• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بیعت عقبه در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بیعت عقبه دو پیمان میان برخی ساکنان یثرب و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مدتی پیش از هجرت بود.



رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از روزی که به رسالت مبعوث شد در پی گسترش دعوت خویش بود، از این رو اسلام را در مکه ، بر هر تازه واردی عرضه می‌کرد تا به هنگام بازگشت نزد عشیره خویش از آنچه شنیده بود بر آنان باز گوید.
[۱] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۲۷.
[۲] طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۱، ص۵۵۸.
[۳] سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء‌ الوفاء باخبار دار المصطفی، ج۱، ص۲۲۱.
یکی از بارزترین این ملاقاتها، دیدار با مردم یثرب بود که آنان با بستن دو پیمان نزد جمره عقبه در منا دعوت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را اجابت کرده، رو به سوی قوم خود نهادند و با انتشار اسلام در یثرب زمینه‌های هجرت رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به آن‌جا فراهم ساختند. به طور کلی دو علت عمده در اسلام آوردن اوس و خزرج سهم فراوانی داشت: یکی بشارتهای پراکنده و ناقصی که یهود درباره ظهور منجی داشتند
[۶] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۷،
[۷] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۲۳.
و دیگری فرار از جنگهای خانمان‌سوز قبیله‌ای که موجب پراکندگی جمعیت آنان و خونریزیهای فراوانی در بین آنان شده بود. شرکت کنندگان در‌بیعت عقبه را عَقَبی می‌گویند. مفسران آیات‌۱۰۰‌-۱۱۱ بقره؛ ۵۲ و ۱۰۲ آل‌عمران؛ ۱۲ مائده؛ ۳۰ انفال؛ ۱۵ و ۲۳ احزاب و ۱۲ ممتحنه را بر این پیمانها تطبیق کرده‌اند.


براساس نقل ابن اسحاق در سال یازدهم بعثت
[۲۱] السیرة‌النبویه، ج۲، ص۴۲۹.
، هنگامی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در ایام حج در منا مشغول دعوت قبایل بود، با ۶ یا ۸ نفر
[۲۲] الدرر، ص۷۶.
از یثربیان برخورد کرد و آنان را با تلاوت قرآن ، به اسلام فرا خواند. آنان نیز اسلام را پذیرفتند. آن ۶ نفر عبارت بودند از: اسعد‌ بن زراره بن عدس خزرجی و عوف بن حارث بن رفاعة بن سواد از بنی‌نجار و رافع بن مالک بن عجلان از بنی زریق و قطبة‌ بن عامر‌ بن حدیده ، عقبة‌ بن عامر‌ بن نابی و جابر بن عبدالله بن رئاب هر سه از بنی‌سلمه . پیامد این دعوت و فعالیتهای این گروه ۶ نفره، آشنایی یثربیان با اسلام، اتحاد مردم یثرب و گسترش اسلام در یثرب بود.
[۲۴] السیرة‌النبویه، ج۲، ص۲۹۳.
[۲۶] فتح‌الباری، ج۷، ص۲۲۱.
گزارشهای دیگر با کمی تفاوت بیش‌تر از همین افراد یاد کرده‌اند.
[۲۸] مناقب، ج۱، ص۲۲۴.

در علت آمدن این ۶ نفر خزرجی به مکه ، گفته شده که آنان برای جلب حمایت قریش برای پیروزی بر عمو زادگان اوسی خود به مکه آمدند. برخی برخلاف مشهور از این دیدار به عنوان بیعت عقبه اول یاد کرده و بیعتهای عقبه را به سه بیعت‌ افزایش داده‌اند.
[۲۹] اسد الغابه، ج۱، ص۲۰۵.
[۳۰] الدرر، ص۷۰.
[۳۱] مناقب، ج۱، ص۲۲۴.



منظور از بیعت عقبه اول، نخستین پیمانی است که در سال دوازدهم بعثت ، میان رسول خدا و ۱۰ نفر از خزرج و دو نفر از اوس در جمره عقبه در منا و به حمایت از اسلام ، بسته شد، از این رو به آن پیمان عقبه اولی گفته‌اند که به « بیعة النساء » نیز شهرت دارد. در علت نامگذاری این بیعت به بیعةالنساء گفته شده: به جهت مضمون این بیعت که در آن از درگیری و جنگ سخنی نیست، آن را بیعةالنساء نامیده‌اند.
[۳۴] تاریخ دمشق، ج۲۶، ص۱۸۶.
[۳۵] البدایة والنهایه، ج۳، ص۱۸۳.
(‌بیعت النساء) به غیر از جابر بن عبدالله بن رئاب مابقی ۶ نفر که در سال یازدهم اسلام آورده و برای سال بعد در موسم حج قرار گذاشته بودند در پیمان عقبه اول حاضر بودند. حاضران خزرجی در بیعت عقبه اول عبارت‌اند از: اسعد بن زرارة بن عدس خزرجی
[۳۸] انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۵.
[۳۹] الثقات، ج۱، ص۹۴.
، عوف بن حارث ، رافع بن مالک ، قطبة بن مالک بن عامر ، عقبة بن عامر ، معاذ‌بن حارث (برادر عوف بن حارثعبادة بن صامت ، ذکوان بن عبد قیس بن خلدة بن مخلد ، یزید بن ثعلبة بن خزمه و عباس بن عبادة بن نضله بن مالک بن عجلان و دو نفر اوسی نیز عبارت‌اند از: ابوالهیثم بن تیهان
[۴۰] اسد الغابه، ج۶، ص۳۱۷.
و عویم بن ساعده .
ابن سعد گوید:بعدها ذکوان پس از آن‌که نخستین مسلمانان مکه به یثرب مهاجرت کردند به مکه رفت و پس از هجرت آن حضرت به موطن خود ( مدینه ) بازگشت ازاین‌رو وی را، هم انصاری و هم مهاجری گفته‌اند.
[۴۲] الثقات، ج۳، ص۱۱۹.
[۴۳] المعجم الکبیر، ج۴، ص۲۳۲.


۳.۱ - شرط پیامبر با یثربیان

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در این بیعت با یثربیان شرط کرد که از شرک ، زنا ، دزدی ، فرزندکشی ، تهمت و بهتان بپرهیزند و از آن حضرت پیروی کنند
[۴۴] فتح الباری، ج۷، ص۲۱۹.
و در عوض حضرت نیز به آنان وعده بهشت داد. سپس فرمود: اگر این عهد را شکستید، امر شما با خداست؛ یا می‌آمرزد یا کیفر می‌کند.
[۴۵] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۵.
[۴۶] مسند احمد، ج۵، ص۳۱۳.
[۴۷] المصنف، ج۶، ص۴.
به نظر ثعالبی این موارد در آیه «یاَیُّهَا النَّبیُّ اِذا جاءَکَ المُؤمِنتُ یُبایِعنَکَ عَلی اَن لا یُشرِکنَ بِاللّهِ شیًا ولا یَسرِقنَ ولا یَزنینَ ولا یَقتُلنَ اَولدَهُنَّ ولا یَأتینَ بِبُهتن یَفتَرینَهُ بَینَ اَیدیهِنَّ واَرجُلِهِنَّ ولا یَعصینَکَ فی مَعروف فَبایِعهُنَّ واستَغفِر لَهُنَّ اللّهَ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم» که‌در خصوص بیعت نساء (سال‌۸ هجری) نازل گردیده نیز آمده است، از این رو این پیمان به بیعت نساء نیز شهرت یافته، زیرا مانند پیمان بیعت نساء که در جریان فتح مکه بسته شد هیچ سخنی از جنگ و درگیری در آن پیمان نیامده است. به محتوای این بیعت اشاره دارد.
[۴۹] تفسیر ثعالبی، ج۳، ص۲۲۶.
(‌بیعت نساء) ذهبی گفته است: شاید به جهت حضور عفراء بنت عبید بن ثعلبه بیعت عقبه اولی را بیعة النساء نامیده‌اند.
برخی اقرار به رسالت آن حضرت، امر به معروف ، نهی از منکر و نزاع نکردن درباره جانشینی حضرت را نیز به شروط فوق افزوده‌اند.


پس از بیعت نخست، یثربیان از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خواستند تا کسی را برای تعلیم قرآن به یثرب بفرستد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، مصعب بن عمیر را که به قرآن آشنا بود به یثرب فرستاد و به او دستور داد تا قرآن را به مردم بیاموزد و آنان را به اسلام فرا خواند و با آنان نماز گزارد.

۴.۱ - زمینه‌سازی بیعت دوم

با تبلیغ مصعب‌ بن عمیر برخی بزرگان یثرب مسلمان شدند و با مصعب و یاران او همراهی کردند، از این رو اسلام به سرعت در یثرب گسترش یافت و زمینه بیعت دوم رافراهم ساخت
[۵۳] انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۷.
[۵۴] الصحیح من سیره، ج۳، ص‌۳۱۲.
، به طوری که در سال سیزدهم بعثت حدود ۷۰ نفر از یثربیان مسلمان شده، همراه جمع کثیری (۵۰۰‌نفر) برای شرکت در مراسم حج و زیارت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) راهی مکه شدند، و در آن‌جا طبق قرار، با گذشتن پاسی از شب‌دو نفر دو نفر یا یکی یکی و دور از دید‌مشرکان در کنار جمره عقبه اجتماع و‌با‌رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) دیدار کردند.
[۵۵] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۱.
به روایت‌ کلبی و مقاتل مراد از رجال در آیه ۲۳‌ احزاب همه بیعت کنندگان عقبه دوم هستند که به پیمان خود وفادار ماندند:«مِنَ‌المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا‌...».
[۶۰] غررالتبیان، ص۱۴۱۹.
[۶۱] روح‌المعانی، مج ۱۲، ج۲۱، ص۲۵۷.

در این ملاقات عباس بن عبد المطلب ضمن آگاه ساختن یثربیان از جایگاه رسول خدا در میان مردم خویش بدانان یادآور شد که آن حضرت قصد هجرت به شهر شما را دارد، از این رو چنانچه توان حمایت از او را ندارید آن حضرت را به حال خود رها سازید.
[۶۳] سبل الهدی، ج۳، ص۱۹۴.
ابن قتیبه گفته است: عباس مأمور بیعت گرفتن از یثربیان حاضر بود
[۶۴] المعارف، ص۱۲۱.
[۶۵] الدرر، ص۷۴.
؛ اما ابن شهر آشوب امیرمؤمنان، علی (علیه‌السلام) را مأمور گرفتن بیعت از یثربیان دانسته است.
[۶۶] مناقب، ج۲، ص۳۱.


۴.۲ - سخنرانی براء بن معرور

پس از سخنان عباس چند نفر از حاضران سخن گفتند. در نخستین سخنران پس از عباس اختلاف است، به هر حال کسانی که سخن گفتند عبارت‌اند از: براء بن معرور از بزرگان خزرج که گفت: ما سخنان شما را شنیدیم. به خدا سوگند اگر چیزی جز این در دل ما بود می‌گفتیم. ما راستگو و وفاداریم و جان خود را در راه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، فدا می‌کنیم. سپس حضرت با خواندن قرآن آنان را به خدا و اسلام فرا خواند و یادآور هدفی شد که برای آن اجتماع کرده بودند. براء، ایمان و تصدیق حاضران را به عرض حضرت رساند و با حضرت بیعت کرد و گفت: سوگند به آن کسی که تو را به حق فرستاد همان‌گونه که از همسر و فرزندانمان دفاع می‌کنیم از شما دفاع خواهیم کرد. به خدا سوگند ای رسول خدا! ما فرزندان جنگ و نیزه‌ایم و از پدرانمان صنعت جنگ و مبارزه را به ارث برده‌ایم.
[۶۷] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۲.


۴.۳ - سخنرانی ابوالهیثم‌بن تیهان

ابوالهیثم بن تیهان از بزرگان اوس فرد دیگری است که پس از سخنان عباس بن عبد المطلب در عقبه دوم ضمن سخنانی آمادگی خود را برای دفاع از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) اعلام کرد. سپس گفت: ای رسول خدا بین ما و یهود پیمان صلحی است که اکنون باید آن را نادیده بگیریم. ما نگرانیم که روزی دست از ما برداری و به میان قوم خود باز گردی. رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز با بیان مطالبی بر پیمان خود تأکید کرد.
[۷۱] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۵.


۴.۴ - سخنان اسعد

برخی گفته‌اند: اسعد پیش از انجام بیعت ، خطاب به یثربیان پیامد و دشواری این بیعت از جمله واکنش قریش و دیگر قبایل عرب و رویارویی با آنان را گوشزد کرد و از آنان خواست چنانچه از جانشان هراس دارند از بیعت منصرف شوند؛ اما آنان بر بیعت تأکید کردند.
[۷۳] مسند احمد، ج۳، ص۳۲۳.
[۷۴] صحیح ابن حبان، ص۱۴.
[۷۵] صحیح ابن حبان، ۱۷۳.


۴.۵ - نخستین بیعت کننده

درباره نخستین بیعت کننده با رسول خدا در عقبه دوم از ابو الهیثم بن تیهان
[۷۸] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۶.
، اسعد بن زراره و براء بن معرور
[۷۹] تاریخ الصحابه، ۴۲.
یاد شده است که شاید حاکی از رقابتهای قبیله‌ای باشد، از این رو هر تیره‌ای تلاش کرده است تا فردی از میان خود را به عنوان اولین بیعت کننده معرفی کند.
[۸۱] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۹ .
[۸۲] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۶.
[۸۳] انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۵.


۴.۶ - عکس العمل قریش

بیعت یثربیان با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، بر اشراف و بزرگان قریش سخت گران آمد. آنان پس از آگاهی از این پیمان به طرف عقبه آمدند. حضرت دستور داد پراکنده شوند و از هر گونه درگیری بپرهیزند. گفته‌شده: به هنگام آمدن قریش به عقبه، امیرمؤمنان‌ علی (علیه‌السلام) و حمزه ، راه آنان را به عقبه بستند. قریش نیز از خوف این‌که یکی از بزرگان قریش به دین اسلام در آمده باشد، خوفناک بازگشتند و به سراغ بزرگان قبیله خزرج آمده، درباره خبر شب گذشته پرسیدند. آنان اظهار بی‌اطلاعی کرده، گفتند: قوم ما کاری را بدون اجازه ما انجام نخواهد داد
[۸۵] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۳.
؛ اما قریش قانع نشده، سعد‌بن عباده را دستگیر کردند. مطعم‌بن عدی و حارث بن حرب بن امیه به لحاظ پیمانی که با او داشتند وی را نجات دادند.
[۸۶] الروض المعطار، ص۴۱۸.
پس سعد به گروه بیعت کنندگان ملحق شد و به مدینه بازگشت.
[۸۷] زاد المعاد، ص۵۲.


۴.۷ - مراد از میثاق

طبرسی و برخی دیگر بنا به بعضی اقوال مراد از میثاق را در آیه «... و میثقَهُ الَّذی واثَقَکُم بِهِ اِذ قُلتُم سَمِعنا و اَطَعنا...» و همچنین بنا به قولی مقصود آیه «و لَقَد کانوا عهَدُوا اللّهَ مِن قَبلُ...» را بیعت عقبه دانسته‌اند
[۹۱] زاد المسیر، ج۲، ص۳۶۰.
[۹۲] روح‌المعانی، مج ۴، ج۶، ص۱۲۱.
، چنان‌که مراد از انصار در آیه «والسّبِقونَ الاَوَّلونَ مِنَ المُهجِرینَ والاَنصار...»، اهل‌بیعت عقبه اول و دوم دانسته شده است.
[۹۵] تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۱۰۴.


۴.۸ - آیات مربوط به بیعت عقبه

به نقل برخی سبب نزول آیه «واِذ یَمکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَروا لِیُثبِتوکَ اَو یَقتُلوکَ اَو یُخرِجوکَ ویَمکُرونَ و یَمکُرُ اللّهُ واللّهُ خَیرُ المکِرین» آن بود که وقتی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در مکه دعوت خود را علنی کرد، اوس و خزرج نزد او آمدند و آن حضرت از آنان پرسید: آیا از من دفاع می‌کنید تا صاحب جوار من باشید، من هم کتاب خدا را بر شما تلاوت کنم؟ انصار پذیرفتند و قرار ملاقات را در شب نیمه ایام تشریق در محل منا گذاشتند و بیعت عقبه دوم صورت گرفت.
از آیات دیگری که گفته‌اند درباره عقبه نازل شده آیه «اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم واَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقتِلونَ فی سَبیلِ اللّهِ فَیَقتُلونَ ویُقتَلونَ وَعدًا عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّورةِ والاِنجیلِ والقُرءانِ ومَن اَوفی بِعَهدِهِ مِنَ اللّهِ فَاستَبشِروا بِبَیعِکُمُ‌الَّذی بایَعتُم بِهِ وذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیم» ‌ است. آن مؤمنان حاضر شدند در برابر وعده بهشت از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) همچون زنان و فرزندان خود دفاع کنند.
[۹۹] تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۶۹.
[۱۰۰] تفسیر ثعالبی، ص۷۵۲.
سید قطب این آیات را حاکی از پیوند میان خدا و مؤمنان دانسته که به سبب بیعت حاصل شده است. برخی از مفسران مقصود از «اَنصارَ اللّهِ» را در آیه «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کونوا اَنصارَ اللّهِ کَما قالَ عیسَی ابنُ مَریَمَ لِلحَواریّینَ مَن اَنصاری اِلَی اللّهِ قالَ الحَواریّونَ نَحنُ اَنصارُ اللّهِ‌...»، بیعت کنندگان عقبه دوم دانسته‌اند.
[۱۰۴] تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۶۹.



پس از مراسم بیعت ، آن حضرت از میان آنان ۱۲ نقیب به نامهای اسید‌ بن حضیر ، ابوالهیثم ابن تیهان و سعد بن خیثمه بن حارث بن مالک ، هر سه نفر از اوس
[۱۰۵] اسد الغابه، ج۶، ص۳۱۷.
[۱۰۶] تاریخ ابی زرعه، ص۲۸۹.
، اسعد بن زراره بن عدس
[۱۰۷] المصنف، ج۸، ص۵۸۸.
[۱۰۸] فتح‌الباری، ج۷، ص۲۲۱.
، سعد بن ربیع بن عمر الانصاری
[۱۱۰] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۵۲۳.
، عبد الله بن رواحه بن ثعلبه ، سعد بن عباده بن دلیم ، منذر بن عمرو بن خنیس ، براء بن معرور بن صَخْر
[۱۱۲] السیره‌النبویه، ج۲، ص۸۶.
[۱۱۳] انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۳.
، عبدالله بن عمرو بن حرام بن ثعلبه، عبادة بن صامت
[۱۱۴] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۶.
، رافع بن مالک بن عجلان، ۹ تن از خزرج را برگزید و سالار آنان را اسعد بن زراره قرار داد و فرمود: شما سر پرست و کفیل قوم خود هستید، چنان‌که حواریان برای حضرت عیسی (علیه‌السلام) بودند و من نیز سرپرست قوم خود هستم.
[۱۱۵] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۳.
بنا به روایت دیگری ایشان نقبا را به نقبای موسی در بنی اسرائیل تشبیه کرده است ، چنان که ابن‌کثیر ذیل آیه «و‌لَقَد‌اَخَذَ اللّهُ میثقَ بَنِی اِسرءیلَ وبَعَثنا مِنهُمُ اثنَی عَشَرَ نَقیبًا...» ‌، برگزیدن نقیب را در بیعت عقبه به کار حضرت موسی تشبیه کرده و گفته است: حضرت موسی (علیه‌السلام) هنگامی که عازم جنگ با جبابره بود، ۱۲ نقیب برای ۱۲ سبط برگزید. نقبا وظیفه داشتند درباره توانایی بنی‌اسرائیل تحقیق کنند و به حضرت موسی (علیه‌السلام) گزارش دهند. هر‌نقیب کفیل و ضامن قوم خویش بود تا از آنان بر ایمان و خدا پرستی بیعت بگیرد. رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز شب عقبه از میان اوس و خزرج ۱۲ نقیب برگزید و از آنان پیمان گرفت تا شرک نورزند و خدا و رسولش را حمایت کنند.
[۱۱۹] تفسیر ثعالبی، ج۱، ص۴۱۹.
بر اساس روایتی از ابوالهیثم بن تیهان ، مفاد بیعت انصار در عقبه دوم با بیعت بنی اسرائیل با موسی (علیه‌السلام) یکسان بود.
[۱۲۰] انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۸.


۵.۱ - انتخاب نقیبان به فرمان خداوند

به نقل جابربن عبدالله انصاری انتخاب نقیبان به فرمان خداوند و پس از فرستادن وحی صورت گرفت.
[۱۲۱] الآحاد و المثانی، ج۳، ص۳۹۷.
بنا به قولی دیگر رسول خدا به حاضران در عقبه فرمود: از بین خود ۱۲ نفر برگزینید که کفیل قوم خود باشند، چنان‌که موسی از بنی‌اسرائیل ۱۲‌نقیب گرفت ؛ اما بنا به قولی رسول خدا با اشاره جبرئیل که می‌گفت: این نقیب ، این نقیب، آنان را برگزید، از این رو از حاضران در پیمان عقبه خواست در این باره احساس ناراحتی نکنند.
[۱۲۳] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۵۲.

به روایت عکرمه ، رسول خدا هنگام انتخاب نقبای دوازده‌ ‌گانه آیه «... واذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ کُنتُم اَعداءً فَاَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَاَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ اِخونًا‌...» را قرائت می‌کرد.


الآحاد و‌المثانی؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ اعلام الوری باعلام الهدی؛ الانساب؛ انساب‌الاشراف؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی؛ بحارالانوار؛ البدایة و‌النهایه؛ تاریخ ابی زرعة‌الدمشقی؛ تاریخ‌الاسلام و وفیات‌المشاهیر والاعلام؛ تاریخ الامم و‌الملوک، طبری؛ تاریخ الصحابة الذین روی عنهم الاخبار؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجواهرالحسان فی تفسیر القرآن، ثعالبی؛ الدرر فی اختصار المغازی و‌السیر؛ روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ الروض المعطار فی خبر الاقطار؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ زادالمعاد فی هدی خیر العباد؛ سبل الهدی والرشاد؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام؛ صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)؛ الطبقات الکبری؛ غررالتبیان فی من لم یسم فی القرآن؛ فتح‌الباری شرح صحیح البخاری؛ فتح القدیر؛ فی ظلال القرآن؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب الثقات؛ مجمع البیان فی تفسیر‌القرآن؛ المحبر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند احمد بن حنبل؛ المصنف فی‌الاحادیث والآثار؛ المعارف؛ معجم البلدان؛ المعجم الکبیر؛ مناقب آل ابی طالب؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم).


۱. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۲۷.
۲. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، ج۱، ص۵۵۸.
۳. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء‌ الوفاء باخبار دار المصطفی، ج۱، ص۲۲۱.
۴. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۴، ص۱۳۴.    
۵. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۴، ص۱۳۴.    
۶. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۷،
۷. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۲۳.
۸. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۹۵.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۱، ص۸۹.    
۱۰. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۱۸۹.    
۱۱. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۹، ص۳۳۲.    
۱۲. سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، محمد بن یوسف،، ج۵، ص۴۸۹.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۱۰۰-۱۱۱.    
۱۴. آل‌عمران/سوره۳، آیه۵۲.    
۱۵. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۰۲.    
۱۶. مائده/سوره۵، آیه۱۲.    
۱۷. انفال/سوره۸، آیه۳۰.    
۱۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۵.    
۱۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۲.    
۲۰. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۲.    
۲۱. السیرة‌النبویه، ج۲، ص۴۲۹.
۲۲. الدرر، ص۷۶.
۲۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۰.    
۲۴. السیرة‌النبویه، ج۲، ص۲۹۳.
۲۵. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۰.    
۲۶. فتح‌الباری، ج۷، ص۲۲۱.
۲۷. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱.    
۲۸. مناقب، ج۱، ص۲۲۴.
۲۹. اسد الغابه، ج۱، ص۲۰۵.
۳۰. الدرر، ص۷۰.
۳۱. مناقب، ج۱، ص۲۲۴.
۳۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱.    
۳۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱.    
۳۴. تاریخ دمشق، ج۲۶، ص۱۸۶.
۳۵. البدایة والنهایه، ج۳، ص۱۸۳.
۳۶. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۰.    
۳۷. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۲۹.    
۳۸. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۵.
۳۹. الثقات، ج۱، ص۹۴.
۴۰. اسد الغابه، ج۶، ص۳۱۷.
۴۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۴۴-۴۴۵.    
۴۲. الثقات، ج۳، ص۱۱۹.
۴۳. المعجم الکبیر، ج۴، ص۲۳۲.
۴۴. فتح الباری، ج۷، ص۲۱۹.
۴۵. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۵.
۴۶. مسند احمد، ج۵، ص۳۱۳.
۴۷. المصنف، ج۶، ص۴.
۴۸. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۲.    
۴۹. تفسیر ثعالبی، ج۳، ص۲۲۶.
۵۰. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۱۸۹.    
۵۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱.    
۵۲. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۱۹۱.    
۵۳. انساب الاشراف، ج۹، ص۴۰۷.
۵۴. الصحیح من سیره، ج۳، ص‌۳۱۲.
۵۵. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۱.
۵۶. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲.    
۵۷. اعلام الوری، ج۱، ص۱۳۳.    
۵۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۳.    
۵۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۳.    
۶۰. غررالتبیان، ص۱۴۱۹.
۶۱. روح‌المعانی، مج ۱۲، ج۲۱، ص۲۵۷.
۶۲. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۹۸.    
۶۳. سبل الهدی، ج۳، ص۱۹۴.
۶۴. المعارف، ص۱۲۱.
۶۵. الدرر، ص۷۴.
۶۶. مناقب، ج۲، ص۳۱.
۶۷. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۲.
۶۸. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۲.    
۶۹. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۲.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۱، ص۸۹.    
۷۱. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۵.
۷۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۲.    
۷۳. مسند احمد، ج۳، ص۳۲۳.
۷۴. صحیح ابن حبان، ص۱۴.
۷۵. صحیح ابن حبان، ۱۷۳.
۷۶. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۰.    
۷۷. الاصابه، ج۷، ص۳۶۵.    
۷۸. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۶.
۷۹. تاریخ الصحابه، ۴۲.
۸۰. بحارالانوار، ج۱۵، ص۳۷۰.    
۸۱. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۹ .
۸۲. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۶.
۸۳. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۵.
۸۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۷۸.    
۸۵. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۳.
۸۶. الروض المعطار، ص۴۱۸.
۸۷. زاد المعاد، ص۵۲.
۸۸. مائده/سوره۵، آیه۷.    
۸۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۵.    
۹۰. مجمع البیان، ج۳، ص۲۶۰.    
۹۱. زاد المسیر، ج۲، ص۳۶۰.
۹۲. روح‌المعانی، مج ۴، ج۶، ص۱۲۱.
۹۳. توبه/سوره۹، آیه۱۰۰.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۲، ص۹۰.    
۹۵. تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۱۰۴.
۹۶. انفال/سوره۸، آیه۳۰.    
۹۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۷۷.    
۹۸. توبه/سوره۹، آیه۱۱۱.    
۹۹. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۶۹.
۱۰۰. تفسیر ثعالبی، ص۷۵۲.
۱۰۱. فی ظلال القرآن، ج۳، ص۱۷۱۶.    
۱۰۲. فی ظلال القرآن، ج۳، ص۱۷۱۶.    
۱۰۳. صف/سوره۶۱، آیه۱۴.    
۱۰۴. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۶۹.
۱۰۵. اسد الغابه، ج۶، ص۳۱۷.
۱۰۶. تاریخ ابی زرعه، ص۲۸۹.
۱۰۷. المصنف، ج۸، ص۵۸۸.
۱۰۸. فتح‌الباری، ج۷، ص۲۲۱.
۱۰۹. المحبر، ص۲۶۹.    
۱۱۰. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۵۲۳.
۱۱۱. الاستیعاب، ج۲، ص۱۵۶.    
۱۱۲. السیره‌النبویه، ج۲، ص۸۶.
۱۱۳. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۳.
۱۱۴. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۶.
۱۱۵. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۳.
۱۱۶. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۲.    
۱۱۷. مائده/سوره۵، آیه۱۲.    
۱۱۸. تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۳۳.    
۱۱۹. تفسیر ثعالبی، ج۱، ص۴۱۹.
۱۲۰. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۸.
۱۲۱. الآحاد و المثانی، ج۳، ص۳۹۷.
۱۲۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۷۷.    
۱۲۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۵۲.
۱۲۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.    
۱۲۵. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج۷، ص۸۱-۸۲.    



مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بیعت عقبه».    




جعبه ابزار