بزرگمهر بختگان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بزرگمهر بُختَگان، در متون و
روایات افسانهای، وزیرِ خسرو اول
انوشیروان بوده است، او را به برخورداری از
خرد استثنایی و تدبیرهای حکیمانه
وصف کردهاند؛ و حکایتهایی از او در کتب
شاهنامه فردوسی و
شاهنامه منثور ابومنصور ذکر شده است.
بزرگمهر بُختَگان، در متون و
روایات افسانهای، وزیرِ خسرو اول
انوشیروان (حکومت:۵۳۱ ـ ۵۷۸ میلادی) بوده است.
مسعودی
به اشتباه، بزرگمهر را وزیر
خسرو پرویز (خسرو دوم حکومت:۵۹۰ ـ ۶۲۸ میلادی) دانسته
(به صورت برزمهر)) و سبب
مرگ او را به هواداریش از مانویت نسبت داده است.
منابع
فارسی و
عربی او را به برخورداری از
خرد استثنایی و تدبیرهای حکیمانه
وصف کردهاند.
نام او در پهلوی وُزُرگمِهر بُختَگان بوده که در عربی، ابوزَرجْمِهر، بُزُرجْمهر یا بوزُرجمهر شده، و
فردوسی به صورت بوزُرجمهر (در برخی چاپها: بوذرجمهر) به کار برده که ظاهراً با وزن
شاهنامه تناسب بیشتری دارد.
در اَیادگاری ـ وُزُرگمهر، از بزرگمهر به عنوان اَرْگْبِد (
فرمانده قلعه یا رئیس گردآورندگان
مالیات در
ایران عهد
اشکانی و
ساسانی) و رئیس خواجگان محله
انطاکیه در
تیسفون یاد شده است.
روایات افسانهواری از
وزارت او در شاهنامه،
غُرَر ثعالبی و
مروج الذهب مسعودی آمده است.
به گفته فردوسی
و ثعالبی
بزرگمهر دانش آموزی
جوان بود که از
مرو به دربار خسرو اول خوانده شد تا
خواب شاه را تعبیر کند. تعبیر او درست در آمد و از آن پس بخت به او رو کرد؛
مشاور شاه شد و به وزارت رسید و در شورای هفتگی سلطنتی در کنار او بر مسند افتخار مینشست. هنگامی که حکیمان
هندوستان، برای آزمودن
هوش حکیمان ایران،
شطرنج را با خود آوردند، بزرگمهر رمزِ بازی آن را کشف، و خود بازی نرد را نیز
اختراع کرد که شگفتی حکیمان هندوستان را برانگیخت.
مع ذلک روزی خسرو گمان برد که بزرگمهر میخواسته در خواب به او جواهری بخوراند. بنا به
خرافه پزشکی آن زمان، بلعیدن جواهر سبب تنقیه بدن میشد. شاه وزیر را زندانی کرد و او در زندان بینایی خود را از دست داد. با این حال، هنگامی که فرمانروای
روم حکیمان ایران را به گشودن راز دُرج جواهر در بستهای فراخواند، بزرگمهر بود که
راز را کشف کرد و بار دیگر مشمول بخشش و توجه شاه شد.
فردوسی و ثعالبی به مرگ بزرگمهر اشاره نکردهاند.
فردیناند یوستی
بزرگمهر را همان بُرْزمهر میداند که دبیر خسرو اول بود و بعدها به دستور
هرمز چهارم (حکومت: ۵۷۸ ـ۵۹۰ میلادی) محکوم به مرگ شد. یوستی بر آن بود که ممکن است نام برزویه طبیب کوتاه شده بزرگمهر باشد، اما مدعی نبود که برزویه با بزرگمهر و برزمهر یکی بوده است.
آرتور کریستن سن
استدلال میکند که چون در منابع روم شرقی و ارمنی هم عصر و نیز در آثار
طبری،
ابن قتیبه و
حمزه اصفهانی (که همه از خداینامگ پهلوی استفاده کردهاند) از بزرگمهر سخن نرفته است، باید گفت که در واقع، این شخص همان برزویه طبیب بوده است. به استدلال او، احتمالاً برزویه مخفف بُرزمهر بوده و بدخوانده شدن نسخه پهلوی سبب شده است تا برزمهر در عربی بزرجمهر نوشته شود.
اساس استدلال کریستن سن بر دو رساله پهلوی قرن سوم: ایادگار وزرگمهر (ی) بختگان و وزارشن (ی) چترنگ استوار است که گاهی به بزرگمهر نسبت داده میشود. نام وزرگمهر در این دو رساله دیده میشود و به
عقیده کریستن سن، این نام حرف نگاشته پهلوی بزرجمهر عربی است. او بر این گمان است که بعدها، این رسالهها به فارسی برگردانده شده و فردوسی در سرودن شاهنامه از آنها بهره برده است، و در آن مآخذ، وزرگمهر به بزرگمهر تبدیل شده است.
قراینی وجود دارد که این رسالهها، در عین تألیف شدن در دوره اسلامی، برپایه آثار ساسانی (و نه عربی) نوشته شدهاند. وانگهی از نظر زبانشناسی کاملاً بعید است که وُزرگمهر شکل بازساخته صورتی عربی از این کلمه باشد. اینکه طبری، حمزه اصفهانی و دیگر مورخان به بزرگمهر اشاره نکردهاند نمیتواند دلیل آن باشد که در منابع پهلوی، مانند خداینامگ نیز ذکری از او نباشد؛ زیرا این مورخان از منابع یاد شده نسبتاً کم استفاده کردهاند. فردوسی و ثعالبی در جاهایی از آثارشان نام بزرگمهر را آوردهاند که نمیتواند برگرفته از آن دو رساله باشد؛ بعلاوه در آثار
ابن ندیم، مسعودی و دیگران نیز این نام دیده میشود.
وجود حکایتهایی درباره بزرگمهر در شاهنامه و غرر حاکی از آن است که فردوسی و ثعالبی آنها را از
شاهنامه منثور ابومنصور (که در اصل ترجمه فارسی خداینامگ بوده) برگرفتهاند. گرچه بسیاری از شباهتهای میان
شاهنامه فردوسی و دو رساله پهلوی، بخصوص داستانهایی درباره شطرنج و برخی اندرزهای خردمندانه بزرگمهر، از احتمال وجود منشأ مشترکی نشان دارد. لیکن وجود اختلافهای اساسی را میتوان گواه آن دانست که حماسه فردوسی از ترجمه فارسی آن رسالهها گرفته نشده است. شاید این اختلافها نماینده آن باشد که بسیاری از داستانها و حکایتهای رایج، برای مقاصد ادبی، از خداینامگ اقتباس شده و از آن طریق در شاهنامه راه یافته است؛ و حال آنکه مواد خام آن، به صورت دقیقتر، در رسالهها نقل شده است. از مقایسه سایر متنهای پهلوی موجود، مانند ایادگار زریران و کارنامگ ارتخشیر پاپکان با شاهنامه و ترجمه عربی خسرو اُد ریدَگ از پهلوی در غرر
این فرضیه تقویت میشود.
شواهد موجود ظاهراً گویای آن است که بزرگمهر وزیر، برزویه طبیب نبوده بلکه احتمالاً همان بُرزمهر دبیر بوده است که به فرمان هرمز چهارم، پسر و جانشین خسرو اول، به مرگ محکوم شده است.
احتمالاً
اعدام او منشأ پیدایی حکایتی درباره
خشم شاه شده است که
مسعودی،
فردوسی و
ثعالبی به صورتهای گوناگون نقل کردهاند. در شرح پادشاهی خسرو اول که در آثار فردوسی و ثعالبی آمده، شاه نامور به دادگری، بزرگمهر را میبخشد. در روایت مسعودی، بزرگمهر وزیر خسرو دوم است. و
راوی نیازی ندیده است که از بازگویی اعدام بزرگمهر خودداری کند.
درباره منشأ نام بزرگمهر، امکان بدخوانده شدن نوشتار پهلوی برزمهر، محققاً منطقی است. احتمال دیگر، آن است که جزء اول وُزُرگ فْرَمَدار (
لقب وزیر بزرگ در اواخر دوره ساسانی
با جزء دوم برزمهر ترکیب شده باشد.
افزون بر دو رساله پهلوی که یاد شد، تألیف
ظفرنامه را نیز به بزرگمهر نسبت داده و گفتهاند که
ابن سینا آن را به فارسی برگردانده است. اندرزهایی که در این اثر آمده با آنچه در ایادِگار (ی) وزرگمهر بختگان ذکر شده عملاً یکسان است یا اندکی اختلاف دارد. اندرزهایی نیز که در جاویدان خرد
ابن مِسکُویه (مسکَوَیْه) به بزرگمهر نسبت داده شده، همین وضع را دارد.
از کتاب
الزَبَرج (یا البِزیدَج)
که شرحی بر آسترولوجیکا، اثر والنس است، و کتاب مهر آزاد و جُشْنَس (یا مهرآذر جُشْنَس
که ابن ندیم هر دو را به بزرگمهر نسبت داده است
اثری در دست نیست. علاوه بر اینها، بسیاری از داستانها و اندرزهای منسوب به بزرگمهر در متنهای فارسی و عربی آمده و کریستن سن برخی از آنها را ذکر کرده است
نویسندگان دیگری مقدمه
کَلیلَه و دِمنَه و حتی ترجمه کامل آن را به بزرگمهر (نه برزویه) نسبت دادهاند، اما گواهی بر این ادعا موجود نیست.
در واقع، ممکن است که بزرگمهر بعضی از آثار یاد شده را نگاشته باشد اما انتساب بیشتر متون پهلوی، بویژه نوشتههای ادبی، به او چندان سست است که نمیتوان به آن
اعتماد کرد. در تجدید نظرهای بعدی، معمولاً نام نویسندگان تغییر یافته و کلمات قصار واحد، به حکیمان مختلف نسبت داده شده است؛ همان سان که رباعیهای به اصطلاح «سرگردان» به سرایندگان مختلف ایرانی نسبت داده شده است.
(۱) ابن ندیم، کتاب الفهرست، چاپ فلوگل، لایپزیگ ۱۸۷۱ـ۱۸۷۲.
(۲) ابن ندیم، کتاب الفهرست، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰.
(۳) بزرگمهر، اندرزنامه بزرگمهر حکیم، ترجمه ف آبادانی، اصفهان ۱۳۵۰ ش.
(۴) محمدعلی تربیت، «بزرگمهربن بختگان»، گنجینه معارف، سال ۱، ش ۶ (۱۳۰۱ ش)، ص ۱ـ۱۱.
(۵) عبدالملک
بن محمد ثعالبی، تاریخ غرر السیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، چاپ زتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
(۶) محمد طاهری شهاب، «خزانه حکمت در آثار و احوال بزرگمهر»، سالنامه کشور ایران، ج ۱۱ (۱۳۳۵ش)، ضمیمه، ص ۱ـ۴۶.
(۷) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
(۸) جلال متینی، «ترجمه منظوم دیگری از یادگار بزرگمهر»، ایران نامه، سال ۵، ش ۱ (پاییز ۱۳۶۵)، ص ۱۱۵ـ۱۴۲.
(۹) محمد جعفر محجوب، «بزرگمهر دانای ایرانی»، ایران آباد، سال ۱، ش ۷ (مهر ۱۳۳۹)، ص ۳۳ـ ۳۸.
(۱۰)
علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
(۱۱)
ماهیار نوابی، «یادگار بزرگمهر»، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، سال ۱۱، ش ۳ (پاییز ۱۳۳۸)، ص ۳۰۳ـ۳۳۳.
(۱۲) The Cambridge history of Iran، vol۳، Cambridge ۱۹۸۳.
(۱۳) A Christensen، L'Iran sous les Sassanides، Copenhagen ۱۹۴۴.
(۱۴) A Christensen، "Le sage Buzurj § mihr"، Acta Orientalia، ۸ (۱۹۳۰)، ۱۸-۱۲۸.
(۱۵) EI ۲ sv "Buzurgmihr" (by H Massإ).
(۱۶) Ferdinand Justi، Iranischen Namenbuch، Marburg ۱۸۹۵.
(۱۷) T Nldeke، Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden، aus der arabischen Chronik des Tabari دbersetzt، Leiden ۱۸۷۹.
(۱۸) The Pahlavi texts contained in the codex MK، ed J M Jamasp-Asana، Bombay ۱۸۹۷-۱۹۱۳.
P D B Sanjana، Ganje shayagan، Bombay ۱۸۸۵
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۲۸۳، برگرفته از مقاله «بزرگمهر بُختَگان».