بزرگداشت بزرگان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی
از مواردی که
وهابیت بر فرقههای دیگر اشکال گرفته و این اشکال گاهی اوقات موجب
تکفیر، یا حتی باعث میشود شیعیان را
از اهل سنت به حساب بیاورند، مسئله بزرگداشت برای بزرگان
دین و حتی نبی مکرم
اسلام و اعلام این گونه
از روزها به عنوان
عید در بین مسلمین است. که روحیه خشک وهابیت باعث شده که، نه
گریه و نه
خنده در مجالس
اهل بیت باشد.
مسلمین اعم
از شیعه و سنی که با شرکت در مجالس و اعیاد اهل بیت دل و قلب و روان خود را شستشو میدهند و
از برکات و فضائل این مجالس بهره میشوند. به این مجالس
اعتقاد راسخ دارند. اما وهابیون که با عقائد خشک خود
از شرکت در این گونه مجالس سر باز زدهاند و
از فضائل آن بی خبرند آن را ممنوع اعلام کرده و آن را مساوی با
شرک و
کفر معرفی میکنند.
نوع دوم
از ایام، روزهایی است که در آنها اتفاق خاصی رخ داده، همانند هجدهم ذی حجه، اینکه برخی آن روز را عید میگیرند اصل و اساسی ندارد زیرا پیشینیان و نیز اهل بیت و دیگران آن روز را عید نگرفتهاند و قرار دادن یک روز به عنوان عید، متوقف بر ورود
روایت است. نه این که
بدعت گذاری کرد. این عمل همانند اعمال نصاری است که حوادث
حضرت عیسی را عید میگیرند.
شیخ عبدالعزیز میگوید: جایز نیست برای پیامبر یا غیر پیامبر مراسمی برپا شود و این عمل
از بدعتهای در
دین است. زیرا پیامبر و خلفای راشدین و دیگر صحابه و تابعین چنین عملی را انجام ندادهاند.
اسماعیل بروسوی در کتاب تفسیرش آورده است: مستحب است در
روز عاشورا اعمال و کارهای نیک مانند
صدقه دادن
روزه گرفتن و ذکر و یاد خدا را انجام دهید و سزاوار نیست که مؤمنان به یزید ملعون و شیعیان و خوارج شباهت پیدا کنند، یعنی نباید روز عاشورا را مانند یزید ملعون عید و یا مانند شیعیان، روز
عزاداری و غم و اندوه قرار دهید. هر کس در آن روز سرمه به چشمش بکشد به یزید ملعون و پیروان او شباهت یافته است؛ اگر چه برای سرمه در آن روز دلیل و مدرک داریم ولی ترک سنت وقتی که شعار اهل بدعت شد خود سنت است مانند
انگشتر در دست چپ قرار دادن. وکسی که روز عاشورا یا اول
محرم مقتل و داستان
شهادت حسین (علیهالسّلام) را بخواند به روافض و شیعیان
اقتداء کرده است مخصوصا اگر با
حزن و اندوه همراه باشد. و اگر
مقتل خوانی کند باید اول مقتل دیگر صحابه را بخواند تا شبیه شیعیان نشود.
امام غزالی گفته است: حکایت و نقل مقتل حسین بر واعظ و غیر او
حرام است، زیرا موجب
بغض و دشمنی و سرزنش صحابه که اعلام و بزرگان دین هستند میشود و آنچه بین آنان
از اختلافات و
قتل و
اسارت پیش آمده است باید توجیهی صحیح برای آن بیان شود چون امکان دارد این حوادث به جهت اشتباه در
اجتهاد باشد نه برای طلب ریاست و
دنیا پرستی. پس اگر دقت شود متوجه میشویم که وهابیون مجالس بزرگداشت را چه مجالس جشن و چه مجالس عزا همه را ممنوع اعلام کرده و عمده دلیلشان هم بر این فتاوا این است که چون روش بز رگان دین نبوده است، پس
بدعت محسوب میشود و چون بدعت است
حرام بوده و منجر به شرک میشود.
در پاسخ بهای گونه اشکالات باید گفت اولا: هر نوآوری در اسلام اشکال ندارد و به قول خود آنها عمل پیشینیان خیلی اوقات کار خوبی است همچنانکه در رابطه با
نماز تراویح که
حکم اسلام به فرادی خواندن آن بود ولی عمر برخلاف اسلام دستور داد که به
جماعت بخوانند و بعد هم گفت «نعم البدعه؛ چه نوآوری خوبی»
پس با قواعد وهابیون که مبتنی بر اعمال و افعال پیشینیان و صحابه است نوآوری ایراد ندارد بلکه گاهی اوقات خیلی خوب و بجا است.
ثانیا: اصلا نوآوری در کار نبوده و
آیات قرآن کریم و
روایات اهل بیت
عصمت و طهارت (علیهالسّلام) بر این مطلب دلالتی تام و کامل دارد.
خداوند متعال در
قرآن کریم میفرماید: «ذلک ومن یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب؛
«هر کس
شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دلهاست». شعائر به معنای نشانههای خدا و دین او میباشد؛ مثل صفا و مروه که
از نشانههای خدا است و تعظیم و
تکریم آن
از تقوی قلوب است. لذا هر عملی که مردم را به سوی خدا و دین خدا رهنمون سازد جزء شعائر الهی است.
حال اگر
وجدان خود را قاضی قرار دهیم این سؤال پیش میآید که چگونه
صفا و مروه از شعائر خدا هستند ولی پیامبر اسلام که نماد اصلی دین است شعائر نیست و آیا اهل بیت عصمت و
طهارت که خدا و رسولش (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور به
محبت (قال الرسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) احبوا اهل بیتی لحبی
) و
مودت (قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی؛
بگو من هیچ پاداشی
از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم») و
ولایت (انما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون؛
سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او، و آنها که
ایمان آوردهاند و
نماز را بر پا میدارند و در حال
رکوع زکات میپردازند») آنها داده است جزء شعائر اسلام نیستند و آیا برگزاری مجالس به نام و یاد
اهل بیت (علیهالسّلام) و پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جزء تکریم و تعظیم شعائر نیست.
«فالذین آمنوا به وعزروه ونصروه واتبعوا
النور الذی انزل معه اولـئک هم المفلحون؛
پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و
نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند». خداوند متعال در این آیه
از قرآن کریم گروهی را که پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را گرامی داشته میستاید و به آنان وعده
فلاح و رستگاری میدهد.
در این آیه شریفه برای کسانی که به فلاح و
رستگاری میرسند چهار خصلت را که درباره پیامبرشان انجام دادهاند بیان میکند.
•ایمان به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
•گرامی داشتن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
•یاری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
•تبعیت
از نوری (
قرآن) که بر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده است.
اولا: واضح است که این آیه
اختصاص به زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ندارد زیرا در احادیث بسیاری وارد شده است که برخی
از اعمال، مثل یاری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
و ایمان به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همیشه و در همه زمانها و مکانها امکان پذیر بوده و تبعیت
از قرآن هم تا روز
قیامت باقی است. ثانیا: گرامی داشتن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به چیست آیا برگزاری مجالس
ذکر و یاد حضرت در ایام ولادت آن بزرگوار و همچنین بعثت و سالگرد شهادت آن حضرت مصداق بارز آیه فوق نیست.
«وتولی عنهم وقال یا سفی علی یوسف وابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم قالوا تالله تفتا تذکر یوسف حتی تکون حرضا او تکون من الهالکین؛
و
از آنان روی گردانید و گفت: ای دریغ بر یوسف! و در حالی که
اندوه خود را فرو میخورد، چشمانش
از اندوه سپید شد. (پسران او) گفتند: به خدا سوگند که پیوسته یوسف را یاد میکنی تا بیمار شوی یا هلاک گردی» .
آنهایی که میگویند مجلس
سوگواری برای عزاداری
سید الشهداء حرام و بدعت است باید اول این اشکال را به
حضرت یعقوب بگیرند که
از داغ فراق
یوسف بر طبق آیات
قرآن چشمانش سپید شد و بی
نور گردید او پیغمبر خدا و
معصوم از گناه بود و بدعت در دین خدا را هیچ یک
از مسلمانان بر یعقوب خرده نگرفتهاند که چرا این کار را کردی و این کار
حرام بوده است. چرا چنین
اظهار علاقه در رابطه با یوسف صحیح است اما در رابطه با امام حسین (علیهالسّلام) که حادثه آن بزرگوار جان سوزتر و جانکاه تر بود کفر و شرک میباشد. و این در حالی است که «مودت فی القربی» در
قرآن به عنوان یکی
از واجبات و مزد
رسالت تعیین شده است. آیا برگزاری این گونه مجالس دو ستی
آل رسول به حساب نمیآید؟
قرآن کریم پیوسته یاد میکند
از مظلومانی که به دست ظالمان زمان کشته شدهاند؛ مثل آیه کریمه: «بای ذنب قتلت؛
به کدامین گناه کشته شدهاند». در اینجا
قرآن کریم کشته شدن مظلومانه فرزندان مشرکین را مطرح کرده و
از آن
انتقاد میکند. شیعیان نیز با
تمسک به
قرآن کریم در مجالسی
از کشته شدن مظلومانه افرادی یاد و
از ظالمان آن انتقاد میکنند. آن هم نه فرزندان مشرکین، بلکه فرزندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).
ما در این مقاله بیشتر سعی کردیم
از قرآن کریم کمک جسته و در این زمینه
احادیث فراوانی وجود دارد که نیاز به مقالهای جدا دارد. پس وقتی که با دقت نظر و وجدان آگاه به این گونه موارد مینگریم متوجه میشویم که برگزاری مراسمهای اهل بیت نه تنها شرک و کفر نیست بلکه
از ناحیه اسلام و بزر گان نیزمورد تاکید و سفارش میباشد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «بزرگداشت بزرگان»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۴.