بیگدلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بیگْدِلی، طایفهای بزرگ از اقوام ترکزبان
ایران میباشد.
نخستینبار نام این طایفه به صورت بَکتِلی در دیوان لغات الترک کاشغری (تألیف: ۴۶۶ق/۱۰۷۴م) در بین طوایف ۲۲گانه، یا ۲۴گانۀ ترکان اغوز (ه م) یا ترکمانان آمده است.
در نسبنامۀ افسانهای ترکان، بکتلی (بیکدلی) نام یکی از ۴ فرزندِ یولدوزخان، پسر سوم اغوزخان است
و برخی در معنای آن گفتهاند: کسی که همانند (سخن) بزرگان عزیز باشد.
طایفۀ بیگدلی نام خود را (که در منابع مختلف به صورتهای بَکْدَلی، بیکدلی، بگدلو، بیگدلو و بیکدیلی ضبط شده است
(به نقل از اسکندربیک،
) ظاهراً از نام سردودمان خود، بکتلی گرفته است.
بیگدلی (مانند دیگر تیرههای قوم اغوز) تمغا یا نشانِ مخصوصی برای خود داشتند که فرمانها، خزاین و رمههایشان را بدان نشانهگذاری میکردند که به شکل
و یا
بوده است. اونقون یا حیوانی مقدس نزد بیگدلیانطوشنجیل (احتمالاً نوعی پرندۀ شکاری) بوده است که آن را
شکار نمیکردند و گوشتش را نمیخوردند. همچنین اندام گوشت تعیینشده برای خوراک بیگدلیان و چند تیرۀ دیگر منسوب به فرزندان یولدوزخان به هنگام طوی (جشن) صاغ اوباحه بوده است
(برای انقون، طوی و اندام گوشت، رجوع کنید به این آدرس
).
سرزمین اصلی بیگدلیها کوههای آلتایی و کرانۀ سیر دریا (رود سیحون) تا دریاچه آرال و
دریای خزر بوده است.
منابع تاریخی آگاهی دقیقی از آنها به دست نمیدهند، اما بنابر آنچه
رشیدالدین فضلالله ذکرکرده است، بردگانی از بیگدلیها در دوران
سلجوقیان در غرجستان بودهاند که انوشتکین غرجه، شحنۀ خوارزم (که
خوارزمشاهیان بدو نسب میبرند) از این شمار است.
پس از حملۀ چنگیز شماری از بیگدلیان به اسیری
شام (
سوریه) برده شدند که در آنجا به نام شاملو
شهرت یافتند.
تیمور پس از پیروزی بر
عثمانیان در ۸۰۴ق/۱۴۰۲م، ۳۰هزار خانوار بیگدلی را در شام
اسیر کرد و در راهِ مراجعت به
ترکستان در
اردبیل در دیدار با خواجه سلطانعلی سیاهپوش (که
صفویان نسب بدو میرسانند) چنان شیفتۀ او شد که بیگدلیان را بدو بخشید. خواجه نیز ایشان را آزاد کرد. آنان برای قدردانی و حقشناسی از او در اردبیل ماندند و به خدمت وی، و در نهایت صفویان درآمدند و شاخۀ شاملو) بیگدلی را تشکیل دادند
درآمیختگی خاندانهای مختلف بیگدلی با شاملوها در طول تاریخ تشخیص و تمایز آنها از شاملوها را بسیار دشوار ساخته است؛ تا آنجا که در منابع عصر صفوی از آنها بیشتر با عنوان شاملو یاد میشود.
(مینورسکی
بگدلو را از طوایف شاملو میداند).
مقارن تشکیل دولت صفوی، بیگدلیها یکی از ۷ طایفۀ بزرگ تشکیلدهندۀ این دولت بهشمار میآمدند و در سازماندهی نیروهای قزلباش و شاهسون نقش بسزایی داشتند.
آنان در جنگهای دوران ۲۵۰ سالۀ صفویه پیوسته از نیروهای اصلی محسوب میشدند و سرکردگی قزلباشها بر عهدۀ سران آنان و شاملوها بود.
در این دوره، بسیاری از مناصب سیاسی ـ اجتماعی در اختیار ایشان قرار داشت. در این میان، میتوان اینان را نام برد: حیدر سلطان بیگدلی شاملو، ایشیک آقاسیباشی حرمشاهعباس
احمدبیک، داروغۀ لاهیجان که در فرو نشاندن قائلهای که برضد قزلباش برپا شده بود، نقش بسزایی ایفا کرد
قبان سلطان.
به روزگار نادرشاه افشار، بیگدلیان به خدمت او درآمدند و عمدۀ سفیران نادر از میان بزرگان بیگدلی انتخاب شده بودند؛ از آن جمله میتوان از مصطفیٰخانبیگدلی یاد کرد که به سفارت روم اعزام شد
همزمان با ظهور
زندیه، مصطفیٰخان بیگدلی برای بازگرداندن قدرت به صفویان قائلۀ شاهزادۀ صفوی (اسماعیل سوم) را برپا کرد که با شکست روبهرو شد و پس از آن بیگدلیان در خدمت زندیان درآمدند و همچون گذشته بسیاری از مناصب را در اختیار گرفتند.
در زمان آقامحمدخان قاجار، بیگدلیان از پیوستن به اردوی او خودداری کردند و هیچگاه به خدمت وی درنیامدند، اما پس از او بسیاری از سران لشکری و کشوری
قاجار را باز هم بیگدلیان تشکیل میدادند.
در دوره
رضاشاه نیز همچنان بیگدلیان را در بسیاری از مناصب حکومتی میتوان دید.
با پیوستنِ بیگدلیها به قزلباش و شاهسون و اجرای طرح اسکان ایلات در دورۀ شاه عباس، و در پی آن فشارهایی که بر جامعۀ ایلی وارد میشد، اوضاع اجتماعی جامعۀ بیگدلی نیز تغییر یافت. سران و بزرگان بیگدلی رفته رفته از میدانهای
جنگ و نبرد به صحنههای سیاست، اقتصاد، دانش و فرهنگ روی آوردند و به طور پراکنده در نقاط مختلف خاندانهای مستقل و جداگانهای را در شاخههای طایفگی تشکیل دادند:
یکی از مراکز اصلی بیگدلی ـ شاملوها از قدیم
ناحیۀ میان
ساوه و
زنجان بوده است. سرسلسلۀ بیگدلیهای این ناحیه در زمان شاه عباس ساروبیک بیگدلی، برادر محمدبیک از بزرگترین سرداران و از معتمدان خاص شاه عباس اول بود. ظاهراً سابقۀ حضور ایشان در این منطقه به هنگام تغییر پایتخت در زمان شاه طهماسب از
تبریز به
قزوین بازمیگردد که جمعی از بیگدلیها همراهِ اردوی شاهی به اطراف پایتخت جدید کوچیدند.
در دوران
صفویه و با پراکنده شدن بیگدلیها در اقصا نقاط مرزهای کشور، گروهی از آنان در
ترکمنستان جای گرفتند. دستهای که در ترکمنستان شوروی سابق قرار داشتند، با سیاستهای سرکوب فروپاشیدند، اما بیگدلیهای ترکمنستان
ایران که به ایل گوکلان پیوسته بودند، به ۴ تیرۀ پانک، امان خوجه، بوران و قاریشمز تقسیم میشدند و در دشتهای کلاله و مینو تحت سرپرستی پیرمردان و ریشسفیدان بیگدلی میزیستند. بیگدلیهای ترکمن برخلاف دیگر شاخهها
سنی مذهباند.
از تاریخ ۱۰۵۵ق/۱۶۴۵م که جانیخان رئیس این شاخه به دست شاه عباس به
قتل رسید، بارها بیگدلیها دچار ضعف یا
قدرت شدند؛ با این حال، در بیشتر اوقات حکومتِ منطقه به دست سران ایشان بود. هنوز نیز بقایای شاخۀ شاملو ـ بیگدلی در این منطقه دیده میشود.
در پی فتنه افغانها، جمعی از بیگدلیهای آسیبدیده به
قم رفتند
و در آنجا به دو دسته یا خاندان مهم تقسیم شدند؛ بیگدلیهای آذر، منسوب به حاج لطفعلی بیگآذر؛ و بیگدلیهای اولاد برادر آذر، موسوم به اسحاق بیگ، متخلص به عُذْری.
بیگدلیها در قم جایگاه ویژهای یافتند و بسیاری از مناصب اجتماعی را برعهده گرفتند.
در دوران
ناصرالدین شاه بسیاری از املاک و زمینهای قم و اطراف آن در اختیار بیگدلیها بود.
امروزه آثار و ابنیۀ متعددی در قم منسوب بدیشان است.
پس از آنکه تیمور اسیران بیگدلی را به خواجه سیاهپوش بخشید، گروهی از ایشان در اطراف
اردبیل و حوالی سبلان و دشت مغان و سواحل ارس مسکن گزیدند. به احتمال زیاد بیگدلیهای امروزی این منطقه از اعقاب همینها هستند که در سدۀ اخیر اسکان یافتهاند، ایشان در دو طرف ارس اقامت داشتند در زمان پیشهوری و اشغال
آذربایجان به بیگدلیهای
زنجان پیوستند.
طایفۀ بیگدلی ـ شاملوی دشت مغان از ۶ تیره تشکیل شده است که با وجود اسکان، هنوز احترامات و انضباط ایلی در میانشان کاملاً مراعات میشود.
این شاخه از بیگدلیها که به شاخۀ علما مشهورند، کسانی هستند که در پی فتنۀ افغانها، به
خوزستان کوچیدند و در آنجا سکنا گزیدند.
ایل قشقایی نیز دارای تیرهای با نام بیگدلی است که از گروههای کوچندۀ ایراناند.
همچنین در برخی از مآخذ به تیرۀ بیگدلی در شمار تیرههای طایفۀ آقاجری از طوایف عمدۀ
کهگیلویه اشاره شده است.
در ۱۳۰۲ق/۱۸۸۵م میرزا غلامعلی بیگدلی شاملو صدرالاطبا همراه حاکم
قوچان به
خراسان رفت و شاخۀ بیگدلی ـ شاملوی خراسان از اعقاب او هستند.
بیگدلیها که از زمان
مهاجرت اغوزها به بعد بارها به ترکیۀ عثمانی رفته بودند، در مناطق مختلف
ترکیه پراکنده شدند و سکنا گزیدند. این گروه به روزگار سلطان مراد سوم (۹۸۲-۱۰۰۳ق/۱۵۷۴-۱۵۹۵م) جمعیتی بالغ بر ۳۲ هزار خانوار را تشکیل میدادند. جمعیت زیاد بیگدلیها
دولت عثمانی را از
خوف به فکر طرح اسکان عشایر انداخت. مخالفان اسکان به ریاست بزرگ بیگدلیها، فیروزبیک به تدریج در سدۀ ۱۰ق/۱۶م وارد
ایران شدند و آن گروهی که برجای ماندند،
آزار دیدند و غارت شدند. بااینحال، در ۱۱۰۲ق/۱۶۹۱م شمار خانوارهای چادرنشین به ۸ هزار میرسید. سرانجام، در سدۀ ۱۳ق/۱۹م والیِ
حلب، عباس پاشا به آنان تاخت و ایشان را مجبور به ترکِ دیار کرد و آنان را در مناطق جنوبی ترکیه، و در
سوریه و ایران پراکنده شدند.
بیگدلیها در
سوریه (شاخۀ حلب) : جمعی از بیگدلیها را که چنگیز به
اسارت به سوریه برده بود و بعدها به نام شاملو
شهرت یافتند، در جاهای مختلف میان حلب و دیار بکر ساکن شدند.
آنان در سدۀ ۹ق/۱۵م یکی از مهمترین طایفههای منطقه بهشمار میآمدند و در سدۀ ۱۱ق/۱۷م بهترین چراگاهها را در اختیار داشتند.
در سدۀ اخیر شماری از بیگدلیان در منطقۀ جولان در استان
قنیطره میزیستند و به دامداری مشغول بودند، اما پس از اینکه صهیونیستها
بلندیهای جولان را در ۱۳۴۶ش/۱۹۶۷م اشغال کردند، در مناطق مختلفِ سوریه آواره شدند.
در
موصل عراق حدود ۵۰۰۲ خانوار بیگدلی به سر میبرند. اگرچه غالب آنها مالک هستند و در مزرعههای خود کار میکنند و از وضعیت مالی نسبتاً خوبی برخوردارند، اما به واسطۀ اقدامات قومگرایانۀ دولت پیوسته در تحت فشار قرار داشتهاند.
(برای آگاهیهای بیشتر دربارۀ عشایر بیگدلی دهههای اخیر در سوریه و عراق، رجوع کنید به این آدرس
)
غلامحسین بیگدلی تاریخ مشروح و مفصل شاملوها و بیگدلیها را گرد آورده، و افزون بر تاریخ گروهی آنان به ذکر خاندانكها و افراد برجسته نیز پرداخته است. وی همچنین در مجلدی بالغ بر هزار صفحه اسناد، احکام، وصیتنامهها و دیگر مکتوبات افراد سرشناس طایفۀ بیگدلی را گرد آورده و به چاپ رسانده است (تهران، ۱۳۶۷ش).
(۱) ابنشاهین ظاهری، خلیل، زبدة کشف الممالک، به کوشش پل راوس، پاریس، ۱۸۹۴م.
(۲) مستوفی، ابوالحسن، گلشن مراد، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۳) ابوالغازی، بهادرخان، شجرۀترک، ۱۲۸۷ق/۱۸۷۱م.
(۴) ادیب کرمانی، غلامحسین، تاریخ و جغرافیای قم، تهران، وحید.
(۵) اذکایی، پرویز، همداننامه، همدان، ۱۳۸۰ش.
(۶) ارباب قمی، محمد، تاریخ دارالایمان، قم، به کوشش مدرسی طباطبایی، قم، ۱۳۵۳ش.
(۷) استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۸) اسکندربیک منشی، عالمآرای عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۹) اعتضادالسلطنه، علیقلیمیرزا، اکسیر التواریخ، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۱۰) افوشتهای، محمود، نقاوة الآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۱۱) امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، تهران، ۱۳۳۱ش.
(۱۲) اماناللهی بهاروند، سکندر، کوچنشینی در ایران، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۱۳) بیات، عزیزالله، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۱۴) بیگدلی، غلامحسین، تاریخ بیگدلی (مدارک و اسناد)، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۱۵) بیگدلی، غلامحسین، تاریخ بیگدلی ـ شاملو، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۱۶) بیگدلی، محمدرضا، ایلسون (شاهسون) های ایران، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۱۷) بیگدلی، محمدرضا، ترکمنهای ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۸) جزایری، عبدالله، تذکرۀ شوشتر، تهران، چاپخانۀ حیدری.
(۱۹) حسینی استرابادی، حسن، از
شیخ صفی تا شاه صفی (تاریخ سلطانی)، به کوشش احسان اشراقی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۲۰) حسینی جنابذی، میرزابیک، روضةالصفویة، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۲۱) مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۲۲) رحیمزاده صفوی، علیاصغر، زندگانی شاه اسماعیل صفوی، به کوشش یوسف پورصفوی، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۲۳) رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۴) رضا، عنایتالله، آذربایجان و اران، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۲۵) روملو، حسن، احسنالتواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۲۶) سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۶۶ش)، نتایخ تفصیلی، ایل قشقایی، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۲۷) سومر، فاروق، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعۀ دولت صفوی، ترجمۀ احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۲۸) شاملو، ولیقلی، قصص الخاقانی، به کوشش حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۲۹) عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، ۱۳۶۳ش.
(۳۰) قائممقام فراهانی، ابوالقاسم، منشآت، تهران، چ سنگی.
(۳۱) قدوسی، محمدحسین، نادرنامه، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۳۲) قفس اوغلی،
ابراهیم، تاریخ خوارزمشاهیان، ترجمۀ داوود اصفهانیان، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۳۳) قورخانچی، محمدعلی، نخبۀ کامرانی، گرگاننامه، به کوشش مسیح ذبیحی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۴) کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۳۵) کتابچه نفوس استراباد، گرگاننامه، به کوشش مسیح ذبیحی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۶) کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ۱۳۱۱ش.
(۳۷) مرورودی، مبارکشاه، تاریخ، به کوشش دینسن راس، لندن، ۱۹۲۷م.
(۳۸) مشکور، محمدجواد، نظری به تاریخ آذربایجان، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۳۹) معلم حبیبآبادی، محمدعلی، مکارمالآثار، اصفهان، ۱۳۶۲ش.
(۴۰) منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به کوشش سیفالله وحیدنیا، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۴۱) میرنیا، علی، از چوپانی تا سلطانی، مشهد، ۱۳۶۹ش.
(۴۲) مینورسکی، و. و.، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۴۳) ناصرالدینشاه، سفرنامۀ عتبات (شهریار جادهها)، به کوشش محمدرضا عباسی و پرویز بدیعی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۴۴) نصیری، محمدابراهیم، دستور شهریاران، به کوشش محمدنادر نصیریمقدم، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۴۵) نصیری، محمدرضا، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، قاجاریه، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۴۶) نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورۀ معاصر، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۴۷) وامبری، آ.، سیاحت درویشی دروغین، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۴۸) Trkiye diyanet vakfı İslm ansiklopedisi, Istanbul, ۱۹۹۲.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بیگدلی»، شماره۵۳۹۸.