برادران اسحاق (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شهرت و منزلت
اسحاق در میان مسلمانان به پایهای است که به موازات رسانیدن
نسب عرب به
اسماعیل، گاه نسب برخی از اقوام غیرعرب را به طور نمادین به اسحاق رساندهاند.
در
قرآن کریم به برگزیدگی برخی از برادران اسحاق علیهالسّلام و بهرهمندی آنان از هدایت الهی اشاره شده است، آنجاکه میفرماید:
«ووهبنا له اسحاق ویعقوب کلا هدینا ونوحا هدینا من قبل ومن ذریته داوود وسلیمان وایوب ویوسف وموسی وهارون وکذلک نجزی المحسنین؛
و به او اسحاق و
یعقوب را بخشیدیم و همه را به راه راست درآوردیم و
نوح را از پیش راه نمودیم و از
نسل او
داوود و
سلیمان و
ایوب و
یوسف و
موسی و هارون را (هدایت کردیم) و این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم.» • «ومن ءابآئهم وذریتهم واخونهم واجتبینـهم وهدینـهم الی صرط مستقیم؛
و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخی را (بر جهانیان برتری دادیم) و آنان را برگزیدیم و به راه راست راهنمایی کردیم.»
گر چه این
آیات متضمن
منت بر آنجناب و بر انبیاى دیگرى که نامشان با او ذکر شده در نعمت
نبوت است، همچنانکه از ظاهر جمله (و وهبنا له اسحق و یعقوب) و جمله (و کذلک نجزى المحسنین) و جمله (و کلا فضلنا على العالمین) و غیر آن استفاده مىشود، و لیکن باید دانست که
سیاق این آیات آنطورى که بعضیها پنداشتهاند تنها سیاق منت نهادن در مسئله نبوت نیست، و نمىخواهد فقط این نعمت را به رخ آنان بکشد. بلکه در مقام بیان نعمتهاى بزرگ و بخششهاى جمیل الهى نیز هست که داشتن
توحید فطری و اهتداء به
هدایت الهی به دنبال آن مىآید، بلکه موافق با غرض این
سوره که همان بیان توحید فطرى است همان معناى دوم است. در سابق هم گفتیم که آوردن داستان ابراهیم (علیهالسلام) در ضمن این سوره در
حقیقت به منزله مثال زدن بر اصل مطلبى است که سوره در صدد بیان آن است.
این آیات در عین اینکه سیاقش سیاق بیان توحید فطرى است، این معنا را نیز مىرساند که
عقیده به توحید در قرون گذشته در میان مردم محفوظ بوده، و عنایت خاص الهى و هدایتش نگذاشته که این مطلب، در یک جاى از سلسله متصل بشریت بطور کلى از بین برود به قول عوام
حق و حقیقت باریک شدنى هست و لیکن قطع شدنى نیست آرى، عنایتى که پروردگار متعال به دین خود دارد این دین را از اینکه یکباره دستخوش هواهاى شیطانى شیطان صفتان گردد و بکلى از بین رفته و در نتیجه غرض از خلقت عالم باطل شود حفظ فرموده است. این معنا از ظاهر جمله (و وهبنا له) و جمله (و نوحا هدینا من قبل و من ذریته ...) و جمله (و من آبائهم و ذریاتهم و اخوانهم) و همچنین جمله (فان یکفر بها هؤ لاء...) استفاده مىشود. گر چه این
آیات متضمن منت بر آنجناب و بر انبیاى دیگرى که نامشان با او ذکر شده در نعمت نبوت است، همچنانکه از ظاهر جمله (و وهبنا له اسحق و یعقوب) و جمله (و کذلک نجزى المحسنین) و جمله (و کلا فضلنا على العالمین) و غیر آن استفاده مىشود، و لیکن باید دانست که سیاق این آیات آنطورى که بعضیها پنداشتهاند تنها سیاق منت نهادن در مسئله نبوت نیست، و نمىخواهد فقط این نعمت را به رخ آنان بکشد. بلکه در مقام بیان نعمتهاى بزرگ و بخششهاى جمیل الهى نیز هست که داشتن
توحید فطرى و اهتداء به هدایت الهى به دنبال آن مىآید، بلکه موافق با غرض این سوره که همان بیان توحید فطرى است همان معناى دوم است. در سابق هم گفتیم که آوردن داستان
ابراهیم(علیهالسلام) در ضمن این سوره در حقیقت به منزله مثال زدن بر اصل مطلبى است که سوره در صدد بیان آن است. البته در طى آیات فرق بین هدایت الهى با هدایت غیر الهى و خصائصى از قبیل اجتباء، استقامت راه، ایتاى
کتاب و حکم و نبوت که بدان وسیله هدایت الهى از غیر الهى ممتاز مىشود، نیز ذکر شده است.
وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسحَقَ وَ یَعْقُوب کلاًّ هَدَیْنَا
اسحاق فرزند ابراهیم(علیهالسلام ) و یعقوب فرزند اسحاق است، و اینکه فرمود: (کلا هدینا) و لفظ (کلا) را مقدم بر (هدینا) ذکر کرد براى این است که
دلالت کند بر اینکه هدایت الهى، هر یک از نامبردگان را مستقلا شامل شده، نه این که هدایت خدا به طور استقلال ابراهیم را شامل شده و آن دیگرى را به طور تبعى و طفیلى. و در حقیقت این تعبیر به منزله این است که گفته باشد: ما ابراهیم(علیهالسلام) را هدایت کردیم، اسحاق را هم هدایت کردیم،
یعقوب را هم هدایت کردیم.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۲۵۷، برگرفته از مقاله «برادران اسحاق».