برهانالملک سعادتخان نیشابوری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برهان الملک، سعادت خان نیشابوری،
سردار ایرانی تبار هندی و بنیانگذارسلسله نوابهای اوده بود.
برهان الملک، سعادت خان نیشابوری، سردار ایرانی تبار هندی و بنیانگذار
سلسله نوابهای اوده (۱۱۳۶ـ۱۲۷۲).
منابع هندی او را میرمحمد امین
بن سیدنصیر موسوی و اهل
نیشابور معرفی میکنند که نسبش به
امام موسی کاظم علیهالسلام میرسد
و در منابع فارسی به سعادت خان نیشابوری مشهور است
چگونگی و تاریخ دقیق ورود او به
هند ودربار
بابریان با ابهام همراه است.
به گفته
غلامعلی خان نقوی دهلوی،
میرزا نصیر، پدر برهان الملک با پسر بزرگش میرمحمدباقر در ۱۱۱۸ از نیشابور به هند رفت و در عظیم آباد ساکن شد. دو سال بعد میرمحمدامین در جستجوی آنان به هند رفت. پدرش درگذشته بود و او همراه برادرش به خدمت سربلندخان،
صوبه دار گجرات، در آمد.
محمد کاظم مروی از سرگذشت او اطلاع بیشتری میدهد. زادگاهش را
نیشابور و او را
راهزن میداند که اموال کاروانی را که از
عراق به
مشهد میآمد تاراج کرد.
پس از این
واقعه، ناگزیر از نیشابور به مشهد گریخت و از آنجا به
هرات و سرانجام به
قندهار رفت. در آنجا نیز، پس از زد و خورد با
داروغه و کشتن او، مجبور به ترک شهر شد. سپس مدتی در
غزنین و
کابل به سر برد و سرانجام به
لاهور رفت. به طور اتفاقی، در جریان شکار، جان رحمت الله خان حاکم
لاهور را
نجات داد و به دربار او راه یافت.
پس از این ماجرا، سعادت خان چندین بار، به دستور رحمت الله خان، برای سرکوبی امیران افغانی که به تحریک قبادخان پسر عموی رحمت الله خان در آن حدود سرکشی میکردند فرستاده شد و آنان را شکست داد.
اختلافات رحمت الله خان و قبادخان، که داعیه حکومت داشت، سبب شد تا به صوابدید رحمت الله خان لاهور را ترک کند و به شاهجهان آباد (دهلی) برود. زیرا قبادخان صلح را در گرو تحویل او قرار داده بود.
در
دهلی با سفارش محبت خان، که از معتمدان
فرخ سیَر (حک :۱۱۲۴ـ۱۱۳۱) بود، به
دربار او راه یافت
.
فرخ سیر به او منصب یکهزاری داد
پس از آن با محبت خان برای سرکوبی
راجپوتها عازم شمال
هند شد، اما محبت خان در راه در گذشت.
سعادت خان از پراکندگی سپاه جلوگیری کرد و با سرکوب راجپوتها، فرخ سیر منصب هفت هزاری به او داد
پس از مرگ فرخ سیر، محمدشاه (حک :۱۱۳۱ـ۱۱۶۱) با حمایت ساداتها، که در هند
قدرت بسیار یافته بودند، به
حکومت رسید.
سلطه
سیدحسینعلی خان بارهه امیرالامرا و برادرش سیدعبدالله بر دربار هند موجب نارضایی محمد شاه بود.
حمایت پنهان فرمانروا از چنگلیش خان (نظام الملک) و سعادت خان به درگیری آنان با حسینعلی خان بارهه انجامید که با مرگ سید حسینعلی خان،
تسلط ساداتها بر دربار دهلی پایان یافت.
محمدشاه به پاس خدمات سعادت خان، لقب بهادر جنگ و نشان «ماهی مراتب» به او داد.
برهان الملک در ۱۱۳۳ به
حکومت اَوَدْهْ برگزیده شد و پس از چندی با سرکوبی شورش شیخ زادههای
لکهنو، شهرهای
بنارس،
غازی پور، جونپور،
چنارگره را هم تحت سلطه خویش درآورد.
محمدشاه این بار نیز با اعطای لقب برهان الملک او را پاداش داد.
در ۱۱۴۹، مراتههها از رود جمنا گذشتند و به اوده حمله بردند.
برهان الملک آنان را بسختی
شکست داد.
پس از این جنگ، خان دوران، امیرالامرا و نظام الملک حاکم دکن به برهان الملک پیوستند و مراتههها را که به دهلی نزدیک شده بودند سرکوب کردند.
با پیشنهاد فرمانبرداری مراتههها از دربار دهلی، میان آنان و نظام الملک قرارداد
صلح بسته شد.
چون این کار بدون
مشورت با برهان الملک انجام گرفته بود، او رنجید و از رفتن به دربار خودداری کرد وبه اوده بازگشت.
در ۱۱۵۱، که
نادرشاه افشار به
هندوستان حمله کرد، محمدشاه از برهان الملک خواست تا برای مقابله با نادر به اردوی کَرنال برود.
برهان الملک در ۱۴
ذیقعده به اردوی محمدشاه پیوست، اما سپاهیان نادر سورسات لشکریانش را، که در
عقب حرکت میکرد، به تاراج بردند.
ازینرو شتابزده به
جنگ نادر رفت.
در آن هنگام بسیاری از فرماندهان سپاه
هند با آغاز جنگ موافق نبودند و تنها امیرالامرا، خان دوران، به یاریش آمد.
نتیجه نبرد، شکست لشکریان هند و
اسارت برهان الملک و زخمی و کشته شدن
خان دوران بود
نظام الملک که پس از مرگ خان دوران فرماندهی کل
سپاه هند را داشت، برای مذاکره
صلح به اردوی نادر آمد و با پرداخت پنج میلیون
روپیه به نادرشاه
صلح برقرار شد.
اما برهان الملک، که به سبب
کینه دیرینهاش از
قدرت گرفتن نظام الملک خشمگین بود، نادر را
تشویق کرد تا برای به دست آوردن
غنایم بیشتر به
دهلی برود و شاید این یکی از انگیزهای رفتن نادر به آن شهر بود.
ازینرو نادرنمایندهاش طهماسب خان جلایر را که از محمدشاه فرمانی برای تحویل کلیدهای شهر داشت، به همراهی برهان الملک به
دهلی روانه کرد
برهان الملک، چند روز پس از ورود به دهلی، در ۱۰
ذیحجه ۱۱۵۱ درگذشت.
درباره علت مرگ او اختلاف نظر هست. برخی از مورخان گفتهاند که چون قادر به پرداخت
غرامت تعیین شده نبود و در نتیجه از نادر
اهانت دید،
خودکشی کرد.
به نوشته منابع دیگر، زخم کهنهای که برهان الملک در پایش داشت، موجب مرگش شد.
روایت اخیر صحیحتر به نظر میرسد، زیرا برهان الملک در
کرنال نیز از
درد پا بشدت
رنج میبرد.
پس از مرگ، به دستور نادر دارایی او ضبط شد.
سلسله نوابهای
اوده نزدیک به ۱۳۰
سال در این ناحیه
حکومت کردند و سرانجام
واجدعلی خان، آخرین حکمران اوده، به دست انگلیسیها در ۱۲۷۲/۱۸۵۶، از حکومت برکنار شد
برهان الملک طبع
شعر داشت و گاهی اشعار رزمی میسرود و امین
تخلص میکرد.
واله داغستانی،
تذکره نگار مشهور، در خانه او اقامت داشت.
(۱) آفتاب رای لکهنوی، تذکره ریاض العارفین، چاپ حسام الدین راشدی، اسلام آباد ۱۳۵۵ـ۱۳۶۱ ش.
(۲) محمدمهدی
بن محمد نصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبدالله انوار، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۳) عبدالغفار انصاری، «یک نفرایرانی که نخست نواب اوده بوده»، ارمغان، سال ۶۰، دوره ۴۷، ش ۴ و ۵، تیر و مرداد ۱۳۵۷.
(۴) ژان اوتر، سفرنامه ژان اوتر: عصرنادرشاه، ترجمه علی اقبالی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۵) میرعبدالرزاق اورنگ آبادی، مآثرالامراء، ج ۱، کلکته ۱۳۰۹.
(۶) جیمز بیلی فریزر، تاریخ نادرشاه افشار، ترجمه ابوالقاسم ناصرالملک، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۷)
عبدالکریم بن عاقبت محمود کشمیری، بیان واقع: سرگذشت احوال نادرشاه، چاپ نسیم، لاهور ۱۹۷۰.
(۸) لارنس لاکهارت، نادرشاه، ترجمه و اقتباس مشفق همدانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۹) محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۰) نادرشاه از نظر خاورشناسان، گردآورده رضازاده شفق، تهران ۱۳۳۹ ش.
(۱۱) نادرشاه وبازماندگانش، همراه با نامهای سلطنتی و اسناد سیاسی و اداری، با توضیحات و حواشی عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۲) غلامعلی
بن محمد اکمل نقوی دهلوی، عمادالسعادت، چاپ سنگی لکهنو ۱۲۸۱/ ۱۸۶۴.
(۱۳) محمدشفیع وارد، تاریخ نادرشاهی، نادرنامه، چاپ رضا شعبانی، تهران ۱۳۴۹ ش.
(۱۴) جونس هنوی، زندگی نادرشاه، ترجمه اسماعیل دولتشاهی، تهران ۱۳۶۵ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۱۱۲۰.