بلایا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هدف از
خلقت، کرامت و
بخشش و عطا کردن به مخلوقات است؛ این هدف با وجود
شرور و بلایا منافاتی ندارد. خدا اولیاء خود را در بلا قرار داده است؛ چون بر اثر برخورد با بلاهاست که
انسان رشد نموده و به تکامل اخلاقی خود دست مییابد، و در نتیجه
خداوند متعال
ثواب و
پاداش فراوان اخروی به او میدهد.
همانطور که واژهشناسان گفتند بلا به معنای اختبار و
امتحان است: «بَلَوْتُ الرجلَ بَلْواً و بَلاءً و ابْتَلَیْته: اخْتَبَرْته، و بَلاهُ یَبْلُوه بَلْواً اذا جَرَّبَه و اخْتَبَره»
بنابراین همیشه امتحان به معنای دچار شدن شخص به
مصیبت نیست.
دنیا محل امتحان است («آن کس که
مرگ و
حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر
عمل میکنید.»)
و کسی از انسانها نیست که امتحان نشود. نهایت اینکه شدت و ضعف دارد و براساس ظرفیتها و درجاتی که افراد از جهت کمال دارند، امتحان میشوند؛ مانند کسانی که مراحل دبستان، راهنمایی، دبیرستان، پیشدانشگاهی و دانشگاه را طی میکنند. طبیعی است که هر کسی از امتحان مرحله خودش برخوردار باشد؛ یعنی نه دانشگاهی امتحان دبستانی را داشته باشد و نه دبستانی امتحان دانشگاهی را.
یکی از موارد امتحان، ابتلا به مشکلات و مصیبتهاست و این مختصّ به
مؤمنان نیست؛ گرچه به دلیل طی مدارج بالای کمال به وسیله آنان شاید امتحاناتشان سختتر باشد، (وَ قَالَ النَّبِیُّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلم): زمانی که
خداوند بندهای را دوست بدارد، او را به سختیها مبتلا میکند. اگر شکیبایی نمود، او را برمی گزیند، اگر خشنود شد، برای خود معین مینماید.)
اما این بدان معنا نیست که دیگران به بلایا و مشکلات مبتلا نمیشوند؛ بلکه چهبسا انسانهای گناهکار نیز به بلایایی مبتلا شوند؛ یعنی بسیاری از
گناهان است که انجامدهنده آن در همین
دنیا به کیفرش میرسد:
عَنْ اَبِیجَعْفَرٍ (علیهالسلام) قَالَ: «فِی کِتَابِ عَلِیٍّ (علیهالسلام) ثَلَاثُ خِصَالٍ لَا یَمُوتُ صَاحِبُهُنَّ اَبَداً حَتَّی یَرَی وَبَالَهُنَّ الْبَغْیُ وَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الْیَمِینُ الْکَاذِبَة ...»
فلسفه
آفرینش جهان و انسان نفعی است که به خود مخلوقات میرسد
و
لطف و کرم خداوند نسبت به تمام موجودات و حتی
جمادات سبب و علت آفرینش آنان بوده است و به فرموده
امام صادق (علیهالسّلام) به جز کرامت خداوند، علت دیگری برای به وجود آمدن جهان نیست.
وجود شرور در عالم لازمه طبیعت مادی آن است یکی از خواص
عالم ماده، وجود
تضاد و
تزاحم است، پس راهی برای دفع این شرور وجود ندارد، مگر این که از ایجاد این عالم صرف نظر شود، در این صورت نیز موجودات عالم که غالب بر شرور هستند نیز منع میگردند که این با
حکمت خداوند متعال سازگار نیست.
در همان شرور نیز قصد اولیه، جنبه
خیر آن است نه جنبه شرّبودن آن؛ مثلاً
آفتاب که قصد اولیه، پرتو افکنی و نور افشانی اوست خیر است ولی در مقابل همین آفتاب تابان هم اگر شخص سر برهنهای به مدت طولانی بایستد سردرد میگیرد که این شر است و مثل
آتش که قصد اولیه آن، گرمادهی و نجات انسان از سرما است خیر است اما در همین آتش نیز اگر انسان عالم و متقی بیفتد میسوزد که این شر است، از این رو آنچه که قصد اولی است جنبه خیربودن آن است که بر جنبه ثانونی و شرّبودن آن غلبه دارد.
آن چه که انسان آن را شرّ پنداشته و به دیده شرّ به آن نگاه میکند، فواید و آثار فراوانی دارد:
زشتی نمایانگر زیبایی است؛ یعنی اگر در جهان زشتی نبود زیبایی هم معلوم نبود، اگر همه مردم زیبا بودند هیچکس زیبا به نظر نمیآمد هم چنان که اگر همه مردم زشت بودند هیچکس زشت به نظر نمیآمد. همچنان که اگر
معاویه نبود،
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) با آن همه شکوه و حسن شناخته نمیشد.
این که مردم به سوی زیباییها کشانیده میشوند و مجذوب آنها میگردند و تحرک و کششی به سوی زیبایی پیدا میشود به خاطر این است که زشتیها را میبینند و از آن رو گردان میشوند، در حقیقت جاذبه زیبا رویان، از دافعه زشت رویان نیرو میگیرد از این رو یکی از فواید
شر این است که خیرات را به انسان رهنمون میشوند.
مصائب و مشکلات، جادهای به سوی خوشبختیها و مقدمه وجود زیباییها و آفریننده و پدیدآورنده آنها است، در شکم گرفتاریها و مصیبتها، نیکبختیها و سعادتها نهفته است همچنان که گاهی هم در درون سعادتها، بدبختیها تکوین مییابند و این
فرمول جهان مادی است.
قرآن کریم میفرماید: خدا
شب را در شکم
روز فرو میبرد و روز را در شکم شب
ضربالمثل معروفی که میگوید پایان شب سیه سپید است تلازم قطعی بین تحمل
رنج و نیل به
سعادت را بیان میکند گوئی سپیدی از سیاهیها زائیده میشوند همچنان که سفیدیها نیز در شرایط انحرافی، سیاهی تولید میکنند.
هگل فیلسوف معروف آلمانی میگوید: «نزاع و شر، امور منفی ناشی از
خیال نیستند بلکه امور کاملاً واقعی هستند و در نظر
حکمت پلههای خیر و تکامل هستند، تنازع قانون پیشرفت است صفات و سجایا در معرکه
هرج و مرج و اغتشاش عالم تکمیل و تکوین میشوند و شخص فقط از راه رنج و مسئولیت و
اضطرار به اوج علو میرسد، رنج هم امر معقولی بوده و علامت حیات و محرک اصلاح است».
حضرت علی (علیهالسّلام) در نامهاش به
عثمان بن حنیف فرماندار
بصره مینویسد: «در ناز و نعمت زیستن و از سختیها دوری گزیدن موجب ضعف و ناتوانی میگردد و بر عکس زندگی کردن در شرایط دشوار و ناهموار، آدمی را نیرومند و چابک میسازد و جوهر هستی او را آب دیده و توانا میگرداند».
وجود شرور و نبودها در تکمیل وجود موجودات و ایجاد
حرکت و جنبش و سوق دادن آنها به
کمال و صیقلدادن آنها مفید و مؤثر و شرط حتمی است، اگر رقابتها و عداوتها نباشد تکاپو و جنبش و مسابقه هم نیست اگر
جنگ و خونریزی نباشد پیشرفت و تمدن هم نیست پس با توجه به اینکه جهان طبیعت، جهان تدرج و تکامل و حرکت از نقص به کمال و از
قوه به
فعل است و با توجه به اینکه حرکتها و جنبشها و سوق به کمالها بدون تزاحم و تضاد و بطلان و انهدام حاصل نمیشود بلکه بستگی دارد به چنین چیزهایی که شرور و بدی نامیده میشوند فائده و فلسفه و
مصلحت شرور و بدیها روشن میشود و معلوم میشود که آنچه شر و بدی نامید میشود از نظر جزئی و به لحاظ شیء خاص است، اما با مقیاس وسیعتر و بزرگتر خیر و خوبی است نه شر و بدی.
بلا اثر تربیتی داشته و تربیتکننده فرد و بیدارکننده
جامعه است، سختی بیدار ساز و هوشیار کننده انسانهای خفته و تحریک کننده عزمها و ارادهها است، شدائد همچون صیقلی که به آهن و فولاد میدهند هر چه بیشتر با روان آدمی تماس گیرد افراد را مصممتر و فعالتر و بُرّندهتر میکند؛ زیرا خاصیت حیات این است که در برابر سختیها مقاومت کند و آماده مقابله با آن گردد، سختی مانند کیمیا خاصیت انقلاب ماهیت را دارد و جان و روان آدمی را عوض میکند.
اکسیر حیات دو چیز است،
عشق و بلاء، این دو نبوغ میآفرینند و از مواد افسرده و بیفروغ، گوهرهای تابناک و درخشان به وجود میآورند.
همه عمر تلخی کشیده است سعدی که نامش برآمد به شیرین زبانی
بلا و
نعمت هر دو، نسبیاند و مصائب وقتی نعمت میشوند که
انسان از آنها بهره برداری درستی کند و با
صبر و استقامت و مواجهه با دشواریهایی که مصائب تولید میکنند
روح خود را کمال بخشد، اما اگر انسان در برابر سختیها فرار را بر قرار انتخاب کند و ناله و شکوه کند در این صورت بلا برای او واقعاً بلا است.
نعمتهای دنیا نیز مانند مصائب ممکن است مایه رفاه و
سعادت باشد و ممکن است مایه بدبختی و بیچارگی گردد. نه
فقر و بلا، بدبختی مطلق است و نه
ثروت و رفاه خوشبختی مطلق بلکه چه بسا فقرها و بلاهایی که موجب تربیت و تکمیل انسانها گردیده و نعمت شود و چه بسا ثروتها و نعمتهایی که مایه بدبختی و نکبت قرار گرفته و بلا و نقمت شود از این رو نعمت و بلا بستگی دارند به نوع عکسالعمل انسان در مقابل آنها لذا یک چیز ممکن است نسبت به دو شخص وضع مختلفی یافته و برای یک نفر نعمت بوده باشد و برای دیگری نقمت و بلا؛ از این رو میگوییم نعمت و بلا امور نسبی هستند.
برای فلسفه وجود درد و بلا در زندگی
ائمه و اولیاء الهی مواردی به شرح ذیل بیان شده است:
خدا برای تربیت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشریعی و تکوینی دارد و در هر برنامه شدائد و سختیهایی را گنجانیده است در برنامه تشریعی
عبادات را
واجب کرده و در برنامه تکوینی، مصائب را در سر راه بشر قرار داده است.
روزه،
حج،
جهاد،
انفاق، و
نماز شدایدی است که با تکلیف ایجاد گردیده و صبر و استقامت در انجام آنها موجب تکمیل نفوس و پرورش استعدادهای عالی انسانی است، گرسنگی،
ترس، تلفات مالی و جانی شدایدی است که در تکوین پدید آمده است و به طور قهری انسان را در بر میگیرد.
در نتیجه
انبیاء و اولیا نیز مانند انسانهای دیگر چون در این جهان مادی زندگی میکنند نمیتوانند بیرون از قوانین این نظام مادی باشند و زندگی بدون درد و رنج داشته باشند علاوه بر این اگر فلسفه درد و رنج تکامل و پرورش روح است انبیاء و اولیا باید دارای بالاترین درجات کمال روحی باشند از این رو است که وقتی
خدا نسبت به بندهای از بندگانش لطف مخصوصی دارد او را گرفتار سختیها میکند و جمله معروف "البلاء للولاء" مبیّن همین اصل است.
در حدیثی از
امام باقر (علیهالسّلام) آمده است: «خدا از بنده مؤمنش تفقد میکند و برای او بلاها را اهدا مینماید همان طوری که مرد در
سفر برای خانواده خویش هدیهای میفرستد.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: خدا زمانی که بندهای را دوست بدارد او را در دریای شدائد غوطهور میسازد».
سعد بن طریف میگوید: «خدمت ابی جعفر امام باقر (علیهالسّلام) بودیم که
جمیل ازرق وارد شد و از مشکلات و گرفتاریهای
شیعیان فراوان شکایت کرد و علت آن را پرسید که چرا دوستان خاندان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باید در بلاها و مشکلات گوناگون زندگی کنند؟ امام صادق (علیهالسّلام) به نقل از
امام سجاد (علیهالسّلام) فرمود: گروهی با همین پرسشها و انگیزهها خدمت
امام حسین (علیهالسّلام) و
عبدالله بن عباس رسیدند و لب به شکوه گشودند و راه حل خواستند که امام حسین (علیهالسّلام) فرمود: سوگند به خدا بلا و فقر و تهیدستی و کشتارها شتابانترند به دوستان ما از دویدن
اشتران و از آب سیل به دریاچه خود...و اگر چنین نبودید دانستیم که از ما نباشید».
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: بیشترین بلاها در میان انسانها ابتدا متوجه انبیاء سپس متوجه جانشینان و پیروان آنها است.(ان اشد الناس بلاءً الانبیاء ثم الذین یلونهم ثم الامثل فالامثل)
بلا مثل موجهای دریاست همان طوری که انسان، شنا را بر اثر برخورد زیاد با امواج
دریا میآموزد، بهترین روش برای پروش و تربیت جان آدمی نیز برخورد و مواجهه زیاد با بلاها است از این رو
خداوند چون دوست دارد که بنده مؤمنش به رشد و تربیت کامل دست پیدا کند، بلاهای زیادی را نصیب او میکند تا بر اثر مواجه با بلاها، رشد نماید و به کمال نهایی خود برسد.
حضرت علی (علیهالسّلام) در مورد فلسفه ابتلاء اولیاء الاهی در
نهج البلاغه میفرماید: اگر خداوند خانه محترمش و مکانهای انجام مراسم حج را در میان باغها و نهرها و سرزمینهای سبز و هموار و در وسط باغستانی شادی آفرین و جادههای آباد قرار میداد به همان اندازه که آزمایش ساده بود
پاداش نیز سبکتر میشد در صورتی که خداوند متعال بندگان خود را با انواع سختیها میآزماید و با مشکلات زیاد به
عبادت فرا میخواند و به اقسام گرفتاریها مبتلا میسازد تا
کبر و
خودپسندی را از دلهایشان خارج کند و به جای آن
فروتنی آورد و درهای
فضل و رحمتش را بر رویشان بگشاید و وسایل
عفو و بخشش را به آسانی در اختیارشان بگذارد.
پس فلسفه ابتلاء اولیاء الاهی، تربیت و پرورش روح و جان و رسیدن به مراحل تکامل انسانی است.
نکته دیگری که در مورد فلسفه وجود درد و رنج در زندگی اولیای الاهی باید در نظر داشت این است که آنان الگو و سرمشق زندگی برای دیگران هستند و در صورتی الگو و سرمشق بودن آنان کامل خواهد بود که در همه جهات سرمشق باشند آنان چگونه میتوانند در صورتی که درد و رنج نداشته باشند الگو و سرمشق کاملی برای افرادی گردند که با درد و رنج دست و پنجه نرم میکنند.
بین شدت بلا و کثرت
ثواب رابطه تنگاتنگی وجود دارد به طوری که
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرماید: پاداش بزرگ همراه با بلای بزرگ است پس هر گاه خدای سبحان قومی را دوست بدارد آنها را مورد ابتلاء قرار میدهد.
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: بلاء برای انسان ظالم وسیله ادب کردن، و برای
مؤمن وسیله امتحان، و برای پیامبران موجب بالا رفتن درجات و برای اولیاء موجب کرامت است.
در روایتی
سیلمان بن خالد از امام صادق (علیهالسّلام) روایت میکند که برای بنده مؤمن پیش خدا مقام و منزلتی است که جز از دو راه با از بین رفتن
مال یا بلاء بدنی نمیتوان به آن دست پیدا کرد.
در روایتی دیگر
امام رضا (علیهالسّلام) میفرماید: بیماری مؤمن باعث رحمت و پاک شدن اوست و برای
کافر عذاب و
لعنت است و بیماری برای مؤمن همیشه هست تا برایش گناهی نماند.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «درد و رنج در زندگی اولیاء»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۰۵.