بُرْج (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُرْج (به ضم باء و سکون راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای آشکار شدن است.
تَبَرّج (به فتح تاء و باء) به معنای ظاهر کردن است.
در
قرآن واژه
بروج که به
بروج آسمان گفته میشود، سه بار آمده است و به ستارگان آسمان یا ستارگان بزرگ معنا شده است.
دلیل آن هم به خاطر ظهور و آشکار بودنشان است که به این نام نامیده شدهاند.
مشتقات
بُرْج که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
لا تَبَرَّجْنَ (به فتح تاء و باء) به معنای ظاهر نشوید؛
مُتَبَرِّجاتٍ (به ضم میم، فتح تاء و باء) به معنای خودنمایی نمیکنند؛
الْبُرُوجِ (به فتح الف، ضم باء و راء) به معنای برجهای صورتهای فلکی؛
بُرُوجاً (به ضم باء و سکون راء) به معنای برجها، منزلگاهها؛
بُرُوجٍ (به ضم باء و راء) به معنای قلعهها است.
بُرْج به معنای آشکار شدن است.
در
مجمع البیان ذیل آیه ۶۰
سوره نور گوید:
تبرّج آن است که
زن زیباییهای خود را اظهار کند و اصل آن به معنی ظهور است و به عبارت دیگر از آن جهت
برج گویند که ظاهر و هویداست.
چون در این مادّه از کلمهی
بروج آسمان که سه بار در قرآن آمده است، صحبت خواهد شد لازم است معنای اصلی
برج کاملا روشن شود، آنگاه بینیم آیا مراد قرآن از
بروج، نجوم است یا
برجهای دوازده گانهی موهوم و اعتباری؟
زمخشری در
کشّاف ذیل آیه ۶۰ سوره نور گفته: بدا و برز به معنی ظهور، نظیر
تبرّجاند.
در ذیل آیه ۶۱
سوره فرقان میگوید: اشتقاق
بروج از
تبرّج است به جهت ظاهر بودن آنها است.
بیضاوی در تفسیر
سوره بروج گوید: اصل
برج برای ظهور است.
در ذیل آیه ۶۰ از سوره نور گفته: به کشتی آشکار که پرده ندارد،
بارجه گویند.
در
اقرب الموارد گوید:
«تَبَرَّجَتِ الْمَرْئَةُ» یعنی زن زینت خود را برای نامحرم آشکار کرد.
در
نهایه ابن اثیر نیز چنین است.
بنابر آن چه گفته شد شکّی نمیماند که معنای اصلی
برج، ظهور است.
به مواردی از
بُرْج که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْاُولی) «ظاهر نشوید، خود نمایی نکنید مانند خودنمایی جاهلیّت اوّلی.»
(غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ) «زنانی که خودنمایی به زینت نمیکنند.»
اکنون میرسیم به آیاتی که راجع به
بروج آسماناند؛
(وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ) (سوگند به آسمان كه داراى
برجهاى «صورتهاى فلكى» بسيار است.)
(وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی- السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاها لِلنَّاظِرِینَ) (ما در
آسمان برج
هايى قرار داديم؛ و آن را براى بينندگان آراستيم.)
(تَبارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فِیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنِیراً) (زوال ناپذير و پر بركت است كسى كه در آسمان منزلگاه
هايى براى ستارگان قرار داد؛ و در ميان آن، چراغ روشن خورشيد و ماه تابان آفريد.)
بنابر آنچه گفته شد
بروج آسمان، همان ستارگاناند که در آسمان میدرخشند و به مناسبت ظهور و آشکار بودنشان که معنای اصلی
برج است،
بروج نامیده شدهاند و آسمان به وسیلهی آنها زینت داده شده است چنانکه در آیه دوّم است، و در آیهی سوّم آفتاب و ماه در ردیف
بروج شمرده شده، پیدا است که ستارگان مرادند.
نظیر آیه
(وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ) (خورشيد و ماه را مسخّر شما ساخت؛ و ستارگان نيز به فرمان او مسخّر و در خدمت شما هستند.)
(اَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ) «هر کجا بوده باشید
مرگ شما را خواهد یافت هر چند در قلعههای بلند باشید.»
مراد از
بروج در این آیه قلعهها است و آنها را به واسطه آشکار و هویدا بودن،
بروج گویند.
در
دعای سمات به طور صریح گفته شده که
بروج همان کواکب و ستارگاناند اینک آن جمله از دعای سمات
«وَ خَلَقْتَ بِهَا الْکَوَاکِبَ وَ جَعَلْتَهَا نُجُوماً وَ بُرُوجاً وَ مَصَابِیحَ وَ زِینَةً وَ رُجُوماً وَ جَعَلْتَ لَهَا مَشَارِقَ وَ مَغَارِبَ» در
تفسیر برهان ذیل آیه سوّم از
امام باقر (علیهالسّلام) نقل شده:
بروج عبارتاند از کواکب در ذیل
روایت،
بروج دوازده گانه یونانی شمرده شده به احتمال قوی ذیل آن ساخته است.
وانگهی روایت از
زیاد بن منذر ابی الجارود است که
کشّی در
رجال خود از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده: آن حضرت درباره ابی الجارود و چند نفر دیگر فرمود:
«کَذَّابُونَ، کُفَّارٌ، عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ» فقط صدر روایات با قرآن سازش دارد علی هذا ذیل روایت را به حساب امام (علیهالسّلام) نمیشود گذاشت.
طبرسی ذیل آیه ۶۱
سوره فرقان از
حسن و
مجاهد و
قتاده نقل میکند که گفتهاند:
بروج همان ستارگان بزرگ و درخشندهاند، به واسطه روشن و آشکار بودن،
بروج نامیده شدهاند.
زمخشری در ذیل آیه ۱
سوره بروج آورده: گفته شده
بروج، ستارگان بزرگاند، علّت این تسمیه آشکار بودنشان است.
آن عدّه از
مفسّران که
بروج را به معنی
برجهای دوازده گانه گرفتهاند، سخنانشان عاری از حقیقت است، زیرا
برجهای مزبور موهوم و اعتباری صرفاند، مثلا چند ستاره را در آسمان دیده و پیش خود فکر کردهاند: اگر فاصلهی این ستارگان با خطّی به هم متصل شود به شکل گوسفند (حمل) میآیند و گرنه در آسمان
برج حمل وجود ندارد، گفتهاند
برجهای دوازدهگانه منازل آفتاباند که در هر
برج یک ماه حرکت میکند وانگهی نامهای
حمل،
ثور،
جوزا،
سرطان،
اسد،
سنبله،
میزان،
عقرب،
قوس،
جدی،
دلو، و
حوت، ابتدا از نام بتهای یونانیان گرفته شده است.
مقام قرآن والاتر از آن است که روی این موهومات سخن گوید و آنها را به حساب آورد.
وجدی در دائرة المعارف گوید:
بروج در اصطلاح فلکی، منازل مختلف آفتاباند در فصول مختلف سال، یونانیان قدیم این
برجها را با نام
هایی که از عقاید خرافی آنان سر چشمه گرفته و بر خدایانشان نسبت میدادند، نامگذاری کردهاند...
مردم این نامها را از آنها آموخته و ریشه آنها را از یاد بردهاند. آیا میشود گفت که
قرآن این موهومات را تصدیق کرده است؟! ! ! و روی آنها سخن گفته است؟! !!.
ناگفته نماند: در زمان
بنیعباس که عقاید یونانیان به
زبان عربی ترجمه شد، مردم به آنها راه یافتند و پارهای از روی اشتباه مطالب اسلامی را با آنها تطبیق کردند، تطبیق
بروج قرآن با
بروج یونانیان از آن جمله است.
از اين مادّه از كلمهى
بروج آسمان سه بار در قرآن آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «برج»، ج۱، ص۱۷۴.