بینش بنی اسرائیل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنی اسرائیل برخی از افکار و عقایدی باطلی داشتند که پس از پذیرش
توبه آن ها از طرف
خداوند متعال، این نوع بینش
باطل آنها
اصلاح شد.
بینش
بنی اسرائیل، پس از پذیرش
توبه آنان اصلاح شد.
وحسبوا الاتکون فتنة فعموا وصموا ثم تاب الله علیهم ثم عموا وصموا کثیر منهم والله بصیر بما یعملون.(
گمان کردند مجازاتی در کار نخواهد بود! از اینرو (از دیدن حقایق و شنیدن سخنان
حق،) نابینا و کر شدند؛ سپس (بیدار گشتند، و)
خداوند توبه آنها را پذیرفت، دیگربار (در
خواب غفلت فرو رفتند، و) بسیاری از آنها
کور و
کر شدند؛ و خداوند، به آنچه انجام میدهند، بیناست.)
(«ثم عموا و صموا» میفهماند که بنی اسرائیل پس از شمول
رحمت الهی بصیرت از دست رفته خویش را باز یافتند. اگرچه در مرحله و
زمان دیگر بصیرتشان را از دست داده، به اعمال ناروا گرایش پیدا کردند.)
. " حسبان" به معنای پندار است و (
فتنه) به معنای امتحانی است که شخص بی خبر را مغرور سازد، و به معنی مطلق
شر و
بلا هم هست و" عمی" در اینجا عبارتست از نداشتن
چشم حق بین، و تمیز ندادن میان
خیر و شر و" صمم" به معنای کری است، و مراد از آن در اینجا نشنیدن
پند و
موعظه و بی اعتنایی به
نصیحت است، و این" عمی" و" صمم" (کوری و کری) هر دو معلولند برای همان پندار غلطشان که
خیال میکردند فتنه و امتحانی در کار نیست، و ظاهر
سیاق آیه اینست که" حسبان" هم که
علت کری و کوریشان بود، خود معلول علتی دیگر است، و آن اینست که آنها برای خود
فضیلت و کرامتی میپنداشتند، و آن فضیلت این بود که میگفتند ما از شاخههای شجره
یعقوب هستیم، و میگفتند ما پسران
خدا و دوستان اوییم، و چون چنین فضائلی را دارا هستیم پس عذابی برای ما نیست، اگر چه به هر عمل زشت و معصیتی آلوده باشیم، بنا بر این معنای آیه (و خدا داناتر است) چنین میشود:
اهل کتاب به خاطر عقیدههایی که درباره خود داشتند و
خیال میکردهاند که صرف یهودی بودن ایشان را از فتنه و
بلا نگاه میدارد از این رو به همین پندار
غلط کور و کر شدند، و کارشان بجایی رسید که دیگر نمیتوانستند
حق را ببینند، و یا از شنیدن مطالب حق و نافع
انبیا و دعوتشان بسوی حق برخوردار شوند.
بنی اسرائیل، نسبت به خداوند متعال
توهم محسوس بودن داشتند.
واذ قلتم یـموسی لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة...(و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که گفتید: «ای موسی! ما هرگز به تو
ایمان نخواهیم آورد؛ مگر اینکه
خدا را آشکارا (با
چشم خود) ببینیم!» پس
صاعقه شما را گرفت؛ در حالی که تماشا میکردید.)
یسـلک اهل الکتـب ان تنزل علیهم کتـبا من السمآء فقد سالوا موسی اکبر من ذلک فقالوا ارنا الله جهرة...(
اهل کتاب از تو میخواهند کتابی از
آسمان (یکجا) بر آنها نازل کنی؛ (در حالی که این یک بهانه است؛) آنها از
موسی، بزرگتر از این را خواستند، و گفتند: «خدا را آشکارا به ما نشان ده!» و بخاطر این
ظلم و
ستم، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله (
سامری) را، پس از آن همه دلایل روشن که برای آنها آمد، (به خدایی) انتخاب کردند، ولی ما از آن درگذشتیم (و
عفو کردیم) و به موسی،
برهان آشکاری دادیم.)
هارون علیه السلام، دارای موقعیتی پایین تر از
موسی علیهالسّلام در دیدگاه بنی اسرائیل بود.
ولقد قال لهم هـرون من قبل یـقوم انما فتنتم به وان ربکم الرحمـن فاتبعونی واطیعوا امری(و پیش از آن، هارون به آنها گفته بود: «ای قوم من! شما به این وسیله مورد
آزمایش قرار گرفتهاید!
پروردگار شما خداوند
رحمان است! پس، از من پیروی کنید، و فرمانم را
اطاعت نمایید!»)
قالوا لن نبرح علیه عـکفین حتی یرجع الینا موسی.(ولی آنها گفتند: «ما همچنان گرد آن میگردیم (و به
پرستش گوساله ادامه میدهیم) تا موسی به سوی ما بازگردد!»)
( به رغم اینکه هارون علیه السلام،
پیامبر آنان و
خلیفه موسی علیهالسّلام در بینشان بود، گفتار
سامری را بر نصایح او مقدم داشتند و
قضاوت نهایی را به آمدن موسی علیهالسّلام از
میقات موکول نمودند.)
قدرت و
ثروت، ملاک ارزش و خوشبختی در دیدگاه دنیاطلبان
بنی اسرائیل بود.
فخرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یــلیت لنا مثل ما اوتی قـرون انه لذو حظ عظیم.((روزی قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که خواهان زندگی
دنیا بودند گفتند: «ای کاش همانند آنچه به
قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستی که او بهره عظیمی دارد!»)
معمولا ثروتمندان مغرور گرفتار انواعی از
جنون میشوند، یک شاخه آن" جنون نمایش
ثروت" است، آنها از اینکه ثروت خود را به رخ دیگران بکشند لذت میبرند، از اینکه سوار مرکب راهوار گران قیمت خود شوند و از میان پابرهنهها بگذرند و گرد و غبار بر صورت آنها بیفشانند و تحقیرشان کنند احساس
آرامش خاطر میکنند! گرچه همین نمایش ثروت غالبا بلای جانشان است زیرا کینهها در سینهها پرورش میدهد، و احساسات را بر ضد آنها بسیج میکند، و بسیار میشود که همین عمل زشت و شرم آور طومار زندگی آنها را درهم میپیچد، و یا ثروتشان را بر باد میدهد!.
ممکن است این کار جنون آمیز انگیزهای مانند" تطمیع افراد طمعکار" و" تسلیم افراد سرکش" داشته باشد، ولی آنها حتی بدون این انگیزه این عمل را انجام میدهند، این یک نوع
هوس است نه برنامه و
نقشه.به هر حال
قارون از این قانون مستثنی نبود، بلکه نمونه بارز آن محسوب میشد،
قرآن در یک جمله در
آیات مورد بحث آن را بیان کرده میفرماید:" قارون با تمام
زینت خود در برابر قومش (بنی اسرائیل) ظاهر شد" (فخرج علی قومه فی زینته). تعبیر به" فی زینته" گویای این
حقیقت است که او تمام توان و
قدرت خود را به کار گرفت تا آخرین زینت و بالاترین ثروت خود را به نمایش بگذارد و ناگفته پیدا است که مردی با این ثروت چهها میتواند انجام دهد؟! در تواریخ داستانها، یا افسانههای زیادی در این زمینه نقل شده است، بعضی نوشتهاند قارون با یک جمعیت چهار هزار نفری در میان
بنی اسرائیل رژه رفت، در حالی که چهار هزار نفر بر اسبهای گرانقیمت با پوششهای سرخ سوار بودند کنیزان سپیدروی با خود آورد که بر زینهایی طلایی که بر استرهای سفیدرنگ قرار داشت سوار بودند، لباسهایشان سرخ، و همه غرق زینت آلات
طلا! بعضی عدد نفرات او را هفتاد هزار نوشتهاند و مسائل دیگری از این قبیل.
بی ارزشی
ثروت افسانهای قارون، در مقابل پاداشهای
الهی، در بینش فرزانگان بنی اسرائیل تبلور داشت.
فخرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یــلیت لنا مثل ما اوتی قـرون انه لذو حظ عظیم
وقال الذین اوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن ءامن وعمل صــلحا ولایلقیها الا الصبرون.(اما کسانی که
علم و
دانش به آنها داده شده بود گفتند: «وای بر شما
ثواب الهی برای کسانی که
ایمان آوردهاند و
عمل صالح انجام میدهند بهتر است، اما جز صابران آن را دریافت نمیکنند.»)
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۳۴۰، برگرفته از مقاله «بینش بنی اسرائیل».