بکاء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُکاء، (گریه) حالتی نشان دهنده
حزن ،
خوف ،
خضوع و ندامت
انسان که در
قرآن ، روایات و سلوک عرفانی بر آن تأکید شده است.
در قرآن
و بخصوص در
احادیث ، گریستن به هنگام
عبادات توصیه شده است. گویند که
حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم برخی اوقات در
نماز به آوای بلند میگریست. چنین سیره ای از خلفای نخستین،
ابوبکر و
عمر ، نیز روایت شده است.
انگیزه اصلی گریه، ترس از خدا («خَشیَة اللّه») و از
روزجزا و عدم یقین از
حکم الهی و
عذاب جهنم ذکر شده است. گریه اغلب بر گناهان است و بر برخی ناتوانیهای شخصی و بر سالهای تباه شده گذشته، یا بر ایام گذشته بازگشت ناپذیر زندگی این جهان، که دار امتحان است. انگیزه گریه ممکن است ترحم بر دیگران باشد، بر گمراهان در
دین یا بر مردگان که از اصلاح سرنوشت خود ناتواناند. گاه اشتیاق جنّت یا لقای حق و مانند آن موجب گریه است. بَکّائان اغلب در گریه به عفو و رحمت الهی امیدوار بودند و حمایت
خداوند در روز رستخیز و نجات از
آتش دوزخ و بخشایش گناهان خود و دیگران و نیز ورود به
بهشت و کسب
ثواب را از او میطلبیدند (در این باره به برخی احادیث نیز میتوان استناد کرد). به سان گدایان که با گریستن امکان موفقیت بیشتری مییابند، این سائلان معنوی نیز با گریه امید برانگیختنِ رحمت حق را داشتند تا شاید بدین وسیله پارهای از عذاب اخروی خود را در این جهان متحمل شوند. به نوشته ابونعیم اصفهانی در حلیة الاولیاء
«در میانه بهشت و دوزخ بیابانی است گسترده که آن را جز بکّائان در ننوردند».
ابوالدرداء، سه دلیل برای گریه خود میآورد: ترس از سرنوشتی که پس از
مرگ در انتظار ماست، محال بودن هر گونه کوشش از آن پس برای رستگاری خود، ناآگاهی از فرمان الهی در روز حساب.
یزید بن مَیسَره برای گریه عموماً هفت دلیل میشمرد: «فَرَح، حزن، فَزَع، وَجَع، ریاء، شکر از خدا و خشیت ازو».
ابوسعید خَرّاز هجده دلیل ذکر میکند که همه آنها فرع سه نوع از گریه است : «من الله»، «الی الله» و «علی الله».
نماز (از جمله نمازهای فریضه)، تفکر درباره خداوند، تلاوت قرآن، و
روایت حدیث ، خطبه و داستانهای اخلاقی، سخنان پارسایانه و مراقبات، همه فرصتی است برای گریستن. در منابع میخوانیم که
مسلمانان متقی شب را تا بامداد، در خلوت به گریه و تأمل در آیه یا آیاتی از قرآن، که درباره عذاب گناهکاران است، میگذرانند. و کسانی به هنگام
دعا و توسل، غالباً در خانه
کعبه ، در آویخته به کسوه کعبه، یا در برابر
حجرالاسود ، و نیز در قبرستانها و مشاهد میگریند. قاریان قرآن و راویان حدیث و واعظان و گویندگان قصههای دینی در حین کار خود میگریند، و غالباً شنوندگان را نیز به گریه وا میدارند. گویند یکی از قُصّاص پیش از سخنش به مستمعان میگفت : «اَعیرونی دُموعَکم» اشکتان را به من عاریت دهید.
حتی مجلس («مَحضَر») های خاصی بر پا میشد که در آن حاضران میگریستند و پس از آن غذا میخوردند.
گاه دو تن مسلمان پارسا به گفتگو در مباحث دینی میپرداختند و در آن اشکها میریختند. گویند محمد بن سُوقه و ضِرار بن مُرَّه یکدیگر را هر
جمعه میدیدند و با هم به گریه مینشستند.
بَدیل و شَمیت و کَهمَس، به مناسبتی گرد آمدند و گفتند: «بیایید امروز بر آب خنک بگرییم (که فردای
قیامت بدان دسترس نیست)».
ذکر زاری طولانی بَکّائی (به نام عون بن عبدالله) (که با عبارت «ویحی! بایّ شی ءٍ لم اعص ربّی» آغاز میشود) در حلیة الاولیاء
آمده است. شرح زاریِ کوتاهتر مردی را که از
بنی اسرائیل پنداشتهاند در عیون الاخبار
و بحث سه تن از بکّائان را در حلیة الاولیاء
میتوان یافت.
توانایی بر گریستن فضیلتی خاص شمرده میشد و نشانهای از شوق دینی و تفضّل الهی بود: «نه هر طالب تواند اشک ریزی».
ابوبکر وقتی چند یمنی را دید که هنگام تلاوت قرآن میگریستند، گفت : «ما نیز این چنین بودیم، ولی اینک دلهایمان سخت شده است».
عامر بن عبدقیس مأیوسانه دست بر چشم برد و فریاد زد «دریغا چشمانی خشک و از کار افتاده که هرگز نم اشکی نمییابد».
و ابوسلیمان دارانی معتقدبود که ناتوانی بر گریستن نشانه رها کردن خداست بنده را.
یوسف بن حسین رازی، از آنجا که دیگربه هنگام تلاوت قرآن نمیگریست، به مردم ری حق میداد که او را
زندیق بخوانند.
و نیز ازثابت بُنانی نقل شده است: در چشمی که نگرید خیری نیست.
در روایت است که
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم در دعا از خداوند میخواست که او را چشمانی گریان عطا کند تا با ریزش اشک
قلب صاف گردد «اللهم ارزقنی عینین هطّالتَینِ تشفیانِ القلب بذرف الدمع من خشیتک»،.
و به همین مناسبت، حدیث «تَباکی» نزد همگان حدیث صحیحی به شمار آمده است : «بگریید، وگرنه به گریستن تظاهر کنید» (ابکوا فان لم تبکوا فَتباکوا). سابقه حدیث تباکی احتمالاً به قول اسحاق نینوایی باز میگردد که گفت : «اگر در دلت اندوهی نیست لااقل چهرهات را با غبار غم بپوشان.»
ابونعیم اصفهانی نام بسیاری از زهّادِ گریان و یا کسانی را که مردم را به گریه توصیه کردهاند آورده است. با اینهمه کسانی که لقب «بَکّاء» داشتهاند یا فقط بدان صفت شهرت داشتهاند اندک بودهاند، از جمله: یحیی البَکّاء
ابوسعید احمد بن محمد البکّاء
هِشام بن حَسّان و ابراهیم البَکّاء.
کسانی چون صالح مُرّی، غالب جَهضَمی، کَهمَس و محمد بن واسع نیز به گریه شهرت داشتهاند.بر خلاف آنچه عدهای گمان کرده اند، بکّائان «طبقه» خاصی تشکیل نمیدادهاند و «بکّاء» بیشتر لقبی عام برای کسانی بوده که به کثرت میگریستهاند، و گاهی نیز به عنوان لقب به فردی داده میشده است. از این حیث، اصطلاح «بکّاء» تا حدی به اصطلاح حَمّادشبیه است که در حلیة الاولیاء
برای کسی به کار رفته که در شادی و غم، همه وقت، حمد خدای میگزارد. ازینروست که ذکر «بکّائون» در میان قدمای بنی اسرائیل هم آمده است.
محمد بن واسع که خود از کبار بکّائان بود، لقب «بکّاء» را بر خود خوش نمیداشت.
در میان زاهدان چهار ایراد بر گریستن وارد شده است: نخست آنکه گریه عملی اختیاری نیست، دوم اینکه گریه میتواند بار غم را بکاهد و خاطر را آرام بخشد و به همین لحاظ مردود است. درباره سفیان بن عُیَیْنه گفتهاند که اوبا بالاگرفتن سر، اشک را در چشمانش باز میداشت و با این عمل، به گفته خود، زمانی بیشتر اندوه را در درون نگاه میداشت،
سوم اینکه گریه امری خارجی است، و بنابراین میتواند ناشی از تظاهر و تزویر باشد. برای مثال گریه
دروغین برادران یوسف.
و همچنین به حدیثی استشهاد شده است که «مؤمن با قلب میگرید و منافق با سر». چون گریستن تظاهری خارجی است، در هیچیک از کتب اساسی تصوف فصلی بدان اختصاص نیافته است، ولی در ابواب «حزن» و «خشوع» و مانند آن ذکر گریه استطراداً آمده است. فصل بیست و هفتم کتاب مختارنامه عطار («در صفت گریستن») موردی خاص است که ضرورتاً به بحث ما مربوط نیست، چهارم اینکه بسیاری از صوفیان متأخر بر آن بودند که خود را مغلوبِ احساسات کردن تا به حد گریستن، نشانه ضعف است.به گریه صوفیان در سماع و در زیارت مشاهد اولیا و گریستن حاجیان در مشاهده مکه و وقوف در عرفه و روضه نبوی، و به گریه
شیعیان بر امامانشان و در مشاهد آنان، و گریه توّابین و
خوارج و دیگران نیز باید اشاره کرد. گریه بکّائان یکی از آشکارترین پیوندهای زهد
اسلامی و مسیحی است. «گریه دوستی» مسیحیت اولیه از طریق راهبان قبطی و سریانی (شنوده، افرایم، یوحنایِ اِفسوسی، اسحاق نینوایی و دیگران) مستقیماً به بکّائان مسلمان میپیوندد، و این مثالی از تطور دو شاخه معروف است که از تنه مسیحیت اولیه جدا میشود: شاخهای در جهان مسیحیت غربی (اگوستین،
کاسین و دیگران)، و شاخهای در شرق. جریان شرقی خود به سه شاخه منقسم میشود: یکی نماینده استمرار مسیحیت شرقی است از طریق توما مَرجاوی تا ابن عبری و دیگران، دیگری شعبه یهودی است، سومین، سنت گریه است در میان زهّاد مسلمان. در خاتمه باید یادآور شد: «بکّائون» ی که ابن هِشام
ذکر کرده است، غیر از بکّائان این مقاله است.
واژه بُکاء در قرآن نیامده است، اما کلمات همریشه با آن هفت بار به کار رفته اند
از این میان دو آیه
در وصف هدایت یافتگانی است که به هنگام تلاوت آیات الهی برآنان، خاشعانه میگریند. در قرآن دوبار
نیز لبریز شدن چشم از اشک (تَفیض مِن الدَّمْع) به کار رفته که یک مورد آن
در وصف و تمجید برخی کشیشان و راهبان مسیحی، به هنگام شنیدن آیات قرآنی، است. همچنین واژههای تضرع، حزن و کلمات همریشه با آنها مکرر در قرآن به کار رفته است. از نظر قرآن، گریستن از خوف خداوند و با تضرع به درگاه او روی آوردن امری پسندیده است. گریستن در موقع تلاوت قرآن نیز مستحب دانسته شده و در روایات توصیه شده است. از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل شده است که قرآن را با گریه تلاوت کنید، و اگر به گریه نمیافتید حال گریه به خود بگیرید.
در کتب اخلاقی و عرفانی، با استناد به قرآن و روایات، حالات حزن، تضرع و بکاء نیکو شمرده شدهاند. ابن فهد حلی
گریه را نشانه رقت قلب دانسته که خود نشانه اخلاصی است که در پرتو آن اجابت حاصل میشود. وی
حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل میکند که در آن خداوند دوستار قلب حزین دانسته شده است. همچنین در روایتی از پیامبر و
امام صادق علیهماالسلام چشمی که از خشیت خداوند بگرید، در زمره چشمانی شمرده شده است که در قیامت گریان نخواهند بود.
در حدیث دیگری پیامبر اکرم گریه بر گناه را باعث ایمنی از دوزخ دانسته است.
با اینهمه، گریستن برای امور دنیوی نه تنها توصیه نشده بلکه در مواردی منع شده و در حدیثی که ابن حنبل
از پیامبر نقل کرده، شیطانی دانسته شده است. غزالی
در حدیثی از پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم، از گریه اهل دوزخ در قیامت خبر میدهد.
گریستن برمصائب
اهل بیت پیامبر و ائمه علیهمالسلام، بویژه
امام حسین علیهالسلام، در میان شیعیان از اهمیت بسیار برخوردار است و با تاریخ تشیّع و فرهنگ شیعی پیوندی ناگسستنی دارد. طبرسی
از
امام رضا علیهالسلام آورده است که آنکه مصائب ما را ذکر کند و بگرید یا بگریاند، چشم او در روزی که چشمها گریاناند نخواهد گریست. جعفر بن محمد قولویه در کتاب معتبر کامل الزیارات، احادیث بسیاری درباره گریه بر امام حسین علیهالسلام و فضیلت آن نقل کرده است، از جمله در روایتی از امام صادق علیهالسلام، چشمی که برحسین علیهالسلام بگرید، محبوب خداوند دانسته شده و در روایتی دیگر از امام حسین علیهالسلام، گریستن به یاد آن حضرت باعث ایمنی از آتش دوزخ شمرده شده است.
در روایات شیعی، براساس حدیثی از امام صادق علیهالسلام، از پنج نفر با عنوان بکّائون (گریه کنندگان، بسیار گریه کنندگان) سخن رفته است:
حضرت آدم علیهالسلام که در اندوه دوری از بهشت بسیار میگریست،
یعقوب علیهالسلام که در فراق یوسف آنچنان گریست تا چشمانش سفید شد و بینایی خود را از دست داد
یوسف علیهالسلام که گریه اش در فراق یعقوب به حّدی بود که زندانیان هم بنداو به تنگ آمدند، فاطمه سلاماللهعلیها، که پس از رحلت پیامبر بسیار میگریست و برای پرهیز از آزردن دیگران به مقابر شهدا در خارج شهر میرفت و میگریست تا اندوه وی فروبنشیند، علی بن حسین علیهماالسلام، که سالها در ماتم پدرو مصائب
کربلا میگریست و این آیه را که در قرآن از زبان یعقوب علیهالسلام است، تلاوت میکرد: اِنّما اَشْکُوا بَثّی و حُزْنی الی الله و أعْلمُ من اللّهِ مالا' تعلمونَ
(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) ابن جوزی، صفة الصفوة.
(۳) ابن قتیبه، عیون الاخبار، قاهره ۱۹۲۸.
(۴) ابن هشام، سیرة رسول الله، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۵۹ـ۱۸۶۰.
(۵) احمد بن عبدالله ابونعیم، حلیة الاولیاء، قاهره ۱۹۳۲.
(۶) عبدالله بن محمد انصاری، رسائل، تهران ۱۳۱۹ ش.
(۷) عمروبن بحر جاحظ، البخلاء، چاپ حاجری، قاهره ۱۹۷۱.
(۸) عمرو بن بحر جاحظ، البیان والتبیین، چاپ عبدالسلام هارون، ج ۳، ص ۱۴۹ به بعد.
(۹) عبدالله بن علی سراج طوسی، اللمع فی التصوف، چاپ نیکلسون.
(۱۰) محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، قاهره ۱۹۵۳.
(۱۱) خلیل بن ایبک صفدی، تشنیف السمع فی انسکاب الدمع، قاهره ۱۳۲۱/۱۹۰۳، ص ۳۴.
(۱۲) ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۱۳) ابن فهد حلی، عدّة الدّاعی و نجاح السّاعی، چاپ احمد موحدی قمی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۴) حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، چاپ
علاء
الدین علوی طالقانی، کربلا (بی تا).
(۱۵) محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۶) محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، بیروت ۱۹۸۶.
(۱۷) محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۸) جعفر بن محمد قولویه، کامل الزّیارات، چاپ جواد قیّومی، قم ۱۴۱۷.
(۱۹) محمدباقر بن تقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۲۰) J Balogh "Dasz، Gebetweinen'", Archiv fدr Religionswissenschaft, ۲۷ (۱۹۲۹) , ۳۶۵ ff, ۲۹ (۱۹۳۱) , ۲۰۱ ff;.
(۲۱) idem, "Unbeachtetes in Augustins Konfessionen", Didaskaleion, IV (۱۹۲۶) , ۱۰ ff) Imber lacrimarum) ;.
(۲۲) R Dozy, Supplإment aux dictionaires arabes, Leiden ۱۸۸۱, svv "Bakka ¦ ", "Rik ¤ k ¤ a";.
(۲۳) Encyclopaedia of religion and ethics, ed James Hastings, Edinburgh ۱۹۸۰-۱۹۸۱, sv "Asceticism (Muslim) " (by R A Nicholson) ;.
(۲۴) Karl Hadank, Die Mundarten von Khunsa ¦ r , etc, CIX;.
(۲۵) W Heffening, "Die griechische Ephraem-Paraenesis gegen das Lachen in arabischer Uebersetzung", Oriens Christianus, XI (۱۹۳۶) , ۵۴ ff;.
(۲۶) Isaac of Nineveh, Mystic treatises, tr A J Wensinck, (Verhandelingen der Koninklijke Akademie van Wetenschappen te Amsterdam, Letterkunde, N R ۲۳, no I, ۱۹۲۳) ;.
(۲۷) H Lammens, L'Islam, Croyances et Institutions, ۲nd ed, Beirut ۱۹۴۱, ۱۵۲-۱۵۵;.
(۲۸) L Massignon, Essai sur les origines du lexique technique de la mystique musulmane, ۲nd ed, ۱۹۵۴, ۱۶۶-۱۶۷;.
(۲۹) F Meier, in Oriens, IX (۱۹۵۶) , ۳۲۳;.
(۳۰) K Meuli, Das Weinen als Sitte;.
(۳۱) J H Palache, "Ueber das Weinen in der jدdischen Religion", ZDMG, ۷۰ (۱۹۱۶) , ۲۵۱ ff;.
(۳۲) Ch Pellat, Le milieu basrien et al formation de G § a ¦ h ¤ iz;.
(۳۳) H Ritter, "Studien zur islamischen Frخmmigkeit I", Der Islam, ۲۱ (۱۹۳۳) ;.
(۳۴) Eduard Sachau, Der erste Chalife Abu Bekr , in Sitzungsberichte der preussischen Akademic der Wissenschaften zu Berlin, ۱۹۱۳, I, ۲۱ ff;.
(۳۵) A J Wensinck, Concordance et Indices de la tradition musulmane, sv "Baka ¦ ";.
idem, Handbook of
(۳۶) the early Muhammadan tradition, Leiden ۱۹۲۷, s v "weeping";.
idem, Some Semitics rites of mourning and religion, (Verhandelingen der Koninklijke Akademie van
(۳۷) Wetenschappen te Amsterdam, Letterkunde, N R ۱۸, no I, ۱۹۱۷) ;.
G Zappert,"Ueber den Ausdruck des geistigen Schmerzes im Mittelalter", Denkschr d A k Wien, v (۱۸۵۴) , ۷۳ f
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بکاء»، شماره۱۲۰۶.