بدرالدین بن قاضی سماونه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَدرالدین بن قاضی سَماوْنَه = بدرالدین سِماوی ،
فقیه و
صوفی و
انقلابی برجست
عثمانی در
قرن هشتم است.
نامش محمود بود و در اول
محرم ۷۶۰ در
سماونه ، نزدیکی اَدِرنه ، به
دنیا آمد.
پسر ارشد غازی اسرائیلِ قاضی ، یکی از قدیمترین مجاهدان آن زمان که خود را از اخلاف
سلجوقیان می دانست ، بود.
مادرش
یونانی بود و پس از قبول
اسلام نام مَلَک را برای خود برگزید. بدرالدین
دوران جوانی را در
ادرنه ، که در بهار ۷۶۲ فتح شده بود، گذراند.
فقه و
اصول را نزد
پدر فرا گرفت ، و سپس نزد فقیهانی چون یوسف و شاهدی به
تحصیل پرداخت . پس از آن ، همراه دوستش موسی چلبی ـ
ریاضیدان و
منجّم برجسته ای که بیشتر به قاضی زاده رومی شهرت دارد ـ برای ادامه
تحصیل به
بورسه رفت .
تا ۷۸۳ نزد شخصی به نام فیض الله در قونیه
منطق و
نجوم آموخت ، سپس به
بیت المقدس رفت و نزد شخص نسبتاً گمنامی به نام
ابن عسقلانی (نه
ابن حجر عسقلانی ) به تحصیل ادامه داد. آنگاه به
قاهره رفت تا در مجالس
درس دانشمندان سرشناسی چون
مبارکشاه منطقی و
حاجی پاشای طبیب و
علی بن محمد سید شریف جرجانی ،
فیلسوف و
فقیه معروف ، و عالمی به نام عبداللطیف شرکت کند.
بدرالدین در حدود ۷۸۵ به
حج رفت و پس از بازگشت به قاهره ، سلطان بَرقوقِ مملوک او را به
تربیت فرزند و جانشین خود فَرَج برگماشت . بدرالدین تصادفاً، در دربار سلطان مملوک با شیخ حسین اَخلاطیِ صوفی آشنا شد، و با آنکه در گذشته مخالف صوفیان بود، سخت تحت تأثیر شیخ قرار گرفت و به
تصوّف روی آورد.
پس از چندسال
عزلت در قاهره ، احتمالاً شیفته آوازه خاندان صوفیه
اردبیل شد و در ۸۰۴ به
تبریز سفر کرد و در آنجا طرف توجه
امیرتیمور که بتازگی از
آناطولی بازگشته بود قرار گرفت . امیرتیمور کوشید که او را با خود به
ترکستان ببرد. بدرالدین که نمی خواست به این کار تن در دهد از آنجا گریخت .
بعدها شیخِ
خانقاه شد و جای
حسین اخلاطی را که در همین ایام درگذشته بود گرفت ، اما به سبب اختلاف با مریدانِ خود تصمیم گرفت که قاهره را ترک گوید وبرای
تبلیغ به
آسیای صغیر و
روم ایلی سفرکند.
درآنجا نظر
امیران قونیه و گَرْمِیان و نیز
حامد بن موسی قیصری را که از صوفیان طریقه
خاندان صفویه بود و بعدها معلم حاجی بَیْرام ولی شد، جلب کرد.
توفیق در تبلیغ
عقاید صوفیانه او را اندک اندک به
رفض آشکار کشانید. اندیشه مالکیت اشتراکی را رواج داد، و به گسترش افکار غیر سنّتی
محیی الدین بن عربی همت گماشت . ظاهراً عده تهیدستانی که در آسیای صغیر به دنبال خود کشید زیاد بوده است .
مسیحیان نیز در اطراف او گرد آمدند و می گویند که با حاکم جنوواییِ خیوس نیز تماس داشته است . بدرالدین سرانجام به ادرنه بازگشت و در آنجا مدت هفت سال خلوت گزید و به
مطالعه پرداخت . در حدود ۸۱۳، بر خلاف میل باطنیش به دستور موسی که مدّعی سلطنت بود قاضی عسکر شد، ولی پس از
پیروزی سلطان محمد اول (حک : ۸۰۷ ـ۸۲۴) در نزدیکی
چامورلو (۸۱۶) از مقام خود خلع و با وضعی خفت بار به اِزْنیق
تبعید شد. در آنجا به تألیف و
تدریس پرداخت .
و می گویند که
آق شمس الدین، که بعدها به شیخ بَیْرامیَّه شهرت یافت ، مدت کوتاهی شاگرد او بوده است . احتمالاً در همین جا بود که (از طریقی نامعلوم ) با جنبش مخفی اشتراکی شخصی به نام بورکلوجه مصطفی و شخصِ دیگری به نام طورلق کمال آشنا شد. این
جنبش به شورش وسیع ۸۱۹ انجامید که به احتمال قوی رهبریِ فکری آن را بدرالدین برعهده داشت .
گرچه شرح حال بدرالدین به قلم نواده اش ، خلیل ، بر بیگناهی کامل او در تمام این وقایع تأکید دارد، تاریخنگاران رسمی عثمانی او را به شرکت فعالانه در این شورش و حتی
رهبری آن متهم می کنند. هنگامی که بورکلوجه مصطفی و طورلق کمال حمله خود را به غرب آسیای صغیر آغاز کردند و نخست پیروزیهای مهمی نیز به دست آوردند، بدرالدین با کمک پنهانی امیر ناراضی سینوپ ، ازنیق را ترک کرد و به روم ایلی رفت . پس از آنکه شورش بورکلوجه مصطفی و طورلق کمال با قساوت بسیار سرکوب شد، طغیان روم ایلی نیز به شکست انجامید و بدرالدین به چنگ سربازان سلطان افتاد و او را به
سیروز در
مقدونیه نزد سلطان محمد که با مصطفای دروغین (دوزمه مصطفی ) در حال
جنگ بود، بردند.
بدرالدین را پس از محاکمه ای مشکوک ، در ۸۲۳ در
سیروز به جرم
خیانت در ملا عام به دار آویختند. هنوز نقش بدرالدین در این جنبش بدرستی روشن نیست ، ولی مسلم است که
عقاید او با آن موافق بوده و اندیشه هایش تأثیری پایدار برجای گذاشته است .
شواهد مستندی حاکی است که بدرالدین حتی در زمان
سلطان سلیمان قانونی (حک : ۹۲۷ـ۹۷۴) در
روم ایلی پیروانی داشته است . پس از
[۱] او بسیاری از پیروانش به
خاندان صفویه ، که در آن هنگام از لحاظ سیاسی فعال بودند، و گروههایی نیز به فرقه های گوناگون ، بویژه
بکتاشیه، گرویدند.
از معروفترین بازماندگان بدرالدین ، علاوه بر سه فرزندش احمد و اسماعیل و مصطفی ، نوه او خلیل (فرزند اسماعیل ) است که شرح حال بدرالدین را نوشته است .
بدرالدین مؤلفی پر کار بود. نزدیک به پنجاه
کتاب مفصل نوشت که بیشتر آنها فقهی بود. مهمترین کتابهای صوفیانه او واردات و نورالقلوب است .
(۱) محمد شرف الدّین یالتقایا، سماونه قاضیسی اوغلی شیخ بدرالدین ، استانبول ۱۹۲۵.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بَدرالدین بن قاضی سَماوْنَه»، شماره۷۲۲.