق جُبَنیانی،
صوفی اوایل قرن پنجم
ابوعبداللّه محمد بن شرف قیروانی (متوفی ۴۶۰)، مؤلف ذیلی بر تاریخ افریقیة و المغرب ابن رقیق قَیْرَوانی که مورخان بعدی از آن ذیل استفاده کردهاند
ابراهیم بن قاسم کاتب (متوفی بعد از ۴۱۷)، معروف به
ابن رقیق قیروانی، از بزرگترین مورخان شمال افریقا و مؤلف تاریخ افریقیة و المغرب که بخش مختصری از آن کشف و چاپ شده (بیروت ۱۹۹۰) و نشان میدهد که
ابن رقیق سبک ویژهای در
تاریخ نگاری داشته است و دیگر مورخان به او اعتماد داشتهاند
و به نظر
ابن خلدون، تمام مورخان بعد از ابن رقیق، از
سبک او تقلید کردهاند
ابوبکر عبداللّه بن ابی عبداللّه محمد بن عبداللّه مالکی (متوفی نیمه دوم قرن پنجم)، مؤلف ریاض النفوس در باره طبقات مالکیه شمال افریقا که سرشار از اطلاعات تاریخی و اجتماعی است.
ابوزکریا یحیی بن علی (ابی بکر) وَرْجَلاّنی (متوفی ح ۵۰۰) که با نگارش السیرة و أخبار الائمة پایهگذار
سیره نویسی در زمان
اباضیان گردید.
مورخان اباضیِ پس از او، چون مَقرین بَغطوری (اواخر
قرن ششم) در السیرة
و ابوالعباس احمد بن سعید دُرجینی (متوفی ح۶۷۰) در طبقات مشایخ المَغرب
و احمد بن سعید بن عبدالواحد شَمّاخی (متوفی ۹۲۸) در السِّیَر
از سبک او پیروی کردهاند.
از مورخان قرن ششم ابوبکر بن علی صَنْهاجی، مکنی به بَیذَق (۴۹۰ـ ۵۵۵)، است که أخبار المهدی بن تُومَرت و ابتداءِ دولة الموحدین را به صورت یادداشتهای روزانه نوشت.
این کتاب از منابع مهم
دولت موحدون به شمار میرود.
همچنین ابومروان عبدالملک بن محمد، مشهور به صاحب الصّلاة (متوفی بعد از ۵۹۴)، المَنُّ بالامامةِ علی المُستَضعَفین را تألیف کرده که به شیوه سالشمار است و فقط بخش دوم آن در باره حوادث ۵۵۴ تا ۵۶۹، در دسترس است.
در قرن هفتم نیز نگارش
تراجم علما و
مشایخ و
متصوفه ادامه یافت، از جمله این آثار است: الحُلّة السّیَراء اثر ابوعبداللّه محمد بن عبداللّه بن ابی بکر قُضاعی معروف به ابن ابّار (متوفی ۶۵۸)؛
التشوّف الی رجال التصوف از یوسف بن یحیی بن الزیّات تادْلی، مشهور به
ابن زیات (متوفی ۶۲۷)؛
طبقات المَشایخ بالمغرب اثر ابوالعباس احمد بن سعید دُرجینی که مکمل السّیر ابوزکریاست.
عنوان الدرایة فیمن عُرفَ مِن العُلماء فی المائة السابعة بِبجایة از ابوالعباس احمد بن احمد غبرینی (متوفی ۷۱۴)؛
معالم الایمان فی معرفة أهل القیروان اثر ابوزید عبدالرحمان بن محمد بن عبداللّه (علی) انصاری معروف به دبّاغ (متوفی ۶۹۶) که بعدها ابوالقاسم بن عیسی بن ناجی تَنوخی، مشهور به
ابن ناجی (متوفی ۸۳۷) آن را تکمیل کرد.
از قرن هفتم به بعد، در
تاریخ نگاری شمال افریقا آثاری مشهور به «ثَبَتُ»، «بَرنامَج»، «فِهرِست» یا «مَشیخَه» پدید آمد که مؤلفان آنها به شرح حال استادان و مشایخ خویش میپرداختند.
در لابلای این آثار، مطالب تاریخی ارزشمندی یافت میشود.
ابن سوده نام تعداد زیادی از آنها را ثبت کرده است.
از کتابهای مهم
تاریخ سلسلهای در قرن هفتم اینهاست: اخبار ملوک بنی عُبید و سیرَتِهم از ابوعبداللّه محمد بن علی بن حَمّاد صَنْهاجی (متوفی ۶۲۸) در تاریخ عبیدیان فاطمی؛
المُعجب فی تلخیص أخبار المَغرِب اثر ابومحمد عبدالواحد بن علی مراکشی (متوفی ۶۴۷) که از منابع تاریخی عصر موحدون است؛
نُظُم الجُمان فی اخبار الزمان از ابوعلی حسین بن قَطّان کُتامی که بخشی از آن به جا مانده و بر اساس سالشمار است.
در قرن هشتم و نهم مورخان و سفرنامه نویسان بسیاری عامل اوج گرفتن تاریخ نگاری در شمال افریقا بودند.
ابوالعباس احمد (یا ابوعبداللّه محمد) بن عِذاری مَراکشی در حدود ۷۱۲ البیان المُغرِب فی أخبار (الاندلس) و المَغرب را بر اساس سالشمار نوشت که به تاریخ مفصّل فتوح در مغرب و
اندلس تا ۶۶۷ میپردازد و از تاریخهای مهم و با ارزش این منطقه است.
ابوالحسن علی بن محمد بن احمد بن ابی زرع فاسی (متوفی ۷۲۶) مورخ مشهور دیگر این دوره است که به وی دو کتاب تاریخی نسبت دادهاند: یکی الاَنیس المُطرِب بِرَوضْ القِرطاس فی أَخبار مُلوک المَغرب و تاریخ مدینةِ فاس که شامل تاریخ مغرب از ۱۴۵ تا ۷۲۶ است.
برخی آن را اثر ابومحمد صالح بن عبدالحَلیم غَرناطی، مشهور به
ابن عبدالحلیم (متوفی ۷۰۸) دانستهاند؛
دیگری الذَخیرةِ السَّنیـّة فی تاریخ الدَولَة المَرینیـّة است که برخی آن را مجهول المؤلف دانستهاند.
از دیگر کتابهای تاریخی قرن هشتم است: الحُلَل الموشِیة فی ذِکر الاخبار المَراکشیّة که نویسنده ناشناسی در ۷۸۳ تألیف کرده است؛
مفاخر البَربَر که در ۷۱۲ تألیف شده است؛
بخش سوم کتاب أعمال الاعلام فیمَن بُوِیعَ قبلَ الاحتِلام من مُلوک الاسلام و ما یجرُّ ذلک من شِجعون الکلام از لسان الدین
ابن خطیب (متوفی ۷۷۶) که تاریخ شمال افریقا را تا آغاز حکومت عبدالمؤمن موحدی (۵۲۷ ـ ۵۵۸) نوشته است؛
بُغیة الرُوّاد فی ذِکر مُلوک بنی عبدالواد از ابوزکریا یحیی بن خَلدون (متوفی ۷۸۶) که از تاریخهای درباری و درباره تاریخ
بنی زَیّان و
بنی عبدالواد تا ۷۷۶ است.
در قرن هشتم
سفرنامههایی با اطلاعات تاریخی بسیار نوشته شد، از جمله: رحلة التجانی از ابومحمد عبداللّه بن محمد تِجانی (متوفی ۷۱۷)؛ مِلءُ العَیبَة بما جُمع بطولِ الغَیبَة فی الوجهة الوجیهَة الی الحرمین مکّة و طیِّبة از ابوعبداللّه محمد بن عمر بن محمد بن عمر سَبْتی، مشهور به
ابن رُشَید (متوفی ۷۲۱)؛
تحفة النُظّار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار معروف به
سفرنامه ابن بطوطه، از ابوعبداللّه محمد طنجی لَوّاتی (متوفی ۷۷۹) معروف به
ابن بطوطه.
در قرن نهم یکی از مورخان نامور جهان اسلام،
عبدالرحمان ابن خلدون (متوفی ۸۰۸)، ظهور کرد.
او
فلسفه تاریخ و شیوههای جدید
تاریخ نگاری نقادانه را بر اساس حقایق و به دور از افسانهها و حوادث غیرمنطقی به وجود آورد.
در مقدمه العِبَر و دیوانُ المبتدأ والخبر فی تاریخ العَرَب و البربر و مَنْ عاصَرَهُم مِن ذَوِی السلطان الاکبر، که به العبر معروف است، اندیشههای نو و دیدگاههایش را در باره
تاریخ و تاریخ نگاری بر اساس اصول
علم الاجتماع نوشت.
او در تاریخ نگاری دگرگونی ایجاد کرد و تأثیر بسیاری بر مورخان بعدی گذاشت؛ ازینرو او را صاحب مکتب تاریخ نگاری میدانند.
در قرن نهم مورخان دیگری نیز ظهور کردند، از جمله: ابوالعباس احمد بن حسین بن الخطیب مشهور به
ابن قُنفُذ (القنفذ) قُسَنطینی (متوفی ۸۱۰)، مؤلف الفارِسیّة فی مبادی الدولة الحَفصیّة به شیوه سالشماری که جزو اصیلترین منابع تاریخ
حَفصیان است.
ابوعبداللّه محمد بن احمد شَمّاع هَنتانی، معروف به
ابن شمّاع (متوفی ح۸۷۳)، مؤلف الادلّة البیـّنة النورانیة فی مَفاخر الدولة الحفصیة بخزانة الحَضرةِ العَلیَّة الاءمامیة المُجاهدیة المتوکلیة در تاریخ
بنی حَفص.
ابوعبداللّه
محمد بن ابراهیم لؤلؤی زَرْکشی (متوفی بعد از ۸۹۴)، مصنف تاریخ الدولَتین المُوحدیة والحَفصیة، به شیوه سالشماری و دربرگیرنده حوادث تاریخی از قرن ششم تا نهم.
ابوعبداللّه
محمد بن عبداللّه تنسی (متوفی ۸۹۹) مؤلف نظمُ الدر (ر) و العِقْیان فی بیان شَرف بنی زَیّان و ذکر ملوکهم الاعیان و من مَلِک مِن أسلافِهم فیما مَضی مِنَ الزمان.
در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم برخی ادیبان و فقیهان تألیفاتی داشتند مشتمل بر دادهها و گزارشهای تاریخی، و آثارشان از این جهت اهمیت فراوانی دارد، مانند ابوعبداللّه محمد بن عبدالکریم مُغیلی (متوفی ۹۰۹) و احمد بن یحیی وَ نْشَریسی (متوفی ۹۱۴) مؤلف المعیار.
در آغاز
قرن دهم منطقه
شمال افریقا به کشورهای لیبی و تونس و الجزایر و مغرب تجزیه شد و در ۹۸۱ شمال افریقا به تمامی به دست
عثمانیها افتاد.
در این عصر تاریخ نگاری همانند سایر علوم به رکود گرایید.
بیشتر کتابهای تاریخی این دوره و تا سه قرن پس از آن، کم مایه و تقلیدی از کتابهای تاریخی پیشینیان و مشحون از واژههای عامیانه و محلی و اصطلاحات علمی ترکی و فرنگی بودند.
مردم شمال افریقا در این دوره توجه چندانی به تاریخ نداشتند و آن را امری خندهدار میدانستند و حتی بعضی، تاریخ را ضد
دین و
اخلاق میشمردند.
در تونس، تاریخ نگاری را فعالیتی تجملی میدانستند.
احتمالاً سبب این بی توجهی به تاریخ، گرایش به
تصوف و بیم از فرمانروایان حاکم بر منطقه بود.
این
ترس باعث شد تا اغلب کسانی که در عصر حکومت عثمانیها بر شمال افریقا کتابهای تاریخی مینوشتند بیشتر به ستایش حاکمان وقت بپردازند یا در چارچوبی محدود ــ شامل
تاریخهای محلی،
تراجم، سفرنامهها و کتابهای تقلیدی ــ حرکت کنند؛ ازینرو در این دوره مورخی یافت نمیشود که به تاریخ عمومی کشورهای شمال افریقا پرداخته یا دید انتقادی داشته باشد.
شیوه کار تاریخنگاران شمال افریقا در دوره حکومت عثمانیها چنین بود که تاریخ شمال افریقا را از زمان
فتوحات اسلامی تا عصر مؤلف در مقدمه میآوردند و آنگاه بخش اعظم کتاب را به ذکر حوادث دولت حاکم اختصاص میدادند.
به طور کلی کتابهای تاریخی از قرن دهم به بعد بسیار اندکاند و اغلب آنها شمول و وسعت نظر لازم را ندارند.
بعضی از تاریخنگاران قرن دهم عبارتاند از: ابوعبداللّه محمد بن احمد مِکناسی، مشهوربه
ابن غازی (متوفی ۹۱۹)، مؤلف الرّوض الهَتون فی أخبار مِکناسة الزّیتون
و ابوعبداللّه محمد بن علی بن عمر (متوفی ۹۶۹)، مشهور به
ابن عَسکر، مؤلف دَوْحَةُ الناشر لِمحاسِن مَن کان بالمَغرب مِن مَشایخ القرن العاشر.
بعضی از مورخان قرن یازدهم این اشخاص بودند:
ابن مَریم (متوفی ۱۰۲۰)، مؤلف البُستان فی ذکر الاولیاء و العُلماء بِتِلِمْسان
(متوفی ۱۰۲۵)، مؤلف چندین اثر، از جمله سه کتاب دُرة الحِجِال فی (غُرَّة) أسماء الرجال، جَذوة الاقتباس فی ذکر مَن حَلَّ من الاعلام مَدینة فاس، و لَقْطُ الفرائد من لَفاظة حق الفوائد؛
عبدالعزیز فَشْتالی (متوفی ۱۰۳۱)، مؤلف مناهل الصفا؛
ابوالعباس احمدبابا تُنبکتی (متوفی ۱۰۳۶ یا ۱۰۳۲)، مؤلف نَیل الابـْتهاج بتَطریز (بتذییل) الدیباج؛
عبدالکریم بن فَکون (متوفی ۱۰۷۳)، مؤلف مَنشور الهدایة فی کشف حال من ادعی العلم و الولایة
و ابوسالم عبداللّه بن محمد عَیّاشی (متوفی ۱۰۹۰)، مؤلف سفرنامهای به نام ماء الموائد یا رحلة عیاشیه.
بعضی از مورخان قرن دوازدهم عبارتاند از: محمد بن ابی القاسم رُعَینی قیروانی، مشهور به
ابن دینار (متوفی بعد از ۱۱۱۰)، مؤلف المؤنس فی أخبار افریقیة و تونس که آن را در ۱۰۹۲ به قصد تکمیل الادلة البیـّنة النورانیة علی مفاخِر الدولة الحفصیة اثر ابن شَمّاع نوشت؛
محمد قُوَیسِم (متوفی ۱۱۱۴)، مؤلف سَمط اللال؛
محمد بن عبدالوهاب وزیر غَسّانی (متوفی ۱۱۱۹)، مؤلف رِحلة الوَزیر فی افتکاک الاسیر؛
ابوعبداللّه محمد بن خلیل بن غَلبون، مشهور به
ابن غَلبون (متوفی ۱۱۳۵)، مؤلف التذکار فیمن مَلک طرابلس و ماکان بها من الاخَبار؛
احمد بِرْناز (متوفی ۱۱۳۸)، مؤلف الشُهب المُحرِقَة لِمَن ادّعی الاجتهاد لولا انقطاعهِ مِن أهل المَخْرَقَة؛
محمد صُغَیّر بن محمد بن عبداللّه بن علی افرانی مراکشی (متوفی ۱۱۳۹)، مؤلف نُزهَة الحادی بأخبارِ مُلوک القرنِ الحادی؛
محمد بن محمد اندلسی، ملقب به
وزیر السرّاج (متوفی ۱۱۴۹)، مؤلف الحُلَل السُندُسیّة فی الاخبار التُونسیـّة؛
ابوعبداللّه محمد بن میمون زَواوی جَزائری (متوفی بعد از ۱۱۵۹)، مؤلف التُحفَة المَرضیّة فی الدَولة البکداشیـّة (= البکتاشیة) فی بلادالجَزائر المَحْمیّة؛
حسین خوجه (متوفی ۱۱۴۵)، مؤلف بَشائر أهل الایمانِ بفتوحات آل عثمان و ذیل آن؛
محمد سَعاده (متوفی ۱۱۷۱)، مؤلف قُرة العَین؛
ابوعبداللّه محمد طیب بن عبد السلام حَسنی قادری (متوفی ۱۱۸۷)، مؤلف دو کتاب نشر المَثانی لاهل القَرن الحادی و الثانی و التقاط الدُرَر؛
و حسین بن محمد سعید وَرثیلانی (متوفی ۱۱۹۳)، نویسنده سفرنامه نُزهَة الاَنظار فی فَضل عِلم التاریخ و الاخَبار یا رحلة ورثیلانیة.
در قرن سیزدهم مورخان از شیوههای پیشینیان پیروی میکردند و احیاناً عین مطالب آنان را با اندکی تغییر نقل مینمودند.
آثار آنان، همانند مورخان دو قرن گذشته، حاکی از نادانی و مشحون از تناقضات تاریخی و حشو و تکرار حوادث روشن تاریخی با اشتباهات فراوان و شگفتی انگیز است.
بیشتر مورخان قرن سیزدهم پیش از ابوالضَّیّاف (ادامه مقاله) به طبقه متوسط جامعه توجهی نداشته و به اهداف و اطماع کشورهای غربی کوچکترین اشارهای نکرده و صرفاً به دنبال تصنیف کتابهای تاریخی برای جلب رضایت حاکمان و گرفتن پاداشهای مالی بودهاند.
بارزترین مورخ
شمال افریقا در قرن سیزدهم احمد بن ابی الضَّیّاف (متوفی ۱۲۹۱) بود.
او، بر خلاف دیگران،
تاریخ نگاری را دارای هدف میدانست و
چاپلوسی را در تاریخ نگاری
مذموم میشمرد.
اتحاف اهل الزمان باخبار مُلوک تُونس و عَهد الامان تألیف اوست.
به تدریج در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم ارتباط با غربیها بر تاریخ نگاری در شمال افریقا تأثیر گذاشت و نیز درک سبک
ابن خلدون و آشنایی با کتابهای او، عامل رشد تاریخ نگاری در آنجا شد.
این تغییر را در الکتاب الباشی اثر حمّودة بن محمد بن عبدالعزیز مشهور به ابومحمد باشی (متوفی ۱۲۰۲) و مقدمة اتحاف اهل الزمان اثر ابن ابی الضّیّاف (متوفی ۱۲۹۱) میتوان دید.
تألیفات این دوره با آنکه تاریخ محض نیستند، اطلاعات تاریخی بسیاری دارند.
بعضی از مورخان این دوره عبارتاند از: محمد بن سَوده مَرّی (متوفی ۱۲۰۹)، صاحب الفهرسة؛
محمد بُوراس (متوفی بعد از ۱۲۲۲)، مؤلف مؤنس الاَحبّة فی أخبار جَرْبة؛
محمود مَقدیش (متوفی ۱۲۲۸)، مؤلف نُزهَة الانظار فی عَجائب التواریخ و الاخبار؛
ابوالقاسم بن احمد بن علی بن ابراهیم زَیّانی (متوفی ۱۲۴۹)، مؤلف سفرنامهای به نام الترجمان الکبری فی أخبار المعمور براً و بحراً؛
محمد بن صالح بن علی بن عیسی کِنانی قیروانی (متوفی ۱۲۹۲)، مؤلف تَکمیل الصُلَحاء و الاعیان لمَعالم الایمان فی أَولیاءِ القَیروان؛
محمد اِکِنْسوس (متوفی ۱۲۹۴)، مؤلف الجیش العَرَمرَم الخُماسی فی دولة اولاد مولانا علی السجِلماسی؛
محمد باجی مسعودی (متوفی ۱۲۹۷)، مؤلف الخلاصة النقیّة فی أُمراء افریقیـّة؛
خیرالدین تونسی چَرکَسی قفقازی (متوفی ۱۳۰۷)، مؤلف أقوم المسالک لمعرفة أحوال الممالک؛
محمد بَیرَم پنجم تونسی (متوفی ۱۳۰۷)، مؤلف صَفوة الاعتبار بمُستودَع الامصار و الاقطار؛
ابوالعباس احمد بن خالد ناصری سَلاوی (متوفی ۱۳۱۵)، مؤلف الاستقصا فی أخبار دول المَغرب الاقصی؛
محمد بن عثمان سُنوسی (متوفی ۱۳۱۸) مؤلف دو کتاب مُسامرة الظَریف بحُسن التعریف، و الرِحلة الحِجازیة؛
محمد بن یوسف زَیانی (متوفی بعد از ۱۳۲۰)، مؤلف
دَلیل الحَیران و أنیس السَهران فی أخبار مَدینة وَهران؛
محمد بن عثمان حَشائِشی (متوفی ۱۳۳۰)، مؤلف سفرنامهای به نام جَلاء الکَرب عن طرابلس الغرب.
در باره فن تاریخ نگاری در افریقای زیرِ
صحرا اطلاعات ناکافی است.
میتوان نوشتههای تاریخی این منطقه را در سه دسته گنجاند: تاریخ نگاریهای متعارفِ مؤلفانِ مشهور؛ کتابهای رجال؛
گاهنگاریهای مجهول المؤلف محلی و فهرست سلاطین.
احتمالاً محققان بومی، آثار منتشر نشده و مطالب دست نویس بیشتری در اختیار دارند.
قدیمترین تاریخ نگاریهای منطقه متعلق به اواخر
سده دهم است.
در بورنو امام الکبیر احمد بن فورطوا / فورطو به شرح دوازده سال نخست (۹۷۲ـ۹۸۴) حکومت سلطان اِدریس آلوما، حامی خود، پرداخت (چاپ و ترجمه د. لانگه، وقایع نامه ای سودانی: نبردهای ادریس آلوما در بورنو (۱۵۶۴ـ۱۵۷۶)، اشتوتگارت ۱۹۸۷).
به ادعای مؤلف، اثرش برگرفته از نوشتهای قدیمتر، متعلق به آغاز سده دهم، بوده است.
وی همچنین گزارشی از لشکرکشیهای این سلطان برای
جنگ با کانم نوشته است (متن عربی، کانو ۱۹۳۲، ترجمه ر. پالمر، در خاطرات سودانی، لاگوس ۱۹۲۸).
این گزارشها، به رغم جانبداریهای آشکار، ارزش ویژهای دارند، زیرا مؤلف شاهد رویدادهای آن دوره بوده است.
در نیمه سده یازدهم، دو اثر تاریخی مهم در منطقه نیجر مرکزی تألیف شد: تاریخ السودان نوشته عبدالرحمان سعدی و تاریخ الفَتّاش فی اخبار البلدان و الجیوش و اکابر الناس از محمود کَعْتی. (ابن) المختار، نوه دختری کعتی، این اثر را تکمیل کرد (و هوداس آن را به فرانسوی ترجمه کرد و همراه با متن اصلی در ۱۳۶۱ ش /۱۹۸۱ به چاپ رساند).
این دو اثر عمدتاً در باره تاریخ امپراتوری سُنگای از اواسط قرن نهم تا پیروزی سعدیان در سال ۱۰۰۰ است؛ هر چند در تاریخ السودان شرح رویدادها تا ۱۰۶۵ ادامه یافته است. (این کتاب را نیز هوداس به فرانسوی
ترجمه کرد و همراه با متن اصلی در ۱۳۶۱ ش / ۱۹۸۱ به چاپ رساند).
تاریخ پاشالق تمبوکتو از زمان پیروزی سعدیان تا حدود ۱۱۵۰، در دیوان الملوک فی سلاطین السودان که مجهول المؤلف است، شرح داده شده است (نسخه خطی کتابخانه ملی فرانسوی، بخش عربی، ش ۵۲۵۹، گ ۸۸ ـ۱۵۲).
در ۱۱۶۴ مؤلفی گمنام، این تاریخ را با عنوان تذکرة النسیان فی اخبار ملوک السودان (چاپ و ترجمه ا. هوداس، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۰۱) دوباره تدوین کرد.
تاریخ نگاری این دوره با اثر مولای قاسم بن مولای سلیمان که مشتمل بر سالهای ۱۱۶۰ تا ۱۲۱۵ است، پایان مییابد (م. آبیتبول، متن اصلی و ترجمه آن را در تمبوکتو در نیمه سده هجدهم، در ۱۹۸۲ در پاریس به چاپ رسانده است).
سنّت تاریخ نگاری در منطقه جنوبی موریتانی و دره رود سنگال نیز وجود داشته که تا زمان حاضر فقط بخشی از آن شناسایی شده است.
ظاهراً، بیشتر این مطالب در سدههای سیزدهم و چهاردهم / نوزدهم و بیستم نوشته شدهاند.
ترجمه تاریخهای وَلاته (ایولاتن) و نِعمه (نما) به چاپ رسیده است (ترجمه پل مارتی، پاریس ۱۹۲۷).
اسماعیل هامه بسیاری از آثار کم اهمیتتر را ترجمه و در تواریخ موریتانی سنگال در ۱۳۲۹/ ۱۹۱۱ در پاریس چاپ کرده است.
یکی از این تواریخ در باره جهاد ناصرالدین الیَدالی در
قرن یازدهم و دیگری در باره نسب شناسی، از موضوعات رایج در موریتانی، است که در آنجا ادعای تبار عربی و بخصوص شریفی موجب برخورداری از موقعیت اجتماعی برتر است.
شیخ موسی کَمَره (متوفی ۱۳۲۴ ش/ ۱۹۴۵)، تاریخ و دانشنامه مفصّلی از اقوام دره رود سنگال با عنوان زهور البساتین فی تاریخ السوادین نوشت.
قسمتهایی از این اثر به فرانسوی ترجمه و چاپ شده است و قرار است ژان اشمیتس بخش عمدهای از باقی مانده این اثر را در چهار مجلد انتشار دهد.
در سدههای سیزدهم و چهاردهم/ نوزدهم و بیستم تاریخ نگاری در باره
جهاد شیخ
عثمان بن محمد فُودیه (عثمان دان فودیو) و
حکومت اسلامی نشأت گرفته از آن افزایش یافت (این حکومت گاه به اشتباه «خلافت سوکوتو» نامیده شده است).
محمد بِلّو،
پسر شیخ عثمان و فرمانده نظامی، نخستین تاریخ را در این باره، به نام انفاق المیسور فی تاریخ بلاد التکرور، در ۱۲۲۷ نوشت.
این اثر، گزارشی است از جهاد همراه با مطالب با ارزشی در باره
تاریخ اسلام در ناحیه مرکزی بلاد سودان (س. ا. ج. وایتینگ، این اثر را در ۱۳۳۰ ش/ ۱۹۵۱ در لندن به چاپ رساند).
عبداللّه، برادر شیخ عثمان که
مرثیهها و
اشعار بسیاری در تجلیل از پیروزیهای جهاد سروده بود، پس از گردآوری اشعارش، آنها را با ساختاری تاریخی و به شیوه
سیره ابن هشام در ۱۲۲۸ به نام تزیین الورقات تدوین کرد (چاپ و ترجمه م. هسکت، ابیجان ۱۹۶۳).
از نوشتههای قدیمی دیگر میتوان از کتاب روضة الافکار نوشته عبدالقادر بن مصطفی (متوفی ۱۲۸۰) نام برد
که شامل گزارش معتبری از تاریخ گوبر/ کوبر در سده دوازدهم نیز میشود (ترجمه پالمر در مجله انجمن افریقایی (۱۹۱۵ـ۱۹۱۶)).
بخش اعظم تاریخ این
خاندان را، که مؤسس آن شیخ عثمان بود، وزیران سلاطین بعدی نوشتند.
جنید بن محمد بخاری، آخرین وزیر این خاندان، جامعترین اثر را در این باره به نام ضبط المُلْتَقَطات من الاخبار المتفرقة فی المؤلَّفات نوشت (چاپ متن عربی در سوکوتو (بی تا.)؛ ترجمه هوسایی، ترهین فولانی، زاریا ۱۹۵۷).
از آثاری که کمتر شناخته شدهاند میتوان از نوشته الحاج سعید با عنوان تقایید ممّا وصل الینا مِن احوال امراء المسلمین سلاطین حوسا (هوسا) یاد کرد.
وی به شرح رویدادها تا ۱۲۷۰ میپردازد (ا. هوداس، (ترجمه فرانسوی) بخش دوم این اثر را با نام تاریخ سوکوتو در پایان ترجمه (فرانسوی) اش از تذکرة النسیان آورده است).
در ۱۲۳۴ محمد سمبو بن احمد کولاوی کتاب کنزالاولاد و الذراری را نوشت که چاپ نشد.
این کتاب اثر مفصّل و ناهمگونی در باره تاریخ عمومی اسلام،
سیره زهاد،
نسب شناسی و تاریخ فولانیان است.
این کتاب، به سبب بی توجهی محققان سوکوتو به فراموشی سپرده شد.
از میان گزارشهای محلی در باره جهاد و تبعاتِ آن، دو اثر منتشر نشده شایان ذکر است: تقیید الاخبار محمد زنگی در باره کانو (تألیف در ۱۲۸۴)
و تألیف اخبار القرون احمد بن ابی بکر، معروف به امو ـ ایکوکورو (تألیف در ۱۳۳۰).
از کتب رجالی اندکی که بر جا مانده، این آثار شایان ذکر است:
مجموعه معروفی از رجال فقهای مالکیِ شمال و غرب افریقا و اندلس به نام نیل الابتهاج بتطریز الدیباج، تألیف احمدبابا تنبکتی (متوفی ۱۰۳۶).
این اثر در حاشیه الدیباج المُذَهَّبِ ابن فرحون چاپ شده است و ضمیمه آن محسوب میشود (قاهره ۱۳۵۱/ ۱۹۳۲ـ۱۹۳۳).
احمد بابا، خلاصهای به نام کفایة المحتاج لمعرفة مَنْ لیس فی الدیباج در ۱۰۱۲ نوشت که منتشر نشده است.
محمد عبداللّه بن ابی بکر الصدیق البَرِّتَیلی/ البَرتِلی، از محققان ولاته، فتح الشکور فی معرفة اعیان علماء التکرور را در ۱۲۱۴ نوشت (چاپ محمد ابراهیم کتّانی و محمد حجّی، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱) که
زندگینامه علما و
اولیای موریتانی جنوبی و ناحیه مرکزی نیجر است.
ابوبکر بن احمد ولاتی (متوفی ۱۳۳۵/ ۱۹۱۷) بر این اثر ذیلی با عنوان مِنَح الرَّب الغَفور فی ما اَهْمَلَهُ صاحب فتح الشکور نوشت که نسخه منحصر به فرد آن در «مرکز اسناد و تحقیقات احمد بابا» در تمبوکتو به شماره ۶۶۹ موجود است.
این اثر از کتاب رجالی فراتر است و آمیزهای از این نوع
تاریخ نگاری و ضبط وقایع سالانه («حَوْلیّات») است.
این کتاب در باره تاریخ موریتانی جنوبی و مالی شمالی در قرن سیزدهم/ نوزدهم اطلاعات سودمندی دارد.
از جمله آثار این مجموعه است: ازالة الرَیب نوشته احمدبوالاعراف، و السعادة الابدیة تألیف احمد بابِر اَروانی.
آثاری از این قبیل در منطقه سودان مرکزی موجود است (به ویژه در نیجر و نیجریه فعلی).
اکثر این نوشتهها به
عربی است، اما مطالبی نیز به زبانهای هوسایی، نوپه و کنوری دارد.
از مشهورترین این آثار، گاه نگاریهای اَغَدَس/ آگادس متعلق به دوره ۸۰۹ـ۱۳۰۷ و
وقایع نگاریهای کانوست.
امروزه، چندین فهرست از سلاطین کانو بر جا مانده که در سده سیزدهم تدوین شده است و حداقل یکی از آنها مطالب روایی و داستانی دارد.
فهرستهای سلاطین کانو با باگائودا (ظاهراً مربوط به سده پنجم) آغاز میشود و با ذکر مدت حکومت آنان، بدون گاه شماری دقیق، به فهرست سلاطینی ختم میشود که نامشان مکتوب شده بوده است.
در اوایل قرن سیزدهم/ اواخر قرن نوزدهم، نویسندهای گمنام، که احتمالاً مقامی درباری داشته، مطالبی نوشته که به تاریخ کانو مشهور است.
این اثر که بر اساس مطالب فهرست سلاطین تنظیم شده، فقط به ذکر مدت حکومت سلاطین مختلف بسنده کرده است و ترتیب زمانی ندارد. تاریخ کانو با داستانهای افسانهای (احتمالاً در سده پنجم) آغاز میشود و تا حکومت محمد بلّو (۱۳۰۰ـ۱۳۰۹) ادامه مییابد.
به فهرست سلاطین، مطالبی در باره تشکیلات اداری سلطان نشین کانو، تاریخ اسلام و روابط خارجی کانو، ضمیمه شده است.
ظاهراً منبع این اطلاعات بیشتر شفاهی بوده است و سبک فردی آن خاستگاه هوسایی مؤلف را نشان میدهد.
این اثر به عربی برگردانده نشده، اما پالمر آن را به انگلیسی و زیر نظر روپرت ایست به هوسایی ترجمه کرده است.
آدم نَهَ ـ مَعَجی در الاِعلان بِتَأریخ کانو (۱۳۱۲ـ۱۳۱۳ ش/ ۱۹۳۳ـ ۱۹۳۴) از منابعی مشابه سود جسته است.
ابوبکر دوکاجی، رویدادهای ۱۲۳۴/ ۱۸۱۹ تا دهه ۱۳۷۰ ش/ ۱۹۵۰ را به زبان هوسایی و با عنوان تاریخ کانو (زاریا ۱۹۵۹) تألیف کرد.
در کاتسینا نیز سنّت نگارش فهرست
سلاطین وجود داشت،
هر چند در مقایسه با تاریخ کانو، تاریخی مشروح در این منطقه نوشته نشد.
در بورنو نیز فهرستی از سلاطین
قرن پنجم
و بسیاری از روایتهای تاریخی مجهول المؤلف و مختصر و بدون تاریخ در دسترس است که برخی از آنها به اجبار یا به درخواست مقامات استعماری نوشته شده است.
ماندارا، همسایه بورنو، نیز تاریخ نگاری خاص خود را دارد
(این تاریخها در الدیریج محمدو، قلمرو واندالا یا ماندارا تا سده نوزدهم، چاپ جدید، توکیو ۱۹۸۲، منتشر شده است).
در غرب و در محلی که امروزه
جمهوری غنا قرار دارد، سنّت
تاریخ نگاری محلی به
زبان عربی وجود دارد که قدمت آن به نیمه سده دوازدهم/ هجدهم میرسد.
بسیاری از آنها در تاریخ نگاریهای گونجه (کیمبریج ۱۹۸۶) اثر ایور ویلکس و دیگران چاپ شده است.
تاریخ نگاریهای خلاصه دیگر، در باره حکومتهای شمال غنا، در وا و واله (کیمبریج ۱۹۸۹) اثر ویلکس منتشر شده است.
در ۱۳۷۱ ش/ ۱۹۹۲، س. پیلاشویچ در فتح زَبَرمه در شمال غنا و ولتای علیا، تاریخ نگاریهای هوسایی در باره هجوم زبرمه به شمال غنا در اوایل سده سیزدهم/ اواخر سده نوزدهم را در ورشو به چاپ رساند.
در منطقه غرب سودان، تاریخ نگاریهای محلی گمنامی وجود دارد که به مناطقی از قبیل فوتا جالون و فوتا تورو و نیز در مرکز اسناد و تحقیقات احمد بابا، در تمبوکتو نگهداری میشوند.
در منطقه نیجر میانی و جنوب موریتانی نیز سنّت ثبت و ضبط درگذشتگان و رویدادهای مهم وجود داشته است که در فصول متأخر تاریخ السودان نوشته سعدی منعکس است، در عین حال به طور مستقل نیز در دسترس است.
پیش از قرن سیزدهم، اسلام به جنوب دشتهای واقع در پایین اتیوپی راه نیافته بود.
حتی در باره تاریخ نواحی ساحلی اطلاعات اندکی در دست است.
آگاتارخید کنیدوسی، استرابو/ استرابون، پلینی، بطلمیوس، کوسماس اندیکوپلوست در این باره به اشارههای مختصری بسنده کردهاند که در پریپلوس دریای اریتره (تألیف: ح پنجاه میلادی) مفصّلتر توصیف شده است.
جاحظ، نخستین مؤلف عرب است که در عبارتهای کوتاه در باره مردم پمبا و زنگبار گزارش تاریخی میدهد.
ادریسی و
مسعودی و
ابن بطوطه، مهمترین گزارشهای تاریخی را همراه با اشاراتی حکایتگونه از بزرگ بن شهریار رامهرمزی ارائه دادهاند.
قدیمترین سند محلی فقط به زبان پرتغالی و به نام تاریخ سلسله کلوه به تدوین ژوائو باروش موجود است.
این تاریخ، گزارشی از تأسیس سلطان نشین کِلوَه و سلاطین آن از سده چهارم تا حدود ۹۱۱ است.
این متن در اصل به زبان عربی بوده است.
کتاب السلوة فی اخبار کلوة، نسخه خطی کتابخانه بریتانیا به شماره ۲۶۶۶. یا متعلق به سده سیزدهم، مشتمل است بر تاریخ این
خاندان تا حدود ۹۵۷.
این اثر را سلطان بَرغاش در ۱۲۹۴/ ۱۸۷۷ به سر جان کرک اهدا کرد.
این اثر، که مانند سند پرتغالی جاافتادگی دارد، گزارشی از این خاندان است.
بعدها، موریس، تاجر فرانسویِ برده، این تاریخ را در دهه ۱۱۸۴/۱۷۷۰ نقل کرد که در رودس هاوس، آکسفورد و در آرشیو فرانسه نگهداری میشود.
بنا بر تاریخ پایت، سلطان نشین مجمع الجزایر لامو در ۶۰۰ میلادی تأسیس شده است.
این
سند به طرزی نامتعارف به ذکر تمامی اولاد ذکور هر سلطان تا ۱۲۲۴/ ۱۸۰۹ میپردازد.
دو تاریخ قدیمی به زبان عربی، الکواکب الدُّریه (منتشر نشده) و کتاب الزُنوج (چاپ ا. چروللی)، از گزارشهایی به سبک و سیاق عربی برگرفته شدند که در اصل مغشوش و از لحاظ تاریخی کم ارزش بودند و فقط نمونههایی از تاریخ گذشتهاند.
ریچی که تاریخ دودمان مزروعی مومباسا را چاپ کرده، این دو تاریخ را نیز به چاپ رسانده است.
تاریخ مزروعی را شیخ امین بن علی مزروعی، قاضی القضات سابق ساحل کنیا، در حدود ۱۳۲۴ ش/ ۱۹۴۵ از روی اسناد خانوادگی نوشته است.
در پایان سده سیزدهم/ نوزدهم، بوتنر و ولتن مطالب پراکنده و کوتاهی به زبان سواحلی در باره لامو، کوا و جزیره مافیا و همچنین روایات شفاهی ساحل تانزانیا را جمع آوری کردند.
در
دهه ۱۳۱۰ ش/ ۱۹۳۰، به فرمان دولت، بسیاری از اقوال شفاهی به زبان سواحلی در تانگانیکا، گردآوری شد.
تاریخ زنگبار تألیف سر جان گری، مطالبی به زبان سواحلی قدیم در باره زنگبار و پمبا دارد.
در جنوب این منطقه، هیچگونه سند محلی در باره موزامبیک گزارش نشده است، اما آلیبرت برخی از روایتهای تاریخی در باره جزایر کومور را به زبان عربی و سواحلی، منتشر یا فهرست کرده است.
همه این نوشتهها در باره دودمانها و سرنوشت سلاطین است و گاه در مورد شیوههای
بازرگانی و
تجارت یا
اقتصاد، مطالبی اجمالی در آنها آورده است.
از نظر مردم سواحلی
زبان،
ادبیات بیشتر شامل
شعر،
حماسه،
تاریخ و
غزل است.
وایتلی، ناپرت و دیگران مطالب بسیاری از این نوع ادبیات را منتشر کردهاند.
آلن در دهه ۱۳۴۰ ش /۱۹۶۰ از بسیاری از مجموعههای خصوصی نسخ خطی به زبانهای سواحلی و عربی، عکسبرداری کرد.
نتایج این تحقیقات در کتابخانه دانشگاه دارالسلام نگهداری میشوند و نسخههایی از آنها در لندن در اختیار مدرسه مطالعات شرقی و افریقایی قرار گرفته که شامل نوزده مجلد بزرگ است.
این نسخ با وجود داشتن مطالب متنوع توجه محققان را جلب نکرد.
بایگانی زنگبار حدود سیصد نسخه خطی به زبان عربی از کتابخانه سلاطین پیشین در اختیار دارد.
این نسخ که هیچگونه فهرستی ندارند، تاکنون بررسی نشدهاند.
جان واکر در مقالاتش در
گاه شمار سکه شناسی (۱۹۳۶ـ ۱۹۳۸) مسکوکات سلاطین کِلوَه و نیز مسکوکات زنگبار و موگادیشو را در مجلهای دیگر مشخص کرد.
میچل براون نیز سکههای رایج در پمبا را شناسایی کرد.
کاوشهای باستان شناختی هورتون در متمبوه مکو و جزیره پمبا و جزیره شانگا در نزدیکی ساحل لامو و جزیره تومباتو در نزدیکی ساحل زنگبار، رویدادهای تاریخی را روشنتر ساخت.
سفالینههای به دست آمده از این مناطق حاکی از پیوندهای محکم با ادوار ساسانی ـ اسلامی است و سکههای پیدا شده ارتباط این سلطان نشینان را با امیران سند در قرن دوم و
حکام فاطمی قاهره در سدههای چهارم و پنجم نشان میدهد.
دینارهایی متعلق به فاطمیان در نزدیکی ساحل ماداگاسکار به دست آمده که احتمالاً متعلق به یک کشتی غرق شده در آن دوره بوده است.
اکنون معلوم شده است که ورود
اسلام به کنیا و تانزانیا قطعاً حدود قرن دوم بوده و نه سه یا چهار قرن بعد؛ ازینرو، در
گاه نگاریهایی که بر مبنای
باستان شناسی کرکمن در کنیا و چیتیک در کنیا و تانزانیا انجام گرفته باید تجدید نظر شود.
وجود ظروف سفالین ساسانی ـ اسلامی که در بیش از بیست منطقه لامو به دست آمده حاکی از ارتباط تجاری با سیراف و
ایران است.
از باستان شناسی و سکه شناسی موزامبیک اطلاعات چندانی در دست نیست.
منابع اصلی در باره این منطقه گزارشهای پرتغالیها در قرن دهم/ شانزدهم و قرنهای بعد است که بیشتر آنها به اهتمام آ. دا سیلوا رگو بوده است.
(۴۰) ابن ابّار، اِعتابُ الکُتّاب، چاپ صالح أشتر، دمشق ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
(۴۱) ابن ابّار، کتاب الحُلة السیراء، چاپ حسین مؤنس، قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴.
(۴۲) ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت: دارمکتبة الحیاة (بی تا).
(۴۳) ابن ابی الضَّیّاف، اتحاف اهل الزمان باخبار ملوک تونس و عهد الامان، تونس ۱۹۹۰.
(۴۴) ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس فی اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینة فاس، رباط ۱۹۷۲ الف.
(۴۵) ابن ابی زرع، الذخیرة السنیة فی تاریخ الدولة المرینیة، رباط ۱۹۷۲ ب.
(۴۶) ابن جلجل، طبقات الاطبّاء و الحکماء، چاپ فؤاد سید، قاهره ۱۹۵۵.
(۴۷) ابن حماد، تاریخ فاطمیان: ترجمه کتاب اخبار ملوک بنی عبید و سیرتهم، ترجمه حجت اللّه جودکی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۴۸) ابن خلدون (عبدالرحمان بن محمد)، المقدّمة، تونس ۱۹۸۹.
(۴۹) ابن خلدون (یحیی بن محمد)، بغیة الرواد فی ذکر الملوک من بن ی عبدالواد، چاپ عبدالحمید حاجیات، الجزائر ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۵۰) ابن رقیق، قطعة من تاریخ افریقیة و المغرب، چاپ عبداللّه حلی زیدان و عزالدین عمرموسی، بیروت ۱۹۹۰.
(۵۱) ابن زیات، التشوف الی رجال التصوف، چاپ ادولف فور، رباط ۱۹۵۸.
(۵۲) ابن سوده،
دلیل مؤرّخ المغرب الاقصی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۵۳) ابن صاحب الصلاة، المنُّ بالامامة: تاریخ بلادالمغرب و الاندلس فی عهد الموحدین، چاپ عبدالهادی تازی، بیروت ۱۹۸۷.
(۵۴) ابن صغیر، اخبارالائمة الرستمیین، چاپ محمدناصر و ابراهیم بحاز، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۵۵) ابن عبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها، چاپ محمد حجیری، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۵۶) ابن عذاری، البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب، چاپ کولن و لوی ـ پرووانسال، بیروت ۱۹۸۳.
(۵۷) ابن قاضی، جذوة الاقتباس فی ذکر من حَلّ من الاعلام مدینة فاس، رباط ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴.
(۵۸) ابن قُنفُذ، الفارسیة فی مبادی الدولة الحفصیة، چاپ محمد شاذلی نیفر و عبدالمجید ترکی، تونس ۱۹۶۸.
(۵۹) محمد بن احمد ابوالعرب تمیمی، طبقات علماء افریقیة و تونس، چاپ علی شابّی و نعیم حسن یافی، تونس ۱۹۶۸.
(۶۰) احمد عبدالسلام، المورّخون التونسیّون فی القرون ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ م: رسالة فی تاریخ الثقافة، نقلها من الفرنسیة الی العربیة احمد عبدالسلام و عبدالرزاق حلیوی، تونس ۱۹۹۳.
(۶۱) هادی روجی ادریس، الدولة الصنهاجیة: تاریخ افریقیة فی عهد بن ی زیری من القرن ۱۰ الی القرن ۱۲ م، نقله الی العربیة حمّادی ساحلی، بیروت ۱۹۹۲.
(۶۲) روبر برونشویگ، تاریخ افریقیة فی العهد الحفصی، نقله الی العربیة حمادی ساحلی، بیروت ۱۹۸۸.
(۶۳) اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، حاجی خلیفه.
(۶۴) عبداللّه بن محمد تجانی، رحلة التجانی، چاپ حسن حسنی عبدالوهاب، تونس ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
(۶۵) محمد حجّی، جولات تاریخیّة، بیروت ۱۹۹۵.
(۶۶) حمدی عبدالمنعم محمد حسین، تاریخ المغرب و الاندلس فی عصر المرابطین: دولة علی بن یوسف المرابطی، اسکندریه ۱۹۸۶.
(۶۷) محمد بن حارث خُشَنی، قضاة قرطبة و علماء افریقیة، چاپ عزت عطار حسینی، قاهره ۱۳۷۲.
(۶۸) حسین خوجه، ذیل بشائر أهل الایمان بفتوحات آل عثمان، چاپ طاهر معموری، تونس ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۶۹) عبدالرحمان بن محمد دباغ، معالم الایمان فی معرفة اهل القیروان، اکمله و علق علیه ابوالفضل بن عیسی تنوخی، چاپ ابراهیم شبّوح، مصر ۱۳۸۸/۱۹۶۸، چاپ محمد احمدی ابوالنور و محمد ماضور، قاهره (۱۹۷۲).
(۷۰) احمد بن سهل رازی، اخبار فخّ و خبر یحیی بن عبدالله و أخیه ادریس بن عبدالله: انتشار
الحرکة الزیدیة فی الیمن و المغرب و الدیلم، چاپ ماهر جرّار، بیروت ۱۹۹۵.
(۷۱) صادق زمزلی، اعلام تونسیّون، تقدیم و تعریب حمادی ساحلی، بیروت ۱۹۸۶.
(۷۲) نیکلا زیاده، افریقیات، لندن ۱۹۹۱.
(۷۳) سیدعبدالعزیز سالم، (المغرب فی) العصر الاسلامی، در المغرب الکبیر، (قاهره) ۱۹۶۶.
(۷۴) فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، نقله الی العربیه محمود فهمی حجازی، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۷۵) ابوالقاسم سعداللّه قماری، تاریخ الجزائر الثّقافی، بیروت ۱۹۹۸.
(۷۶) سعد زغلول عبدالحمید، تاریخ المغرب العربی، اسکندریه ۱۹۷۹ـ۱۹۹۰.
(۷۷) ناصرالدین سعیدونی، من التّراث التّاریخی و الجغرافی للغرب الاسلامی، بیروت ۱۹۹۹.
(۷۸) احمد بن خالد سلاوی، کتاب الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی، چاپ جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶.
(۷۹) احمد بن سعید شماخی، کتاب السیر، چاپ احمد بن سعود سیابی، مسقط ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۸۰) احمد مختار عبادی، فی تاریخ المغرب و الاندلس، بیروت ۱۹۷۸.
(۸۱) عزالدین عمر موسی، الموحدون فی الغرب الاسلامی: تنظیماتهم و نظمهم، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۸۲) احمد بن احمد غبرینی، عنوان الدرایة فیمن عرف من العلماء فی المائة السابعة ببجایة، چاپ عادل نویهض، بیروت ۱۹۷۹.
(۸۳) محمد فاسی، «المورخان ابن ابی زرع و ابن عبدالحلیم»، تطوان، ش ۵ (۱۹۶۰).
(۸۴) عیاض بن موسی قاضی عیاض، ترتیب المدارک و تقریب المسالک لمعرفة اعلام مذهب مالک، مغرب ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۸۵) نعمان بن محمد قاضی نعمان، رسالة افتتاح الدعوة، چاپ وداد قاضی، بیروت ۱۹۷۰.
(۸۶) کتاب الحلل الموشیة فی ذکر الاخبار المراکشیة، چاپ سهیل زکار و عبدالقادر زمانه، دارالبیضاء ۱۹۷۹.
(۸۷) کتاب العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق، چاپ عمر سعیدی، دمشق ۱۹۷۲.
(۸۸) محمد عبدالحی بن عبدالکبیر کتانی، فهرس الفهارس و الاثبات، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۸۹) ایگناتی یولیانوویچ کراچکوفسکی، تاریخ الادب الجغرافی العربی، نقله عن الروسیة صلاح الدین عثمان هاشم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۹۰) اواریست لوی ـ پرووانسال، مؤرخو الشرفاء، تعریب عبدالقادر خلاّ دی، رباط ۱۳۹۷/۱۹۷۷.
(۹۱) عبداللّه بن محمد مالکی، کتاب ریاض النفوس، چاپ بشیر بکوش، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۳/ ۱۹۸۱ـ۱۹۸۳.
(۹۲) محمد محفوظ، تراجم المؤلفین التونسیین، بیروت ۱۹۸۲ـ۱۹۸۶.
(۹۳) عبدالواحد بن علی مراکشی، المعجب فی تلخیص اخبار المغرب، چاپ محمدسعید عریان، قاهره ۱۳۶۸/۱۹۴۹.
(۹۴) آغابن عوده مزاری، طلوع سعد السعود فی اخبار وهران و الجزائر و اسبانیا و فرنسا الی اواخر القرن التاسع عشر، چاپ یحیی بوعزیز، بیروت ۱۹۹۰.
(۹۵) علی مصطفی مصراتی، مؤرّخون من لیبیا: مؤلفاتهم و مناهجهم، طرابلس ۱۳۹۸/۱۹۷۷.
(۹۶) حسین مؤنس، فتح العرب للمغرب، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة، (بی تا).
(۹۷) حسین بن محمد ورثیلانی، نزهة الانظار فی فضل علم التّاریخ و الاخبار، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
(۹۸) یحیی بن ابوبکر ورجلانی، کتاب السیرة و اخبارالائمة، چاپ عبدالرحمان ایوب، تونس ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۹۹) محمد بن محمد وزیر، الحلل السندسیة فی الاخبار التونسیة، چاپ محمد حبیب هیله، بیروت ۱۹۸۵.
(۱۰۰) فهرسة مخطوطات مرکز احمدبابا للتوثیق، چاپ سیدی عمر بن علی، لندن ۱۹۹۵.
(۱۱۳) عبداللّه صالح فارسی، سیدسعید بن سلطان، زنگبار ۱۹۴۲.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تاریخ نگاری آفریقا در دوره اسلامی»، شماره۳۰۵۹.