بیت شعر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
شعر به دو
مصراع بیت گفته میشود.
بیت ،در
شعر به دو
مصراع گفته میشود. این لفظ در زبانهای
سامی، در معنای
چادر برای کوچندگان، و خانه (سنگی، چوبی، آجری) برای یکجانشینان، هردو، به کار رفته است؛ نیز گاه به معنای
پرستشگاه است، چنانکه در عربی با «ألِ»
تعریف : «البیت» به عنوان مثل اعلای بیت، به مکان مقدّس
مکه،
کعبه، اطلاق میگردد، که در این صورت،
البیت الحرام (خانه مقدس) یا
البیت العتیق (خانه کهن) نیز خوانده میشود.
نامهای جغرافیایی که با واژه «بیت» ترکیب شده اند، نیز تعدادشان بسیار است و جزء اول آنها، بیت، در نام مکانهای سوریایی ـ
فلسطینی، به صورت پیشاوند بـ (B-) خلاصه شده است که خود از صورت آرامیِ (سریانیِ) بِـ (¦Be)، آمده است.
در زبانهای سامی، این لفظ به معنای «خانواده» نیز به کار رفته است، هرچند در شمار اصطلاحات خاص تقسیمات قبیله ای (
شعب،
قبیله،
عماره،
بطن،
فخد و
فصیله) دیده نمیشود.
بیت، در فرهنگهای
لغت عرب به معنای
خانه و جمع آن «بیوت»، «ابیات» و جمع الجمع آن «ابابیت»، «ابیاوات» و «بیوتات» ذکر شده است.
همچنین در معانی
قصر،
کوشک،
زن،
عیال و خانگیان
مرد،
قبر،
فرشخانه به کار رفته است.
در عربی، به معانی «شرف» و «شریف» نیز مستعمل است؛ مثلاً در بیت بنی تمیم فی بنی حنظله (یعنی قدر و منزلت
بنی تمیم نزد
بنی حنظله)؛ و فلانٌ بیتُ قومه (فلانی بزرگ قوم خویش است).
ترکیبات
اهل بیت، اهل بیت
النبوه، اهل بیت
عصمت، اهل بیت طهارت،
بیت المال، بیت العنکبوت، البیت الحرام،
بیت المعمور و
بیت المقدس نیز مستعمل است.
بیت به معنای دو مصراع معمولاً به «ابیات» جمع بسته میشود.
سیبویه، جمع بیت به معنای شعر را «بیوت» نیز آورده، و
ابن جنی نیز، به پیروی از او، به مناسبت نقل شعری از
عجاج، «بیوت» به کار برده است.
بیت «
شعر» را به بیت «شَعر» همانند کرده اند
و وجه
تسمیه آن را به بیت مویی (
چادر و
خیمه عرب) مربوط میدانند؛ این به دلیل آن است که بیت شِعر در بردارنده سخن است، چنانکه بیت شَعر در بردارنده ساکنان آن است، و به همین سبب اجزای تشکیل دهنده بیت شِعر را به اسباب و اوتاد (طنابها و
میخهای) خانه مویی عرب
تشبیه کرده و سبب و
وتد نامیده اند.
نیز گفته اند: بیت شعر از این جهت بیت گفته شده که کلامی است با
نظم و ترتیب خاص، همانند
خانه که
سقف و
رواق و ستونها و سایر اجزایش براساس نظم خاصی پدید آمده است.
ابن منظور می گوید: بیت شعر مبنی است بر بناء بیت مسکونی عرب و قوام بیت به
عروض است، چنانکه
قوام خانه به
ستون وسط آن. ازینرو میباید عروض قویتر از
ضرب باشد.
شمس قیس رازی وجه تسمیة بیت شعر را از «بیتوتة»، به معنای
شب گذرانی، دانسته و گفته است: هر بیت دو نیمه دارد که «در متحرکات و سواکن به هم نزدیک باشند» و نیز هر نیمه را
مصراع گویند و در نزد
عرب مصراع یک لخت از دری دولخته است و همانگونه که هریک از دو لخته آن را میتوان باز و بسته کرد اما هرگاه که به هم نزدیک شوند «در» می شوند، هریک از دو مصراع بیت را نیز میتوان جداگانه خواند اما هرگاه هردو درکنار هم بیاید، بیت تشکیل مییابد.
بیتی است که نصف آن با نصف
دایره مساوی باشد،
و به بیان دیگر همه افاعیل سالم و
عروض و ضرب با حَشو تفاوتی نداشته باشد؛ مثل بیت کامل و نوع اول از طویل.
به قول خواجه نصیر : «هر بیت را که هر مصراع از او مساوی دایره بُوَد، و هم بر آن
وجه که در دایره افتد مستعمل باشد، مانند
وزن اول از کامل و
رجز... این بیت را تام خوانند.»
خواجه نصیر گوید: «هر بیت را که ارکان هر مصراعی از او به عدد مساوی ارکان دایره بُود، خواه هم برآن وجه که در دایره افتد مستعمل باشد و خواه بعداز تغییر، آن بیت را وافی خوانند.
» به تعبیر دیگر، وافی بیتی است که عروض و ضرب مخالف حشو باشد
مانند عروض وطویل و ضرب دوم طویل.
مجزوء به معنای چیزی است که جزئی از آن افتاده باشد
و اگر بیتی را به گونه ای به کار برند که رکنی از هر مصراع بیت حذف شده باشد، آن را مجزوء گویند
و به تعبیر دیگر، مجزوء آن است که دو جزء یک بیت حذف شده باشد
و یا به تعبیری دیگر، آن است که جزئی از آخر
صدر و جزئی از آخر عَجُز بیفتد.
اگر بیتی را به گونهای به کار برند که نیمی از آن حذف شده باشد، آن را
مشطور گویند
و در شعر فارسی مشطور همان
مربع است، زیرا دایره کامل در شعر
فارسی مثمن است، و چون نیمی از آن برود، مربع میشود که هر چند موارد استعمالی دارد ولی چنان شعری عَذْب نیست.
منهوک در لغت یعنی بسیار
لاغر شده از
بیماری، و اگر بیتی را به گونه ای به کار برند که دو
ثلث آن حذف شده باشد، آن را منهوک گویند.
ابن منظور مثال منهوک از رجز را چنین آورده است : «یالیتنی فیها جذع»، و از مُنْسَرِح : «ویلُ امِّ سَعدٍ سَعداً».
ضمناً باید دانست که هیچیک از ارقام مجزوء و مشطور و منهوک، ضرورتاً
تام و
وافی نیست، زیرا تمام و
وفاء، مستلزم استکمال اجزای دایره اند.
بیتی است که هردو مصراع او متساوی و مقفّی باشد.
اگر در
عروض بیت
قافیه نباشد، آن را
مصمت خوانند و اگر قافیه داشته باشد مقفّی نامند.
اگر مصراع اول بیت از مصراع دوم جدا نشود، آن را معقّد گویند.
(۱) ابن سراج شنترینی، المعیار فی اوزان الاشعار، چاپ محمد رضوان دایه، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۲) ابن منظور، لسان العرب، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۰۰).
(۳) محمد اعلی بن علی تهانوی، کتاب کشّاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه (و دیگران)، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
(۴) محمدبن عمر جمال قرشی، صراح اللغه، چاپ سنگی لکهنو ۱۲۸۱.
(۵) یحیی بن علی خطیب تبریزی، الوافی فی العروض والقوافی، چاپ عمر یحیی و فخرالدین قباوه، حلب ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
(۶) محمدبن ابی بکر دمامینی، العیون الغامزة علی خبایا الرامزة، چاپ حسّانی حسن عبدالله، قاهره ۱۹۷۳.
(۷) علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیرنظر محمدمعین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
(۸) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فُصح العربیّة و الشوّارِد، قم ۱۴۰۳.
(۹) محمدبن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش).
(۱۰) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست تهران ۱۳۷۷.
(۱۱) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم ۱۴۰۹.
(۱۲) احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیرفی غریب الشرح الکبیر للرافعی، بیروت.
(۱۳) لویس معلوف، المنجد فی اللغة والادب و العلوم، بیروت ۱۹۶۶.
(۱۴) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار در عروض و قوافی، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی اصفهان ۱۳۶۳ ش.
(۱۵) علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بیت»، شماره۲۳۶۴.