تابوتگردانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تابوتْگَرْدانی، حمل و گرداندن تابوتوارههای تمثیلی به قصد
تشییع نمادین پیکره
شهیدان در آیینهای سوگواری است.
تودۀ مردم دربارۀ خاستگاه جغرافیایی و آیینی تابوتهای تمثیلی و معنا و مفهوم نمادین آن، و پیشینۀ حمل و گرداندن انواع تابوتوارهها در دستههای
عزا ، آگاهی درست و دقیقی ندارند.
آنان حمل
تابوت را معمولاً رسمی کهن و بازمانده از رسوم نیاکان خود میپندارند و میگویند که به پیروی از اسلاف خود آداب و رفتار آنها را
تقلید و تکرار میکنند.
توجیه مردم از این گونه مناسک و آیینها براساس شنیدهها و گفتههایی است که سینه به سینه از گذشتگان به آنها رسیده، و اصولاً مبتنی بر
منطق عامّه و شعور جمعی است که بر مجموعهای از عقاید و باورهای کهن و روایات شفاهی استوار است میکنند.
ساختن تابوتهای تمثیلی
شهیدان و آیین حمل آنها در دستههای سوگواران در فرهنگ
ایران پیشینۀ بسیار دراز دارد.
بنابر روایتهای تاریخی، مردم فرارود (
ماوراءالنهر ) از روزگاران کهن تا سدههای نخستین دورۀ اسلامی، همه ساله در آیین یادمان سالمرگ سیاوش، قهرمان اسطورهای ایران شبیه پیکرۀ او را میساختند و در عماری یا محملی مینهادند و سینهکوبان و بر سر زنان و نوحهخوانان در شهر میگرداندند.
نرشخی در سدۀ ۴ق در تاریخ
بخارا پیشینۀ رسم سیاوشان در
ایران را «زیادت از ۳ هزار
سال » یاد میکند و مینویسد: «افراسیاب
داماد خویش را بکشت که سیاوش نام داشت».
آنگاه میافزاید: «مردمان بخارا را در کشتن سیاوش نوحههاست، چنانکه در همۀ ولایتها معروف است» و «قوّالان آن را
گریستن مغان خوانند».
کاشغری در
دیوان لغات الترک (تألیف در ۴۶۶ق/۱۰۷۴م) کشتن سیاوش و آیین سالانۀ سوگواری «مجوسان» را بر سرکشتنگاه او و شیون کردن و ریختن
خون قربانی بر گور او را به اختصار شرح میدهد.
گرگوار فرامکین ، باستانشناس روسی، در شرح دیوارنگارههای بازمانده از سدههای ۷ یا ۸ م در پنجیکنت (ه م)، کنار رود زرافشان (در سرزمین باستانی سغد)، به صحنهای از آیین سوگواری سیاوش اشاره میکند.
این دیوارنگاره پیکرۀ نمادین سیاوش را در یک عماری
حجله مانند نشان میدهد که سوگواران گریان و بر سر و رو زنان در پیرامون آن گردآمدهاند و آن را بر دوش میکشند.
در گورستان توک قلعه، بازمانده از پیش از میلاد، در نقطۀ پایانی شمال دلتای آمودریا، «استودان» (تابوت) هایی به دست آمده است که به صورت صندوقهای مرمرین، سنگی و گلین بودهاند.
روی در و پیرامون این استودانها نقشها یا طرحهایی ساده و به رنگ سیاه هستند که یکی از این نقشها صحنههایی از سوگواری کم و بیش شبیه صحنۀ دیوارنگارۀ پنجیکنت را نشان میدهد.
در این صحنهها پیکرهای در
تابوت نمایانده میشود که سوگواران با جامههای سغدی دورتادور آن عزاداری میکنند.
همۀ اینها آیین سوگ سیاوش و حمل تابوت تمثیلی او را در مراسم سالمرگش نشان میدهد که در سراسر آسیای مرکزی، به ویژه از دورۀ هخامنشی اهمیت داشته، و به نظر تولستوف، محقق روسی در یک دوره، سیاوشان، یا آیین سیاوش در کانون اعتقادات مذهبی و اجتماعی قرار گرفته بوده است.
از سوی دیگر صحنههای سوگواری سیاوش و حمل نمادین تابوت او را بیانگر اندیشۀ اسطورهای و باورهای مذهبی و سنتهای
تدفین در فرهنگ سغدیان در پیش از دورۀ اسلامی دانستهاند.
سنت تابوتگردانی و تابوتشویی برای آمدن باران در فصل پاییز نیز از آیینهای کهن در بسیاری از اقوام در دورانهای کهن بوده که آثاری از آن در برخی جامعهها، از جمله جامعۀ ایران هنوز بازمانده است.
اصطخری از رسم تابوتگردانی برای باران خواهی ــ که تا پس از ظهور
اسلام نیز همچنان در میان مردم
شوش معمول بـوده ــ یاد میکند و مـینویسد: «مردمان سوس ( شوش) آن تابوت) تابوت مقدس
دانیال نبی ،
پیامبر بزرگ
بنیاسرائیل (را
حرمت داشتندی و به وقت تنگی بیرون آوردندی و
باران خواستندی».
اصطخری و
طوسی چگونگی ساختمان این
تابوت را شرح نمیدهند و روشن نیست که تابوت
دانیال چگونه تابوتی بوده است؟! شبیه تابوت مرده بوده یا شبیه تابوت یا
صندوق عهد !.
بنی اسرائیل در جنگها، مانند جنگ با
فلسطیان ، تابوت را با خود در پیشاپیش
سپاه میبردند و با دیدن تابوت آرامش قلب و ثبات قدم مییافتند و دشمنانشان پریشان حال و هراسان میشدند.
شیعیان هند در روز دهم
محرم ، و برخی پس از پایان مراسم
عاشورا ، و برخی دیگر در روز
اربعین حسینی ،
تعزیههای خود را با عَلَمهایی که نمادی از عَلَم
حضرت ابوالفضل –علیهالسلام- میپنداشتند، از زیارتگاههای موسوم به امامباره (ه م) بیرون میآوردند و آنها را با نوحهسرایی کنار
رودخانه یا
دریا میبردند و به
آب میافکندند و یـا به
گورستانهای اطـراف
امام بارهها ــ که
کربلا نامیدهمیشدندــ میبردند و
خاک میکردند.
گروهی نیز آنها را به
شط یا چاههایی که آنها را نیز کربلا مینامیدند، میانداختند.
عبداللطیف شوشتری که در ۱۲۰۳ق/ ۱۷۸۹م به
هندوستان سفر کرده بود، در گزارشی به آیین تعزیهداری میان دو گروه
مسلمان و
هندو که به
تقلید از یکدیگر در
ماه محرم برگذار میکردند، اشاره میکند و دربارۀ مراسم هندوها مینویسد: «عجیب است که در آن شهر (جِینِگَر) با این حالات که بویی از مسلمانی و بانگ محمدی نیست، اعاظم و متمولین هنود تعزیهخانههای عالی به تکلّف دارند».
هندوهای شهر پس از دیدن هلال ماه
عزا (محرم) «رخت سوگواری پوشند و شبیه به ضرایح مقدسه از
چوب یا
کاغذ سازند و نزد آن به
سجده روند و بر
خاک غلتند و طلب مطالب نمایند، و بعد از انقضای ایام
عاشورا آنها را یا در
رودخانه غرق کنند، یا در جایی معین
دفن کنند و آن را
کربلا گویند».
او این چنین مراسمی را میان هندوان شهرهای لکهنو، بنگـاله و بنارس ــ کـه آنها را «کفرستـان» مینامد ــ بهچشـم خود مشاهده کرده است.
بسیاری این شیوۀ عزاداری و افکندن تعزیه در
آب ، یا دفن کردن آن در کربلاهای محلی را در میان مسلمانان هند و بلاد دیگر
اسلام ، تأثیر پذیرفته از آیین هندو و تقلیدی از آنان دانستهاند.
به نظر پیتر چلکوفسکی کربلاهای محلی در هند نقش گورستان بزرگ کربلا در پیرامون مزار
امام حسین- علیهالسلام- در خاک
عراق را ایفا میکرد و مردم برای تقدیس این کربلاهای محلی مقداری از خاک کربلای اصلی را روی زمین آنها میپاشیدند.
مسلمانان
اندونزی ، به ویژه مسلمانان جزیرۀ سـوماترا، همه سالـه در
ماه محرم ــ که آن را «سورا» (عاشورا) مینامند ــ بنابر سنت کهن، عزاداری سالار شهیدان،
امام حسین - علیهالسلام- را با نام «یادبود
تابوت » برپا میکنند.
آنها
صبح روز
عاشورا تابوتهای کوچکی را که «تابوت لینواتق» مینامند، برمیدارند و
خانه به خانه میگردانند و
صدقه میگیرند.
هر تابوت را پسری که جامۀ زرد پوشیده است و «انک مجنون» (پسر
دیوانه ) نامیده میشود، حمل میکند.
در
شب دوازدهم محرم (شب سوم امام) تابوتها را همراه با نواختن
طبل به در خانۀ حاکم میبرند و از آنجا دوباره درشهر میگردانند.
در روز سوم امام، همۀ مردم از خانهها بیرون میروند و هر گروه و طایفه با تابوتی رجزخوانان و فخرکنان به سوی یکی از شطهای شهر میروند و آنها را در تنگ غروب به آب میاندازند.
در برخی از نواحی دو جزیرۀ کارائیب و ترینیداد گروههای مذهبی هندو،
مسلمان و
مسیحی مراسم ماه
محرم را که به آن «هوسی» میگویند، به تأسی از هندوان مهاجر با ساختن تَجّه (دگرگون شدۀ
تعزیه ) های کوچک و بزرگ، و برخی از آنها با ساختن دو «ماه» نمادین به نام
امام حسن -علیهالسلام- و
امام حسین -علیهالسلام- با آداب خاص برپا میدارند.
هر گروه فضای معینی به نام «چوک» در نزدیکی محل ساخت تجهها و محلی به نام
کربلا در
ساحل دریا دارد که در ۳ روز برگذاری مراسم «هوسی»، مقدس شمرده میشود.
هر گروه تجههای کوچک و بزرگ خود را با آداب مخصوص در چوک میگردانند و طواف میدهند؛ بعد تجههای کوچک را در شب
تاسوعا ، و تجههای بزرگ را فردای
عاشورا در
آب دریا میافکنند.
پیش از آن هم تربتی که جمع نموده، و در تجهها نگهداری میکردهاند، در غروب
عاشورا در کربلاهای خود خاک میکنند.
رسم تابوت گردانی در میان
شیعیان ایرانی احتمالاً همزمان با تشکیل نخستین تجمعهای شیعی در مجالس سوگ شهیدان
دین و راه افتادن دستههای زائر مرقد امیر مؤمنان
حضرت علی - علیهالسلام- و
امام حسین -علیهالسلام- رواج یافت.
بنا بر گزارشهایی از اوایل سدۀ ۵ق
شیعیان محلۀ کَرخ
بغداد ، به هنگام رفتن به زیارت مزار
امیرمؤمنان و
سیدالشهدا ، دستگاههایی آرایهبندی و طلاکاری شده به نام منجنیق با خود حمل میکردند.
منجنیق نخستین و قدیمترین شعار مذهبی شیعیان و مظهری از
تابوت ، یا صندوق گور، یا ضریح امام اول و سوم شیعیان بوده است.
ابن جوزی توضیحی دربارۀ شکل و ساختمان منجنیق و نوع کاربرد آن نمیدهد، اما حمل آن را توسط شیعیان تقلیدی از رسم حمل و گرداندن دستگاهی شبیه آن توسط جوانان سنیمذهب اصفهانی به وقت رفتن به زیارت
قبر مُصْعَب بن زُبَیر میداند.
منجنیق ظاهراً شعاری شبیه
نخل امروزی شیعیان ایران بوده است که آن را همچون نخل میآراستند.
از رسمهای کهن مسلمانان یکی هم رسم محملآرایی و محملگردانی (
محمل ، اتاقکی چوبی شبیه عماری یا
هودج و
کجاوه است) در شهرهای برخی از سرزمینهای اسلامی، مانند
مصر ،
شام ،
یمن ،
ایران و
عراق بوده است.
این محملها را همزمان با مناسک
حج با پارچههای
حریر و زربفت میپوشاندند و با زیورهای گوناگون میآراستند و بر
شتر میبستند و از شهرهای مختلف به
کعبه روانه میکردند.
میرزا حسین فراهانی این محملها را شبیه سقاخانههای دستی شیعیان ایران میداند که هر یک چند قبۀ
طلا و
نقره دارد و روپوشی بر آن کشیدهاند و در ایام عاشورا همراه دستههای عزا در کوچهها میگردانند.
علیاصغر فقیهی محملها را بسیار شبیه نخلهای عزای روز
عاشورا ، و نخلگردانی را اثری از این رسم محملگردانی میداند.
اگرچه ممکن است رسم و آیین محملآرایی و محملگردانی در موسم
حج در رسم و آیین نخلآرایی و نخلگردانی در عاشورا تأثیر گذاشته باشد، اما آنچنان که مینماید محمل و نخل با یکدیگر متفاوت بودهاند.
محمل میتواند نمونۀ تمثیلی محمل
شریف پیامبر (ص) و
عایشه به هنگام
سفر حج به
مکه ، و
نخل نمونۀ نمادین
تابوت و
صندوق گور و بارگاه
شهید کربلا امام حسین -علیهالسلام- باشد.
شماری از دانشمندان نیز
صندوق عهد را با محمل و
قبه (نوعی خیمۀ ساخته شده از
چرم قرمزرنگ با رأسی باریک و کشیده در دورۀ پیش از
اسلام ) و مَرکَب (کنایه از تابوت، صندوقی دراز و باریک و مزین به پرهای
شترمرغ ) قیاس و تشبیه کردهاند.
در صورتی که این قیاس درست نمیتواند باشد، چون محمل را با خود به
جنگ نمیبردند و
قبه هم خیمهای بیش نبود.
در میان شیعیان
عراق هنوز هم سنت تابوتگردانی در مراسم سالگرد شهادت
حضرت علی -علیهالسلام- در ۲۱
رمضان و شهادت
امام موسی بن جعفر -علیهالسلام- در ۲۵
رجب معمول است.
آنها مَحَفّه (اتاقکی
هودج مانند و شبیه عماری) هایی را به مثابۀ تابوت با پارچۀ سیاه میپوشانند و روی محفۀ
امیرالمؤمنین -علیهالسلام- عمامهای سبز و شمشیر (نماد عمامۀ
حضرت علی -علیهالسلام- و شمشیر او
ذوالفقار )، و روی محفۀ
حضرت موسی بن جعفر -علیهالسلام- عمامهای باکُند و زنجیر (نمادی از به کند و
زنجیر کشیدن امام در
زندان ) میگذارند و پس از گرداندن در شهر به مرقد آن دو میبرند.
سیاحتگران خارجی که از دورۀ
صفوی به این سو به
ایران آمدهاند، جسته و گریخته گزارشهایی از رسم تابوتگردانی در دستههای عزا در ایام سوگواریهای مذهبی در سفرنامههای خود دادهاند.
دلاواله، جهانگرد ایتالیایی که دو بار شاهد حرکت دستههای عزا در
اصفهان در دورۀ شاه عباس اول (۹۹۶- ۱۰۳۸ق/ ۱۵۸۸- ۱۶۲۹م) بوده است، در شرح مراسم عزاداری در ۲۱
رمضان ۱۰۲۶ق/۱۲ سپتامبر ۱۶۱۷م، به «تابوتهایی پوشیده به مخمل سیاه» اشاره میکند که آنها را بر دوش میکشیدند و روی تابوتها مجموعهای از سلاحهای مختلف تعرّضی و تدافعی و پَرهای رنگین قرار داده بودند.
دلاواله این تابوتها را مظهر و نمادی از
تابوت حضرت علی -علیهالسلام- دانسته است.
دلاواله در وصف مراسم عزاداری عاشورای ۱۰۲۷ق/ ۲۸ دسامبر ۱۶۱۷م به حمل تابوتهایی که دورتادور آنها را با
مخمل سیاه پوشانده بودند و روی هر تابوت یک عمامۀ سبز و یک
شمشیر گذاشته، و سلاحهایی از اطراف آنها آویخته بودند، اشاره میکند.
تاورنیه یکی دیگر از سیاحتگران سدۀ ۱۷م در وصف مراسم عاشورای ۱۰۷۸ق/۱۶۶۷م در اصفهان به ۱۲ دسته از ۱۲ محلۀ شهر اصفهان اشاره میکند و مینویسد: دستههای عزادار با عَلَم و کتل و عماری و ساز و برگهای مخصوصی به میدان نقش جهان آمدند.
هر عماری را ۸ تا ۱۰ تن حمل میکردند.
چوب عماری را با انواع
گل و بوته نقاشی کرده، و در هر عماری تابوتی گذارده بودند که آن را یک قطعه پارچۀ زری میپوشاند، در برخی عماریها کودکانی را شبیه پیکرۀ دو
طفلان مسلم (در متن به اشتباه طفلان
امام حسین -علیهالسلام- آمده است) خوابانده بودند.
ویلیام فرانکلین در گزارشی از سوگواریهای
محرم در
شیراز در ۱۲۰۰ق/۱۷۸۵م به تابوتهای شهیدان آراسته با شمشیر و عمامه و پرهای
حواصیل،
و هاینریش بروگش در شرح مشاهداتش از تعزیهداری تهرانیان در حضور ناصرالدین شاه در محرم ۱۲۷۷/ ژوئیۀ ۱۸۶۰ به حمل چهارچوبی که روی آن چیزی شبیه
قبر (احتمالاً صندوقگور)
پیامبر -صلی الله علیه و آله- ) را گذاشته بودند که با طاقه شال کشمیر پوشیده شده، و مزین به شمعدانی با چند شمع کافوری فروزان بود، اشاره میکند.
فرانکلین از به خاک سپردن تابوت
شهدا با تشریفات خاص سخن میگوید،
اما توضیح نمیدهد که چگونه و در کجا این تابوتها را
دفن میکردند.
رسم به خاک سپردن، یا به آب افکندن تابوتهای تمثیلی (تعزیهها) در هند همانطور که پیشتر اشاره شد، معمول بوده است.
در ایران، از این رسم در اسناد تاریخی و کتب یاد نشده است و فرانکلین ظاهراً نخستین کسی است که به آن اشاره کرده است.
شاید این سیاحتگر که پیشتر مراسم تعزیهگردانی و به خاک سپردن تعزیهها را در
هند دیده بوده، تصور کرده است که شیعیان ایران نیز تابوتوارهها را که پس از پایان مراسم عاشورا به زیارتگاهها میبردند، در گورستانهای پیرامون آنها خاک میکردهاند.
در مناطق خشک و کمآب ایران برای آمدن باران و آبیاری کشتزارها و باغستانها، به ویژه در فصل پاییز، مناسک و آداب تابوتگردانی، یا تابوتشویی برگذار میکردند.
مثلاً تا چندی پیش در
تبریز ، پیرمردان محل، تابوتی را از
مسجد محله برمیداشتند و به کنار چشمه یا جوی آب میبردند و آن را تا زمانی که باران ببارد در
آب میگذاشتند.
در تون (
فردوس ) ۷ دختر تابوتی را برمیداشتند و به مظهر
قنات میبردند و روی آب رها میکردند تا باران رحمت خداوندی بر مزارع کشاورزان ببارد، و تنگی آب را از میانه بردارد.
در
مشهد اردهال ، در اوایل پاییز هر
سال (دومین جمعۀ مهرماه) یک تخته قالیچه را که تابوت تمثیلی
شهید حضرت سلطانعلی میپندارند، از آرامگاه او برمیدارند و با تشریفات و آداب خاص به سر نهری میبرند و با چوب دست بر آن
آب میپاشند، به این باور که آن را
غسل میدهند و میشویند.
سنتقالیشویی افزون بر نمایش یک رفتار مذهبی در یادآوری خاطرۀ شهادت شهید دشت اردهال، اشارهای هم به رسم کهن بارانخواهی از راه تابوتشویی دارد.
رسمگرداندن و بردن
گلیم یا
قالیچه بر سرچشمه و شستن آن در آب، یا پاشیدن آب برگلیم یا قالی برای آمدن
باران و رفع خشکسالی در میان مردم شهر مراغه
نیز حاکی از عمـومیت رسم قالیشویی، به مثابۀ تابوتشویی، برای باران ـ خواهی در سرزمین
ایران است.
رسمهای تابوتشویی یا قالیشویی در جامعههای کنونی ایران را با آیین
دفن کردن
تابوت دانیال در قعر رودخانۀ
شوش و گذشتن آب از روی آن و برخاستن
قحط از شهر
شوشتر ،
و نیز با آوردن تابوت
حضرت یوسف -علیهالسلام- از جانبی به جانب دیگر رودخانۀ نیل، برای پدید آمدن «فراخی و
نعمت »، و از میانه برخاستن «قحط و تنگی از آن سامان»، و دفن کردن آن تابوت در قعر نیل و گذر آب از روی آن و آمدن فراخی و نعمت به هر دو جانب نیل،
میتوان مقایسه کرد.
نشانههایی از آمیختگیهای فرهنگی دو قوم کهن ایرانی و
بنی اسرائیل با فرهنگ اسلامی و آداب و رسوم شیعی ـ
هندو را میتوان در آیین تابوتگردانی مشاهده کرد.
تزیین و شعارهایی به منزلۀ
تابوت شهید ، یا تابوت
عزا و ماتم با پیکرۀ نمادین شهیدان و آذینبندی آنها با انواع سلاحها و اشیاء دیگر، و گرداندن آنها همراه دستههای سوگوار در گذرگاههای شهر و روستا، چنان که مینماید از سویی تقلیدی است از شیـوۀ عمل و رفتـار ایرانیان کهـن در آرایش و گردانـدن عمـاری یا تابـوت سیاوش مقـدس ــ که زمانی
کیان خُرّه یا
فر کیانی با او پیوسته بود ــ و از سوی دیگر متأثر از رسم و آیین کهن حمل
تابوت موسی یا
تابوت عهد است در دستههای پیکارگر بنی اسرائیل برای پیروزی بر دشمنان در میدانهای
جنگ .
رسم تابوتگردانی آشکارا و نهانی پیوند و بستگیاش را با آیین حمل تابوت سیاوش و رسم سیاوشان نشان میدهد.
به این سبب، برخی نخل را استحالۀ تابوت سیاوش در یک روند تاریخی طولانی، و شکل ساختمان نخل را ترکیبی از درخت سرو و تابوت سیاوش انگاشتهاند.
برخی روایات تاریخی نیز بر تداوم اعتقاد به قدرت رمزگونۀ
تابوت سکینه ، یا
تابوت عهد و تأثیرگذاری آن بر ذهنیت فرهنگی مردم جامعه و بهرهگیری از تابوتوارههای نمادین برای پیروزی سپاهیان در جنگها اشاره دارد.
مثلاً نزد
مختار ثقفی یک «کرسی بود کهنه و قدیمی که آن را به انواع زینت مزین ساخته بود و به اصناف دیباها برآراسته و گفتی که این از جمله ذخیرههای
امیرالمؤمنین علی -علیهالسلام- است، و در میان ما این کرسی به منزلۀ تابوت است در بنی اسرائیل، چون صفهای کارزار مقابل شدی، آن کرسی را در اول صف نهادی و گفتی کارزار کنید که
ظفر و
نصرت شماراست و این کرسی جایگاهش در میان شما، جایگاه تابوت است در میان
بنی اسرائیل و در آن «
سکینه » است و «
بقیه ».
و ظاهر کردی که این کرسی به
ملائکه پُر است، وقتی که نهاده و نصب کرده شود، افواج ملائکه به مدد لشکر شما برآیند».
در فرهنگ مردم در جامعههای سنتی، معمولاً تاریخ با افسانه در میآمیزد و رویدادهای تاریخی به صورت نمونههای ازلی و روایتهای اسطورهای در میآیند.
بینش مردم عامه عموماً بینشی فراتاریخی است.
مردم عامه با منطقی اسطورهای به تاریخ مینگرند و وقایع و شخصیتها و قهرمانان تاریخی را میسازند.
میرچا الیاده میگوید: مردم میل دارند که برای رویدادهای تاریخی توجیهی فراتر از تاریخ بیابند.
از اینرو، در تبدیل تاریخ به نمونههای کهن ازلی، شخصیت تاریخی را به پهلوان نمونه، و رویداد تاریخی را به روایت اسطورهای تبدیل میکنند.
هانری کربن «
ایمان و اصول اخلاقی مزدایی» ایرانیان را نهاده بر یک «قضیۀ مافوق تاریخ»، و تمامی ایمان و اعتقاد یک
مسلمان مؤمن را فراتر از تاریخ و برگرفته از یک «قضیۀ ماورای تاریخی»، یعنی «
پیمان اَلَستی » میداند.
در فرهنگ سنتی ایران نیز بسیاری از رویدادهای تاریخی ـ مذهبی با روایتهای اساطیری درآمیخته، و قهرمانان تاریخی شخصیت و جلوهای اسطورهای گرفتهاند و به نمونههای ازلی یا مثالی نزدیک شدهاند.
در نمایش حمل تابوتهای تمثیلی شهیدان، مردم خاطرات رزمها و مصایب قهرمانان و شخصیتهای مذهبی و روحانی تاریخ خود را همراه راز
مرگ و تجدید حیات آنان، آن چنانکه میخواهند، بازسازی میکنند و یادمانهای قهرمانی آنان را گویی که در زمان کنونی روی داده است، در نمایشهای آیینی تابوتگردانی مینمایند
و حضور و تجلی قداست
خداوند را با به نمایش درآوردن رویدادها، واقعیت و حضور دوباره میدهند. از اینرو، نمایشِ گرداندن تابوت شهیدان در جماعتهای عزادار که به مثابۀ لشکریان رزمندۀ شهیداناند، حضور تمثیلی قدرت الاهی را در تابوت و حدیث قدسی
شهادت و
حیات جاودانه قهرمانان شهید را در جمع سوگواران متجلی میکند.
آرایهبندی تابوتها و عماریها با جنگافزارهایی مانند
شمشیر ،
سپر و
کلاهخود که هر یک نمادی از مفاهیم
قدرت ، مقاومت و پیروزی است، و آینه که مظهر
نور و روشنایی است، قدرت رازگونۀ مفوّض الاهی را بر تابوت شهید در عرصۀ زندگی جلوهگر میسازد.
با همین اعتقاد و باور به قدرت رمزگونۀ
تابوت است که کشاورزان در مراسم نمادین بارانخواهی، تابوت یا تابوتوارههایی، مانند قالی و قالیچه را حمل میکنند و به صورت نمادین میشویند، یا در آب میافکنند تا خداوند از طریق تابوت، مجلای قدسیانۀ خود،
باران رحمت بباراند.
(۱) الرحلة ابن بطوطه، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲) عبدالرحمان ابن جوزی، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۹ق.
(۳) عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمۀ نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۴) ابراهیم اصطخری، مسالک وممالک، ترجمه کهن فارسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۵) ایهان باشگوز، «مراسم تمنای باران و باران سازی در ایران»، ترجمه محمدحسین باجلان فرخی، کتاب جمعه، تهران، ۱۳۵۸ش، شم ۱۸.
(۶) هاینریش بروگش، سفری به دربار سلطان صاحب قران، ترجمۀ محمدحسین کردبچه، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۷) علی بلوکباشی، تابوتگردانی، «نمایشی تمثیلی از قدرت قدسی خداوندی»، نشر دانش، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۸) علی بلوکباشی، قالی شویان، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۹) علی بلوکباشی، نخلگردانی، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۱۰) ژان باتیست تاورنیه، سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نوری، به کوشش حمید شیرانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۱) پیتر چلکوفسکی، «آثار سنتهای ایرانـی در مراسم ماه محرم در کارائیب»، ایرانشناسی، تهران، ۱۳۷۲ش، س ۵، شم ۱.
(۱۲) علی حصوری، سیاوشان، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۱۳) علیاصغر حکمت، سرزمین هند، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۱۴) پیترو دلاواله، سفرنامه، ترجمه شعاعالدین شفا، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۱۵) حسن روملو، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۱۶) عبداللطیف شوشتری، تحفةالعالم، به کوشش صمد موحد، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۷) صالح شهرستانی، عزای حسین، قم، ۱۴۰۲ق.
(۱۸) محمد شهرستانی، توضیح الملل (الملل و النحل)، ترجمۀ مصطفی خالقداد هاشمی، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۱۹) محمد طوسی، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۲۰) جابر عناصری، «آیین طلب باران و حرمت آن در ایران»، فرهنگ ایران باستان، تهران، فروردین ۱۳۴۸ش، س ۷، شم ۱.
(۲۱) گرگوار فرامکین، باستانشناسی در آسیای مرکزی، ترجمۀ صادق ملک شهمیرزادی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۲۲) ویلیام فرانکلین، مشاهدات سفر از بنگال به ایران (۱۷۸۷-۱۷۸۶م)، ترجمۀ محسن جاویدان، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۲۳) حسین فراهانی، سفرنامه، به کوشش حافظ فرمانفرمائیان، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۲۴) علیاصغر فقیهی، وهابیان، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۲۵) محمود کاشغری، دیوان لغات الترک، استانبول، ۱۳۳۵ق.
(۲۶) هانری کربن، ارض ملکوت، ترجمه، ضیاءالدین دهشیری، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۲۷) حسین معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان در بیوت علما و حوزههای علمیـه و کشورهایجهـان، قم، ۱۳۷۸ش.
(۲۸) محسـن میهندوست، ترانـۀ بـاران در تون، نامه کـانون نویسندگان، تهران، ۱۳۶۰ش، شم ۶.
(۲۹) محمد نرشخـی، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمد بن محمد قباوی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۱ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تابوت گردانی»، ج۱۴، ص۵۶۳۸.