تاریخ جهان گشای
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاریخ جهانگشای ، کتابی درباره
تاریخ مغول و
خوارزمشاهیان و
اسماعیلیان تا ۶۵۵، به
فارسی، تألیف
عطاملک جوینی، از دبیران و امیران نامدار عصر
هولاکوخان، در حدود ۶۵۰ یا ۶۵۱ تا ۶۵۸ میباشد.
این کتاب از منابع معتبر در
تاریخ مغول است، زیرا مؤلف آن سالها در دربار
ارغون و
هولاکو و پسرانش، اَباقا و تگودار، صاحب منصب و شاهد بسیاری از رخدادهای آن دوره بوده و برخی حوادث گذشته را نیز از شاهدان آنها و از
خاندان خود - که از درباریان
خوارزمشاهیان و
مغولان بودهاند - شنیده بوده است.
همچنین هنگام اقامت در
مغولستان در ۶۵۰ـ۶۵۱، به تاریخ سرّی مغولان دسترسی داشته است و ظاهراً مغولانی که به حوادث اِشراف داشته و معتمد بودهاند، آن را برای وی ترجمه کرده بودهاند.
جوینی از منابع اسلامی نیز در نوشتن کتاب بهره فراوان برده است.
مطالب تاریخ جهانگشای درباره
اسماعیلیه نیز اهمیت دارد، زیرا پس از
فتح قلعه اَلَموت، به دستور هولاکو کتابخانه الموت در اختیار جوینی قرار گرفت و او تاریخ اسماعیلیه را از منابع آنجا استخراج کرد.
تاریخ جهانگشای بجز اهمیت تاریخی، از لحاظ ادبی نیز بسیار مهم است و نمونهای برجسته از نثر فنی، مصنوع و فاخر دبیرانۀ پارسی در
سده ۷ق/۱۳م به شمار میرود. پس از جوینی
ابن بیبی، مؤلف
الاوامر العلائیه و
وصّاف شیرازی، مؤلف
تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار شیوۀ او را ادامه دادند. وصاف که دنبالهرو و ذیلنویس تاریخ جهانگشای نیز بود، (نک : دنبالۀ مقاله) به سبب افراط درآوردن واژگان نامأنوس، دور از ذهن و عبارات، اشعار و امثال فراوان عربی این شیوه را به انحطاط کشانید.
از سوی دیگر، تاریخ جهانگشای جوینی کهنترین و شاید نخستین منبع واژگان مغولی دخیل در زبان فارسی است، مانند آقا،
ارکؤن،
باورچی،
بغتاغ (بغتاق)
پایزه،
جرگ (جرک)،
سـورامیشی،
سیـورغامیشی،
قراقچی،
قوبجور،
قورچی،
قوریلتای،
گـورگان،
نوکر،
نویان،
یام،
و واژگان ترکی نوین چون: آلتمغا،
اُرتاق،
اردو،
اروغ،
اغل،
اولوش،
اوتوگ،
اولاغ،
ایقاق،
ایلچی،
اینی،
باسقاق
بهادر،
بیتکچی،
تزغو،
تکشمیشی (تگشمیشی)،
تنگسوق،
جریک (چریک)
و جز اینها. پس از جوینی ورود واژگان مغولی و ترکی جدیدتر به
زبان فارسی ادامه یافت و در
جامع التواریخ رشیدالدین فضلالله شمار بیشتری از آن واژگان را میتوان یافت.
تاریخ جهانگشای به لحاظ تاریخی از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ رویدادهای پایانکار سلطان محمدخوارزمشاه و ظهور و افول سلطان جلالالدین خوارزمشاه و تاریخ اسماعیلیان نزاری یا صبّاحی ایران و فرمانروایان الموت، نخستین و یگانه منبع به شمار میرود.
جوینی این کتاب را ــ چنانکه از اشارات خود او برمیآید ــ حدود سال ۶۵۰ق/۱۲۵۲م و شاید در ۶۵۱ ق آغاز کرده، و بهسبب آنکه سالیانی چند پیوسته در سفر به مغولستان و بازگشت از آن دیار به
ایران بوده است، این کار به کندی پیشرفته، و در ۶۵۸ق، یعنی دو سال پس از گشودهشدن
بغداد به دست هولاکو و استقرارش در ایران به انجام رسانیده است.
تاریخ جهانگشای مشتمل بر سه جلد است: جلد نخست، شامل تاریخ
چنگیز و فتوحات او، دوران
سلطنت اوگتای قاآن (
پسر چنگیز) و سلطنت گیوک خان (پسر اوگتای)؛ جلد دوم، شامل تاریخ خوارزمشاهیان و قراختائیان، گورخانیان و سرگذشت حکام و شحنگان مغول در عهد اوگتای قاآن تا ورود هولاکو؛ جلد سوم، شامل تاریخ منکوقاآن و تفصیل حمله هولاکو به ایران، قلع و قمع اسماعیلیه و تاریخ ملوک اسماعیلیه الموت و شرح
مذهب اسماعیلیان تا انقراضشان.
در برخی از نسخههای این کتاب فصلی هم در شرح فتح بغداد به دست هولاکو، نوشته
خواجه نصیرالدین طوسی، آمده است.
در جلد نخست پس از دیباچهای کوتاه در باب سبب تألیف، شیوۀ کار، هدف از تاریخنگاری و بررسی علل و اسباب حملۀ مغول به ایران و آثار منفی و مثبت آن بر
عالم اسلام،
به فصل نخست کتاب رسیده، و در این فصل به وضعیت اقلیمی و جغرافیایی مغولستان و شیوۀ زندگی مغولان و اوضاع اجتماعی و اقتصادی آن سرزمین پیش از پیدایی چنگیز پرداخته است.
سپس بخشهایی از یاسای چنگیز و آداب و رسوم مغولان به روزگار او در شکار و ترتیب و آرایش سپاه را بررسی،
و آنگاه آغاز کار چنگیز در مغولستان و جدال او با سران قبیلهها را گزارش کرده است
و سپس فرزندان او و قلمرو آنان را برشمرده و شناسانده است.
جوینی در دنبالۀ کار خویش به گسترش فرمانروایی چنگیز به سوی غرب پرداخته، و جهانگشای ی او را از اویغورستان آغاز کرده است و آنگاه بدون رعایت ترتیب تاریخی، به توطئهای که فرمانروای بوداییآیینِ اویغور برای قتل عام
مسلمانان در آغاز پادشاهی مُنکو (اصل مغولی: مُنگکه) قاآن طراحی کرده بود، پرداخته، و گزارش کرده است که چگونه این توطئه آشکارگردید و ایدی قوت، فرمانروای اویغور و همدستانش گرفتار و کشته شدند. آنگاه نسب نامۀ ایدی قوت و تاریخ سنّتی و نیمه اسطورهای قوم اویغور را به رشتۀ تحریر درآورده است. او در این بخش چنداسطورۀ ناب اویغوری را ــ اگر چه بسیار کوتاه ــ ضبط کرده است که گمان میرود یگانه گزارش موجود در این موضوع باشد. آنگاه با اشاره به کتاب نوم (این نام برگرفته از واژۀ یونانی نومُس (ناموس) است)، کتاب دینی بودایی، اطلاعاتی کوتاه، اما معتبر از آن آیین به دست داده، و برخی «مواعظ نیک» آن را «موافق شرایع و ادیان»
انبیا دانسته، و از حلولی بودن مذهب آنان (سمساره= گردونۀ باز پیدایی) و اجتناب آنان از آزار حیوانات (اهیمسا) سخن گفته است.
این آگاهیهای دقیق را در هیچیک از منابع فارسی بازمانده از روزگار جوینی نمیتوان یافت. او سپس به ماجرای کوچلکخان (که در اینجا به اشتباه او را پسر اونگ خان، رئیس قبیلۀ کرایت قلمداد کرده) و پیوستن او به گورخان قراختایی (پس از آنکه او را مسیحی، و از قبیلۀ نایْمان دانسته) و آزار رساندنش به مسلمانان و شهید کردن علاءالدین محمد ختنی و سپس هم پیمانی او با سلطان محمد خوارزمشاه برضد گورخان را گزارش کرده است.
آنگاه پس از مقدمهای کوتاه در «ذکر سبب قصد ممالک سلطان» محمد خوارزمشاه، تازش چنگیز به سرزمینهای وی در
ماوراءالنهر و
خراسان و دیگر بخشهای ایران و
قتل و غارت مردم را به تفصیل به دست داده است.
در همین بخش ماجرای اسطورهوار مقاومت و جنگ و گریز تیمور ملک در بناکت و خجند و بازگشت او پس از سالها به دیار خویش و کشته شدنش
و ماجرای قیام تارابی نامیرا در
بخارا (۶۳۶ق/ ۱۲۳۹م) گزارش کرده است.
جوینی در این بخش از کتاب ماجرای غمانگیز سقوط یکایک شهرها و چگونگی قتل عام مردم آنها را برشمرده، و رویدادها را تا بازگشت چنگیز به مغولستان پیگرفته است. آنگاه تعقیب سلطان محمد خوارزمشاه توسط دو امیر مغول به نام یمه (اصل مغولی: جبه) و سبتای، گشودهشدن شهرهای خراسان به دست تولویخان، ماجرای مرگ چنگیز و جلوس اوگتای قاآن و نیکوکرداریها و پشتیبانیهای وی از مسلمانان،
فرمانروایی توراکینا (اصل مغولی: تورگینه) خاتون، همسر اوگتای قاآن و مادر گیوگخان،
ماجرای جلوس گیوگخان و دوران پادشاهی او را
به اختصار بررسی کرده، و سپس به حکومت کوتاه مدت اُغول غایمیش
و سرگذشت کوتاه توشی (اصل مغولی: جوچی)، بزرگترین پسر چنگیز و نشستن پسر جوچی، باتو بر جای او پس از مرگش پرداخته، و با آوردن سرگذشت کوتاهتر جَغَتای، پسر دوم چنگیز جلد نخست کتاب را به انجام رسانده است.
جلد دوم با گزارش «مبدأ دولت سلاطین خوارزم»، یعنی خوارزمشاهیان آغاز شده، و درگیریهای درونی و بیرونی آنان را با غوریان و قراختاییان و خانیان
سمرقند و بازماندگان
سلجوقیان در ایران و خلیفگان عباسی و سرانجام با چنگیزیان، تا مرگ سلطان محمد خوارزمشاه در یکی از جزایر دریای مازندران پیگرفته است.
آنگاه به ذکر احوال و حوادث مربوط به سلطان جلالالدین و جنگهای او با مغولان و فرستادگان خلیفه و هجوم به
آذربایجان و
گرجستان و اخلاط و پیکار با سلجوقیان روم و شکست و سرگردانیهای روزهای آخر عمر و
مرگ او پرداخته است.
سپس متوجه سرگذشت و پایانکار تَرکان (اصل مغولی: تَرگَن) خاتون، همسر ماجراجوی علاءالدین تکش و مادر سلطان محمد خوارزمشاه، و آنگاه حکومت یافتن براق حاجب و فرزندانش در
کرمان شده است.
جوینی سپس به حوادث عصر کارگزاران مغول: جینتمور، نوسال، کرگوز و امیـر ارغون اویرات در ایران ــ که خود در خدمت آنان بوده ــ پرداخته، و از سفرهای خویش همراه ارغون به مغولستان سخن رانده، و این جلد را با نقد و نکوهش شدید خطاها و کردارهای ناهنجار شرفالدین مستوفی خوارزمی به پایان برده است.
مؤلف جلد سوم را با دیباچهای آغاز کرده،
و سپس به کوتاهی به الغنویان (یعنی تولوی)، کوچکترین پسر چنگیز از همسر نخستش، بورته فوجین و همسر تولوی، سرقویتی (اصل مغولی: سرققتنی) بیکی، مادر منکو قاآن و هولاکو و قوبیلای پرداخته
و آنگاه جلوس منکو قاآن بر تخت خانی و قصد فرزندان اوگتای برضد او در آن مراسم را گزارش کرده است.
شرح مأموریت هولاکو به ایران برای سرکوب اسماعیلیان الموت و خلیفۀ بغداد، از مهمترین ابواب این جلد است.
جوینی این بخش را با نسخۀ فتحنامۀ الموت که نوشتۀ خود اوست، به پایان برده است.
مؤلف تصریح کرده که پس از پایان کار الموت، به فرمان هولاکو، کتابخانۀ کهن بنیاد آن را در اختیار گرفته، اما چنانکه خود اذعان کرده است، جز مصاحف و نفایس کتب و آلات رصد و اسطرلابها، باقی کتابها را که در باب عقاید اسماعیلیان بوده، سوزانده است.
جوینی با استفاده از آن کتابها به ویژه کتاب سرگذشت سیّدنا
و بیگمان منابع دیگر که از آنها نامی نبرده، فصلی در تاریخ اسماعیلیان و
فاطمیان (دولت اسماعیلی شمال افریقا و
مصر) و صباحیان و
نزاریان پرداخته، و با اشاره به عاقبت کار رکنالدین خورشاه، آخرین رئیس و داعی اسماعیلیۀ الموت جلد سوم تألیف خویش را به پایان برده است.
تاریخ جهانگشای تاریخ سیاسی محض نیست، زیرا مؤلف هنگام شرح وقایع، درباره اوضاع اقتصادی، اجتماعی، بافت شهرها و موقعیت جغرافیایی آنها و اسامی قدیمی شهرها نیز توضیحات منحصر به فردی داده است.
در این کتاب درباره
بتپرستی اویغوران و «قامانِ» (دانندگانِ
سحر) اویغوری نیز مطالب جالبی آمده
و درباره بسیاری از اصطلاحات اقتصادی، زمینداری، مناصب درباری و نظامی - که از دوره مغول در سرزمینهای اسلامی رایج شده - توضیح داده شده است.
جوینی با آنکه از دیوان سالاران
مغول بود، ضمن شرح وقایع از بیان حقایق ابا نداشت و چهره حقیقی مغولان را آشکار میکرد.
او در این کتاب بیطرفانه به بررسی و تحلیل علل شکست
سلطان محمد خوارزمشاه و
سلطان جلالالدین و قیام تارابی و بسیاری حوادث دیگر پرداخته
و از این لحاظ شیوه تاریخنگاری او به شیوه
ابن خلدون نزدیک است.
وی هنگام ذکر ارقام و اعداد گاه
اغراق کرده است، مانند اشاره به «هفتاد هزار لشکر».
نثر تاریخ جهانگشای آمیخته با
آیات و
احادیث و امثال و آرایههای لفظی و معنوی و
اشعار عربی و فارسی متناسب با موضوع است.
بیشتر اشعار فارسی این کتاب از
فردوسی و
مسعود سعد و
ظهیر فاریابی، و اشعار عربی آن از شاعران مشهور دوره جاهلی و عباسی است.
در این کتاب لغات و کلمات مغولی برای نخستین بار به کار رفته است.
این کتاب در
صرف و طریقه استعمال افعال، لغات و ضمایر فارسی، با نثر دوره خود تفاوتهایی دارد.
نثر تاریخ جهانگشای بخشی کاملاً مصنوع و بخشی تقریباً ساده دارد و بخش سوم - که مطالب آن از نویسندگان دیگر نقل شده است - از متن مؤلف سادهتر است
اطلاعات بیشتری در مورد سبک نثر این کتاب موجود است.
تاریخ جهانگشای به سبب تقدم و اعتبارش درباره تاریخ مغول، از زمان تألیف
شهرت یافت و بسیاری از مورخان معاصر جوینی یا پس از او، از این کتاب بهره بردهاند، از جمله
خواجه رشیدالدین فضلاللّه در
جامع التواریخ.
عبداللّه بن فضلاللّه شیرازی مشهور به وصّاف الحضره نیز خلاصهای از تاریخ جهانگشای را ضمیمه کتاب خود،
تاریخ وصّاف، کرد و کتاب خود را ذیل آن خواند.
جوینی در دیباچۀ جلد نخست کتاب در باب منابع خویش آورده که در چند
سفر به مغولستان، در آن سرزمین «مطالعت» داشته، و «بعضی احوال را معاینه کرده»، یعنی خود شاهد بوده، و وقایع گذشته را «از معتبران و مقبولان» شنیده است.
در میان این معتبران، جز کارگزاران ایرانی، مغولان نیز بودند؛ زیرا او نام دو تنی که چنگیز را از حملۀ اونگ خان بدو آگاه کردند، یعنی قشلق و بادای را یاد کرده است (کسلک و باده، که البته در متن چاپی نام کسلک (= کشلک۱) به «کلک» تصحیف شده، اما
محمد قزوینی در پانویس ضبط درست را بیان داشته است. کسلک یا کشلک شکل مغولـی واژۀ ترکی قشلیـق است،
زیرا در زبان مغولی «قی» وجود ندارد. رشیدالدین فضلالله
که راوی وی در این بخش ترک زبان بوده، نام او را قیشِلیق ضبط کرده است).
جوینی راویان ترک و به ویژه اویغور نیز داشته، و از اینرو، بسیاری از نامها را به شیوۀ ترکان ضبط کرده است، مانند الغنوین به جای یکه نویان
و به همین سبب، به پیشینه و اسطورههای اویغوران بیشتر پرداخته است. با این همه، پیداست که وی به اوراق و طومارهای اسطورههای مغولان که در دربار و در خزانههای خانان و شاهزادگان نگهداری میشده، و مؤلفان جامعالتواریخ و تاریخ سری مغول از آن سود بسیار بردهاند و رشیدالدین از آن به عنوان آلتان دبتر (= آلتان دفتر = دفتر زرین) یاد کرده است،
دسترسی نداشته است و از اینرو، آگاهی او از پیشینیان چنگیز و زندگانی دوران کودکی و جوانی او و حتی
جنگ و ستیزش با قبایل خویشاوند و بیگانۀ پیرامون خویش بسیار ناچیز بوده است. جوینی حتی نامی از پدر چنگیز نبرده، و نام نخستین او را (اگر تصحیف نسخهنویسان تلقی نکنیم) نادرست (تمرجین به جای تموجین) ضبط کرده است.
جوینی خبر چندانی از زندگی خصوصی و همسران چنگیز نداشته، و تنها از یک
همسر او با نام یسونجین که او را نخستین زن چنگیز انگاشته،
یاد کرده که البته نادرست است و نخستین همسر او بورته فوجین (= بورته اوجین) بوده است
و هرگز زنی به نام یسونجین نداشته، و نام همسر پنجم او ییسولون از
قوم تاتار بوده که اندکی بدان نام نزدیک است
و یسونجین (ییسونجین) نام یکی از زنان هولاکو بوده است.
جوینی از برادران چنگیز نیز جز تموگه که
لقب او اوتکین یا اوتچکین (یعنی کوچکترین پسر) بود، آگاهی نداشته، و نامی نبرده است.
جوینی دربارۀ کوچلکخان هم آگاهی درستی نداشته، جایی او را پسر اونگخان کرایت انگاشته،
و در جای دیگر او را پسر نایمان خوانده است،
در صورتیکه او پسر تایانگخان رئیس قبیلۀ نایمان بوده است.
مؤلف نسبت به قبایل مغول نیز آگاهی کافی و درست نداشته است. او از قبیلۀ ساقیز (= سککیز = عدد هشت در زبان ترکی) و نایمان (= هشت در زبان مغولی) جداجدا نام برده،
و از اینکه ساقیز و نایمان نام ترکی و مغولی یک قبیله است، بیخبر بوده است. او همچنین نام کوکچو را که تبتنگری لقب یافته بود، نمیدانسته (و اگر این را نیز تصحیف نسخهنویسان ندانیم)، لقب او را نیز به اشتباه «بت تنگلری» ضبط کرده است. قتل او را نیز به اشتباه بهپسران چنگیز نسبت داده
که نادرست است، زیرا پسران چنگیز در آن زمان هنوز کودک بودند و حتی شاید برخی از آنها به دنیا نیامده بودند و تبتنگری را جوچی
قسار یا تموگه اوتکین
برادر چنگیز کشته است، آن هم نه در مجلس، بلکه بیرون آن. جوینی نام نخستین پسر چنگیز را به جای جوچی (مهمان)، همواره به صورت توشی ضبط کرده است
و معلوم نیست این تلفظ چگونه پدید آمده است.
بجز اویغوران و مغولان، بیگمان پدر جوینی و دیگر کارگزاران و دبیران ایرانی مغولان در زمرۀ راویان «معتبر و مقبول» او بودهاند. او یکبار روایت جد خویش (شمسالدین صاحب دیوان) را از زبان پدر نقل کرده است.
جوینی در آغاز جلد دوم کتاب، یعنی تاریخ خوارزمشاهیان از کتاب
مشارب التجارب ابوالحسن بیهقی و
جوامع العلوم، تصنیف
فخرالدین رازی به عنوان منبع خویش یاد کرده است.
نشانههای دیگری از مراجعه و استفادۀ او از دیگر منابع هم در دست است. همچنین در این جلد از کتاب
زبدة التواریخ سیدصدرالدین (علی حسینی)، تاریخ ناصری (=
تاریخ بیهقی) و تاریخ یمینی
نام میبرد که البته این کتابها از مآخذ او نبوده، اما نشانۀ تاریخ خوانی و توجه او به منابع تاریخی است. وی در جای دیگر از شمسالدین علی
بن محمد، پسر دایی خویش نکاتی را نقل کرده است.
جوینی در تألیف تاریخ اسماعیلیان در جلد سوم کتاب از سرگذشت سیدنا و تاریخ جیل و دیلم که مؤلف هر دو ناشناخته است، و او در کتابخانۀ الموت بدانها دست یافته بود، به عنوان منبع خویش یاد کرده، و نیز از برخی منابع که از آنها حدیثی یا عبارتی نقل کرده، مانند مقامات بدیعالزمان همدانی
و
تفسیر کشاف زمخشری نام برده است. گمان میرود جوینی برای تألیف تاریخ خوارزمشاهیانِ متقدّم و تاریخ فاطمیان مصر از تاریخهای عمومی از جمله
الکامل ابن اثیر هم سود برده باشد؛ مثلاً روایت او از مرگ تکش و داستان علیشاه
به روایت ابناثیر
مانندگی بسیار دارد.
تنها کسی که بر کتاب تاریخ جهانگشای ذیل نوشته، عبدالله
بن فضلالله وصاف شیرازی است، با عنوان تجزیة الامصار و تزجیة الاعصار که بیشتر به تاریخ وصاف معروف است. وصاف در مقدمۀ جلد نخست کتاب خویش بدین معنی تصریح کرده است.
اما تاریخنویسان بسیاری از کتاب جوینی گاه بهطور مستقیم و اغلب به واسطۀ جامع التواریخ رشیدالدین فضلالله سود جستهاند.
ابوالفرج بن عبری ظاهراً نخستین کسی است که از تاریخ جهانگشای جوینی سود برده، و اگر چه در متن عربی
تاریخ مختصرالدول بدین نکته تصریحی نکرده، اما در متن اصلی کتاب که به
زبان سریانی است، پس از اشاره به جوینی چنین آورده است: «او را اثری است به زبان فارسی در تاریخ
سلجوقیان،
خوارزمشاهیان،
اسماعیلیان و مغولان. گزارشی که در آن زمینهها آوردهایم، از آن اثر او برگرفته شده است».
پس از او، خواجه رشیدالدین فضلالله بخش مغول،
گزارش روزگار خوارزمشاهیان، گشودن ماوراءالنهر و ایران به دست مغولان و سرگذشت سلطان جلالالدین خوارزمشاه و کارگزاران مغول در دورۀ فترت پس از فتح مغولان تا آمدن هولاکوخان به ایران را به تمامی با اندک تغییری در عبارات از کتاب جهانگشای جوینی برگرفته، و در جامعالتواریخ خود وارد کرده است. همچنین وی تاریخ اسماعیلیان را با استفاده از نوشتههای جوینی، اما بیشتر با سود جستن از منابع و نه کتاب او نوشته است. نظر محمد قزوینی در باب اینکه تاریخ چنگیزخان را «از ابتدای عمر او تا...» رشیدالدین از جوینی برگرفته است
درست نمینماید، زیرا رشیدالدین تاریخ زندگی چنگیزخان را از آغاز تا حمله به ایران از منابع مغولی برگرفته است. نیز نظر قزوینی
و فؤاد کوپرولو
در باب اینکه وصاف تمام مجلدات تاریخ جهانگشای را از آغاز تا پایان تلخیص کرده، و به آخر جلد چهارم کتاب خود ملحق ساخته، نادرست است، زیرا این بخش از تاریخ وصاف با ذکر قبیلههای اروت، منقوت، قتاغن، سلجوت، سوغالوت، تومات، بارین، حنوس (چنیوس)، بدات و... آغاز شده است
حال آنکه نام هیچیک از آن قبایل در تاریخ جهانگشای نیامده است. وصاف و تاریخنویسان دیگر هم عصر او مانند
حمدالله مستوفی،
بناکتی و تاریخنویسان بعدی مانند
میرخواند و
خواندمیر همگی در آثار خویش تاریخ مغول از آغاز تا مرگ غازانخان را از کتاب جامعالتواریخ برگرفتهاند و البته از مندرجات تاریخ جهانگشای جوینی نیز بدان واسطه سود جستهاند.
برخی از تاریخنویسان عرب نیز از جمله
ابن فضلالله عمری در تألیف کتاب مفصل خویش،
مسالک الابصار فی ممالک الامصار، از تاریخ جهانگشای بهره بردهاند.
مجلدات سهگانۀ تاریخ جهانگشای نخستینبار به کوشش و تصحیح و تعلیقات محمد قزوینی در سالهای ۱۳۲۹-۱۳۵۵ق/۱۹۱۱-۱۹۳۷م در لیدن منتشر گردید. قزوینی بر هر۳ جلد مقدمه و مؤخرهای مناسب و مفصل نوشته، و مقدمۀ او بر جلد نخست، توسط ادوارد براون به انگلیسی برگردانیده شده است. همو بر جلد دوم نیز مقدمهای کوتاه به انگلیسی افزوده است. مقدمۀ کوتاه انگلیسی جلد سوم کتاب را دنیسن راس نوشته است.
قزوینی متن انتقادی کتاب را بر اساس ۷نسخه که همگی در کتابخانۀ ملی پاریس محفوظ است، فراهم آورده که کهنترین آنها در ۶۸۹ق/۱۲۹۰م تحریر یافته است. ۳ نسخۀ بعدی تاریخ ندارد و به نظر مصحح، در اواخر سدۀ ۷ یا اوایل سدۀ ۸ق، و ۳ نسخۀ دیگر در سالهای ۸۴۱، ۹۳۸ و ۱۲۲۳ق/۱۴۳۷، ۱۵۳۲ و ۱۸۰۸م نوشته شده است. دو نسخۀ کهن دیگر که اینک شناخته شده است، در دسترس قزوینی نبوده است. یکی از این دو نسخه متعلق به انجمن اسماعیلیان است که تاریخ کتابت آن ۶۹۷ق/ ۱۲۹۸م است و به دست مبارکشاه
بن حاجی حسن نوشته شده، و دیگر نسخۀ کتابخانۀ مجتبی مینوی است که در ۶۹۸ق به وسیلۀ محمدشاه
بن علی
بن شاد بخت تحریر شده است و میکروفیلمی از آن در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود.
مصحح گذشته از نسخۀ تاریخ جهانگشای از نسخۀ خطی جامع التواریخ که به وسیله بلوشه در معرض انتشار بوده، سود جسته است.
قزوینی رسالۀ خواجه نصیرالدین طوسی را در باب فتح بغداد که در برخی از نسخهها وجود داشته، به عنوان ذیل بر تاریخ جهانگشای پذیرفته، و آن را بر پایان جلد سوم کتاب افزوده است.
متن تاریخ جهانگشای با حذف مقدمه و مؤخره و تعلیقات و حواشی قزوینی و فهرستهای مفید آن در ۱۳۴۷ش منتشر گردید، ولی اغلاط فراوانی به این چاپ راه یافته است.
متن منتشر شده در لیدن، در سالهای اخیر چندبار در تهران تجدید چاپ شده است.
تاریخ جهانگشای در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م در
اروپا شناخته شد و توجه پژوهندگان غربی را به خود جلب کرد و کاترمر به بررسی و معرفی آن دست
یازید و دوسون در تألیف «تاریخ مغولان» بـه فراوانی از آن سود جست. سپس الیت داوسن در تألیف «تاریخ هندوستان»، و راس در تصحیح
تاریخ رشیدی از آن بهرهمند گردیدند و بخشهایی از آن را ترجمه کردند و قسمتهایی از آن نیز توسط شفر، هوتسما و زالمان ترجمه گردید. بارتولد نیـز در تألیف کتـاب ترکستان (ترکستان نامه) از آن استفاده کرد.
در ۱۹۵۸م جان اندرو بویل متن کامل تاریخ جهانگشای را بر اساس چاپ تصحیح شدۀ قزوینی با حذف مقدمۀ انگلیسی آن ترجمه، و در انگلستان منتشر کرد.
این ترجمه در ۱۹۹۷م در واشینگتن تجدید چاپ شد. در ۱۹۸۵م محمد تونجی، استاد دانشگاه حلب همان را به عربی ترجمه کرد و در دو جلد منتشر ساخت.
ترجمۀ مغولی تاریخ جهانگشای نیز در مغولستان چین (مغولستان اندرونی) منتشر گردیده است.
مینورسکی، تاریخ جهانگشای را به انگلیسی ترجمه کرد که دانشگاه منچستر (۱۳۳۶ش/ ۱۹۵۷) و دانشگاه هاروارد (۱۳۳۷ش/ ۱۹۵۸) آن را در دو جلد چاپ کردهاند.
بویل نیز این کتاب را به انگلیسی ترجمه کرده که در ۱۳۳۷ش /۱۹۵۸ در منچستر به چاپ رسیده است.
وی همچنین تاریخ جهانگشای جوینی و جامع التواریخ رشیدالدین فضل اللّه را به عنوان منابع تاریخ مغول بررسی نموده، که اسماعیل دولتشاهی آن را ترجمه و در مجله سخن
چاپ کرده است.
(۱) ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۲: از فردوسی تا سعدی، ترجمه و حواشی و تعلیقات علی پاشا صالح، تهران ۱۳۵۸ش.
(۲) جان اندرو بویل، آثار جوینی و رشیدالدین به عنوان منابع تاریخ مغول، سخن، دوره۲۳، ش۵، (فروردین ۱۳۵۳).
(۳) بهار، محمدتقی، سبکشناسی، تهران ۱۳۵۵ـ۱۳۵۶ش.
(۴) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای ، به کوشش قزوینی، محمد، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۵) قزوینی، محمد، مقدمه و حاشیه بر تاریخ جهانگشای .
(۶) شعار، جعفر، «تاریخ جهانگشای جوینی: اشارهای به ارزش ادبی، تاریخی و اجتماعی آن»، در یکی قطره باران: جشن نامه استاد دکتر عباس زریاب خوئی، به کوشش احمد تفضّلی، تهران ۱۳۷۰ش.
(۷) صفا، ذبیحاللّه، گنجینه سخن: پارسی نویسان بزرگ و منتخب آثار آنان، ج۴، تهران ۱۳۵۳ش.
(۸) عبداللّه
بن فضلاللّه وصّاف الحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگی بمبئی ۱۲۶۹.
(۹) ابناثیر، الکامل.
(۱۰) ابنعبری، غریغوریوس، تاریخ الزمان، ترجمۀ اسحاق ارمله، بیروت، ۱۹۸۶م.
(۱۱) ابنفضلالله عمری، احمد، مسالک الابصار، به کوشش احمد عبدالقادر شاذلی، ابوظبی، ۱۴۲۴ق/۲۰۰۳م.
(۱۲) بارتولد، و و، ترکستان نامه، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۱۳) رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش محمدروشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۴) شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۱۵) شعبانی، رضا، «ترجمۀ عربی تاریخ جهانگشای »، نشر دانش، تهران، ۱۳۶۴ش، س ۶، شم ۱.
(۱۶) فرمانفرماییان، حافظ، «تاریخ جهانگشای جوینی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات، تهران، ۱۳۳۷ش، س۶، شم ۱.
(۱۷) قزوینی، محمد، مقدمه و حاشیه بر تاریخ جهانگشای (نک : هم، جوینی).
(۱۸) مرکزی، میکروفیلمها.
(۱۹) منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۰) موسوی، مصطفی، تعلیقات بر جامع التواریخ (نک : هم، رشیدالدین فضلالله).
(۲۱) وصاف، عبدالله
بن فضلالله، تاریخ، به کوشش محمد مهدی اصفهانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۲۲) Bar Hebraeus، G، Tarih، tr Ö R Doğrul، Ankara، ۱۹۷۸.
(۲۳) Barthold، WW، Turkestan، tr H A R Gibb، London، ۱۹۵۸.
(۲۴) IA.
(۲۵) Mongγulun- niuča Tobča'an «، Histoire secrète des Mongols، Budapest، ۱۹۷۴.
(۲۶) Tarikh-i Jahan –gushay «، The Institute of Ismaili Studies، www iis ac uk/ library _ iis/collections/tarikh htm.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تاریخ جهانگشای »، شماره۳۰۹۰. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تاریخ جهانگشای »، شماره۵۷۰۲.