تاجالدین علیشاه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاجُالدّینْ عَلیشاه (د ۷۲۴ق/۱۳۲۴م)، وزیر ایرانی دو تن از فرمانروایان
ایلخانی، اولجایتو و ابوسعید بهادرخان بود.
در منـابع فارسی و عربـی تاجالدین علیشاه را تبریزی و گاه جیلانـی خواندهاند.
اگرچه برخی از نویسنـدگان، صورتهای جیـلان، جبلان و حبـلان به دنبال نام و
لقب تـاجالدین را تصحیف جیلانی دانستهاند،
اما دلیلی که صحت انتساب او را به جیلان/گیلان تأیید کند، در دست نیست.
لقب تاجالدین نیز گاه به صورتهای تاجالدوله، تاجالدنیا و تاجالحق آمده است.
تاجالدین علیشاه که در کار تجارت جواهر و پارچه، و به قولی سمسار بود، در فعالیتهای بازرگانی خود، با بیشتر بزرگان و درباریان آشنا شد و در دستگاه اولجایتو (سل ۷۰۳-۷۱۶ق/۱۳۱۶-۱۳۰۴م) نیز مورد توجه قرار گرفت.
اما سعدالدین ساوجیــ که به همراه
رشیدالدین فضلالله همدانی سالها وزارت غـازانخان و اولجـایتـو را در اختیـار داشـت ــ تلاش کرد تا تاجالدین را از دربار ایلخان دور سازد. از اینرو، در ۷۱۱ق، وی را به عنوان کارگزار امور کارخانۀ پارچهبافی بغداد، به نام «کارخانۀ فردوس» بدان شهر فرستادند. تاجالدین توانایی بسیار در ادارۀ کارخانه و تولید پارچههای نفیس از خود نشان داد و چون ایلخان به
بغداد رفت، هدیههای گرانبها به او تقدیم کرد.
وصاف بنای کارخانۀ فردوس را از کارهای تاجالدین میداند. (در اینباره و وصف کارخانه، نک:
)
افزون بر این، تاجالدین در شهر سلطانیه نیز بازاری از سنگ و آجر با هزینهای اندک ساخت.
برخلاف سعدالدین ساوجی که از فعالیتهای علیشاه ناراضی بود،
رشیدالدین فضل
الله برای کم کردن
قدرت و اعتبار سعدالدین، بر احترام خود نسبت به علیشاه میافزود. این موضوع، اختلاف میان دو وزیر را شدت بخشید، و سرانجام سعدالدین ساوجی خشم اولجایتو را برانگیخت و او را پس از محاکمه در
شوال ۷۱۱/ فوریۀ ۱۳۱۲ به
قتل رساندند.
با این حال، به نظر میرسد در
مرگ سعدالدین بیش از خواجه رشید، تاجالدین علیشاه مداخله داشته است.
پس از آن، به پیشنهاد و توصیۀ
رشیدالدین فضل
الله، منصب صاحب دیوانی به تاجالدین علیشاه سپرده شد. به این ترتیب، با اینکه تاجالدین در «علم دفتر و سیاقت» مهارت و سابقهای نداشت، اولجایتو وی را در وزارت با
رشیدالدین شریک کرد؛ با این حال، فرمان داد که تاجالدین بر حکم و صوابدید خواجه
رشیدالدین برتری نجوید.
تاجالدین علیشاه نیز در بغداد برای اولجایتو مجلس جشن با شکوهی ترتیب داد و در آنجا خیمهای جواهرنشان، تاجی گرانبها و هدیههای دیگر به ایلخان تقدیم داشت.
در ۷۱۵ق، ابوسعید، ولیعهد ایلخانی و
حاکم خراسان برای لشکرکشیهای خود چند بار از خزانه درخواست وجه کرد. اما دو وزیر، هر یک دیگری را موظف به اجرای این درخواست میدانست. اندک اندک اختلاف میان
رشیدالدین و تاجالدین شدت یافت، تا آنجا که اولجایتو قلمرو خود را به دو حوزۀ اداری تقسیم کرد: مرکز و جنوب
ایران، شامل
عراق عجم،
فارس،
کرمان و ولایات لُرنشین را تا سر حد
خراسان ــ که این ولایت در اختیار ابوسعید بود ــ به
رشیدالدین سپرد؛ دیار بکر، ارّان، موغان و عراق عرب را به تاجالدین علیشاه واگذاشت.
پس از آن، قرار شد دو وزیر در همۀ امور دیوانی، از جمله در تصرف
اموال شریک باشند.
چندی بعد،
رشیدالدین به سبب
بیماری خانهنشین شد؛ تاجالدین نیز فرصت را مغتنم شمرد و نزد ایلخان ادعا کرد که خواجه
رشیدالدین تمارض میکند و به دخل و تصرف در اموال شاهزادگان مغول میپردازد. اولجایتو نیز حکم یاسای
رشیدالدین را صادر کرد، اما عاقبت، وی را بخشید و باز مقرر شد هر دو وزیر امور کشوری را به همراهی یکدیگر عهدهدار شوند.
پس از اولجایتو، پسرش، ابوسعید بهادرخان به فرمانروایی نشست. وی نیز چون پدر، وزارت را به
رشیدالدین فضل
الله و تاجالدین علیشاه، و امیرالامرایی را به امیرچوپان سپرد.
از آنجا که میان خواجه رشید و امیر چوپان دوستی بود و ابوسعید خردسال در واقع، زیر سیطرۀ امیر چوپان که حاکم مطلق به شمار میرفت، قرار داشت، تاجالدین بیمناک شد،
و رقابت و اختلاف میان دو وزیر بالا گرفت. به تدریج، کار بر دیوانیان دشوار شد و امور دیوانی رو به اختلال گذاشت. چندی بعد، شماری از بزرگان نزد خواجه
رشیدالدین رفته، او را تحریک کردند که بر ضد تاجالدین اقدامی کند. چون
رشیدالدین نپذیرفت، این بار، پیش تاجالدین علیشاه رفتند و با او برضد خواجه
رشیدالدین متحد شدند. سرانجام، بر اثر تحریکات اینان،
رشیدالدین فضل
الله در اواخر
رجب ۷۱۷/ اوایل اکتبر ۱۳۱۷ از وزارت عزل شد. با این همه، فتنهها بر ضد خواجه
رشیدالدین پایان نیافت، تا آنکه او را متهمکردند که با دستیاری پسرش، عزالدین ابراهیم ــ شربتدار اولجایتو ــ ایلخان گذشته را مسموم کرده است. عاقبت با قتل
رشیدالدین فضل
الله همدانی در ۱۷
جمادیالاول ۷۱۸ق/۱۷ ژوئیۀ ۱۳۱۸م تاجالدین علیشاه به استقلال امور وزارت را در اختیار گرفت (
دربارۀ داستان دشمنی میان دو وزیر، نک
) گزارشهایی نیز در دست است، حاکی از آنکه تاجالدین علیشاه مأمور محاکمه و قتل خواجه
رشیدالدین بود و یا مستقیماً در سرکوب و قتل او دست داشت.
در برخی از منابع، تاجالدین را نایب ایلخان نیز خواندهاند.
تاجالدین علیشاه تا ۶ سال پس از این واقعه، وزارت ابوسعید را در دست داشت، تا اینکه
بیمار شد و در اوایل سال ۷۲۴ق/۱۳۲۴م در اوجان (بستانآباد کنونی) در ۶۰ سالگی درگذشت. برخی از منابع عربی محل مرگ او را ارجان آوردهاند.
پیکر تاجالدین را به
تبریز بردند و در نزدیکی مسجد جامعی که خود ساخته بود (ارگ علیشاه) به
خاک سپردند. روابط او با ایلخان و نیز امیر چوپان همواره حسنه بود.
وی تنها وزیر ایلخانیان بود که به مرگ طبیعی درگذشت.
ابوسعید که به تاجالدین علاقۀ فراوان یافته بود، وزارت خود را به دو پسر او سپرد؛ اما ناسازگاری ایشان با یکدیگر چنان کارها را آشفته کرد که هر دو را دستگیر کردند و پس از ضبط اموال معزول ساختند.
صفدی اشاره کرده است که یکی از پسران او، به نام امیر ناصرالدین خلیفه، از امرای
دمشق بود و در ۷۳۸ق/۱۳۳۷م از سوی سیفالدین تنکز مأموریت دمشق یافت.
تاجالدین علیشاه از
فضل چندان بهرهای نداشت، اما مردی کارگزار و کاردان بود.
ابوالقاسم کاشانی که از مخالفان
رشیدالدین فضل
الله به شمار میرفت، تاجالدین را «وزیر بینظیر و دستور بیشبیه و مانند» خوانده،
و قاضی احمد قمی وی را در خوشنویسی از شاگردان حیدر کُندهنویس دانسته است.
صفدی
هم او را مردی داهی و خیّر و متدین خوانده است. از کارهای جالب توجه تاجالدین در روزگار اولجایتو، تأسیس مدرسهای در اردوی سلطانی بود که در زیر خیمه تشکیل میشد، همراه اردو حرکت میکرد و گروهی از عالمان در آن تدریس میکردند و آن را مدرسۀ سیار یا سیاره میخواندند.
همچنین در روزگار ابوسعید، هشیاری تاجالدین سبب شد که میان
ایلخانیان و ممالیک
مصر و
شام روابط دوستانه برقرار شود که تا مرگ این ایلخان ادامه داشت.
تاجالدین علیشاه که
ابن عماد او را «وزیر الشرق» خوانده است،
به ساخت و مرمت بناها و آبادیها علاقۀ بسیار داشت.
از میان این بناها، بجز کارخانۀ فردوس بغداد که ۴ هزار صنعتگر در آن کار میکردند،
مهمترین آنها مسجد جامعی است که در تبریز ساخته، و به «ارگ علیشاه» مشهور است. این
مسجد که احتمالاً پیش از ۷۲۰ق/۱۳۲۰م بنا شده، یکی از ۳ ساختمان بزرگ عصر ایلخانیان در ایران است.
ارگ علیشاه تا سدۀ ۸ق که
ابن بطوطه آن را دیده و وصف کرده، پابرجا بوده است،
اما به تدریج، رو به ویرانی نهاد، چنان که در روزگار صفویان بیشتر آن خراب شده بود.
(۱) آقسرایی، محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۴م.
(۲) ابن بطوطه، رحلة، بیروت، دارصادر.
(۳) ابن حبیب، حسن، تذکرة النبیه فی ایام المنصور و بنیه، به کوشش محمد محمدامین، قاهره، ۱۹۸۲م.
(۴) ابن حجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، حیدرآباددکن، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۵) ابن دواداری، ابوبکر، کنزالدرر، به کوشش هانس روبرت رومر، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
(۶) ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، به کوشش عبدالقادر ارناؤوط و محمود ارناؤوط، دمشق، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
(۷) ابن
فضل
الله عمری، احمد، مسالک الابصار، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۸) ابن کثیر، البدایة و النهایه.
(۹) ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۱۰) اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۱) بناکتی، داوود، تاریخ، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۱۲) التاریخ الغیاثی، به کوشش طارق نافع حمدانی، بغداد، ۱۹۷۵م.
(۱۳) حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۱۴) مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش ادوارد براون، لندن، ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م.
(۱۵) مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۱۶) مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، به کوشش گ لسترنج، لیدن، ۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م.
(۱۷) خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۱۸) خواندمیر، غیاثالدین، دستور الوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۱۷ش.
(۱۹) ذهبی، محمد، الذیل، العبر، به کوشش محمد رشاد عبدالمطلب، کویت، ۱۹۸۴م.
(۲۰) زریاب، عباس، سه نکته دربارۀ
رشیدالدین فضل
الله، مجموعۀ خطابههای تحقیقی دربارۀ
رشیدالدین فضل
الله همدانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۲۱) سفرنامۀ بازرگان ونیزی در ایران، سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۲۲) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، بهکوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۲۳) صفدی، خلیل، اعیان العصر، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
(۲۴) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش احمد ارناؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۲۰ق/۲۰۰۰م.
(۲۵) صقاعی،
فضل
الله، تالی کتاب وفیاتالاعیان، به کوشش ژاکلین سوبله، دمشق، ۱۹۷۴م.
(۲۶) سمرقندی، عبدالرزاق، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۲۷) عقیلی، حاجی بن نظام، آثارالوزراء، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۲۸) فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
(۲۹) قاضی احمد قمی، گلستان هنر، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۳۰) مرتضوی، منوچهر، مسائل عصر ایلخانان، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۳۱) مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۴۱م.
(۳۲) منتخبالتواریخ معینی، منسوب به معینالدین نطنزی، به کوشش ژان اوبن، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۳۳) میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۳۴) منشیکرمانی، ناصرالدین، نسائم الاسحار، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۳۵) وصاف، تاریخ وصاف، به کوشش محمدمهدی اصفهانی، بمبئی، ۱۲۶۹ق/۱۸۵۳م.
(۳۶) Boyle، JA،» Dynastic and Political History of the Īl-Khāns «، The Cambridge History of Iran، Cambridge، ۱۹۶۸، volV.
(۳۷) Chardin، J، Voyages en Perse، Paris، ۱۸۱۱.
(۳۸) Grabar، O،» The Visual Arts، ۱۰۵۰-۱۳۵۰ «، The Cambridge History of Iran، volV، ed JA Boyle، Cambridge، ۱۹۶۸.
(۳۹) Spuler، B، Die Mongolen in Iran، Leiden، ۱۹۸۵.
(۴۰) Wilber، DN، The Architecture of Islamic Iran (The Ilkhānid Period)، Princeton، ۱۹۵۵.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تاج الدین علیشاه»، شماره۵۶۶۷.