بنیامیه در شأن نزول آیات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
میان
بنی امیه و
بنی هاشم از جمله شخص پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دشمنی دیرینهای وجود داشت. این دشمنی تقریباً در تمام طول مدت ۲۳
سال رسالت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل و بعد از
هجرت ادامه داشت و موضع گیریهای افراد طایفه بنی امیه در برابر
قرآن کریم و پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم موجب نزول آیاتی از قرآن کریم درباره آنها شد.
از آنجا که نزد خدای متعالی و
قرآن کریم رفتار انسانها اهمیت دارد نه نام و نَسَب و امور غیر اختیاری آنها، در هیچ آیهای از قرآن کریم به طور رسمی و صریح نامی از
طایفه بنی امیه نیامده است، چنان که از هیچ قبیله و طایفه دیگری نیز با نام یاد نشده است، بلکه همچون سایر موارد در این آیات بر اوصاف، رفتار و کردار نادرست آنان تاکید شده است.
به طور کلی آیات نازل شده درباره بنی امیه را در ۴ دسته میتوان جای داد:
دسته نخست آیاتی است که درباره
مشرکان مکه نازل شده و در برابر آنان موضع گیری میکند که هر یک از افراد و گروههای مشرک، از جمله بنی امیه با توجه به نقش خود در رویارویی با پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مصداقی از مفهوم کلی آیه به شمار میآیند.
این دسته از آیات هم در
آیات مکی و هم در
آیات مدنی قرآن به چشم میآید. از جمله آیاتی که مفسران در ذیل آنها از
بنی امیه یاد کردهاند این آیات است:
«والَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ یَفرَحونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ ومِنَ الاَحزابِ مَن یُنکِرُ بَعضَهُ قُل اِنَّما اُمِرتُ اَن اَعبُدَ اللّهَ ولا اُشرِکَ بِهِ اِلَیهِ اَدعوا و اِلَیهِ مَـاب.»
مطابق روایتی مقصود از «الَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـب» عبدالله بن سلام و طوایف مختلف مشرکان مکه است و مقصود از «و مِنَ الاَحزابِ مَن یُنکِرُ بَعضَه» که میگوید: برخی از احزاب برخی دیگر را تکذیب و انکار میکنند، بنی امیه،
بنی مغیره و آل طلحة بن عبدالعزی است.
«اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللّهِ کُفرًا واَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوار.»
افراد مورد اشاره آیه یعنی کسانی که نعمت خدا را به کفران بدل کردند و قوم خود را به سرای نیستی و
هلاکت کشاندند، مطابق برخی نقلها و دیدگاهها بنی امیه و بنی مغیرهاند که فاجرترین طوایف از قبیله بزرگ قریشاند.
برخی نیز مقصود از آن را کشته شدگان از مشرکان در
جنگ بدر یا مشرکان اهل مکه دانستهاند
که البته آیه شریفه مکی و نزول آن قبل از
جنگ بدر بوده است.
در روایتی از
امام باقر علیهالسّلام نیز ضمن تاکید بر اینکه این آیه شریفه به دو گروه فاجرتر قریش (الافجران من قریش) اشاره دارد، حضرت
سوگند یاد میکنند که مقصود آیه شریفه همه (مشرکان) قریشاند و خدای متعالی به پیامبرش خطاب کرد که من قریش را بر سایر عرب برتری دادم و نعمتم را بر آنان کامل کردم و رسولم را به سوی آنان فرستادم؛ ولی آنان
نعمت مرا به کفران تبدیل کرده، قوم خود را به سرای هلاکت کشاندند؛
همچنین مقصود از کفران نعمت خدا در اینجا کفر ورزیدن بنی امیّه به محمد و
اهل بیت اوست.
«جُندٌ ما هُنالِکَ مَهزومٌ مِنَ الاَحزاب.»
ابن سلاّم
روایت کرده است که این آیه درباره بنی امیه،
بنی مغیره، و آل ابی طلحه بن عبدالعزی نازل شده است، زیرا آن سه طایفه در برابر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به یکدیگر پیوستند و همدیگر را پشتیبانی کردند.
در آیه ۶۰
توبه یکی از گروههایی که
زکات به آنها پرداخت میشود «المؤلّفةُ قلوبهم» معرفی شدهاند: «اِنَّمَا الصَّدَقـتُ لِلفُقَراءِ والمَسـکینِ... والمُؤَلَّفَةِ قُلوبُهُم...». تالیف
قلوب شدگان کسانی بودند که
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بخشی از اموال زکات و غنایم جنگی را به آنان میبخشید تا آنان را با
مسلمانان و
دین اسلام الفت دهد. تالیف شدگان عمدتاً از مشرکان مکه بودند که پس از فتح مکه به ناچار مسلمان شده بودند. از جمله کسانی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از مال
زکات به آنان پرداخته بود مردانی از بنی امیه همچون ابوسفیان بودند
که بعدها در تاریخ اسلام گاه از این امر برای تحقیر آنان استفاده میشد.
دسته دوم آیاتی است که درباره برخی افراد از طایفه بنی امیه نازل شده و در روایات اسباب نزول آن افراد خاص معرفی شدهاند. از جمله این افراد،
ابوسفیان بن حرب، بزرگ بنی امیه در دوران
رسالت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است. مفسران در سبب
نزول بالغ بر ۲۵
آیه از او یاد کردهاند که در همه موارد بر نقش منفی وی در برابر پیامبر تاکید شده است. (ابوسفیان) به همین گونه درباره سایر افراد سرشناس بنی امیه همچون
حکم بن ابی عاص آیاتی از
قرآن کریم نازل شده است.
این در حالی است که تقریباً هیچ آیهای در
مدح بنی امیه یا یکی از افراد این طایفه نازل نشده و این نشان میدهد که طایفه بنی امیه یکدستی و همبستگی خود را در دشمنی با
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم تا پایان حفظ کرده و در
روایات بدترین طایفه عرب خوانده شدهاند.
دسته سوم آیاتی است که بنابر برخی روایات اسباب نزول درباره بنی امیه به طور خاص نازل شده است؛ مانند:
شیعه و
سنی روایات متعددی را با طرق مختلف در ذیل آیه ۶۰
اسراء:
«و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی اَرَینـکَ اِلاّ فِتنَةً لِلنّاسِ والشَّجَرَةَ المَلعونَةَ فِی القُرءان...» نقل کردهاند که نزول این آیه را درباره بنی امیه میداند.
در همین خصوص از
سعید بن مسیّب نقل شده است که گفت: رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در خواب بنی امیه را دید که همچون میمونهایی از منبرش بالا میروند و از آن منظره دلگیر و اندوهگین شد.
خداوند به او
وحی کرد که آنچه به بنی امیه میدهم فقط از
دنیا و در دنیاست و آنان از
آخرت بهرهای ندارند. از این وحی
چشم رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم روشن شد و شادمان گشت و آن، رؤیای پیامبر در این آیه شریفه است:
«و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی اَرَینـکَ اِلاّ فِتنَةً لِلنّاس =و آن رؤیا را به تو نشان ندادیم، مگر آنکه بلا و آزمایشی برای مردم باشد».
این روایت در سایر منابع نیز به همین صورت و گاه با اندکی اختلاف نقل شده است؛
در برخی
منابع شیعی آمده است که
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در
خواب بوزینههایی را دید که از منبرش بالا میروند و آن بوزینگان بنی امیه بودند. پیامبر از این منظره به شدت اندوهگین شد، و در پی این رؤیا آیه فوق نازل شد مبنی بر اینکه آنچه رخ میدهد بلایی است که مردم در آن سرگردان میشوند و بنی امیه نیز شجره ملعونهاند که هیچ ثمر و خیری ندارند.
در روایت طبری بدون تصریح به نام بنی امیه ـ که احتمالا برخی راویانْ آن را انداختهاند ـ چنین آمده است: رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بنوفلان را در
خواب دید که همچون
بوزینه از
منبرش بالا میروند، و از آن رؤیا ناراحت شد و دیگر کسی آن حضرت را تا رحلت خندان ندید و خداوند آیه ۶۰
اسراء را در همین باره نازل کرد.
از این
روایات برمی آید که ماجرای رؤیای رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم سبب نزول آیه ۶۰ اسراء
بوده است و میدانیم که سوره اسراء مکی بوده، در حدود سال دهم یا دوازدهم
بعثت، مقارن با
معراج پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نازل شده است،
بر همین اساس در باب رابطه سبب نزول بیان شده با آیه شریفه که مکی است دو ناسازگاری عمده وجود دارد: نخست آنکه اگر مطابق آنچه در برخی روایات آمده که رسول خدا پس از آن رؤیا تا زمان رحلت خندان دیده نشد، رؤیای پیامبر در سالهای آخر عمر شریف آن حضرت رخ داده باشد، آن رویا نمیتواند سبب نزول برای این آیه مکی باشد و اگر رؤیای آن حضرت مربوط به دوران مکه و زمان نزول سوره اسراء باشد، در آن زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم منبری نداشته تا ـ مطابق برخی روایات ـ
بنی امیه را بر منبر خود ببیند.
برخی از این اشکال پاسخ دادهاند که ممکن است رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در مکه خواب دیده است که در مدینه حضور دارد و منبری دارد که بنی امیه از آن بالا میروند
؛ اما اینکه گفته شود آیه ۶۰ سوره اسراء
استثنائاً در مدینه نازل شده و سپس در سوره مکی(اسراء) قرار گرفته است قائلی ندارد.
ناسازگاری دوم این است که برخی مفسران مانند
طبری و
فخر رازی مقصود از رؤیای مورد اشاره در این آیه شریفه را متناسب با سیاق و موضوع سوره، رؤیت نشانههای الهی و عبرتهایی دانستهاند که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در وقت سیر شبانه خود از مکه به
بیت المقدس و در
شب معراج مشاهده کرده است. در این تفسیر رؤیا به معنای
رؤیت و مشاهده و نه خواب دیدن
تفسیر شده است؛
اما روشن است که این صرف ادعاست و شاهدی از
لغت آن را تایید نمیکند که رؤیا مصدر و به معنای رؤیت یا رؤیت در
شب باشد.
در ارتباط با رؤیای پیامبر و نزول آیه ۶۰ اسراء
درباره آن، روایت دیگری نقل شده است که در آن امام حسن علیهالسّلام نزول دو سوره کوثر و قدر را نیز در همین مورد دانستهاند. در روایتی به نقل
عیسی بن مازن آمده است که پس از
صلح امام مجتبی علیهالسّلام با معاویه، فردی ضمن
اهانت به امام، آن حضرت را نسبت به
صلح و
بیعت با معاویه نکوهش میکند؛ اما
امام علیهالسّلام در مقابل میفرماید: مرا نکوهش مکن. همانا در رؤیا به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نشان داده شد که بنی امیه بر منبرش قرار گرفتهاند. رسول خدا از آن منظره اندوهگین شد و خداوند برای
تسلّی پیامبرش این
آیات را نازل کرد: «اِنّا اَنزَلنـهُ فی لَیلَةِ القَدر• و ما اَدرکَ ما لَیلَةُ القَدر• لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر.»
مقصود این است که شب قدری که به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم داده شده است از ۱۰۰۰
ماه که بنی امیه بعد از رسول خدا حکومت و پادشاهی میکنند برتر است.
در روایتی مشابه افزون بر آیات
سوره قدر، امام علیهالسّلام نزول آیات
سوره کوثر را نیز درباره رؤیای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم معرفی میکند. سپس راوی (قاسم) میگوید که ما مدت فرمانروایی بنی امیه را محاسبه کردیم و معلوم شد که آن ۱۰۰۰ ماه بدون یک روز کاستی یا فزونی بوده است.
اما با توجه به سیاق سوره قدر که درباره نزول قرآن در
شب قدر و فضیلت و برخی دیگر از ویژگیهای آن نازل شده است همچنین با توجه به سبب نزولهای مشهورتری که درباره سوره کوثر نقل شده است،
روایت
امام حسن علیهالسّلام درباره سبب نزول این دو سوره را باید
شان نزول آن یا
تفسیر آیه
دانست که در
منابع شیعی از آن به
تاویل و گاه تفسیر باطنی آیه یاد میشود
و این گونه تاویلها نوعی توسعه در معنا و مصداق آیات شریفه به شمار میآید؛ همچنین مقصود از
شجره ملعونه در ادامه آیه ۶۰ اسراء:
«و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی اَرَینـکَ اِلاّ فِتنَةً لِلنّاسِ والشَّجَرَةَ المَلعونَةَ فِی القُرءانِ ونُخَوِّفُهُم فَما یَزیدُهُم اِلاّ طُغیـنـًا کَبیرا» در برخی روایات تفسیری، بنی امیه معرفی شده است.
در روایتی از عایشه آمده است که وی به
مروان بن حکم ـ از بنی امیه ـ گفت: از رسول خدا شنیدم که درباره تو و
جد تو میگفت : شجره ملعونه در
قرآن کریم شما هستید.
علامه طباطبایی در
تفسیر قرآن به قرآن و با توجه به سیاق آیه شریفه و فارغ از
روایات، از این آیه شریفه، تفسیری کاملا منطبق بر بنی امیه ارائه داده است و مقصود از شجره ملعونه را نه درختی خاص مانند
درخت زقّوم بلکه گروهی که نَسَب به شخصی واحد میبرند و از یک ریشه نشئت گرفتهاند دانسته است؛
اما حتّی با فرض اینکه رؤیای مورد اشاره دراین آیه شریفه که از
آیات مکی قرآن است قصه مشهور پیشین نباشد، این اطمینان وجود دارد که آیه ۶۰ اسراء
بر بنی امیه منطبق است و بر اساس روایات متعددی که در این زمینه وجود دارد به احتمال فراوان پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم این رؤیا را در اواخر عهد مدینه دیده است و پس از نقل آن، آیه شریفه مورد بحث را
تلاوت کرده و با ایجاد پیوند میان آن رؤیا و این آیه اصحاب خود را به
فتنه و بلای بزرگ بنی امیه که مردم خود زمینه ساز آن خواهند بود توجه داده و بنی امیه را شجره ملعونه و بی خیر و ثمری معرفی کرده است که در آینده، حکومت بر مسلمانان را به چنگ آورده، جز
شر و فتنه برای مسلمانان اثری نخواهند داشت.
دسته چهارم که نسبت به سه دسته پیشین از شمار بیشتری برخوردار است آیاتی است که در روایات ما نزول آنها در شان بنی امیه دانسته شده است، در حالی که بنی امیه
سبب نزول آن آیات نبودهاند. در حقیقت این بخش از آیات بر بنی امیه پس از عصر نزول قرآن و به طور روشن پس از
شهادت امیر مؤمنان، علی علیهالسّلام که حکومت بر جامعه اسلامی را به چنگ آوردند تطبیق شده است، بنابراین با توجه به تفاوتی که برخی از دانشمندان میان سبب نزول و شان نزول بیان کردهاند
باید بنی امیه را شان نزول این آیات دانست و نه سبب نزول آنها، یا مطابق اصطلاح برخی مفسران این گونه روایات را از باب جری و تطبیق دانست
که بنی امیه از مصادیق آشکار و روشن آن آیات شمرده شدهاند، چنان که میتوان تطبیق آن آیات بر بنی امیه از سوی معصومان را از نوع تاویل و تفسیر باطنی آن آیات نیز تلقی کرد. مؤید این دیدگاه آن است که بخش عمده این روایات از
امام باقر و
امام صادق (علیهما السلام) یعنی در فاصله سالهای ۹۴-۱۵۱ قمری صادر و نقل شده است؛ دورهای که به تدریج خلافت امویان رو به افول نهاد و عباسیان به جای آنان به قدرت و خلافت رسیدند.
نگاهی کلی به این روایات ـ با قطع نظر از ضعف
سند احتمالی برخی از آنها ـ نشان میدهد که امام باقر و صادق (علیهما السلام) در دوران خلافت و حکومت
امویان در فرصتی مناسب تفسیری منطبق با عصر خود، و به عبارت دیگر تحلیلی از حیات سیاسی و اجتماعی امویان، به مردم ارائه میدهند و در کنار آن جایگاه و منزلت خود (بنی هاشم و در راس آنان علویان) را برای آنان بیان کرده، نقش
اهل بیت پیامبر را در
هدایت جامعه و نیز حق غصب شده آنان را مورد تاکید قرار میدهند؛ همچنین برخی از این روایات پیش بینی روشنی از فرجام امویان و امید به آیندهای روشن و به دور از خفقان تحمیلی از سوی امویان بر مردم و به ویژه علویان ارائه میدهد. در این روایات این اندیشه به روشنی القا شده است که دلالت آیات قرآن کریم محدود به
ظواهر و مصادیق
صدر اسلام ـ که احتمالا ازسوی دستگاه خلافت ترویج میشده و با تاویل و توجیه خلفا را جانشینان بر حق رسول خدا معرفی میکردند ـ نیست، چنان که تامل در این روایات و آیات مورد اشاره آنها میتواند به ارائه تحلیلی از دوران حکومت بنی امیه کمک کند. برخی از این روایات عبارت است از:
در آیه ۲۷
انعام از گروهی یاد شده که در
قیامت بر روی
آتش نگه داشته میشوند و در آن حال
آرزو میکنند که به
دنیا باز میگشتند و
دین خدا را تکذیب نمیکردند: «ولَو تَرَی اِذ وُقِفوا عَلَی النّارِ فَقالوایــلَیتَنا نُرَدُّ و لا نُکَذِّب...». در روایتی از
امام باقر علیهالسّلام نزول این آیه در شان بنی امیه دانسته شده است.
نیز در آیه ۹۴ انعام
از محشور شدن ستمگران در نزد خداوند سخن به میان آمده و اینکه هیچ یک از
شفیعان و شریکانی که آنان در دنیا برای خود برگزیده بودند در آنجا حضور ندارند و پیوند میان آنها بریده شده است: «و لَقَد جِئتُمونا فُردی کَما خَلَقنـکُم اَوَّلَ مَرَّة وتَرَکتُم ما خَوَّلنـکُم وراءَ ظُهورِکُم و ما نَری مَعَکُم شُفَعاءَکُمُ الَّذینَ زَعَمتُم اَنَّهُم فیکُم شُرَکـؤُا لَقَد تَقَطَّعَ بَینَکُم وضَلَّ عَنکُم ما کُنتُم تَزعُمون». از
امام صادق علیهالسّلام نقل شده که این آیه درباره
معاویه، بنی امیه، و شریکان آنها نازل شده است.
در ذیل آیه ۵۵
انفال که کافران را بدترین جنبندگان نزد خداوند معرفی کرده است: «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الَّذینَ کَفَروا» از امام باقر علیهالسّلام نقل شده است که این آیه در شان بنی امیه نازل شده است، زیرا آنان بدترین خلق خدایند. آنان کسانیاند که به
باطن و حقیقت قرآن کافر شدند و
ایمان نمیآورند.
در آیه ۱۳۹ نساء
خداوند کسانی را که برای رسیدن به عزت، کافران را اولیای خود قرار داده، از مؤمنان دوری میگزینند توبیخ کرده است: «اَلَّذینَ یَتَّخِذونَ الکـفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ اَیَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّة...». برخی
تفاسیر روایی این آیه را درباره بنی امیه میدانند، آنگاه که در مقام مخالفت با پیامبر تصمیم گرفتند امر خلافت را به بنی هاشم باز نگردانند.
این تطبیق
دلالت دارد که بنی امیه با دستیابی به خلافت و حکومت به هیچ عزت حقیقی دست نخواهند یافت.
در ذیل آیه «والَّیلِ اِذا یَغشها»
آمده است که مقصود بنی امیه است. این تطبیق و تاویل بنی امیه را افرادی گمراه معرفی میکند که در تاریکی گمراهی فرو رفتهاند، چنان که تاریکی
شب همه جا را فرا میگیرد.
در ذیل آیه «اِن عُدتُّم عُدنا و جَعَلنا جَهَنَّمَ لِلکـفِرینَ حَصیرا»
آمده است که خداوند به بنی امیه خطاب کرده است که اگر شما دوباره با آوردن سفیانی به ادامه اعمال پیشین خود بازگردید، ما نیز
قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را باز خواهیم گرداند. سپس در آیات بعد درباره بنی امیه میفرماید: «و اَنَّ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِالاخِرَةِ اَعتَدنا لَهُم عَذابـًا اَلیمـا».
در روایتی شان نزول آیه ۱۹
حجّ اهل بیت علیهمالسّلام و بنی امیه دانسته شده است: «هـذانِ خَصمانِ اختَصَموا فی رَبِّهِم فَالَّذینَ کَفَروا قُطِّعَت لَهُم ثیابٌ مِن نار». در این آیه شریفه از دو خصم یاد شده که درباره پروردگارشان به خصومت پرداختند و برای یکی از دو
خصم که به خداوند کفر ورزیدند لباسی از آتش بریده شده است. در این
روایت آمده است که ما (اهل بیت علیهمالسّلام) گفتیم: خداوند راست گفته است، و بنی امیه گفتند: خداوند دروغ گفته است و آن گروهی که کفر ورزیدند بنی امیه بودند.
در روایت دیگری از ابوذر آمده است که آیه فوق درباره دو گروه سه نفره که در
جنگ بدر رو در روی یکدیگر به مبارزه پرداختند فرود آمده است: در یک سو
حمزه،
عبیدة بن حارث و
علی بن ابی طالب علیهالسّلام؛ و در سوی دیگر دو فرزند ربیعه، یعنی
عتبه و
شیبه و
ولید بن عتبه که هر سه از
عبد شمس هستند و بنی امیه از زیر شاخههای آناناند.
در روایتی از
امام صادق علیهالسّلام «
ظُـلُمـتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض» در آیه ۴۰ نور
به معاویه و
یزید و فتنههای بنی امیه تاویل شده است:
«والَّذینَ کَفَروا اَعمــلُهُم کَسَراب بِقِیعَة یَحسَبُهُ الظَّمـانُ ماءً... اَو کَظُـلُمـت فی بَحر لُجّیّ یَغشـهُ مَوجٌ مِن فَوقِهِ مَوجٌ مِن فَوقِهِ سَحابٌ
ظُـلُمـتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض اِذا اَخرَجَ یَدَهُ لَم یَکَد یَرها...». در این آیه شریفه اعمال کافران به
حجابهای ظلمانیِ انباشته شده بر روی هم تشبیه شده است که بر دلهای کافران قرار گرفته و مانع تابیدن
نور معرفت بر آن میشود.
در روایتی از امام باقر علیهالسّلام مقصود از کافران در آیه ۶
غافر که اهل
آتش بودن آنان از سوی خداوند ثابت شده است، بنی امیه معرفی شدهاند:
«وکَذلِکَ حَقَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَی الَّذینَ کَفَرُوااَنَّهُم اَصحـبُ النّار».
مقصود از کافران در آیه ۱۰ غافر
نیز که در قیامت آنان را
صدا میزنند که
خشم خداوند نسبت به شما از خشم خودتان نسبت به یکدیگر بزرگ تر و بیشتر است، بنی امیه معرفی شدهاند، زیرا به تصدیق
ولایت علی علیهالسّلام فراخوانده شدند؛ ولی آن را انکار کردند:
«اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنادَونَ لَمَقتُ اللّهِ اَکبَرُ مِن مَقتِکُم اَنفُسَکُم اِذتُد عَونَ اِلَی الاْیمـنِ فَتَکْفُرون».
در روایتی از امام باقر علیهالسّلام
شان نزول آیه ۲۲
محمّد نیز بنی امیه دانسته شده است:
«فَهَل عَسَیتُم اِن تَوَلَّیتُم اَن تُفسِدوا فِی الاَرضِ وتُقَطِّعوا اَرحامَکُم...». در این روایت آمده است که
عمر به علی علیهالسّلام گفت: آیا تو آیه «بِاَییِّکُمُ المَفتون =کدام یک از شما مجنونید»
را
قرائت میکنی و به من و رفیقم تعریض میزنی؟ علی علیهالسّلام فرمود: آیا تو را آگاه نسازم از آیهای که درباره بنی امیه نازل شد؟ آنگاه امام آیه ۲۲ محمّد
را تلاوت کرد. عمر گفت: ولی بنی امیه بهتر از تو
صله رحم به جا میآورند؛ اما تو نسبت به آنان و
بنی عدی و
بنی تمیم دشمنی کردی.
در این روایت «تَوَلَّیتُم» به معنای ولایت و حکومت یافتن
تفسیر شده است
و در روایت مشابهی از امام صادق علیهالسّلام شان نزول این آیه بنی عباس و بنی امیه دانسته شده و این دو گروه مصداقی از آیه شریفه معرفی شدهاند که پس از دستیابی به حکومت و خلافت هم در زمین
فساد کردند و هم
حق بنی هاشم را که با آنان خویشاوند بودند پاس نداشتند.
در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نزول بخشی از
آیات ۲۵-۲۶ محمّد
در شان بنی امیه دانسته شده است: «اِنَّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلی اَدبـرِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی الشَّیطـنُ سَوَّلَ لَهُم واَملی لَهُم• ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا لِلَّذینَ کَرِهوا ما نَزَّلَ اللّهُ سَنُطیعُکُم فی بَعضِ الاَمرِ واللّهُ یَعلَمُ اِسرارَهُم». در این روایت آمده است گروهی که پس از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از ولایت امیرمؤمنان علیهالسّلام مرتد شدند، بنی امیه را به پیمانی دعوت کردند تا بر اساس آن مانع بازگشت خلافت و پرداخت
خمس به ما (اهل بیت) شوند. آنان میگفتند که پرداختن خمس به اهل بیت پیامبر آنان را از نظر مالی بی نیاز میکند و راه دستیابی آنان به خلافت هموار میگردد. بنی امیه نیز در پاسخ به دعوت آنان گفتند: در برخی امور (عدم پرداخت خمس به اهل بیت علیهمالسّلام) از شما اطاعت میکنیم: «سَنُطیعُکُم فی بَعضِ الاَمر».
در روایت دیگری که
طبرسی به نقل از امام باقر و
امام صادق (علیهما السلام) آورده است عبارت «لِلَّذینَ کَرِهوا ما نَزَّلَ اللّه» بر بنی امیه تطبیق شده است که از نزول آیاتِ مربوط به ولایت امیرمؤمنان، علی علیهالسّلام ناخشنود بودند.
در
تفسیر قمی نزول آیات ۵ - ۶
قلم در شان بنی امیه دانسته شده است:
«فَسَتُبصِرُ و یُبصِرون• بِاَییِّکُمُ المَفتون =زود است که تو ببینی و آنها نیز ببینند که کدامین شما
دیوانه و شوریده است».
در روایتی از امام صادق علیهالسّلام آیه ۵۲
مائده بر بنی امیه تطبیق شده است: «عَسَی اللّهُ اَن یَاتِیَ بِالفَتحِ اَو اَمر مِن عِندِهِ فَیُصبِحوا عَلی ما اَسَرّوا فی اَنفُسِهِم نـدِمین». این آیه شریفه درباره گروهی از مسلمانان ضعیف الایمان نازل شده که به دوستی با یهود تمایل داشتند و خبر میدهد که خداوند پیروزی یا امر دیگری را که مایه عزت مسلمانان باشد برای آنان پیش خواهد آورد و آنگاه بیمار دلانِ ضعیف الایمان از آنچه در دل خود پنهان میداشتند در راستای نزدیک شدن به اهل کتاب پشیمان خواهند شد؛ اما در روایتی که داود رقی نقل کرده آمده است که مردی از
امام صادق علیهالسّلام درباره این آیه پرسید و امام در پاسخ فرمود: ۷ روز پس از آنکه بنی امیه بدن زید بن علی را سوزاندند به هلاکت آنان
اذن داده شد.
احتمالا مقصود روایت این است که پس از
شهادت زید در سال ۱۲۱ قمری و سوزاندن بدن وی
حکومت بنی امیه رو به ضعف نهاد و به تدریج زمینه فروپاشی و شکست آنان فراهم آمد تا آنکه در سال ۱۳۲ قمری بنی عباس با شکست امویان بر مسند خلافت اسلامی تکیه زدند.
در روایتی از امام صادق علیهالسّلام مقصود از «قَومـًا لُدّا =گروهی لجوج و سرسخت» در آیه ۹۷ مریم
که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مامور
انذار آنان بود بنی امیه بودند:
«فَاِنَّما یَسَّرنـهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ المُتَّقینَ وتُنذِرَ بِهِ قَومـًا لُدّا». در روایت دیگری مقصود از این گروه بنی امیه و بنی مغیره دانسته شده است.
نیز مقصود از مجرمان در آیه ۲۹ مطفّفین
که به
مؤمنان میخندیدند و آنان را
استهزا میکردند، بنی امیه دانسته شده است که از روی استهزا به علی علیهالسّلام میخندیدند و این هنگامی بود که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم او را از میان بنی هاشم و اهل بیتش برگزید:
«اِنَّ الَّذینَ اَجرَموا کانوا مِنَ الَّذینَ ءامَنوا یَضحَکون».
نیز در روایتی که ابوجارود از امام باقر علیهالسّلام نقل کرده، شجره خبیثی که در زمین هیچ قرار و ثباتی ندارد در آیه ۲۶
ابراهیم بر بنی امیه تطبیق و به آنان تاویل شده است:
«و مَثَلُ کَلِمَة خَبیثَة کَشَجَرَة خَبیثَة اُجتُثَّت مِن فَوقِ الاَرضِ ما لَها مِن قَرار».
در روایتی از امام صادق علیهالسّلام آیه ۴۴ انعام
نیز بر بنی امیه تطبیق داده شده است: «فَلَمّا نَسوا ما ذُکِّروا بِهِ فَتَحنا عَلَیهِم اَبوبَ کُلِّ شَیء حَتّی اِذا فَرِحوا بِما اوتوا اَخَذنـهُم بَغتَةً فَاِذا هُم مُبلِسون». در این روایت آمده است که
خداوند بنی امیه را به صورت ناگهانی و غافلگیرانه، اما بنی عباس را به صورت آشکار و به تدریج میگیرد.
توجه به معنای این آیه شریفه و تطبیق آن بر بنی امیه همچون موارد پیشین، تحلیلی از حیات سیاسی بنی امیه را به ویژه پس از
رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به دست میدهد.
در روایاتی چند آیات متقابل سوره محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در شان
اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و بنی امیه دانسته شده است. در روایتی از امیرمؤمنان، علی علیهالسّلام آمده است که
سوره محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم یک آیه درباره ماست و یک آیه درباره بنی امیه.
نظیر این
روایت از امام باقر علیهالسّلام نیز نقل شده است.
در روایتی از
حسین بن علی (علیهما السلام) نزول آیه ۱ محمد
در شان بنی امیه دانسته شده است که مردم را از راه خدا باز میداشتند. در مقابل، نزول آیه ۲ همین سوره در شان اهل بیت علیهمالسّلام معرفی شده است:
«اَلَّذینَ کَفَروا و صَدّوا عَن سَبیلِ اللّهِ اَضَلَّ اَعمــلَهُم• والَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ... کَفَّرَ عَنهُم سَیِّـاتِهِم و اَصلَحَ بالَهُم». نیز از حسن بن حسن نقل شده که اگر میخواهید ما و بنی امیه را بشناسید سوره محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را بخوانید؛
همچنین در روایتی از
امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) مقصود از آیه شریفه «اَلَّذینَ کَفَروا» بنی امیه دانسته شده است، چنان که در این روایت مقصود از «و صَدّوا عَن سَبیلِ اللّه» بازداشتن مردم از ولایت و دوستی
امام علی بن ابی طالب معرفی شده است.
در روایتی از عبدالله بن عباس نزول آیه ۴
شعراء در شان بنی امیه دانسته شده است: «اِن نَشَا نُنَزِّل عَلَیهِم مِنَ السَّماءِ ءایَةً فَظَـلَّت اَعنـقُهُم لَها خـضِعین». در این روایت به نقل از ابن عباس آمده است که این آیه در شان ما (بنی عباس) و بنی امیه نازل شد و ما به زودی بر آنان مسلط خواهیم شد؛
اما با توجه به درگذشت ابن عباس در سال ۶۸ هجری
و ناتوانی وی از پیشگویی بعید نیست که این روایت در دوران حکومت بنی عباس
جعل شده و به ابن عباس نسبت داده شده است؛ اما در روایتی که
علی بن ابراهیم از
امام صادق علیهالسّلام نقل کرده آمده است که بنی امیه در برابر صیحهای که از آسمان برمی خیزد و از صاحب الامر نام میبرد خاضع میشوند.
روشن است که اگر مراد از صاحب الامر در این روایت
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد، در این صورت باید مقصود از بنی امیه را همه حکومتهایی دانست که در روش، منش و اندیشه همچون امویان بر جامعه اسلامی حکومت میکنند.
در برخی روایاتی که از دسته چهارم به شمار میآیند با تطبیق برخی آیات بر بنی امیه و
تاویل به آنان، این قضیه با
قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیوند داده شده است. این گونه روایات که ظاهراً در دوران سلطه بنی امیه بر جامعه اسلامی بیان شده است میتواند در جهت امید دادن به مخاطبان به آیندهای روشن بدین گونه
تفسیر شود که در زمان حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از
ظلم و ستم حاکمان بر مردم انتقام گرفته خواهد شد، بنابراین ذکر بنی امیه در این روایات از باب روشنترین مصداق مورد ابتلای مخاطبان بوده و بر همه حاکمانی که همچون بنی امیه بر جامعه اسلامی سلطه مییابند تطبیق پذیر است و منحصر به بنی امیه نیست. این روایات عبارت است از:
۱. در روایتی از امام باقر علیهالسّلام در ذیل آیه شریفه «الیَومَ یئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم...»
آمده است که در روز قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بنی امیه مایوس میشوند، زیرا آنان کافران مایوس از آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم اند.
۲. در روایت دیگری از امام باقر علیهالسّلام ذیل آیه: «یُریدُ اللّهُ اَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمـتِهِ و یَقطَعَ دابِرَ الکـفِرین»
آمده است که مقصود از «الکـفِرین» بنی امیهاند. آنان کافرانی هستند که خداوند دنباله آنان را قطع خواهد کرد، و مقصود از «یُبطِلَ الباطِلَ» نیز این است که هرگاه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند
باطل یعنی بنی امیه را از بین خواهد برد.
۳. در ذیل آیه شریفه «وکَم قَصَمنا مِن قَریَة کانَت
ظالِمَةً واَنشَانا بَعدَها قَومـًا ءاخَرین• فَلَمّا اَحَسّوا بَاسَنا اِذا هُم مِنها یَرکُضون»
آمده است که مقصود از این آیه بنی امیهاند؛ یعنی خداوند آنان را که قومی ستمگرند درهم خواهد شکست و قوم دیگری را جایگزین آنان خواهد کرد و چون آنان وجود قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را احساس کنند و حضرت در جست و جوی آنان شود بنی امیه به سرزمین روم وارد میشوند، پس حضرت آنان را از
روم بیرون خواهد کرد و گنجهایی را که اندوختهاند از آنان خواهد ستاند و آنان در آن هنگام پیوسته این سخن خدا را بر زبان خواهند آورد که: وای بر ما! ما همواره ستم میکردیم: «قالوا یـوَیلَنا اِنّا کُنّا
ظــلِمین».
۴. در روایت
ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیهالسّلام درباره آیه شریفه «و لَمَنِ انتَصَرَ بَعدَ
ظُـلمِهِ فَاُولئِکَ ما عَلَیهِم مِن سَبیل»
آمده است که: من از امام باقر علیهالسّلام شنیدم که میگفت: مقصود از این آیه، یعنی کسانی که بعد از
مظلومیّت انتقام میگیرند، حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب آن حضرتاند که بر آنان به سبب انتقامی که از ظالمانشان میگیرند کیفری نیست و قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگامی که قیام میکند از بنی امیه و تکذیب کنندگان دین و
ناصبیان، آنان که با امیرمؤمنان، علی علیهالسّلام دشمنی کردند انتقام خواهد گرفت.
الآحاد والمثانی؛ الاتقان فی علوم القرآن؛ الاحتجاج؛ الاخبار الطوال؛ اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ اسباب النزول؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاعلام؛ الاغانی؛ الامامة و السیاسه؛ الامام علی علیهالسّلام صوت العدالة الانسانیه؛ الانساب؛ انساب الاشراف؛ بحارالانوار؛ البدء و التاریخ؛ البدایة و النهایه؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ پرتو اسلام؛ تاویل الآیات الباهرات؛ تاویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ تاریخ صدر اسلام؛ تاریخ العرب؛ تاریخ کمبریج؛ تاریخ مختصر الدول؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ تجارب الامم؛ تجارب السلف در تاریخ؛ التفسیر الحدیث؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب؛ التکمیل والاتمام لکتاب التعریف والاعلام؛ التنبیه والاشراف؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجمل والنصر لسید العترة فی حرب البصره؛ جمهرة انساب العرب؛ جمهرة النسب؛ حیاة الامام الحسین علیهالسّلام؛ خلافت و ملوکیت؛ دائرة المعارف بستانی؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ سبل الهدی و الرشاد؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب؛ شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار علیهمالسّلام؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید؛ شواهد التنزیل؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه؛ ضحی الاسلام؛ الطبقات الکبری؛ العقد الفرید؛ علوم قرآنی؛ علی و فرزندان؛ عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر؛ الغارات؛ الغدیر فی الکتاب والسنة والادب؛ فتوح البلدان؛ القاموس المحیط؛ قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع؛ الکافی؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب الثقات؛ کتاب الفتن؛ کتاب النسب؛ الکشاف؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ لباب النقول فی اسباب النزول؛ لسان العرب؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند ابی یعلی الموصلی؛ مشاهیر علماء الامصار؛ المعارف؛ معالم التنزیل فی التفسیر والتاویل، بغوی؛ معجم رجال الحدیث؛ المعجم الصغیر؛ معجم قبائل العرب؛ المغازی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ مقدمة ابن خلدون؛ مکاتیب الرسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم؛ مناقب آل ابی طالب؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والامم؛ المنمق فی اخبار قریش؛ موسوعة دول العالم؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النزاع والتخاصم بین بنی امیه و بنی هاشم؛ النصائح الکافیة لمن یتولی معاویه؛ نهایة الارب فی فنون الادب؛ نهج البلاغه؛ ینابیع الموده.
دائرةالمعارف قرآن کریم بر گرفته از مقاله «بنی امیه».