بهمنیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بهمنیان، اعضای خاندانی از
مسلمانان که در شبهجزیره
هند با تشکیل حکومتی مستقل و قدرتمند بر
فلات دکن فرمان راندند.
امیران دکن پس از شورش برضد پادشاهی دهلی، محمدشاه تُغلُق (حک ۷۲۵-۷۵۲ق/۱۳۲۵-۱۳۵۱م)، یکی از فرماندهان خویش به نام اسماعیل فتح
را به
حکومت برگزیدند. به قولی، اسماعیل پس از دو
سال به علت ناتوانی در اداره کشور، از حکومت کناره گرفت و داوطلبانه قدرت را به حسن گانگو (کانکو)، ملقب به ظفرخان داد. برپایه گزارشی دیگر، حسن گانگو، اسماعیل را برانداخت وخود با
لقب ابوالمظفر علاءالدین
بهمنشاه در ۷۴۸ق به
سلطنت رسید و سلسله بهمنیان دکن (۷۴۸-۹۳۳ق/۱۳۴۷-۱۵۲۷م) را پایهگذاری کرد.
خاستگاه بهمنیان به درستی روشن نیست. برخی نژاد ایشان را افغان دانستهاند.
گروهی از تاریخنگاران سدههای میانه
هند، حسن گانگو را خواهرزاده هژیرالدین ملقب به ظفرخان از امیران بلندمرتبه علاءالدین
خَلْجی و
برادر علیشاه از سرداران محمدشاه تغلق دانستهاند
از
سده ۷ق/۱۳م با آغاز
عصر جدیدی در دکن این
سرزمین مدت ۳۰۰ سال زیر فرمان
مسلمانان قرارگرفت. این تغییر سبب شکل گرفتن طبقه جدیدی از اشراف
سنی مذهب در دکن شد که
خلجیان و
تغلقیان وابسته به آنان بودند. همچنین برخی از حبشیان که همراه
سپاه اسلام به دکن رفته بودند، از جمله این اشراف بودند که خود را «دکنی» میخواندند. با شکلگیری حکومت مستقل بهمنیان در دکن، این اشراف فرمانبردار ایشان شدند.
پس از قدرت یافتن بهمنیان، توجه مسلمانان دیگر مناطق
جهان اسلام به دکن جلب شد. پادشاهان بهمنی برای رهایی از وابستگی به دولتمردانی که در حکومت تغلقیان رشد یافته بودند، شروع به فراخواندن فرهیختگانی از دیگر سرزمینهای اسلامی، از جمله
ایران،
ماوراءالنهر و
بینالنهرین کردند. بدین سبب، در این دوره، با نامهای سیستانی، آذربایجانی، گیلانی و بصری در مآخذ تاریخ دکن روبهرو میشویم. این مهاجران جدید به نامهای
آفاقیان و «غریبان» خوانده میشدند. با ورود مهاجران جدید که بیشتر
شیعه بودند، به آرامی تحولی فرهنگی آغاز گردید و به نفوذ تشیع در دستگاه حکومتی منجر شد.
هندوان نیز بخشی از اشراف بهمنی بودند، اما در دستگاه حکومت مرکزی نفوذی نداشتند و بیشتر در ارتش و جاگیرهای (اقطاعاتِ) خود قدرت داشتند؛ چنان که به دستور علاءالدین حسن بهمنی، هندوانی که در ارتش خدمت میکردند، از پرداخت
جزیه معاف شدند.
تاریخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بهمنیان به دو دوره گُلبرگه و
بیدر تقسیم میشود که هریک از آنها دارای ویژگیهای مشخصی است. با تأسیس سلسله بهمنیان، در دوره احمدشاه اول در ۸۲۷ق/۱۴۲۴م، پایتخت از گلبرگه به بیدر (محمدآباد) انتقال یافت.
از این دوره به بعد، ویژگیهای
فرهنگ و
تمدن ایرانی، برفرهنگ سلاطین دهلی و دکن چیره شد. قدرت دولتمردان آفاقی در سازمانهای حکومتی بهمنیان افزایش یافت و اختلاف دکنیان و آفاقیان شدت گرفت. انتخاب یک آفاقی به نام خلفالدین بصری برای نخستینبار به مقام وکیلالسلطنه، و تشکیل نیروی ۳هزار نفری کماندار از آفاقیان باعث گسترده شدن اختلاف در دوره احمدشاه شد. سرانجام، اختلاف دو گروه باعث فروپاشی سلسله بهمنیان دکن گردید.
با نفوذ آفاقیان در دستگاه حکومت، نقش دولتمردان و فرهیختگان شیعه مذهب مهاجر از ایران و بینالنهرین، باعث گسترش مذهب شیعه در دکن شد؛ چنانکه برخی از پادشاهان بهمنی مانند فیروزشاه و احمدشاه اول را شیعه مذهب دانستهاند.
دعوت احمدشاه از
شاه نعمتالله ولی و آمدن گروهی از
خانواده و طرفدارانش به دکن باعث گسترش فرهنگ ایرانی در دکن و کاهش نفوذ فرقه چشتیه و طرفداران گیسو دراز گردید.
در دوره وزارت محمود گاوان در زمان محمدشاه سوم، با تقسیم متناسب مناصب بین دکنیان و آفاقیان، موازنه قدرت میان دولتمردان دو گروه به وجود آمد؛ اما با کشته شدن محمود گاوان، دوباره اختلاف و درگیری شدت گرفت.
قلمرو بهمنیان سرزمین گستردهای بود که در دوره وزارت محمود گاوان به بیشترین وسعت خود رسید و مرزهایش از
خلیجبنگال در شرق تا دریای عرب در غرب، و از سرزمین ویجانگر در جنوب تا گجرات در شمال گسترده بود و با سرزمین مالوا و وَرانگل هممرز بود.
افزون بر
مسلمانان و اکثریت هندو، شماری از اقلیتهای
یهودی و
مسیحی نیز در بخشهایی از قلمرو بهمنیان میزیستند.
بهمنیان برای اداره یک سرزمین وسیع که جایگاه مذاهب و فرقههای گوناگون بود، احتیاج به سازمانبندی دقیق اداری و نظامی داشتند. پادشاه در رأس ساختار حکومتی قرار داشت و برتمام نهادهای اداری، قضایی و نظامی از طریق نمایندگان منتخبش فرمان میراند و قدرتش نامحدود بود. حکومت ۱۱ ساله علاءالدین حسن
بهمنشاه بیشتر در درگیری با مخالفان داخلی و خارجی گذشت و فرصت مناسبی برای سازماندهی و برقراری
نظم نبود. در دوره محمدشاه اول که به سازماندهنده حکومت بهمنیان شهرت دارد، با تشکیلات جدید دیوانی، بخشهای مدنی، نظامی و قضایی ایجاد شد و هر بخش زیرنظر یک دیوانسالار قرار گرفت. عنوان برخی از دیوانسالاران دوره بهمنیان اینهاست: ۱. وکیلالسلطنه که مقام برجستهای داشت و قائممقام شاه بود و همه دستورها، پیش از اجرا به امضای او میرسید؛ ۲. وزیرکل که رؤسای دیوانها زیر نظارت او قرار داشتند؛ ۳. امیر جُمله که رئیس دیوان مالی بود؛ ۴. وزیر اشرف که به رابطه با کشورهای خارجی و مراسم دربار رسیدگی میکرد؛ ۵. ناظربیان؛ ۶. پیشوا؛ ۷. کوتوال که رئیس نظمیه و اداره شهر بود؛ ۸. صدر جهان که رئیس قضا و مأمور رسیدگی به امور مذهبی بود.
درزمان علاءالدین بهمنشاه کشور به ۴ بخش بیدَر، بِرار، دولتآباد و گُلبرگه تقسیم گردید و در زمان فرزندش، محمد هر یک از این بخشها «طرف»، و حاکمان آنها «طرفدار» خوانده میشدند. طرفداران، حاکمان قدرتمندی بودند که جمعآوری
مالیات و گردآوری نیرو و فرماندهی آنها و انتصابهای نظامی و اداری برعهده آنان بود و در دوره قدرت شاهان بهمنی تحت نظارت دقیق شاه قرار داشتند. با گسترش تدریجی قدرت و قلمرو حکومت که در دوره محمدشاه سوم (= لشکری) به اوج خود رسید، محمود گاوان، وزیر مشهور محمدشاه با سازماندهی تازهای قلمرو پادشاهی را به ۸ «سرلشکری» تقسیم کرد که هدف از آن نظارت بر قدرت «طرفداران» بود؛ اما توفیق چندانی حاصل نشد.
بهمنیان برای تصرف سرزمینهای جدید و مقابله با همسایگان قدرتمند، سپاهی نیرومند ایجاد کردند. به نوشته نیکیتین، سیاح نیمه دوم سده ۹ق/۱۵م
سپاه بهمنیان از ۳۰۰ هزار پیاده، ۱۹۰هزار سواره، و ۵۷۵
فیل تشکیل میشد. شاه در رأس سپاه بود و پس از او، فرمانده سپاه که امیرالامرا نامیده میشد، قرار داشت. تمام افسران، منصبدار نامیده میشدند و درجاتی از ۱۰۰ تا ۰۰۰‘۲ داشتند. دستههای جدید نظامی در سپاه بهمنیان ایجاد گردید؛ از جمله «باربرداران» که به بسیج سپاه میپرداختند و «سلاحداران» که محافظت شاه را عهدهدار بودند و شمار آنها ۴ هزار نفر بود و از اروپاییان و ترکان نیز استفاده میشد. بیدر نیز مرکز تولید
سلاح برای بهمنیان بود.
افزون بر غنایم جنگی، مالیات ارضی، منبع اصلی درآمد پادشاهان بهمنی را تشکیل میداد و بخشی از زمینها قابل کشت به صورت «جاگیر» به دولتمردان داده میشد. پادشاهان بهمنی برای بهبود وضع کشاورزان و کشت زمین کوشش بسیار کردند و مجاری آبیاری برای زمینهای کشاورزی احداث نمودند.
سکههای ضربشده دوره بهمنیان از جنس
طلا،
نقره و
مس بود که ویژگیهای یکسانی از لحاظ وزن و اندازه داشت؛ اما محمدشاه بهمنی در شکل و طرح سکهها تغییراتی به وجود آورد. این تغییرات اگرچه در معاملات با سرزمین ویجانگر اخلال ایجاد میکرد، اما وی بر این امر پای میفشرد؛ چنانکه برای تثبیت سکههای خود، از کشتار برخی صرافان نیز ابایی نداشت.
ارتباط بازرگانی بهمنیان با دیگر سرزمینها، سبب افزایش گستره روابط فرهنگی و سیاسی آنان شد؛ چنانکه سلسله بهمنیان، نخستین حکومتی در
هندوستان بود که با
عثمانیان رابطه سیاسی برقرار کرد و نمایندگانی به
مصر فرستاد.
دوره بهمنیان اوج شکوفایی فرهنگ اسلامی در دکن بود. پادشاهان این سلسله که خود نیز از
ذوق ادبی بهره داشتند، ضمن تشویق عالمان، ادیبان و هنرمندان دکنی، روحانیان، دانشمندان و شاعران ایران و بینالنهرین را فراخواندند و بدین ترتیب، به غنای فرهنگی خویش افزودند. در همین زمان است که فضلالله اینچو وزیر و ادیب دوره فیروزشاه بهمنی کوشش بسیاری برای آوردن
حافظ شیرازی به دربار بهمنیان کرد، اگرچه حافظ از نیمه راه
سفر، به
شیراز بازگشت.
پادشاهان بهمنی غیر از ادبیات، به علوم نیز علاقهمند بودند؛ از جمله، فیروزشاه به نجوم و ستارهشناسی علاقه داشت و رصدخانهای بنا نهاد و
منجم معروف حکیم حسین گیلانی در خدمت او بود.
از اقدامات مهم پادشاهان بهمنی برای گسترش فرهنگ و علوم اسلامی، تأسیس مدارسی در ایلچپور و دولتآباد بود. بزرگترین این مدارس در بیدر به فرمان محمودگاوان ساخته شد که دارای کتابخانهای بزرگ بود. افزون بر این، مدارسی نیز برای آموزش یتیمان تأسیس کردند.
پادشاهان بهمنی به آبادانی و ایجاد بنا علاقهمند بودند و آثار بسیاری از این دوره، به جا مانده است.
معماری دوره بهمنیان به دو سبک گلبرگه و بیدر تقسیم میشود. آثار معماری گلبرگه که به دوره نخست پادشاهان بهمنی تعلق دارد، تأثیر گرفته از سبک
معماری اسلامی پادشاهان دهلی است که در مواردی ویژگیهای
معماری ایرانی در آن دیده میشود؛ مانند مسجد جامع گلبرگه، مسجدِ شاه بازار، و مقبره گیسو دراز. در دوره فیروزشاه تأثیر معماری هندی دربناها مشاهده میشود؛ چنانکه مقبره فیروز نمونه جالبی از التقاط معماری هندی، ایرانی و سبک روزگار پادشاهان دهلی است. در دوره بیدر، با ورود مهاجران ایرانی به دکن، ویژگیهای معماری ایرانی نمود بیشتری یافت.
حکومت بهمنیان شاهد فراز و نشیبهای بسیار بود. در دوره وزارت محمودگاوان، حکومت بهمینان به اوج شکوفایی فرهنگی و گستردگی وسعت خود رسید. پس از کشته شدن این وزیر خردمند و شدت گرفتن درگیری آفاقیان و دکنیان، ارکان حکومت مرکزی سست شد و حکمران منطقهای با سرپیچی از فرمان حکومت مرکزی، خود را حاکمان مستقل خواندند. به تدریج، شاه در درگیری میان دولتمردان، قدرت خویش را از دست داد و به صورت بازیچهای دردست آنان درآمد. سرانجام، کلیمالله، آخرین پادشاه بهمنی توسط امیر بریدی از حکومت خلع شد و سرزمین بهمنیان به ۵ سرزمین مستقل تقسیم شد که بریدشاهیان
، عماد شاهیان، قطب شاهیان، نظام شاهیان و عادل شاهیان بر آن فرمان میراندند.
(۱) عبدالقادر بدائونی، منتخب التواریخ، به کوشش کبیرالدین احمد، کلکته، ۱۸۶۹م.
(۲) علی طباطبا، برهان مآثر، دهلی، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
(۳) محمدقاسم فرشته، تاریخ فرشته، کانپور، ۱۲۹۰ق/۱۸۷۴م.
(۴) مجتبی کرمیٰ، نگاهی به تاریخ حیدرآباد دکن، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۵) Ahmad، Aziz، Studies in Islamic Culture in the Indian Environment، Oxford، ۱۹۶۴.
(۶) Ahmad، Nizāmuddin، The Tabaqāt-i-Akbari، tr Brajendranath De، Calcutta، ۱۹۳۹.
(۷) Brown، P، Indian Architecture، Bombay، ۱۹۸۱.
(۸) Chowdhury، JN،» Administration of the Bahmani Kingdom «، The India Historical Quarterly، ed NN Law، Delhi، ۱۹۲۶، vol II.
(۹) Ghauri، IA،» Muslims in the Deccan in the Middle Ages: An Historical Survey «، Islamic Culture، Hyderabad، ۱۹۷۵، vol XLIX، no l.
(۱۰) Gupta، PL، Coins، Delhi، ۱۹۹۶.
(۱۱) Haig، W،» The Kingdom of the Deccan «، The Cambridge History of India، New Delhi، ۱۹۸۷، vol III.
(۱۲) Haig، W،» The Religion of Ahmad Shah Bahman «، JRAS، London، ۱۹۲۴.
(۱۳) Husaini، AQ،» Career of Hasan، Bahman Shah، Befor He Became the Sultan of the Deccan «، Islamic Culture، Hyderabad، ۱۹۵۹، vol XXXIII.
(۱۴) Joshi، PM،» The Bahmani Kingdom «، The Delhi Sultanate، ed RC Majumdar، Bombay، ۱۹۶۷.
(۱۵) Law، NN، Promotion of Learning in India، Varanasi، ۱۹۵۸.
(۱۶) Majumdar، RC، An Advanced History of India، London، ۱۹۵۸.
(۱۷) Rizvi، AA، A Socio- Intellectual History of the Isnāʼ Ashari Shiʼis in India، Canberra، ۱۹۸۶.
(۱۸) Sherwani، HK،» The Bahmanis «، History of Medieval Deccan، ed HK Sherwani and PM Joshi، New Delhi، ۱۹۷۴، vol I.
(۱۹) HK Sherwani، The Bahmanis of the Deccan، New Delhi ۱۹۸۵.
(۲۰) HK Sherwani،» Cultural Influences Under Ahmad Shāh Walī Bahmanī «، Islamic Culture، Hyderabad، ۱۹۴۴، vol XVIII.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهمنیان»، شماره۵۲۹۱.