بنی غفار (دائرةالمعارفقرآنکریم)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنی غِفار، شاخهای از
قبیله کنانی از
عرب عدنانی مستقر در
حجاز است.
آنان به غفار بن ملیل بن ضمره
نسب میبرند.
تیره دیگری از عمالقه که در
نجد میزیستند نیز به غفار
شهرت دارند که مد نظر نیستند.
غِفار بن ملیل فرزندانی داشت که هریک شاخههای ریزتری در میان غفار پدید آوردند؛ بنو احیمس (
احمس)،
بنوجروه،
بنوحاجب بن عبدالله،
بنوحراق،
بنوحرام،
بنوحماس،
بنو مُبَشِّر، بنوعبدالله بن حارثه، بنومعیص
و بنونار
از آن جملهاند.
شاخههای غفار عمدتاً در
جنوب مدینه یعنی در نیمه شمالی راه
مکه به مدینه سکنا داشتند. نام چاههای
آب،
منازل و نواحی آنان حاکی از سکونت ایشان در مناطق جنوب مدینه است. از
بدر،
قاحه (= سُقیا)،
شَبکه شَدَخ
(یا شبکه جرح)
بغیبغه، غیقه و اذناب الصفراء
به عنوان عمده آبهای بنی غفار یاد شده است.
آنان در صَفراء (به ویژه دو تیره
بنو نار و
بنو حراق)،
کراع الغَمیم (در ۸ میلی عُسفان)
و بَعال (در نزدیکی سقیا)
پراکنده بودند. از عمدهترین مراکز جمعیتی آنان میتوان به وَدّان (در ۸ میلی ابواء)
و غَیْقَه
(به ویژه برای دو تیره بنو نار و بنو حراق)
اشاره کرد.
البته برخی از غفاریان در مناطق دیگری ساکن بودند. به دلیل انتساب
چاه رُوْمَه
و اَضائة غفار (آبگیر مانندی در مدینه) به غفاریان، استقرار برخی از آنان در آنجا بوده است.
غفاریها از غیقه (میان مکه و مدینه) به مدینه بسیار رفت و آمد داشتند.
اَضائة غفار در ۱۰ میلی مکه
به عنوان
میقات بنوغفار؛
خَضْخاض در نزدیکی اضائه
و نیز تَناضِب در یک منزلی مکه
به بنی غفار منسوب است. از درهای در منطقه
نجد به نام مَناصف به عنوان میقات دیگر غفار یاد شده است.
آنان از طریق
دامداری و
چوپانی امرار معاش میکردند. راهزنی آنان در مسیر کاروانهای تجاری و غارت اموال
حجاج موجب شده بود که در میان برخی قبایل به اهل سَلَّه (
دزد)
و سُرّاق الحَجیج
مشهور شوند.
با وجود تفکر صحرانشینی در میان غفاریها
کسانی از ایشان به
آیین جاهلی پشت کرده بودند. چنان که
ابوذر موحد بود
و
آبی اللحم غفاری از خوردن گوشتهایی که برای
بتان قربانی میکردند اجتناب میکرد.
غفاریها با
یهود خیبر و
بنی اسلم همپیمان بودند، به گونهای که نام غفار در بسیاری از گزارههای تاریخی با نام اسلم همردیف است. در منابع از برخی جنگهای آنان یاد شده است: روح
عصبیت،
فخر فروشی و عزت طلبیِ ابو منیعه غفاری موجب شد تا با خواندن رجزی در بازار عُکاظ خود را عزیزترِ
عرب معرفی کند و از مخالف گفتارش بخواهد پای وی را قطع کند. این امر سبب بروز جنگ جاهلیِ
فِجارِ دوم و به قولی
فجار اول شد و به فِجار فخر یا فِجار رِجْل مشهور گردید. بر پایه شعری دو تیره فراس و غفار از قبیله کنانه در نبرد اَتْم (موضعی در دیار بنو سلیم یا عراق) نیز شرکت داشتند.
به گفته ابوعمرو شیبانی، میان غفار و بنولیث (از دیگر قبایل کنانی) نیز نبردی رخ داد که به پیروزی بنو لیث انجامید.
غفاریها از همان آغاز با
بعثت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در مکه آشنا شدند. وجود ابوذر به عنوان چهارمین یا پنجمین
مسلمان و بازگشت او به میان قبیلهاش و
تبلیغ اسلام در نزد آنان
خود دلیلی بر این ادعاست.
در خصوص اسلام غفاریان، به جز معدودی که در دوران مکی یا اوایل
هجرت، مسلمان شدند
روایات مختلف است. برخی گزارشها به اسلام
ایماء بن رَحضه بزرگ، خطیب و امام غفار به همراه نیمی از قبیلهاش پیش از هجرت اشاره دارند.
در مقابل، گزارشی حاکی از تصمیم ایماء یا پسرش خفاف برای یاری رساندن
قریش در بدر به همراه مردان جنگی خود بر
ضد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است.
بر پایه خبر
ابن اسحاق تیرههای بنونار و بنوحراق از غفاریها دست کم تا زمان
جنگ بدر مسلمان نبودند، چنان که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به هنگام حرکت به سوی بدر به نامهای زشت
این دو تیره و دو
کوه آنان مُسْلِح و مخرئ
تفال زد و با پرهیز از ورود به مناطق آنان، راه دیگری را برگزید تا به ذَفِران رسید و از آنجا به بدر رفت
روایت طبرانی نیز گواه اسلام آوردن غفار در مدینه است. نامه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در سال دوم و در پی غزوه سَفَوان (واقع در نواحی بدر
به بنوغفار
نیز نامسلمانی غفار را تا آن زمان و احتمال همکاری آنان را با دشمنان اسلام نشان میدهد. برخی زمان نوشتن
نامه را پس از
سال هفتم ذکر کردهاند.
پیش از
غزوه احد (سال سوم) یا
خندق (سال پنجم) برخی از بزرگان یهود
بنی نضیر برای جلب حمایت قریش در حمله به مدینه با بزرگان مکه ملاقات کردند. مکیان ضمن برشمردن
صفات نیکوی خود، پیروان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را دزدان بنی غفار معرفی و از بزرگان یهود درباره برتری هریک از آیین
اسلام و آیین بت پرستی قریش نظرخواهی کردند. یهودیان یاد شده آیین مکیان را برتر دانستند. آیه «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتـبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّـغوتِ و یَقولونَ لِلَّذینَ کَفَروا هـؤُلاءِ اَهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا»
که در این خصوص نازل شده به این گفت و گو اشاره دارد. خداوند در این آیه این یهودیان را
مؤمنان به
بت و
طاغوت معرفی کرده است. بنابر روایت
عکرمه منظور از مؤمنین در آیه مجموعههایی از جمله بنی غفارند که یهودیان، قریش را بر ایشان ترجیح دادهاند.
برخی نزول
آیه «اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الاَبتَر»
را نیز به این رخداد مرتبط دانستهاند؛
اما این دو گزارش نیز نمیتواند به تنهایی به اسلام غفار تا قبل از
غزوه احزاب (خندق) دلالت داشته باشد، زیرا مطرح کردن پیروی غفار از دولت مدینه، شاید با هدف تخریب چهره حضرت صورت گرفته و تنها میتواند مؤید اسلام برخی از غفاریان باشد، به خصوص آنکه برخی گزارشها از اسلام ایماء بن رحضه غفاری (از بزرگان غفار) اندکی قبل از حدیبیه در سال ششم خبر دادهاند.
پس از
صلح حدیبیه، که به موجب آن مسلمانان متعهد شده بودند که از آن پس تازه مسلمانانی را که به
یثرب پناه میبرند به مکه باز گردانند، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ابوبصیر نومسلمان را به مکه بازگرداند؛ اما وی گریخت و در مناطق بیابانی میان مکه و مدینه ماند. ۳۰۰ تن از غفاریان مسلمان همراه وی شدند و بر ضدّ قریش اقداماتی انجام دادند.
این گزارش نیز احتمال اسلام آوردن غفار را در دوره مدنی و پیش از صلح حدیبیه تقویت میکند.
در خصوص نحوه اسلام غفار آمده است که آنان گرفتار خشکسالی شده، برای تهیه خوراکی، به مدینه آمدند و در ملاقات با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم خود را غفاری و بر
آیین صابئی معرفی کرده، تصریح کردند که مسلمان نیستند. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در پایان آن روز فرمان داد مردم از غفاریها پذیرایی کنند.
صبح روز بعد همگی آنان به
مسجد مدینه آمده، مسلمان شدند.
مسلمان شدن غفار، قریش را در برابر دعوت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم سرسخت تر کرد. آیه «و قالَ الَّذینَ کَفَروا لِلَّذینَ ءامَنوا لَو کانَ خَیرًا ما سَبَقونا اِلَیهِ واِذ لَم یَهتَدوا بِهِ فَسَیَقولونَ هـذا اِفکٌ قَدیم»
در این باره نازل شد.
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم غفار را برای بسیاری از مردم سبب
امتحان دانست
و در برابر
شماتت برخی، دایر بر پیروی راهزنانی چون غفار از رسول خدا، آن حضرت غفاریها را دوستان خدا و رسول و از بهترینها در
قیامت برشمرده، از قبایل بزرگی مانند تمیم بهتر دانست.
اسلام برخی از غفاریان با هدف حفظ
جان و
مال و به دور از
ایمان بوده است، از این رو در مقاطع حساس،
نفاق این دسته با سرپیچی از دستور رسول خدا آشکار میشد، چنان که آیه ۱۴
حجرات:
«قالَتِ الاَعرابُ ءامَنّا قُل لَم تُؤمِنوا ولـکِن قولوا اَسلَمنا و لَمّا یَدخُلِ الایمـنُ فی قُلوبِکُم واِن تُطیعُوا اللّهَ ورَسولَهُ لا یَلِتکُم مِن اَعمــلِکُم شیــًا اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم» به این امر اشاره دارد. در این آیه خداوند آنان را فاقد ایمان دانسته است.
برخی مفسران همچنین آیه ۱۰۱
توبه را در خصوص نفاق این گروه از غفار و برخی قبایل دیگر دانستهاند:
«و مِمَّن حَولَکُم مِـنَ الاَعرابِ مُنـفِقونَ ومِن اَهلِ المَدینَةِ مَرَدوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَینِ ثُمَّ یُرَدّونَ اِلی عَذاب عَظیم». در این آیه خداوند برخی از مسلمانان را نیز اهل نفاق خوانده و آنان را در
دنیا و
آخرت به
عذاب خود
تهدید کرده است.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در
سال ششم هجری قصد
عمره کرد و برای فزونی جمعیت، قبایلی از جمله غفار را فراخواند. برخی از
منافقان غفاری با بهانه کردن بی سرپرستی خانواده و نخلستانهایشان، تخلف کرده،
عذر آوردند. آیه «سَیَقولُ لَکَ المُخَلَّفونَ مِنَ الاَعرابِ شَغَلَتنا اَمولُنا واَهلونا فَاستَغفِر لَنا یَقولونَ بِاَلسِنَتِهِم ما لَیسَ فی قُلوبِهِم قُل فَمَن یَملِکُ لَکُم مِنَ اللّهِ شیــًا اِن اَرادَ بِکُم ضَرًّا اَو اَرادَ بِکُم نَفعـًا بَل کانَ اللّهُ بِما تَعمَلونَ خَبیرا»
در این باره نازل شد. خداوند در این آیه از
نیّت قلبی آنان خبر میدهد و گفتهها و ادعاهای آنان را با اعتقادشان یکی نمیداند.
همچنین آمده است که برخی از غفاریان در
غزوه خیبر (در سال هفتم) پیامبر را یاری دادند
و
عمارة بن عقبه غفاری در این نبرد به
شهادت رسید
و غفار از
غنایم خیبر بهره برد.
این در حالی بود که برخی از قریش پیروزی یهود را با همکاری غفار و دیگر همپیمانان ایشان پیش بینی میکردند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در سال هشتم ابورُهم را مامور فراخوانی غفار برای فتح مکه کرد
و آنان به استعداد ۳۰۰ یا ۴۰۰ تن
به مسلمانان پیوستند. ابوذر (و به قولی ایماء بن رَحضَه) در این غزوه،
پرچم غفار را در دست داشت
و همراه
خالد بن ولید از سمت پایین مکه وارد آن شهر شدند.
برخی ضمن گزارش از تخلّف برخی از غفاریان از دستور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای شرکت در
فتح مکه آیه ۱۰
فتح را در این خصوص ذکر کردهاند.
بنی غفار در
نبرد حنین نیز به پرچمداری ابوذر، شرکت داشتند؛
اما در
غزوه تبوک بیش از ۸۰ تن از ایشان از دعوت پیامبر، سرپیچی کرده،
موجب ناخرسندی رسول خدا شدند.
برخی مفسران
مقصود از «معذرون» در آیه ۹۰ توبه
را، آنان و دیگر کسانی میدانند که از شرکت در
جهاد خودداری کرده، عذرهای واهی میتراشیدند: «وجاءَ المُعَذِّرونَ مِنَ الاَعرابِ لِیُؤذَنَ لَهُم وقَعَدَ الَّذینَ کَذَبُوا اللّهَ ورَسولَهُ سَیُصیبُ الَّذینَ کَفَروا مِنهُم عَذابٌ اَلیم». واقدی با اشاره به دعای پیامبر درباره برخی از مسلمانان و
نفرین بر گروهی از عذرآورندگان تبوک آیه: «لَیسَ لَکَ مِنَ الاَمرِ شَیءٌ اَو یَتوبَ عَلَیهِم اَو یُعَذِّبَهُم فَاِنَّهُم ظــلِمون»
را در این خصوص میداند.
با هجرت غفاریها به مدینه،
رسول خدا زمینی به ایشان واگذار کرد، که در آن مستقر شده، مسجدی در آن بنا نهادند که از
مساجد نُه گانه مدینه در عصر
رسالت شمرده میشد.
در جریان فتوحات، برخی از غفاریها، در فتح
مصر شرکت داشتند و چون تعدادشان برای داشتن رایت، دیوان یا محلهای خاص کافی نبود، با برخی تیرههای
عرب تحت یک رایت گرد آمده، به اهل الرایه معروف شدند و در محله رایت واقع در فسطاط مصر سکونت گزیدند.
برخی نیز به
عراق کوچ کرده، در
بصره و
کوفه ساکن گشتند.
گروهی از غفاریها
ابوذر را در ملاقاتی با
عثمان که به
تبعید وی به
ربذه منجر شد، همراهی کردند
و از برخورد ظالمانه عثمان با او خشمگین بودند.
از نقش آنان در دوران خلافت
علی علیهالسّلام گزارشی نرسیده است، جز آنکه حَکَم (اقرع) بن عمرو غفاری از یاری آن حضرت خودداری کرد و به قاعدان پیوست.
در
حادثه کربلا عبدالله و عبدالرحمن پسران
قیس بن ابی عروه غفاری، از بزرگان و شجاعان کوفه، شرکت داشتند.
آنان و همچنین
جون بن احوی مولای ابوذر در شمار شهدای کربلا هستند.
از نقش آنان در قیام
نفس زکیه نیز گزارشهایی در دست است،
هرچند با
خیانت برخی از ایشان در
هدایت نیروهای عباسی به مدینه، نفس زکیه به قتل رسید.
ابوذر از نخستین
مسلمانان و از ارکان اربعه
شیعه و همسرش لیلی (به قولی امیه، امه یا آمنه) دختر ابوصلت
در شمار
راویان حدیث نبوی بودند. از دیگر محدثان میتوان به ابو الاحوص،
ابو حازم تمار،
ابوالغصن
ثابت بن قیس،
صالح بن کیسان (فقیه، محدث، و استاد
عمر بن عبد العزیز)،
نافع بن عباس،
عمرو بن سعد فدکی و
صخر بن اسحاق حجازی که همگی از موالیان غفاری بودند اشاره کرد.
آبی اللحم غفاری از اشراف و شاعران
عصر جاهلی و
اسلام و از
شهدای حنین (سال هشتم)؛ ایماء بن رحضه، بزرگ و نماینده غفاریان و به قولی
پرچمدار بنو غفار در
فتح مکه، ابورُهم از مهاجران و سرپرست
شتران شیری رسول خدا، و مامور فراخوانی غفار برای شرکت در فتح
مکه و
تبوک و ابوسریحه از
اهل صفه و از یاران
امام مجتبی علیهالسّلام از دیگر برجستگان غفاری به شمار آمدهاند.
ام شریک
دختر جابر و
اسماء دختر نعمان
نیز در شمار همسران پیامبر از تیره غفار نام برده شدهاند.
الاحادیث الطوال؛ اسباب النزول؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ اعلام الوری باعلام الهدی؛ الاغانی؛ اقبال الاعمال؛ اکرام الضیف؛ الانساب؛ انساب الاشراف؛ بحارالانوار؛ البدایة و النهایه؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ الاسلام؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ التاریخ الکبیر؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تهذیب التهذیب؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجرح و التعدیل؛ جمهرة انساب العرب؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ دلائل النبوه؛ سبل الهدی و الرشاد؛ سنن الدار قطنی؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ سیرة النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم من القرآن الکریم والسنة الصحیحه؛ الطبقات الکبری؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ کتاب الثقات؛ لسان العرب؛ اللهوف فی قتل الطفوف؛ مثیرالاحزان؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند ابی یعلی الموصلی؛ مشاهیر علماء الامصار؛ معجم البلدان؛ معجم قبائل العرب القدیمة والحدیثه؛ المعجم الکبیر؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع؛ مکاتیب الرسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم؛ المنمق فی اخبار قریش؛ میزان الاعتدال فی نقدالرجال؛ النکت والعیون، ماوردی؛ النهایة فی غریب الحدیث والاثر.
دائرةالمعارف قرآن کریم بر گرفته از مقاله «بنی غفار».