برازجان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُرازجان، شهری (جمعیت طبق سرشماری ۱۳۷۰، ۸۴۱، ۷۵ تن)، در دهستان اِرم، بخش حومه (مرکزی)، در مرکز شهرستان
دشتستان، استان
بوشهر میباشد.
این
شهر در ارتفاع ۱۳۰ متری، و در هفتاد کیلومتری شمال شهر
بوشهر و نود کیلومتری جنوب شهر
کازرون و ۲۴۱ کیلومتری مغرب شهر
شیراز، در دشت وسیعی با شیب جنوب شرقی ـ شمال غربی بر سر راه اصلی شیراز به بوشهر واقع است.
این شهر که در گویش محلی، برازگون نیز گفته میشود، در ۵۱ و ۱۳ طول شرقی و ۲۹ و ۱۶ عرض شمالی واقع شده است. برازجان در شمال شرقی بندر بوشهر و به فاصله ۷۲کیلومتری از آن و ارتفاع ۶۵ متری از سطح
دریا قرار دارد.
راه بوشهر به شیراز که مردم بومی به آن راه شاهی گویند، از برازجان میگذرد. کوهستان گیسکان که دنباله سلسله جبال زاگرس است و به صورت دیواره ممتدی به ارتفاع بیش از ۵۰۰، ۱متر در فاصله حدود ۱۰کیلومتری شرق برازجان کشیده شده، با شیب ملایمی به خاک نرمی منتهی میشود که شهر برازجان و زمینهای کشاورزی آن در آنجا واقع شدهاند. از کوهستان گیسکان، جریانهای سیلابی فصلی پرشماری سرازیر میشود که مهمترین آنها موسوم به دِره آردو، از قسمت جنوبی شهر میگذرد، اما سفرههای آب زیرزمینی که به وسیله
قنات و
چاه مورد بهرهبرداری قرار میگیرد، منبع اصلی تأمین
آب آشامیدنی و کشاورزی است. در سالهای اخیر تأمین قسمتی از آب آشامیدنی اهالی به وسیله خطوط لوله انتقال آب از شاپور کازرون صورت میگیرد.
هوای برازجان گرم و خشک است؛ دمای آن در زمستانها به حداقل ۳ تا ۵ و در تابستانها به حداکثر ۴۸ میرسد، همچنین حداکثر میزان بارندگی سالیانه این شهر از ۲۰۰ میلی متر تجاوز نمیکند.
در ماههای تیر و مرداد بادهای گرم از سمت جنوب میوزد که با گرد و خاک همراه است، باد شمال و باد جنوب برازجان، حیرون خوانده میشود. آب مشروب اهالی از رود شاپور با لولهکشی از محل بوشکان تأمین میشود. در ۱۳۶۶ ش در شهر و حومه آن ۲۳۶ چاه نیمه عمیق و بیست چاه عمیق و دو رشته قنات وجود داشت. مسیل دره آرد (آردو) در مشرق شهر قرار گرفته است.
معیشت اصلی و اولیه مردم برازجان کشاورزی است. اگر چه کشت
گندم و
خرما از مهم ترین فعالیتهای کشاورزی در منطقه است، مغرب شهر از نخلستان (با ۰۰۰، ۱۶ اصله نخل) پوشیده شده است. اما تقریباً تمامی انواع سبزیجات در آنجا کشت میشود که از آن میان
تنباکو و
کاهو دارای اهمیت خاصی است. همچنین کشت
کنجد،
گوجه فرنگی و
سیب زمینی نیز از رونق برخوردار است.
جز هسته اولیه ساکنان شهر که کشاورزان هستند، بقیه جمعیت را مهاجرانی تشکیل میدهند که در دو
قرن اخیر در آنجا سکنی گزیدهاند و زندگی اجتماعی آنان بر اساس نظام طایفهای است.
بنابر سرشماری عمومی آبان ۱۳۷۵ جمعیت این شهر ۱۹۰، ۷۹نفر بودهاست.
صنایع دستی آن قالیبافی است و
قالی آن صادر میشود.
بیشتر اهالی آن از عشایر آبادینشین حیات داوودی و دشتیاند که به لهجه دشتستانی تکلم میکنند و پیرو
مذهب شیعه اثنی عشریاند.
برازجان بازار سرپوشیده و یازده
مسجد دارد که مهمترین آنها مساجد سیدمحمد و جنت و دارالسّلام و دلگشاست.
در پیرامون شهر
سنگ وگچ و شن و ماسه استخراج میشود.
در ۱۳۵۰ ش در یک کیلومتری مغرب شهر در محل «چرخ آب» آثاری از دوره
هخامنشی (
کورش) و
ساسانیان به دست آمد.
در ده قائد (در چهار کیلومتری شمال شهر) نیز آثار باستانی پیدا شده است.
ناحیه برازجان در دوره
قاجاریه، با نوزده آبادی، جزو بلوکات گرمسیرِ
فارس در دشتستان محسوب میشد؛ طول آن از رود فاریاب تا دهکده زیارت (دوازده کیلومتری مغرب برازجان) ده فرسنگ و عرض آن از دهکده خَشَم جَتّ تا قریه بُویری (در ۲۷ کیلومتری شمال غربی برازجان) شش فرسنگ بود؛ از شمال به ناحیه دالکی، از مشرق به ناحیه دشتی، از جنوب به ناحیه اَهْرُم و از مغرب به ناحیه شبانکاره محدود میشد.
مرکز شهر، برازجان، ۷۵۰ خانه از خشت و گل داشت.
نام برازجان به عنوان
قریه از اوایل قرن سیزدهم، در کتابهای تاریخیِ اواخر دوره
زندیه دیده میشود و احتمالاً پیش از آن، در دوره
صفویه، هم وجود داشته است.
به نوشته
فرصت الدوله شیرازی،
برازجان را برازکان هم میگفتند.
ظاهراً محل شهر قدیم برازجان در شمال شهر فعلی در محله
علی آباد قرار داشته است.
در ۱۸۲۴، زمین لرزهای برازجان را لرزاند و کاروانسرای آن فروریخت.
در ۱۲۴۲ نام برازجان، نخستین بار، در کتابی جغرافیایی آمده است.
بنابر مطالب این کتاب، در آن هنگام برازجان در دو منزلی بوشهر بود و ۵۰۰، ۱ باب خانه و چند قریه مضافات داشت.
مردم آن همگی شیعه امامیه بودند.
هسته اصلی و اولیه شهر برفراز تپه کم ارتفاعی نهاده شده که موسوم به محله قلعه است. در اینجا قلعهای بوده که حکمران (خان) و اتباعش در آن سکنی داشتهاند؛ سپس با افزوده شدن شمار کویهای شهر گرد بر گرد شهر حصاری در دامنه همان تپه ساخته شده است. با ورود مهاجرانی از نواحی کوهستانی، شهر در سمت شرق توسعه یافت، اما با شکل گیری بازار روز و بازار سرپوشیده، در سمت شمال گسترش اصلی شهر آغاز گردید. ادامه گسترش شهر به طرف شمال تحت تأثیر ساخت کاروانسرای مشیر الملک، تأسیس اداره پست
انگلیس در مجاورت آن، و نیز کشیده شدن راه شوسه شیراز - بوشهر بدان سمت همچنان ادامه یافته است.
شهر کنونی برازجان سابقهای ۲۵۰ ساله دارد، اما آثار باستانی و نیز اخبار تاریخی از قدمت آن سخن میگویند. بجز آثار ماقبل تاریخی موجود در تپههای اطراف شهر، آثار مربوط به دوره هخامنشی نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. در فاصله ۳کیلومتری شهر و در محلی موسوم به چرخاب، آثار قابل توجهی از کاخ زمستانی کورش شامل ته ستونها و برخی اشیاء به دست آمده است. ۳ محوطه دیگر نیز متعلق به دوره هخامنشی، در سمت شمال شهر و در فاصله حدود ۱۰کیلومتری وجود دارد.
از دوره سلوکی هم بقایای گسترده شهری در فاصله ۸کیلومتری شمال برازجان، موسوم به تل خندق وجود دارد. همچنین از دوره اشکانیان و ساسانیان آثاری در شرق برازجان موسوم به تُنْب گورو به دست آمده است.
برازجان در اصل کلمهای پهلوی مربوط به دوران اشکانی و ساسانی است. واژه «براز» در زبان پهلوی به معنای برازندگی و بلند مرتبگی است که در دوران ساسانی به صورت پسوند و پیشوند در نامهای اشخاص دیده میشود، مانند شهر براز و برازه حکیم.
پس از
اسلام قدیمترین متنی که نام برازجان در آن آمده، تذکره شاه زندو ست
سپس در اشکال العالم
نام برازجان در کنار نام دیگر شهرهای فارس در سده ۴ق/۱۰م دیده میشود.
از سده ۴ تا ۱۲ق از برازجان - که ظاهراً میبایستی روستایی کوچک بوده باشد - نامی در منابع دیده نمیشود؛ تا آنکه در ۱۱۷۶ق/ ۱۷۶۲م سلسله خوانین برازجان که مهاجرانی از کامفیروز فارس و به روایتی از میمند بویر احمد بودهاند، بنای برازجان جدید را میگذارند. سلسله جنبان خوانین میمندی را شاه منصورگپ (بزرگ) برعهده داشت؛ او موفق شد زنگنههای حاکم بر منطقه را شکست دهد و با ساختن قلعهای، موقعیت خود را تثبیت کند. ظاهراً پس از چند بار جابهجایی برای استقرار شهر، سرانجام محله کنونی «قلعه» مناسب تشخیص داده شد. در آن قلعه علاوه بر خاندان شاه منصور، گروهی از کشاورزان، طوایف سادات و رؤسا نیز سکنی داشتهاند.
پس از منصور خان، فرزندش سالمخان (حک ۱۲۱۸- ۱۲۴۶ق) به
قدرت رسید. او برای رشد و رونق شهر تلاش بسیارکرد و
حمام و یک رشته قنات برای جبران کمآبی برازجان احداث کرد و توانست آبادانی و اقتصاد شهر را دو چندان کند.
از آنجا که سالمخان و خوانین اطراف در مجموعه مسائل اداری و اقتصادی با شیخ عبدالرسولخان،
حاکم بوشهر اختلاف داشتند، در ۱۲۴۶ق/ ۱۸۳۰م به بوشهر یورش بردند و آن بندر را
غارت کردند. حاکم بوشهر به دریا پناه برد، اما چندی بعد با کمک فرمانروای فارس
دشمنان خود، از جمله سالم خان را
اسیر کرد و به
قتل رساند.
پس از سالمخان برادرش حاجمحمدخان حاکم برازجان شد (۱۲۴۶- ۱۲۶۰ق). او توانست با غافلگیر کردن و کشتن شیخ عبدالرسول خان، انتقام برادر خویش را بگیرد، اما در مجموع مرگ سالمخان به صورت ضایعهای غیرقابل جبران برای برازجان باقی ماند.
سرانجام با به قدرت رسیدن محمد حسن خان پسر سالم خان (حک ۱۲۶۰-۱۲۹۳ق) بار دیگر برازجان رشد و رونق را از سر گرفت و مهاجران جدیدی را پذیرفت و مشاغل شهری نیز توسعه یافت.
در این دوره بود که
جنگ ایران و انگلیس (۱۲۷۳ق/۱۸۵۷م) رخ داد.
در ۱۲۷۳ قشون انگلیس، که با کشتیهای جنگی از
هندوستان وارد خلیج فارس شده بود، پس از پیاده شدن در بندر بوشهر آبادیهای اطراف برازجان را موقتاً تصرف کرد، و پس از جنگی سخت با عشایر جنوب به بوشهر عقب نشست.
در این زمان برازجان قلعه داشت. در پی لشکرکشی نیروهای انگلیسی به بوشهر به دلیل اختلاف ایران و انگلیس بر سر
هرات، محمدحسنخان برازجانی به همراه دیگر خوانین منطقه به مقابله با آنان شتافت، اما نیروهای انگلیسی توانستند بوشهر را تصرف کنند و به طرف برازجان حرکت نمایند. در نتیجه محمدحسنخان به برازجان بازگشت.
در این احوال نیروهای ایرانی در روستای ننیزک در ۱۵ کیلومتری جنوب شرقی برازجان مستقر شده بودند؛ نیروهای انگلیسی که از پیشروی تا برازجان سودی نبرده بودند، به سوی بوشهر بازگشتند، اما مورد تعقیب و حمله نیروهای ایرانی قرار گرفتند. نبرد در روستای خوشاب در ۵کیلومتری غرب برازجان روی داد که با پیروزی ایرانیان به پایان رسید و انگلیسیها شتابان خود را به بوشهر رساندند.
دوره حکومت محمد حسن خان با بروز مشکلاتی در امور مالیاتی همراه بود که سرانجام به دستگیری او منجر شد.
با ساخته شدن کاروانسرای مشیر الملک در ۱۲۸۸ق - که به طور کلی صورت دژ دارد - برازجان عملاً دارای دو قلعه شد. از این تاریخ به بعد کسانی که از این شهر عبور کردهاند، به سبب عظمت و اهمیت بنا، در نوشتههای خود از آن یاد کردهاند.
در ۱۲۸۸ معماری به نام حاجی محمدرحیم، کاروانسرای مشیرالملک برازجان را با حدود چهل هزار تومان هزینه بنا کرد.
این کاروانسرا پیش از
انقلاب اسلامی ایران مدتی زندان مخالفان شاه بود، و اکنون در دست نیروی انتظامی است و از بخشی از آن به صورت
زندان استفاده میشود.
شهر برازجان و ناحیه آن بار دیگر در زمان پلیس جنوب (۱۳۳۵ تا ۱۳۳۹) صحنه نبردهای خونین میان
عشایر جنوب و قشون انگلیس بود.
پس از درگذشت محمد حسنخان، پسرش
علیخان مدت کوتاهی بر برازجان حکومت کرد و پس از او نیز یکی از عموزادگان وی به نام میرزا حسینخان جانشینش شد. دوره کوتاه حکومت
علی خان تؤم با کشمکش بود.
حکومت میرزا حسین خان نیز خالی از ناآرامیها نبود، چنانکه در ۱۳۱۵ق/۱۸۹۷م دالکی عرصه جدال شد.
با این حال میرزا حسینخان در جهت راحتی و رفاه اهالی برازجان گام برداشت، اما سرانجام مشکلات داخلی و اقتصادی مربوط به حکومت کوتاه مدت
علیخان باعث شد تا میرزا حسینخان جای خود را به پسرش میرزا محمدخان، ملقب به غضنفرالسلطنه بسپارد.
غضنفرالسلطنه از ۱۳۲۳ تا ۱۳۴۸ق/۱۹۰۵-۱۹۲۹م حاکم برازجان بود، اما به سبب منازعات داخلی، چندین نوبت مجبور به جلای وطن شد و آقاخان ضرغام السلطنه مدتی به جای او نشست.
آغاز حکومت غضنفرالسلطنه همزمان با بالاگرفتن انقلاب مشروطه بود و او خود از طرفداران مشروطه به شمار میآمد. در همان حال اوضاع فارس، از جمله دشتستان، به دلیل تنازعات خوانین آشفته شد.
غضنفرالسلطنه نیز در این مبارزات به همراه شیخ محمد حسین برازجانی،
رئیس علی دلواری، شیخ حسین خان چاه کوتاهی و زائر خضرخان اهرمی نقش مهمی ایفا کرد.
وی در قضایای مربوط به حمایت از واسموس و دیگر مسائل جنوب ایران به طور کامل حضور یافت.
سرانجام در ۱۳۳۷ق/۱۲۹۷ش مقاومتی که از ابتدای جنگ جهانی بر ضد نیروهای انگلیسی در این منطقه شروع شده بود، درهم شکست. غضنفرالسلطنه پس از مدتی مقاومت در کوههای شرق برازجان، به شیراز رفت و آقاخان ضرغام السلطنه زیارتی حاکم برازجان گردید.
او دو سال
حکومت کرد و سپس بار دیگر غضنفرالسلطنه در ۱۳۳۹ق به برازجان بازگشت و به حکومت رسید.
در این فاصله راهآهنی به طول ۵۰کم از بوشهر به برازجان توسط انگلیسیها کشیده شد که عمر چندانی نداشت.
غضنفرالسلطنه ۹سال دیگر بر برازجان حکومت کرد، اما دورانی پرکشمکش هم در داخل قلمرو خود و هم با حکومت مرکزی آغاز گردید و در نتیجه سرکوبهای عمومی اوایل سلطنت
رضاشاه در ۱۳۰۸ش در نبردی که بین وی و افرادش از سویی و قوای دولتی درگرفت، کشته شد.
در دوره رضا شاه برازجان از نظر اداری شروع به رشد کرد و مؤسسات جدید اداری مانند شهرداری، دارایی و نیز کارخانه برق تأسیس شد.
در ۱۳۱۶ش بنا بر اصلاح قانون تقسیمات کشوری، برازجان بخشی از شهرستان بوشهر از استان هفتم گردید.
با خروج رضاشاه از ایران خوانین جنوب بار دیگر به جنبش درآمدند. در ۱۳۲۵ش که در تاریخ جنوب موسوم به «سال نهضتی» است، ابراهیم خان
پسر غضنفرالسلطنه مدت یک سال حکومت کرد. او آخرین خان برازجان بود که در ۱۳۵۵ش درگذشت.
در ۱۳۳۳ش فرمانداری دشتی و دشتستان، تابع فرمانداری کل بنادر و جزایر خلیج فارس تأسیس گردید و در ۱۳۵۸ش، برازجان مرکز شهرستان دشتستان شد.
لطفعلی خان زند در قریه برازجان از توابع دشتستان مدتی اقامت کرد.
در مآخذ دیگر ورود سپاهیان لطفعلی خان را به برازجان در ۱۲۰۵ هم ضبط کردهاند.
در ۱۳۰۶ ش میان خانهای برازجان از یک سو و خانهای نواحی اطراف از سوی دیگربرخوردهایی پدید آمد که به کشته شدن عدهای از ایشان انجامید.
در
جنگ جهانی دوم، از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ ش برازجان مانند دیگر قسمتهای جنوب ایران به تصرف قشون انگلیس درآمد.
در غائله جنوب در ۱۳۲۵ ش، عشایر شبانکاره مدتی برازجان را تصرف کردند.
اهالی برازجان در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، همچون اهالی دیگر شهرهای ایران، برای سرنگونی
حکومت پهلوی و برپایی جمهوری اسلامی
مبارزه کردند.
(۱) اتابک زاده، سروش، جایگاه دشتستان در سرزمین ایران، شیراز، ۱۳۷۳ش.
(۲) اشکال العالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ترجمه
علیبن عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، ۱۳۶۸ش.
(۳) اعتماد السلطنه، محمد حسن، مرآه البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۴) ایرانشهر، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، تهران، ۱۳۴۳ش/۱۹۶۴م.
(۵) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۶) کاوه بیات، شورش عشایری فارس، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۷) پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۸) حکیم، محمد تقی، گنج دانش (جغرافیای تاریخی شهرهای ایران)، به کوشش محمد
علی صوتی و جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۹) خورموجی، محمدجعفر، تاریخ قاجار (حقایق الاخبار ناصری)، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، زوار.
(۱۰) عبدالرسول خیراندیش، زمینههای اداری و اقتصادی قیام،
رئیس علی دلواری بوشهر، ۱۳۷۳ش.
(۱۱) سدیدالسلطنه، محمد
علی، سفرنامه، به کوشش احمد اقتداری، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۲) سرشماری عمومی نفوس و مسکن (۱۳۷۵ش)، نتایج تفصیلی، استان بوشهر، شهرستان دشتستان، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۳) سرفراز،
علی اکبر، «کشف کاخی از عهد کورش کبیر در ساحل خلیج فارس»، باستانشناسی و هنر ایران، تهران، ۱۳۵۰ش، شم ۷- ۸.
(۱۴) سعیدیان، عبدالحسین، دایرهالمعارف سرزمین و مردم ایران، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۱۵) عرفان، حیدر، کارنامه دشتستان، شیراز، ۱۳۷۹ش.
(۱۶) علیمراد فراشبندی، تاریخچه حزب دمکرات فارس، شیراز، ۱۳۵۹ش.
(۱۷) علیمراد فراشبندی، جنوب ایران در مبارزات ضد استعماری، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۱۸) فرامرزی، احمد، شیخ حسین خان چاه کوتاهی در جنگ مجاهدین دشتستان و تنگستان با دولت انگلیس، به کوشش قاسم یاحسینی، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۱۹) فرصت، محمدنصیر، آثار عجم، به کوشش
علی دهباشی، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۲۰) فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور (کازرون)، اداره جغرافیایی ارتش، تهران، ۱۳۶۲ش، ج ۱۰۲.
(۲۱) فسایی، حسن، فارس نامه ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۲۲) فن میکوش، داگوبرت، واسموس، ترجمه کیکاووس جهانداری، قم، ۱۳۷۷ش.
(۲۳) کرزن، جرج، ن، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۲۴) مابرلی، جیمز فردریک، عملیات در ایران، ترجمه کاوه بیات، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۲۵) محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۲۶) مجموعه قوانین سال ۱۳۱۶ش، وزارت کشور، تهران، ۱۳۱۶ش.
(۲۷) مفخم پایان، لطفالله، فرهنگ آبادیهای ایران، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۲۸) نولدکه، تئودر، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۲۹) وثوقی، محمدباقر، بیرمدارالاولیای لارستان، قم، ۱۳۷۵ش.
(۳۰) وقایع اتفاقیه، (مجموعه گزارشهای خفیه نویسان انگلیس)، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۳۱) تحقیقات میدانی مؤلف عبدالرسول خیراندیش.
(۳۲) نیکلاس امبرسز، چارلز ملویل، تاریخ زمین لرزههای ایران، ترجمه ابوالحسن رده، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۳۳) ایران وزارت دفاع اداره جغرافیائی ارتش، فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، ج ۱۰۲: کازرون، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۴) ایران وزارت مسکن و شهرسازی اداره کل مسکن و شهرسازی استان بوشهر، طرح توسعه و عمران و حوزهٔ نفوذ شهر برازجان، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۳۵) محمدجعفربن محمدعلی خورموجی، حقایق الاخبار ناصری، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۳۶) فلوریدا سفیری، پلیس جنوب ایران: اس پی آر، ترجمه منصوره اتحادیه (نظام مافی) و منصوره جعفری فشارکی (رفیعی)، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۳۷) زین العابدین بن اسکندر شروانی، حدائق السیاحه، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۳۸) عبدالکریم بن
علی الرضا شهاوری شیرازی، تاریخ زندیه: جانشینان کریم خان زند، چاپ ارنست بئیر، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۳۹) علیمراد فراشبندی، تاریخ و جغرافیای برازجان، شیراز (بیتا).
(۴۰) محمدنصیربن جعفر فرصت، آثارالعجم: در تاریخ و جغرافیای مشروح بلاد و اماکن فارس، چاپ
علی دهباشی، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش.
(۴۱) حسن بن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۴۲) مرکز آمار ایران، نتایج آمارگیری جاری جمعیت، ۱۳۷۰، تهران (منتشر نشده).
(۴۳) محمدصادق موسوی اصفهانی، تاریخ گیتی گشا، با مقدمه سعید نفیسی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴۴) حسین قلی نظام السلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۴۵) اسماعیل نورزاده بوشهری، اسرار نهضت جنوب: سیاسی و تاریخی، تهران ۱۳۲۷ ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برازجان»، شماره۴۶۸۵. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برازجان»، شماره۸۶۲.