• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بِنْت‌ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





بِنْت‌ (به کسر باء و سکون نون) و إِبْنَة (به کسر الف و سکون باء و فتح نون) از واژگان قرآن کریم به معنای دختر است.
بَنات (به فتح باء) جمع بنت است.



بِنْت‌ به معنای دختر است.
بنت و ابنة هر دو به معنی دختر است.
جمع آن بنات است.


به مواردی از بِنْت‌ که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - ابْنَتَ‌ (آیه ۱۲ سوره مریم)

مثل‌ (وَ مَرْیَمَ‌ ابْنَتَ‌ عِمْرانَ الَّتِی اَحْصَنَتْ فَرْجَها) (و همچنين به مریم دختر عمران كه دامان خود را پاک نگه داشت)


۲.۲ - الْبَناتُ‌ (آیه ۳۹ سوره طور)

جمع «بِنت»، «بَنات» است.
نظیر (اَمْ لَهُ‌ الْبَناتُ‌ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ)
(آيا سهم خدا دختران است و سهم شما پسران (كه فرشتگان را دختران خدا مى‌ناميد)؟!)


۲.۳ - بَناتٍ‌ (آیه ۱۰۰ سوره انعام)

(وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَ بَناتٍ‌ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌ عَمَّا یَصِفُونَ بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ اَنَّی یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ)
(آنان براى خدا همتايانى از جنّ قرار دادند، در حالى كه آنها مخلوق او هستند؛ و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى قائل شدند؛ منزّه است خدا، و برتر است از آنچه وصف مى‌كنند!)

این آیه از چند جهت مورد دقت است.

اوّل اینکه عده‌ای از مردم جنّ را در کارهای عالم شریک خدا قرار داده‌اند مثل عقیده مجوس که به یزدان و اهریمن قائل بودند و هر خیر را از یزدان و هر شرّ را از اهریمن می‌دانستند و مثل یزیدیّه که به الوهیّت ابلیس قائل‌اند.

دوّم: بنین و بنات که فرموده: «خَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَ بَناتٍ‌» آیا از ملائکه‌اند یا از جنّ و یا از ملائکه و بشر؟

در المیزان فرموده: گفته‌اند که قریش گویند خدا از جنّ زن گرفت (نعوذ باللَّه) و در اثر این ازدواج ملائکه به وجود آمدند و این به سیاق آیه‌ «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ» انسب است، علی هذا بنین و بنات همه از ملائکه‌اند.

این سخن در المیزان بطور احتمال و تردید گفته شده ولی نمی‌شود درست باشد زیرا آیات دیگر نظیر
(وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ اِناثاً) (و آنها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند.)
و آیه‌ (اَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ اِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ) (آيا ما فرشتگان را مؤنث آفريديم و آنها ناظر بودند؟!)
صریح‌اند در اینکه مشرکان ملائکه را دختران خدا می‌دانستند نه پسران و دختران.

و در مقام ردّ آنها آمده‌:
(اَمْ لَهُ‌ الْبَناتُ‌ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ)
(آيا سهم خدا دختران است و سهم شما پسران (كه فرشتگان را دختران خدا مى‌ناميد)؟!)

به نظر می‌آید که‌ «خَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَ بَناتٍ‌» مطلبی جداگانه باشد و نیز جاعلین شرکاء غیر از خارقین بنین و بنات باشند، یعنی عدّه‌ای هم برای خدا پسران و دختران جعل کردند، امّا دختران که جعل کردند همان‌ ملائکه‌اند که گفته شد و امّا پسران را به احتمال قوی از جنّ جعل کرده‌اند، مؤیّد این مطلب آیه‌ (وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً) «میان خدا و جنّ نسب قرار دادند، بنا بر این احتمال گفتند: ملائکه دختران خدا و جنّ پسران خدایند.» است
اگر گویند: شاید مراد از «بنین» همان است که یهود، عزیر را پسر خدا خواندند و نصاری مسیح را! گوئیم «بنین» جمع ابن است و نصاری و یهود دو پسر بیشتر نگفته‌اند علی هذا لازم بود «بنین» تثنیه گفته شود نه جمع وانگهی آیه در بیان اوضاع مشرکین است نه اهل کتاب.

ما در اینجا آیاتی از سوره صافّات را نقل می‌کنیم تا مزید توضیح شود...


۲.۴ - الْبَناتُ‌ (آیه ۱۴۹ سوره صافات)

(فَاسْتَفْتِهِمْ اَ لِرَبِّکَ‌ الْبَناتُ‌ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ • اَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ اِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ • اَلا اِنَّهُمْ مِنْ اِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ • وَلَدَ اللَّهُ وَ اِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ • اَصْطَفَی‌ الْبَناتِ‌ عَلَی الْبَنِینَ • ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ‌ • ... • وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ اِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ)
(از آنان بپرس: آيا پروردگارت دخترانى دارد و پسران از آنِ آنهاست؟!آيا ما فرشتگان را مؤنث آفريديم و آنها ناظر بودند؟! بدانيد آنها به سبب اين تهمت بزرگشان مى‌گويند: «خداوند فرزند آورده.» ولى آنها به يقين دروغ مى‌گويند. آيا دختران را بر پسران ترجيح داده است؟! با اينكه شما آن را براى خود نمى‌پذيريد شما را چه شده است؟! چگونه حكم مى‌كنيد؟! هيچ مى‌فهميد چه مى‌گوييد؟! آيا متذكّر نمى‌شويد؟! يا شما دليل روشنى در اين‌باره داريد؟ كتابتان را بياوريد اگرراست مى‌گوييد! آنها ميان خداوند و جنّ، نسبتى قائل شدند؛ در حالى كه جنّيان بخوبى مى‌دانند كه آنها [بت‌پرستان‌] در دادگاه الهى احضار مى‌شوند.)

در این آیات، بعد از نقل و ردّ این سخن که ملائکه دختران خدایند می‌فرماید: میان خدا و جنّ نسب قرار دادند! این آیه با ملاحظه‌ی‌ (وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَ بَناتٍ‌ بِغَیْرِ عِلْمٍ) روشن می‌کند که: بنین را از جنّ و بنات را از ملائکه تراشیده‌اند. و در این صورت‌ (اَ لِرَبِّکَ‌ الْبَناتُ‌ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ) در باره ملائکه است که چرا آنها را فقط دختران خدا می‌دانید و با آنکه پسران در نزد شما بهتر است پس چرا پسران نمی‌دانید، نه اینکه چرا پسر را فقط به خود نسبت می‌دهید زیرا آنها به خدا نیز پسر قائل بودند منتها از جنّ. و اللَّه العالم

مخفی نماند: مضمون آیه‌ (اَلا اِنَّهُمْ مِنْ اِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ • وَلَدَ اللَّهُ) (بدانيد آنها به سبب اين تهمت بزرگشان مى‌گويند: «خداوند فرزند آورده.»)
و آیه‌ (وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً اِنَّ الْاِنْسانَ لَکَفُورٌ) (آنها براى او از ميان‌ بندگانش جزئى قرار دادند و ملائكه را دختران خدا خواندند؛ انسان ناسپاسى آشكار است.)
آن است که مشرکان درباره بنین و بنات عقیده داشتند که آنها به طور توالد از خدا به وجود آمده‌اند!

ولی آیه‌ (وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ) (و كافران گفتند: «خداوند، فرزندى براى خود انتخاب كرده است.»)
و آیه‌ (لَوْ اَرادَ اللَّهُ اَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفی‌ مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ) (به فرض محال اگر خدا مى‌خواست فرزندى داشته باشد، از ميان مخلوقاتش آنچه را مى‌خواست برمى‌گزيد؛)
و همچنین آیه ۶۸ یونس و ۴ کهف و ۸۸ مریم و ۲۶ انبیاء و سایر آیات،
همه از اتخاذ ولد صحبت می‌کنند و آن به ظاهر غیر از ولد حقیقی است.

آیا عدّه‌ای هم قائل به اتّخاذ ولد بوده و می‌گفتند: خدا ملائکه و جنّ و عزیر و غیره را نزائیده ولی به فرزندی خود انتخاب کرده است؟! و یا این عدّه همان عدّه سابق‌اند ولی قرآن بعنوان اتخاذ ولد آن را بازگو می‌کند؟! ممکن است پیشینیان هر گروه که از عهد پیامبران چندان دور نبوده‌اند، قائل به اتخاذ ولد از باب تشریف بوده‌اند و پسینیان آنها معتقد به توالد شده‌اند و قرآن مجید هر دو را ردّ می‌کند.

آنچه از آیه‌ «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ...» و سایر آیات بدست آمد به قرار ذیل است.
۱- عدّه‌ای جنّ را شریک خدا دانسته‌اند در خلقت و تدبیر عالم.
۲- نادانان برای خدا پسران و دختران جعل کرده و از جانب خود و بدون مدرک این سخن گفته‌اند.
۳- گفته‌اند: ملائکه دختران خدا و جنّ پسران خدایند.
۴- آنانکه عقیده بپسران و دختران حقیقی داشتند غیر از معتقدین باتّخاذ ولد بوده‌اند.
۵- همه این حرف‌ها باطل و بی‌اساس است و خدا از آنچه گفته‌اند منزّه می‌باشد.

ناگفته نماند افسانه اتخاذ ولد و غیره که در میان مشرکان رواج داشت غیر از خرافات یهود و نصاری است نه اینکه مراد از هر دو یکی است، قرآن اکثر این عقاید سخیف را در بیان حالات مشرکان نقل می‌کند و به حساب گفته یهود و نصاری جداگانه می‌رسد. و به نظرم گاهی هم‌ مشترکا نقل و ردّ می‌کند.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۲۳۵.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۱۴۸.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۱، ص۶۶.    
۴. تحریم/سوره۶۶، آیه۱۲.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۱.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۷۸.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۳۴۵.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۵۶.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۹.    
۱۰. طور/سوره۵۲، آیه۳۹.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۵.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۱.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۱.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۶۱.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۲۵۵.    
۱۶. انعام/سوره۶، آیه۱۰۰- ۱۰۱.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۰.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۴۰۱.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۲۹۰.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۰۸.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۵۳۱.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۴۰۱.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۲۹۰.    
۲۴. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۹.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۹۰.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۳۴.    
۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۹۰.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۰۰.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۹۹.    
۳۰. صافات/سوره۳۷، آیه۱۵۰.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۱.    
۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۶۲.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۷۲.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۵۳.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۱۸.    
۳۶. طور/سوره۵۲، آیه۳۹.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۵.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۱.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۱.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۲۵۵.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۶۱.    
۴۲. صافات/سوره۳۷، آیه۱۵۸.    
۴۳. صافات/سوره۳۷، آیه۱۴۹- ۱۵۸.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۱.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۶۲.    
۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۱۷۲.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۵۳.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۷۱۸.    
۴۹. انعام/سوره۶، آیه۱۰۰.    
۵۰. صافات/سوره۳۷، آیه۱۵۱-۱۵۲.    
۵۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۱.    
۵۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۶۲.    
۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۷۲.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۵۳.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۱۸.    
۵۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۵.    
۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۹۰.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۳۲.    
۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۸۹.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۹۲.    
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۶۳.    
۶۲. بقره/سوره۲، آیه۱۱۶.    
۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۹۳.    
۶۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۶۱.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۹.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۶۵.    
۶۸. زمر/سوره۳۹، آیه۴.    
۶۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۹.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۳۵۸.    
۷۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۳۵.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۴۲.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۶۲.    
۷۴. یونس/سوره۱۰، آیه۶۸.    
۷۵. کهف/سوره۱۸، آیه۴.    
۷۶. مریم/سوره۱۹، آیه۸۸.    
۷۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۶.    
۷۸. انعام/سوره۶، آیه۱۰۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «بنت»، ج۱، ص۲۳۵.    






جعبه ابزار