بُعْداً (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُعْداً:(بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظّالِمينَ) «بُعْداً» (به ضم باء و سکون عین) به معنای دوری،
هلاکت و
لعن است.
آيۀ مورد بحث مربوط به پايان ماجراى
طوفان حضرت نوح (علیهالسلام) است جزئيات و نتيجه آن را در عبارات بسيار كوتاه و مختصر و در عين حال فوق العاده رسا و زيبا در ضمن شش جمله بيان مىكند و مىگويد:
• به
زمین دستور داده شد، اى زمين آبت را در كام فرو بر
(وَ قيلَ يا أَرْضُ ابْلَعي ماءَكِ).
• به
آسمان دستور داده شد اى آسمان دست نگهدار
(وَ يا سَماءُ أَقْلِعي).
• و آب فرو نشست
(وَ غيضَ الْماءُ).
• و كار پايان يافت
(وَ قُضِيَ الْأَمْرُ).
• و كشتى بر دامنه كوه جودى پهلو گرفت
(وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجوديِ).
در اين هنگام گفته شد دور باد قوم ستمگر
(وَ قيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمينَ).
به موردی از کاربرد «بُعْداً» در قرآن، اشاره میشود:
(وَ قيلَ يا أَرْضُ ابْلَعي ماءكِ وَ يا سَماء أَقْلِعي وَ غيضَ الْماء وَ قُضِيَ الأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجوديِّ وَ قيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظّالِمينَ) «و گفته شد: «اى زمين، آبت را فروبر! و اى آسمان، از بارش خوددارى كن!» و آب فرو نشستو كار پايان يافت و كشتى بر دامنه كوه جودى، پهلو گرفت؛ و در اين هنگام، گفته شد: «دور باد گروه ستمكاران از رحمت خدا!).»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
(وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ) يعنى خداى عزوجل فرمود دورى باد نصيب مردم ستمگر.
امر در جمله «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» كه تقديرش «ابعدوا» بعدا است نيز مانند دو امر قبل از آن، يعنى «ابلعى» و «اقلعى» امر تكوينى خداى تعالى بوده نه امر تشريعى، كه گفتيم امر تكوينى او عين ايجاد و انفاذ او است، پس همين كه اين امرها از مقام ربوبى صادر شد بلا فاصله زمين و آسمان به خروش آمدند، و قوم نوح غرق گشتند و در نتيجه در دنيا گرفتار خوارى و در آخرت مبتلا به خسران شدند، هر چند كه از وجهى ديگر، اين امر از جنس امرى تشريعى بوده، زيرا متفرع بر مخالفت قوم بوده، سادهتر بگويم از آنجا كه قوم نوح دستور الهى به ايمان و عمل صالح را مخالفت كردند نتيجه و فرعش اين شد كه خداى تعالى با امرى تكوينى كه از مخالفت امرى تشريعى نشات گرفته بود، آن فرامين را صادر فرمود تا جزاى آنان در برابر
تکبر و استعلايشان بر خداى عزوجل باشد.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «بعدا»، ج۱، ص ۲۱۴.