• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تاریخ تفسیر دوره آغازین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تاریخ تفسیر در دورۀ آغازین در مباحث متعددی مطرح می‌شود.

فهرست مندرجات

۱ - تفسیر نبوی
۲ - تفسیر صحابه
       ۲.۱ - مشهوران به تفسیر از صحابه
       ۲.۲ - وجود دو گرایش تفسیری
       ۲.۳ - تفسیر در دوره کبار صحابه
       ۲.۴ - تدوین تفسیری در عصر صحابه
۳ - تفسیر تابعین
       ۳.۱ - تدوین جدی تفسیر در دوره تابعین
       ۳.۲ - دوره طبقه دوم تابعین
       ۳.۳ - جریان پرهیز از تفسیر
       ۳.۴ - بازمانده‌های این دوره از تاریخ تفسیر
۴ - تدوین آغازین نزد اتباع تابعین
       ۴.۱ - مسئله اسناد در تفسیر
       ۴.۲ - رواج نسخه‌های تفسیری به صورت «وجاده»
       ۴.۳ - تبحر ابن‌عباس درتفسیر
       ۴.۴ - توجه به تفسیر در محافل شیعی
       ۴.۵ - گردآوری اقوال تفسیری تابعین
۵ - تألیف تفسیری نزد اتباع تابعین
       ۵.۱ - تفاسیر تک اسنادی
       ۵.۲ - تألیف اثری با عنوان معانی القرآن
       ۵.۳ - آغاز تفسیر با اسانید متنوع
       ۵.۴ - مهم‌ترین تفسیر در دورۀ اتباع تابعین
              ۵.۴.۱ - رواج تفسیر مقاتل در زمان حیات وی
              ۵.۴.۲ - آثار دیگر مقاتل
       ۵.۵ - مقاتل بن حیان بلخی
۶ - تاریخ تفسیر در سده‌های ۲ تا ۴ق
۷ - تفسیر در محافل کلامی
       ۷.۱ - معتزله و گونۀ متشابه ال‌قرآن
       ۷.۲ - معتزله و گونۀ تفسیر القرآن
              ۷.۲.۱ - دو منبع اصلی تفسیر معتزله
              ۷.۲.۲ - گام مهم در نظریۀ تفسیر
              ۷.۲.۳ - اوج تفسیر معتزلی
۸ - تفسیر کلامی‌امامیه
       ۸.۱ - آثار تفسیری محدودی
       ۸.۲ - مکتب کلامی شیخ مفید
۹ - تفسیر کلامی ‌اهل سنت و جماعت
       ۹.۱ - توجه به تفسیر در نیمه نخست سدۀ ۴ق
       ۹.۲ - آثار تفسیری اشعری
۱۰ - تفسیر در محافل فقهی
       ۱۰.۱ - آغاز جریان احکام القرآن‌نویسی
       ۱۰.۲ - رویکرد فقیهانه به تفسیر
۱۱ - تفسیر در حلقه‌های ادبی
       ۱۱.۱ - گونۀ معانی القرآن
              ۱۱.۱.۱ - کهن‌ترین نمونۀ شناخته‌شده در این راستا
              ۱۱.۱.۲ - نحویان صاحب اثر در معانی القرآن
              ۱۱.۱.۳ - تحقیقات فراء در معانی القرآن
              ۱۱.۱.۴ - تحول در معانی القرآن‌نویسی
              ۱۱.۱.۵ - مفصل‌ترین معانی القرآن برجای مانده
              ۱۱.۱.۶ - رویکرد انتقادی تألیفات
       ۱۱.۲ - گونۀ مجاز القرآن
              ۱۱.۲.۱ - نخستین تألیف با عنوان مجاز القرآن
              ۱۱.۲.۲ - نقد کتاب ابوعبیده
              ۱۱.۲.۳ - تکمیل کار ابوعبیده
       ۱۱.۳ - گونۀ علوم القرآن
       ۱۱.۴ - گونۀ تفسیر القرآن
              ۱۱.۴.۱ - افزونی تألیفات در زمینه تفسیر القرآن
۱۲ - تفسیر در محافل قرائت
       ۱۲.۱ - نگارش آثار با عنوان متشابه القرآن
۱۳ - تفسیر نزد اصحاب حدیث
       ۱۳.۱ - تفسیر تک‌اسنادی
              ۱۳.۱.۱ - تفسیر عبدالرزاق صنعانی
              ۱۳.۱.۲ - روایت تفسیر ابن‌عباس
              ۱۳.۱.۳ - گونه‌ای از تفسیر تک اسنادی
       ۱۳.۲ - اسانید متنوع در تفسیر
              ۱۳.۲.۱ - محدود کردن دایرۀ سنت به اقوال پیامبر و صحابه
              ۱۳.۲.۲ - پالایش اخبار تفسیری
              ۱۳.۲.۳ - تألیف تفاسیر روایی پرحجم
              ۱۳.۲.۴ - نقطۀ عطفی مهم در تفسیرنویسی
              ۱۳.۲.۵ - موج گزینش صحاح در حدیث
              ۱۳.۲.۶ - تفسیر طبری
              ۱۳.۲.۷ - کتاب‌های تفسیری منتسب به مذاهب خاص
       ۱۳.۳ - گونۀ معانی القرآن نزد محدثان
              ۱۳.۳.۱ - ادامه دهندگان راه ابوعبید
       ۱۳.۴ - تفسیر شبه‌کلامی ‌قران
              ۱۳.۴.۱ - کهن‌ترین نمونۀ قابل ذکر در این‌باره
              ۱۳.۴.۲ - تأویل مشکل القرآن ابن‌قتیبه
       ۱۳.۵ - تفسیر مأثور مجرد
              ۱۳.۵.۱ - اوج تفسیر مجرد
              ۱۳.۵.۲ - ویژگی تفاسیر مجرد
       ۱۳.۶ - جریان تلخیص و ترجمه
۱۴ - تفسیر در حلقه‌های اخباریان
۱۵ - زمینه‌های تفسیر عرفانی
       ۱۵.۱ - تقسیم تفاسیر عرفانی
              ۱۵.۱.۱ - یادکرد از گروه اول
              ۱۵.۱.۲ - یاد کرد از گروه دوم
۱۶ - تفسیر نزد مذاهب و فرق
       ۱۶.۱ - امامیه
              ۱۶.۱.۱ - رونق در تفسیرنویسی امامیه
              ۱۶.۱.۲ - تفسیرنویسی در میان دو گروه
              ۱۶.۱.۳ - گروه نخست
              ۱۶.۱.۴ - گروه دوم
              ۱۶.۱.۵ - دو اثر ماندگار امامیه در اواخر سدۀ ۳ق
              ۱۶.۱.۶ - تفسیرهای جزئی در نیمۀ اخیر سدۀ ۳ق
              ۱۶.۱.۷ - انتقال توجه به تفسیر به محافل مرکزی
              ۱۶.۱.۸ - اوج تفسیر اصحاب حدیث امامیه
              ۱۶.۱.۹ - آثار منقول از ائمه
              ۱۶.۱.۱۰ - نگارش تفسیر با رویکردهای دیگر
       ۱۶.۲ - زیدیه
              ۱۶.۲.۱ - تفسیر حسن بن علی ناصر اطروش
              ۱۶.۲.۲ - تفسیرنویسی زیدیه به سبک محدثانه
              ۱۶.۲.۳ - تمایز زیدیان از عامه
       ۱۶.۳ - محکمه
       ۱۶.۴ - تفسیر نویسی اباضیه
۱۷ - فهرست منابع
۱۸ - پانویس
۱۹ - منبع


پیامبر (ص) را به عنوان نخستین مفسر قرآن کریم باید بازشناخت، فارغ از آن‌که تا چه اندازه تفسیر در عهد نبوی مفهوم روشنی داشته است. بی تردید برخی از سخنان و رفتارهای آن حضرت با برخی از آیات قرآنی دارای پیوستگی بوده، و به فهم عمیق‌تر آن آیات یاری می‌رسانده است. برخی از احادیث نبوی، به وضوح تفسیر آیه‌ای از قرآن است، مانند آنچه نقل شده که مقصود از «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ» آن است که «از وی پیروی می‌کنند، آن‌چنان که سزاوار اوست».
[۲] خطیب بغدادی، اقتضاء العلم العمل، ج۱، ص۷۶، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، ۱۳۹۷ق.
[۳] محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۴، ص۲۵۳، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
گاه چنین می‌نماید که پیامبر (ص) سخنی فرموده که توسط مخاطبان یا پسینیان مفسر آیه‌ای از قرآن شمرده شده است. از جمله این حدیث نبوی که «بنی اسرائیل هرگاه یکی از آن‌ها خادمی ‌و چارپایی و زنی داشت، پادشاه خوانده می‌شد»، مفسر آیۀ «وَجَعَلَکُم مُلُوکاً» دانسته شده است،
[۵] ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۳۸، بیروت، ۱۴۰۱ق.
بدون آن‌که در متن حدیث اشاره‌ای مستقیم به آیه وجود داشته باشد. سیوطی در نوع ۸۰ از الاتقان، مجموعه‌ای از احادیث نبوی در باب تفسیر را گرد آورده است، اما باید توجه داشت که بسیاری از آن‌ها وضع استنادی مناسبی ندارند و به همین سبب، به سختی می‌توان دربارۀ کیفیت تفسیر در عصر نبوی سخن استـواری آورد.
[۶] محمدعلی مهدوی‌راد، آفاق تفسیر، ج۱، ص۲۴_۶۰، تهران، ۱۳۸۲ش.



در عصر دو خلیفۀ نخست گرایش به توسعۀ تفسیر دیده نمی‌شود. ابوبکر آن‌گاه که از وی دربارۀ آیه‌ای از قرآن پرسش کردند و معنا بر او آشکار نبود، گفت «کدام آسمان بر من سایه افکند یا کدام زمین مرا بردارد… اگر در کتاب خدا از سر نادانی چیزی گویم».
[۷] ابن‌ابی شیبه، المصنف، ج۶، ص۱۳۶، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.
[۸] سعید بن منصور، السنن، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، هند، ۱۹۸۲م.
[۹] ابن‌قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۲۰، به کوشش اسماعیل اسعردی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۱۰] خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، ج۲، ص۱۹۳، به کوشش محمود طحان، ریاض، ۱۴۰۳ق.
[۱۱] احمد بیهقی، شعب الایمان، ج۲، ص۴۲۴، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق.
مضمون مشابهی از خلیفۀ دوم عمر نیز نقل شده است، آن‌گاه که در پاسخ پرسشگری از آیه‌ای از قرآن یادآور شد که «این پرسش تکلف است» و دانستن پاسخ آن لازم نیست.
[۱۳] ابن‌ابی شیبه، المصنف، ج۶، ص۱۳۶، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.
[۱۴] سعید بن منصور، السنن، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، هند، ۱۹۸۲م.
[۱۵] طبری، تفسیر، ج۳۰، ص۵۹_۶۱، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۶] ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۶، بیروت، ۱۴۰۱ق.


۲.۱ - مشهوران به تفسیر از صحابه

در میان اصحاب پیامبر (ص) تنها معدودی نسبت به تفسیر اهتمام ورزیده‌اند. در کتب علوم قرآنی چنین شهرت دارد که مشهوران به تفسیر از صحابه را ۱۰ تن بدانند: خلفای چهارگانه، ابن‌مسعود ، ابن‌عباس ، ابی بن کعب ، زید بن ثابت ، ابوموسی اشعری و عبدالله بن زبیر . اما آنان که به واقع مضامین تفسیری گسترده‌ای از ایشان نقل شده، به ترتیب امام علی (ع)، ابن‌عباس، ابن‌مسعود و ابی بن کعب‌اند. از ۳ خلیفۀ نخست به تصریحِ سیوطی، جز نادر سخنانی در تفسیر نرسیده است.
[۱۸] سیوطی، الاتقان، ج۴، ص۲۳۳، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
شمار آن اصحاب که بتوان ایشان را مفسر قلمداد کرد، فراوان نیست تا ممکن باشد به تشخیص‌هایی دربارۀ دوره‌ها و بوم‌های تفسیر در دورۀ صحابه دست یافت. در مجموع به نظر می‌رسد تا ۳۵ق/ ۶۵۵م، یعنی در عهد کبار صحابه، فراتر از آموزش‌های فرابومی‌حضرت علی (ع)، تنها آموزگاران مهم تفسیر ابی‌ بن‌ کعب در مدینه و ابن‌مسعود در کوفه بوده‌اند که توانسته‌اند دو محفل مهم تفسیری را بنیاد گذارند. بدون آن‌که پیوند مستقیمی‌ میان تفسیر و ضبط مصحف باشد، باید توجه داشت که بقای دو مصحف از ابن‌مسعود و ابی‌ بن‌ کعب تا قرن‌ ها پس از یکنواخت کردن مصاحف توسط عثمان، حکایت از جایگاه نمادین ابی و ابن‌مسعود به عنوان معلمان قرآن در خاطره‌ای تاریخی دارد، در حالی که چنین جایگاهی برای فرد ثالثی از صحابه دیده نمی‌شود.

۲.۲ - وجود دو گرایش تفسیری

در عصر صغار صحابه همچنان دو گرایش توجه به تفسیر و پرهیز از تفسیر دیده می‌شود، اگرچه نیاز به تفسیر بیش از پیش درک شده، و نگاه‌ها بدان احترام‌آمیزتر شده است. ابن‌عباس (د۶۸ق) که به عنوان شیخ مفسران شناخته می‌شود، برجسته‌ترین شخصیت در میان نسل جوان صحابه بود که یک مکتب پرتوان تفسیری را در مکه بنیاد نهاد و طالبانی از سرزمین‌های مختلف را پرورش داد. عبدالله بن عمر (د ۷۳ق) را نیز باید در رأس گروهی یاد کرد که به پیروی از نسل مهتر صحابه، از برخورد علمی ‌با معارف دینی و در همین راستا از پرداختن به تفسیر قرآن پرهیز داشتند.
[۲۰] ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۱۶۷، به کوشش علی شیری، بیروت/دمشق، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
[۲۱] ابن‌اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۲۲۸، قاهره، ۱۲۸۰ق.


۲.۳ - تفسیر در دوره کبار صحابه

از نظر پرداخت مضامین تفسیری، در دورۀ کبار صحابه گاه به نظر می‌رسد مرزهای تفسیر و متن نا معین است. برخی از آنچه می‌توانست تفسیری از سوی صحابه باشد، به عنوان قرائت از آنان تلقی و نقل شده است. قرائاتی در بر دارندۀ برخی افزوده‌ها به‌خصوص از کسانی چون عبدالله بن مسعود و ابی‌ بن‌ کعب نقل شده است.
[۲۲] ابن‌خالویه، مختصر فی شواذ القرآن، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴م.
[۲۳] ابن‌خالویه، مختصر فی شواذ القرآن، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴م.
[۲۴] ابن‌ابی داوود، المصاحف، ج۱، ص۵۳_۵۵، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
برخی قرائات مبتنی بر تغییر لفظ مانند قرائت «لاهون» به جای «ساهون» از ابن‌مسعود،
[۲۷] ابن‌خالویه، مختصر فی شواذ القرآن، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴م.
«خیارکم» به جای «اکرمکم» از همو
[۳۰] ابن‌ابی داوود، المصاحف، ج۱، ص۷۱، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
و «مطبقه» به جای «مُؤَصَدَه» از ابی بن کعب
[۳۳] ابن‌خالویه، مختصر فی شواذ القرآن، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴م.
نیز همسان تفاسیر منقول از صحابه‌ اند و می‌توانند نوعی تفسیر تلقی گردند.
[۳۴] محمدعلی مهدوی‌راد، آفاق تفسیر، ج۱، ص۶۱، تهران، ۱۳۸۲ش.
[۳۵] محمدعلی مهدوی‌راد، آفاق تفسیر، ج۱، ص۱۱۹، تهران، ۱۳۸۲ش.


۲.۴ - تدوین تفسیری در عصر صحابه

دربارۀ تدوین تفسیری در عصر صحابه به‌سختی می‌توان سخن گفت. برخی از عالمان امامیه چون شیخ مفید بر این باور بودند که زیادات موجود در مصحف حضرت علی (ع) نسبت به مصاحف رایج، افزوده‌هایی از مقولۀ تأویل و تفسیر بین سطری بوده است
[۳۶] محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۹۴، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.
و بر این مبنا این مصحف را باید نخستین نمونه از تدوین تفسیری محسوب داشت. در عصر صغار صحابه، تنها نمونۀ درخور تأمل از تدوین احتمالی تفسیر، نوشته‌ای است مختصر از ابن‌عباس که به روایت علی بن ابی‌طلحه از ابن‌عباس به دست پسینیان رسیده است. بخاری از آن با تعبیر «قال ابن عباس» نقل کرده،
[۳۷] محمد بخاری، الصحیح، ج۳، ص۱۲۰۹، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
و از منابع اصل طبری نیز بوده است.
[۳۸] طبری، تفسیر، ج۱، ص۸۷، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۳۹] طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۰۴، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۴۰] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۰۶_۲۰۷، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
سزگین این متن را تنها تألیف قرآنی از چندین متن منسوب به ابن‌عباس می‌داند که توسط شخص او قلمی‌ شده است.


در طبقۀ نخست تابعین که اوج فعالیت آنان در فاصلۀ سال‌ های ۶۱-۸۵ ق/۶۸۱-۷۰۴م بوده است، تفسیر به صورت آموزش شفاهی در محافل اصحاب علی (ع) و ابن‌مسعود در کوفه و در محافل اصحاب ابن‌عباس در مکه رونقی تمام داشته است. در مدینه و بصره فضای غالب دوری از تفسیر است و تنها استثنای شاخص ابوالعالیۀ ریاحی (د ح۹۳ق)، عالم ایرانی‌تبار بصره است که از صحابیان عراق و حجاز چون ابن‌مسعود، ابی و ابن‌عباس و احتمالاً حضرت علی (ع) بهره گرفته، و نسخه‌ای به روایت ربیع بن انس بصری از وی وجود داشته است که در بردارندۀ مضامین تفسیری به نقل ابوالعالیه از ابی بن کعب بوده است.
[۴۱] طبری، تفسیر، ج۱۶، ص۶۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۴۲] سیوطی، الاتقان، ج۴، ص۲۴۰، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
[۴۳] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۴، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.


۳.۱ - تدوین جدی تفسیر در دوره تابعین

با توجه به روایات تاریخی، باید گفت که تدوین تفسیر به‌ جد از همین دوره آغاز شده است. بر اساس روایتی از ابوحاتم رازی، عبدالملک بن مروان خلیفۀ اموی (حک‌ ۶۵-۸۶ق) در نامه‌ای به سعید بن جبیر، از او خواست تا کتابی در تفسیر قرآن بنویسد.
[۴۴] ابن‌ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۳۳۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
[۴۵] محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۳، ص۷۰، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
در همان زمان حیات سعید، این تفسیر استنساخ می‌شده و احتمالاً این همان متن تفسیری است که عزره نزد سعید بن جبیر می‌خوانده، و بر اساس قرائت ، تغییراتی در نسخۀ خود می‌داده است.
[۴۶] احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۴۲۹، به کوشش وصی‌الله عباس، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۴۷] احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۲۹۵، به کوشش وصی‌الله عباس، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۴۸] محمد بخاری، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۲۲۷، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب/قاهره، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
[۴۹] ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۶۶، بیروت، دارصادر.


۳.۲ - دوره طبقه دوم تابعین

در طبقۀ دوم تابعین ، در فاصلۀ سال‌های ۸۵-۱۱۰ق/۷۰۴-۷۲۸م تحول چشم‌گیری در حوزۀ تفسیر رخ داده است. شاگردان محفل ابن‌عباس که از بوم‌های گوناگون گرد او آمده بودند، در این دوره به سرزمین‌ های خود بازگشته، و شعبه‌ای از مکتب ابن‌عباس را پدید آورده بودند. افزون بر کسانی چون مجاهد‌ بن‌ جبر و عطاء‌ بن‌ ابی‌رباح در بوم اصلی مکه، کسانی چون محمد بن کعب قرظی و عکرمه مولای ابن‌عباس در مدینه، حسن بصری، قتاده و جابر‌ بن‌ زید در بصره، اسماعیل سدی، و عطیة‌ بن‌ سعد در‌ کوفه، میمون بن مهران در بلاد جزیره، طاووس یمانی در یمن و ضحاک بن مزاحم در ایران به نشر آموزه‌های تفسیری ابن‌عباس پرداختند. به تعبیری می‌توان گفت تمام رجال تفسیری شناخته در این طبقه، یا چون مجاهد و طاووس شاگردان خاص ابن‌عباس بودند، یا چون حسن بصری و محمد‌ بن‌ کعب از محفل او بهرۀ فراوان گرفتند. در این دوره، ابن‌عباس نقش یک شخصیت وحدت‌بخش به حوزه‌های تفسیری را ایفا نموده، تا آن‌جا که حتی زمینۀ قرابت میان حوزۀ تفسیری کوفه و مدینه را نیز فراهم کرده است. این بسیار پرمعناست که عون بن عبدالله مسعودی، از پیروان مکتب ابن‌مسعود در اوایل سدۀ ۲ق، اقرار کند که کسی را به «تأویل قرآن» داناتر از محمد بن کعب مفسر مدینه ندیده است.
[۵۰] ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۵، ص۱۴۱، به کوشش علی شیری، بیروت/دمشق، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
[۵۱] یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج۲۶، ص۳۴۵، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرساله.


۳.۳ - جریان پرهیز از تفسیر

البته جریان پرهیز از تفسیر نیز در دورۀ تابعین همچنان ادامه داشته است. از جمله در بصره ، شاخص این جریان ابن‌سیرین است که برخلاف حسن از تفسیر فاصله می‌گرفته، و این گرایش در نسل‌ های پسین در پیروان مکتب او دوام یافته است. در مدینه نیز آموزه‌های فقهای سبعه غلبه داشته که به پرهیز از تفسیر گرایش داشته‌اند.

۳.۴ - بازمانده‌های این دوره از تاریخ تفسیر

بازمانده‌های این دوره از تاریخ تفسیر، نسخه‌هایی گردآمده از اقوال تفسیری تابعان است که توسط اتباع تابعین گردآوری یا روایت شده است. برخلاف برخی نسخ مانند تفسیر روایت شده از سوی عطاء بن دینار از ‌سعید بن جبیر، دشوار بتوان نشان داد که در نسخه‌های تفسیری پرشمار که به نام نسل جوان تابعین چون مجاهد، عکرمه، قتاده و زید بن اسلم شناخته شده‌اند، تا چه حد شخص تابعین در روند تدوین ایفای نقش کرده‌اند. به هر روی نه تنها محققان معاصر، بلکه برخی از عالمان کهن نیز بر این باور بودند که این آثار از اقوال تابعین پس از عصر تابعین تدوین شده است.
[۵۲] ابوطالب مکی، قوت‌القلوب، ج۱، ص۲۸۵، به کوشش باسل عیون السود، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
بررسی این بازمانده‌ها نشان می‌دهد که برخی از تابعین در روش تفسیری خود از صحابه و از جمله ابن‌عباس فراتر رفته‌اند. از جمله می‌توان نمونه‌هایی از توجه به زبان مجازی در قرآن‌کریم و نیز تفسیری عقلی ـ درایی را در مضامین تفسیری منقول از مجاهد بازیافت.
[۵۳] مجاهد، التفسیر، ج۱، ص۷۷_۷۸، به کوشش عبدالرحمان طاهر سورتی، بیروت، المنشورات العلمیه.
عطیة‌ بن‌ سعد‌عوفی (د ۱۱۱ق)، مفسر کوفی شیعه نیز در تفسیر خود به مطالعۀ مجازات قرآنی توجه داشته است. بیشترین نمود تفسیر عقلی ـ درایی را نیز می‌توان در اقوال حسن بصری بازیافت که به‌خصوص توسط عمرو‌ بن‌ عبید معتزلی مدون شده است.
[۵۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۳.
تفسیر حسن از آن جهت که وی تقید به ذکر طرق و اسانید نداشته، مورد نقد اصحاب حدیث بوده،
[۵۵] خلیل خلیلی، الارشاد، ج۱، ص۳۹۶، به کوشش محمدسعید عمر ادریس، ریاض، ۱۴۰۹ق.
و بیش‌تر مورد توجه اهل درایت قرار داشته است. اما رعایت اصول نقل توسط عمرو موجب شده بود تا اثر او مرجعی برای مؤلفان مذاهب مختلف نیز باشد.
[۵۶] عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۱۶، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
[۵۷] عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۶۱، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
[۵۸] طبری، تفسیر، ج۳، ص۱۴۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۵۹] طبری، تفسیر، ج۴، ص۱۴۴، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۶۰] احمد جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۲۷۶، بـه کوشش محمدصادق قمحـاوی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۶۱] احمد جصاص، احکام القرآن، ج۵، ص۲۵۴، بـه کوشش محمدصادق قمحـاوی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.



در دورۀ اتباع تابعین، تفسیر به عنوان شاخه‌ای از «علم» شناخته می‌شد که مبتنی بر دریافت از سلف ــ صحابه و تابعین ــ بود. در این باره جای دارد به عبارتی از ابن‌جریج (د ۱۵۰ق) دربارۀ همتای یمنی‌اش معمر‌ بن‌ راشد (د ۱۵۱ق) اشاره شود، وی که از سوی پرسشگری در معرض تعارض تفسیرش با معمر قرار گرفته بود، یادآور ‌شده که معمر بیش از خود وی از چشمۀ علم نوشیده و بهره برده است.
[۶۲] احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۴۵۴، قاهره، ۱۳۱۳ق.
[۶۳] ابن‌ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۲۵۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
به هر روی، کهن‌ترین نمونه‌ها از تفسیر مکتوب، بخش مهمی‌از کهن‌ترین نوشته‌های پدید آمده در محیط اسلامی ‌است و آن صورت مضبوط تفاسیر صحابه و تابعین است که توسط اتباع آنان قلمی ‌شده است. در دورۀ اتباع، گونه‌ای از تفسیرنویسی آغازین شکل گرفت که در آن اقوال تفسیری یک یا چند تن از صحابه و تابعین گردآوری شده بود.

۴.۱ - مسئله اسناد در تفسیر

با توجه به آنچه دربارۀ اسناد و پیدایی آن در تاریخ حدیث دانسته است، نباید انتظار داشت که در نیمۀ نخست سدۀ ۲ق، به خصوص نزد گروهی که اهتمام اصلی آنان بر تفسیر و نه حدیث بوده است، مسئلۀ اسناد، مسئله‌ای محوری باشد. هم از این‌روست که در تدوین نخستین نسخه‌های حدیثی، نادیده گرفتن حساسیت‌های اسنادی امری معمول بوده است. از جمله باید به نسخه‌هایی اشاره کرد که در آن‌ها راوی بدون آن‌که شیخی را درک کرده باشد، با تعبیر «عن» از شیخ روایت کرده است. به عنوان نمونه باید به تفسیر ضحاک بن مزاحم اشاره کرد که مضامین آن تماماً از ابن‌عباس نقل شده بود، در حالی که ضحاک خود ابن‌عباس را درک نکرده، و آموزه‌های تفسیری او را از طریق سعید‌ بن‌ جبیر در ری دریافت کرده بود.
[۶۴] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۵، ص۶۵۷، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۶۵] عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ج۱، ص۲۶۹_۲۷۰، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۶۶] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۱، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
نسخۀ تفسیری به روایت عطاء خراسانی از ابن‌عباس تماماً مرسل محسوب می‌شد و عطاء استماعی از ابن‌عباس نداشت.
[۶۷] ابن‌ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۳۳۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
دربارۀ تفسیر محمد بن سائب کلبی از ابوصـالح از ابن‌عبـاس ــ با وجود رواجی که در طی قرون متمادی داشت ــ همواره از نظر استواری اسناد تردیدهایی وجود داشت و همین امر باعث بود تا طبری در تفسیر خود از آن بهره نگیرد.
[۶۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
[۶۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۰۷_۱۰۸.
[۷۰] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۰۹_۲۱۰، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
حتی تفسیر ابن‌جریج به روایت عطاء از ابن‌عباس در سوره‌های بقره و آل‌عمران روایت مستقیم عطاء بن ابی‌رباح از ابن‌عباس بود و در بقیۀ سوره‌ها روایت مرسل عطاء خراسانی.
[۷۱] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۰۸، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.


۴.۲ - رواج نسخه‌های تفسیری به صورت «وجاده»

استفاده از نسخه‌های تفسیری به صورت «وجاده» نیز رواج داشت و مثال بارز آن، روایت تفسیر سعید‌ بن‌ جبیر توسط عطاء‌ بن دینار بود که بر هیچ استماع مستقیم و غیر مستقیمی ‌استوار نبود.
[۷۲] ابن‌ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۳۳۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
گفته می‌شود که مهم‌ترین نسخه‌های تفسیر مجاهد از جمله نسخۀ ابن‌ابی نجیح نیز بر مبنای وجاده استوار بوده، و برگرفته از نسخۀ قاسم بن ابی بزه است.
[۷۳] ابن‌حبان، مشاهیر علماء الامصار، ج۱، ص۱۴۶، به کوشش م فلایشهامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
در برخی از نسخه‌های تفسیری، مانند نسخۀ محمد بن ابی محمد، مولای زید‌ بن‌ ثابت از ابن‌عباس اساساً مشکوک بود که واسطۀ محمد به ابن‌عباس، سعید بن جبیر یا عکرمه است.
[۷۴] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۱، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.


۴.۳ - تبحر ابن‌عباس درتفسیر

از نظر سررشتۀ سخن، باید گفت بخش مهمی ‌از تفاسیر تدوین شده در عصر اتباع تابعین به طریقی به ابن‌عباس ختم می‌شد. با این‌همه، میان منقولات ابن‌عباس همسانی دیده نمی‌شد. مقایسه‌ای میان مضامین نقل شده از ابن‌عباس به روایت‌های مختلف در تفسیر طبری، نشان می‌دهد که چگونه اقوالی متنوع از شخص واحدی از صحابه در تفسیر آیات گوناگون قرآنی نقل شده است.

۴.۴ - توجه به تفسیر در محافل شیعی

در محافل شیعه نیز در همین دوره توجه به تفسیر و به‌خصوص مضامین تفسیری منقول از امام علی (ع) دیده می‌شود. در این میان به خصوص باید از تفسیر منتسب به زید‌ بن‌ علی (ع) و تفسیر جابر بن یزید جعفی
[۷۵] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۴۵، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
یاد کرد.

۴.۵ - گردآوری اقوال تفسیری تابعین

طیفی از تدوین‌های تفسیری مربوط به عصر اتباع نیز گردآوری اقوال تفسیری تابعین است. در این‌باره می‌توان به این آثار اشاره کرد: تفسیر قاسم بن ابی بزه (د ۱۲۴ق) به روایت از مجاهد،
[۷۷] ابن‌حبان، مشاهیر علماء الامصار، ج۱، ص۱۴۶، به کوشش م فلایشهامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
[۷۸] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۱، ص۹۷، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
تفسیر ورقاء ابن عمر کوفی به روایت از ابن‌ابی‌نجیح از مجاهد،
[۷۹] ابن‌ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۵۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
تفسیر شبل بن عباد مکی به روایت از ابن‌ابی‌نجیح از مجاهد،
[۸۰] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۴، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
تفسیر حمید بن قیس و نیز عیسی بن میمون از ابن‌ابی نجیح از مجاهد، تفسیر عمرو بن عبید به روایت از حسن بصری ، تفسیر ابورجاء محمد بن سیف بصری به روایت از حسن بصری،
[۸۱] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۸۲] طبری، تفسیر، ج۱، ص۳۴۵، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۸۳] طبری، تفسیر، ج۵، ص۲۷۹، بیروت، ۱۴۰۵ق.
تفسیر مقاتل بن حیان به روایت از قتاده،
[۸۴] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۶، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
تفسیر معمر بن راشد یمانی به روایت از قتاده در دو نسخۀ عبدالرزاق و محمد بن ثور صنعانی هر دو از شاگردان معمر،
[۸۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
[۸۶] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۴_۲۱۵، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
تفسیر سعید بن ابی عروبۀ بصری به روایت از قتاده،
[۸۷] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۵۱۶، قاهره، ۱۳۴۹ق.
[۸۸] ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۸۷، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق.
[۸۹] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۵، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
تفسیر شیبان بن عبدالرحمان نحوی کوفی به روایت از قتاده،
[۹۰] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
[۹۱] عبدالکریم سمعانی، التحبیر، ج۱، ص۵۵۶، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۹۲] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
تفسیر سعید بن بشیر ازدی بصری از قتاده،
[۹۳] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
تفسیر حسین بن واقد مروزی به روایت از یزید نحوی از عکرمه،
[۹۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۹۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۸۴.
[۹۶] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۰۴_۲۰۵، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
[۹۷] طبری، تفسیر، ج۲، ص۴، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۹۸] طبری، تفسیر، ج۲، ص۳۷۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
تفسیر نسبتاً گستردۀ عبدالرحمان‌ بن‌ زید‌ بن اسلم به روایت از پدرش،
[۹۹] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
تفسیر نهشل بن سعید وردانی از ضحاک بن مزاحم
[۱۰۰] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
و تفسیر ابوروق عطیة بن حارث کوفی به روایت از ضحاک.
[۱۰۱] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
[۱۰۲] طبری، تفسیر، ج۲۷، ص۱۲۱_۱۲۲، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۰۳] محمد مروزی، تعظیم قدر الصلاة، ج۱، ص۴۷۶، به کوشش عبدالرحمان بن عبدالجبار فریوایی، مدینه، ۱۴۰۶ق.
در میان عالمان شیعه به معنای خاص خود نیز می‌توان به این نمونه‌ها اشاره کرد: تفسیر ابوحمزۀ ثمالی (د ۱۵۰ق) به نقل از امامان اهل بیت (ع)،
[۱۰۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
تفسیر ابوالجارود زیاد بن منذر (د ۱۵۰ق) بنیان‌گذار فرقۀ جارودیه از زیدیه به نقل از امام باقر (ع)
[۱۰۶] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
[۱۰۷] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۷۲، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
که به نوعی مضامین آن در ضمن تفسیر علی‌ بن‌ ابراهیم قمی ‌برجای مانده است، و تفسیر حصین بن مخارق که دربارۀ اسانید درون آن چیزی دانسته نیست.
[۱۰۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۴۳.
[۱۱۰] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۵۷، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.



نخستین نمونه‌ها از پرداختن آثاری با عنوان تفسیر القرآن که تألیفی از منابع متنوع و تلفیقی میان اقوال تفسیری صحابه و تابعین باشد، مربوط به دهه‌های ۳ تا ۵ از سده ۲ق است. ویژگی دیگر در این دست آثار، ثبت نظریات تفسیری مؤلف در عین نقل از صحابه و تابعین است. این گونه تألیف در عراق، مکه و خراسان دیده می‌شود، یعنی بوم‌هایی که نواندیشی در آن‌ها ریشه‌دار بود، اما چنین حرکتی در بوم‌های سنت‌گرا چون مدینه و شام دیده نمی‌شد و مفسران آن‌ها دیرتر به جریان تألیف تفسیری پیوسته‌اند. تفسیر اسماعیل بن عبدالرحمان سدی (د ۱۲۸ق) را باید اثری انتقالی از تفاسیر تک اسنادی پیشین به تفاسیر تألیفی دانست. این تفسیر که کاملاً ویژگی کوفی دارد، نمونه‌ای شاخص از درج اسانید مختلف است که تمام مضامین آن با سندی واحد به روایت از ابن‌مسعود، ابن‌عباس و «ناس من الصحابه» نقل شده است.
[۱۱۲] طبری، تفسیر، ج۱، ص۶۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۱۳] طبری، تفسیر، ج۱، ص۸۰، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۱۴] طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۲، بیروت، ۱۴۰۷ق.
[۱۱۵] طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۷، بیروت، ۱۴۰۷ق.
[۱۱۶] ابن‌عبدالبر، التمهید، ج۱۸، ص۸۵، به کوشش مصطفی علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
[۱۱۷] احمد بیهقی، السنن الکبری، ج۴، ص۳۴۱، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
[۱۱۸] احمد بیهقی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۶۷، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
[۱۱۹] احمد بیهقی، السنن الکبری، ج۱۰، ص۲۸۶، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
[۱۲۰] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۵۶، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۱۲۱] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۱، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
نام ابومالک در سند این تفسیر، چنان‌که وادت گمان کرده، اشاره به ابومالک اشعری از اصحاب کم‌اهمیت پیامبر (ص) نیست و در عرض ابوصالح از راویان ابن‌عباس است.
[۱۲۲] احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
سدی در تفسیر خود مضامینی غیر مسند نیز دارد که ظاهراً دریافت‌های خود اوست و همین مضامین است که به عنوان دیدگاه‌های او در منابع پسین تفسیری نقل شده است.
[۱۲۳] طبری، تفسیر، ج۲، ص۷۵، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۲۴] طبری، تفسیر، ج۳، ص۳۳۴، بیروت، ۱۴۰۵ق.


۵.۱ - تفاسیر تک اسنادی

در بصره ربیع بن انس (د ۱۳۹ق)، ضمن آن‌که بخش اصلی تفسیر خود را به تدوین آموزه‌های تفسیری ابوالعالیۀ ریاحی اختصاص داده، و مسیر تفاسیر تک اسنادی را ادامه داده است، در سطحی گسترده، مطالب تفسیری از خود را افزوده بوده است.
[۱۲۵] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۵، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
تفسیر داوود بن ابی هند (د ۱۴۰ق) عالم خراسانی‌تبار بصره
[۱۲۶] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
نیز از نخستین تفاسیر است که ظاهراً در آن اقوال تفسیری صحابه و تابعین با اسانید متنوع ضبط شده بود.
[۱۲۷] طبری، تفسیر، ج۱، ص۴۳۳، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۲۸] طبری، تفسیر، ج۱، ص۵۲۴، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۲۹] طبری، تفسیر، ج۲، ص۱۰۳، بیروت، ۱۴۰۵ق.


۵.۲ - تألیف اثری با عنوان معانی القرآن

در همان بوم با فضایی کاملاً متفاوت باید به تألیف اثری با عنوان معانی القرآن، از واصل‌ بن‌ عطا (د ۱۳۱ق)، متکلم و بنیان‌گذار معتزله یاد کرد
[۱۳۰] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۳.
[۱۳۱] محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۲۹، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
که می‌توان آن را از سویی در شمار نخستین تفاسیر درایی ـ کلامی‌، و از سوی دیگر از زمینه‌های کتب ادبی معانی القرآن به شمار آورد.

۵.۳ - آغاز تفسیر با اسانید متنوع

اما مهم‌ترین گام‌ها نزدیک به سال ۱۵۰ق/۷۶۷م در مکه و مرو برداشته شده است. آغاز تفسیری با اسانید متنوع و افزوده‌هـای درایی، تألیـف عبدالملک بن عبدالعـزیز بن‌ جـریج (د ۱۵۰ق) فقیه نامدار مکه است با عنوان تفسیر القرآن که در قالب نقلیات گستردۀ طبری قابل دستیابی است.
بخش مهمی‌از متن ابن‌جریج نقل اقوال ابن‌عباس و مجاهد است که در آن اسنادی دیده نمی‌شود،
[۱۳۲] طبری، تفسیر، ج۱، ص۵۴، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۳۳] طبری، تفسیر، ج۱، ص۷۵_۷۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
جز در مواردی که سخنی غیر مشهور از ابن‌عباس نقل شده باشد.
[۱۳۴] طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۲۵، بیروت، ۱۴۰۵ق.
باقی نقلیات تفسیر نیز عموماً از عالمان مکی چون عطاء بن ابی رباح
[۱۳۵] طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۴۸_۱۴۹، بیروت، ۱۴۰۵ق.
و عمرو‌ بن‌ دینار،
[۱۳۶] طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۶۹، بیروت، ۱۴۰۵ق.
یا شاگردان ابن‌عباس چون عکرمه است.
[۱۳۷] طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۵۱، بیروت، ۱۴۰۵ق.
بنابراین باید گفت تفسیر ابن‌جریج برخلاف تنوع بومی ‌اسانید در تفاسیر کوفی، وجهۀ مکی خود را حفظ کرده است. دیگر ویژگی در تفسیر ابن‌جریج، تفسیر درایی است. بخش مهمی‌از تفسیر وی را اقوالی تشکیل می‌دهد که حاصل تدبر خود اوست. تفسیرهای درایی ابن‌جریج گاه مبتنی بر تحلیلی زبانی است،
[۱۳۸] طبری، تفسیر، ج۱، ص۶۳، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۳۹] طبری، تفسیر، ج۱، ص۶۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۴۰] طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۱۲، بیروت، ۱۴۰۵ق.
گاه متکی بر تحلیل استلزامات و روابط منطقی آیه با مضامین پیش و پس از آن است
[۱۴۱] طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۰۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۴۲] طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۶۱، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۴۳] طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۷۳، بیروت، ۱۴۰۵ق.
و گاه تفسیر آیه به یاری آیاتی مرتبط از قرآن کریم است.
[۱۴۴] طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۵۵، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۴۵] طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۵۰، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۴۶] طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۶۲، بیروت، ۱۴۰۵ق.
تفسیر ابن‌جریج تا قرن‌ها تداول داشته، و مورد توجه خاص امامیه نیز بوده است.
[۱۴۹] عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۸۴، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
[۱۵۰] ابن‌شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج۱، ص۱۸_۱۹، تهران، ۱۳۶۹ق.
[۱۵۱] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۳، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۱۵۲] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۹۲، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۱۵۳] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۵، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
اما این کتاب از سوی اصحاب حدیث کمتر ارج نهاده شده است؛ آنان از آن‌ روی بر ابن‌جریج خرده گرفته‌اند که صحت احادیث در نظر او نبوده، و هر آنچه در ذیل آیه‌ای یافته، گرد آورده است.
[۱۵۴] خلیل خلیلی، الارشاد، ج۱، ص۳۹۸، به کوشش محمدسعید عمر ادریس، ریاض، ۱۴۰۹ق.


۵.۴ - مهم‌ترین تفسیر در دورۀ اتباع تابعین

مهم‌ترین تفسیر در دورۀ اتباع تابعین ، تفسیر مقاتل‌ بن‌ سلیمان (د ۱۵۰ق)، عالم بلخی‌تبار مرو است که کهن‌ترین تفسیر کامل برجای مانده است و ذهبی مؤلف آن را «بزرگِ مفسران» شمرده است
[۱۵۵] محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۰۱، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
این اثر در طول تاریخ همواره تداول داشته و اکنون نسخه‌های متعددی از آن در دست است. حوزۀ دینی مرو از آن‌رو که قدری متأخرتر از حوزه‌های پنج‌گانۀ مدینه ، مکه ، کوفه ، بصره و دمشق بوده، زمینۀ بیشتری برای رهایی از محدودیت‌های بومی‌ در آن وجود داشته است و همین رهایی فضای مناسب برای ایجاد یک تفسیر فرابومی‌ در خراسان را به خوبی فراهم آورده است. تأملی در مقدمۀ تفسیر مقاتل بن سلیمان نشان می‌دهد که مؤلف در آن به میراث بوم‌های متنوع، توجه داشته است. مقاتل حتی در رجوع به بوم‌های مختلف، تنوع درونی خود بوم را نیز در مد‌نظر داشته‌ است. به عنوان نمونه، در کوفه او به تقابل میان محفل نخعی و شعبی در کوفه توجه داشته، و حماد بن ابی سلیمان و حکم بن عتیبه را به عنوان نمایندگان شاخص دو محفل مورد توجه قرار داده است. در بصره نیز در عین توجه به طیف شاگردان حسن بصری، به اقوال ابن‌سیرین و شاگردان او چون ایوب سختیانی و هشام بن حسان توجه کرده، و در مدینه او در کنار اقوال مکتب فقهای سبعه و زهری، به اقوال امام باقر (ع) نیز عنایت داشته است.
[۱۵۶] مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۲۵_۲۶، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
مقاتل در مقدمۀ تفسیر، هر چند کوتاه به برخی مباحث نظری تفسیر اشاره کرده که بعدها در الرسالۀ شافعی بسط داده شده است.
[۱۵۷] مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۲۶_۲۸، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
در متن تفسیر، مقاتل به اسناد اقوال نمی‌پردازد و از همین‌رو، جداسازی اقوال و دست یافتن به برداشت‌های شخصی مقاتل دشوار است. حذف اسانید از کتاب و برخورد صرفاً درایی با تفسیر ــ هر چند تفاسیر مبتنی بر اقوال صحابه و تابعین بـوده باشـد ــ درست در زمانی که عالمان اصحاب حدیث به دنبال ضبط اسانید و افزودن حساسیت‌های خود دربارۀ اسناد بودند، حرکتی بود که مقاتل را از خواسته‌های اصحاب حدیث جدا می‌ساخت. از نظر ارزش درایی، تفسیر مقاتل در جایگاه مهمی‌ قرار دارد و اقوال اعتقادی نسبت داده شده به مقاتل در ارجاء، تشبیه و تفضیل صحـابه ــ حتی اگر به انـدازۀ کافی دقیق نباشد ــ نشان می‌دهد که وی فراتر از روایت ، اهل اندیشۀ کلامی‌ و مباحث نظری در عقاید نیز بوده است.
[۱۵۸] ابن‌حبان، کتاب المجروحین، ج۳، ص۱۵، به کـوشش محمود ابراهیم زایـد، حلب، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
[۱۵۹] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م.
[۱۶۰] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۵۲، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م.
[۱۶۲] ابن‌جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۱۶۳] محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۸، به کوشش محمد بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
درگیری مقاتل با جهم بن صفوان
[۱۶۴] ابن‌عدی، الکامل، ج۶، ص۴۳۷، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
[۱۶۵] محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۴، ص۱۷۳، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
و ردیۀ او بر قدریه
[۱۶۶] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
نشانه‌های دیگری برای گرایش کلامی‌ اوست.

۵.۴.۱ - رواج تفسیر مقاتل در زمان حیات وی

تفسیر مقاتل بی‌درنگ پس از تألیف آن در زمان حیات مؤلف رواج یافت و نسخه‌های آن به دست بزرگان اصحاب حدیث در سرزمین‌های مختلف نیز رسید و آن را در معرض داوری قرار داد. منصف‌ترین داوران چون ابن‌مبارک، اصل تفسیر را مستحسن، اما وضعیت اسنادی آن را غیرقابل اعتماد می‌شمردند.
[۱۶۷] محمد عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۴، ص۲۳۹_۲۴۰، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۹۴م.
البته گرایش‌های اعتقادی مؤلف نیز در بدبینی اصحاب حدیث مؤثر بوده است. برخی چون سفیان بن عیینه از تفسیر او بهره می‌جستند، اما نقل از آن را به سبب وضعیت سندی جایز نمی‌دانستند.
[۱۶۸] ابن‌عدی، الکامل، ج۶، ص۴۳۵، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
ظاهراً امثال ابن‌عیینه در میان اصحاب حدیث کم نبودند و از همین‌ ‌روست که شافعی «همه را در تفسیر عیال مقاتل بن سلیمان» شمرده است.
[۱۶۹] ابن‌عدی، الکامل، ج۶، ص۴۳۸، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
[۱۷۰] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۱۶، قاهره، ۱۳۴۹ق.
برخی از ناقدان مقاتل، او را به سبب استفاده از کتب یهودیان و مسیحیان نکوهش می‌کردند.
[۱۷۱] ابن‌حبان، کتاب المجروحین، ج۳، ص۱۶، به کـوشش محمود ابراهیم زایـد، حلب، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
به هر روی، بازتاب مباحث مربوط به فرهنگ ادیان پیشین در این تفسیر موجب شده است تا ونزبورو، آن‌گاه که پی‌جوی ارتباط میان تفسیر متقدم اسلامی‌ و ادبیات یهودی اگاده، هلاخا و مسوره‌ای بوده، تکیۀ محسوسی بر این کتاب داشته است.

۵.۴.۲ - آثار دیگر مقاتل

مقاتل بن سلیمان افزون بر تفسیر معروف، آثار دیگری نیز در تفسیر فراهم آورده که اینهاست: متشابه القرآن،
[۱۷۳] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۹.
که بعدها سبکی در تألیف تفسیری متکلمان بود، الآیات و المتشابهات
[۱۷۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
با مضمونی همسان، الجوابات فی القرآن،
[۱۷۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
احتمالاً با مضمون کلامی، نوادر التفسیر،
[۱۷۶] ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۳۱۰، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
تفسیر خمسمائه آیه من القرآن و الناسخ و المنسوخ
[۱۷۷] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
هر دو با ارزش فقهی، و التقدیم و التأخیر
[۱۷۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
ظاهراً اثری قرآنی با رویکرد ادبی.

۵.۵ - مقاتل بن حیان بلخی

عالم دیگر خراسان ، مقاتل بن حیان بلخی (د ح۱۵۰ق) که از نظر شخصیت مورد تأیید اصحاب حدیث بود، نیز تفسیری تألیف کرد که مضامین آن برگرفته از تابعین ، به خصوص مجاهد، حسن بصری و ضحاک بود، اما اسانید آن همواره به صورت مندرج بودند
[۱۷۹] طبری، تفسیر، ج۷، ص۱۱۷، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۸۰] ابوالعباس اصم، مسند الشافعی، ج۱، ص۱۹۹، بیروت، دار الکتب العلمیه.
و از این جهت، به شیوۀ استنادی سدی نزدیک شده است. در روایات وی بارها استناد به بلاغات در اقوال و افعال پیامبر (ص) دیده می‌شد
[۱۸۱] ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۲۸۴، بیروت، ۱۴۰۱ق.
[۱۸۲] ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۳۰۴، بیروت، ۱۴۰۱ق.
[۱۸۳] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۲۰۷، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۱۸۵] سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۶۹۶، بیروت، ۱۹۹۳م.
که از ویژگی‌های معهود در فقه اصحاب حدیث متقدم است. تفسیر مقاتل بن حیان، نمونه‌ای شاخص از روش اصحاب حدیث متقدم پیش از تقید به تمایز در ضبط اسانید است. درج اسانید و تکیه بر بلاغات از سویی و خوش‌بینی اصحاب حدیث نسبت به مستندات وی از سوی دیگر موجب شده است تا در کتب و تفاسیر متقدم آنان چون آثار ابن‌ابی حاتم و ابن ‌منذر، اقوال مقاتل بن حیان بدون استناد به کسی به عنوان «اثر» تلقی گردد.
[۱۸۶] طبری، تفسیر، ج۱۰، ص۲۷، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۸۷] طبری، تفسیر، ج۱۰، ص۱۳۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۸۸] سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۳۱۶، بیروت، ۱۹۹۳م.
[۱۸۹] سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۵۸۸، بیروت، ۱۹۹۳م.
در تفسیر مقاتل‌ بن‌ حیان، توجه ویژه‌ای به ناسخ و منسوخ و سبب نزول دیده می‌شود.
[۱۹۰] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۱۱، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۱۹۱] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۲۷، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۱۹۲] حسین بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۴۰، به کوشش خالد عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۱۹۳] حسین بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۶۹، به کوشش خالد عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۱۹۴] ابن‌جوزی، زادالمسیر، ج۱، ص۴۳۳، بیروت، ۱۴۰۴ق.
[۱۹۵] ابن‌جوزی، زادالمسیر، ج۲، ص۲۳، بیروت، ۱۴۰۴ق.
[۱۹۶] ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۴۰_۴۳، بیروت، ۱۴۰۱ق.



سده‌ های ۲ و۳ق‌ هم‌ در تاریخ‌ علوم اسلامی‌ و هم مذاهب و فرق‌، دورۀ تدوین‌ و شکل‌گیری‌ مکاتب‌ بوده‌ است‌. در این‌ دو سده‌، از سویی اصلی‌ترین‌ مکاتب‌ ماندگار یا دیرپای‌ کلامی‌ و فقهی پدید آمده‌ و سامان گرفته‌اند و از سوی دیگر طرح‌ مباحث نظری‌ و تأمل و ساماندهی در حوزه‌های گوناگون معرفتی، به شکل‌گیری رشته‌های‌ پایدار‌ علمی منجر شده است. این تحولات به‌طبع ریشه در انگیزش‌ها و کوشش‌هایی دارد که درون جهان اسلام صورت پذیرفته، و اختلاف سلیقه‌ها در گسترش و پویایی آن مؤثر بوده است، اما نباید نادیده انگاشت که ارتباط نزدیک‌تر مسلمانان‌ با عالمان‌ دیگر ادیان‌، و نیز نهضت‌ ترجمه نیز در این‌روند بی‌تأثیر نبوده‌ است‌. با توجه به آنچه گفته شد، در این بخش جایگاه تفسیر هم در جریان شکل‌گیری رشته‌های علمی‌و هم فرق و مذاهب بررسی می‌شود.


در شمار علوم اسلامی‌ که از اواسط سدۀ ۲ق روی به تدوین نهاده، علم کلام جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده است و از آن‌جا که همواره مباحثات کلامی‌ بر دو جنبۀ عقل و نص استوار بوده، برداشت‌های مختلف از قرآن در این دانش نقش اساسی ایفا کرده است. نخستین رجال درگیر در تدوین کلام از جمله دو بنیان‌گذار مکتب کلامی‌ معتزله ، واصل‌ بن‌ عطا و عمرو‌ بن‌ عبید (د ۱۴۴ق) به حوزۀ تفسیر نیز علاقه نشان داده‌اند. عمرو بن فائد اسواری (دپس از ۲۰۰ق)، شاگرد عمرو‌ بن‌ عبید نیز تفسیر دیگری نوشت که با وجود استقلال نسبی مضامین آن، کتابی به همان سبک تفاسیر برجای مانده از اتباع تابعین بود و تا مدت‌ها حتی نزد غیر معتزلیان مورد توجه بود.
[۱۹۷] طبری، تفسیر، ج۱۰، ص۱۰۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۹۸] طبری، تفسیر، ج۱۰، ص۱۴۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۹۹] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۴۶، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۲۰۰] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۱۰۶، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۲۰۲] ابن‌جعفر، الجامع، ج۱، ص۹۱، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۸۱م.
از رجال مرتبط با معتزله نیز ضرار بن عمرو (د ۱۸۰ق) و ابوبکر اصم (د۲۰۰ق) آثاری با عنوان تفسیر پدید آوردند.
[۲۰۳] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
[۲۰۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۴_۲۱۵.
تفسیر اصم از منابع ثعلبی در الکشف و البیان بوده است.
[۲۰۵] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۱۶۹، بیروت، ۱۴۲۲ق.
[۲۰۶] احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۲۴۸، بیروت، ۱۴۲۲ق.


۷.۱ - معتزله و گونۀ متشابه ال‌قرآن

با انتقال به سدۀ ۳ق، معتزله شیوۀ متأثر از حسن بصری را وا نهادند و با محور نهادن مفهوم قرآنی «متشابهات»، تفسیر خود را بر تأویل آیات متشابه متمرکز ساختند. از نخستین نوشته‌ها در این‌باره، باید به کتاب الرد علی الملحدین فی متشابه القرآن، اثر محمد بن مستنیر قطرب (د ۲۰۶ق)، نحوی معتزلی مذهب بصره اشاره کرد.
[۲۰۷] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۸.
[۲۰۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۱.
[۲۰۹] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۷۰، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
در محافل اصلی معتزله کسانی چون بشر‌ بن‌ معتمر (د ۲۲۰ق)، ابوالهذیل علاف (د ۲۳۰ق)، جعفر بن حرب همدانی (د۲۳۶ق) و در اواخر سده ابوعلی جبایی (د ۳۰۳ق) آثاری با عنوان متشابه القرآن تألیف کردند.
[۲۱۰] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۹_۴۱.
[۲۱۱] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۵.
[۲۱۲] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۳.
کتاب المسائل فی القرآن از عمرو بن بحر جاحظ
[۲۱۳] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۱.
[۲۱۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۰.
و کتاب التأویلات حسین نجار (د ح۲۲۰ق) ــ فـرد اخیر از رجـال مرتبـط با معتـزله ــ
[۲۱۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۹.
را باید از همین دست نوشته‌ها محسوب کرد. در سدۀ ۴ق، به این گونۀ تفسیری می‌توان تألیفاتی چون متشابه القرآن از قاضی عبدالله بن احمد ابن‌زید،
[۲۱۶] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۹.
اثر هم‌نام از ابوعمر احمد بن محمد بن حفص خلال
[۲۱۷] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۲.
و دو اثر متشابه القرآن (چ قاهره، ۱۹۶۶م) و تنزیه القرآن عن المطاعن از قاضی عبدالجبار همدانی (د ۴۱۵ق) را افزود. قاضی عبدالجبار بر ضرورت آگاهی به تأویل متشابهات تأکید داشته، و رجوع بدون آگاهی به قرآن را زمینۀ بدفهمی‌ متشابهات و افتادن به گمراهی می‌دانسته است.
[۲۱۸] قاضی عبدالجبار، تنزیه القرآن عن المطاعن، ج۱، ص۷، بیروت، دارالنهضة الحدیثه.
چنین می‌نماید که کتب متشابه القرآن متمرکز بر روی آموزه‌های کلامی ‌معتزله و مواضع اختلاف آنان با مذاهب دیگر اعتقادی بود و از همین‌روست که این آثار مورد رجوع مفسران مذاهب دیگر نبوده است. می‌دانیم که هم جعفر‌ بن‌ حرب و هم جبایی، در متشابه القرآن خود توجه ویژه‌ای به رد افکار جبریه داشته‌اند و از همین‌ روست که ابوعمر بن‌ حفص خلال (د پس از ۳۷۷ق) در الرد علی الجبریه، مطالب آن‌ها را نقل کرده است. در اواخر سدۀ ۴ق، صاحب‌ بن‌ عباد (د ۳۸۵ق)، وزیر آل بویه کوشش فراوانی در احیای کلام اهل عدل و شاخص آن کلام معتزلی داشت و خود نیز در این‌باره نوشته‌هایی دارد. از جمله وی در دفاع از مواضع اهل عدل و نشان دادن سرچشمه‌های قرآنی آن، رساله‌ای با عنوان الابانة عن مذهب اهل العدل بحجج من القرآن و العقل نگاشت که نسخۀ آن باقی است
[۲۱۹] آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۱، ص۵۶_۵۷.
و می‌تواند در همین گونۀ تألیفی جای داده شود.

۷.۲ - معتزله و گونۀ تفسیر القرآن

در عرض متشابه القرآن‌ها، طی سدۀ ۳ق، برخی از متکلمان کمتر شناختۀ معتزلی، چون قاسم بن خلیل دمشقی (د ح۲۴۰ق) و یوسف‌ بن‌ عبدالله شحام (د ۲۸۰ق) تفسیر‌نویسی به سبک پیشین را ادامه دادند
[۲۲۰] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۶.
[۲۲۱] قاضی عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۴م.
و اوج این روند در پایان سده کتاب تفسیر القرآن از ابوعلی جبایی و التفسیر الکبیر یا جامع علم القرآن از ابوالقاسم بلخی (د ۳۱۹ق)، دو پیشوای بزرگ مکتب بصره و بغداد بود.
[۲۲۲] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۲۲۳] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۹.
روش جبایی و بلخی در تفسیرهای خود متعادل بود و همین امر موجب می‌شد تا عالمان مذاهب دیگر نیز به وفور از نوشته‌های آنان بهره گیرند. در شمار عالمان امامی، شریف رضی در حقائق التأویل، شیخ طوسی در التبیان،
[۲۲۶] محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۹، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
[۲۲۷] محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۲۰، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
[۲۲۸] محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۰۲، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
ابن‌شهر آشوب در متشابه القرآن
[۲۲۹] ابن‌شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج۱، ص۴_ ۶، تهران، ۱۳۶۹ق.
[۲۳۰] ابن‌شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج۱، ص۱۹، تهران، ۱۳۶۹ق.
و ابن‌طاووس در سعدالسعود،
[۲۳۱] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۱۴۲، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۲۳۲] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۱۸۳، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۲۳۳] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۱۹۲_۲۰۹، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
و در شمار عالمان اشعری، ابن‌فورک و فخرالدین رازی
[۲۳۴] فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۲۷۱، قاهره، المطبعة البهیه.
[۲۳۵] فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۲۹۴، قاهره، المطبعة البهیه.
از آن‌ها‌ به‌طور گسترده نقل کرده‌اند.

۷.۲.۱ - دو منبع اصلی تفسیر معتزله

دو اثر جبایی و بلخی به عنوان دو منبع اصلی تفسیر از پیشوایان دو مکتب بصری و بغدادی معتزله شناخته می‌شد و در بسیاری از نقل‌ها، این دو‌ به‌طور مقایسه‌ای مورد توجه قرار گرفته‌اند. ابوالحسن اشعری نیز در نوشتۀ تفسیری خود، نقد این دو کتاب را در مد نظر داشته است. شیخ طوسی در مقایسه، یادآور شده که جبایی در تفسیر خود بیش‌تر بر مباحث کلامی‌ متمرکز بوده، اما بلخی به زمینه‌های گوناگون دانش روی آورده، و خصوصاً به تفصیل به مباحث فقهی و اختلاف فقها در ارتباط با آیات قرآنی پرداخته است.
[۲۳۶] محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۱، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.


۷.۲.۲ - گام مهم در نظریۀ تفسیر

در سال‌های انتقال به سدۀ ۴ق، ابوزید احمد بن سهل بلخی (د۳۲۲ق)، متکلم فیلسوف خراسانی که به محافل معتزلی نزدیک بود، گام مهمی‌ در نظریۀ تفسیر برداشت. وی دربارۀ تفسیر قرآن بر این باور بود که باید ظاهر قرآن معتبر شمرده شود و از تأویلات دور از ظاهر به سبک باطنیان پرهیز شود.
[۲۳۷] یاقوت، ادبا، ج۳، ص۷۷.
وی در تبیین این نظریۀ خود کتاب بزرگ البحث عن التأویلات را نوشت که کتابی در نظریۀ تفسیر بود
[۲۳۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۵۳.
و تألیف آن موقعیت اجتماعی وی را متزلزل ساخت.
[۲۳۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۵۳.
برخی آثار قرآنی وی چون نظم القرآن و قوارع القرآن احتمالاً ارزش تفسیری داشتند،
[۲۴۰] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۵۳.
اما آنچه قرابت سبک ابوزید به اهل ادب آن گونه که ابن‌ندیم گفته،
[۲۴۱] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۵۳.
انتساب کتاب معانی القرآن بوجوه‌ها و اعراب‌ها و معانی‌ها و اختلاف الناس فی‌ها به اوست.
[۲۴۲] مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۱، ص۹۶، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶م.


۷.۲.۳ - اوج تفسیر معتزلی

اوج تفسیر معتزلی را می‌توان در سدۀ بعد در دو کتاب جامع التأویل از محمد بن بحر ابومسلم اصفهانی
[۲۴۳] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۲۴۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۵۱.
و الجامع فی تفسیر القرآن از علی بن عیسی رمانی (د ۳۸۴ق) بازجست.
[۲۴۵] ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۲۱۸، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
هر دو اثر افزون بر معتزله مورد رجوع گستردۀ امامیه نیز بوده است.
[۲۴۶] شریف رضی، حقائق التأویل، ج۱، ص۹۲_۹۵، به کوشش محمدرضا آل کاشف الغطاء، بیروت، دارالمهاجر.
[۲۴۷] سیدمرتضی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۲۴۴، به کوشش عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران، ۱۴۱۰ق.
[۲۴۸] سیدمرتضی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۳۱۹، به کوشش عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران، ۱۴۱۰ق.
[۲۴۹] محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۳۷، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
[۲۵۰] محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۴۸، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
[۲۵۱] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۲۹_۲۳۱، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۲۵۲] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۵۰_۲۵۲، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
از دیگر تفاسیر معتزلی می‌توان به آثاری از محمد بن عبدالرحمان بن صبر ابوبکر حنفی،
[۲۵۳] ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۵، ص۲۵۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
عبیدالله بن محمد بن جرو عروضی
[۲۵۵] یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۶۶.
[۲۵۶] ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۴، ص۱۱۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
اشاره کرد. در همین سده ، افزونی توجه مفسران معتزلی به احادیث و تفاسیر روایی مشهود است و از جمله شاخص‌های آن، فراهم‌آوری مختصری از تفسیر طبری توسط ابوبکر احمد بن علی ابن‌اخشید (د ۳۲۶ق) عالم معتزلی بغداد است.
[۲۵۷] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۲۵۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۱.
[۲۵۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۲.
پدیدۀ مختصرنویسی متوجه تفاسیر پیشین معتزله نیز بود و در همین راستا، محمد بن احمد سدوسی (د ۳۶۷ق) دو تفسیر ابوعلی جبایی و ابوالقاسم بلخی
[۲۶۰] ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۳۱۴، بیروت، دارالکتب العلمیه.
را به اختصار کشید.


در فضای کلامی ‌امامیه ، در محافل سدۀ ۲ق هر دو مکتب رقیب به تفسیر توجه داشتند. در مکتب هشام‌ بن‌ سالم جوالیقی (د ح۲۰۰ق)، وی خود مؤلف اثری در تفسیر است و در مکتب هشام‌ بن‌ حکم، شاگرد برجستۀ او یونس بن عبدالرحمان (د ح۲۰۳ق) تفسیر نگاشته است. اما همچون معتزله نزد امامیه نیز این جریان در سدۀ ۳ق روی به افول نهاده است و توجه متکلمان اواخر سدۀ ۳ق، چون حسن بن موسی نوبختی را تأویل آیات متشابه قرآن برانگیخته است.
[۲۶۳] احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۶۴، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
[۲۶۴] ابن‌شهر آشوب، معالم العلماء، ج۱، ص۶۹، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.


۸.۱ - آثار تفسیری محدودی

در خلال سدۀ ۴ق کلام امامی ‌رونق محدودی داشت و به‌ طبع آثار تفسیری محدودی نیز پدید آمد. محمد بن بحر رهنی (د ح۳۳۰ق)، متکلم کرمانی، آثار گوناگونی در این‌باره پدید آورده که هیچ‌یک برجای نمانده‌ است. کتاب مقدمات علم القرآن او شاید شامل برخی از مضامین در حوزۀ اصول تفسیر بوده باشد،
[۲۶۵] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۲۷، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
اما دو اثر او با عنوان البرهان السدید و التلخیص و التلخص آثاری تفسیری بوده‌اند.
[۲۶۶] ابن‌شهر آشوب، معالم العلماء، ج۱، ص۹۶، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
از دیگر متکلمان ابوالقاسم علی بن احمد کوفی،
[۲۶۸] احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۲۶۶، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
ابومحمد ابن‌ عبدک گرگانی
[۲۶۹] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۹۴، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
[۲۷۰] احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۸۲، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
و ابومنصور صرام نیشابوری
[۲۷۱] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۹۰، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
نیز کتبی در تفسیر داشته‌اند.

۸.۲ - مکتب کلامی شیخ مفید

در سال‌های پایانی سده، شیخ مفید مکتب کلامی ‌دیگری را بنیاد نهاد که چندان تمرکز بر مسئلۀ تفسیر نداشت. وی تنها رساله‌ای در رد بر برخی از دیدگاه‌های ابوعلی جبایی در کتاب تفسیرش پرداخته بود.
[۲۷۲] احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۴۰۱، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
از رجالی که از سویی به این مکتب پیوسته بودند و از دگر سو پیوستگی استواری با محافل ادبی داشتند، باید به شریف رضی (د ۴۰۶ق) اشاره کرد که با تألیف حقائق التأویل، نمونه‌ای از کتب متشابه القرآن با حجم گسترده را در امامیه پدید آورد. از این اثر تنها جلد ۵ آن اکنون باقی است.


در سدۀ ۳ق با شکل گرفتن جریان متکلمان اهل سنت و جماعت، انتظار می‌رفت که طیف دیگری از تفاسیر متکلمانه نوشته شود. با این حال نه ابن‌کلاب و نه حسین کرابیسی در این باب اهتمامی ‌نداشتند و تنها اثر قابل ذکر، کتاب فهم القرآن و معانیه از حارث بن اسد محاسبی (د ۲۴۳ق) است که با رویکردی تفسیری به رابطۀ آیات با یکدیگر پرداخته، مسائلی چون تنزیه باری و اعتبار عقل را به صورت موضوعی در قرآن پی‌جویی کرده
[۲۷۳] حارث محاسبی، فهم القرآن و معانیه، ج۱، ص۲۶۳_۲۶۶، به کوشش حسین قوتلی، بیروت، ۱۳۹۸ق.
و در موضع‌گیری کلامی‌ خود، به خصوص به نقض دیدگاه‌های معتزله توجه داشته است.

۹.۱ - توجه به تفسیر در نیمه نخست سدۀ ۴ق

در نیمۀ نخست سدۀ ۴ق، بنیان‌گذاران هر دو شاخۀ کلام اهل سنت و جماعت ــ یعنی ماتریدی و اشعری ــ به تفسیر توجه نشان دادند. ابومنصور ماتریدی (د ۳۳۳ق) برخاسته از مکتب حنفیان اهل سنت و جماعت در سمرقند، به نوشتن کتابی با عنوان تأویلات القرآن پرداخت که از حیث سبک همسان با کتب متشابه القرآن معتزلی است و به تأویل آیات خاص مطابق مشرب نویسنده اختصاص دارد. وی عقل را مبنای تفسیر می‌داند و اتکا بر آن را موجب مصون ماندن از خطر تفسیر به رأی می‌داند، اما در عین حال نسبت به اقوال صحابه و تابعین نیز اهتمام دارد و در تفسیر خود از ذکر آن‌ها غافل نمانده است. همین گرایش به جمع میان عقل و اثر، ویژگی‌ مهمی است که این متکلم اهل سنت و جماعت را از متکلمان متقدم معتزله متمایز ساخته است.

۹.۲ - آثار تفسیری اشعری

ابوالحسن اشعری (د ۳۳۴ق)، متکلم برآمده از محیط معتزلی بصره و بنیان‌گذار مکتب اشعری نیز به نوشتن کتابی در تفسیر قرآن پرداخت که در آن به رد آراء معتزله و به‌خصوص نقض دیدگاه‌های ابوعلی جبایی و ابوالقاسم بلخی در کتب تفسیرشان توجه داشت.
[۲۷۴] ابنعساکر، تبیین کذب المفتری، ج۱، ص۱۳۶_۱۳۷، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
گفته می‌شود که این کتاب تفسیری مفصل مشتمل بر ۱۰۰ جزء بود که از سوره کهف فراتر نمی‌رفت.
[۲۷۵] قاضی عیاض، ترتیب المدارک، ج۵، ص۲۷، به کوشش محمد بن شریفه، رباط، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
مؤلفان پسین اشعری چون ابن‌فورک و ابنعساکر از این اثر نقل کرده‌اند.
[۲۷۶] ابنعساکر، تبیین کذب المفتری، ج۱، ص۱۳۶، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
[۲۷۷] محمدزاهد کوثری، تعلیقات بر تبیین کذب المفتری، ج۱، ص۱۳۶.
از عالمان نامشهور اشعری، محمد بن عبدالله بن سلیمان سعدی (د ۳۷۰ق) ۳ کتاب مفصل، مختصر و متوسط در تفسیر نوشته است. از دیگر آثار تفسیر اشعری در میان نظریه‌پردازان این مکتب، نوشتۀ تفسیری ابوبکر ابن‌فورک اصفهانی (د ۴۰۶ق) است که به سبک مشکل الحدیث برجای ماندۀ او، دربارۀ مشکل القرآن نوشته شده بوده است.
[۲۷۹] ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۶۹، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
قطعه‌ای از یک اثر تفسیری او که در کتابخانۀ فیض الله استانبول باقی است، و قطعه‌ای که به نام الآیات المتشابهات از وی در کتابخانۀ عاطف افندی موجود است،
[۲۸۰] زرکلی، اعلام، ج۶، ص۸۳.
و نیز مأخذ تفسیری که قرطبی بارها از آن نقل کرده است،
[۲۸۱] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۳۱، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۲۸۲] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۹۷، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
به نظر می‌رسد که اجزائی از همین اثرند. غریب است که جز همین چند قطعه هیچ‌یک از آثار متکلمان متقدم اشعری اکنون برجای نمانده است و به نظر می‌رسد این امر ناشی از تحول مکتب اشعری از اندیشه‌های متقدم به متأخر و بدگمانی متأخران اشعری نسبت به تفسیر متقدمان و کثرت تأویل در آن بوده باشد.


از جملۀ نخستین گونه‌ها در تدوین تفسیری، تألیف آثاری با عنوان عمومی ‌احکام القرآن است که با رویکرد فقهی نسبت به فهم قرآن نوشته شده است. باید گفت که پرداخت فقیهان به تفسیر قرآن در سده‌های متقدم در بسیاری از موارد محدود به آیات فقهی بوده، و این نگاه زمینه‌ساز تدوین آثار متعددی با عنوان احکام القرآن بوده است. این گونۀ تفسیری که باید آن را در ردیف تفسیر موضوعی قرار داد، از سدۀ ۳ق آغاز شده و تا عصر حاضر ادامه یافته است.

۱۰.۱ - آغاز جریان احکام القرآن‌نویسی

آغاز جریان احکام القرآن‌نویسی مربوط به محمد بن سائب کلبی و مقاتل‌ بن‌ سلیمان بلخی، از فقیهان اصحاب حدیث در میانۀ سدۀ ۲ق است. در سال‌های پایانی آن سده، یحیی بن آدم و محمد‌ بن ادریس شافعی این جریان را ادامه داده‌اند و در سدۀ بعد، افزون بر کسانی از اصحاب حدیث چون ابوثور ابراهیم بن خالد، قاضی یحیی بن اکثم و علی بن حجر سعدی و داوود اصفهانی، بنیان‌گذار ظاهریه ، عالمانی از مذهب مالکی چون احمد‌ بن معذل، قاضی اسماعیل بن اسحاق و احمد بن محمد ابن‌ بکیر، و مذاهب دیگر چون علی بن موسی قمی‌حنفی و ابوالمؤثر صلت‌ بن خمیس اباضی آثاری در این باره پدید آورده‌اند.

۱۰.۲ - رویکرد فقیهانه به تفسیر

رویکرد فقیهانه به تفسیر را به ندرت می‌توان بیرون از کتب احکام القرآن جست‌ و جو کرد. از این موارد نادر، باید به مباحث محمد بن ادریس شافعی در کتاب الرساله اشاره کرد که بخش مهمی‌از آن به بررسی دلالت آیات و روابط معنایی میان آن‌ها اختصاص یافته است. بر اساس روایت، عبدالرحمان بن مهدی عالم اصحاب حدیث بغداد در جوانی از شافعی درخواست کرد تا کتابی با رویکرد فقیهانه در باب «معانی القرآن» تألیف کند و حاصل آن کتاب الرساله بود.
[۲۸۳] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۶۴، قاهره، ۱۳۴۹ق.
پرداختن به مباحث فقهی در قالب یک تفسیر چند دانشی در سده‌ های ۲ و۳ق معمول نبود و تنها نمونۀ شناخته از آن، تفسیر کبیر ابوالقاسم بلخی، متکلم معتزلی است.


در نیمۀ نخست سدۀ ۲ق، با ظهور رجالی چون عیسی بن عمر ثقفی (د ۱۴۹ق) و ابوعمرو بن علاء (د ح۱۵۴ق) جریانی در عراق آغاز شد که با کوشش‌های خلیل ابن احمد (د ۱۷۰ق) به بار نشست و پایۀ دانش دستور و لغت عربی شد. نخستین عالمان درگیر در این جریان، شخصیت‌هایی مطرح در حوزۀ قرائت نیز بودند.

۱۱.۱ - گونۀ معانی القرآن

این گروه از عالمان از همان آغاز شکل‌گیری این جریان به فهم معانی قرآن با رویکردی زبان‌شناختی توجه ویژه‌ای مبذول کردند و گونه‌ای از تفسیر را پدید آوردند که عنوان معانی القرآن بر خود داشت. کتب معانی القرآن در خالص‌ترین شکل خود دربر دارندۀ مجموعه‌ای از بحث‌های زبان‌شناختی ـ ادبی بود که ظرفیت پرداخت به مباحث صرف و نحو و لغت و نیز مباحثی را که بعدها ذیل عنوان معانی و بیان شکل گرفت، داشت.

۱۱.۱.۱ - کهن‌ترین نمونۀ شناخته‌شده در این راستا

کهن‌ترین نمونۀ شناخته‌شده از کوشش تفسیری در این راستا، تألیف کتاب معانی القرآن از ابان بن تغلب (د ۱۴۱ق)، قاری و نحوی نامدار امامی‌ در کوفه است،
[۲۸۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۶.
هرچند نقش آغازگر او در این زمینه اغلب نادیده گرفته شده است. پس از او آن کس که نقشی ماندگار از خود برجای گذاشته، و اغلب به عنوان بنیان‌گذار معانی‌القرآن‌نویسی در میان ادبا شناخته شده، ابوعبیده معمر بن مثنی (۱۱۴- ۲۱۰ق) است.
[۲۸۶] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۲۸۷] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹.
[۲۸۸] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
پس از وی در میان ادیبان بصره ، محمد بن مستنیر قطرب و سعید بن مسعده اخفش که هر دو از شاگردان سیبویه بودند، با گرایشی بیش‌تر نحوی مسیر ابوعبیده را ادامه دادند.
[۲۸۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۲۹۰] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۸.
[۲۹۱] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
[۲۹۲] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۷۰، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
البته هم قطرب و هم اخفش در عقیده، گرایش اعتزالی داشتند و همین امر موجب انتقاداتی نیز بود.
[۲۹۳] محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۰، ص۲۰۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
در کوفه، راهی که ابان گشوده بود ــ البته با بهره‌گیری از دستاوردهای بصریان ــ توسط علی‌ بن‌ حمزۀ کسایی پیشوای نحو کوفی دنبال شد.
[۲۹۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۳.
[۲۹۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۲۹۶] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۲.
[۲۹۷] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۴۰۳، قاهره، ۱۳۴۹ق.
[۲۹۸] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
البته روایات بصری در بارۀ میزان تأثیرپذیری کسایی از بصریان مبالغه کرده‌اند.
[۲۹۹] یاقوت، ادبا، ج۱۱، ص۲۲۹.
[۳۰۰] محمد فیروزآبادی، البلغه، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش محمد مصری، کویت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۳۰۱] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.


۱۱.۱.۲ - نحویان صاحب اثر در معانی القرآن

از دیگر نحویان کوفه و بصره که در اواخر سده در معانی القرآن قلم زدند، می‌توان از محمد بن حسن رؤاسی،
[۳۰۲] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۳۰۳] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۱.
یونس بن حبیب بصری،
[۳۰۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۳۰۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۸.
مؤرج بن عمرو سدوسی،
[۳۰۶] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۳۰۷] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۴.
ابومحمد یحیی بن مبارک یزیدی
[۳۰۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
و نضر بن شمیل
[۳۰۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۸.
[۳۱۰] ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۵۷، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
یاد کرد. برخی از نحویان دور از عراق، چون ابوالمنهال مهلبی (د ۲۰۰ق) نیز در این زمینه قلم زدند.
[۳۱۱] ابراهیم صریفینی، تاریخ نیشابور، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
[۳۱۲] ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۳۷، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.


۱۱.۱.۳ - تحقیقات فراء در معانی القرآن

در سال‌های انتقال به سدۀ ۳ق، تحقیقاتی در معانی القرآن از سوی یحیی‌ بن‌ زیاد فراء ، نحوی نامدار کوفه صورت گرفت که مبنای آن کتاب کسایی و تمام کوشش‌های پیشین بود
[۳۱۳] یاقوت، ادبا، ج۱۱، ص۲۲۹.
[۳۱۴] محمد فیروزآبادی، البلغه، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش محمد مصری، کویت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
و در طی سلسله جلساتی که از ۲۰۲ تا ۲۰۴ق تشکیل می‌شد، به شاگردانش، به خصوص محمد‌ بن جهم سمری، ناقل اصلی آن املاء می‌شد.
[۳۱۵] یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۱، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۳۱۶] ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۶۵، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
گویا نسخه‌ای از معانی القرآن فراء نیز توسط سلمة بن عاصم بغدادی مکتوب شده بود که از نظر برخی چون ابن‌انباری بر دیگر نسخه‌ها برتری داشت.
[۳۱۷] ابن‌جزری، غایة النهایه، ج۱، ص۳۱۱، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
کتاب فراء دربردارندۀ مباحثی تحلیلی در اعراب ترکیب‌های مشکل قرآنی، بیان لغات و تعبیرهای غریب و توجیه قرائات است. اما در خلال آن برخی روایات سبب نزول،
[۳۱۸] یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۸۳، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۳۱۹] یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۱۰۸، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
روایات و آثار تفسیری از صحابه و تابعین
[۳۲۰] یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۲۵، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۳۲۱] یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۳۸، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۳۲۲] یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
و نیز برخی مباحث تفسیر درایی از شخص فراء
[۳۲۳] یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۱/۷۴، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۳۲۴] یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۱۱۷، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
نیز دیده می‌شود. هم‌زمان با تألیف فراء، باب تألیفات بزرگ و جامع در معانی القرآن گشوده شده بود. از جمله معانی القرآن سعید بن مسعده اخفش اوسط (د ۲۱۵ق) تنها نمونۀ بازمانده بجز کتاب فراء است (چ قاهره ، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م)، که جامعیت کار فراء را ندارد. دیگر معانی القرآن الکبیر از ابومعاذ فضل بن خالد مروزی (د ۲۱۱ق) است که برای مدت‌ها در خراسان رواج داشته است.
[۳۲۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۳۲۶] عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ج۱، ص۱۱۷، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۳۲۷] عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ج۱، ص۱۸۰، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۳۲۸] عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ج۱، ص۲۰۰، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.


۱۱.۱.۴ - تحول در معانی القرآن‌نویسی

در اواخر سدۀ ۳ق پس از نزدیک به یک قرن وقفه، بار دیگر معانی القرآن‌نویسی در محافل ادبا با تحولی روبه‌رو شد. نویسندگانی از نحویان بزرگ هم‌زمان به تألیف در این زمینه روی آوردند و این بار تألیف آثاری پرحجم و جامع را در مد نظر داشتند، از آن جمله است کتاب معانی القرآن محمد بن یزید مبرد (د ۲۸۶ق) که گاه از آن به الکتاب التام تعبیر می‌شده است،
[۳۲۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۳۳۰] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۵.
معانی القرآن از احمد بن یحیی ثعلب،
[۳۳۱] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۳۳۲] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸۱.
معانی القرآن مشهور به کتاب العشرات از محمد بن احمد ابن‌کیسان،
[۳۳۳] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۳۳۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸۹.
ضیاء القلوب من معانی القرآن و غریبه و مشکله از ابوطالب مفضل بن سلمه (د ۳۰۰ق) که جنبۀ لغت‌شناسی بر آن غلبه داشته است،
[۳۳۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۳۳۶] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸۰.
[۳۳۷] ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۱۳۸، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
معانی القرآن از ابراهیم بن سری زجاج (د ۳۱۱ق) که از رواج نسبتاً گسترده‌ای برخوردار شد.
[۳۳۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۳۳۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۶.
[۳۴۰] ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۶۴، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
[۳۴۱] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۶، ص۸۹، قاهره، ۱۳۴۹ق.
در اوایل سدۀ ۴ق، کسانی چون علی‌ بن‌ سلیمان بغدادی اخفش صغیر،
[۳۴۲] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۵۲، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
ابوبکر خیاط سمرقندی،
[۳۴۳] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸۹.
[۳۴۴] ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۱۶۹، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
محمد بن قاسم ابن‌انباری نحوی بزرگ بغداد،
[۳۴۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۳۴۶] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸۲.
محمد بن عثمان ابوبکر جعد بغدادی
[۳۴۷] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۹۰.
و علی بن عیسی ابن‌جراح وزیر را می‌توان نام برد. این وزیر کتابی با همکاری ابوبکر ابن‌ مجاهد مقری نامدار و ابوالحسین خزاز نحوی تألیف کرد.
[۳۴۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۳۴۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۹۰.
[۳۵۰] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۴۲.
اما آثار تعیین‌کننده در این دوره، دو نوشته از نحاس و ابن ‌درستویه است.

۱۱.۱.۵ - مفصل‌ترین معانی القرآن برجای مانده

ابوجعفر احمد بن محمد نحاس (د ۳۳۸ق)، نحوی بزرگ مصر کتابی در معانی القرآن نوشت که مفصل‌ترین معانی القرآن برجای مانده است. وی خود در مقدمه یادآور شده است که مقصود مؤلف در کتاب پرداختن به تفسیر «معانی» (وجوه بلاغی) و غریب (لغت) بوده، و مباحثی چون احکام القرآن و ناسخ و منسوخ را هم بدان افزوده است. او در یادکرد از منابع خود از دو گروه منبع یاد کرده است: نخست تفاسیر منقول از پیشوایان متقدم و دیگر اقوال عالمان زبان عربی و اهل نظر در این زمینه. او در توضیح وجه بلاغی کار خود اشاره دارد که به‌خصوص به توضیح موارد حذف، اختصار یا اطاله، تقدیم و تأخیر و امثال آن توجه داشته است.
[۳۵۱] احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۴۲_۴۳، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه ، ۱۴۰۹ق.
نحاس نه تنها در این اثر مضامین مهم‌ترین کتب معانی القرآن را گرد هم آورده است، بلکه در نقل اقوال سلف، افزون بر احادیث نبوی،
[۳۵۲] احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۴۷_۴۹، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
[۳۵۳] احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۶۹، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
به نقل اخبار مسند از صحابه
[۳۵۴] احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۵۰، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
[۳۵۵] احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۶۷، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
و تابعین
[۳۵۶] احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
[۳۵۷] احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۱۴۸، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
پرداخته، و برخی از تفاسیر اصحاب حدیث ، چون تفسیر بکر بن سهل دمیاطی را مورد استفاده قرار داده است.
[۳۵۸] احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۷۴، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
بدین ترتیب می‌توان نوشتۀ نحاس را گامی ‌مهم در جهت انتقال از معانی‌القرآن‌های صرفاً ادبی به تفاسیر جامع دانست.

۱۱.۱.۶ - رویکرد انتقادی تألیفات

در بغداد گویی از اواسط سده دیگر ظرفیتی برای ادامۀ تألیف معانی القرآن‌های مشابه وجود نداشت و تألیفات بیش‌تر رویکرد انتقادی یافته بود. از جمله باید به نوشته‌های عبدالله بن جعفر ابن‌ درستویه (۳۴۷ق) اشاره کرد که در آن‌ها به داوری میان اقوال اخفش و ثعلب و نیز نقد اقوال فراء پرداخت.
[۳۵۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۳۶۰] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۸.
[۳۶۱] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۹.
همچنین ابوعلی فارسی (د ۳۷۷ق) در اثری با نام کتاب الاغفال، به نقد دیدگاه‌های زجاج در معانی القرآن برخاست.
[۳۶۲] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۹.
[۳۶۳] ابن‌عدیم، بغیة الطلب، ج۵، ص۲۲۶۶، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۹۸۸م.
[۳۶۴] خدیویه، فهرست، ج۱، ص۱۲۶.
اما تألیف کتب مستقل در دیگر بوم‌ها ادامه یافته، و آثاری مشروح چون الموضح فی معانی القرآن از عبدالعزیز صیدلانی مرزبانی، عالم سمرقندی، ریاضة الالسنه فی اعراب القرآن و معانیه از ابوبکر بن‌ اشتۀ اصفهانی
[۳۶۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
و الهدایة الی بلوغ النهایه در «معانی قرآن و تفسیر آن و انواع علوم آن» از مکی بن ابی طالب قیسی (د ۴۰۷ق)، عالم مغربی پدید آمده است.
[۳۶۶] ابن‌خلکان، وفیات، ج۵، ص۲۷۵.
[۳۶۷] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۵۳، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
شاید این همان اثری است که گاه با نام التفسیر الکبیر از آن یاد شده است.
[۳۶۸] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۵۳، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.


۱۱.۲ - گونۀ مجاز القرآن

مطالعه دربارۀ کاربردهای مجاز در زبان قرآن و تشخیص و تبیین موارد آن، از سدۀ ۲ق آغاز شده، و عملاً فضا را برای شکل‌گیری دانش بیان در سده‌های بعد فراهم آورده است. به تعبیر دیگر نخستین نوشته‌ها در زمینۀ علم بیان در تاریخ فرهنگ اسلامی، آثاری است که با عنوان مجاز القرآن تألیف شده‌اند.

۱۱.۲.۱ - نخستین تألیف با عنوان مجاز القرآن

بی گمان نخستین تألیف از این دست کتاب مجاز القرآن از ابوعبیده معمر بن مثنی (د ۲۱۰ق) ادیب بصری است که طی قرون تداول خود را حفظ کرده است. ابوعبیده در این کتاب، با رعایت ترتیب سور، آیاتی را که آن‌ها را نمونه‌ای از کاربرد مجاز می‌شمرده، برگزیده و به تحلیل بیانی آن پرداخته است. ابوعبیده از نظر مذهب، به شاخۀ صفریه از خوارج وابسته بود
[۳۶۹] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۰، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م.
[۳۷۰] ابن‌قتیبه، المعارف، ج۱، ص۵۴۳، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
و اصحاب حدیث دربارۀ دیدگاه‌های کلامی‌ او حساس بودند
[۳۷۱] هبةالله لالکایی، شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج۲، ص۲۱۳، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.
و این امر دربارۀ بازتاب کتاب مجاز القرآن نیز صادق بود.

۱۱.۲.۲ - نقد کتاب ابوعبیده

پس از تألیف و نشر نسخ مجاز القرآن، اصمعی رقیب ابوعبیده در بصره که از نظر عقیده مورد تأیید اصحاب حدیث بود،
[۳۷۲] ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۸۴، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
این کتاب را به نقد گرفت و دیدگاه‌های ابوعبیده در مجاز القرآن را تفسیر به رأی شمرد.
[۳۷۳] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
[۳۷۴] ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۷۱_۷۲، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
برخی از عالمان نیز به دفاع از ابوعبیده برخاستند، چنان‌که حسن بن جعفر نحوی در ردیه‌ای که در همان زمان تألیف کرد، مخالفان را عملاً «نافی وقوع مجاز در قرآن» تلقی کرده بود.
[۳۷۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
ابوحاتم سجستانی از ادیبان بصره که نسبت به واضع اصحاب حدیث تعصب داشت، نیز ردیه‌ای بر مجاز القرآن ابوعبیده نوشت که نسخۀ آن در کتابخانۀ صائب آنکارا باقی است.

۱۱.۲.۳ - تکمیل کار ابوعبیده

در پایان سدۀ ۴ق، عالم امامی‌ سید رضی (د ۴۰۶ق) در تکمیل کار ابوعبیده، کتاب تلخیص البیان عن مجازات القرآن را تألیف کرد. این کتاب در عین آن‌که در اصول کلی بر مبنای روش ابوعبید بود،
[۳۷۶] شریف رضی، المجازات النبویه، ج۱، ص۱۱، به کوشش طه محمد زینی، قاهره.
در مضامین دارای نوآوری‌های گسترده بود. فضای حاکم بر این کتاب، بحث ادبی بدون نقل قول از رجال است و حتی موارد نادر از تعرض به مباحث غیر ادبی در آن، به سبب مناسبتی ادبی بود.

۱۱.۳ - گونۀ علوم القرآن

در اواخر سدۀ ۳ق، در طیفی از ادیبان که توجه آنان بیش‌تر به آیین شاعری و دبیری بود، گونه‌ای از تفسیر شکل گرفت که از آن به «علوم القرآن» یا «علم القرآن» تعبیر می‌شد. بر اساس قراین به نظر می‌رسد که در این کتاب‌ها به جنبه‌های گوناگون زبانی و ادبی قرآن توجه می‌شده است. از این شمار می‌توان به آثاری چون الشافی فی علم القرآن، اثر یونس بن احمد وفراوندی
[۳۷۷] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۹۴.
و الحاوی فی علوم القرآن، اثری گسترده در ۲۷ جزء از محمد ابن خلف ابن‌مرزبان بغدادی یاد کرد.
[۳۷۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۹۵.
[۳۷۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۶۷.
این سبک از تفسیرنویسی در سده‌های پسین بیش‌تر مورد توجه قرار گرفته است. کتـاب الرغیب فی علم القـرآن، از محمد بن عمـر واقدی (د ۲۰۷ق) از عالمـان اخبـاری ــ اگـر ضبـط عنـوان آن درست باشد ــ باید در کنار همین آثار جای گیرد.
[۳۸۰] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۱۱.
[۳۸۱] احمد ادرنوی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۹، به کوشش سلیمان بن صالح خزی، مدینه، ۱۹۹۷م.
ادامۀ این سبک در سدۀ ۴ق، در آثاری چون الشامل فی علم القرآن، از ابوبکر صولی،
[۳۸۲] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۶۸.
مقدمات علم القرآن از محمد بن بحر رهنی عالم امامی‌،
[۳۸۳] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۲۷، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
الانوار فی علم القرآن از ابوبکر ابنمقسم مقری بغداد
[۳۸۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
[۳۸۵] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۶، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
و التنبیه علی فضل فی علوم القرآن از ابوالقاسم ابن‌حبیب نیشابوری
[۳۸۶] سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۶، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
دیده می‌شود.

۱۱.۴ - گونۀ تفسیر القرآن

اندکی از ادیبان متقدم نیز به تألیف کتبی با عنوان تفسیر القرآن دست یازیدند که از آن جمله می‌توان عبدالرحمان بن موسی هواری (د ۱۷۹ق) از شاگردان اصمعی و ابوزید انصاری را نام برد.
[۳۸۷] ابن‌فرضی، تاریخ العلماء و الرواة بالاندلس، ج۱، ص۳۰۰، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
[۳۸۸] سیوطی، بغیة الوعاة، ج۲، ص۲۰، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.


۱۱.۴.۱ - افزونی تألیفات در زمینه تفسیر القرآن

اما این‌گونه تألیف در سدۀ ۴ق به خصوص نزد لغت‌شناسان و شعرشناسان و کمتر نحویان روی به افزونی نهاده است؛ از آن جمله است: عبدالعزیز بن محمد ابن‌ واثق (د ۳۵۰ق)، عالم بغداد ،
[۳۸۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۲.
محمد بن احمد ازهری (د ۳۷۰ق)، لغت‌شناس اهل هرات با تألیف التقریب فی تفسیر،
[۳۹۰] عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۳، ص۶۴، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
[۳۹۱] ابن‌قاضی شهبه، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۱۴۴، به کوشش حافظ عبدالعلیم‌خان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
احمد بن فارس قزوینی (د ۳۹۵ق)، لغوی ساکن همدان و ری با تألیف جامع التأویل،
[۳۹۲] یاقوت، ادبا، ج۴، ص۸۴.
ابوهلال عسکری (د پس از ۴۰۰ق)، ادیب نامدار با تألیف المحاسن،
[۳۹۳] یاقوت، ادبا، ج۸، ص۲۶۳.
[۳۹۴] سیوطی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۴، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
هبة‌الله بن سلامه ضریر (د ۴۱۰ق) نحوی بغداد.
[۳۹۵] یاقوت، ادبا، ج۱۹، ص۲۷۶.
[۳۹۶] ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۲۵۰، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
[۳۹۷] ابن‌جزری، غایة النهایه، ج۲، ص۳۵۱، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.

گفتنی است که بخش دیگری از کوشش ادیبان، به خصوص آنان که با گرایش لغت‌شناختی قلم می‌زده‌اند، مصروف مطالعه در‌بارۀ مفردات قرآن بوده که زمینۀ پدیداری مجموعه آثاری با عنوان غریب القرآن را فراهم آورده است. ورستی در پژوهشی، رابطۀ تاریخی پایگیری دستور زبان عربی و تفسیر قرآن را مطالعه کرده است.


شواهدی در دست است که نشان می‌دهد طی سده‌های ۲-۴ق، برخی از عالمان قرائت به حوزۀ متشابهات قرآنی و تألیف کتاب‌هایی در تفسیر آن‌ها توجه داشته‌اند. ‌کهن‌ترین نمونه‌ها با ابهام در انتساب نیز رو‌به‌رو هستند. ابن‌ندیم اشاره دارد که حمزه و نافع دارای کتاب‌هایی با عنوان متشابه القرآن هستند
[۳۹۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۹.
و ظاهر آن است که مقصود وی حمز‌ة بن حبیب زیات (د ۱۵۶ق)، قاری کوفه و نافع بن عبدالرحمان لیثی (د ۱۶۹ق)، قاری مدینه از قراء هفت‌ ‌گانه باشد. در فهرست کتابخانۀ ظاهریه به وجود نسخه‌ای اشاره شده است که قطعه‌ای از «تفسیر» نافع را در بردارد. دربارۀ علی‌ بن‌ حمزۀ کسایی ، دیگر قاری کوفی از قراء هفت‌ ‌گانه می‌دانیم که اثری با عنوان متشابه القرآن داشته، و نسخۀ آن برجای مانده است. چندی بعد باید از کتاب متشابه القرآن اثر خلف بن هشام بزار (د ۲۲۹ق)، قاری کوفی از قراء ده‌ ‌گانه یاد کرد
[۳۹۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۹.
که با توجه به ابعاد شخصیتی مؤلف می‌تواند دارای رویکرد کلامی ‌هم باشد. خلف نسبت به دیدگاه‌های متکلمان معتزلی و جهمی‌ دربارۀ اسماء الاهی موضع‌گیری تندی داشت
[۴۰۰] هبةالله لالکایی، شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج۱، ص۲۷۴، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.
[۴۰۱] هبةالله لالکایی، شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج۲، ص۲۰۷، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.
و انتظار می‌رود متشابه القرآن خود را با همین رویکرد تألیف کرده باشد. می‌دانیم که وی در حالت اختفا از به اصطلاح «جهمیه» درگذشته است.
[۴۰۲] ابن‌جزری، غایة النهایه، ج۱، ص۲۷۴، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.


۱۲.۱ - نگارش آثار با عنوان متشابه القرآن

محمد بن یحیی قطیعی (د ۲۵۳ق)، مقری بغداد ظاهراً همان است که ابن‌ندیم از نوشتۀ وی با عنوان متشابه القرآن نام برده است.
[۴۰۳] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۹.
در سدۀ بعد هنوز این سنت دوام داشته است و احمد بن محمد ابن‌ابزون انباری (د ۳۲۴ق)، مقری بغداد با تألیف متشابه‌ آی القرآن
[۴۰۴] ابن‌جزری، غایة النهایه، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
و ابوالحسین احمد بن جعفر ابن‌منادی (د ۳۳۶ق)، مقری بغداد با نوشتن متشابه القرآن که نسخۀ آن هنوز باقی است، در همین راه گام برداشته‌اند.
بخشی از کتاب‌های نوشته‌شده توسط مقریان سدۀ ۴ق با سبک معانی القرآن در بخش محافل ادبی بررسی شد. همچنین نوشته‌ای از احمد بن قاسم اُقلیشی (د ۴۱۰ق)، مقری اندلسی را باید به این مجموعه افزود که تفسیر نکاتی نهفته در سورۀ فاتحه است و نام تفسیر العلوم و المعانی المستودعه فی السبع المثانی را بر خود دارد.
[۴۰۵] ابن‌جزری، غایة النهایه، ج۱، ص۹۷، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
[۴۰۶] زرکلی، اعلام، ج۱، ص۱۹۷.
در حال حاضر هیچ نمونه‌ای از این کتاب‌ها انتشار نیافته است تا بتواند نوع علاقۀ مقریان به آیات متشابه و شیوۀ آنان در تفسیر را روشن سازد.


طی سده‌های ۲ و ۳ق، گروهی از عالمان که زمینۀ مطالعۀ آنان را بیش‌تر حوزۀ حدیث تشکیل می‌داد و از نظر اعتقادی و سلوکی نیز مشترکاتی میان آنان دیده می‌شد، با عنوان اصحاب حدیث شناخته می‌شدند. یکی از ویژگی‌های فکری اصحاب حدیث آن بود که باور داشتند که حوزه‌های مختلف معارف دینی و حتی غیر دینی را می‌توان با استفاده از احادیث و روش‌های محدثانه مطالعه کرد. به طبع تفسیر قرآن نه تنها در این میان مستثنا نبود، بلکه در شمار نخستین حیطه‌های موضوعی بود که اصحاب حدیث به تألیف دربارۀ آن علاقه نشان دادند، تا آن‌جا که نخستین تألیفات اصحاب حدیث در تاریخ فعالیت نوشتاری خود، کتب تفسیری آنان است.

۱۳.۱ - تفسیر تک‌اسنادی

روندی که در بخش اتباع تابعین دربارۀ تفسیرهای تک‌اسنادی گفته شد، در نیمۀ اخیر سدۀ ۲ و طی سدۀ ۳ق در میان اصحاب حدیث، در سطح محدودی دوام یافته است. اهمیت یافتن اسناد در محافل اصحاب حدیث موجب شده بود تا محدثان این دوره، نسبت به ضبط اسانید حساس باشند. در برخی از نمونه‌ها، یک متن به عنوان متنی از پیش موجود با اسانید مضبوط روایت می‌شد و راوی نهایی روایاتی را با اسانیدی از غیر مؤلف اصلی و احیاناً توضیحاتی از خود بدان می‌افزود. از این جمله می‌توان به متن تفسیر مقاتل‌ بن‌ سلیمان به روایت ابوصالح هذیل بن حبیب دندانی (د پس از ۱۹۰ق)، عالم بغدادی اشاره کرد. وی اخباری از مشایخ خود چون سفیان ثوری، وکیع بن جراح، لیث‌ بن‌ سعد و ابن‌لهیعه آورده
[۴۰۷] مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۳۵_۳۷، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
[۴۰۸] مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۱۴۹، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
و در برخی موارد، دیدگاهی تفسیری از شخص خود را نیز بر کتاب افزوده است.
[۴۰۹] مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۳۲۶، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
متن چاپ شده از تفسیر مقاتل، تحریر ابوصالح دندانی است. حتـی ثابت‌ بن‌ یعقوب توزی ــ که راوی نسخه از دندانی است ــ نادر اخباری به نقل از مشایخ خود را به متن افزوده است.
[۴۱۰] مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۳۷، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
[۴۱۱] مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۴۵۰، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
تفسیر ابن‌ابی‌ نجیح از مجاهد نیز متن دیگری است که سرنوشتی مشابه یافته است. این متن که تحریر آدم‌ بن‌ ابی‌ایاس عسقلانی (د ۲۲۰ق) از روایت ورقاء بن عمر یشکری (د ۱۶۰ق) از ابن‌ابی نجیح بوده، امروزه به نام تفسیر مجاهد شناخته شده است. ورقاء راوی متن از ابن‌ابی نجیح، اخباری را به نقل از دیگر مشایخ خود به متن افزوده و آدم‌ بن‌ ابی‌ایاس نیز افزوده‌هایی بر نسخۀ ورقاء از طریق دیگر شیوخ خود دارد. هشام بن عبیدالله رازی (د ۲۲۱ق) نیز افزوده‌هایی بر تفسیر کلبی داشته است.
[۴۱۲] ابونعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، ج۱، ص۸۹، به کوشش س ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۴م.


۱۳.۱.۱ - تفسیر عبدالرزاق صنعانی

در یمن باید به تفسیر عبدالرزاق صنعانی (د ۲۱۱ق) اشاره کرد که مبنای اصلی آن تفسیر استادش معمر از قتاده است؛ اما در آن روایات معمر از غیر قتاده
[۴۱۳] عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۰_۴۱، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
و برگرفته‌های شخص عبدالرزاق از دیگر متون تفسیری به روایت از مفسرانی چون سفیان ثوری،
[۴۱۴] عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۱، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
[۴۱۵] عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
سفیان بن عیینه،
[۴۱۶] عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۰، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
[۴۱۷] عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۰، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
هشیم بن بشیر
[۴۱۸] عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۵، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
و ابومعشر مدنی، راوی محمد بن کعب
[۴۱۹] عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۹، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
بدان افزوده شده است. هم معمر و هم عبدالرزاق برخی احادیث تفسیری را از نسخه‌های حدیثی غیر تفسیری نیز بازیابی کرده‌اند.
[۴۲۰] عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۹، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
[۴۲۱] عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۷، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.


۱۳.۱.۲ - روایت تفسیر ابن‌عباس

موسی‌ بن‌ عبدالرحمان ثقفی (د ۱۹۰ق)، محدث یمنی، تفسیر ابن‌عباس را با دو طریق ابن‌جریج از عطاء و مقاتل‌ بن‌ سلیمان از ضحاک روایت کرد و آن را به صورت اسناد مندرج به صورت متنی واحد درآورد.
[۴۲۲] ابن‌حبان، کتاب المجروحین، ج۲، ص۲۴۲، به کـوشش محمود ابراهیم زایـد، حلب، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
[۴۲۳] سلیمان طبرانـی، المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۱۳۰_۱۳۴، به کوشش حمدی بن عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
[۴۲۴] اسماعیل اصفهانی، قوام السنۀ، ج۱، ص۴۵، دلائل النبوة، به کوشش محمدحداد، ریاض، ۱۴۰۹ق.
[۴۲۵] احمد بیهقی، الزهد الکبیر، ج۲، ص۳۲۸، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۹۹۶م.
[۴۲۶] عبدالکریم رافعی، التدوین فی اخبار قزوین، ج۱، ص۱۸۹، به کوشش عزیزالله عطاردی، بیروت، ۱۹۸۷م.
به هر روی درج اسانید روش مقبولی نزد اصحاب حدیث به شمار نمی‌آمده، و مورد انتقاد بوده است. گویا تحریری از همین اثر رواج یافته که اسناد آن تنها طریق ابن‌جریج را دربر می‌گرفته است.
[۴۲۷] علی قمی، التفسیر، ج۲، ص۲۴۵، به کوشش طیب موسوی جزایری، نجف، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ق.
[۴۲۸] علی قمی، التفسیر، ج۲، ص۲۹۴، به کوشش طیب موسوی جزایری، نجف، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ق.
[۴۲۹] ابن‌عدی، الکامل، ج۶، ص۳۴۹، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
[۴۳۰] علی واحدی، اسباب النزول، ج۱، ص۱۴، قاهره، ۱۳۸۸ق.
[۴۳۱] عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۱۹، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
[۴۳۲] عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۰۵، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.


۱۳.۱.۳ - گونه‌ای از تفسیر تک اسنادی

گونه‌ای از تفسیر تک اسنادی در سدۀ ۴ق تنها یک نمونه دارد. ابوبکر‌ ابن‌ جعابی (د ۳۵۵ق)، محدث بغداد تفسیری فراهم آورد که در آن اقوال تفسیری مالک‌ بن‌ انس با اسانید مختلف گرد آمده بود
[۴۳۳] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۴_۱۷۵، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
[۴۳۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
و این همان تفسیری است که گاه به عنوان تألیفی از خود مالک شناخته شده است.
[۴۳۵] محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۰۰، بیروت، ۱۴۰۳ق.


۱۳.۲ - اسانید متنوع در تفسیر

در اواسط سدۀ ۲ق، نقطۀ‌ درخششی در تفسیرنویسـی اصحاب حدیث، تألیفی از سفیان‌ بن‌ سعید‌ثوری (د ۱۶۱ق) است که از سویی یکی از ماندگارترین تفاسیر متقدم به شمار می‌آید و از سوی دگر این باب را در محافل محدثان کوفه گشوده است. کتاب التفسیر ثوری دربر دارندۀ اطلاعاتی متنوع دربار‌ۀ کیفیت نزول، قرائات، به‌ویژه قرائت ابن‌مسعود و اصحاب او، در کنار نقل اقوال تفسیری صحابه و تابعین با اسانید متنوع است. التفسیر ثوری را باید کهن‌ترین تفسیر بازمانده دانست که در آن اقوال تفسیری سلف به عنوان اخباری متمایز با اسناد مستقل آمده است و تنوع منابع با ضبط اسانید دیده می‌شود. در عین حال، از آن‌جا که کتاب ثوری گامی‌ آغازین به شمار می‌آید، در نقل برخی از اقوال همچنان ارسال در سند دیده می‌شود. در نقل اقوال سلف تنوع بومی‌ وجود دارد، اما توجه به تابعین کوفه و مکه بیش‌تر دیده می‌شود. نیز بسیار می‌توان اقوال تفسیری را جست که به کسی نسبت داده نشده، و به ظاهر از آنِ شخص ثوری است. هم‌زمان با ثوری، محدثان معاصر و هم‌فکران او در کوفه چون زائدة بن‌ قدامۀ ثقفی‌ (د‌ ۱۶۰ق‌) و ابوکُدینه یحیی بن مهلب (د ۱۶۰ق) نیز کتبی مشابه در تفسیر نوشتند.
[۴۳۶] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
[۴۳۷] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۸۲.
در مورد اخیر می‌توان تنوع اسانید کتاب را از نقل قول‌هایی دریافت که در تفسیر طبری‌ به‌طور گسترده آمده‌ است.
[۴۳۸] طبری، تفسیر، ج۲، ص۳۷۱، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۴۳۹] طبری، تفسیر، ج۵، ص۱۲۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۴۴۰] طبری، تفسیر، ج۱۲، ص۲۰۲، بیروت، ۱۴۰۵ق.
به‌طور‌کلی حلقۀ سفیان‌ ثوری‌ در کوفه، پدید‌آورندۀ موجی‌ گسترده‌ از تفسیرنویسی در میان‌ اصحاب‌ حدیث‌ در سرزمین‌های مختلف شد و پس از آن شماری‌ بسیار از تفاسیر محدثانه‌ نوشته‌ شد.

۱۳.۲.۱ - محدود کردن دایرۀ سنت به اقوال پیامبر و صحابه

هم‌زمان با ثوری، شعبة‌ بن‌ حجاج (د ۱۶۰ق) رئیس محدثان بصره فراتر از دقت در اسناد، بحث محدود کردن دایرۀ سنت به اقوال پیامبر (ص) و صحابه را مطرح کرد. وی بر این باور بود که اقوال تابعین اگر مستند به مأخذی از پیامبر (ص) یا صحابه نباشد، بی ارزش و غیر قابل اعتماد است و این امر به‌ویژه دربارۀ «کتاب الله» بیش از همه مصداق دارد.
[۴۴۱] خلیل خلیلی، الارشاد، ج۱، ص۳۹۶، به کوشش محمدسعید عمر ادریس، ریاض، ۱۴۰۹ق.
بدین ترتیب، اعتبار اقوال تابعین در تفسیر، در محیط محدثان بصره تضعیف شد و حاصل پایبندی به این اندیشه، کوچک شدن حجم منقولات تفسیری در ابعادی قابل ملاحظه بود. این اندیشه نیم قرنی تنها بصره را از روند تفسیرنگاری وا نهاد، اما تأثیر پایداری نداشت.
باید اذعان داشت که در پایان سدۀ ۲ق، اقوال شافعی در تضییق دایرۀ سنت، بیش از آنچه در محفل شعبة‌ بن‌ حجاج اتفاق افتاده بود، از اعتبار اقوال تابعین کاست، اما فضای تفسیر با فقه متفاوت بود. حذف اقوال تابعین از تفاسیر مأثور ممکن نبود و عملاً هرگز این اتفاق نیفتاد؛ تنها می‌توان گفت اصحاب حدیث در تفسیرنویسی خود رفته‌رفته بر حجم و جایگاه احادیث نبوی و اقوال صحابه در نوشته‌های خود افزودند. چنین گرایشی به‌طبع نیازمند آن بود تا کوشش بیشتری در جهت جمع‌آوری احادیث نبوی و اقوال صحابه صورت گیرد و این روند نسبی و تدریجی بود.

۱۳.۲.۲ - پالایش اخبار تفسیری

در اواخر سدۀ ۲ق، وکیع‌ بن‌ جراح (د ۱۹۷ق) جریانی را در راستای پالایش اخبار تفسیری آغاز کرد که می‌توان آن را تحقق آرمان‌های سفیان ثوری در راستای تدوین تفسیری با اسانید استوار دانست. وی در راستای این بازنگری، برخی از تفاسیر مهم نزد کوفیان را کنار نهاد و از آن جمله، از تفسیر کلبی و ورقاء یشکری که مورد نقد محافل محدثان قرار داشتند، چیزی در تفسیر خود نیاورد.
[۴۴۲] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۵۱۷، قاهره، ۱۳۴۹ق.
[۴۴۳] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۵، ص۶۹۸، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
همین ویژگی موجب شد تا هم در روزگار خود و هم بعدها تفسیر وکیع برای قرن‌ ها یکی از پرتداول‌ترین تفاسیر اصحاب حدیث باشد.
[۴۴۴] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۴۴۵] عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۸۴، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
[۴۴۶] عبدالکریم سمعانی، التحبیر، ج۲، ص۱۲۴، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۴۴۷] عبدالکریم سمعانی، التحبیر، ج۲، ص۳۵۳، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۴۴۹] ابن‌نقطه، تکملة الاکمال، ج۴، ص۳۳۵، به کوشش عبدالقیوم عبدرب النبی، مکه، ۱۴۱۰ق.
[۴۵۰] ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۳۰، بیروت، ۱۴۰۱ق.
[۴۵۱] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۱، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
هم‌زمان با نسل سفیان و وکیع، ده‌ها تفسیر دیگر در کوفه و بوم‌های دیگر از سوی اصحاب حدیث نوشته شد که همین سبک را دنبال می‌کرد. در تفاسیر این دوره، ویژگی بومی‌ بودن کمابیش دیده می‌شد، بدین معنا که با وجود تنوع احادیث، دایرۀ اسانید چندان از اسانید رایج در بوم مؤلف فراتر نمی‌رفت.

۱۳.۲.۳ - تألیف تفاسیر روایی پرحجم

جریان بعدی در تفسیرنویسی اصحاب حدیث در سال‌ های پایانی سدۀ ۲ق رخ داده است. در این دوره تألیف تفاسیر روایی پرحجم آغاز شده که در گردآوری اسانید به بوم‌های مختلف روی آورده است. نخستین نمونه‌ها از این نوع تفاسیر در بوم‌هایی تألیف شده‌اند که زمینه‌ای پیشین برای تفسیر بومی‌ نداشتند. از نخستین نمونه‌ها، باید به تفسیر اسماعیل بن‌ ابی‌زیاد شامی‌ (ح ۱۹۰ق)، عالم موصل اشاره کرد که در تفسیر کبیر خود بدون در نظر داشتن اعتبار اسانید، سعی بلیغی در گردآوری آن‌ها مبذول داشت.
[۴۵۲] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
[۴۵۳] عبدالکریم سمعانی، التحبیر، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۴۵۴] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۳، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.


۱۳.۲.۴ - نقطۀ عطفی مهم در تفسیرنویسی

نقطۀ عطفی مهم در این تفسیرنویسی، تفسیر کبیر یحیی بن سلام (د ۲۰۰ق)، عالم بصری زیسته در افریقیه است. مؤلف در این اثر مضامین تفاسیر تابعین چون نسخه‌های تفسیری از مجاهد و حسن بصری و نیز تفاسیر تلفیقی چون تفسیر سدی را مورد استفاده قرار داده، و افزون بر آن شماری از اخبار مسند را در تفسیر آیات گرد آورده است. حجم احادیث نبوی در این میان درخور توجه است. مجموع این تفسیر بالغ بر ۶ جلد بوده
[۴۵۵] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۹، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
و برای سده‌های متمادی به خصوص در مغرب جهان اسلام از رواج بسیار برخوردار بوده است.
[۴۵۶] ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۵۶-۵۷، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
[۴۵۷] محمد ابوالعرب، طبقات علماء افریقیه و تونس، ج۱، ص۲۰۳، به کوشش علی شابی و حسن یافی، تونس/الجزایر.
[۴۵۸] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.

در اوایل سدۀ بعد، ادامۀ این روش را می‌توان در تفسیرهایی بزرگ از آدم‌ بن‌ ابی‌ایاس‌ عسقلانی
[۴۵۹] ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۰۹، بیروت، ۱۴۰۱ق.
[۴۶۰] ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۲۲، بیروت، ۱۴۰۱ق.
[۴۶۱] سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۲۵۵، بیروت، ۱۹۹۳م.
[۴۶۲] سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۴۹۳، بیروت، ۱۹۹۳م.
و حسین‌ بن‌ داوود مصیصی (د ۲۲۶ق) معروف به سُنید،
[۴۶۳] ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۹۶، بیروت، ۱۴۰۱ق.
[۴۶۴] ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۳۱، بیروت، ۱۴۰۱ق.
در فلسطین و ثغور شام یافت. تفسیر سنید را از نظر سبک همسان با تفسیر ابن‌سلام دانسته‌اند
[۴۶۷] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۹، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
و به همان سان از رواج گسترده‌ای نیز برخوردار بود.
[۴۶۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
[۴۶۹] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۳، ص۴۳۲، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۴۷۰] ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۳۱۸، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
[۴۷۱] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۴، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.


۱۳.۲.۵ - موج گزینش صحاح در حدیث

موج گزینش صحاح در حدیث، تأثیر خود را در حوزۀ تفسیرنویسی هم نهاد. احمد‌ بن‌ حنبل و اسحاق‌ بن‌ راهویه ، دو پیشوای اصحاب حدیث متأخر هر دو در امر تفسیر درگیر بودند. اسحاق که مشوق بخاری برای تألیف صحیح بود، خود نگارندۀ تفسیری محدثانه بود که برای چندین قرن رواج داشت
[۴۷۲] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۸۶.
[۴۷۳] عبدالکریم سمعانی، التحبیر، ج۲، ص۱۹۰، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۴۷۴] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۴، ص۹۹، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۴۷۵] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۵، ص۴۳۱، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۴۷۶] ابن‌ماکولا، الاکمال، ج۷، ص۱۵۸، بیروت، ۱۴۱۱ق.
[۴۷۷] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
و قطعه‌ای از آن تا سده‌های اخیر باقی بود.
[۴۷۸] ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۶۰۰، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
[۴۷۹] سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۵۷۴، بیروت، ۱۹۹۳م.
[۴۸۰] سیوطی، لباب النقول، ج۱، ص۴۷، بیروت، داراحیاء العلوم.
گفته شده که احمد‌ بن‌ حنبل نیز در تفسیر تألیفی داشته است،
[۴۸۱] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۸۵.
[۴۸۲] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۰، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
هر چند از کم‌شناخته‌ترین آثار احمد بن حنبل بوده است. به هر روی در شمار تفاسیر محدثانه در اواسط و اواخر سدۀ ۳ق، آثار پدید آمده توسط اصحاب صحاح سته مانند ابن‌ماجه
[۴۸۳] ابن‌ماجه، السنن، ج۴، ص۵۵۹، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
و نسایی،
[۴۸۴] ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۵۸، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
[۴۸۵] ابن‌ابار، المعجم، ج۱، ص۳۱۶، به کوشش ف کودرا، مادرید، ۱۸۸۵م.
هرگز اهمیت چندانی نیافتند و آثار مسندنویسانی چون عبد‌ بن‌ حمید کشی و بقی‌ بن‌ مخلد قرطبی ماندگار گشتند.
[۴۸۶] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۴، ص۱۲۷، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۴۸۷] عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ج۱، ص۹۸، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۴۸۸] سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۱۰، بیروت، ۱۹۹۳م.
[۴۸۹] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.


۱۳.۲.۶ - تفسیر طبری

در سال‌های انتقال به سدۀ ۴ق، محمد‌ بن‌ جریر‌طبری (د ۳۱۰ق) جامع البیان معروف به تفسیر طبری را نوشت که تاریخ تفسیر روایی را متحول کرد. گردآوری گسترده، دسته‌بندی اقوال ذیل هر آیه، افزوده‌های درایی در مقام داوری و ترجیح از ویژگی‌های این تفسیر است. پس از طبری محدثان بزرگی چون ابن‌ابی‌حاتم رازی، ابن‌منذر نیشابوری، ابن‌حبان بستی، ابوالشیخ اصفهانی، ابن‌شاهین بغدادی
[۴۹۰] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۹۰، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۴۹۱] ابن‌طاووس، الطرائف، ج۱، ص۱۵۵، قم، ۱۴۰۰ق.
و ابن‌مردویه اصفهانی تفاسیری به همان سبک تألیف کردند. اما این تألیفات با وجود رواج در محافل شرق و غرب، هرگز در برابر تفسیر طبری نمودی نداشتند.

۱۳.۲.۷ - کتاب‌های تفسیری منتسب به مذاهب خاص

برخی از عالمان منتسب به مذاهب خاص اصحاب حدیث نیز در طی سده‌های ۳ و ۴ق کتاب‌هایی در تفسیر نوشته‌اند؛ از آن جمله است: عبدالملک بن حبیب اندلسی،
[۴۹۲] ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۱۵۵، بیروت، دارالکتب العلمیه.
ابواسحاق ابراهیم بن حسین قرطبی،
[۴۹۳] ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۸۴، بیروت، دارالکتب العلمیه.
منذر بن سعید نفزی اندلسی
[۴۹۴] محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۳۶، بیروت، ۱۴۰۳ق.
از مالکیان؛ محمد بن علی قفال چاچی (د ۳۶۵ق)، که دارای مشرب معتزلی نیز بود،
[۴۹۵] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۷۵، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۴۹۶] سیوطی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۰۹_۱۱۰، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
محمد بن حسن زوزنی (د ۳۷۰ق) از قضات ماوراءالنهر
[۴۹۷] عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۳، ص۱۴۳، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
و علی بن عبدالعزیز جرجانی (د ۳۹۲ق) قاضی گرگان
[۴۹۸] ابن‌قاضی شهبه، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۱۶۰، به کوشش حافظ عبدالعلیم‌خان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
از شافعیان؛ ابوالقاسم خرقی
[۴۹۹] حاجی‌خلیفه، کشف، ج۱، ص۴۴۶.
و عبدالعزیز‌ بن‌ جعفر‌غلام‌خلال
[۵۰۰] ابن‌ابی یعلی، طبقات الحنابله، ج۲، ص۱۲۰، به کوشش محمدحامد فقی، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
از حنبلیان؛ و ابوبکر‌ ابن‌ کامل
[۵۰۱] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۵.
و ابوالفرج معافی بن زکریا
[۵۰۲] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۳.
از جریریان.

۱۳.۳ - گونۀ معانی القرآن نزد محدثان

پیشینۀ این گونۀ تفسیری را تا آغاز سدۀ ۳ق باید نزد ادیبان جست‌وجو کرد. اندکی پس از ابوبکر فراء، ابوعبید قاسم‌ بن‌ سلام (د ۲۲۴ق)، محدث خراسانی‌تبار بغداد که در فنون ادب نیز دستی فراز داشت، بر آن شد تا با تکیه بر کتب متقدم، به خصوص تألیفات ابوعبیده و فراء کتابی جامع در معانی القرآن تألیف کند که ارزش محدثانه نیز داشته باشد.
[۵۰۳] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.
[۵۰۴] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
[۵۰۵] ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۱، نجف، ۱۳۷۶ق.
[۵۰۶] ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۶۳، نجف، ۱۳۷۶ق.
[۵۰۷] ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۷۱، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
وی به مضامین کتب نحویان، روایات تفسیری صحابه و تابعین و اقوال فقیهان را افزود و کتاب خود را تا سورۀ حج یا انبیاء پیش برد. اما احمد‌ بن‌ حنبل در نامه‌ای او را از ادامۀ کار منصرف ساخت.
[۵۰۸] خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
احتمالاً این همان اثری است که محمد‌ بن مؤمن شیرازی به عنوان تفسیر القرآن از آن یاد کرده، و آن را یکی از تفاسیر دوازده‌ ‌گانه شناخته است.
[۵۱۰] عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۸۴، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
[۵۱۱] ابن‌طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۲۹، قم، ۱۴۰۰ق.


۱۳.۳.۱ - ادامه دهندگان راه ابوعبید

ابن‌قتیبۀ دینوری (د ۲۷۶ق) عالم اصحاب حدیث در غرب ایران که در زمینه‌های مختلف ادامه‌دهندۀ راه و تکمیل‌کنندۀ آثار ابوعبید بود، راه وی در معانی‌القرآن‌نویسی را ادامه داد و کتابی با عنوان معانی القرآن تألیف کرد که اکنون یافت‌نشده است. در فهرست آثار وی چنین کتابی در عرض غریب القرآن و مشکل القرآن یاد شده است
[۵۱۲] محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۵۱، بیروت، ۱۴۰۳ق.
و این‌که کسانی چون لوکنت و عکاشه آن را نام دیگر غریب القرآن پنداشته‌اند، وجهی ندارد.
دیگر ادامه دهندۀ راه ابوعبید اسماعیل بن اسحاق قاضی (د۲۸۲ق) است. وی کتاب ابوعبید را به عنوان متن اصلی برگرفت و در سراسر آن، زیادات و فوایدی را افزود.
[۵۱۴] ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۹۵، بیروت، دارالکتب العلمیه.
معانی القرآن قاضی اسماعیل از حیث ارزش ادبی چنان غنایی داشت که مورد ستایش مبرد ، نحوی نامدار بصره قرار گرفت.
[۵۱۵] ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۹۳، بیروت، دارالکتب العلمیه.


۱۳.۴ - تفسیر شبه‌کلامی ‌قران

اصحاب حدیث از بدو شکل‌گیـری محافل‌شان با مباحث اعتقادی درگیر بوده، و مناظراتی با اصحاب کلام داشته‌اند. همین امر موجب می‌شد تا در محافل آنان گونه‌ای نظیر تفسیر کلامی‌ در تبیین آیات متشابه به‌وجود آید.

۱۳.۴.۱ - کهن‌ترین نمونۀ قابل ذکر در این‌باره

کهن‌ترین نمونۀ قابل ذکر در این‌باره، کتاب الحیدة والاعتذار فی الرد علی من قال بخلق القرآن از عبدالعزیز بن یحیی کنانی (د ۲۴۰ق)، عالم اصحاب حدیث مکه است. این کتاب که از نظر ساختار به صورت یک مناظره طراحی شده، ردیه‌ای بر دیدگاه‌های بشر مریسی و هم‌فکران او تنها با تکیه بر آیات قرآنی است. بدین ترتیب می‌توان کتاب را نوعی تفسیر موضوعی با مضامین اعتقادی دانست. مؤلف خود در مقدمه یادآور شده که به سبب پایبند نبودن مخالفان به احادیث، وی به استناد به «نص تنزیل» در استدلالات خود بسنده کرده است.

۱۳.۴.۲ - تأویل مشکل القرآن ابن‌قتیبه

پس از آن باید از ابن‌قتیبه (د ۲۷۶ق) و کتاب او با عنوان تأویل مشکل القرآن سخن آورد که تفسیری درایی ـ اعتقادی، اما از منظر اصحاب حدیث است. مؤلف همچون کتاب دیگرش تأویل مختلف الحدیث، در اینجا نیز روی سخن با متکلمان معتزله دارد و در سراسر کتاب در صدد اثبات این اندیشه است که بسیاری از برداشت‌های متکلمان از آیات، ناشی از ضعف دانش آنان به وجه زبانی ـ ادبی آیه است و کوشش دارد تمامی‌آنچه را که از کلام مخالفان به عنوان سوء برداشت می‌شناسد، با تکیه بر تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر ادبی تأویل کند و از موضع اصحاب حدیث دفاع نماید. این کتاب در طی سده‌ها، از ماوراء‌النهر تا اندلس مورد توجه بوده است.
[۵۱۶] ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۶۷، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
[۵۱۷] عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ج۱، ص۵۲۲، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۵۱۸] سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۳، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
به این دو باید کتابی از اسماعیل بن اسحاق قاضی با عنوان حجاج القرآن
[۵۱۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۵۲.
یا الاحتجاج بالقرآن در دو مجلد را افزود.

۱۳.۵ - تفسیر مأثور مجرد

نخستین زمینه‌های تفسیر مجرد از اسانید را بیش‌تر می‌توان در خراسان و عراق نزد کسانی یافت که اشتغال اصلی آنان وعظ بوده است و در راستای فعالیت خود به تفسیر مأثور پرداخته‌اند. از آن شمار می‌توان به شفاء الصدور، تفسیر بزرگی از ابوبکر محمد بن حسن نقاش (د ۳۵۱ق)، عالم بغدادی اشاره کرد
[۵۲۱] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
که هم در گزینش و هم سنددهی از شیوه‌های اصحاب حدیث فاصله گرفته بود. برقانی معتقد بود که هیچ حدیث صحیحی در این تفسیر یافت نمی‌شود و لالکایی شفایی برای سینه‌ها در آن نمی‌یافت.
[۵۲۲] عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۵، ص۵۱۸، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
با این حال این تفسیر در همان زمان مؤلف از رواج قابل ملاحظه‌ای برخوردار شد و قرن‌ها بعد نیز همچنان مورد توجه بود.
[۵۲۳] ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۵۷، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
[۵۲۴] ابن‌طاووس، الطرائف، ج۱، ص۴۴، قم، ۱۴۰۰ق.
[۵۲۵] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۸۵_۲۸۶، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۵۲۶] ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۲۹۸، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
[۵۲۷] ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۳۴، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
[۵۲۸] ابن‌جزری، غایة النهایه، ج۲، ص۱۱۸، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
[۵۲۹] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.

اثر بعدی تفسیر القرآن از ابولیث نصر بن محمد سمرقندی (د‌۳۷۳ق) عالم حنفی ماوراءالنهر است که با وجود کثرت استفاده از اخبار در آن، به شیوۀ اصحاب حدیث در اسناد پایبند نبوده است.

۱۳.۵.۱ - اوج تفسیر مجرد

اوج تفسیر مجرد در اثری پرحجم از حسن بن محمد بن حبیب نیشابوری دیده می‌شود که در طول قرن‌ها یکی از تفاسیر پرتداول در مشرق اسلامی‌ بوده است.
[۵۳۰] احمد بیهقی، اثبات عذاب القبر، ج۱، ص۱۲۸، به کوشش شرف محمود القضاة، عمان، ۱۴۰۵ق.
[۵۳۱] ابراهیم صریفینی، تاریخ نیشابور، ج۱، ص۴۲۹، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
[۵۳۲] عبدالکریم سمعانی، التحبیر، ج۱، ص۵۷۹، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
در همین شمار باید از تفسیر ابوسعد واعظ خرگوشی (د ۴۰۷ق) عالم نیشابور
[۵۳۳] ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۱، نجف، ۱۳۷۶ق.
[۵۳۴] ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۵، نجف، ۱۳۷۶ق.
نیز یاد کرد.

۱۳.۵.۲ - ویژگی تفاسیر مجرد

ویژگی این دست تفاسیر فاصله گرفتن از بحث‌های ریز تخصصی در زمینه‌های گوناگون کلامی، فقهی و ادبی و نیز کم‌رنگ شدن اسناد در آن است. لحن خطابی این نوع تفاسیر موجب شده است تا برخی از نسخه‌های تفسیری پیشین مانند تفسیر مقاتل و بسیاری از نسخه‌های قصص و اخبار که به سبب ضعف‌های سندی از سوی اصحاب حدیث کنار نهاده شده بود، بار دیگر مورد توجه قرار گیرد و از آن‌ها در تفاسیر نقل شود.

۱۳.۶ - جریان تلخیص و ترجمه

در طول سدۀ ۴ق، برخی در مغرب جهان اسلام به تلخیص تفاسیر اصحاب حدیث روی آوردند. از آن جمله می‌توان به اختصار تفسیر بقی بن مخلد توسط عبدالله بن حنین کلابی
[۵۳۵] محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۳۴، بیروت، ۱۴۰۳ق.
و عبدالله بن محمد ابن‌اخی رفیع،
[۵۳۶] محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۵۳، بیروت، ۱۴۰۳ق.
اختصار تفسیر یحیی‌ بن‌ سلام توسط ابن‌ابی زمنین و عبدالرحمان بن مروان قنازعی
[۵۳۷] ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۱۵۲، بیروت، دارالکتب العلمیه.
اشاره کرد. در این دوره نمونه‌ای از ترجمۀ پایبند به متن دیده نمی‌شود. تنها ترجمه گونه‌ای به فارسی از تفسیر طبری می‌شناسیم که به ترجمۀ تفسیر طبری شهرت یافته است. این ترجمه به دستور منصور بن نوح سامانی (حک‌ ۳۵۰-۳۶۶ق) در ماوراء‌النهر صورت گرفته است و عالمانی چون ابوبکر بن‌ حامد، خلیل‌ بن‌ احمد سجستانی از بخارا، ابوجعفر محمد بن علی بلخی، حسن بن علی مندوسی و ابوالجهم خالد‌ بن‌ هانی از نواحی مختلف خراسان در آن شرکت داشته‌اند. وجوه تمایز این ترجمه نسبت به متن اصلی آن اندازه است که گاه به دیدۀ تحقیق، آن را به مثابۀ متنی مستقل می‌نماید.
[۵۳۸] آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، ج۱، ص۴۹، تهران، ۱۳۷۵ش.



در طی سده‌های نخستین صنفی از عالمان پدید آمدند که به گردآوری و نقل اخبار پیشینیان اهتمام داشتند و در اصطلاح به عنوان «اخباری» شناخته می‌شدند. در تعابیر امروزی، به تسامح این گروه در شمار مورخان قلمداد می‌شوند. اخباریان نیز مانند دیگر اصناف عالمان در عصر تدوین نسبت به تفسیر قرآن بیش‌و‌کم توجهی مبذول داشتند. حیطۀ فعالیت اخباریان به گونه‌ای بود که آنان را از سویی با صنف ادیبان و از سوی دیگر با اصحاب حدیث پیوند می‌زد، اگرچه همواره اعتبار اخباریان از سوی اصحاب حدیث به دیدۀ تردید نگریسته می‌شده است. همین امر موجب شده است تا با غلبۀ اصحاب حدیث بر محافل نقلی، تفاسیر اخباریان به حاشیه رانده شوند و از شمار تفاسیر معتبر حذف گردند. در نمونه‌های مربوط به سدۀ ۲ق، می‌توان تک‌نگاری‌هایی را بازشناخت که در آن‌ها به نوعی ارتباط تفسیر با وقایع تاریخی در مد نظر بوده است. از این جمله باید به کتابی با عنوان تفسیر الآی الذی نزل فی اقوام باعیانهم اشاره کرد که توسط هشام بن محمد کلبی (د ۲۰۶ق)، از اخباریان کوفه نوشته شده بود.
[۵۳۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ص۳۷.
از کوشش‌های اخباریان در سدۀ ۳ق می‌توان به تألیف کتاب‌هایی با عنوان تفسیر یا معانی القرآن نیز اشاره کرد که از آن جمله می‌توان معانی القرآن از عمر بن بکیر (د ۲۷۰ق) و تفسیر القرآن از ابراهیم بن محمد ثقفی
[۵۴۰] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۵، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
را نام برد. عبدالعزیز بن یحیی جلودی (د ۳۳۲ق) با تألیف تک‌نگاری‌هایی به گردآوری اخبار تفسیری نقل شده از برخی از صحابه و ائمۀ شیعه (ع) پرداخته است.
[۵۴۲] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۲۴۱_۲۴۲، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
در مجموع به نظر می‌رسد که سبک هم‌نواختی در پرداخت به تفسیر نزد اخباریان شکل نگرفته است.


با آن‌که برخی از تفاسیر برجای مانده از سدۀ ۲ق، مانند تفسیر سفیان ثوری مربوط به رجالی است که به عنوان پیشگامان تصوف شهرت یافته‌اند، اما به‌سختی می‌توان در سدۀ ۲ق گونه‌ای از تفسیر را نشان داد که مشخصاً بتواند در ردیف تفسیرهای عرفانی قرار گیرد. اما از اواسط سدۀ ۳ق، تفسیر عرفانی به عنوان شاخه‌ای از تفسیرنویسی پای گرفته، و طی قرون بعد به نحوی پایدار ادامه یافته است.

۱۵.۱ - تقسیم تفاسیر عرفانی

تفاسیر عرفانی در سده‌های ۳ و ۴ق را می‌توان در دو گروه اصلی طبقه‌بندی کرد:
۱. تفاسیری که از حیث سبک به تفاسیر اصحاب حدیث نزدیک بوده، و از حدیث و اقوال صحابه و تابعین در تفسیر بهره‌ای وافر گرفته‌اند.
۲. دیگر نوشته‌های تفسیری که بیش‌تر پیگیر برداشت‌های اشاری و رمزی از قرآن کریم بوده، و از حدیث و علوم ظاهر کاملاً فاصله گرفته‌اند.

۱۵.۱.۱ - یادکرد از گروه اول

در یادکرد از گروه اول، باید به اثرهایی اشاره کرد که عموم آن‌ها محصول محیط‌های بصره و خراسان است. در این شمار پیش از همه باید از تفسیر سهل بن عبدالله تستری (د ۲۸۳ق) یاد کرد که شامل همۀ سوره‌های قرآن می‌شود، اما تنها آیات خاصی مورد تفسیر قرار گرفته است. از دیگر آثار ماندگار باید به حقائق التفسیر، اثر ابوعبدالرحمان سلمی‌ (د ۴۱۲ق) اشاره کرد که از حیث فراگیری سور و انتخاب آیات همچون تفسیر تستری است.
[۵۴۳] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۲۱۶، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
در تفسیر تستری هم معانی ظاهری و هم اشاری مقصود بوده، اما تفسیر سلمی‌از معانی ظاهری فاصله گرفته است. آثار دیگری نیز از سوی صوفیان و عارفان این سده‌ها نوشته شده است که اثری از آن‌ها امروز برجای نیست، اما به گاه خود نوشته‌هایی اثرگذار بوده‌اند؛ از آن جمله است: تفسیر القرآن از حکیم ترمذی ،
[۵۴۴] علی هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۱۷۸، به کوشش ژوکوفسکی، سن‌پترزبورگ، ۱۳۰۴ش/۱۹۲۶م.
تفسیر کبیر ابوعثمان احمد بن محمد حیری نیشابوری
[۵۴۵] محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷۳، بیروت، ۱۴۰۳ق.
[۵۴۶] احمد ادرنوی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷۶، به کوشش سلیمان بن صالح خزی، مدینه، ۱۹۹۷م.
و تفسیر ابراهیم بن احمد قزوینی.
[۵۴۷] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۷۰، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۵۴۸] ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۱۱۲، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.

در تفاسیر تستری و سلمی‌که برجای مانده‌اند، و در تفسیر حکیم ترمذی که آثار دیگر او به خوبی شناخته‌اند، نگاه صوفیانه با روش محدثانه کاملاً ترکیب شده است.

۱۵.۱.۲ - یاد کرد از گروه دوم

از گروه دوم تألیفات تفسیری در سده‌های یاد شده باید به امثال القرآن از جنید بغدادی
[۵۴۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۳۸.
[۵۵۰] عبدالله سراج، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۱، به کوشش کامل مصطفی هنداوی، بیروت، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۱م.
و تک‌نگاشت‌هایی در تفسیر سوره‌های نجم، ذاریات و اخلاص از حسین بن منصور حلاج
[۵۵۱] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۴۲_۲۴۳.
اشاره کرد و یادآور شد که هنوز این نوع از تألیف قوامی‌نیافته بوده است. ملحق به همین گروه، باید به شخصیت ابوبکر واسطی معروف به ابن‌فرغانی (د ۳۲۶ق) از شاگردان جنید نیز اشاره کرد که مضامینی در تفسیر اشاری و رمزگشایانۀ قرآن در منقولات وی دیده می‌شود.
[۵۵۲] عبدالله سراج، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۷۹، به کوشش کامل مصطفی هنداوی، بیروت، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۱م.
مجموعه‌ای از تفاسیر منقول از ابن‌عطاء، ابوالحسین نوری و حلاج را نیز سلمی ‌در حقائق التفسیر درج کرده است. کتاب اللمع فی التصوف از ابونصر عبدالله بن علی سراج طوسی (د ۳۷۸ق) که شرح تعالیم صوفیه است، به‌اندازه‌ای مشحون از دیدگاه‌های تفسیری مؤلف است که می‌تواند نوعی تفسیر موضوعی صوفیانه تلقی گردد.


سده‌های ۲-۴ق دورۀ شکل‌گیری مذاهب و فرق گوناگون در جهان اسلام نیز هست. به طبع برخی از اصحاب مذاهب و فرق در گونه‌های تفسیری قلم زده‌اند که در تاریخ عمومی‌ تفسیر قابل بررسی است. اما باید توجه داشت که نزد برخی از مذاهب و فرق، گونه‌های تفسیری خاص نیز شکل گرفته که به صورت متمایز در این بخش بررسی شده است.

۱۶.۱ - امامیه

دربارۀ پیشینۀ تفسیرنگاری نزد امامیه در دورۀ اتباع تابعین و کوشش‌های کسانی چون جابر جعفی و ابوحمزۀ ثمالی پیش‌تر سخن گفته شد. در شمار اصحاب امام صادق (ع)، باید به تألیفی اشاره کرد که منخل بن جمیل اسدی در تفسیر داشته است. در اواخر سده، می‌توان از تفسیری از محمد بن علی بن ابی شعبۀ حلبی یاد کرد که مؤلف آن از برجسته‌ترین رجال امامیه در عصر خود بوده است. به این اثر، باید متونی تفسیری از علی بن ابی حمزۀ بطائنی، عیسی بن داوود نجار، وهیب بن حفص جریری و عبدالله ابن وضاح را افزود.
[۵۵۵] احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۲۵۰، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
[۵۵۸] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۹۳، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.


۱۶.۱.۱ - رونق در تفسیرنویسی امامیه

در نیمۀ نخست سدۀ ۳ق، رونق بیشتری در تفسیرنویسی امامیه پدید آمد و حوزه‌های مختلف در این باره فعال شدند. کسانی چون حسن بن علی ابن‌ فضال ، حسن بن محبوب، علی بن اسباط و حسن بن علی بن ابی حمزه در کوفه ،
[۵۵۹] محمد کشی، معرفة الرجال، ج۱، ص۵۵۲، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۵۶۰] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۶.
[۵۶۱] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۸.
[۵۶۲] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۴۷_۴۸، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
ابوطالب عبدالله‌ بن‌ صلت، محمد بن اورمه و محمد‌ بن‌ خالد برقی در قم و علی بن مهزیار و حسین بن سعید در اهواز
[۵۶۷] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۷.
[۵۶۸] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۵۸، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
دست به تألیف کتبی در تفسیر زدند.

۱۶.۱.۲ - تفسیرنویسی در میان دو گروه

در نیمۀ دوم آن سده ، تفسیرنویسی در میان دو گروه از عالمان دیده می‌شود:
۱. نخست نزد گروهی از محدثان که از محافل مرکزی حدیث امامی‌ به دور بودند.
۲. و دیگر عالمانی که روابط نزدیکی با محفل متکلمان پیرو هشام بن حکم داشتند.

۱۶.۱.۳ - گروه نخست

در گروه نخست، پیش از همه باید از احمد بن محمد بن خالد برقی (د ۲۷۴ق) یاد کرد که در تکمیل تفسیر پدرش کوشید
[۵۷۱] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۲۱، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
و مطرود محافل غالب در حدیث قم بود. در کنار او باید از موسی بن اسماعیل بن موسی بن جعفر (ع) احتمالاً ساکن سامرا یاد کرد که مؤلف اثری با عنوان جوامع التفسیر بوده،
[۵۷۲] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۶۳، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
و معلی بن محمد بصری محدث به حاشیه رانده‌شدۀ بصره که کتابی در تفسیر داشته است. به عنوان تنها یادگار برجای مانده از این گروه، باید به تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی اشاره کرد که از کهن‌ترین تفاسیر امامی ‌است. مؤلف آن محدثی حاشیه‌نشین است که نام او در فهارس و کتب رجالی امامیه مغفول مانده است. اسانید وی در نقل مستندات نیز نشان از آن دارد که وی از منابعی سود می‌جسته که گاه از سوی محدثان امامیه به عناوینی چون غلو و ضعف کنار نهاده شده است.
[۵۷۵] احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۵۴_۵۶، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.


۱۶.۱.۴ - گروه دوم

در گروه دوم باید از محمد‌ بن‌ عیسی‌ بن‌ عبید‌یقطینی و علی بن حسن ابن‌ فضال نام آورد که هر دو از عالمان کوفی نزدیک به محفل یونس بن عبدالرحمان شاگرد هشام بودند.
[۵۷۶] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۹۲، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
[۵۷۷] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
دور نیست که محمد بن عباس بن عیسی کوفی مؤلف کتاب التفسیر نیز از همین محفل برخاسته باشد.

۱۶.۱.۵ - دو اثر ماندگار امامیه در اواخر سدۀ ۳ق

دو اثر ماندگار امامیه در اواخر سدۀ ۳ق، حاصل فعالیت همین گروه است. مورد نخست تفسیر علی بن ابراهیم قمی ‌است که نسخه‌ای درآمیخته از آن برجای مانده است. وی از هواداران هشام بن حکم و پایبندان به اندیشۀ او در محیط قم بوده است.
[۵۷۹] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۸۹، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
[۵۸۰] احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۲۶۰، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
اثر دیگر تفسیر محمد بن مسعود عیاشی است که نیمۀ نخست آن برجای مانده است. عیاشی از شاگردان فضل بن شاذان است که از آن طریق به مکتب هشام بن حکم می‌پیوندد.

۱۶.۱.۶ - تفسیرهای جزئی در نیمۀ اخیر سدۀ ۳ق

گفتنی است که در نیمۀ اخیر سدۀ ۳ق، تفسیرهای جزئی نیز بر سوره یا جزئی خاص نوشته شده است. از آن جمله می‌توان به تفسیر جزء عم از محمد بن علی صیرفی قرشی و تفسیر سورۀ عادیات از عبدالله بن بحر ابن‌طیفور
[۵۸۲] فرات کوفی، التفسیر، ج۱، ص۵۹۹_۶۰۲، تهران، ۱۴۱۰ق.
اشاره کرد.

۱۶.۱.۷ - انتقال توجه به تفسیر به محافل مرکزی

در نیمۀ نخست سدۀ ۳ق، در حالی که محافل اصحاب حدیث در قم و عراق روی به اقتدار بوده، توجه به تفسیر به محافل مرکزی محدثان انتقال یافته است. حاصل این تحول آن است که کسانی چون محمد بن عباس ابن‌ جُحام (د پس از ۳۲۸ق)، محدث امامی‌ بغداد، علی بن بابویه (د ۳۲۹ق)، محمد‌ بن‌ حسن‌ بن‌ ولید (د ۳۴۳ق) و احمد بن محمد بن‌ دؤل (د ۳۵۰ق)، محدثان برجستۀ قم به تفسیرنویسی پرداخته‌اند.
[۵۸۳] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۹.
[۵۸۴] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۹۳، ص۱۵۶، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
نسخه‌های تفسیر ابن‌حجام طی سده‌های میانه رواج داشته، و آخرین دسترسی بدان در سده‌های اخیر در حد نقلیات گستردۀ شرف الدین استرابادی است.

۱۶.۱.۸ - اوج تفسیر اصحاب حدیث امامیه

در نیمۀ اخیر سدۀ ۴ق، تفسیر اصحاب حدیث امامیه با نوشته‌های محمد بن علی بن‌ بابویه قمی‌ (د ۳۸۱ق) به اوج خود رسیده است. وی افزون بر تألیف یک دورۀ تفسیر ، تک‌نگاری‌هایی در تفسیر برخی از سور داشته است.
[۵۸۸] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۵۷، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
[۵۸۹] احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۹۱-۳۹۲، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
از شاگردان ابن‌بابویه نیز ابوالحسن محمد‌ بن‌ قاسم صیدلانی در پایان سده تفسیری نگاشته بود.
[۵۹۰] عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
[۵۹۱] عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۷، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.


۱۶.۱.۹ - آثار منقول از ائمه

آثاری منقول از ائمه (ع) چون تفسیر منسوب به امام کاظم (ع) که ابن‌شهرآشوب بارها از آن نقل کرده است،
[۵۹۲] ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۰۷، نجف، ۱۳۷۶ق.
تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع) به روایت محمد بن قاسم مفسر استرابادی که دست‌کم از اوایل سدۀ ۴ق تا کنون در محافل اصحاب حدیث امامی‌ رواج داشته است و متنی در مباحث نظری تفسیر که با عنوان تفسیر النعمانی شهرت یافته، و گاه تمام مضامین آن به حضرت علی (ع) نسبت داده شده است، همه از آثار پدید آمده در این دوره‌اند.

۱۶.۱.۱۰ - نگارش تفسیر با رویکردهای دیگر

در سدۀ ۴ق، فارغ از فضای اصحاب حدیث، با رویکردهای دیگری نیز تفسیر نوشته شده است؛ از جمله محمد بن احمد جعفی صابونی (د ۳۳۰ق)، عالم امامی ‌مصر کتابی با عنوان تفسیـر معانـی القرآن و تسمیه اصناف کلامـه، با رویکرد ادبـی‌ ـ کلامی ‌ و احمد‌ بن‌ حسن‌فلکی (د ۳۸۴ق) عالم نیشابوری تفسیری ظاهراً با رویکرد واعظانه نوشته است.
[۵۹۴] ابن‌شهر آشوب، معالم العلماء، ج۱، ص۲۳، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
[۵۹۵] ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۹۴، نجف، ۱۳۷۶ق.


۱۶.۲ - زیدیه

دربارۀ پیشینۀ تفسیر زیدیه و تفاسیر منقول از زید بن علی و ابوالجارود در بحث از دورۀ اتباع تابعین گفت‌و‌گو شد. اما در دورۀ تدوین، تفسیرنویسی نزد زیدیه از حیث روش پرتنوع است. از کهن‌ترین کوشش‌ها باید به تفسیری از قاسم بن ابراهیم رسی (د ۱۶۹ق)، پیشوای زیدیان در مدینه اشاره کرد که دارای سبکی متکلمانه است. تفسیر قاسم رسی توسط فرزند او محمد رسی و سپس توسط نوادۀ قاسم، یحیی بن حسین، معروف به‌ هادی الی‌الحق (د ۲۹۸ق) امام زیدی یمن و پس از وی، توسط پسرانش محمد‌ بن‌ یحیی المرتضی لدین‌الله (د ۳۱۰ق) و احمد‌ بن‌ یحیی الناصر‌لدین‌الله (د ۳۲۵ق) تکمیل شد. یک پرسش و پاسخ تفسیری نیز از ناصر باقی‌مانده است. هادی الی‌الحق افزون بر این تکمله، به تألیف کتابی با عنوان معانی القرآن
[۵۹۶] احمد ادرنوی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۵، به کوشش سلیمان بن صالح خزی، مدینه، ۱۹۹۷م.
نیز دست زده است و به هر حال سبک کار او نیز کلامی ‌است.

۱۶.۲.۱ - تفسیر حسن بن علی ناصر اطروش

کوشش دیگر زیدیه که باید از نظر سبک اثری متمایز تلقی شود، تفسیری در دو جلد به قلم حسن بن علی ناصر اطروش (د۳۰۴ق)، امام ‌علویان طبرستان است. این تفسیر بر جنبۀ ادبی تأکیدی ویژه داشت و ناصر در آن به حدود ۰۰۰، ۱ بیت برای مضامین قرآنی استشهاد کرده بود.
[۵۹۷] زرکلی، اعلام، ج۲، ص۲۰۰.


۱۶.۲.۲ - تفسیرنویسی زیدیه به سبک محدثانه

بخش دیگری از تفسیرنویسی زیدیه به سبک محدثانه است. در نیمۀ اخیر سدۀ ۲ و نیمۀ اول سدۀ ۳ق، بخشی از عالمان اصحاب حدیث ــ به خصوص در کوفه و یمن ــ همچون سفیان ثوری، وکیع، عبدالرزاق و ابن‌ابی شیبه در شمار زیدیه شمرده شده‌اند که در همان بخش به آثار تفسیری آنان اشاره شد.
[۵۹۸] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
[۵۹۹] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۸۵.
[۶۰۰] محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۱، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.


۱۶.۲.۳ - تمایز زیدیان از عامه

در نیمۀ اخیر سدۀ ۳ق تمایز زیدیان از عامه آشکارتر شد و راویان زیدی دیگر در شمار اصحاب حدیث نام برده نمی‌شدند. به طبع فرهنگ زیدی نیز به نحو آشکارتری در نوشته‌های آنان قابل پی‌جویی بود و تمرکز بیشتری بر میراث شیعه در آن دیده می‌شد. از جملۀ عالمان این نیم سده که در زمینۀ تفسیر قلم زده‌اند، باید به حسین بن حکم حبری (د ۲۸۶ق) و محمد بن منصور مرادی (د ۲۹۰ق) اشاره کرد. کتاب حبری کهن‌ترین تفسیر روایی زیدی به معنای اخص است که تا امروز برجای مانده، و افزون بر زیدیه، نزد دیگر مذاهب نیز رواج داشته است.
[۶۰۲] فرات کوفی، التفسیر، ج۱، ص۷۷، تهران، ۱۴۱۰ق.
[۶۰۳] عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۶۰، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
[۶۰۴] عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۶۶، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
مرادی نیز کتابی با عنوان تفسیر کبیر نوشته بوده
[۶۰۵] ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۴۴.
که با توجه به نقش برجستۀ او در حفظ و انتقال میراث زیدیه، باید جایگاه مهمی‌در فرهنگ قرآنی نزد زیدیه داشته باشد.
احمد بن صبیح اسدی، عالم شیعی کوفه در نیمۀ اخیر سدۀ ۳ق نیز کتابی در تفسیر نوشته بود؛ از نظر مذهب زیدیه او را از خود می‌شمردند و این نسبت از سوی برخی عالمان امامی‌ مورد تردید بود.
[۶۰۶] محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۲۳، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
گام پسین از آن ابوالعباس ابن‌عقدۀ همدانی (د ۳۳۳ق)، عالم جارودی کوفه است که کاملاً با امامیه اختلاط داشت و نوشته‌های او مشترکاً مورد توجه زیدیه و امامیه بود. در جانب یمن نیز حسین بن قاسم عیانی، معروف به امام مهدی (د ۴۰۴ق) تفسیری کامل بر قرآن نوشت.

۱۶.۳ - محکمه

تفسیرنویسی در میان محکمه هیچ گاه رواج چندانی نداشته است. از میان گروه‌های محکمه تنها اباضیه است که به سبب نزدیک بودن اندیشه‌های آنان به عامۀ مسلمانان ، نسبت به تفسیر قرآن اهتمامی‌ نسبی داشته است. از دیگر فرق محکمه، تنها یمان بن رئاب خراسانی، عالم بیهسی با گرایش کلامی‌ در نیمۀ اخیر سدۀ ۲ق، تألیفی در حوزۀ تفسیر و معانی القرآن داشته است.

۱۶.۴ - تفسیر نویسی اباضیه

کهن‌ترین کوشش تفسیری شناخته شده از اباضیه، متنی مختصر در تفسیر قرآن از عبدالرحمان بن رستم (د ۱۷۱ق)، امام اباضیان تاهرت است که تا قرن‌ها نسخ آن برجای بوده است. شاخص تفسیر اباضی در دورۀ متقدم، تفسیری بزرگ از هود بن محکم هواری (نیمۀ دوم قرن ۳ق)، عالم اباضی مغرب است که تا زمان حاضر برجای مانده است.


(۱) قرآن کریم.
(۲) خطیب بغدادی، اقتضاء العلم العمل، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، ۱۳۹۷ق.
(۳) خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۴) خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، به کوشش محمود طحان، ریاض، ۱۴۰۳ق.
(۵) خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایه، به کوشش ابوعبدالله سورتی و ابراهیم حمدی مدنی، مدینه، المکتبة العلمیه.
(۶) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۷) محمد ذهبی، معرفة القراء الکبار، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق.
(۸) محمد ذهبی، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
(۹) ابن‌کثیر، البدایه.
(۱۰) ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ۱۴۰۱ق.
(۱۱) محمدعلی مهدوی‌راد، آفاق تفسیر، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۱۲) ابن‌ابی شیبه، المصنف، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.
(۱۳) سعید بن منصور، السنن، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، هند، ۱۹۸۲م.
(۱۴) ابن‌قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، به کوشش اسماعیل اسعردی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۱۵) ابن‌قتیبه، تأویل مشکل القرآن، قاهره، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۱۶) ابن‌قتیبه، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۱۷) احمد بیهقی، اثبات عذاب القبر، به کوشش شرف محمود القضاة، عمان، ۱۴۰۵ق.
(۱۸) احمد بیهقی، الزهد الکبیر، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۹۹۶م.
(۱۹) احمد بیهقی، السنن الکبری، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
(۲۰) احمد بیهقی، شعب الایمان، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق.
(۲۱) احمد بیهقی، القرائة خلف الامام، به کوشش محمدسعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۲۲) ابن‌حزم، الاحکام، قاهره، ۱۴۰۴ق.
(۲۳) ابن‌حزم، حجة الوداع، به کوشش ابوصهیب کرمی، ریاض، ۱۹۹۸م.
(۲۴) ابن‌حزم، المحلی، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۲۵) ابن‌حزم، الناسخ و المنسوخ فی القرآن، به کوشش عبدالغفار سلیمان بنداری، بیروت، ۱۴۰۶ق.
(۲۶) طبری، تاریخ، بیروت، ۱۴۰۷ق.
(۲۷) طبری، تفسیر، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۲۸) سیوطی، الاتقان، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۲۹) سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
(۳۰) سیوطی، تدریب الراوی، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
(۳۱) سیوطی، الدر المنثور، بیروت، ۱۹۹۳م.
(۳۲) سیوطی، طبقات المفسرین، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۳۳) سیوطی، لباب النقول، بیروت، داراحیاء العلوم.
(۳۴) ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق.
(۳۵) ابن‌عبدالبر، التمهید، به کوشش مصطفی علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
(۳۶) ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت/دمشق، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۳۷) ابنعساکر، تبیین کذب المفتری، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۳۸) ابن‌اثیر، اسد الغابه، قاهره، ۱۲۸۰ق.
(۳۹) ابن‌خالویه، مختصر فی شواذ القرآن، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴م.
(۴۰) ابن‌ابی داوود، المصاحف، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
(۴۱) محمد مفید، الافصاح، قم، ۱۴۱۲ق.
(۴۲) محمد مفید، اوائل المقالات، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.
(۴۳) محمد بخاری، التاریخ الصغیر، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب/قاهره، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
(۴۴) محمد بخاری، الصحیح، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۴۵) احمد برقی، المحاسن، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۳۱ش.
(۴۶) ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
(۴۷) ابن‌حجر عسقلانی، الدرر الکامنه، به کوشش عبدالمعیدخان، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۴۸) ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
(۴۹) ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محب‌الدین خطیب، بیروت، ۱۳۷۹ق.
(۵۰) ابن‌حجر عسقلانی، «الکاف الشاف».
(۵۱) ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
(۵۲) محمد رودانی، صلة الخلف، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۵۳) ابن‌ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش اسعد محمد طیب، بیروت، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۹م.
(۵۴) ابن‌ابی حاتم، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
(۵۵) احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، به کوشش وصی‌الله عباس، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۵۶) احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
(۵۷) ابن‌سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
(۵۸) یوسف مزی، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرساله.
(۵۹) مسلم بن حجاج، الصحیح، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م.
(۶۰) ابوطالب مکی، قوت‌القلوب، به کوشش باسل عیون السود، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
(۶۱) مجاهد، التفسیر، به کوشش عبدالرحمان طاهر سورتی، بیروت، المنشورات العلمیه.
(۶۲) ابن‌ندیم، الفهرست.
(۶۳) خلیل خلیلی، الارشاد، به کوشش محمدسعید عمر ادریس، ریاض، ۱۴۰۹ق.
(۶۴) عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
(۶۵) عبدالرزاق صنعانی، المصنف، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۶۶) احمد جصاص، احکام القرآن، بـه کوشش محمدصادق قمحـاوی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۶۷) احمد جصاص، الفصول فی الاصول، به کوشش عجیل جاسم نشمی، کویت، ۱۴۰۵ق.
(۶۸) عبدالکریم سمعانی، الانساب، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۶۹) عبدالکریم سمعانی، التحبیر، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۷۰) عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۷۱) ابن‌حبان، الصحیح، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
(۷۲) ابن‌حبان، کتاب المجروحین، به کـوشش محمود ابراهیم زایـد، حلب، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۷۳) ابن‌حبان، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش م فلایشهامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
(۷۴) محمد طوسی، التبیان، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
(۷۵) محمد طوسی، عدة الاصول، به کوشش محمدرضا انصاری، قم، ۱۳۷۶ش.
(۷۶) محمد طوسی، الفهرست، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
(۷۷) محمد طوسی، المبسوط، به کوشش محمدتقی کشـفی، تهـران، ۱۳۸۷ق.
(۷۸) احمد نجاشی، الرجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
(۷۹) محمد مروزی، تعظیم قدر الصلاة، به کوشش عبدالرحمان بن عبدالجبار فریوایی، مدینه، ۱۴۰۶ق.
(۸۰) محمد مروزی، السنة، به کوشش سالم احمد سلفی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
(۸۱) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
(۸۲) احمد نحاس، اعراب القرآن، به کوشش زهیر غازی زاهد، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۸۳) احمد نحاس، معانی القرآن، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
(۸۴) عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
(۸۵) ابن‌شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، تهران، ۱۳۶۹ق.
(۸۶) ابن‌شهر آشوب، معالم العلماء، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
(۸۷) ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، نجف، ۱۳۷۶ق.
(۸۸) مقاتل بن سلیمان، تفسیر، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
(۸۹) علی اشعری، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م.
(۹۰) ابن‌جوزی، تلبیس ابلیس، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۹۱) ابن‌جوزی، زادالمسیر، بیروت، ۱۴۰۴ق.
(۹۲) محمد شهرستانی، الملل و النحل، به کوشش محمد بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
(۹۳) ابن‌عدی، الکامل، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
(۹۴) محمد عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۹۴م.
(۹۵) شهیدثانی، منیة المرید، به کوشش رضا مختاری، قم، ۱۴۰۹ق.
(۹۶) ابوالعباس اصم، مسند الشافعی، بیروت، دار الکتب العلمیه.
(۹۷) احمد ثعلبی، الکشف و البیان، بیروت، ۱۴۲۲ق.
(۹۸) حسین بغوی، معالم التنزیل، به کوشش خالد عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۹۹) ابن‌جعفر، الجامع، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۸۱م.
(۱۰۰) ابن‌طاووس، سعد السعود، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
(۱۰۱) ابن‌طاووس، الطرائف، قم، ۱۴۰۰ق.
(۱۰۲) قاضی عبدالجبار، تنزیه القرآن عن المطاعن، بیروت، دارالنهضة الحدیثه.
(۱۰۳) قاضی عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۴م.
(۱۰۴) قاضی عبدالجبار، متشابه القرآن، به کوشش عدنان محمد زرزور، قاهره، ۱۹۶۹م.
(۱۰۵) آقابزرگ تهرانی، الذریعه.
(۱۰۶) شریف رضی، تلخیص البیان، به کوشش عبدالغنی حسن قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
(۱۰۷) شریف رضی، حقائق التأویل، به کوشش محمدرضا آل کاشف الغطاء، بیروت، دارالمهاجر.
(۱۰۸) شریف رضی، المجازات النبویه، به کوشش طه محمد زینی، قاهره.
(۱۰۹) فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، المطبعة البهیه.
(۱۱۰) فخرالدین رازی، المحصول، به کوشش طه جابر فیاض علوانی، ریاض، ۱۴۰۰ق.
(۱۱۱) یاقوت، ادبا.
(۱۱۲) مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶م.
(۱۱۳) ابن‌انباری، نزهة الالباء، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
(۱۱۴) سیدمرتضی، الامالی، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، قاهره، ۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م.
(۱۱۵) سیدمرتضی، الذریعه، به کوشش ابوالقاسم گرجی، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۱۱۶) سیدمرتضی، الشافی فی الامامه، به کوشش عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران، ۱۴۱۰ق.
(۱۱۷) ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۱۱۸) حارث محاسبی، فهم القرآن و معانیه، به کوشش حسین قوتلی، بیروت، ۱۳۹۸ق.
(۱۱۹) قاضی عیاض، ترتیب المدارک، به کوشش محمد بن شریفه، رباط، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۲۰) محمدزاهد کوثری، تعلیقات بر تبیین کذب المفتری.
(۱۲۱) ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
(۱۲۲) زرکلی، اعلام.
(۱۲۳) محمد فیروزآبادی، البلغه، به کوشش محمد مصری، کویت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۱۲۴) یحیی فراء، معانی القرآن، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
(۱۲۵) ابن‌جزری، غایة النهایه، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
(۱۲۶) ابن‌عدیم، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۹۸۸م.
(۱۲۷) خدیویه، فهرست.
(۱۲۸) ابن‌خلکان، وفیات.
(۱۲۹) هبةالله لالکایی، شرح اصول اعتقاد اهل السنه، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.
(۱۳۰) هبةالله لالکایی، کرامات اولیاء الله، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۱۲ق.
(۱۳۱) احمد ادرنوی، طبقات المفسرین، به کوشش سلیمان بن صالح خزی، مدینه، ۱۹۹۷م.
(۱۳۲) ابن‌فرضی، تاریخ العلماء و الرواة بالاندلس، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
(۱۳۳) عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
(۱۳۴) ابن‌قاضی شهبه، طبقات الشافعیه، به کوشش حافظ عبدالعلیم‌خان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
(۱۳۵) ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۱۳۶) ابونعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، به کوشش س ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۴م.
(۱۳۷) سلیمان طبرانـی، المعجم الصغیر، به کـوشش محمد شکور امریر، بیروت/عمان، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۱۳۸) سلیمان طبرانـی، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی بن عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
(۱۳۹) اسماعیل اصفهانی، قوام السنۀ، دلائل النبوة، به کوشش محمدحداد، ریاض، ۱۴۰۹ق.
(۱۴۰) عبدالکریم رافعی، التدوین فی اخبار قزوین، به کوشش عزیزالله عطاردی، بیروت، ۱۹۸۷م.
(۱۴۱) علی قمی، التفسیر، به کوشش طیب موسوی جزایری، نجف، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ق.
(۱۴۲) علی واحدی، اسباب النزول، قاهره، ۱۳۸۸ق.
(۱۴۳) محمد داوودی، طبقات المفسرین، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۱۴۴) ابن‌نقطه، التقیید، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۸ق.
(۱۴۵) ابن‌نقطه، تکملة الاکمال، به کوشش عبدالقیوم عبدرب النبی، مکه، ۱۴۱۰ق.
(۱۴۶) محمد ابوالعرب، طبقات علماء افریقیه و تونس، به کوشش علی شابی و حسن یافی، تونس/الجزایر.
(۱۴۷) ابن‌ماکولا، الاکمال، بیروت، ۱۴۱۱ق.
(۱۴۸) ابن‌ماجه، السنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
(۱۴۹) ابن‌ابار، التکمله، به کوشش عبدالسلام هراس، بیروت، ۱۹۹۵م.
(۱۵۰) ابن‌ابار، المعجم، به کوشش ف کودرا، مادرید، ۱۸۸۵م.
(۱۵۱) حاجی‌خلیفه، کشف.
(۱۵۲) ابن‌ابی یعلی، طبقات الحنابله، به کوشش محمدحامد فقی، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
(۱۵۳) ابراهیم صریفینی، تاریخ نیشابور، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
(۱۵۴) آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۱۵۵) علی هجویری، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، سن‌پترزبورگ، ۱۳۰۴ش/۱۹۲۶م.
(۱۵۶) عبدالله سراج، اللمع فی التصوف، به کوشش کامل مصطفی هنداوی، بیروت، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۱م.
(۱۵۷) محمد کشی، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
(۱۵۸) فرات کوفی، التفسیر، تهران، ۱۴۱۰ق.


۱. بقره/سوره۲، آیه۱۲۱.    
۲. خطیب بغدادی، اقتضاء العلم العمل، ج۱، ص۷۶، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، ۱۳۹۷ق.
۳. محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۴، ص۲۵۳، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
۴. مائده/سوره۵، آیه۲۰.    
۵. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۳۸، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۶. محمدعلی مهدوی‌راد، آفاق تفسیر، ج۱، ص۲۴_۶۰، تهران، ۱۳۸۲ش.
۷. ابن‌ابی شیبه، المصنف، ج۶، ص۱۳۶، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.
۸. سعید بن منصور، السنن، ج۱، ص۱۶۸، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، هند، ۱۹۸۲م.
۹. ابن‌قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۲۰، به کوشش اسماعیل اسعردی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۱۰. خطیب بغدادی، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، ج۲، ص۱۹۳، به کوشش محمود طحان، ریاض، ۱۴۰۳ق.
۱۱. احمد بیهقی، شعب الایمان، ج۲، ص۴۲۴، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق.
۱۲. ابن‌حزم، المحلی، ج۱، ص۶۱، بیروت، دار الآفاق الجدیده.    
۱۳. ابن‌ابی شیبه، المصنف، ج۶، ص۱۳۶، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.
۱۴. سعید بن منصور، السنن، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، هند، ۱۹۸۲م.
۱۵. طبری، تفسیر، ج۳۰، ص۵۹_۶۱، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۶. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۶، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۱۷. سیوطی، الدر المنثور، ج۸، ص۴۲۱، بیروت، ۱۹۹۳م.    
۱۸. سیوطی، الاتقان، ج۴، ص۲۳۳، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
۱۹. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۱، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق.    
۲۰. ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۱، ص۱۶۷، به کوشش علی شیری، بیروت/دمشق، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
۲۱. ابن‌اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۲۲۸، قاهره، ۱۲۸۰ق.
۲۲. ابن‌خالویه، مختصر فی شواذ القرآن، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴م.
۲۳. ابن‌خالویه، مختصر فی شواذ القرآن، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴م.
۲۴. ابن‌ابی داوود، المصاحف، ج۱، ص۵۳_۵۵، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
۲۵. ماعون/سوره۱۰۷، آیه۱۰۷.    
۲۶. ماعون/سوره۱۰۷، آیه۵.    
۲۷. ابن‌خالویه، مختصر فی شواذ القرآن، ج۱، ص۱۸۱، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴م.
۲۸. حجرات/سوره۴۹، آیه۴۹.    
۲۹. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۳۰. ابن‌ابی داوود، المصاحف، ج۱، ص۷۱، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
۳۱. همزه/سوره۱۰۴، آیه۱۰۴.    
۳۲. همزه/سوره۱۰۴، آیه۸.    
۳۳. ابن‌خالویه، مختصر فی شواذ القرآن، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴م.
۳۴. محمدعلی مهدوی‌راد، آفاق تفسیر، ج۱، ص۶۱، تهران، ۱۳۸۲ش.
۳۵. محمدعلی مهدوی‌راد، آفاق تفسیر، ج۱، ص۱۱۹، تهران، ۱۳۸۲ش.
۳۶. محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۹۴، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.
۳۷. محمد بخاری، الصحیح، ج۳، ص۱۲۰۹، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۳۸. طبری، تفسیر، ج۱، ص۸۷، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۳۹. طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۰۴، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۴۰. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۰۶_۲۰۷، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۴۱. طبری، تفسیر، ج۱۶، ص۶۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۴۲. سیوطی، الاتقان، ج۴، ص۲۴۰، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
۴۳. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۴، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۴۴. ابن‌ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۳۳۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۴۵. محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۳، ص۷۰، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
۴۶. احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۴۲۹، به کوشش وصی‌الله عباس، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۴۷. احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۲۹۵، به کوشش وصی‌الله عباس، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۴۸. محمد بخاری، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۲۲۷، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب/قاهره، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
۴۹. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۶۶، بیروت، دارصادر.
۵۰. ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۵، ص۱۴۱، به کوشش علی شیری، بیروت/دمشق، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
۵۱. یوسف مزی، تهذیب الکمال، ج۲۶، ص۳۴۵، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرساله.
۵۲. ابوطالب مکی، قوت‌القلوب، ج۱، ص۲۸۵، به کوشش باسل عیون السود، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
۵۳. مجاهد، التفسیر، ج۱، ص۷۷_۷۸، به کوشش عبدالرحمان طاهر سورتی، بیروت، المنشورات العلمیه.
۵۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۳.
۵۵. خلیل خلیلی، الارشاد، ج۱، ص۳۹۶، به کوشش محمدسعید عمر ادریس، ریاض، ۱۴۰۹ق.
۵۶. عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۱۶، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
۵۷. عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۶۱، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
۵۸. طبری، تفسیر، ج۳، ص۱۴۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۵۹. طبری، تفسیر، ج۴، ص۱۴۴، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۶۰. احمد جصاص، احکام القرآن، ج۲، ص۲۷۶، بـه کوشش محمدصادق قمحـاوی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۶۱. احمد جصاص، احکام القرآن، ج۵، ص۲۵۴، بـه کوشش محمدصادق قمحـاوی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۶۲. احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۴۵۴، قاهره، ۱۳۱۳ق.
۶۳. ابن‌ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۲۵۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۶۴. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۵، ص۶۵۷، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۶۵. عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ج۱، ص۲۶۹_۲۷۰، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
۶۶. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۱، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۶۷. ابن‌ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۳۳۴، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۶۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۶۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۰۷_۱۰۸.
۷۰. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۰۹_۲۱۰، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۷۱. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۰۸، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۷۲. ابن‌ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۳۳۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۷۳. ابن‌حبان، مشاهیر علماء الامصار، ج۱، ص۱۴۶، به کوشش م فلایشهامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
۷۴. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۱، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۷۵. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۴۵، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۷۶. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۱۲۸ ۱۲۹، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۷۷. ابن‌حبان، مشاهیر علماء الامصار، ج۱، ص۱۴۶، به کوشش م فلایشهامر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
۷۸. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۱، ص۹۷، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۷۹. ابن‌ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۵۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۸۰. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۴، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۸۱. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۸۲. طبری، تفسیر، ج۱، ص۳۴۵، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۸۳. طبری، تفسیر، ج۵، ص۲۷۹، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۸۴. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۶، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۸۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۸۶. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۴_۲۱۵، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۸۷. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۵۱۶، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۸۸. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۸۷، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق.
۸۹. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۵، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۹۰. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۹۱. عبدالکریم سمعانی، التحبیر، ج۱، ص۵۵۶، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
۹۲. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۹۳. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۹۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۹۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۸۴.
۹۶. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۰۴_۲۰۵، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۹۷. طبری، تفسیر، ج۲، ص۴، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۹۸. طبری، تفسیر، ج۲، ص۳۷۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۹۹. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۱۰۰. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۱۰۱. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۱۰۲. طبری، تفسیر، ج۲۷، ص۱۲۱_۱۲۲، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۰۳. محمد مروزی، تعظیم قدر الصلاة، ج۱، ص۴۷۶، به کوشش عبدالرحمان بن عبدالجبار فریوایی، مدینه، ۱۴۰۶ق.
۱۰۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۱۰۵. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۱۰۶. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۱۰۷. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۷۲، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۱۰۸. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۱۷۰، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۱۰۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۴۳.
۱۱۰. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۵۷، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۱۱۱. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۱۴۵، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۱۱۲. طبری، تفسیر، ج۱، ص۶۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۱۳. طبری، تفسیر، ج۱، ص۸۰، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۱۴. طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۲، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۱۱۵. طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۷، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۱۱۶. ابن‌عبدالبر، التمهید، ج۱۸، ص۸۵، به کوشش مصطفی علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
۱۱۷. احمد بیهقی، السنن الکبری، ج۴، ص۳۴۱، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
۱۱۸. احمد بیهقی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۶۷، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
۱۱۹. احمد بیهقی، السنن الکبری، ج۱۰، ص۲۸۶، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
۱۲۰. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۵۶، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۱۲۱. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۱، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۱۲۲. احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
۱۲۳. طبری، تفسیر، ج۲، ص۷۵، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۲۴. طبری، تفسیر، ج۳، ص۳۳۴، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۲۵. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۵، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۱۲۶. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۱۲۷. طبری، تفسیر، ج۱، ص۴۳۳، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۲۸. طبری، تفسیر، ج۱، ص۵۲۴، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۲۹. طبری، تفسیر، ج۲، ص۱۰۳، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۳۰. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۳.
۱۳۱. محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۲۹، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
۱۳۲. طبری، تفسیر، ج۱، ص۵۴، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۳۳. طبری، تفسیر، ج۱، ص۷۵_۷۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۳۴. طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۲۵، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۳۵. طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۴۸_۱۴۹، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۳۶. طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۶۹، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۳۷. طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۵۱، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۳۸. طبری، تفسیر، ج۱، ص۶۳، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۳۹. طبری، تفسیر، ج۱، ص۶۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۴۰. طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۱۲، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۴۱. طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۰۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۴۲. طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۶۱، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۴۳. طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۷۳، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۴۴. طبری، تفسیر، ج۱، ص۱۵۵، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۴۵. طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۵۰، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۴۶. طبری، تفسیر، ج۱، ص۲۶۲، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۴۷. محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۴۷، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.    
۱۴۸. محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.    
۱۴۹. عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۸۴، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
۱۵۰. ابن‌شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج۱، ص۱۸_۱۹، تهران، ۱۳۶۹ق.
۱۵۱. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۳، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۱۵۲. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۹۲، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۱۵۳. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۵، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۱۵۴. خلیل خلیلی، الارشاد، ج۱، ص۳۹۸، به کوشش محمدسعید عمر ادریس، ریاض، ۱۴۰۹ق.
۱۵۵. محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۰۱، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۱۵۶. مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۲۵_۲۶، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
۱۵۷. مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۲۶_۲۸، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
۱۵۸. ابن‌حبان، کتاب المجروحین، ج۳، ص۱۵، به کـوشش محمود ابراهیم زایـد، حلب، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
۱۵۹. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۵۱، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م.
۱۶۰. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۵۲، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م.
۱۶۱. محمد مفید، الافصاح، ج۱، ص۹۱، قم، ۱۴۱۲ق.    
۱۶۲. ابن‌جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۱۶۳. محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۸، به کوشش محمد بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۱۶۴. ابن‌عدی، الکامل، ج۶، ص۴۳۷، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
۱۶۵. محمد ذهبی، میزان الاعتدال، ج۴، ص۱۷۳، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
۱۶۶. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
۱۶۷. محمد عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر، ج۴، ص۲۳۹_۲۴۰، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۹۴م.
۱۶۸. ابن‌عدی، الکامل، ج۶، ص۴۳۵، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
۱۶۹. ابن‌عدی، الکامل، ج۶، ص۴۳۸، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
۱۷۰. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۱۶، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۱۷۱. ابن‌حبان، کتاب المجروحین، ج۳، ص۱۶، به کـوشش محمود ابراهیم زایـد، حلب، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
۱۷۲. شهیدثانی، منیة المرید، ج۱، ص۱۲۱، به کوشش رضا مختاری، قم، ۱۴۰۹ق.    
۱۷۳. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۹.
۱۷۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
۱۷۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
۱۷۶. ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۳۱۰، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
۱۷۷. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
۱۷۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
۱۷۹. طبری، تفسیر، ج۷، ص۱۱۷، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۸۰. ابوالعباس اصم، مسند الشافعی، ج۱، ص۱۹۹، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۱۸۱. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۲۸۴، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۱۸۲. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۳۰۴، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۱۸۳. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۴، ص۲۰۷، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۱۸۴. سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۶۱۶، بیروت، ۱۹۹۳م.    
۱۸۵. سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۶۹۶، بیروت، ۱۹۹۳م.
۱۸۶. طبری، تفسیر، ج۱۰، ص۲۷، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۸۷. طبری، تفسیر، ج۱۰، ص۱۳۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۸۸. سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۳۱۶، بیروت، ۱۹۹۳م.
۱۸۹. سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۵۸۸، بیروت، ۱۹۹۳م.
۱۹۰. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۱۱، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۱۹۱. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۲، ص۲۷، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۱۹۲. حسین بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۴۰، به کوشش خالد عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۱۹۳. حسین بغوی، معالم التنزیل، ج۱، ص۶۹، به کوشش خالد عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۱۹۴. ابن‌جوزی، زادالمسیر، ج۱، ص۴۳۳، بیروت، ۱۴۰۴ق.
۱۹۵. ابن‌جوزی، زادالمسیر، ج۲، ص۲۳، بیروت، ۱۴۰۴ق.
۱۹۶. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۴۰_۴۳، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۱۹۷. طبری، تفسیر، ج۱۰، ص۱۰۶، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۹۸. طبری، تفسیر، ج۱۰، ص۱۴۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۹۹. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۴۶، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۲۰۰. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۱۰۶، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۲۰۱. محمد طوسی، التبیان، ج۲، ص۴۱۶، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.    
۲۰۲. ابن‌جعفر، الجامع، ج۱، ص۹۱، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۸۱م.
۲۰۳. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۲۰۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۴_۲۱۵.
۲۰۵. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۱۶۹، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۲۰۶. احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج۳، ص۲۴۸، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۲۰۷. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۸.
۲۰۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۱.
۲۰۹. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۷۰، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۲۱۰. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۹_۴۱.
۲۱۱. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۵.
۲۱۲. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۳.
۲۱۳. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۱.
۲۱۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۰.
۲۱۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۹.
۲۱۶. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۹.
۲۱۷. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۲.
۲۱۸. قاضی عبدالجبار، تنزیه القرآن عن المطاعن، ج۱، ص۷، بیروت، دارالنهضة الحدیثه.
۲۱۹. آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۱، ص۵۶_۵۷.
۲۲۰. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۶.
۲۲۱. قاضی عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۴م.
۲۲۲. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۲۲۳. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۱۹.
۲۲۴. شریف رضی، حقائق التأویل، ج۱، ص۶۷، به کوشش محمدرضا آل کاشف الغطاء، بیروت، دارالمهاجر.    
۲۲۵. شریف رضی، حقائق التأویل، ج۱، ص۲۰۲، به کوشش محمدرضا آل کاشف الغطاء، بیروت، دارالمهاجر.    
۲۲۶. محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۹، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
۲۲۷. محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۲۰، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
۲۲۸. محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۱۰۲، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
۲۲۹. ابن‌شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج۱، ص۴_ ۶، تهران، ۱۳۶۹ق.
۲۳۰. ابن‌شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج۱، ص۱۹، تهران، ۱۳۶۹ق.
۲۳۱. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۱۴۲، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۲۳۲. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۱۸۳، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۲۳۳. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۱۹۲_۲۰۹، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۲۳۴. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۲۷۱، قاهره، المطبعة البهیه.
۲۳۵. فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۲۹۴، قاهره، المطبعة البهیه.
۲۳۶. محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۱، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
۲۳۷. یاقوت، ادبا، ج۳، ص۷۷.
۲۳۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۵۳.
۲۳۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۵۳.
۲۴۰. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۵۳.
۲۴۱. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۵۳.
۲۴۲. مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۱، ص۹۶، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶م.
۲۴۳. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۲۴۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۵۱.
۲۴۵. ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۲۱۸، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
۲۴۶. شریف رضی، حقائق التأویل، ج۱، ص۹۲_۹۵، به کوشش محمدرضا آل کاشف الغطاء، بیروت، دارالمهاجر.
۲۴۷. سیدمرتضی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۲۴۴، به کوشش عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران، ۱۴۱۰ق.
۲۴۸. سیدمرتضی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۳۱۹، به کوشش عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران، ۱۴۱۰ق.
۲۴۹. محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۳۷، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
۲۵۰. محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۴۸، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
۲۵۱. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۲۹_۲۳۱، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۲۵۲. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۵۰_۲۵۲، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۲۵۳. ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۵، ص۲۵۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
۲۵۴. سیوطی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۰۲، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.    
۲۵۵. یاقوت، ادبا، ج۱۲، ص۶۶.
۲۵۶. ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج۴، ص۱۱۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
۲۵۷. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۲۵۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۱.
۲۵۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۲.
۲۶۰. ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۳۱۴، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۲۶۱. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۴۳۴، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۲۶۲. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۴۴۷، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۲۶۳. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۶۴، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
۲۶۴. ابن‌شهر آشوب، معالم العلماء، ج۱، ص۶۹، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
۲۶۵. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۲۷، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۲۶۶. ابن‌شهر آشوب، معالم العلماء، ج۱، ص۹۶، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
۲۶۷. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۸۴، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۲۶۸. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۲۶۶، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
۲۶۹. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۹۴، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۲۷۰. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۸۲، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
۲۷۱. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۹۰، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۲۷۲. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۴۰۱، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
۲۷۳. حارث محاسبی، فهم القرآن و معانیه، ج۱، ص۲۶۳_۲۶۶، به کوشش حسین قوتلی، بیروت، ۱۳۹۸ق.
۲۷۴. ابنعساکر، تبیین کذب المفتری، ج۱، ص۱۳۶_۱۳۷، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
۲۷۵. قاضی عیاض، ترتیب المدارک، ج۵، ص۲۷، به کوشش محمد بن شریفه، رباط، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
۲۷۶. ابنعساکر، تبیین کذب المفتری، ج۱، ص۱۳۶، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
۲۷۷. محمدزاهد کوثری، تعلیقات بر تبیین کذب المفتری، ج۱، ص۱۳۶.
۲۷۸. سیوطی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۰۳، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.    
۲۷۹. ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۶۹، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
۲۸۰. زرکلی، اعلام، ج۶، ص۸۳.
۲۸۱. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۳۱، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۲۸۲. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۲۹۷، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۲۸۳. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۶۴، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۲۸۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۶.
۲۸۵. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۱۱ ۱۲، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۲۸۶. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۲۸۷. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹.
۲۸۸. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۲۸۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۲۹۰. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۸.
۲۹۱. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۲۹۲. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۷۰، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۲۹۳. محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۰، ص۲۰۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۲۹۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۳.
۲۹۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۲۹۶. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۲.
۲۹۷. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۴۰۳، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۲۹۸. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۲۹۹. یاقوت، ادبا، ج۱۱، ص۲۲۹.
۳۰۰. محمد فیروزآبادی، البلغه، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش محمد مصری، کویت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۳۰۱. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۳۰۲. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۰۳. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۱.
۳۰۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۰۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۸.
۳۰۶. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۰۷. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۴.
۳۰۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۰۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۸.
۳۱۰. ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۵۷، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
۳۱۱. ابراهیم صریفینی، تاریخ نیشابور، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
۳۱۲. ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۳۷، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
۳۱۳. یاقوت، ادبا، ج۱۱، ص۲۲۹.
۳۱۴. محمد فیروزآبادی، البلغه، ج۱، ص۱۰۵، به کوشش محمد مصری، کویت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۳۱۵. یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۱، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۳۱۶. ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۶۵، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
۳۱۷. ابن‌جزری، غایة النهایه، ج۱، ص۳۱۱، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
۳۱۸. یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۸۳، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۳۱۹. یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۱۰۸، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۳۲۰. یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۲۵، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۳۲۱. یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۳۸، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۳۲۲. یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۳۲۳. یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۱/۷۴، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۳۲۴. یحیی فراء، معانی القرآن، ج۱، ص۱۱۷، به کوشش عبدالفتاح اسماعیل شلبی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۳۲۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۲۶. عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ج۱، ص۱۱۷، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
۳۲۷. عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ج۱، ص۱۸۰، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
۳۲۸. عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ج۱، ص۲۰۰، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
۳۲۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۳۰. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۵.
۳۳۱. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۳۲. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸۱.
۳۳۳. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۳۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸۹.
۳۳۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۳۶. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸۰.
۳۳۷. ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۱۳۸، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
۳۳۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۳۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۶.
۳۴۰. ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۶۴، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
۳۴۱. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۶، ص۸۹، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۳۴۲. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۵۲، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۳۴۳. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸۹.
۳۴۴. ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۱۶۹، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
۳۴۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۴۶. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۸۲.
۳۴۷. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۹۰.
۳۴۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۴۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۹۰.
۳۵۰. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۴۲.
۳۵۱. احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۴۲_۴۳، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه ، ۱۴۰۹ق.
۳۵۲. احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۴۷_۴۹، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
۳۵۳. احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۶۹، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
۳۵۴. احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۵۰، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
۳۵۵. احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۶۷، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
۳۵۶. احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۵۳، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
۳۵۷. احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۱۴۸، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
۳۵۸. احمد نحاس، معانی القرآن، ج۱، ص۷۴، به کوشش محمدعلی صابونی، مکه، ۱۴۰۹ق.
۳۵۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۶۰. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۸.
۳۶۱. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۹.
۳۶۲. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۹.
۳۶۳. ابن‌عدیم، بغیة الطلب، ج۵، ص۲۲۶۶، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۹۸۸م.
۳۶۴. خدیویه، فهرست، ج۱، ص۱۲۶.
۳۶۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۶۶. ابن‌خلکان، وفیات، ج۵، ص۲۷۵.
۳۶۷. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۵۳، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۳۶۸. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۵۳، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۳۶۹. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۰، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م.
۳۷۰. ابن‌قتیبه، المعارف، ج۱، ص۵۴۳، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
۳۷۱. هبةالله لالکایی، شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج۲، ص۲۱۳، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.
۳۷۲. ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۸۴، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
۳۷۳. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۳۷۴. ابن‌انباری، نزهة الالباء، ج۱، ص۷۱_۷۲، به کوشش ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۵۹م.
۳۷۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۳۷۶. شریف رضی، المجازات النبویه، ج۱، ص۱۱، به کوشش طه محمد زینی، قاهره.
۳۷۷. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۹۴.
۳۷۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۹۵.
۳۷۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۶۷.
۳۸۰. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۱۱.
۳۸۱. احمد ادرنوی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۹، به کوشش سلیمان بن صالح خزی، مدینه، ۱۹۹۷م.
۳۸۲. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۶۸.
۳۸۳. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۲۷، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۳۸۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۳۸۵. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۶، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۳۸۶. سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۶، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
۳۸۷. ابن‌فرضی، تاریخ العلماء و الرواة بالاندلس، ج۱، ص۳۰۰، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
۳۸۸. سیوطی، بغیة الوعاة، ج۲، ص۲۰، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
۳۸۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۲.
۳۹۰. عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۳، ص۶۴، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
۳۹۱. ابن‌قاضی شهبه، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۱۴۴، به کوشش حافظ عبدالعلیم‌خان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۳۹۲. یاقوت، ادبا، ج۴، ص۸۴.
۳۹۳. یاقوت، ادبا، ج۸، ص۲۶۳.
۳۹۴. سیوطی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۴، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
۳۹۵. یاقوت، ادبا، ج۱۹، ص۲۷۶.
۳۹۶. ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۶، ص۲۵۰، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
۳۹۷. ابن‌جزری، غایة النهایه، ج۲، ص۳۵۱، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
۳۹۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۹.
۳۹۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۹.
۴۰۰. هبةالله لالکایی، شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج۱، ص۲۷۴، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.
۴۰۱. هبةالله لالکایی، شرح اصول اعتقاد اهل السنه، ج۲، ص۲۰۷، به کوشش احمدسعد حمدان، ریاض، ۱۴۰۲ق.
۴۰۲. ابن‌جزری، غایة النهایه، ج۱، ص۲۷۴، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
۴۰۳. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۹.
۴۰۴. ابن‌جزری، غایة النهایه، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
۴۰۵. ابن‌جزری، غایة النهایه، ج۱، ص۹۷، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
۴۰۶. زرکلی، اعلام، ج۱، ص۱۹۷.
۴۰۷. مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۳۵_۳۷، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
۴۰۸. مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۱۴۹، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
۴۰۹. مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۳۲۶، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
۴۱۰. مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۳۷، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
۴۱۱. مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۴۵۰، به کوشش عبدالله محمود شحاته، قاهره، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
۴۱۲. ابونعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، ج۱، ص۸۹، به کوشش س ددرینگ، لیدن، ۱۹۳۴م.
۴۱۳. عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۰_۴۱، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
۴۱۴. عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۱، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
۴۱۵. عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
۴۱۶. عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۰، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
۴۱۷. عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۰، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
۴۱۸. عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۵، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
۴۱۹. عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۹، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
۴۲۰. عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۹، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
۴۲۱. عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۷، به کوشش مصطفی مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
۴۲۲. ابن‌حبان، کتاب المجروحین، ج۲، ص۲۴۲، به کـوشش محمود ابراهیم زایـد، حلب، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
۴۲۳. سلیمان طبرانـی، المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۱۳۰_۱۳۴، به کوشش حمدی بن عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
۴۲۴. اسماعیل اصفهانی، قوام السنۀ، ج۱، ص۴۵، دلائل النبوة، به کوشش محمدحداد، ریاض، ۱۴۰۹ق.
۴۲۵. احمد بیهقی، الزهد الکبیر، ج۲، ص۳۲۸، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۹۹۶م.
۴۲۶. عبدالکریم رافعی، التدوین فی اخبار قزوین، ج۱، ص۱۸۹، به کوشش عزیزالله عطاردی، بیروت، ۱۹۸۷م.
۴۲۷. علی قمی، التفسیر، ج۲، ص۲۴۵، به کوشش طیب موسوی جزایری، نجف، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ق.
۴۲۸. علی قمی، التفسیر، ج۲، ص۲۹۴، به کوشش طیب موسوی جزایری، نجف، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ق.
۴۲۹. ابن‌عدی، الکامل، ج۶، ص۳۴۹، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
۴۳۰. علی واحدی، اسباب النزول، ج۱، ص۱۴، قاهره، ۱۳۸۸ق.
۴۳۱. عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۱۹، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
۴۳۲. عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۰۵، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
۴۳۳. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۴_۱۷۵، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۴۳۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۴۳۵. محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۰۰، بیروت، ۱۴۰۳ق.
۴۳۶. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۴۳۷. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۸۲.
۴۳۸. طبری، تفسیر، ج۲، ص۳۷۱، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۴۳۹. طبری، تفسیر، ج۵، ص۱۲۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۴۴۰. طبری، تفسیر، ج۱۲، ص۲۰۲، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۴۴۱. خلیل خلیلی، الارشاد، ج۱، ص۳۹۶، به کوشش محمدسعید عمر ادریس، ریاض، ۱۴۰۹ق.
۴۴۲. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۵۱۷، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۴۴۳. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۵، ص۶۹۸، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۴۴۴. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۴۴۵. عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۸۴، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
۴۴۶. عبدالکریم سمعانی، التحبیر، ج۲، ص۱۲۴، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
۴۴۷. عبدالکریم سمعانی، التحبیر، ج۲، ص۳۵۳، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
۴۴۸. ابن‌نقطه، تکملة الاکمال، ج۴، ص۳۱۲، به کوشش عبدالقیوم عبدرب النبی، مکه، ۱۴۱۰ق.    
۴۴۹. ابن‌نقطه، تکملة الاکمال، ج۴، ص۳۳۵، به کوشش عبدالقیوم عبدرب النبی، مکه، ۱۴۱۰ق.
۴۵۰. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۳۰، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۴۵۱. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۱، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۴۵۲. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۴۵۳. عبدالکریم سمعانی، التحبیر، ج۱، ص۱۹۱، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
۴۵۴. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۳، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۴۵۵. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۹، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۴۵۶. ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۵۶-۵۷، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
۴۵۷. محمد ابوالعرب، طبقات علماء افریقیه و تونس، ج۱، ص۲۰۳، به کوشش علی شابی و حسن یافی، تونس/الجزایر.
۴۵۸. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۴۵۹. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۰۹، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۴۶۰. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۲۲، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۴۶۱. سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۲۵۵، بیروت، ۱۹۹۳م.
۴۶۲. سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۴۹۳، بیروت، ۱۹۹۳م.
۴۶۳. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۹۶، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۴۶۴. ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۱۳۱، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۴۶۵. سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۶۵۳، بیروت، ۱۹۹۳م.    
۴۶۶. سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۶۷۵، بیروت، ۱۹۹۳م.    
۴۶۷. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۲۱۹، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۴۶۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۴۶۹. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۳، ص۴۳۲، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۴۷۰. ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۳۱۸، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
۴۷۱. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۴، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۴۷۲. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۸۶.
۴۷۳. عبدالکریم سمعانی، التحبیر، ج۲، ص۱۹۰، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
۴۷۴. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۴، ص۹۹، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۴۷۵. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۵، ص۴۳۱، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۴۷۶. ابن‌ماکولا، الاکمال، ج۷، ص۱۵۸، بیروت، ۱۴۱۱ق.
۴۷۷. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۴۷۸. ابن‌حجر عسقلانی، العجاب فی بیان الاسباب، ج۱، ص۶۰۰، به کوشش عبدالحکیم محمد انیس، دمام، ۱۹۹۷ق.
۴۷۹. سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۵۷۴، بیروت، ۱۹۹۳م.
۴۸۰. سیوطی، لباب النقول، ج۱، ص۴۷، بیروت، داراحیاء العلوم.
۴۸۱. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۸۵.
۴۸۲. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۰، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۴۸۳. ابن‌ماجه، السنن، ج۴، ص۵۵۹، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
۴۸۴. ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۵۸، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
۴۸۵. ابن‌ابار، المعجم، ج۱، ص۳۱۶، به کوشش ف کودرا، مادرید، ۱۸۸۵م.
۴۸۶. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۴، ص۱۲۷، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۴۸۷. عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ج۱، ص۹۸، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
۴۸۸. سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۱۰، بیروت، ۱۹۹۳م.
۴۸۹. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۴۹۰. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۹۰، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۴۹۱. ابن‌طاووس، الطرائف، ج۱، ص۱۵۵، قم، ۱۴۰۰ق.
۴۹۲. ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۱۵۵، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۴۹۳. ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۸۴، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۴۹۴. محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۳۶، بیروت، ۱۴۰۳ق.
۴۹۵. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۷۵، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۴۹۶. سیوطی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۰۹_۱۱۰، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
۴۹۷. عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۳، ص۱۴۳، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
۴۹۸. ابن‌قاضی شهبه، طبقات الشافعیه، ج۲، ص۱۶۰، به کوشش حافظ عبدالعلیم‌خان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۴۹۹. حاجی‌خلیفه، کشف، ج۱، ص۴۴۶.
۵۰۰. ابن‌ابی یعلی، طبقات الحنابله، ج۲، ص۱۲۰، به کوشش محمدحامد فقی، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
۵۰۱. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۵.
۵۰۲. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۳.
۵۰۳. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.
۵۰۴. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۵۰۵. ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۱، نجف، ۱۳۷۶ق.
۵۰۶. ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۶۳، نجف، ۱۳۷۶ق.
۵۰۷. ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۷۱، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
۵۰۸. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۴۰۵، قاهره، ۱۳۴۹ق.
۵۰۹. قاضی عیاض، ترتیب المدارک، ج۴، ص۲۹۲، به کوشش محمد بن شریفه، رباط، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.    
۵۱۰. عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۸۴، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
۵۱۱. ابن‌طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۲۹، قم، ۱۴۰۰ق.
۵۱۲. محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۵۱، بیروت، ۱۴۰۳ق.
۵۱۳. قاضی عیاض، ترتیب المدارک، ج۴، ص۲۹۲، به کوشش محمد بن شریفه، رباط، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.    
۵۱۴. ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۹۵، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۵۱۵. ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۹۳، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۵۱۶. ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۶۷، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
۵۱۷. عمر نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ج۱، ص۵۲۲، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۸ش.
۵۱۸. سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۳، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
۵۱۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۵۲.
۵۲۰. قاضی عیاض، ترتیب المدارک، ج۴، ص۲۹۲، به کوشش محمد بن شریفه، رباط، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.    
۵۲۱. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۶.
۵۲۲. عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۵، ص۵۱۸، بـه کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
۵۲۳. ابن‌خیر اشبیلی، فهرست، ج۱، ص۵۷، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
۵۲۴. ابن‌طاووس، الطرائف، ج۱، ص۴۴، قم، ۱۴۰۰ق.
۵۲۵. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۲۸۵_۲۸۶، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۵۲۶. ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۲۹۸، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
۵۲۷. ابن‌حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۳۴، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
۵۲۸. ابن‌جزری، غایة النهایه، ج۲، ص۱۱۸، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۲ق/۱۹۳۳م.
۵۲۹. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۵۳۰. احمد بیهقی، اثبات عذاب القبر، ج۱، ص۱۲۸، به کوشش شرف محمود القضاة، عمان، ۱۴۰۵ق.
۵۳۱. ابراهیم صریفینی، تاریخ نیشابور، ج۱، ص۴۲۹، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
۵۳۲. عبدالکریم سمعانی، التحبیر، ج۱، ص۵۷۹، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
۵۳۳. ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۱، نجف، ۱۳۷۶ق.
۵۳۴. ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۵، نجف، ۱۳۷۶ق.
۵۳۵. محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۳۴، بیروت، ۱۴۰۳ق.
۵۳۶. محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۵۳، بیروت، ۱۴۰۳ق.
۵۳۷. ابن‌فرحون، الدیباج المذهب، ج۱، ص۱۵۲، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۵۳۸. آذرنوش، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، ج۱، ص۴۹، تهران، ۱۳۷۵ش.
۵۳۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ص۳۷.
۵۴۰. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۵، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۵۴۱. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۱۸، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۴۲. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۲۴۱_۲۴۲، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۵۴۳. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۲۱۶، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۵۴۴. علی هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۱۷۸، به کوشش ژوکوفسکی، سن‌پترزبورگ، ۱۳۰۴ش/۱۹۲۶م.
۵۴۵. محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷۳، بیروت، ۱۴۰۳ق.
۵۴۶. احمد ادرنوی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷۶، به کوشش سلیمان بن صالح خزی، مدینه، ۱۹۹۷م.
۵۴۷. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۷۰، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۵۴۸. ابن‌طاووس، سعد السعود، ج۱، ص۱۱۲، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
۵۴۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۳۸.
۵۵۰. عبدالله سراج، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۱، به کوشش کامل مصطفی هنداوی، بیروت، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۱م.
۵۵۱. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۴۲_۲۴۳.
۵۵۲. عبدالله سراج، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۷۹، به کوشش کامل مصطفی هنداوی، بیروت، ۱۴۲۱ق/۲۰۰۱م.
۵۵۳. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۴۲۱، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۵۴. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۲۵، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۵۵. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۲۵۰، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
۵۵۶. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۲۹۴، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۵۷. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۴۳۱، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۵۸. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۹۳، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۵۵۹. محمد کشی، معرفة الرجال، ج۱، ص۵۵۲، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
۵۶۰. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۶.
۵۶۱. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۸.
۵۶۲. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۴۷_۴۸، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۵۶۳. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۲۵۲، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۶۴. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۶۵. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۳۰، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۶۶. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۳۵، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۶۷. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۷.
۵۶۸. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۵۸، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۵۶۹. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۵۸، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۷۰. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۲۵۳، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۷۱. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۲۱، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۵۷۲. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۶۳، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۵۷۳. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۴۱۰، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۷۴. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۴۱۸، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۷۵. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۵۴_۵۶، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
۵۷۶. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۹۲، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۵۷۷. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۵۷۸. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۴۱، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۷۹. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۸۹، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۵۸۰. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۲۶۰، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
۵۸۱. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۳۲، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۸۲. فرات کوفی، التفسیر، ج۱، ص۵۹۹_۶۰۲، تهران، ۱۴۱۰ق.
۵۸۳. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۷۹.
۵۸۴. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۹۳، ص۱۵۶، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۵۸۵. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۹۰، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۸۶. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۲۶۱، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۸۷. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۸۳، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۸۸. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۵۷، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۵۸۹. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۹۱-۳۹۲، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
۵۹۰. عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
۵۹۱. عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۷، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
۵۹۲. ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۰۷، نجف، ۱۳۷۶ق.
۵۹۳. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۷۴، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۵۹۴. ابن‌شهر آشوب، معالم العلماء، ج۱، ص۲۳، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
۵۹۵. ابن‌شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۹۴، نجف، ۱۳۷۶ق.
۵۹۶. احمد ادرنوی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۵، به کوشش سلیمان بن صالح خزی، مدینه، ۱۹۹۷م.
۵۹۷. زرکلی، اعلام، ج۲، ص۲۰۰.
۵۹۸. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۷.
۵۹۹. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۸۵.
۶۰۰. محمد رودانی، صلة الخلف، ج۱، ص۱۷۱، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۶۰۱. فرات کوفی، التفسیر، ج۱، ص۵۳، تهران، ۱۴۱۰ق.    
۶۰۲. فرات کوفی، التفسیر، ج۱، ص۷۷، تهران، ۱۴۱۰ق.
۶۰۳. عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۶۰، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
۶۰۴. عبیدالله حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۶۶، به کوشش محمدباقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق.
۶۰۵. ابن‌ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۴۴.
۶۰۶. محمد طوسی، الفهرست، ج۱، ص۲۳، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجـف، ۱۳۵۶ق.
۶۰۷. احمد نجاشی، الرجال، ج۱، ص۷۸، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.    
۶۰۸. ابن‌ماکولا، الاکمال، ج۴، ص۶، بیروت، ۱۴۱۱ق.    



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تاریخ تفسیر دوره آغازین »، ج۱۵، ص۱۷.    






جعبه ابزار