براق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُراق،
مرکب پیامبر اسلام در
سفر شبانه آن حضرت از
مسجد الحرام به
مسجدالاقصی (= دورترین مسجد) که در
سوره اسراء ، به آن اشاره شدهاست.
مفسّران مسجدالاقصی را در
بیت المقدس می دانند.
روایات زیادی که درباره این سفر شبانه
نقل شده و نیز عبارت «الّذی بارَکنا حولَه» (= مکانی که پیرامون آن را برکت دادیم )، این قول را تأیید می کند. در چند
آیه دیگر نیز شبیه این عبارت آمده که بر بیت المقدس تطبیق داده شدهاست.
بنابر آیه یاد شده،
حضرت محمد صلّی اللّه علیه وآله
وسلّم، در یک شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برده شد تا آیات
خدا به او ارائه شود. جزئیات این سفر و
عروج به آسمان در گزارشهایی که از آن حضرت نقل شده بتفصیل آمدهاست. روایات مربوط به «اسراء» را، که همه
مسلمانان در وقوع آن اتفاق نظر دارند، بیش از سی
صحابی پیامبر و شماری از
راویان شیعی از
امامان خود نقل کردهاند.
در بیشتر این روایات، براق را مرکب پیامبر معرفی و اوصاف آن را نیز بیان کردهاند. به دلیل ناهماهنگی در برخی از اوصاف، نمی توان تصویر روشنی از این مرکب ارائه کرد.
بنابراین روایات، براق از
چهارپایان بهشت و بسیار تندرو است و در هر گام به اندازه میدان دید خود پیش می رود. در صعود از بلندیها دودستش کوتاهتر از دوپایش می شود و در موقع فرود، عکس آن روی می دهد تا سوار همواره در حالت
افقی بماند. در بیشتر روایات آمده که براق جثّه ای کشیده و بزرگتر از درازگوش و کوچکتر از استر دارد، یال آن پرمو و رنگ پوستش سفید است و در میان حیوانات بهترین رنگ را دارد. این مرکب را
اسب نیز خواندهاند.
از بعضی روایات نیز برمیآید که براق صورتی چون صورت
انسان داشته و مانند انسان آنچه را می شنیده می فهمیدهاست.
ظاهراً ابن بلخی
با توجه به همین روایات، مجسمههای سر ستونهای
تخت جمشید را، با چهره انسانی و تن و دمی مانند گاو، بُراق نامیدهاست ). دو بال کوچک بر روی رانهای براق و همچنین خصوصیاتی از گوشها، چشمها، دُم، سُم، رکاب و لگام آن ذکر شدهاست.
محدثان و
شارحان این روایات را بدون
تأویل و توجیه نقل کردهاند، هرچند از نظر
سند، بر پاره ای از آنها ایراداتی وارد است.
براق را، علاوه بر سفر شبانه پیامبر، مرکب پیامبران دیگر نیز، خصوصاً
حضرت ابراهیم علیه
السلام در ماجرای انتقال
هاجر و
اسماعیل از
فلسطین به
مکه (و بنابر بعضی روایات، در همه سفرهای او به مکه) معرفی کردهاند.
عجّاج،
شاعر عهد اموی، نیز در یکی از
رجزهای خود به براق لگام شده ابراهیم اشاره کردهاست.
همچنین براساس چندین روایت از
پیامبر اکرم، براق در روز
قیامت مرکب آن حضرت خواهد بود.
در بیشتر روایات مربوط به سفر شبانه حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله
وسلّم براق را مرکب آن حضرت از مکه تا بیت المقدس و برعکس و صعود به آسمان را از طریق «
معراج» (نردبان؛ تعبیر «
سُلَم » نیز در روایات دیده می شود) یا بر بال
جبرئیل دانستهاند. در این روایات که غالباً از خود
پیامبر صلّی اللّه علیه وآله
وسلّم نقل شده، آمدهاست که آن حضرت در بیت المَقْدِس از براق فرود آمد، افسار آن را به حلقه ای که پیامبران افسار مرکب خود را بدان می بستند بست؛ آنگاه داخل
مسجد شد و پس از گزاردن
نماز، گردش آسمانی را به مصاحبت جبرئیل آغاز کرد.
بنابر متون
تاریخی و روایی و تفسیری
درمیان صحابه و راویان
احادیثِ معراج، فقط
حُذیفه فرود آمدن پیامبر صلّی اللّه علیه وآله
وسلّم را در بیت المقدس انکار کرده؛ و
ابن کثیر از انکار او، با وجود روایات فراوان،
تعجب نمودهاست.
براق را جبرئیل (و بنابر برخی روایات، با مشارکت دو
فرشته دیگر) در شب اسراء برای حضرت محمد صلّی اللّه علیه وآله
وسلّم آورد و مرکب پس از شناختن راکب خود (یا بعداز حصول اطمینان به آنکه در قیامت نیز مرکب پیامبر خواهد بود) سرکشی وانهاد و رام شد.
بیشتر لغت شناسان نام براق را ـ که هم به صورت
مذکر و هم به صورت
مؤنث به کار رفتهاست ـ از ریشه «بَرَق » دانستهاند که به لحاظ سرعتِ فزون از حد یا سفیدی و درخشش فوق العاده رنگ بر این حیوان نهاده شدهاست
شاهدی بر کاربرد این
کلمه در ادب عرب پیش از
اسلام در دست نیست و، به
ظن قوی، نخستین بار از زبان حضرت محمد صلّی اللّه علیه وآله
وسلّم شنیده شده و از آن پس در
ادبیات عرب و
فارسی کاربرد وسیعی یافتهاست. نظریه
بلوشه، مبنی بر
اشتقاق این کلمه از کلمه «بارَگ » (به معنای اسب در فارسی میانه ) پذیرفته نشدهاست
و نشانههای معرب بودن نیز در آن وجود ندارد.
براق در ادب فارسی، چه در معنای اصلی چه در معانی
استعاری (اسب، مرکب تندرو، مرکبی برای سفرهای روحانی )، استعمال شایع دارد و ترکیبات
کنایی براق
جم، براق
سلیمان (هردو به معنای
باد)، براق چهارمْ
فلک (
آفتاب) و براق برقْ تاز (اسب جَلد دونده) نیز از آن ساخته شدهاست.
همچنین تصاویری تخیّلی (برمبنای ظواهر روایات و احیاناً با افزودن جنبههای
اساطیری) از براق، خصوصاً به صورت نگاره (مینیاتور)، در متنهای ادبی و تاریخی برجای ماندهاست که کهنترین آن را در نسخه ای خطی از
جامع التواریخ متعلق به سال ۷۱۴ (موجود در کتابخانه دانشگاه ادینبرو) می دانند.
گرایش به توجیه
عرفانی واژه «براق» ـ همچنانکه درباره معراج و
تفسیر آن به عنوان
تمثیلی از مفاهیم غیرمادی، در نوشتههای
فلسفی و عرفانی دیده می شود.
هرچند ناقلان و شارحان احادیث (و حتی برخی از حکما) این روش را نپذیرفتهاند.
• قرآن؛
• ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، چاپ طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی،
قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵/ ۱۹۶۳ـ۱۹۶۵؛
• ابن بلخی، فارس نامه، چاپ گی لسترنجو رینولد آلن نیکلسون، لندن ۱۹۲۱، چاپ افست
تهران ۱۳۶۳ ش؛
• ابن سینا، معراجنامه ابوعلی سینا، چاپ نجیب مایل هروی، مشهد ۱۳۶۴ ش؛
• ابن کثیر، السیرة النبویة، چاپ مصطفی
عبدالواحد، بیروت( بی تا. )؛
• ابن منظور، لسان العرب، بیروت ( تاریخ مقدمه ۱۳۰۰ )؛
• علی
بن ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیّه، بیروت ( بی تا. )؛
• محمد
بن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری، چاپ افست
قم ۱۳۶۴ ش؛
• علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیرنظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۶۱ ش؛
• محمود
بن عمر زمخشری، الکشّاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت ( بی تا. )؛
• عبدالرحمن
بن ابی بکر سیوطی، الخصائص الکبری، بیروت ( بی تا. )؛
• همو، المزهر فی علوم اللغة وانواعها، چاپ محمد چادمولی، علی محمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، ( قاهره بی تا. )؛
• محمدحسین طباطبائی ،المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/۱۹۷۱ـ۱۹۷۴؛
• محمد
بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت ( بی تا. )؛
• عبدالله
بن روبه عجاج، دیوان العجاج، روایة
عبدالملک بن قریب اصمعی و شرحُهُ، چاپ عزة حسن، بیروت ( ۱۹۷۱ )؛
• محمد
بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، قاهره ۱۳۸۷، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش؛
• محمدباقر
بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «براق»، شماره ۸۶۸.