• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی‌مدلج

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




بنی‌مدلج از قبایل کنانی اطراف مدینه بودند. شهرت آنها در میان قبایل عرب پیش از اسلام به مهارت در قیافه‌شناسی و شناسایی ردّ پا، اصالت زبان عربی، بهره‌مندی آن‌ها از امتیاز حمس، قتال در یوم حریره بر ضد هوازن و باور به اینکه فرشتگان دختران خدا هستند، از ویژگی‌های این قبیله بود. پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بنی‌مدلج از اطاعت دولت مدینه سر برتافتند و موضع خود را تغییر دادند. قتل عثمان برای مدلجیان ناگوار بود؛ از این رو، طی ارسال پیغامی برای حکمران امام علی (علیه‌السّلام) بر مصر، از او خواستند که بیعت آن‌ها با امام را تا مشخص شدن سرانجام کار به حال تعلیق واگذارد.



بنی‌مدلج از فرزندان مدلج بن مُرّة بن عبدمناة بن کنانه از عرب عدنانی و از قریش بودند که شَنُّوق، شِنظیر، تَیم و بنی‌عمرو از تیره‌های هم‌عرض و بنی‌عمرو، بنی‌تَیم، بنی‌حارث و بنووَقّاص از زیر شاخه‌های آن شمرده می‌شوند. منسوبان به این قبیله را مُدْلِجی گویند. از قبایل دیگر نیز با این نام یاد شده است که شهرت و اعتبار بنی‌مدلج بن مره را ندارند.


اینان در قُدَید و ذوالعُشَیره میان مکه و مدینه به سوی دریای سرخ ساکن بودند. این مناطق در مسیر مدینه به مکه قرار دارند و به مدینه نزدیک‌ترند.


بنی‌مدلج از راه صید دریایی، کشاورزی
[۱۲] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۶.
[۱۳] بغدادی، محمد بن حبيب، المحبر، ص۱۱۰.
[۱۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۲۳.
و دامداری امرار معاش می‌کردند. سخن پیامبر در وصف حوضچه‌های آن‌ها که برای کشاورزی و دامداری ساخته بودند
[۱۵] ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۴، ص۷۴.
[۱۶] بغدادی، محمد بن حبيب، المحبر، ص۱۱۰.
[۱۷] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۶.
و نیز پرسش آنان از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره جواز وضو گرفتن با آب دریا هنگامی که در دریا هستند، گواه بر این مطلب است.
[۱۸] صنعانی ابوبكر، عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۱، ص۹۴.



بنی‌مدلج قبل از اسلام ویژگی‌هایی داشتند که به برخی از آنها در زیر اشاره می‌کنیم:

۴.۱ - قیافه‌شناسی

بنی‌مدلج پیش از اسلام در میان قبایل عرب به مهارت در قیافه‌شناسی و شناسایی ردّ پا شهرت داشتند.
[۲۱] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۲، ص۱۵۰.
این دانش که عرب به دانستن آن می‌بالید، برای تشخیص هویت فرد به کار می‌رفت. تسلط آنان بر این دانش به‌ اندازه‌ای بود که در برخی گزارش‌ها، قیافه‌شناسی تنها به بنی‌مدلج اختصاص یافته و نیز برخی تنها قیافه‌شناسی آن‌ها را معتبر دانسته‌اند. به گزارشی، آن‌ها از عبدالمطلب خواستند تا در حفظ و نگهداری نواده‌اش محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کوشا باشد؛ زیرا ردپای او را شبیه‌ترین رد پا به آن چه از حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) در مقام وجود داشت، می‌دانستند. از کاربردهای مشهور این دانش از سوی مدلجیان که مورد استناد فقیهان نیز قرار گرفته، اظهار نظر مُجَزَّز/مُجَزَّر مُدْلِجی درباره صحت انتساب اسامه به زید بن حارثه، پسرخوانده پیامبر، بود. بر پایه این گزارش، تفاوت رنگ پوست اسامه با پدرش موجب تردید در نسب وی شده بود. مجزر با نگاه به پاهای آن دو انتساب اسامه به زید را تائید کرد و این شادمانی پیامبر را در پی داشت.

۴.۲ - اصالت زبان عربی

از دیگر ویژگی‌های مدلجیان باید به اصالت زبان عربی رایج میان آن‌ها اشاره کرد. از این رو، خلیفه دوم برای فهم صحیح معنای واژه (حَرَجٍ) در آیه «ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» ، دستور داد تا از یکی از بنی‌مدلج پرسش کنند. سفیدی پوست مردم این قبیله را از ویژگی‌های ظاهری آن‌ها دانسته‌اند.

۴.۳ - فرشتگان دختران خدا

از باورهای جاهلی آن‌ها این بود که فرشتگان را دختران خدا می‌پنداشتند. برخی مفسران نزول آیه ۱۵۱-۱۵۲ سوره صافات: «اَلا اِنَّهُمْ مِنْ اِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ• وَلَدَ اللهُ وَ اِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ» را در این زمینه دانسته‌اند. خداوند در این آیات این پندار را دروغ دانسته است.

۴.۴ - بهره‌مندی از امتیاز حمس

بنی‌مدلج در دوران جاهلی از جایگاهی مناسب میان قریش برخوردار بودند. بهره‌مندی آن‌ها از امتیاز حُمس بیانگر این جایگاه است. اهل حمس کسانی بودند که بر اثر تعصب و اهتمام فراوان در مناسک حج به این نام مشهور شده بودند و برای خود عاداتی ویژه چون ترک وقوف در عرفات و عریان طواف کردن داشتند و برای قبایلی غیر حمسی نیز احکامی ویژه چون حرمت خوردن غذایی که از بیرون حرم به درون می‌آوردند یا وجوب طواف در لباس فراهم شده در حرم، جعل کرده بودند. آن‌ها همچنین گوشت برخی چارپایان همچون بحیره (ماده شتری با پنج زایمان) و سائبه (شتری دارای ۱۰ بچه ماده) را بر خود حرام کرده بودند. آیه ۱۶۸ سوره بقره: «یا اَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْاَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ اِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» مسلمانان را به بهره‌مندی از نعمت‌های حلال و دوری جستن از پیروی شیطان دستور داده است. همچنین مفسران ذیل آیه ۱۰۳ سوره مائده: «ما جَعَلَ اللهُ مِنْ بَحیرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصیلَةٍ وَ لا حامٍ...» سخن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را درباره این سنت بنی‌مدلج گزارش کرده‌اند که فرمود: نخستین کسی که چارپایان را بدین صورت حرام کرد و خود نیز بدان پایبند نماند، مردی از بنی‌مدلج بود.

۴.۵ - همکاری در نبرد یوم الحریره

آنان همچنین در یوم حریره، از نبردهای فجار چهارم، در جمع کنانی‌ها بر ضد هوازن جنگیدند. از قبیله‌های خُزاعی همچون بنی‌مُصطَلق و بنی‌کعب و نیز از قبیله کنانی بنیضَمره به عنوان هم‌پیمانان مدلجیان یاد شده است. گزارشی دیگر از حضور فعال بنی‌مدلج در تحولات سیاسی دوران جاهلیت در دست نیست.
ƒ

از روابط بنی‌مدلج با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا هنگام هجرت ایشان به یثرب گزارشی در دست نیست. این امر با دوری سکونت‌گاه‌های آن‌ها از مکه ارتباط داشته است. با آغاز هجرت، منابع از کوشش سراقة بن مالک مدلجی برای دستگیری پیامبر در هنگام هجرت حکایت دارند. بر پایه این گزارش‌ها، سراقه در پی آگاهی از تعیین جایزه به دست قریش برای دستگیری رسول خدا، کوشش کرد تا حضرت را که به مناطق مسکونی بنی‌مدلج رسیده بود، دستگیر کند. اما با دیدن معجزاتی از پیامبر، در اقدام خود ناکام ماند.

۵.۱ - پیمان بنی‌مدلج با پیامبر

رسول خدا در غزوه ذوالعُشَیره (۲ق) برای تعقیب کاروان تجاری قریش به ذوالعشیره از مناطق مسکونی بنی‌مدلج وارد شد و مورد استقبال آن‌ها قرار گرفت. منابع از انعقاد پیمان عدم تعرض میان پیامبر و بنی‌مدلج و متحدان کنانی آن‌ها، بنیضمره، یاد کرده‌اند ؛ اما به متن پیمان‌نامه اشاره ننموده‌اند. در گزارشی به نقل از سراقه، پس از بدر و احد و بعد از اسلام آوردن برخی قبایل پیرامون مدینه، پیامبر تصمیم گرفت که دسته‌ای را به فرماندهی خالد بن ولید به سوی مدلج اعزام کند. از این رو، سراقه در مدینه با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دیدار کرد و با طرح پیمان عدم تعرض از ایشان خواست تا به مدلجیان تا هنگام قبول اسلام از سوی قریش فرصت دهد. پیامبر نیز به خالد فرمان داد تا پس از حضور نزد بنی‌مدلج با آن‌ها رفتاری ملایم داشته باشد. مدلجیان نیز تعهد سپردند که هیچ گروهی را بر ضد پیامبر یاری ندهند. برخی مفسران نزول آیه ۹۰ سوره نساء را درباره بنی‌مدلج دانسته‌اند که نه خواهان مبارزه با پیامبر بودند و نه رویارویی با قریش. بر پایه مفاد این آیه، مؤمنان مامور شده‌اند با کافران مبارزه کنند، مگر آن‌ها که با مسلمانان پیمان دارند یا کافرانی که نزد مسلمانان آمده‌اند و از این که با قوم خود، هم‌پیمانان قریشی، یا مسلمانان بجنگند، ناخرسند هستند. اینان اگر در پی جنگ‌افروزی نیستند، باید با آن‌ها در آشتی به سر برند: «اِلاَّ الَّذینَ یَصِلُونَ اِلی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ اَوْ جاؤُکُمْ حَصِـرَتْ صُدُورُهُمْ اَنْ یُقاتِلُوکُمْ اَوْ یُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ...» با این همه به سال هشتم ق که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رهسپار فتح مکه بود، برخی یاران ایشان در منطقه قدید پیشنهاد حمله به بنی‌مدلج را که هنوز مشرک بودند و روابطشان با دولت نبوی بر اساس پیمان‌های عدم تعرض بود، به میان آوردند؛ ولی پیامبر نپذیرفت.

۵.۲ - همکاری بنی‌مدلج با خزاعه

پس از فتح مکه در دو رویداد از بنی‌مدلج یاد شده است. نخست همکاری آن‌ها با خزاعه در پرداخت دیه فردی از بنی‌بکر بود. بر این اساس، خزاعه در برابر قتل یکی از افرادشان به دست بنی‌بکر، فردی از بکریان را کشتند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خزاعه را به پرداخت دیه به بنی‌بکر موظف کرد. بنی‌مدلج نیز به سبب هم‌پیمانی با بنی‌کعب از تیره‌های خزاعه در پرداخت دیه، خزاعه را یاری کردند.

۵.۳ - همکاری بنی مدلج با خالد بن ولید

همچنین بنی‌مدلج پس از فتح مکه، خالد بن ولید را که از جانب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سوی قبیله بنی‌جذیمه می‌رفت، همراهی کردند. با این که بنی‌مدلج و بنی‌جذیمه هر دو از قبایل کنانی بودند، از حمایت و همراهی بنی‌مدلج با بنی‌جذیمه در برابر اقدام ناجوانمردانه خالد در قتل عام آن‌ها گزارشی در دست نیست. در سال نهم ق با فرمان پیامبر، مشرکان از حضور در مکه منع شدند و تنها آن دسته از آنان که همچون بنی‌مدلج با او هم‌پیمان بودند، از این حکم مستثنا شدند. این فرمان در آیات نخست سوره توبه بازتاب یافت. این آیات نشان دهنده بیزاری خداوند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مشرکان و لغو یک جانبه همه پیمان‌هایی است که با مسلمانان داشتند، مگر آنان که به پیمان خود وفادار ماندند: «اِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْـرِکینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً... • کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْـرِکینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ اِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمسجدالحرام...»
ƒ

بنی‌مدلج پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفتار متفاوتی از خود نشان دادند و موضع خود را تغییر دادند.

۶.۱ - عدم اطاعت از دولت مدینه

پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بنی‌مدلج از اطاعت دولت مدینه سر برتافتند و با خودداری از پرداخت زکات، با طلیحه اسدی، از مدعیان نبوت، همراه شدند. از نبرد مدلجیان در ماجرای ردّه گزارش چندان در دست نیست و تنها از همراهی آن‌ها با حبال، برادرزاده طلیحه، و اعزام نمایندگانی به مدینه برای مذاکره با ابوبکر یاد شده است.

۶.۲ - شورش بنی‌مدلج

همچنین شماری دیگر از بنی‌مدلج همراه با یکی از قبایل کنانی و هم‌پیمان خود به نام بنوشنوق در منطقه ابارق تهامه، سر به شورش برداشتند که عتاب بن اسید، فرماندار مکه، برادرش خالد را برای سرکوبی آن‌ها فرستاد. وی توانست با کشتن بسیاری از شورشیان به ویژه بنوشنوق، اوضاع را آرام کند. از آن پس بنی‌مدلج در فتوحات شرکت داشتند و در خربتا در حوالی اسکندریه مصر ساکن گشتند و با ذُبحان از قبایل حِمْیَری هم‌پیمان شدند.
[۷۳] عبدالحكم، عبدالرحمن بن عبدالله، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۵۴.
نیز آنان به سال ۲۳ق همراه عمرو بن عاص در فتوحات شمال افریقا شرکت کردند.
[۷۴] عبدالحكم، عبدالرحمن بن عبدالله، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۹۵.
وجود پلی به نام قنطره بنی‌مدلج در دمشق، از حضور مدلجیان در منطقه شامات نشان دارد.

۶.۳ - واکنش در برابر قتل عثمان

قتل عثمان (۳۶ق) برای مدلجیان ناگوار بود. از این رو، از طریق یزید بن حارث مدلجی به قیس بن سعد بن عباده، حکمران امام علی (علیه‌السّلام) بر مصر، پیغام دادند که با وی سر ستیز ندارند. اما از او خواستند همچون دوره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که اسلام خود را تا روشن شدن تکلیف قریش به تعویق‌ انداخته بودند، بیعت آن‌ها با علی (علیه‌السّلام) را تا مشخص شدن سرانجام کار به حال تعلیق واگذارد. قیس نیز چنین کرد و هنگام وا‌گذاری کارگزاری مصر به محمد بن ابی‌بکر به او سفارش کرد تا مدلجیان را به حال خود رها سازد؛ زیرا آن‌ها برای وی مشکل‌ساز نخواهند بود.
[۷۹] کندی مصری، محمد بن یوسف، الولاة و کتاب القضاة، ص۲۰.



(۱) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م،۴۶۳ق)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۲) الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م،۸۵۲ق)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۳) اعلام الوری، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۷ق.
(۴) انساب الاشراف، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۵) الانساب، عبدالکریم السمعانی (م،۵۶۲ق)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق.
(۶) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۷) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م،۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۸) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
(۹) التبیان، الطوسی (م،۴۶۰ق)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۰) تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
(۱۱) تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان)، الثعالبی (م،۸۷۵ق)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
(۱۲) جامع البیان، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۱۳) جمهرة النسب، ابن الکلبی (م،۲۰۴ق)، به کوشش ناجی حسن، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۷ق.
(۱۴) سنن الدارمی، الدارمی (م،۲۵۵ق)، به کوشش نبيل‌ هاشم الغمری، دار البشائر، ۱۴۳۴ق.
(۱۵) السنن الکبری، البیهقی (م،۴۵۸ق)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۲۴ق.
(۱۶) السیرة النبویه، ابن هشام (م،۲۱۳/۲۱۸ق)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق.
(۱۷) صحیح مسلم بشرح النووی، النووی (م،۶۷۶ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
(۱۸) الطبقات الکبری، ابن سعد (م،۲۳۰ق)، بیروت، دار صادر.
(۱۹) العقد الفرید، احمد بن عبدربه (م،۳۲۸ق)، به کوشش مفید قمیحه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۴ق.
(۲۰) الغارات، ابراهیم الثقفی الکوفی (م،۲۸۳ق)، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش.
(۲۱) الفائق فی غریب الحدیث، الزمخشری (م،۵۳۸ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
(۲۲) فتوح مصر و اخبارها، عبدالرحمن بن عبدالحکم (م،۲۵۷ق)، به کوشش الحجیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
(۲۳) اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر.
(۲۴) لسان العرب، ابن منظور (م،۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
(۲۵) مجمع البیان، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
(۲۶) المجموع شرح المهذب، النووی (م،۶۷۶ق)، دار الفکر.
(۲۷) المحبّر، ابن حبیب (م،۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۲۸) مروج الذهب، المسعودی (م،۳۴۶ق)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۲۹) مسند احمد، احمد بن حنبل (م،۲۴۱ق)، به کوشش شعيب الأرنؤوط، عادل مرشد، و آخرون، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۲۱ق.
(۳۰) المصنّف، ابن ابی‌شیبه (م،۲۳۵ق)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۳۱) المصنّف، عبدالرزاق الصنعانی (م،۲۱۱ق)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
(۳۲) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م،۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۳۳) معجم قبائل العرب، عمر کحّاله، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
(۳۴) معجم ما استعجم، عبدالله البکری (م،۴۸۷ق)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
(۳۵) المغازی، الواقدی (م،۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۳۶) المنتظم، ابن جوزی (م،۵۹۷ق)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
(۳۷) المنمق، ابن حبیب (م،۲۴۵ق)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
(۳۸) نسب قریش، مصعب بن عبدالله الزبیری (م،۲۳۶ق)، به کوشش بروفسال، قاهره، دار المعارف.
(۳۹) النهایه، مبارک ابن اثیر (م،۶۰۶ق)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
(۴۰) الولاة و کتاب القضاة، به کوشش محمد حسن و المزیدی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق.


۱. ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ص۱۵۸.    
۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۳۴.    
۳. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۱۸۷.    
۴. ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ص۱۵۸.    
۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۳۴.    
۶. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۱۲، ص۱۴۸-۱۴۹.    
۷. ابن اثیر، عزالدین، اللباب، ج۳، ص۱۸۳.    
۸. کحاله، عمر، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۶۱.    
۹. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۶، ص۳۶۰.    
۱۰. بکری اندلسی، ابی‌عبید، معجم ما استعجم، ج۳، ص۹۴۵.    
۱۱. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۱۲۷.    
۱۲. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۶.
۱۳. بغدادی، محمد بن حبيب، المحبر، ص۱۱۰.
۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۱۲۳.
۱۵. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۴، ص۷۴.
۱۶. بغدادی، محمد بن حبيب، المحبر، ص۱۱۰.
۱۷. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۶.
۱۸. صنعانی ابوبكر، عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۱، ص۹۴.
۱۹. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۳۸، ص۱۸۴.    
۲۰. دارمی، ابومحمد، سنن الدارمی، ج۱، ص۲۳۷.    
۲۱. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۲، ص۱۵۰.
۲۲. نیسابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، شرح نووی، ج۱۰، ص۴۱.    
۲۳. ابن جوزی، ابوالفرج، المنتظم، ج۲، ص۲۷۴.    
۲۴. نووی، ابوزکریا، المجموع، ج۱۵، ص۳۰۵.    
۲۵. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۴، ص۱۴۶۱.    
۲۶. حج/سوره۲۲، آیه۷۸.    
۲۷. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۹۲.    
۲۸. زمخشری، محمود بن عمرو، الفائق، ج۱، ص۳۰.    
۲۹. ابن اثیر، مجدالدین، النهایه، ج۱، ص۳۲.    
۳۰. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۱۱، «ادم.»    
۳۱. صافات/سوره۳۷، آیه۱۵۱-۱۵۲.    
۳۲. ثعالبی، ابوزید، تفسیر ثعالبی، ج۵، ص۵۰.    
۳۳. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۷۸.    
۳۴. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱.    
۳۵. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۱۲۷-۱۲۸.    
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۱۶۸.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۴۶۷.    
۳۸. مائده/سوره۵، آیه۱۰۳.    
۳۹. ابن ابی‌شیبه، ابوبکر، المصنف، ج۷، ص۲۵۶.    
۴۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۱، ص۱۱۸.    
۴۱. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۱۸۳-۱۸۴.    
۴۲. ابن عبدربه، شهاب‌الدین، العقد الفرید، ج۱، ص۱۰۸-۱۰۹.    
۴۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۴۰۴.    
۴۴. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۷۸.    
۴۵. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۸، ۵۴.    
۴۶. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۴۲۸.    
۴۷. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۱۰.    
۴۸. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۶.    
۴۹. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰.    
۵۰. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۰.    
۵۱. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۸-۳۳۹.    
۵۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۷.    
۵۳. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰.    
۵۴. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۱۰.    
۵۵. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۶.    
۵۶. ابن ابی‌شیبه، ابوبکر، المصنف، ج۷، ص۳۴۴.    
۵۷. ابن کثیر، ابوالفداء، تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۵۴۶.    
۵۸. نساء/سوره۴، آیه۹۰.    
۵۹. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۳، ص۲۸۵.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۵۲.    
۶۱. نساء/سوره۴، آیه۹۰.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۲۲۸.    
۶۳. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۸، ص۵۴.    
۶۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۸۴۵.    
۶۵. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۴، ص۸۸۲.    
۶۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۴۱.    
۶۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۱۴، ص۱۳۳.    
۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۱۸.    
۶۹. توبه/سوره۹، آیه۴-۷.    
۷۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۷۶.    
۷۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۳.    
۷۲. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۳۵۵.    
۷۳. عبدالحكم، عبدالرحمن بن عبدالله، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۵۴.
۷۴. عبدالحكم، عبدالرحمن بن عبدالله، فتوح مصر و اخبارها، ص۲۹۵.
۷۵. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۲۵.    
۷۶. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۳۳۰.    
۷۷. ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۲۱۲.    
۷۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۵۵۱.    
۷۹. کندی مصری، محمد بن یوسف، الولاة و کتاب القضاة، ص۲۰.



منصور داداش‌نژاد، دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله "بنی‌ مدلج"، تاریخ بازیابی۱۴۰۱/۰۳/۱۴.    






جعبه ابزار