برگبو
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برگِ بو،
به عربی غار،
درخت یا درختچه ای از تیره غاریان،
به نام
علمی لائوروس نوبیلیس،
به بلندی ۶ـ ۱۸ متر، همیشه سبز، بومی ناحیه مدیترانه (جنوب اروپا، آسیای صغیر)میباشد.
اجزای قابل استفاده این گیاه، که همچون درخت زینتی نیزکاشته میشود،
برگها و
میوههای آن است. برگهای سبز
سیر، برّاق،
چرم مانند و خوشبوی آن (نیز معروف
به «برگِ بو»)،
به درازای ۸ـ۱۴ و
به پهنای ۵ر۲ ـ ۵ر۴ سانتیمتر امروزه برای خوشبو کردن برخی از غذاها و سوپها و کنسروهاو ترشیها و نیز «خیارشور»
به کار میرود. از این برگها و بویژه از میوههای تکدانه آن (سِتِه در اصطلاح گیاهشناسی) که
به اندازه دانه کوچک
انگور و
به رنگ ارغوانی سیر است، همچون درگذشته، روغنی خوشبو میگیرند که مصارف دارویی دارد.
کاشت و پرورش درخت برگ بو در
ایران در دوره
قاجاریه آغاز یافت.
ناصرالدین شاه نهالهای آن را از اروپا آورد و در باغ
کاخ گلستان کاشت.
در همان روزگار،
به گفته، برگ این درخت را از طرابزون
به ایران میآوردند، و عطاران در بازار
تهران و
اصفهان آن را
به جای ساذجِ هندی میفروختند.
مظفرالدین شاه کاشت آن را در دیگر باغهای سلطنتی توسعه داد،
که تا چندین دهه پیش نمونههایی از آن در محل کاخ وزارت دارایی (در تهران) برجای بود،
و هنوز در ضلع شرقی پارک شهر تهران شش درخت نسبتاً کهنسال برگ بو احتمالاً از آن دوره موجود است. کاشت آن
به عنوان درخت زینتی در تهران و برخی از نواحی شمال ایران معمول است
اصطلاح «برگ بو» در فارسی برای غار و برگ آن ظاهراً جدید است (در واژه نامهها و دیگر منابع دوره قاجاریه و پیش از آن یافت نمیشود). نامهای فارسی (یا گویشی ؟) قدیم آن عبارتاند از: ۱) دَهْمَست
به معنای «میوه یا دانه غار»، مثلاً، در
ابو حنیفه دینوری و
ابوریحان بیرونی،
به نقل از بِشْر بن عبدالوهّاب فَزاری
(«حَبّ الغار»))؛
به معنای «برگ غار»، مثلاً در الحاوی رازی
و
به معنای «درختِ غار»، مثلاً،
دو «وجه تسمیة عامیانه (؟)» برای واژه دهمست یافته شد: یکی
به معنای «دَه (نفر) مَست»
و دیگری (
به کَسرِ دال)
به معنای «مُسْکِر القَرْیَة بأجْمَعِها» (= «مَست کننده همه روستا»؛
۲) باهشتان (؟)، فقط در
به صورتِ مابهشتان (؟)). ۳) رَند، که، مانند دهمَست، در عربی هم
به کار رفته است (در گویش شام،
به معنای «درخت غار»).
رند را بعضی درختچه خوشبوی مُورْد دانسته اند،.
بسیاری از حکیمان دوره اسلامی کمابیش خواصی درمانی برای غار (بویژه
برگ و
دانه آن) ذکر کرده اند، که عمدتاً و اساساً برگرفته از یا مبتنی بر وصف حکیم یونانی، دیسقوریدوس (سده اول م) از این گیاه (در یونانی، ¦ dؤphne؛
به صورتِ معرّب، دافنی) است ــ مثلاً ابومنصور موفّق هروی (سده چهارم)،
ابن سینا (۳۷۰ـ ۴۲۸)
و علی انصاری شیرازی (معروف
به «حاج زینِ عطّار»، سده هشتم)
خلاصه ای از نوشته دیسقوریدوس (از ترجمه کهن عربی)
برای مقایسه با نوشتههای سپسین در اینجا آورده میشود :
ملیّن (نرم کننده) و مسخّن (گرم کننده) اند؛ برگهای تازه اندکی قابض اند، لذا نشستن در آب (جوشانده) آنها برای بیماریهای مثانه و زهدان نیک است. ضماد برگهای ساییده بر جای زنبور زده، و با نان و آرد برای رفع ضَرَبان آماسهای گرم سودمند است. خوردن آنها معده را سُست میکند و باعث غثیان میشود.
تسخین (گرم کنندگی) آنها بیش از برگهاست. لَعوق آنها با
عسل یا طِلای آنها برای درمان قَرحه (زخم) شُش، نفس تنگی، و سَیَلان فضول (رطوبات زاید)
به سینه سودمند است. خوردن آنها برای رفع گزند نیش
کژدم، (طِلای آنها ؟) برای رفع بَهَق (
پیسی) و چکانیدنِ آمیزه عصاره آنها با روغن گُل سرخ در
گوش، برای درمان دَوی (طنین) و درد گوش و همچنین دشواری شنوایی سودمند است. دانههای آن در ترکیب روغنهای (مالیدنی) برای رفع اِعیاء (فرسودگی و خستگی شدید)
به کار میرود.
خوردن نُه قیراط از آن سنگ (
مثانه و غیره) را خُرد میکند،
جنین را میکُشد، و برای
جگر علیل سودمند است.
برخی از توضیحات یا مطالب تازه بعض دانشمندان سپسین چنین است: برگ و دانه آن سخت مسخّن و مُجفّف (خشکاننده) اند، ولی پوست ریشه آن حدّت (تندی و تیزی) و حرارت کمتری دارد و اندکی نیز قابض است؛ لذا سنگ (مثانه و غیره) را خُرد میکند و برای بیماریهای جگر سودمند است (جالینوس، قرن دوم م)
خوردن حَبّالغار با راسَن برای درد سپرزِ ناشی از رطوبت و برای سَرْدرد ناشی از (غلبه) بلغم و بادهای غلیظ سودمند است (اسحق بن عِمران، متوفی ح۲۹۲).
گَرد ساییده آن را برای درمان لَقوه استنشاق میکنند.
خوردن برگهای خشک ساییده آن مَغْص (درد و پیچش رودهها؛ دل پیچه) را زود آرام میبخشد، و مضمضه جوشانده آنها با
سرکه برای تسکین
دندان درد سودمند است؛ پاشیدن آب خیسانده برگها در خانه، مگسها را میراند (احمد غافقی، متوفی ۱۱۶۴ م)
به گمان بعضی، اگر تکّه ای از چوب درخت غار را بر فراز جایی بیاویزند که کودکی در آنجا در
خواب دائماً وحشت میکند، دیگر در خواب نخواهد ترسید (صاحب کتاب الفِلاحة (؟))
آنچه ابن سینا زائد بر مطالب دیسقوریدوس دارد
این است: جُمله
اجزای غار گرم و خشک است در درجة دوم؛ مالیدن روغن آن، که گرمتر از روغن گردوست، برای همه دردهای اعصاب و برای قُشَعْریره («تب و لرز») سودمند است. سید
اسماعیل جرجانی (متوفی ۵۳۱) می گوید
که «حبّالغار که اندر تریاق اربعه
به کار آید، ثمره اوست و نخست تریاق آن بوده است؛
به عسل میپروردند و منفعت تریاق مییافته؛ گرم است
به درجه سیّم و خشک
به درجه دوم».
«عجایب» و «خواصّ» دیگری نیز
به غار نسبت داده اند، مثلاً : «اگر یک شاخه آن را در
زمینی بیندازند (نصب کنند)، هر آفتی که متوجه آن زمین شود
به آن شاخه میخورد و جز آن، هر چه هست، از آفات مصون میماند... اگر
جو (= شعیر) را با برگهای غار مخلوط کنند، جو مدت مدیدی سالم میماند».
و عقیلی علوی شیرازی،
به نقل از صاحب همین کتاب، می گوید: «با خود داشتنِ آن (برگ یا چوب آن ؟) مورث جاه و قضای حاجت و تکیه کردن بر عصای آن (= عصایی از چوب درخت آن) باعث حدّت بَصَر و تقویت همّت (می شود)».
(۱) ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة، بولاق ۱۲۹۱.
(۲) ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، بولاق ۱۲۹۴.
(۳) محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب الصیدنة فی الطب، چاپ عباس زریاب، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۴) محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، ترجمه فارسی نیمه اوّل قرن هشتم هجری از ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، چاپ منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۵) علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی: قسمت مفردات، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۶) داودبن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب والجامع للعجب العجاب، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۷) محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۸) حبیب الله ثابتی، جنگلها، درختان و درختچههای ایران، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۹) اسماعیل بن حسن جرجانی، کتاب الاغراض الطبیّة و المباحث العلائیّة، عکس نسخه مکتوب در سال ۷۸۹ هجری محفوظ در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۱۰) دایرة المعارف فارسی،
به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران ۱۳۴۵ ش ـــ.
(۱۱) ابوحنیفه احمدبن داود دینوری، کتاب النبات، ج ۱: حروف الف ـ ز، چاپ ب لوین، اوپسالا ۱۹۵۳، ج ۲: حروف س ـ ی، گردآورده محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۷۳.
(۱۲) علی زرگری، گیاهان داروئی، چ ۴، ج ۴، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۱۳) محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویه، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
(۱۴) احمد عیسی، معجم أسماءالنبات، قاهره ۱۹۳۰.
(۱۵) زکریابن محمد قزوینی، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷.
(۱۶) مهدی نراقی، گلها و گیاهان شفابخش، تهران ۱۳۳۷ ش.
(۱۷) غلامرضا وزیری
الهی، گلکاری عملی، تهران ۱۳۵۱ ش.
(۱۸) موفق بن علی هروی، الابنیة عن حقایق الادویة،
به تصحیح احمد بهمنیار، چاپ حسین محبوبی اردکانی، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۱۹) Johan LSchlimmer, Terminologie mإdico-pharmaceutique et anthropologique franµaise-persane , Tehran ۱۹۷۰.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برگبو»، شماره۱۰۳۱.