بنیکنانه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنیکنانه از متولیان
کعبه در
دوره جاهلی بودند. خوی بخشندگی، مهماننوازی، باور به فرزند داشتن خداوند و شرک ورزیدن به خداوند، درگیریهای دوران
جاهلیت با دیگر قبایل حتی در
ماههای حرام، شرکت در
نبردهای فُجار و
نبرد یوم شَهوره و
غزوهها و برخی
سریهها از ویژگیهای کنانیان در دوران
جاهلیت بود. گزارشها از توجه و اهتمام فراوان بنیکنانه به امور کعبه و خدمت رسانی به آن حکایت دارند، به همین دلیل آنها را از بزرگان
مکه نیز شمردهاند. ایشان در حفظ کعبه و دور نگه داشتن آن از تجاوز و ستم میکوشیدند و افزون بر این، در برابر حرمتشکنی کعبه میایستادند. بسیاری از
بدعتها و تغییرها در آیینها و
مناسک حج، به
حمسیان و از جمله کنانیان نسبت داده شده است، از جمله: ترک
وقوف در عرفه،
طواف با بدن برهنه. با آغاز دعوت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
یگانهپرستی در مکه، بعضی اعضای بنیکنانه از نخستین کسانی بودند که این دعوت را اجابت کرده، به پیامبر ایمان آوردند.
ابوذر غفاری نخستین
مسلمان از کنانیان و چهارمین ایمان آورنده به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. در میان شخصیتهای بنیکنانه چهرههای سیاسی و نظامی، ادیبان، شاعران و نیز مشاهیری در زمینههای اخلاقی و رفتاری وجود دارد.
بنیکنانه از مجموعه قبایل عرب عدنانی بودند که نسبشان به
ابونضر کنانة بن
خزیمة بن مدرکه میرسید. کنانة بن خزیمه، جد سیزدهم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، پسرانی بسیار داشت که شمار آنها به ۱۴ تن میرسید.
بعضی از ایشان منشا قبیلههای کوچک و بزرگ دیگر شدند و کنانه را در مناطق گسترده از
شبه جزیره عربستان گستراندند. از
نضر بن کنانه،
قریش ؛ از
عبدمناة بن کنانه، تیرههایی بزرگ چون
بنیبکر،
بنیعامر،
بنیلیث،
بنیدوئَل،
بنیضَمره،
بنیغِفار، و
بنیمَدْلِج؛ و از نسل
مالک بن کنانه، تیرههایی همانند
بنیفَراس،
بنیحارث بن غَنَم ،
بنیعمرو،
بنینابغه،
بنیفَلّاق، و
بنیفُقَیم شکل گرفتند. از دیگر فرزندان کنانه نیز تیرههایی پدید آمدند که از شهرت چندان برخوردار نیستند.
گستردگی قبیله کنانه و نقش و جایگاه آنان در رخدادهای دوران
جاهلیت و پس از آن، سبب شد تا بعدها روایاتی در فضیلت و برتری آنها گزارش شود. در برخی این روایتها که به پیامبر نسبت داده شده، او کنانه را برگزیده نسل
اسماعیل (علیهالسّلام) و قریش را برگزیده کنانه و
هاشم را برگزیده قریش دانسته است.
همچنین آنگاه که
صعصعة بن ناجیه، بنیکنانه را به چشم و گوش مُضَر وصف کرد، پیامبر به تایید این سخن پرداخت.
هر چند درستی این گزارشها و نسبت آن به پیامبر جای درنگ دارد؛ بر فرض نادرستی چنین نقلهایی، باز هم نمیتوان از اهمیت کنانه در مناسبات روزگار
جاهلیت کاست؛ کنانیها در دوران
جاهلی در مناطقی گسترده از
حجاز،
تهامه و
یمن از جمله مکه و پیرامون آن
و مدینه
پراکنده بودند.
مَجَنَّه بازاری در پیرامون مکه، به کنانیها اختصاص داشته و از زمینهای آنها بوده است.
این بازار پس از
بازار عکاظ در ۱۰ روز پایانی ماه
ذیقعده برپا میشده و بر پایه گزارشی، به قبیله
بنیدوئَل از کنانه تعلق داشته است.
بنیکنانه آداب و باورهایی داشتند که در زیر به برخی از باورهای پسندیده و دو باور ناروانه آنها اشاره میکنیم:
خوی بخشندگی از ویژگیهای کنانیان در دوران
جاهلیت بود.
سُلمی بن نَوْفل از بنیدوئَل در شمار بخشندهترین عربهای
جاهلی (اجواد الجاهلیه) جای داشت.
بنیکنانه به مهماننوازی شهره بودند. آنها رسم مهماندوستی را از
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) به ارث برده
و خوردن و آشامیدن به تنهایی را بر خود
حرام کرده بودند. چون سفرهای میگستردند، آنقدر میماندند تا مهمانی فرارسد. این
سنت آنها در دوران اسلامی نیز ادامه داشت تا اینکه با فرود این فقره از آیه ۶۱
سوره نور: «... لَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ اَن تَاکُلوا جَمیعًا اَو اَشتاتًا...»
خداوند آنها را در این رفتار مخیّر کرد. همچنین آوردهاند که مردی از
بنیعتواره، از قبایل بنیضمره کنانی، به نام الهادی برای راهنمایی و دعوت مهمانان به سوی خود، هر شب آتش میافروخت.
بنیکنانه میپنداشتند
فرشتگان دختران خدایند. آنها با اصرار میگفتند: خدا با
جنیان ازدواج کرده و حاصل آن دخترانی به نام ملائکه است.
خداوند در آیه ۵۷
سوره نحل با اشاره به این باور نادرست، خود را از داشتن فرزند منزه دانست: «وَ یَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ.»
برخی گزارشها نزول این آیه را درباره کنانه و
خزاعه میدانند.
همچنین خداوند در آیه ۱۵۸
سوره صافّات از احضار جنیان برای
کیفر در
روز قیامت گزارش داده و نسبت آنها را با خود، نسبت
عبودیت و
ربوبیت دانسته است، نه نسبت ولادت و فرزندی: «وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ اِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ.»
کنانیها همچون دیگر قبایل عرب
جاهلی از آیین یگانهپرستی دست کشیده و با پرستش بت به
شِرکوَرزی روی آورده بودند. بت «
عُزّی» به قریش و کنانه اختصاص داشت و از آن به بزرگی یاد میکردند.
برخی مفسران ذیل آیه ۱۹
سوره نجم به این امر اشاره کردهاند:
«اَفَرَاَیْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّی؛ آیا بت لات و عزّی را دیدید؟»
پرستش بت «
سُواع» در وادی
نَعمان، نزدیک مکه
و عبادت «
هُبَل»
از آیینهای
جاهلی بنیکنانه به شمار میرفت. خُزیمه، جد کنانه، نخستین کسی بود که بت هبل را درون کعبه نصب کرد.
مالک و
ملکان، پسران کنانه، در محل سکونت خود بتی به نام «
سعد» داشتند.
برخی این بت را از آنِ بنیبکر بن کنانه دانستهاند.
بر پایه گزارشهای موجود، هر قبیلهای که میخواست
حج بگزارد، نزد بت خود میرفت و
نماز میخواند و سپس
تلبیه میگفت و روانه مکه میشد. تلبیه بنیکنانه عبارت بود از: «لبیک اللهم لبیک، الیوم یوم التعریف، یوم الدعاء والوقوف.»
درگیریهای دوران
جاهلیت بنیکنانه با دیگر قبایل، حتی ماههای حرام را هم در برمیگرفت.
نبردهای فُجار از نبردهای عرب
جاهلی در ماههای حرام بود که به دلیل شکستن حرمت ماههای حرام، به این نام مشهور شد. این جنگها چهار بار رخ داد که بنیکنانه در سه نوبت آن شرکت داشتند.
فجار اول، میان کنانه و قریش با قبیله قیس بن عیلان یا میان کنانه و هوازن، از شاخههای قیس بن عیلان، درگرفت.
فجار دوم، میان قریش و کنانه یا میان قیس و کنانه رخ داد.
در فجار سوم، بنیکنانه با تیرهای از هوازن یا با قریش درگیر شدند.
نبرد کنانه با قریش در
ذات نکیف و
یوم مشلل و درگیری بنیضمره کنانی با قریش
از دیگر ستیزهای بنیکنانه در روزگار
جاهلیت بوده است. در نبرد یوم شَهوره، بنیضمره از تیرههای بنیکنانه، با قریش و دو تیره دیگر از کنانه به نام بنیدوئَل و بنیلیث درگیر شدند. این جنگ از بزرگترین نبردهای کنانه شمرده شده است.
بنیکنانه چندین بار با قبیله خزاعه جنگیدند؛ از جمله
نبرد عتود و ستیزی که در محلی از یمامه رخ داد.
درگیری بنیفراس، تیرهای از کنانه، با گروهی از هوازن در منطقه
کدید، نبردی دیگر بود که به
یوم کدید شهرت یافت.
بنیکنانه به ویژه در برههای از دوره
جاهلی، به خدمترسانی کعبه مشغول بودند و از کارگزاران خانه خدا به شمار میآمدند. به همین دلیل آنها را از بزرگان (وجهاء) مکه نیز شمردهاند.
گزارشها از توجه و اهتمام فراوان بنیکنانه به امور کعبه حکایت دارند. آنها در حفظ کعبه و دور نگه داشتن آن از تجاوز و ستم میکوشیدند و افزون بر این، در برابر حرمتشکنی کعبه میایستادند.
از جمله آنگاه که
قبیله جُرْهُم در مکه به ستمگری روی آوردند و برخی حرامها را
حلال کرده، بر زائران کعبه ستم ورزیدند و هدایای آنها برای کعبه را به سرقت بردند، گروهی از بنیکنانه با خزاعیها همدست شدند و با این قبیله جنگیدند و آنها را از مکه راندند.
عمرو بن لُحَی، رهبر خزاعیها، پس از آن که با یاری بنیکنانه حکومت خود را بر مکه تثبیت کرد، اجرای بخشی از مناسک و شعائر حج را به کنانیها واگذار نمود. اجازه به مردم در
روز عرفه، افاضه و نسئ از جمله اختیاراتی بود که پس از تسلط خزاعیها بر مکه به بنیکنانه داده شد. این اختیارات موجب شد که کنانیها در این مقطع، مرجع دینی عرب
جاهلی به شمار آیند و منصب فقه و افتاء در امور حج را به دست گیرند.
در دورههای بعد،
قُصَی بن کِلاب کنانی برای پایان دادن به تسلط خزاعیها، با یاری بعضی از بنیکنانه بر مکه دست یافت و مالک و کلیددار آن شد. وی پس از پیروزی بر خزاعیان، تیرههای منتسب به نضر بن کنانه را که بعدها به قریش معروف شدند، در مکه گرد هم آورد و برای اداره امور مکه، این مناصب را تاسیس کرد:
حجابت،
رَفادت،
سَقایت،
نَدوه،
لَواء و
قِیادت.
افزون بر این، رفتارهای بازدارنده کنانیها در برابر لشکرکشی
ابرهه به مکه، از دغدغه آنان برای پاسداری از کعبه گزارش میدهد. برخی از این رفتارها، بر انگیزه ابرهه در حمله به خانه خدا افزود. از جمله آنگاه که یکی از مردان بنیکنانه به عبادتگاه ساختگی ابرهه در یمن بی حرمتی کرد، ابرهه سخت برآشفت و حملهای گسترده را برای ویرانی خانه خدا تدارک دید. وی پیش از اعزام سپاهش کسی را فرستاد تا مردم را بار دیگر به زیارت عبادتگاهش دعوت کند؛ اما برخی کنانیها او را کشتند. ابرهه با شنیدن این خبر، در حمله به مکه، سرعت و شدت بیشتر بخشید.
کنانیها و دیگر قبایل مکه برای رویارویی با سپاه ابرهه، خود را آماده کردند؛ اما با آگاه شدن از قدرت و توان برتر سپاه ابرهه، دست از نبرد کشیدند.
از کارهای دیگر بنیکنانه در نگهداری کعبه، پیشگیری از جابهجایی
حجرالاسود بود. گروهی قصد داشتند حجرالاسود را از کعبه به
صنعا در یمن ببرند تا اعراب را از حج بیتالله الحرام در مکه به صنعا بکشانند؛ اما بنیکنانه با همبستگی خود به رویارویی با آنها برخاسته، بعضی را کشتند و برخی را اسیر کردند. گویا این گروه از سران قبایل و ملوک یمنی بودند که به آنها «
ملوک اربعه» میگفتند؛ ولی نامی از آنها برده نشده است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعدها این گروه را
نفرین کرد.
آوردهاند که بدعتها و
تحریفها و
تعصب فراوان بنیکنانه در پاسداری کعبه و اهتمام به مناسک حج، ریشه در این داشت که حُمْسی بودند. بنیکنانه کنار قریش و برخی قبایل دیگر، از حمس به شمار میآمدند. حمسیها در امور مکه و آیینهای حج، خود را از دیگران برتر میپنداشتند. از این رو، بیش از دیگران به نگهداری کعبه اهمیت میدادند و جابهجایی ماههای حرام، تحریف، بدعت و تغییر در مناسک حج را حق خود میدانستند.
بسیاری از بدعتها و تغییرها در آیینها و مناسک حج، به حمسیان و از جمله کنانیان نسبت داده شده است:
جابهجایی ماههای حرام (نسیء) از اختیاراتی بود که پس از تسلط خزاعیها بر مکه، به بنیکنانه واگذار شد. کنانیها که از این پس فتوادهندگان عرب
جاهلی به شمار میآمدند، حرمت پیاپی سه ماه ذیقعده،
ذیحجه و
محرم را مایه مشقت و مانع از ادامه نبردهای خود میدانستند. از این رو، در موسم حج با اعلام جابهجایی ماهها و تاخیر انداختن ماه محرم، توالی سه ماه حرام را از میان بردند. این بدعت را که از آن به «نَسیء» یاد شده است، حذیفه از بنیمالک بن کنانه بنا نهاد و فرزندانش تا پس از اسلام ادامه دادند.
جز گزارشی که قبیله بنیکنانه را پایهگذار این بدعت شمرده است،
دیگر گزارشها تنها مردی از کنانه را بدعتگذار معرفی کرده و نامی از وی نبردهاند.
اما برخی با ذکر نام افرادی از کنانه، آنها را پایهگذار این بدعت شمردهاند.
با پیدایش اسلام، این بدعت کنانیها برچیده شد و حرمت سه ماه حرام به حالت نخست خود بازگشت. خداوند با نزول آیه ۳۷
سوره توبه نسیء و به تاخیر افکندن ماههای حرام را نشانه فزونی کفر معرفی کرد: «اِنَّمَا النَّسـِیءُ زیادَةٌ فِی الکُفرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ کَفَروا یُحِلّونَهُ عامًا ویُحَرِّمونَهُ عامًا لِیواطِوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللهُ فَیُحِلّوا ما حَرَّمَ اللهُ زُیِّنَ لَهُم سوءُ اَعملِهِم واللهُ لا یَهدِی القَومَ الکفِرین.»
برخی شخصیتهای کنانه در بدعت
جاهلی نسیء نقش اساسی داشتند؛ از جمله
جنادة بن عوف معروف به ابوثمامه، از بنیفقیم تیرهای از بنیمالک کنانی، که از مجریان بدعت نسیء در مدت ۴۰ سال بود. همقبیله او «
قلع» هفت سال و «امیه» ۱۱ سال این
سنت را ادامه دادند. نخستین فردی که از این قبیله عهدهدار این منصب
جاهلی بود،
حذیفة بن
عبد بن فقیم نام داشت. پس از او پسرش قلع، سپس
عباد بن قلع،
قلع بن عباد،
امیة بن قلع،
عوف بن امیه و در نهایت جناده، این
سنت جاهلی را پی گرفتند.
کنانیها در موسم حج از سر همراهی با قریش در مکه میماندند و به
عرفات نمیرفتند، در حالی که وقوف در عرفه را از مناسک حج ابراهیمی دانسته، خود نیز به آن اقرار داشتند. این بدعت که تا پس از ظهور اسلام نیز ادامه داشت، با نزول آیات ۱۹۸-۱۹۹
سوره بقره از میان برداشته شد. خداوند در این آیه همگی را دستور داد تا در عرفات وقوف کنند و از آن جا به
مشعر الحرام روند و سپس به
مِنا کوچ کنند: «... فَاِذا اَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ... • ثُمَّ اَفیضُوا مِنْ حَیْثُ اَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللهَ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ.»
ابن عسکر در تفسیر آیه ۲۸
سوره اعراف بنیکنانه را از کسانی شمرده است که برهنه طواف میکردند.
طبرسی نیز در تفسیر همین آیه، چنین بدعتی را به حُمسیها نسبت داده که کنانیان هم از ایشان بودهاند.
در گزارشی دیگر آمده است که بنیعامر بن صعصعه، از قبایل حُمسی، بدون لباس طواف میکردند.
از این سه گزارش برمیآید که حُمسیها، از جمله بنیکنانه، چنین بدعتی را مرتکب شده، طواف را برهنه انجام میدادند. به فرض که چنین طوافی از حُمسیان و بنیکنانه سر نزده باشد، آنها را باید از مسببان و پایهگذاران این بدعت شمرد؛ زیرا قانونی را وضع کرده بودند که بر پایه آن، هر غیر حُمسی تنها در لباس حُمسیان میتوانست طواف کند. بر پایه این قانون، اگر کسی به لباس حُمسی دسترس نداشت یا از فراهم کردن آن ناتوان بود، بایستی برهنه طواف بگزارد و چنانچه به ناچار با لباس خود طواف میکرد، میبایست پس از طواف آن را به دور اندازد و هرگز خودش یا کسی دیگر از آن استفاده نکند.
با آغاز دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به یگانهپرستی در مکه، بعضی اعضای بنیکنانه از نخستین کسانی بودند که این دعوت را اجابت کرده، به پیامبر ایمان آوردند. ابوذر غفاری نخستین مسلمان از کنانیان و چهارمین ایمان آورنده به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
همچنین
ایاس،
خالد،
عاقل و
عامر پسران
بکیر، از قبیله بنیلیث، نخستین مسلمانان کنانی بودند که در مکه و در مخفیگاه «
دار ارقم» به اسلام گرویدند.
پس از ناتوانی قریش در برابر دعوت پیامبر و مقاومت
بنیهاشم در برابر دیگر قبایل، قریشیان در منطقه «
خیف کنانه» همسوگند شدند که با بنیهاشم و
بنیعبدالمطلب ازدواج و داد و ستد نکنند تا آنها را ناچار سازند که پیامبر را تحویل دهند.
پس از
هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
مدینه نیز افرادی اندک از قبایل کنانی به اسلام روی آوردند. آوردهاند که مردی از کنانه که در مکه به دین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درآمده بود، پس از هجرت پیامبر از مکه، به قصد دیدار او رهسپار مدینه شد؛ اما در میانه راه مرد. در این زمینه آیه «... و مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِرًا اِلَی اللهِ و رَسولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ...»
نازل شد.
در گزارشی دیگر آمده که برخی کنانیها نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمدند تا اسلام آورند؛ اما گروهی راه را بر ایشان بسته، آنها را کشتند و اموالشان را به غارت بردند. پس از این رویداد، آیه ۳۳
سوره مائده نازل شد
و اینگونه رفتار را محاربه و فساد شمرد و سزای محاربان و مفسدان را در دنیا
اعدام یا بر
صلیب آویخته شدن یا قطع عضو یا
تبعید و در آخرت عذابی بزرگ معرفی کرد.
پس از استقرار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مدینه، به سبب وجود سکونتگاههایی بسیار از قبایل کنانه نزدیک مدینه، برخی از ایشان با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیمان عدم تعرض بستند و از همراهی با قریش روی گرداندند. بر پایه صلحنامهای که میان رسول خدا و شماری از بنیکنانه در
غزوه ابواء بسته شد، آنها تعهد سپردند تا از هرگونه تجهیز بر ضد مسلمانان بپرهیزند و دشمنان اسلام را یاری ندهند.
بر پایه چنین تعهدی، دستهای از بنیکنانه در
نبرد بدر موضع بیطرفانه گرفتند و
مشرکان قریش را یاری نکردند. برخی مفسران ذیل آیه ۴۸
سوره انفال از پیمان برخی قبایل کنانی با پیامبر و بیطرفی آنها در نبرد بدر که موجب نگرانی قریش شده بود، یاد کردهاند.
شاید از همین روی، خداوند با نزول آیه ۸
سوره ممتحنه مسلمانان را از نیکی و انصاف به این گروه از کنانیان بازنداشت.
افزون بر این، برخی گزارشها از حضور مردان کنانی در سپاه مشرکان در
اُحُد نیز گروهی از آنها از جمله
عمرو بن عبدود در
خندق گزارش دادهاند.
در سال
نهم ق و با نزول سوره برائت، از حضور مشرکان در مکه پیشگیری شد؛ اما این حکم شامل قبایل مشرک همپیمان با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که بیشتر کنانی بودند، نمیشد. از این رو، ذیل برخی آیات
سوره توبه، از پایبندی آنان به پیمانهایشان سخن به میان آمده است. برابر گزارشهایی که ذیل آیه ۷ سوره توبه
در دست است، بنیضمره
و بنیبکر
از تیرههای مشهور کنانی، بر پیمان خود با پیامبر استوار مانده، همانند قریش و دیگر گروهها عهد نشکستند. همچنین از اخباری که ذیل آیه ۴ همین سوره آمده است، دانسته میشود که مقصود از «اِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ...» گروههایی از بنیکنانه شامل بنیضمره و
بنیمدلج بودهاند. آنها از همپیمانان پیامبر بودند و بر پیمان خود استوار ماندند.
به نظر میرسد که واپسین رویارویی مسلمانان با کنانیها در
سریّه بنیجُزیمه بود که پس از
فتح مکه رخ داد.
خالد بن ولید در این سریّه بسیاری از افراد این تیره را به ناحق کشت.
برخی دیگر از تیرههای کنانی در سال نهم ق معروف به «
عام الوفود» کنار دیگر هیئتها و گروهها نزد پیامبر آمدند و اسلام آوردند. در این میان، میتوان به هیئتهای بنیعلیم به ریاست
قُطن و
انس پسران حارثه، بنیلیث به ریاست
صَعب بن جُثامه، و بنیبُکیر به ریاست
عدی بن شراحیل اشاره کرد.
بر این اساس، بیشتر کنانیان تا سالهای پایانی زندگانی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مسلمان نشده بودند. نبردهای
خیبر،
حنین،
فتح مکه
و چندین غزوه و سریه دیگر از میدانهایی بود که اندک مسلمانان کنانه در آنها شرکت کردند؛ اعتماد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به بعضی از مسلمانان بنیکنانه چنان بود که چون برای حج یا غزوهای به بیرون از مدینه میرفت، کسی از کنانیها را در جای خود مینشاند.
عویف بن اضبط،
کلثوم بن حصین و
سباع بن عرفطه از این افراد بودند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از برخی مسلمانان کنانی از جمله
عمرو بن امیه ضمری برای اجرای ماموریتهای ویژه مانند قتل
ابوسفیان، دعوت
نجاشی به اسلام، استقبال از سپاه
جعفر بن ابیطالب، و بازگرداندن جنازه
خبیب بن عدی، از یاران پیامبر کمک میگرفت.
قبیله بزرگ بنیکنانه به سبب گستردگی و انشعاب قبایل گوناگون از آن، در روزگار
جاهلیت و اسلام، چهرههایی بنام در زمینههای گوناگون داشته است.
بعضی از آنان رهبر سیاسی یا نظامی قبیله خود بودهاند؛ همچون:
ابونوفل معاویة بن عروة،
مالک بن صخر از بنیضمره،
صفوان بن امیه،
معن بن حرمله از بنیمدلج،
حُلَیس بن علقمه از
بنیحارث بن عبد مناة،
صعب بن جثامه لیثی، و عدی بن شراحیل.
گروهی در ویژگیهای اخلاقی و رفتاری همانند بخشندگی، مهماندوستی، دلیری و شرافت شهره بودند؛ از جمله: سُلمی بن نوفل،
علقمة بن مرحل،
ابواناس،
ابومالک بن کلثوم،
و
هشام بن خلف از
بنیفراس.
شماری همچون علقمة بن مرحل،
ربیعة بن مکدم از بنیفراس،
و عمرو بن عبدود
از رزمندگان و سواران نامی بنیکنانه در زمانه خود به شمار میآمدند.
ادیبان و شاعرانی نیز میان این قبیله بودهاند که میتوان از ابواناس دوئلی و فرزندش
انس و نیز
ابوالاسود دوئلی،
بنیانگذار دانش
نحو، نام برد.
(۱) الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری (م،۲۸۲ق)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق.
(۲) اخبار مکه، الازرقی (م،۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، دار اندلس للنشر.
(۳) الاشتقاق، ابن درید (م،۳۲۱ق)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۱ق.
(۴) الاصنام (تنکیس الاصنام)، هشام بن محمد کلبی (م،۲۰۴ق)، به کوشش احمد زکی، قاهره، دار الكتب المصريه.
(۵) الاعلام، الزرکلی (م،۱۳۸۹ق)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م.
(۶) الامالی، الطوسی (م،۴۶۰ق)، قم، دار الثقافه، ۱۴۱۴ق.
(۷) انساب الاشراف، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۸) بحار الانوار، المجلسی (م،۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۹) البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م،۷۵۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق.
(۱۰) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م،۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۱۱) تفسیر ابن ابیحاتم (تفسیر القرآن العظیم)، ابن ابیحاتم (م،۳۲۷ق)، به کوشش اسعد محمد، ریاض، مكتبة نزارمصطفى الباز.
(۱۲) تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
(۱۳) تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل)، البیضاوی (م،۶۸۵ق)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
(۱۴) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م،۶۷۱ق)، بیروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۰۵ق.
(۱۵) تفسیر القمی، القمی (م،۳۰۷ق)، به کوشش الجزائری، لبنان، دار السرور، ۱۴۱۱ق.
(۱۶) التکمیل و الاتمام، ابن عسکر (م،۶۳۷ق)، به کوشش اسماعیل مروه، بیروت، دار الفکر المعاصر، ۱۴۱۸ق.
(۱۷) جامع البیان، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش احمد محمدشاكر، قاهره، ۱۳۷۴ق.
(۱۸) جامع انساب قبائل العرب، سلطان طریخم المذهن السرحانی، قطر، دار الثقافه.
(۱۹) جمهرة النسب، هشام بن محمد کلبی (م،۲۰۴ق)، عالم الکتب.
(۲۰) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م،۵۵۴ق)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۲۱) سبائک الذهب، محمد امین سویدی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۲۲) سیر اعلام النبلاء، الذهبی (م،۷۴۸ق)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۲۳) سیره ابن اسحق (السیر و المغازی)، ابن اسحق (م،۱۵۱ق)، به کوشش سهیل زکار، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، ۱۳۶۸ش.
(۲۴) السیرة النبویه، ابن هشام (م،۲۱۳/۲۱۸ق)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
(۲۵) الکشاف، الزمخشری (م،۵۳۸ق)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
(۲۶) مجمع البیان، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۲۷) المحبّر، ابن حبیب (م،۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۲۸) مستدرک الوسائل، النوری (م،۱۳۲۰ق)، بیروت، آل البیت، ۱۴۰۸ق.
(۲۹) مسند احمد، احمد بن حنبل (م،۲۴۱ق)، به کوشش شعيب الأرنؤوط، عادل مرشد، وآخرون، مؤسسة الرساله، ۱۴۲۱ق.
(۳۰) المعارف، ابن قتیبه (م،۳۷۶ق)، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، الهيئة المصرية العامة للكتاب، ۱۹۹۲م.
(۳۱) معجم قبائل العرب، عمر کحّاله، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
(۳۲) المغازی، الواقدی (م،۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۳۳) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م،۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۳۴) المفصل، جواد علی.
(۳۵) المنمق، ابن حبیب (م،۲۴۵ق)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
(۳۶) المیزان، الطباطبائی (م،۱۴۰۲ق)، بیروت، اسماعيليان.
(۳۷) النسب، ابن سلّام الهروی (م،۲۲۴ق)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
•
علی محمدی یدک، دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله "بنی کنانه"، تاریخ بازیابی۱۴۰۱/۰۳/۱۶.